چرا شیعه اهل سنت را که ائمه را قبول ندارند، مسلمان می‌دانند، اما اسماعیلیان راکه تا امام ششم را قبول دارند، مسلمان نمی‌دانند؟
اسماعیلیه نام عمومی فرقه‌هایی است که بعد از امام صادق علیه السّلام به امامت فرزندش اسماعیل یا محمد بن اسماعیل گرایش پیدا کردند و امامت حضرت کاظم علیه السّلام را نپذیرفتند و مدتی راه تقیه و مخفی‌کاری را در پیش گرفته و باورهای اصلی خویش را از دیگران پنهان ساختند. رهبری اسماعیلیه که در دولت فاطمی نمود پیدا کرده بود، پس از مرگ المستنصر دچار انشعاب شد و به دو فرقه مستعلیه و نزاریه تقسیم گشت که امروزه به مستعلیه، (بُهره) می‌گویند که در هندوستان و ... زندگی می‌کنند. اما اسماعیلیان ایران و عراق امامت نزار را پذیرفتند و پس از کشته شدن نزار، نواده ی او را به قلعة الموت در نزدیکی قزوین بردند و به وسیله حسن صباح مردم را به سوی او خواندند. و امروزه فرقه نزاریه را (آقاخانیه) می‌گویند که منتسب به آقاخان محلاتی هستند. جدّ او سید ابو الحسن خان اهل کهک قم و از سادات اسماعیلیه بود که از آغاز دولت زندیه تا زمان آقا محمّد خان قاجار، حکومت کرمان را داشت و پس از وی پسرش شاه خلیل الله امامت نزاریه راه به عهده گرفت و بعد از کشته شدن او، پسرش حسنعلی خان ملقب به آقاخان اول در زمان فتحعلی شاه قاجار رهبری اسماعیلیه را بر عهده داشت و پس از درگذشت او، پسرش آقا علی شاه حسینی به امامت رسید و بعد از او پسرش آقا خان سوم رهبر اسماعیلیه شد و لقب سِر Sir را از انگلستان و لقب (حضرت والا) را از محمد رضا شاه پهلوی دریافت کرد. وی ریاست کنگره مسلمانان هند را نیز بر عهده داشت و در 80 سالگی از دنیا رفت.[1] آقاخان سوم تغییراتی در آداب و رسوم دینی به عمل آورد، به خصوص شریعت اسلامی مسلمانان را یعنی فروع دین را پایان یافته و غیر لازم اعلام کرد و گفت اینها ظاهر قرآن هستند و پیامبر اسلام مأمور به عمل بر ظاهر بود ولی بعد از رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله ، وظیفة اصلی امامان، عمل به باطن قرآن است و لذا هیچ کدام از واجبات و محرماتی که در قرآن کریم آمده است، لازم نیست مراعات شود. زیرا با رسیدن انسان به علوم باطنی توسط امام، دیگر نیاز به ظاهر شریعت و عمل کردن به احکام ظاهری وجود ندارد.[2] بر اثر همین اعتقادات اسماعیلیه بود که مسلمانان و علمای اسلام واکنش نشان داده و این فرقه را خارج از اسلام دانسته و کافر اعلام کردند و گاهی فتوای قتل آنها را در صورت توبه نکردن و پایداری بر این باورها صادر نمودند. محمّد دیلمی در کتاب قواعد عقائد آل محمّد فی الرد علی الباطنیه بعد از معرفی فرقه‌های اسماعیلیه و علل پیدایش و سیر تکاملی آن، پیروان این آئین را مرتد و کافر دانسته و 20 دلیل برای کفر اسماعیلیه ذکر کرده است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم: 1. دیلمی از کتاب بلاغ که یکی از کتابهای اعتقادی اسماعیلیه می‌باشد، نقل می‌کند که اسماعیلیه گویند: وقتی انسان به درجه‌ای از ایمان رسید، دیگر انجام واجبات و دوری از محرمات بر او واجب نیست و تکلیف از او ساقط می‌شود و از این لحظه به بعد دوران استراحت او خواهد شد. بنابراین نماز خواندن و روزه گرفتن و دیگر واجبات بر او واجب نیست و تمام محرمات از قبیل خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، پوشیدنی و ازدواج‌های حرام، حلال می‌شود. همچنین اسماعیلیه می‌گویند: امام، شریعت پیامبر را نسخ می‌کند، زیرا پیامبر اسلام مأمور به عمل بر ظاهر قرآن بود، اما در عصر امام و با عمل به باطن قرآن که غیر از امام کسی آن را نمی‌داند، حتی رسول گرامی اسلام، دیگر دوران عمل به شریعت پایان یافته است.[3] 2. اجماع علماء: مرحوم دیلمی ادعا کرده است که علمای اسلام به اتفاق، فتوی بر کفر و ارتداد همه افرادی را داده‌اند که مبانی اسماعیلیه را بپذیرند، و این به خاطر انکار ضروریات اسلام (عمل به فروع دین) توسط آنها است.[4] 3. دلیل دیگری که دیلمی آورده این که اسماعیلیه دربارة خداوند متعال، نبوت، ملائکه، معاد، و .. باورهائی دارند که نه با عقل سازگاری دارد و نه با آموزه‌های قرآنی و نبوی و ائمه اطهار علیهم السّلام و نیز تأویل آیات قرآن کریم و تفسیر کردن نماز، روزه و ... به اشخاص، نه اعمال ظاهری و قائل شدن به اینکه مراد از قیامت، روز آخرت نیست بلکه قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشّریف )البته مرادشان از حضرت مهدی، همان امامی است که خودشان پذیرفته‌اند نه اینکه حجت بن الحسن العسکری را قبول داشته باشند) است.[5] 4. دیلمی از کتاب بلوغ نقل کرده است که اسماعیلیه معتقدند: ملائکه جسم نیستند برای همین دیدن آنها یا شنیدن صدای آنها ممکن نیست، پس جبرئیل هم یکی از ملائک است نمی‌تواند به دیدن پیامبر اسلام بیاید و قرآن را بر او عرضه بدارد و لذا قرآن کریم را کلام خدا نمی‌دانند، بلکه آن را کلام رسول گرامی اسلام قلمداد می‌کنند که برای هدایت بشریت تنظیم نموده است.[6] بنابراین باید گفت: اسماعیلیه آقاخانیه که غیر از بهره می‌باشند اگر فروع دین را قبول نکنند و آن را با این ادعا که ساقط شده، ترک کنند از جرگه مسلمانان خارج هستند و این اختصاصی به آنها ندارد هر کس چه از اهل سنت باشد یا اسماعیلیه یا هر مذهب دیگر اگر فروع دین را انکار کند از جرگه مسلمانان خارج می‌شود و چون آقاخانیه فروع دین را نسخ شده می‌شمارند پس از جرگه مسلمانان خارج می‌شوند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. اسماعیلیان در تاریخ؛ لوئیس برنارد. 2. فرقه اسماعیلیه؛ هاجس مارشال گود وین سیمز. [1] . مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، سوم، 1375 ه ش، ص 108. [2] . دفتری، فرهاد؛ تاریخ عقاید اسماعیلیه، ترجمه: فریدون بدره‌ای، تهران، نشر و پژوهش‌های فروزان روز، دوم، 1376 ه ش، ص 613. و اسماعیلیه: مجموعه مقالات: ص 258، نوشتة: گروه مذاهب اسلامی، مقدمه: فرهاد دفتری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب. [3] . دیلمی، محمد، بیان مذهب الباطنیه و بطلانه منقول من کتاب قواعد عقال آل محمد فی الرد علی الباطنیه، استامبول، مطیعه اللسوله، 1938 م، ص71. [4] . همان، ص 72. [5] . دیلمی، محمد؛ بیان مذهب الباطنیه و بطلانه منقول من کتاب قواعد عقائد آل محمد فی الرد علی الباطنیه، استامبول، مطیعه الدوله، ص 73. [6] . همان. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

چرا شیعه اهل سنت را که ائمه را قبول ندارند، مسلمان می‌دانند، اما اسماعیلیان راکه تا امام ششم را قبول دارند، مسلمان نمی‌دانند؟


پاسخ:

اسماعیلیه نام عمومی فرقه‌هایی است که بعد از امام صادق علیه السّلام به امامت فرزندش اسماعیل یا محمد بن اسماعیل گرایش پیدا کردند و امامت حضرت کاظم علیه السّلام را نپذیرفتند و مدتی راه تقیه و مخفی‌کاری را در پیش گرفته و باورهای اصلی خویش را از دیگران پنهان ساختند. رهبری اسماعیلیه که در دولت فاطمی نمود پیدا کرده بود، پس از مرگ المستنصر دچار انشعاب شد و به دو فرقه مستعلیه و نزاریه تقسیم گشت که امروزه به مستعلیه، (بُهره) می‌گویند که در هندوستان و ... زندگی می‌کنند. اما اسماعیلیان ایران و عراق امامت نزار را پذیرفتند و پس از کشته شدن نزار، نواده ی او را به قلعة الموت در نزدیکی قزوین بردند و به وسیله حسن صباح مردم را به سوی او خواندند. و امروزه فرقه نزاریه را (آقاخانیه) می‌گویند که منتسب به آقاخان محلاتی هستند. جدّ او سید ابو الحسن خان اهل کهک قم و از سادات اسماعیلیه بود که از آغاز دولت زندیه تا زمان آقا محمّد خان قاجار، حکومت کرمان را داشت و پس از وی پسرش شاه خلیل الله امامت نزاریه راه به عهده گرفت و بعد از کشته شدن او، پسرش حسنعلی خان ملقب به آقاخان اول در زمان فتحعلی شاه قاجار رهبری اسماعیلیه را بر عهده داشت و پس از درگذشت او، پسرش آقا علی شاه حسینی به امامت رسید و بعد از او پسرش آقا خان سوم رهبر اسماعیلیه شد و لقب سِر Sir را از انگلستان و لقب (حضرت والا) را از محمد رضا شاه پهلوی دریافت کرد. وی ریاست کنگره مسلمانان هند را نیز بر عهده داشت و در 80 سالگی از دنیا رفت.[1]
آقاخان سوم تغییراتی در آداب و رسوم دینی به عمل آورد، به خصوص شریعت اسلامی مسلمانان را یعنی فروع دین را پایان یافته و غیر لازم اعلام کرد و گفت اینها ظاهر قرآن هستند و پیامبر اسلام مأمور به عمل بر ظاهر بود ولی بعد از رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله ، وظیفة اصلی امامان، عمل به باطن قرآن است و لذا هیچ کدام از واجبات و محرماتی که در قرآن کریم آمده است، لازم نیست مراعات شود. زیرا با رسیدن انسان به علوم باطنی توسط امام، دیگر نیاز به ظاهر شریعت و عمل کردن به احکام ظاهری وجود ندارد.[2]
بر اثر همین اعتقادات اسماعیلیه بود که مسلمانان و علمای اسلام واکنش نشان داده و این فرقه را خارج از اسلام دانسته و کافر اعلام کردند و گاهی فتوای قتل آنها را در صورت توبه نکردن و پایداری بر این باورها صادر نمودند. محمّد دیلمی در کتاب قواعد عقائد آل محمّد فی الرد علی الباطنیه بعد از معرفی فرقه‌های اسماعیلیه و علل پیدایش و سیر تکاملی آن، پیروان این آئین را مرتد و کافر دانسته و 20 دلیل برای کفر اسماعیلیه ذکر کرده است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:
1. دیلمی از کتاب بلاغ که یکی از کتابهای اعتقادی اسماعیلیه می‌باشد، نقل می‌کند که اسماعیلیه گویند:
وقتی انسان به درجه‌ای از ایمان رسید، دیگر انجام واجبات و دوری از محرمات بر او واجب نیست و تکلیف از او ساقط می‌شود و از این لحظه به بعد دوران استراحت او خواهد شد. بنابراین نماز خواندن و روزه گرفتن و دیگر واجبات بر او واجب نیست و تمام محرمات از قبیل خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، پوشیدنی و ازدواج‌های حرام، حلال می‌شود. همچنین اسماعیلیه می‌گویند:
امام، شریعت پیامبر را نسخ می‌کند، زیرا پیامبر اسلام مأمور به عمل بر ظاهر قرآن بود، اما در عصر امام و با عمل به باطن قرآن که غیر از امام کسی آن را نمی‌داند، حتی رسول گرامی اسلام، دیگر دوران عمل به شریعت پایان یافته است.[3]
2. اجماع علماء: مرحوم دیلمی ادعا کرده است که علمای اسلام به اتفاق، فتوی بر کفر و ارتداد همه افرادی را داده‌اند که مبانی اسماعیلیه را بپذیرند، و این به خاطر انکار ضروریات اسلام (عمل به فروع دین) توسط آنها است.[4]
3. دلیل دیگری که دیلمی آورده این که اسماعیلیه دربارة خداوند متعال، نبوت، ملائکه، معاد، و .. باورهائی دارند که نه با عقل سازگاری دارد و نه با آموزه‌های قرآنی و نبوی و ائمه اطهار علیهم السّلام و نیز تأویل آیات قرآن کریم و تفسیر کردن نماز، روزه و ... به اشخاص، نه اعمال ظاهری و قائل شدن به اینکه مراد از قیامت، روز آخرت نیست بلکه قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشّریف )البته مرادشان از حضرت مهدی، همان امامی است که خودشان پذیرفته‌اند نه اینکه حجت بن الحسن العسکری را قبول داشته باشند) است.[5]
4. دیلمی از کتاب بلوغ نقل کرده است که اسماعیلیه معتقدند: ملائکه جسم نیستند برای همین دیدن آنها یا شنیدن صدای آنها ممکن نیست، پس جبرئیل هم یکی از ملائک است نمی‌تواند به دیدن پیامبر اسلام بیاید و قرآن را بر او عرضه بدارد و لذا قرآن کریم را کلام خدا نمی‌دانند، بلکه آن را کلام رسول گرامی اسلام قلمداد می‌کنند که برای هدایت بشریت تنظیم نموده است.[6]
بنابراین باید گفت: اسماعیلیه آقاخانیه که غیر از بهره می‌باشند اگر فروع دین را قبول نکنند و آن را با این ادعا که ساقط شده، ترک کنند از جرگه مسلمانان خارج هستند و این اختصاصی به آنها ندارد هر کس چه از اهل سنت باشد یا اسماعیلیه یا هر مذهب دیگر اگر فروع دین را انکار کند از جرگه مسلمانان خارج می‌شود و چون آقاخانیه فروع دین را نسخ شده می‌شمارند پس از جرگه مسلمانان خارج می‌شوند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. اسماعیلیان در تاریخ؛ لوئیس برنارد.
2. فرقه اسماعیلیه؛ هاجس مارشال گود وین سیمز.


[1] . مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، سوم، 1375 ه ش، ص 108.
[2] . دفتری، فرهاد؛ تاریخ عقاید اسماعیلیه، ترجمه: فریدون بدره‌ای، تهران، نشر و پژوهش‌های فروزان روز، دوم، 1376 ه ش، ص 613. و اسماعیلیه: مجموعه مقالات: ص 258، نوشتة: گروه مذاهب اسلامی، مقدمه: فرهاد دفتری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
[3] . دیلمی، محمد، بیان مذهب الباطنیه و بطلانه منقول من کتاب قواعد عقال آل محمد فی الرد علی الباطنیه، استامبول، مطیعه اللسوله، 1938 م، ص71.
[4] . همان، ص 72.
[5] . دیلمی، محمد؛ بیان مذهب الباطنیه و بطلانه منقول من کتاب قواعد عقائد آل محمد فی الرد علی الباطنیه، استامبول، مطیعه الدوله، ص 73.
[6] . همان.

( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین