شرح پرسش: چرا شیعه بعضی از روایات صحیح بخاری را قبول میکند و بعضی دیگر را رد میکند؟ آیا شیعه، بخاری را به عنوان راوی مسلمان قبول دارد؟ چرا شیعه فقط روایاتی که با عقیده خود سازگاری دارد قبول میپذیرد و در عین حال بعضی دیگری که با عقیده شیعه همخوانی ندارد رد میکند آن هم از یک راوی؟ پاسخ : شناخت و معرّفی (جوامع حدیثی)[1] شیعه و اهل سنت به عنوان شاخهای از تاریخ حدیث، در عموم کتابها و آثاری که به بازشناسی علوم حدیث پرداختهاند، به عنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر دنبال شده است. یکی از این جوامع حدیثی مسلمانان از اهل سنت؛ (الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله صلی الله علیه و سلم و سننه و أیامه) معروف به (صحیح بخاری) میباشد. در اینجا نگاهی کوتاه به زندگینامه بخاری و کتاب حدیثی او خواهیم داشت تا روشن شود که اگر دانشمندان شیعه روایاتی از صحیح بخاری را نمیپذیرند، با استناد به دلایل حدیثشناسی است و صِرف مسلمان بودن یک نویسنده، دلیل بر پذیرفتن تمام عقاید و نوشتههای او نخواهد بود. معرفی محمد بن اسماعیل بخاری ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بخاری در سال 194ق در بخارا به دنیا آمد.[2] او بخشی از تحصیلات خود را در وطن خود دنبال کرد، و برای تکمیل معلومات و استفاده از مشایخ حدیث به شهرهای مشهور در خراسان، عراق، حجاز و شام مسافرت نمود.[3] او به بغداد نیز بسیار سفر کرد و به جهت داشتن حفظ احادیث زیاد و تبحّر در زمینه حدیثشناسی مورد تکریم عالمان عصر خود قرار گرفت.[4] او از علمای مشهوری؛ مانند مکّی بن ابراهیم بلخی، عبدان بن عثمان مروزی، عبید الله بن موسی عبسی، أبو عاصم الشیبانی،[5] اسحاق بن راهویه[6] و احمد بن حنبل[7] حدیث آموخت. سرانجام بخاری در سال 256ق[8] در (خرتنگ) یکی از روستاهای سمرقند وفات یافت.[9] انگیزه بخاری از نوشتن کتاب (صحیح) بخاری خود درباره انگیزهٔ فراهم آوردن صحیح گفته است: (روزی نزد استاد خود اسحاق بن راهویه بودیم که گفت: چه میشد اگر کتاب مختصری درباره سنت نبی فراهم میکردید! این امر در دلم نشست و شروع به گردآوری جامع روایی صحیحی نمودم و صحیح خود را از میان ششصد هزار روایت گرد آوردم).[10] او میگفت: (من یکصد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح را در حفظ دارم)،[11] و این امر نشانگر کثرت روایات و نیز ضعیف و جعلی بودن بسیاری دیگر از روایات در عصر بخاری است.[12] بخاری بر اساس شرایطی روایات خود را انتخاب کرد که عبارتاند از: اتصال سند تا طبقه صحابه، عدالت و ضابط بودن راویان. او گرچه بر این شرایط تصریح نکرده، اما این شرایط از شیوه او در کتاب قابل برداشت است.[13] جایگاه کتاب صحیح بخاری نزد اهل سنت صحیح بخاری در میان عالمان اهل سنت از جایگاه بس ممتازی برخوردار است، به گونهای که آنرا تالی تلو قرآن و صحیحترین کتابها پس از کتاب خدا دانستهاند. شافعی گفته است: (نخستین کتابِ حدیث، صحیح بخاری و پس از آن صحیح مسلم است و این دو کتاب پس از قرآن صحیح ترین کتابها هستند).[14] نووی مینویسد: (علما به یک صدا معتقدند که صحیحترین کتابها پس از قرآن صحیح بخاری و صحیح مسلم است و امّت همگی این دو کتاب را پذیرفتهاند. و کتاب بخاری در مقایسه با صحیح مسلم صحیحتر و فایدهاش بیشتر است).[15] از این عبارتها که از زبان مشهورترین عالمان و محدّثان اهل سنت ارائه شده میتوان برداشت کرد که همگان صحیح بخاری را پس از قرآن معتبرترین کتاب میشناسند و از صحیح مسلم در مرتبهٔ سوم یاد میکنند.[16] البته عواملی وجود دارد که صحیح بخاری از جایگاهی بلند نزد عالمان اهل سنت برخوردار است؛ عواملی مانند شخصیت مؤلف، قدمت کتاب، دقّت و احتیاط در نگارش.[17] صحیح بخاری و نقدها به رغم دفاع بخاری از صحّت روایات کتاب خود و نیز تأکید بسیاری از عالمان اهل سنّت بر اصح بودن صحیح بخاری پس از قرآن، نقدهای قابل توجّهی از سوی برخی از علمای اهل سنت و عالمان شیعه بر این کتاب شده است، که به بیان چند نمونه بسنده میشود. 1. تکمیل نشدن کتاب در زمان حیات مؤلف: ابو الولید باجی در مقدمه کتاب خود (فی أسماء رجال البخاری) مینویسد: (ابو اسحاق ابراهیم بن احمد مستملی گفته است: من کتاب بخاری را از نسخهٔ اصلی آن که نزد محمد بن یوسف فربری بود استنساخ کردم و به مطالبی بر خوردم که تمام نشده و صفحات سفید داشت، از جمله اسامی روات که فاقد شرح حال بود، یا احادیثی که وضعیت آنها مشخص نبود).[18] 2. زیاد بودن نقل به معنا در این کتاب: گرچه نقل به معنا با رعایت تمام ضوابط از سوی پیشوایان دینی مجاز شمرده شده، اما این به معنای برتری روایاتی که حاوی نقل به معناست بر روایاتی که در آنها نصّ عبارات معصوم آمده، نیست؛ زیرا چه بسا در نقل به معنا بخشهایی از قرائن لفظی از بین رفته، یا اساساً به خاطر سوء فهم راوی به صورت ناصواب نقل گردد. از این جهت نقل به معنا یک کاستی محسوب میگردد.[19] آنچه دربارهٔ بخاری گفته شده نشانگر این مدّعا است که او روایات را بدون استناد به مکتوبات و تنها با تکیه بر حافظهٔ خود مینگاشته و از شیوهٔ نقل به معنا استفاده میکرده است.[20] خطیب بغدادی در اینباره از خود بخاری چنین نقل کرده است: (بسا روایتی را در بصره میشنیدم و در شام آنرا مینگاشتم و بسا روایتی که در شام میشنیدم، در بصره مینگاشتم! به او گفته شد: آیا به طور کامل مینگاری؟ او در پاسخ سکوت کرد).[21] و محمد بن ازهر سجستانی میگوید: (من در مجلس درس سلیمان بن حرب حضور مییافتم و بخاری با ما بود او میشنید، اما نمینوشت. به برخی از حاضران گفته شد که: چرا بخاری نمینویسد؟ او در پاسخ گفت: وقتی به بخارا بازگردد از روی حافظه خود خواهد نوشت).[22] سکوت بخاری بدین معنا است که او خود پذیرفته است به رغم برخورداری از حافظهٔ قوی قادر به انعکاس تمام الفاظ روایاتی که میشنید، نبوده و احیاناً بخشهایی از آنرا به صورت نقل به معنا مینگاشته است. چنین شیوهای که طبعاً از اتقان کار میکاهد، حتی برای همراهان بخاری نیز قابل پذیرش نبود. 3. برخورداری از ضعفهای سندی: با آنکه دربارهٔ روایاتی که بخاری در صحیح آورده گفته شده است: (کلّ من روی عنه البخاری فقد جاوز القنطرة؛[23] هرکس که بخاری از او نقل کرده باشد از پل [جرح و تعدیل رجالیان] گذشته است)، اما واقعیت نشان میدهد که او از افراد فاسق و فاجر، خارجی و ناصبی، و دین به دنیا فروخته؛ همچون عمرو بن عاص، مروان بن حکم، ابوسفیان، معاویه، مغیرة بن شعبة و ... روایات فراوانی نقل کرده است. اما از افراد صادق و سرچشمهٔ معارف اسلامی و معلّمان فرهنگ غنی اسلام و حدیث، یا اصلاً نقل نکرده و یا اگر هم نقل کرده نسبت به دیگران بسیار ناچیز و کم است.[24] یکی از انتقادات اصلی شیعه به صحیح بخاری این است که؛ نقل روایت از طریق امامان شیعه و فرزندان آنان بسیار اندک است. با آنکه او دست کم با دو تن از ائمه شیعه، امام هادی و امام حسن عسکری(ع)، معاصر بوده است، تنها احادیث معدودی از امیرالمؤمنین علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام باقر(ع) روایت کرده است. در مقابل، روایاتی از خوارج و نواصب از قبیل عکرمه و عمران بن حطان، که حتی بسیاری از محدثان اهل سنت آنان را جرح و تضعیف کردهاند، در اسناد احادیث بخاری آمدهاند. گذشته از عالمان شیعی، صحیح بخاری از جهت ذکر راویان ضعیف، از سوی بزرگان اهل سنت نیز مورد انتقاد قرار گرفته است، که به ذکر دو نمونه بسنده میشود. ابن حجر عسقلانی میگوید: (حفاظ در یکصد و ده حدیث بخاری تشکیک کرده و آنها را فاقد صحّت میدانند و هشتاد تن از چهارصد راویانی که منحصراً در صحیح بخاری آمده تضعیف شدهاند).[25] ابن صلاح میگوید: (بخاری به کسانی؛ همچون عکرمه، موسی بن عباس، اسماعیل بن أبی اویس، عاصم بن علی، عمرو بن مرزوق، و دیگران احتجاج کرده که دیگران پیش از او آنان را جرح کردهاند).[26] 4. برخورداری از ضعف محتوایی: گذشته از اشکالهای پیش گفته، مهمترین نقدی که بر صحیح بخاری وارد است، نقل روایاتی است که از هر جهت با فرهنگ و آموزههای قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) حتی از دیدگاه برخی از صاحب نظران اهل سنت مخالف است. بدون تردید اگر مدّعی باشیم که صحیح بخاری در شکل دهی شماری از اندیشههای نادرست کلامی و فقهی و دور ساختن امّت اسلامی از فرهنگ ناب اسلامی و قرآنی به عنوان مهمترین منبع روایی، بیشترین نقش را داشته است، سخنی از روی گزاف نخواهد بود.[27] به عنوان نمونه؛ صحیح بخاری در بُعد توحید، از خدایی یاد میکند که دارای جسم، اعضا و جوارح و قابل رؤیت است و مانند موجودات عادی، محلّ اعراض و صفات قابل زوال است.[28] معیار شیعه در پذیرش و یا نپذیرفتن روایات شیعیان برای پذیرش و یا ردّ یک روایت برای خود اصول و معیارهایی عقلی و نقلی دارند،[29] و برای شیعه در این اصول و معیارها؛ شیعه و یا اهل سنت بودن یک راوی به تنهایی علت برای قبولی و یا ردّ روایت نیست. باید انصاف داد و دانست که از نگاه رجالیان اهل سنّت نه تنها تشیّع بلکه حتی میل به تشیع و ولایت اهل بیت(ع) به عنوان قدح جدّی راوی قلمداد شده و روایت او غیر قابل استناد است؛ اما در شیعه اینگونه نیست، رجالیان شیعه روایت اهل سنت را در صورتی که دارای وثاقت باشد، در درجهای پس از صحت و حسن و به عنوان حدیث موثق قابل استناد میدانند.[30] علمای رجال و حدیث شیعه؛ تمام کتابها - حتی کتب اربعه شیعی -[31] را در معرض تحلیل و بررسی قرار داده و به هیچکدام از این کتب، نام صحیح اطلاق نکردهاند. کتاب بخاری نیز استثنائی از این موضوع نیست. به علاوه، روایات بسیاری از این کتاب در تألیفات قدیم و متأخر شیعی نقل شده و با اصول خویش پذیرفتهاند. با این وجود طبیعی است، در مقام بحث و گفتوگو، انسان به منابعی استناد کند که برای خودش حجیت نداشته، اما برای طرف مقابل حجیت دارد و این از مصادیق (جدال احسن) است. بنابراین، هیچ وقت مسیر شیعه بر منفعتطلبی در اعتقادات نبوده و نیست، اگر روایتی را نمیپذیرد طبق دلایل عقلی و نقلی نمیپذیرد. پی نوشت: [1]. (جوامع حدیثی)، به آن دسته از کتابهای حدیثی گفته میشود که به حوزه یا دستهای خاص از روایات اختصاص نداشته و همه یا بخش عمدهای از ابواب حدیثی را در بر میگیرند. نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت، ص 17، انتشارات جامعة المصطفی(صلی الله علیه و آله) العالمیة، قم، چاپ دوم، 1388ش. [2]. ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 25، دار الفکر، بیروت، 1407ق؛ ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی‌، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک،‌ تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 12، ص 113، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [3]. ابن عماد حنبلی‌، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب‌، تحقیق: الأرناؤوط، ج 1، ص 24، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1406ق؛ ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 52، ص 54، دار الفکر، بیروت، 1415ق. [4]. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک،‌ ج 12، ص 117؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب‌، ج 1، ص 24. [5]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب‌، ج 1، ص 24. [6]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 26. [7]. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک،‌ ج 12، ص 113. [8]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب‌، ج 1، ص 25. [9]. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک،‌ ج 12، ص 119. [10]. ذهبی دمشقی، شمس الدین، سیر أعلام النبلاء، ج 12، ص 401 – 402، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ نهم، 1413ق. [11]. ذهبی دمشقی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج 2، ص 556، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا. [12]. نصیری، علی، حدیث شناسی، ج 1، ص 137، انتشارات سنابل، قم، چاپ اول، 1383ش. [13]. همان. [14]. به نقل از: حاکم نیشابوری، ابو عبدالله، معرفة علوم الحدیث، ص 20، دار الافاق الجدیدة، بیروت، 1400ق. [15]. به نقل از: سیر أعلام النبلاء، ج 12، ص 567. [16]. حدیث شناسی، ج 1، ص 138. [17]. ر.ک: همان، ص 138 و 139. [18]. به نقل از: سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 488، پاورقی. [19]. ر.ک: حسینی جلالی، محمد رضا، تدوین السنة الشریفة، ص 508 – 516، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1413ق. [20]. حدیث شناسی، ج 1، ص 140. [21]. به نقل از: ابوریّه، محمود، أضواء علی السنة المحمّدیة، ص 315، انصاریان، قم، 1416ق. [22]. همان. [23]. حلبی، برهان الدین، الکشف الحثیث، ص 112، مکتبة النهضة العربیة، چاپ اول، 1407ق. [24]. ر.ک: حدیث شناسی، ج 1، ص 141 – 143. [25]. به نقل از: أضواء علی السنة المحمّدیة، ص 317، به نقل از: فتح الباری، ج 1، ص 81. [26]. برای آگاهی بیشتر از این نقدها ر.ک: أضواء علی السنة المحمّدیة، ص 324 – 326. [27]. حدیث شناسی، ج 1، ص 144. [28]. در اینباره به (کتاب التوحید) صحیح بخاری مراجعه شود. [29]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa2185. [30]. آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت، ص 239. [31]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa4308 ؛ http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1703. منبع:http://islamquest.net
چرا شیعیان بعضی از روایات صحیح بخاری را که با عقیده آنها سازگاری دارد قبول میکنند و بعضی دیگر را به جهت همخوان نبودن رد میکنند؟
شرح پرسش:
چرا شیعه بعضی از روایات صحیح بخاری را قبول میکند و بعضی دیگر را رد میکند؟ آیا شیعه، بخاری را به عنوان راوی مسلمان قبول دارد؟ چرا شیعه فقط روایاتی که با عقیده خود سازگاری دارد قبول میپذیرد و در عین حال بعضی دیگری که با عقیده شیعه همخوانی ندارد رد میکند آن هم از یک راوی؟
پاسخ :
شناخت و معرّفی (جوامع حدیثی)[1] شیعه و اهل سنت به عنوان شاخهای از تاریخ حدیث، در عموم کتابها و آثاری که به بازشناسی علوم حدیث پرداختهاند، به عنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر دنبال شده است. یکی از این جوامع حدیثی مسلمانان از اهل سنت؛ (الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله صلی الله علیه و سلم و سننه و أیامه) معروف به (صحیح بخاری) میباشد. در اینجا نگاهی کوتاه به زندگینامه بخاری و کتاب حدیثی او خواهیم داشت تا روشن شود که اگر دانشمندان شیعه روایاتی از صحیح بخاری را نمیپذیرند، با استناد به دلایل حدیثشناسی است و صِرف مسلمان بودن یک نویسنده، دلیل بر پذیرفتن تمام عقاید و نوشتههای او نخواهد بود.
معرفی محمد بن اسماعیل بخاری
ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بخاری در سال 194ق در بخارا به دنیا آمد.[2] او بخشی از تحصیلات خود را در وطن خود دنبال کرد، و برای تکمیل معلومات و استفاده از مشایخ حدیث به شهرهای مشهور در خراسان، عراق، حجاز و شام مسافرت نمود.[3] او به بغداد نیز بسیار سفر کرد و به جهت داشتن حفظ احادیث زیاد و تبحّر در زمینه حدیثشناسی مورد تکریم عالمان عصر خود قرار گرفت.[4] او از علمای مشهوری؛ مانند مکّی بن ابراهیم بلخی، عبدان بن عثمان مروزی، عبید الله بن موسی عبسی، أبو عاصم الشیبانی،[5] اسحاق بن راهویه[6] و احمد بن حنبل[7] حدیث آموخت. سرانجام بخاری در سال 256ق[8] در (خرتنگ) یکی از روستاهای سمرقند وفات یافت.[9]
انگیزه بخاری از نوشتن کتاب (صحیح)
بخاری خود درباره انگیزهٔ فراهم آوردن صحیح گفته است: (روزی نزد استاد خود اسحاق بن راهویه بودیم که گفت: چه میشد اگر کتاب مختصری درباره سنت نبی فراهم میکردید! این امر در دلم نشست و شروع به گردآوری جامع روایی صحیحی نمودم و صحیح خود را از میان ششصد هزار روایت گرد آوردم).[10]
او میگفت: (من یکصد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح را در حفظ دارم)،[11] و این امر نشانگر کثرت روایات و نیز ضعیف و جعلی بودن بسیاری دیگر از روایات در عصر بخاری است.[12]
بخاری بر اساس شرایطی روایات خود را انتخاب کرد که عبارتاند از: اتصال سند تا طبقه صحابه، عدالت و ضابط بودن راویان. او گرچه بر این شرایط تصریح نکرده، اما این شرایط از شیوه او در کتاب قابل برداشت است.[13]
جایگاه کتاب صحیح بخاری نزد اهل سنت
صحیح بخاری در میان عالمان اهل سنت از جایگاه بس ممتازی برخوردار است، به گونهای که آنرا تالی تلو قرآن و صحیحترین کتابها پس از کتاب خدا دانستهاند.
شافعی گفته است: (نخستین کتابِ حدیث، صحیح بخاری و پس از آن صحیح مسلم است و این دو کتاب پس از قرآن صحیح ترین کتابها هستند).[14]
نووی مینویسد: (علما به یک صدا معتقدند که صحیحترین کتابها پس از قرآن صحیح بخاری و صحیح مسلم است و امّت همگی این دو کتاب را پذیرفتهاند. و کتاب بخاری در مقایسه با صحیح مسلم صحیحتر و فایدهاش بیشتر است).[15]
از این عبارتها که از زبان مشهورترین عالمان و محدّثان اهل سنت ارائه شده میتوان برداشت کرد که همگان صحیح بخاری را پس از قرآن معتبرترین کتاب میشناسند و از صحیح مسلم در مرتبهٔ سوم یاد میکنند.[16]
البته عواملی وجود دارد که صحیح بخاری از جایگاهی بلند نزد عالمان اهل سنت برخوردار است؛ عواملی مانند شخصیت مؤلف، قدمت کتاب، دقّت و احتیاط در نگارش.[17]
صحیح بخاری و نقدها
به رغم دفاع بخاری از صحّت روایات کتاب خود و نیز تأکید بسیاری از عالمان اهل سنّت بر اصح بودن صحیح بخاری پس از قرآن، نقدهای قابل توجّهی از سوی برخی از علمای اهل سنت و عالمان شیعه بر این کتاب شده است، که به بیان چند نمونه بسنده میشود.
1. تکمیل نشدن کتاب در زمان حیات مؤلف: ابو الولید باجی در مقدمه کتاب خود (فی أسماء رجال البخاری) مینویسد: (ابو اسحاق ابراهیم بن احمد مستملی گفته است: من کتاب بخاری را از نسخهٔ اصلی آن که نزد محمد بن یوسف فربری بود استنساخ کردم و به مطالبی بر خوردم که تمام نشده و صفحات سفید داشت، از جمله اسامی روات که فاقد شرح حال بود، یا احادیثی که وضعیت آنها مشخص نبود).[18]
2. زیاد بودن نقل به معنا در این کتاب: گرچه نقل به معنا با رعایت تمام ضوابط از سوی پیشوایان دینی مجاز شمرده شده، اما این به معنای برتری روایاتی که حاوی نقل به معناست بر روایاتی که در آنها نصّ عبارات معصوم آمده، نیست؛ زیرا چه بسا در نقل به معنا بخشهایی از قرائن لفظی از بین رفته، یا اساساً به خاطر سوء فهم راوی به صورت ناصواب نقل گردد. از این جهت نقل به معنا یک کاستی محسوب میگردد.[19] آنچه دربارهٔ بخاری گفته شده نشانگر این مدّعا است که او روایات را بدون استناد به مکتوبات و تنها با تکیه بر حافظهٔ خود مینگاشته و از شیوهٔ نقل به معنا استفاده میکرده است.[20]
خطیب بغدادی در اینباره از خود بخاری چنین نقل کرده است: (بسا روایتی را در بصره میشنیدم و در شام آنرا مینگاشتم و بسا روایتی که در شام میشنیدم، در بصره مینگاشتم! به او گفته شد: آیا به طور کامل مینگاری؟ او در پاسخ سکوت کرد).[21] و محمد بن ازهر سجستانی میگوید: (من در مجلس درس سلیمان بن حرب حضور مییافتم و بخاری با ما بود او میشنید، اما نمینوشت. به برخی از حاضران گفته شد که: چرا بخاری نمینویسد؟ او در پاسخ گفت: وقتی به بخارا بازگردد از روی حافظه خود خواهد نوشت).[22]
سکوت بخاری بدین معنا است که او خود پذیرفته است به رغم برخورداری از حافظهٔ قوی قادر به انعکاس تمام الفاظ روایاتی که میشنید، نبوده و احیاناً بخشهایی از آنرا به صورت نقل به معنا مینگاشته است. چنین شیوهای که طبعاً از اتقان کار میکاهد، حتی برای همراهان بخاری نیز قابل پذیرش نبود.
3. برخورداری از ضعفهای سندی: با آنکه دربارهٔ روایاتی که بخاری در صحیح آورده گفته شده است: (کلّ من روی عنه البخاری فقد جاوز القنطرة؛[23] هرکس که بخاری از او نقل کرده باشد از پل [جرح و تعدیل رجالیان] گذشته است)، اما واقعیت نشان میدهد که او از افراد فاسق و فاجر، خارجی و ناصبی، و دین به دنیا فروخته؛ همچون عمرو بن عاص، مروان بن حکم، ابوسفیان، معاویه، مغیرة بن شعبة و ... روایات فراوانی نقل کرده است. اما از افراد صادق و سرچشمهٔ معارف اسلامی و معلّمان فرهنگ غنی اسلام و حدیث، یا اصلاً نقل نکرده و یا اگر هم نقل کرده نسبت به دیگران بسیار ناچیز و کم است.[24]
یکی از انتقادات اصلی شیعه به صحیح بخاری این است که؛ نقل روایت از طریق امامان شیعه و فرزندان آنان بسیار اندک است. با آنکه او دست کم با دو تن از ائمه شیعه، امام هادی و امام حسن عسکری(ع)، معاصر بوده است، تنها احادیث معدودی از امیرالمؤمنین علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام باقر(ع) روایت کرده است. در مقابل، روایاتی از خوارج و نواصب از قبیل عکرمه و عمران بن حطان، که حتی بسیاری از محدثان اهل سنت آنان را جرح و تضعیف کردهاند، در اسناد احادیث بخاری آمدهاند.
گذشته از عالمان شیعی، صحیح بخاری از جهت ذکر راویان ضعیف، از سوی بزرگان اهل سنت نیز مورد انتقاد قرار گرفته است، که به ذکر دو نمونه بسنده میشود.
ابن حجر عسقلانی میگوید: (حفاظ در یکصد و ده حدیث بخاری تشکیک کرده و آنها را فاقد صحّت میدانند و هشتاد تن از چهارصد راویانی که منحصراً در صحیح بخاری آمده تضعیف شدهاند).[25]
ابن صلاح میگوید: (بخاری به کسانی؛ همچون عکرمه، موسی بن عباس، اسماعیل بن أبی اویس، عاصم بن علی، عمرو بن مرزوق، و دیگران احتجاج کرده که دیگران پیش از او آنان را جرح کردهاند).[26]
4. برخورداری از ضعف محتوایی: گذشته از اشکالهای پیش گفته، مهمترین نقدی که بر صحیح بخاری وارد است، نقل روایاتی است که از هر جهت با فرهنگ و آموزههای قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) حتی از دیدگاه برخی از صاحب نظران اهل سنت مخالف است. بدون تردید اگر مدّعی باشیم که صحیح بخاری در شکل دهی شماری از اندیشههای نادرست کلامی و فقهی و دور ساختن امّت اسلامی از فرهنگ ناب اسلامی و قرآنی به عنوان مهمترین منبع روایی، بیشترین نقش را داشته است، سخنی از روی گزاف نخواهد بود.[27] به عنوان نمونه؛ صحیح بخاری در بُعد توحید، از خدایی یاد میکند که دارای جسم، اعضا و جوارح و قابل رؤیت است و مانند موجودات عادی، محلّ اعراض و صفات قابل زوال است.[28]
معیار شیعه در پذیرش و یا نپذیرفتن روایات
شیعیان برای پذیرش و یا ردّ یک روایت برای خود اصول و معیارهایی عقلی و نقلی دارند،[29] و برای شیعه در این اصول و معیارها؛ شیعه و یا اهل سنت بودن یک راوی به تنهایی علت برای قبولی و یا ردّ روایت نیست. باید انصاف داد و دانست که از نگاه رجالیان اهل سنّت نه تنها تشیّع بلکه حتی میل به تشیع و ولایت اهل بیت(ع) به عنوان قدح جدّی راوی قلمداد شده و روایت او غیر قابل استناد است؛ اما در شیعه اینگونه نیست، رجالیان شیعه روایت اهل سنت را در صورتی که دارای وثاقت باشد، در درجهای پس از صحت و حسن و به عنوان حدیث موثق قابل استناد میدانند.[30]
علمای رجال و حدیث شیعه؛ تمام کتابها - حتی کتب اربعه شیعی -[31] را در معرض تحلیل و بررسی قرار داده و به هیچکدام از این کتب، نام صحیح اطلاق نکردهاند. کتاب بخاری نیز استثنائی از این موضوع نیست. به علاوه، روایات بسیاری از این کتاب در تألیفات قدیم و متأخر شیعی نقل شده و با اصول خویش پذیرفتهاند. با این وجود طبیعی است، در مقام بحث و گفتوگو، انسان به منابعی استناد کند که برای خودش حجیت نداشته، اما برای طرف مقابل حجیت دارد و این از مصادیق (جدال احسن) است. بنابراین، هیچ وقت مسیر شیعه بر منفعتطلبی در اعتقادات نبوده و نیست، اگر روایتی را نمیپذیرد طبق دلایل عقلی و نقلی نمیپذیرد.
پی نوشت:
[1]. (جوامع حدیثی)، به آن دسته از کتابهای حدیثی گفته میشود که به حوزه یا دستهای خاص از روایات اختصاص نداشته و همه یا بخش عمدهای از ابواب حدیثی را در بر میگیرند. نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت، ص 17، انتشارات جامعة المصطفی(صلی الله علیه و آله) العالمیة، قم، چاپ دوم، 1388ش.
[2]. ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 25، دار الفکر، بیروت، 1407ق؛ ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 12، ص 113، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[3]. ابن عماد حنبلی، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، ج 1، ص 24، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1406ق؛ ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 52، ص 54، دار الفکر، بیروت، 1415ق.
[4]. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج 12، ص 117؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 1، ص 24.
[5]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 1، ص 24.
[6]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 26.
[7]. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج 12، ص 113.
[8]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 1، ص 25.
[9]. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج 12، ص 119.
[10]. ذهبی دمشقی، شمس الدین، سیر أعلام النبلاء، ج 12، ص 401 – 402، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ نهم، 1413ق.
[11]. ذهبی دمشقی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ، ج 2، ص 556، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
[12]. نصیری، علی، حدیث شناسی، ج 1، ص 137، انتشارات سنابل، قم، چاپ اول، 1383ش.
[13]. همان.
[14]. به نقل از: حاکم نیشابوری، ابو عبدالله، معرفة علوم الحدیث، ص 20، دار الافاق الجدیدة، بیروت، 1400ق.
[15]. به نقل از: سیر أعلام النبلاء، ج 12، ص 567.
[16]. حدیث شناسی، ج 1، ص 138.
[17]. ر.ک: همان، ص 138 و 139.
[18]. به نقل از: سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 488، پاورقی.
[19]. ر.ک: حسینی جلالی، محمد رضا، تدوین السنة الشریفة، ص 508 – 516، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1413ق.
[20]. حدیث شناسی، ج 1، ص 140.
[21]. به نقل از: ابوریّه، محمود، أضواء علی السنة المحمّدیة، ص 315، انصاریان، قم، 1416ق.
[22]. همان.
[23]. حلبی، برهان الدین، الکشف الحثیث، ص 112، مکتبة النهضة العربیة، چاپ اول، 1407ق.
[24]. ر.ک: حدیث شناسی، ج 1، ص 141 – 143.
[25]. به نقل از: أضواء علی السنة المحمّدیة، ص 317، به نقل از: فتح الباری، ج 1، ص 81.
[26]. برای آگاهی بیشتر از این نقدها ر.ک: أضواء علی السنة المحمّدیة، ص 324 – 326.
[27]. حدیث شناسی، ج 1، ص 144.
[28]. در اینباره به (کتاب التوحید) صحیح بخاری مراجعه شود.
[29]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa2185.
[30]. آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت، ص 239.
[31]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa4308
؛ http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1703.
منبع:http://islamquest.net
- [سایر] آیا در مذهب شیعه جامع احادیث هم وجود دارد همانند کتاب صحیح بخاری و مسلم درمذهب اهل سنت؟ چنانچه جواب مثبت باشد لطفا نام آن ذکر فرمایید؟
- [سایر] در خصوص حدیث ثقلین جست و جویی انجام دادم و در صحیح بخاری نتوانستم حدیث مورد نظر را بیابم. آیا صحیح بخاری یک منبع موثق و قابل اطمینان است؟
- [سایر] چرا اهل سنت با ایجاد شبهه در ایمان به امام زمان، این عقیده مسلم شیعه را ردّ میکنند؟
- [سایر] لطفاً در باره حدیث فتنه و شاخ شیطان از خانه عایشه چنانچه این مطلب در صحیح بخاری آمده، توضیح دهید.
- [سایر] طبق صحیح بخاری صحابه چه جایگاهی دارند؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر کتاب صحیح بخاری وارد است؟
- [سایر] چرا اهل تسنن به صحیح بخاری معتقدند، او کیست و از کدام منطقه است؟
- [سایر] شیعه روایت کسی که امامی از ائمه شان را قبول نداشته باشد رد می کنند و روایات اصحاب را به همین خاطر قبول نمی کنند، اما با پیشینیان شیعه شان که امامت بعضی از ائمه را قبول نکرده اند اینگونه رفتار نمی کنند! و شیخ شیعه حرّ عاملی می گوید که شیعه امامیه به روایات فطحیه و روایات واقفیه و روایات ناووسیه عمل می کنند، و همه این سه گروه امامت بعضی از ائمه شیعه اثناعشری را قبول ندارند اما با وجود این شیعه راویانشان را ثقه و مورد اعتماد قرار می دهند اما با اصحاب پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- چنین نمی کنند!
- [سایر] آیا شیعیان فقط احادیث دوازده امام خود را معتبر میدانند و روایات صحابه را قبول ندارند؟
- [سایر] با سلام لطفا درمورد موضوعات زیر مطالب یا کتابی را معرفی نمایید 1-کتاب صحیح بخاری 2-روش گرداوری قران
- [آیت الله بهجت] در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخوانند، مثلاً اگر فروشنده به فارسی بگوید: این مال را در عوض این پول فروختم، و مشتری بگوید: قبول کردم، معامله صحیح است. و بنابر اظهر لازم نیست ایجاب بر قبول مقدم باشد (مقصود از ایجاب، کلام فروشنده و مقصود از قبول، کلام خریدار است). و احتیاط مستحب آن است که به هر زبانی معامله میکنند، صحیح گفته شود و کاملاً بیانگر مقصود طرفین باشد.
- [آیت الله بروجردی] هرگاه پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تا نود هر قدر صلاح میداند تازیانه به او میزند و روایت شده که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکة آسمان و زمین و ملائکة رحمت و غضب بر او لعنت میکنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود، ولی اگر توبه کند توبهی او قبول میشود.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مصرفی را که میّت معیّن کرده ، از ثلث مال او بیشتر باشد وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند ، یا کاری کنند که معلوم شود عملی شدن وصیّت را اجازه داده اند و تنها راضی بودن آنان کافی نیست . اگر مدّتی بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحیح است و اگر بعضی از ورثه اجازه و بعضی ردّ نمایند وصیّت در حِصّه آنهائی که اجازه نموده اند صحیح و نافذ است .
- [آیت الله سیستانی] اگر مصرفی را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه آن را اجازه دهند، چه با لفظ و چه با فعل، و رضایت قلبی کافی نیست. و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است، و چنانچه بعضی از ورثه اجازه و بعضی رد نمایند وصیّت فقط در سهم آنهایی که اجازه نمودهاند صحیح و نافذ است.
- [آیت الله خوئی] اگر مصرفی را که میت معین کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند یا کاری کنند که معلوم شود وصیت را اجازه نمودهاند و تنها راضی بودن آنان کافی نیست و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه نمایند، صحیح است و چنانچه بعضی از ورثه اجازه و بعضی رد نمایند وصیت فقط در حصة آنهایی که اجازه نمودهاند صحیح و نافذ است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر مصرفی را که میت معین کرده؛ از ثلث مال او بیشتر باشد؛ وصیت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند یا کاری کنند که معلوم شود وصیت را اجازه نموده اند و تنها راضی بودن آنان کافی نیست و اگر مدتی بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است و چنانچه بعضی از ورثه اجازه و بعضی رد نمایند وصیت در حصه آنهائی که اجازه نموده اند صحیح و نافذ است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هرگاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح میداند به او میزند، و روایت شده است که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت میکنند، و جهنم برای او مهیا خواهد بود، ولی اگر توبه کند، توبه او قبول میشود.
- [آیت الله خوئی] هر گاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تازیانه تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح میداند، به او میزند. و روایت شده است که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکة آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت میکنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود. ولی اگر توبه کند توبة او قبول میشود.
- [آیت الله اردبیلی] در زناشویی، چه دائم و چه موقّت، باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد میخوانند یا دیگری را وکیل میکنند که از طرف آنان بخواند و اگر زن و مرد نتوانند صیغه را صحیح بخوانند، باید وکیل بگیرند.
- [آیت الله مظاهری] آشامیدن شراب حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجّه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر میباشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادقعلیه السلام روایت شده است که فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب بخورد خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت میکنند و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان او از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.