شرح پرسش: احمد در مسند خود از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند که (در آخرالزمان) قومی خروج میکند به نام رافضه که اسلام را رفض نموده و همه چیز اسلام را ردّ نموده و قبول نمیکنند) که مسلّماً آن افراد، همان شیعیان هستند. چه جوابی به این ادعا میدهید؟ پاسخ: جواب اجمالی این پرسش و شبهه، این است که؛ این روایات اعتبار ندارد و تطبیق آن بر شیعه نیز به هیچ وجه صحیح نمیباشد و ناشی از تعصب کور سؤال کننده میباشد. برای روشن شدن بیشتر موضوع لازم است اولاً: اعتبار سند این حدیث، ازدیدگاه علما اهل سنت به طور فشرده مورد ارزیابی قرار گیرد. ثانیاً: انتساب عنوان(رافضه) یا (روافض) به شیعه و اتهام خروج از اسلام به آنان، بررسی و ریشهیابی شود. ثانیاً: تاریخچه و مبانی فکری شیعه، مورد اشاره کوتاه واقع گردد. الف . مخدوش بودن سند این حدیث این حدیث ضمن اینکه در هیچکدام از صحیحین به عنوان دو منبع معتبر حدیثی اهل سنت وجود ندارد و مسلم و بخاری این حدیث را نقل ننمودهاند در سند آن افرادی مثل: ابوعقیل یحیی بن متوکل و اسماعیل النواء قرار دارد که از نظر علماء رجال و شخصیتهای حدیثشناس اهل سنت نظیر: ابن حجر عسقلانی و ذهبی و ... غیر قابل اعتماد شناخته شده و نقلهای آنان مورد خدشه واقع گردیده و انکار شده است. ابن حجر، رجالشناس طراز اول اهل سنت، در مورد قدح، یحیی بن متوکل به نقل از علماء حدیث اینگونه تعابیر تند در مورد وی ذکر نموده است: فیه ضعف شدید، احادیثه منکره و...[1]عمروبن عاصم نیز در کتاب خود(کتاب السنة) بعد از نقل این حدیث، در مقام بررسی سندی، میگوید: اسناده ضعیف، یحیی بن متوکل و شیخه کثیر و هو اسماعیل، ابواسماعیل النواء، کلاهما ضعیف. و ساق الذهبی هذالحدیث مما انکر. بنابراین طبق ضوابط و معیارهای رجالی خود اهل سنت، سند این حدیث مخدوش است و فاقد ارزش و اعتبار لازم میباشد. ب . کالبد شکافی و مصداقیابی اصطلاح (رافضه) در مسأله خلافت برای تحلیل صحیح اصطلاح(رافضی) و کاربرد آن نسبت به افراد و یا گروهی خاص، ابتدا میباید معنای این واژه در لغت مورد عنایت قرار گیرد. واژههایی چون:(رافضه)، (رافضی) و (روافض) عناوین و اوصافی است منسوب به (رفض) و در مورد اشخاص و یا افرادی بکار میرود که نسبت به یک امری واکنش منفی داشته و از آن فاصله بگیرد. لغت(رفض) که اصل و ریشه این کلمه است به معنای جدای و مفارقت میباشد. ابن منظور میگوید: (الرفض ترکک الشئ. رفضت الشئ، ترکته و فرقته)[2] با این بیان معلوم میشود که کلمة(رفض) بیانگر یک عمل و یک واکنش طبیعی شخصی نسبت به مسأله خاصی است، و هرگز این واژه و مشتقات آن فی حد نفسه مفهوم ارزشی مدح و ذمّ کسی را، القا نمیکند. بلکه مدح و قدح را باید از نوع رابطه و انگیزه شخصی در این عمل، انتزاع نمود. و لذا در موارد کاربرد این اصطلاح برای دوری از اغرابة جهل قبل از هر چیز باید، ماهیّت عمل(رفض) و دلائل آن، مدنظر قرار گیرد. با این توجه باز نگری و ریشهیابی اصطلاح(رافضی) که امروزه بعنوان لقب شیعه، در میان اهل سنت، رایج و متداول میباشد این حقیقت را آشکار میسازد که جعل این اصطلاح به منظور تکفیر شیعیان با توجه به معنای منفی آن در ذهنهای عموم از سوی کسانی که خود مصداق واقعی و سزاوار این گونه نسبتها است، چه قدر ظالمانه و به دور از انصاف میباشد.! این اصطلاح در واقع مولود اختلاف نظر دیرینة دو گروه شیعه و سنّی، در مسأله خلافت میباشد، در مورد شیعه کذب و بهتان عظیم است در حالیکه آنچه در قضیه بحثانگیز خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله معیار حق از باطل میباشد، بدون شک، مواضع و دستورالعملهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در این خصوص است که هم باید صداقت و ایمان افراد و یا کژی و نفاق آنان، در این قضیه، با محک پیامبر صلی الله علیه و اله سنجیده شود و هم اینکه ویژگیهای لازم در مورد نصاب خلیفه شدن، از ناحیه پیامبر صلی الله علیه و اله تعیین گردد. اشتباه عظیم و جبرانناپذیر برادران اهل سنت در این امر بسیار مهم و کلیدی، آنان را با چالش شدید مشروعیت مواجه کرده و در برابر یک تناقض و بنبست دائمی قرار داده است. تناقض و بنبستی که هرگز قادر به حل آن نبوده و هیچ توجیه صحیح و معقول، برای آن نخواهند یافت! به راستی آقایان و مریدان شیخین، در رابطه با صدها سؤال کمرشکن که خود گره کور آن را به گردن آویختهاند چگونه میتوانند پاسخگو باشند؟ قضیة دردناک (قلم و دوات) که داستان غمانگیز آن در منابع اهل سنت مثل صحیحین[3]نقل گردیده است چگونه قابل توجیه است؟ مخصوصاً فاجعه تکان دهندة نسبت هذیان به رسول الله العیاذ بالله توسط خلیفه دوم،[4]که مایة شرمساری و روسیاهی تاریخ میباشد، با چه منطقی قابل دفاع است؟[5] در حالیکه قرآن کریم صریحاً سخنان پیامبر صلی الله علیه و اله را وحی میداند[6] و مردم را به تبعیت محض از او امر مینماید.[7] این فاجعه که معروف به (یوم الخمیس) میباشد، نالة وامصیبتای ابن عباس صحابی پیامبر صلی الله علیه و اله را بلند نموده است که با فریاد(الرزیه) خود عمل ممانعت عمر از انجام دستور پیامبر صلی الله علیه و اله مبنی بر کتابت وصیت پیامبر صلی الله علیه و اله را به عنوان ام الفتن امت اسلام، به جهانیان گوشزد نموده است.[8] آیا فریاد رسای تاریخ را میتوان ناشنیده انگاشت و مدعی سکوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در امر خطیر خلافت شد؟آیا امثال؛ ابوبکر و عمر و معاویه از چنین عقل و درایتی برخوردار که هوشمندانه و زیرکانه، در مورد آینده جهان اسلام، فکر نمایند و زعیم بعد از خود را تعیین کنند اما بنیانگذار اسلام، در مورد آینده امت خویش و دستآوردهای 23 سالة خود هیچگونه چارهاندیشی، نکرده و بدون اینکه در این مورد سخنی برلب براند، خیل عظیم امت را بلاتکلیف رها نموده است؟ فما لکم کیف تحکمون تکلیف خطبه تاریخی پیامبر صلی الله علیه و اله در همایش بزرگ 120 هزار نفری غدیر خم، چه میشود؟ که در آن پیامبر صلی الله علیه و اله بر اساس دستور الهی مأموریت یافت تا به طور رسمی در حضور انبوه جمعیت حجاج، علی علیه السّلام را به جانشینی خود معرفی نماید[9]. در این همایش شخص ابوبکر و عمر جزء پیشگامان بیعت با علی علیه السّلام بودند و هر کدام با جمله (بخ بخ لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه)[10] این پیمان الهی را، امضا نمودند. این داستان تاریخی که اسناد آن از طریق نقل خود اهل سنت به 110 نفر صحابی میرسند و در منابع خود آنان ثبت گردیدهاند.[11] اگر راست است چرا از سوی برادران اهل سنت، نادیده گرفته شده و میشود؟ و اگر دروغ است پس چگونه با تواتر نقل گردیده است؟. بالاخره، این تناقض، کی باید حل شود؟ اگر مشروعیت خلافت خلفأ برخواسته از نص و نصب پیامبر صلی الله علیه و اله میباشد پس چرا خلیفه در سقیفه تعیین گردید و اگر منشأ مشروعیت انتخاب امت اسلامت است پس چرا جناب ابوبکر عمر را با وصیت، به جانشینی منصوب نمود؟ با چه منطقی آقایان، شیعه را به جرم و تبعیت از سفارشات پیامبر صلی الله علیه و اله در امر خلافت علی علیه السّلام و ملازمت با اهل بیت علیه السّلام رافضی قلمداد نموده و متهم به خروج از اسلام مینمایند؟ منصفانه قضاوت کنید چه کسانی فرامین صریح پیامبر صلی الله علیه و اله را تخطه نمودند و تمرد آشکار خود را در مقابل پیامبر صلی الله علیه و اله بارها نشان دادند؟ چه کسانی از اسلام فاصله گرفتهاند و رافضی واقعی چه گروهی است؟ شیعه یا اهل سنت؟! واقعیت تلخ: مسأله جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السّلام با توجه به آنچه اشاره شد موضوعی نیست که کسی بتواند آن را انکار نماید، مگر از روی جهالت، تعصب و لجاجت. اما نکته اساسی در این مورد، درک این معما است که برادران اهل سنت علی رغم وجود اسناد تردیدناپذیر و مدارک قطعی در این خصوص چگونه تا این حد نسبت به خلافت آقایان اهل سقیفه، حساسیت و پافشاری دارند، سرّمطلب چیست؟ واقعیت این است که برادران اهل سنت بویژه علمای آنان در این قضیه خود را در برابر یک عمل انجام شده میبینند. و چون شالوده و بنیان فکری خود را بر این اساس باطل، بنا نهادهاند و همه چیز اسلام را با تارهای عنکبوتی خیمه سقیفه گره زدهاند لذا حاضراند همه چیز را به پای این مسأله ذبح نمایند وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا[12] زیرا آقایان تمام حیثیت خود را در گرو این قضیه میبینند! به همین دلیل آنان بر اساس نرخ تعیین شده از سوی اربابان سقیفه- به جای محک قرار دادن پیامبر صلی الله علیه و اله و گفتار و رفتار آن حضرت در این مسأله، چشم بسته عملکرد خلفا را معیار سنجش حق از باطل میدانند و مخالفت با آن را، موجب خروج از اسلام میپندارند و (روافض) لقب میدهند! اگر بنا باشدکه، قدرتطلبی خلفا و اقدامات کودتاچیانة آنان، در کارشکنی و مخالفت علنی با وصایای پیامبر صلی الله علیه و اله مقیاس ورود و خروج به دین، انگاشته شود. شیعه نه تنها از چنین نسبتی باک ندارد بکله آن را شایسته و مایه افتخار خود میدانند ولی اگر بنا است اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و همراهی اهلبیت علیه السّلام به عنوان (رفض) و خروج از اسلام، تلقی گردد،ساحت شیعه از چنین اتهاماتی مبرّا بوده و کسانی سزاوار چنین القابی هستند که موجب انحراف امت گردیدهاند و نیز کسانی که آگاهانه، این ضلالت و بدعت بزرگ را، سرمایه ایمان خود، قرار دادهاند. ج . شناسنامه شیعه کلمه (شیعه) که در اصل به معنای پیرو و یاور می باشد،[13] اصطلاحاً به کسانی که معتقد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و امامت ائمه معصومین، میباشند، اختصاص دارد.[14] و به همین جهت که اعتقاد به اصل (امامت) نقش محوری در تفکر شیعی دارد، اصطلاح(امامیه) نیز در مورد آنان بکار میرود. تاریخ پیدایش شیعه، به تاریخ ظهور اسلام باز میگردد و هسته اولی آن توسط پیامبر صلی الله علیه و اله در سالهای نخست بعد از بعثت، در جلسة ویژه، بنا نهاده شد، در این جلسه، پیامآور اسلام ضمن دعوت علنی قریش به ایمان و پذیرش دین مقدس اسلام در سخنانی که معروف به (حدیث یومالدار)[15] علی علیه السّلام را به عنوان وصی و خلیفه بعد از خود معرفی نمود. و نیز خود پیامبر صلی الله علیه و اله این نام (شیعه) را برای پیروان علی علیه السّلام برگزید. حضرت در طول دوران بعثت، مکرراً طی سخنانی که به منظور پیشگیری از انحراف امت و شناسائی مقام رفیع علی علیه السّلام و شأن و منزلت پیروان ولی، ایراد نموده است هم علی علیه السّلام را محور حق[16] علیه السّلام و ملازم قرآن کریم [17] دانسته و اطاعت از او را معیار ایمان و کفر اعلام کرده است، و هم پیروان او را با نام (شیعه) به عنوان تنها گروه اهل سعادت و بندگان شایسته الهی، یاد نموده است. بنابراین، شیعه هم از نظر پیشینة تاریخی، هویت روشن و درخشانی دارد و هم از نظر مبانی فکری، شیعه تنها مجموعهای است که اصالت و جوهر اسلامی خویش را حفظ نموده و به خاطر برخورداری از موهبت امامت و رهبری معصوم توانستهاند تفسیر صحیحی از اندیشههای ناب اسلامی و قرآنی، به بشریت عرضه نمایند و به حرکت پویا و بالنده خود ادامه دهند. در این جا مناسب میدانم که جهت اطلاع کسانی که در این زمینه نیاز به مطالعة بیشتری دارند، تعدادی از کتابهایی که توسط اندیشمندان و شخصیتهای علمی شیعه و سنی در این رابطه نوشته شدهاند را معرفی نماییم: 1 . شیعه در اسلام، علامه محمد حسین طباطبایی. 2 . اصل الشیعه و اصولها، محمدحسین کاشف الغطاء. 3 . نشأه التشیع، سیدمحمدباقر صدر. 4 . الشیعه هم اهل السنه،دکتر محمد تیجانی. 5 . ازمة الخلافة و الامامه،اسعد وحید قاسم. 6 . الامامة و القیاده، احمد عزالدین. 7 . الامامة تلک الحقیقة القرآنیه، زهیربیطار. 8 . حقیقت الشیعه الاثنا عشریه، اسعد وحید قاسم. سخن آخر اینکه: سؤال کننده محترم و برادران اهل سنت را به تفکر و انصاف دعوت میکنیم مگر نه این است که درد اصلی امت اسلام، اختلاف و تفرقه ویرانگر است؟ آیا سرنوشت فلسطین برای عبرت کافی نیست؟ آیا دامن زدن به اختلافات مذهبی و فتوای تکفیر ملتهای مسلمان مثل: پاکستان، افغانستان، و... را با کشتار و قتلهای جمعی گرفتار نکرده است چرا به جای دامن زدن به تعصبات کور، راهی را که بزرگانی چون شرف الدین و شیخ سلیم، آیت الله بروجردی و شیخ محمود شلتوت، طی نمودهاند، و امروزه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حضرت آیت الله خامنهای شخصاً ابتکار پیگیری و تعمیق مسأله تقریب مذاهب اسلامی برای رسیدن به وحدت و اخوت امت اسلام را به عهده دارند، مورد بیمهری قرار میدهید. قدری منصفانه قضاوت کنید. --------------------------------------- [1] . تهذب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج9، ص287، چاپ دارالفکر(1421 ه 2001 م) بیروت. [2] . لسان العرب، ابن منظور، ج7، ص156، چاپ قم، (1405ه -1363م) [3] . صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری متوفای (261ه)، ج5، ص76، طبع دارالفکر، بیروت، بیتا. صحیح محمدبن اسماعیل بخاری متوفای(256ه) ج7، ص9، و ج5،ص138، چاپ سوم،(1413-1993) المکتب الاسلامی بیروت. [4] . دعوه ان الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله پاسخ به بداندیشان نوشته محمد علی انصاری، چاپ اول تیرماه 1347 قم، حکمت. [5] . جالب این است که جنون قدرت خلیفه دوم را وادار نموده بود که با تهدید منکر رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله شود: و الله مامات رسول الله و لیبعنه الله فلیقطعین ایدی رجال وارجلهم، ر.ک، کتاب ازمة الخلافة و الامامه، نوشته اسعد وحید قاسم، ص68، چاپ اول، (1418-1997) الغدیر، بیروت، به نقل از صحیح بخاری. [6] . ان هو الا وحی یوحی، (سوره نجم، آیه 4). [7] . ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.(سوره حشر، آیه7) [8] . و کان ابن عباس یقول: ان الرزیه کل الرزیه ما حال بین رسول صلی الله علیه و اله و بین ان یکتسب لهم دلک الکتاب، ر.ک، صحیح بخاری، ج7،ص9، و ج8،ص161، و ج5ص138، صحیح مسلم چاپ دارالفکر، بیتا، ج5، ص135. [9] . یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالة و الله یعصمک من الناّس(مائده،67). [10] . ر.ک، پاسخ به بداندیشان یا حمایت از اسلام و تشیع، ص252، نوشته محمدعلی انصاری، چاپ حکمت، (تیرماه1347)، قم. [11] . ر.ک: شیعه میپرسد، نوشته سیدعلی اکبرواعظ موسوی (محبالاسلام )ج1،ص125، چاپ سوم(1362) تهران. [12] . سوره نمل، آیه 14. [13] . الشیعة؛ الدعوان و انصار، معجم مقایس اللغة، احمد بن فارس، ماده (الشیعه). [14] . شیعة الرجل، بالکسر، اتباعه و انصاره... و قد غلب هذا الاسم عل کل من یتولی علیاً و اهلبیته حتی صار اسماً لهم خاصاً (قاموس المحیط فیروز آبادی). [15] . عن علی علیه السّلام قال رسول الله صلی الله علیه و اله یا بنی عبدالمطلب انی قدجئتکم بخیر الدنیا و الاخرة و قدامرنی الله ان ادعوکم الیه فایکم یوأزرونی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصی و خلیفتی فیکم؟ قال: فاحجم القوم عنها جمیعاً و قلت: یا نبی الله اکون وزیرک علیه فاخذ برقبتی ثم قال: هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا (کنزالعمال، متقی هندی، ج13، ص 114، چاپ مؤسسة الرساله(1409-1998) بیروت) [16] . علی علیه السّلام مع الحق و الحق معه حیثمادار.(المعیار و الموازنه، ابوجعفر الاسکافی، ص45، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیتا) [17] . علی مع القرآن و القرآن مع علی، شبهای پیشاور، ص 683، سلطان الواعظین شیرازی، ، چاپ 32، پاییز 1366، دارالکتاب الاسلامیه. ( اندیشه قم )
شرح پرسش:
احمد در مسند خود از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند که (در آخرالزمان) قومی خروج میکند به نام رافضه که اسلام را رفض نموده و همه چیز اسلام را ردّ نموده و قبول نمیکنند) که مسلّماً آن افراد، همان شیعیان هستند. چه جوابی به این ادعا میدهید؟
پاسخ:
جواب اجمالی این پرسش و شبهه، این است که؛ این روایات اعتبار ندارد و تطبیق آن بر شیعه نیز به هیچ وجه صحیح نمیباشد و ناشی از تعصب کور سؤال کننده میباشد.
برای روشن شدن بیشتر موضوع لازم است اولاً: اعتبار سند این حدیث، ازدیدگاه علما اهل سنت به طور فشرده مورد ارزیابی قرار گیرد. ثانیاً: انتساب عنوان(رافضه) یا (روافض) به شیعه و اتهام خروج از اسلام به آنان، بررسی و ریشهیابی شود. ثانیاً: تاریخچه و مبانی فکری شیعه، مورد اشاره کوتاه واقع گردد.
الف . مخدوش بودن سند این حدیث
این حدیث ضمن اینکه در هیچکدام از صحیحین به عنوان دو منبع معتبر حدیثی اهل سنت وجود ندارد و مسلم و بخاری این حدیث را نقل ننمودهاند در سند آن افرادی مثل: ابوعقیل یحیی بن متوکل و اسماعیل النواء قرار دارد که از نظر علماء رجال و شخصیتهای حدیثشناس اهل سنت نظیر: ابن حجر عسقلانی و ذهبی و ... غیر قابل اعتماد شناخته شده و نقلهای آنان مورد خدشه واقع گردیده و انکار شده است. ابن حجر، رجالشناس طراز اول اهل سنت، در مورد قدح، یحیی بن متوکل به نقل از علماء حدیث اینگونه تعابیر تند در مورد وی ذکر نموده است: فیه ضعف شدید، احادیثه منکره و...[1]عمروبن عاصم نیز در کتاب خود(کتاب السنة) بعد از نقل این حدیث، در مقام بررسی سندی، میگوید: اسناده ضعیف، یحیی بن متوکل و شیخه کثیر و هو اسماعیل، ابواسماعیل النواء، کلاهما ضعیف. و ساق الذهبی هذالحدیث مما انکر. بنابراین طبق ضوابط و معیارهای رجالی خود اهل سنت، سند این حدیث مخدوش است و فاقد ارزش و اعتبار لازم میباشد.
ب . کالبد شکافی و مصداقیابی اصطلاح (رافضه) در مسأله خلافت
برای تحلیل صحیح اصطلاح(رافضی) و کاربرد آن نسبت به افراد و یا گروهی خاص، ابتدا میباید معنای این واژه در لغت مورد عنایت قرار گیرد. واژههایی چون:(رافضه)، (رافضی) و (روافض) عناوین و اوصافی است منسوب به (رفض) و در مورد اشخاص و یا افرادی بکار میرود که نسبت به یک امری واکنش منفی داشته و از آن فاصله بگیرد.
لغت(رفض) که اصل و ریشه این کلمه است به معنای جدای و مفارقت میباشد. ابن منظور میگوید: (الرفض ترکک الشئ. رفضت الشئ، ترکته و فرقته)[2]
با این بیان معلوم میشود که کلمة(رفض) بیانگر یک عمل و یک واکنش طبیعی شخصی نسبت به مسأله خاصی است، و هرگز این واژه و مشتقات آن فی حد نفسه مفهوم ارزشی مدح و ذمّ کسی را، القا نمیکند. بلکه مدح و قدح را باید از نوع رابطه و انگیزه شخصی در این عمل، انتزاع نمود. و لذا در موارد کاربرد این اصطلاح برای دوری از اغرابة جهل قبل از هر چیز باید، ماهیّت عمل(رفض) و دلائل آن، مدنظر قرار گیرد.
با این توجه باز نگری و ریشهیابی اصطلاح(رافضی) که امروزه بعنوان لقب شیعه، در میان اهل سنت، رایج و متداول میباشد این حقیقت را آشکار میسازد که جعل این اصطلاح به منظور تکفیر شیعیان با توجه به معنای منفی آن در ذهنهای عموم از سوی کسانی که خود مصداق واقعی و سزاوار این گونه نسبتها است، چه قدر ظالمانه و به دور از انصاف میباشد.!
این اصطلاح در واقع مولود اختلاف نظر دیرینة دو گروه شیعه و سنّی، در مسأله خلافت میباشد، در مورد شیعه کذب و بهتان عظیم است در حالیکه آنچه در قضیه بحثانگیز خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله معیار حق از باطل میباشد، بدون شک، مواضع و دستورالعملهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در این خصوص است که هم باید صداقت و ایمان افراد و یا کژی و نفاق آنان، در این قضیه، با محک پیامبر صلی الله علیه و اله سنجیده شود و هم اینکه ویژگیهای لازم در مورد نصاب خلیفه شدن، از ناحیه پیامبر صلی الله علیه و اله تعیین گردد.
اشتباه عظیم و جبرانناپذیر برادران اهل سنت در این امر بسیار مهم و کلیدی، آنان را با چالش شدید مشروعیت مواجه کرده و در برابر یک تناقض و بنبست دائمی قرار داده است. تناقض و بنبستی که هرگز قادر به حل آن نبوده و هیچ توجیه صحیح و معقول، برای آن نخواهند یافت!
به راستی آقایان و مریدان شیخین، در رابطه با صدها سؤال کمرشکن که خود گره کور آن را به گردن آویختهاند چگونه میتوانند پاسخگو باشند؟ قضیة دردناک (قلم و دوات) که داستان غمانگیز آن در منابع اهل سنت مثل صحیحین[3]نقل گردیده است چگونه قابل توجیه است؟ مخصوصاً فاجعه تکان دهندة نسبت هذیان به رسول الله العیاذ بالله توسط خلیفه دوم،[4]که مایة شرمساری و روسیاهی تاریخ میباشد، با چه منطقی قابل دفاع است؟[5] در حالیکه قرآن کریم صریحاً سخنان پیامبر صلی الله علیه و اله را وحی میداند[6] و مردم را به تبعیت محض از او امر مینماید.[7] این فاجعه که معروف به (یوم الخمیس) میباشد، نالة وامصیبتای ابن عباس صحابی پیامبر صلی الله علیه و اله را بلند نموده است که با فریاد(الرزیه) خود عمل ممانعت عمر از انجام دستور پیامبر صلی الله علیه و اله مبنی بر کتابت وصیت پیامبر صلی الله علیه و اله را به عنوان ام الفتن امت اسلام، به جهانیان گوشزد نموده است.[8]
آیا فریاد رسای تاریخ را میتوان ناشنیده انگاشت و مدعی سکوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در امر خطیر خلافت شد؟آیا امثال؛ ابوبکر و عمر و معاویه از چنین عقل و درایتی برخوردار که هوشمندانه و زیرکانه، در مورد آینده جهان اسلام، فکر نمایند و زعیم بعد از خود را تعیین کنند اما بنیانگذار اسلام، در مورد آینده امت خویش و دستآوردهای 23 سالة خود هیچگونه چارهاندیشی، نکرده و بدون اینکه در این مورد سخنی برلب براند، خیل عظیم امت را بلاتکلیف رها نموده است؟ فما لکم کیف تحکمون
تکلیف خطبه تاریخی پیامبر صلی الله علیه و اله در همایش بزرگ 120 هزار نفری غدیر خم، چه میشود؟ که در آن پیامبر صلی الله علیه و اله بر اساس دستور الهی مأموریت یافت تا به طور رسمی در حضور انبوه جمعیت حجاج، علی علیه السّلام را به جانشینی خود معرفی نماید[9]. در این همایش شخص ابوبکر و عمر جزء پیشگامان بیعت با علی علیه السّلام بودند و هر کدام با جمله (بخ بخ لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه)[10]
این پیمان الهی را، امضا نمودند. این داستان تاریخی که اسناد آن از طریق نقل خود اهل سنت به 110 نفر صحابی میرسند و در منابع خود آنان ثبت گردیدهاند.[11] اگر راست است چرا از سوی برادران اهل سنت، نادیده گرفته شده و میشود؟ و اگر دروغ است پس چگونه با تواتر نقل گردیده است؟.
بالاخره، این تناقض، کی باید حل شود؟ اگر مشروعیت خلافت خلفأ برخواسته از نص و نصب پیامبر صلی الله علیه و اله میباشد پس چرا خلیفه در سقیفه تعیین گردید و اگر منشأ مشروعیت انتخاب امت اسلامت است پس چرا جناب ابوبکر عمر را با وصیت، به جانشینی منصوب نمود؟ با چه منطقی آقایان، شیعه را به جرم و تبعیت از سفارشات پیامبر صلی الله علیه و اله در امر خلافت علی علیه السّلام و ملازمت با اهل بیت علیه السّلام رافضی قلمداد نموده و متهم به خروج از اسلام مینمایند؟ منصفانه قضاوت کنید چه کسانی فرامین صریح پیامبر صلی الله علیه و اله را تخطه نمودند و تمرد آشکار خود را در مقابل پیامبر صلی الله علیه و اله بارها نشان دادند؟ چه کسانی از اسلام فاصله گرفتهاند و رافضی واقعی چه گروهی است؟ شیعه یا اهل سنت؟!
واقعیت تلخ:
مسأله جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السّلام با توجه به آنچه اشاره شد موضوعی نیست که کسی بتواند آن را انکار نماید، مگر از روی جهالت، تعصب و لجاجت. اما نکته اساسی در این مورد، درک این معما است که برادران اهل سنت علی رغم وجود اسناد تردیدناپذیر و مدارک قطعی در این خصوص چگونه تا این حد نسبت به خلافت آقایان اهل سقیفه، حساسیت و پافشاری دارند، سرّمطلب چیست؟
واقعیت این است که برادران اهل سنت بویژه علمای آنان در این قضیه خود را در برابر یک عمل انجام شده میبینند. و چون شالوده و بنیان فکری خود را بر این اساس باطل، بنا نهادهاند و همه چیز اسلام را با تارهای عنکبوتی خیمه سقیفه گره زدهاند لذا حاضراند همه چیز را به پای این مسأله ذبح نمایند وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا[12] زیرا آقایان تمام حیثیت خود را در گرو این قضیه میبینند! به همین دلیل آنان بر اساس نرخ تعیین شده از سوی اربابان سقیفه- به جای محک قرار دادن پیامبر صلی الله علیه و اله و گفتار و رفتار آن حضرت در این مسأله، چشم بسته عملکرد خلفا را معیار سنجش حق از باطل میدانند و مخالفت با آن را، موجب خروج از اسلام میپندارند و (روافض) لقب میدهند!
اگر بنا باشدکه، قدرتطلبی خلفا و اقدامات کودتاچیانة آنان، در کارشکنی و مخالفت علنی با وصایای پیامبر صلی الله علیه و اله مقیاس ورود و خروج به دین، انگاشته شود. شیعه نه تنها از چنین نسبتی باک ندارد بکله آن را شایسته و مایه افتخار خود میدانند ولی اگر بنا است اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و همراهی اهلبیت علیه السّلام به عنوان (رفض) و خروج از اسلام، تلقی گردد،ساحت شیعه از چنین اتهاماتی مبرّا بوده و کسانی سزاوار چنین القابی هستند که موجب انحراف امت گردیدهاند و نیز کسانی که آگاهانه، این ضلالت و بدعت بزرگ را، سرمایه ایمان خود، قرار دادهاند.
ج . شناسنامه شیعه
کلمه (شیعه) که در اصل به معنای پیرو و یاور می باشد،[13] اصطلاحاً به کسانی که معتقد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و امامت ائمه معصومین، میباشند، اختصاص دارد.[14] و به همین جهت که اعتقاد به اصل (امامت) نقش محوری در تفکر شیعی دارد، اصطلاح(امامیه) نیز در مورد آنان بکار میرود.
تاریخ پیدایش شیعه، به تاریخ ظهور اسلام باز میگردد و هسته اولی آن توسط پیامبر صلی الله علیه و اله در سالهای نخست بعد از بعثت، در جلسة ویژه، بنا نهاده شد، در این جلسه، پیامآور اسلام ضمن دعوت علنی قریش به ایمان و پذیرش دین مقدس اسلام در سخنانی که معروف به (حدیث یومالدار)[15] علی علیه السّلام را به عنوان وصی و خلیفه بعد از خود معرفی نمود.
و نیز خود پیامبر صلی الله علیه و اله این نام (شیعه) را برای پیروان علی علیه السّلام برگزید. حضرت در طول دوران بعثت، مکرراً طی سخنانی که به منظور پیشگیری از انحراف امت و شناسائی مقام رفیع علی علیه السّلام و شأن و منزلت پیروان ولی، ایراد نموده است هم علی علیه السّلام را محور حق[16] علیه السّلام و ملازم قرآن کریم [17] دانسته و اطاعت از او را معیار ایمان و کفر اعلام کرده است، و هم پیروان او را با نام (شیعه) به عنوان تنها گروه اهل سعادت و بندگان شایسته الهی، یاد نموده است.
بنابراین، شیعه هم از نظر پیشینة تاریخی، هویت روشن و درخشانی دارد و هم از نظر مبانی فکری، شیعه تنها مجموعهای است که اصالت و جوهر اسلامی خویش را حفظ نموده و به خاطر برخورداری از موهبت امامت و رهبری معصوم توانستهاند تفسیر صحیحی از اندیشههای ناب اسلامی و قرآنی، به بشریت عرضه نمایند و به حرکت پویا و بالنده خود ادامه دهند.
در این جا مناسب میدانم که جهت اطلاع کسانی که در این زمینه نیاز به مطالعة بیشتری دارند، تعدادی از کتابهایی که توسط اندیشمندان و شخصیتهای علمی شیعه و سنی در این رابطه نوشته شدهاند را معرفی نماییم:
1 . شیعه در اسلام، علامه محمد حسین طباطبایی.
2 . اصل الشیعه و اصولها، محمدحسین کاشف الغطاء.
3 . نشأه التشیع، سیدمحمدباقر صدر.
4 . الشیعه هم اهل السنه،دکتر محمد تیجانی.
5 . ازمة الخلافة و الامامه،اسعد وحید قاسم.
6 . الامامة و القیاده، احمد عزالدین.
7 . الامامة تلک الحقیقة القرآنیه، زهیربیطار.
8 . حقیقت الشیعه الاثنا عشریه، اسعد وحید قاسم.
سخن آخر اینکه: سؤال کننده محترم و برادران اهل سنت را به تفکر و انصاف دعوت میکنیم مگر نه این است که درد اصلی امت اسلام، اختلاف و تفرقه ویرانگر است؟ آیا سرنوشت فلسطین برای عبرت کافی نیست؟ آیا دامن زدن به اختلافات مذهبی و فتوای تکفیر ملتهای مسلمان مثل: پاکستان، افغانستان، و... را با کشتار و قتلهای جمعی گرفتار نکرده است چرا به جای دامن زدن به تعصبات کور، راهی را که بزرگانی چون شرف الدین و شیخ سلیم، آیت الله بروجردی و شیخ محمود شلتوت، طی نمودهاند، و امروزه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حضرت آیت الله خامنهای شخصاً ابتکار پیگیری و تعمیق مسأله تقریب مذاهب اسلامی برای رسیدن به وحدت و اخوت امت اسلام را به عهده دارند، مورد بیمهری قرار میدهید. قدری منصفانه قضاوت کنید.
---------------------------------------
[1] . تهذب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج9، ص287، چاپ دارالفکر(1421 ه 2001 م) بیروت.
[2] . لسان العرب، ابن منظور، ج7، ص156، چاپ قم، (1405ه -1363م)
[3] . صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری متوفای (261ه)، ج5، ص76، طبع دارالفکر، بیروت، بیتا. صحیح محمدبن اسماعیل بخاری متوفای(256ه) ج7، ص9، و ج5،ص138، چاپ سوم،(1413-1993) المکتب الاسلامی بیروت.
[4] . دعوه ان الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله پاسخ به بداندیشان نوشته محمد علی انصاری، چاپ اول تیرماه 1347 قم، حکمت.
[5] . جالب این است که جنون قدرت خلیفه دوم را وادار نموده بود که با تهدید منکر رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله شود: و الله مامات رسول الله و لیبعنه الله فلیقطعین ایدی رجال وارجلهم، ر.ک، کتاب ازمة الخلافة و الامامه، نوشته اسعد وحید قاسم، ص68، چاپ اول، (1418-1997) الغدیر، بیروت، به نقل از صحیح بخاری.
[6] . ان هو الا وحی یوحی، (سوره نجم، آیه 4).
[7] . ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.(سوره حشر، آیه7)
[8] . و کان ابن عباس یقول: ان الرزیه کل الرزیه ما حال بین رسول صلی الله علیه و اله و بین ان یکتسب لهم دلک الکتاب، ر.ک، صحیح بخاری، ج7،ص9، و ج8،ص161، و ج5ص138، صحیح مسلم چاپ دارالفکر، بیتا، ج5، ص135.
[9] . یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالة و الله یعصمک من الناّس(مائده،67).
[10] . ر.ک، پاسخ به بداندیشان یا حمایت از اسلام و تشیع، ص252، نوشته محمدعلی انصاری، چاپ حکمت، (تیرماه1347)، قم.
[11] . ر.ک: شیعه میپرسد، نوشته سیدعلی اکبرواعظ موسوی (محبالاسلام )ج1،ص125، چاپ سوم(1362) تهران.
[12] . سوره نمل، آیه 14.
[13] . الشیعة؛ الدعوان و انصار، معجم مقایس اللغة، احمد بن فارس، ماده (الشیعه).
[14] . شیعة الرجل، بالکسر، اتباعه و انصاره... و قد غلب هذا الاسم عل کل من یتولی علیاً و اهلبیته حتی صار اسماً لهم خاصاً (قاموس المحیط فیروز آبادی).
[15] . عن علی علیه السّلام قال رسول الله صلی الله علیه و اله یا بنی عبدالمطلب انی قدجئتکم بخیر الدنیا و الاخرة و قدامرنی الله ان ادعوکم الیه فایکم یوأزرونی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصی و خلیفتی فیکم؟ قال: فاحجم القوم عنها جمیعاً و قلت: یا نبی الله اکون وزیرک علیه فاخذ برقبتی ثم قال: هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا (کنزالعمال، متقی هندی، ج13، ص 114، چاپ مؤسسة الرساله(1409-1998) بیروت)
[16] . علی علیه السّلام مع الحق و الحق معه حیثمادار.(المعیار و الموازنه، ابوجعفر الاسکافی، ص45، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیتا)
[17] . علی مع القرآن و القرآن مع علی، شبهای پیشاور، ص 683، سلطان الواعظین شیرازی، ، چاپ 32، پاییز 1366، دارالکتاب الاسلامیه.
( اندیشه قم )
- [سایر] چرا شیعه اهل سنت را که ائمه را قبول ندارند، مسلمان میدانند، اما اسماعیلیان راکه تا امام ششم را قبول دارند، مسلمان نمیدانند؟
- [سایر] از دید اسلام در آخرالزمان چه کسی ظهور خواهد کرد ؟
- [سایر] آیا دین یهود و یهودیان، ظهور منجی آخرالزمان را قبول دارند؟
- [سایر] جایگاه حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان از دیدگاه اهل سنت و شیعه را بیان نمایید؟
- [سایر] فتنههای آخرالزمان که شیعیان را تهدید میکند، کدامند و راه مقابله با آنها چیست؟
- [سایر] چرا شیعیان بعضی از روایات صحیح بخاری را که با عقیده آنها سازگاری دارد قبول میکنند و بعضی دیگر را به جهت همخوان نبودن رد میکنند؟
- [سایر] آیا ضرورت حکومت دینی مورد قبول تمام مسلمانان است؟ نظر اهل سنت و شیعه را بیان دارید.
- [سایر] آیا ضرورت حکومت دینی مورد قبول تمام مسلمانان است؟ نظر اهل سنت و شیعه را بیان دارید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا این درست است که دین اسلام عید نوروز را رد کرده است؟ با توجه به روایت امام موسی کاظم (علیه السلام) چرا باید دین اسلام عید نوروز را رد کند؟ آیا نمی شود ما تمام سنت های کشورمان را که مربوط به زمان هخامنشیان است داشته باشیم و شیعه هم باشیم؟
- [سایر] شیعه روایت کسی که امامی از ائمه شان را قبول نداشته باشد رد می کنند و روایات اصحاب را به همین خاطر قبول نمی کنند، اما با پیشینیان شیعه شان که امامت بعضی از ائمه را قبول نکرده اند اینگونه رفتار نمی کنند! و شیخ شیعه حرّ عاملی می گوید که شیعه امامیه به روایات فطحیه و روایات واقفیه و روایات ناووسیه عمل می کنند، و همه این سه گروه امامت بعضی از ائمه شیعه اثناعشری را قبول ندارند اما با وجود این شیعه راویانشان را ثقه و مورد اعتماد قرار می دهند اما با اصحاب پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- چنین نمی کنند!
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر وصیّت کند چیزی به کسی بدهند و آنکس پیش از آن که قبول کند یا ردّ نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیّت را ردّ نکردهاند، میتوانند آن چیز را قبول نمایند ولی در صورتی است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد وگرنه حقّی به آن چیز ندارند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر وصیّت کند چیزی از مال او برای کسی باشد و آن کس پیش از آن که قبول یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیّت را ردّ نکردهاند میتوانند آن را قبول نمایند ولی این حکم در صورتیست که وصیّتکننده از وصیّت خود برنگردد وگرنه آن کس حقّی به آن چیز ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر وصیّت کند چیزی از مال او برای کسی باشد، و آن کس پیش از آنکه قبول کند یا رد نماید، بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیّت را رد نکردهاند میتوانند آن چیز را قبول نمایند، ولی این حکم در صورتی است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد، وگرنه حقّی به آن چیز ندارند. احکام ارث
- [امام خمینی] اگر وصیت کند چیزی به کسی بدهند و آن کس پیش از آن که قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیت را رد نکردهاند میتوانند آن چیز را قبول نمایند ولی این در صورتی است که وصیتکننده از وصیت خود برنگردد و گر نه حقّی به آن چیز ندارند.
- [آیت الله بروجردی] اگر وصیت کند چیزی به کسی بدهند و آن کس پیش از آن که قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثهی او وصیت را رد نکردهاند، میتوانند آن چیز را قبول نمایند، ولی این در صورتیست که وصیت کننده از وصیت خود برنگردد، وگرنه حقی به آن چیز ندارند.
- [آیت الله بهجت] اگر انسان وصیت کند که چیزی را به شخصی بدهند، بنابر احوط، در صورتی آن شخص آن چیز را مالک میشود که آن را قبول کند، اگرچه در حال حیات وصیتکننده باشد، و اگر قبول کرد و بعد از مردن وصیتکننده ردّ کرد، مال از آنِ اوست و ردّ او بیفایده است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر وصیّت کند چیزی را به کسی بدهند و آن کس پیش از آن که قبول یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیّت را رد نکردهاند، میتوانند آن چیز را قبول نمایند، ولی این در صورتی است که مراد وصیّت کننده شخص موصیله نباشد و وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد وگرنه ورثه حقّی به آن چیز ندارند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر وصیّت کند چیزی به کسی بدهند و آن کس پیش از آنکه قبول کند یا رد نماید بمیرد ، تا وقتی ورثة او وصیّت را رد نکرده اند میتوانند آن چیز را قبول نمایند ولی این در صورتی است که وصیّت کننده از وصیّت خود بر نگردد ، و گرنه حقّ به آن چیز ندارد .
- [آیت الله سبحانی] اگر وصیت کند چیزی به کسی بدهند و آن کس پیش از آنکه قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیت را رد نکرده اند می توانند آن چیز را قبول نمایند ولی این در صورتی است که وصیت کننده از وصیت خود برنگردد وگرنه حق به آن چیز ندارند. الحمد لله رب العالمین پایان
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر وصیت کند چیزی از مال او به کسی باشد و آن کس پیش از آن که قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتی ورثه او وصیت را رد نکرده اند، می توانند آن چیز را قبول نمایند، ولی این در صورتی است که وصیت کننده از وصیت خود برنگردد وگر نه حقی به آن چیز ندارند.