شرح پرسش: آیا این که حضرت مهدی (عج) زمانی ظهور می‌کند که زمین از ظلم و ستم پر شده باشد، منافات ندارد با این که گروهی در راه اشاعه‌ی حق، اسلام و عدالت تلاش کنند؟ آیا این تلاش آن‌ها، ظهور ایشان را به تأخیر نمی‌اندازد؟ پاسخ: تعبیر: (یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا) در روایات متعددی آمده است؛ (در کتاب منتخب الأثر، صص 247 - 250، 123 حدیث با این محتوا گردآوری شده است.) اما مضمون هیچ یک از این روایات، دلالت نمی‌کند که پر شدن از ستم، شرط ظهور باشد؛ بلکه همگی دلالت می‌کنند بر این که این مربوط به ظرف زمانی ظهور است و نه لزوما شرط ظهور (بین شرط و ظرف تفاوت است) برای بیان تفاوت این دو، از مثالی استفاده می‌کنیم: به دوست خود می‌گوییم: روز جمعه به دیدار تو خواهم آمد. آیا معنای این جمله این است که دیدن، به روز جمعه بستگی دارد و اگر روز جمعه نتوانستم بیایم، دیگر دیدار او منتفی است؟ یا معنای سخن صرفا همین است که روز جمعه، ظرف دیدار من از اوست؟ مسلما معنای دوم مراد است و در این جمله، خود دیدن، ربطی به روز جمعه بودن ندارد؛ جز این که این دیدار در آن روز اتفاق می‌پذیرد؛ هر چند که می‌توانست در هر روز دیگری نیز تحقق پذیرد. اما یک بار می‌گوییم: اگر روز جمعه بشود، به نماز جمعه می‌رویم. در این جا، روز جمعه فقط ظرف نماز جمعه نیست؛ بلکه شرط آن نیز هست؛ یعنی چنین نیست که برگزاری نماز جمعه، فی حد ذاته ربطی به روز جمعه نداشته باشد و اگر روز جمعه نتوانستیم به نماز جمعه برویم، روز دیگری بتوانیم برویم. نکته‌ی دومی که در پاسخ این سؤال باید به آن توجه کنیم، این است که میان آنچه وظیفه‌ی ماست و آنچه به طور قهری و طبیعی پیش می‌آید، تفاوت مهمی وجود دارد. پر شدن زمین از ظلم و فساد، خبر از وضعیتی است که به طور قهری و طبیعی در آن زمان پیش می‌آید و در واقع، این احادیث بیانگر وضعیت و جریان عمومی جامعه در زمان ظهور است. اما آنچه وظیفه‌ی ماست، عمدتا در احادیث (انتظار فرج) بیان و توضیح داده شده است که: فرد منتظر باید صلاح و اصلاح پیشه کند و آنچه شرط ظهور را مهیا می‌سازد، همین زمینه سازی برای پذیرش عدالت است؛ یعنی همین وظیفه‌ی اصلاح خود و دیگران و در واقع، این تلاش، نه تنها ظهور را به تأخیر نمی‌اندازد، بلکه اساسا زمینه‌ی تعجیل در ظهور را فراهم می‌آورد؛ چنان که در توقیعی که از امام زمان (عج) خطاب به شیخ مفید صادر شده، اولا: وی را به خاطر این که در راه پیشبرد اهداف اسلام مجاهدت می‌کند، ستوده و نگفته است که این کار تو، ظهور ما را به تأخیر می‌اندازد. ثانیا: علت اصلی تأخیر در ظهور خود را همین عدم تقوا و همدلی شیعیان برای مهیا ساختن زمینه‌های پذیرش عدالت دانسته است: (نعهد الیک أیها الولی المخلص المجاهد فینا الظالمین - أیدک الله بنصره الذی أید به السلف من اولیائنا الصالحین - أنه من اتقی ربه من اخوانک فی الدین و أخرج مما علیه الی مستحقیه، کان آمنا فی الفتنة المبطلة و محنها المظلمة المضلة))) ولو أن أشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفه و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نوثره منهم؛ ما با تو، ای دوست مخلصی که در راه ما با ظالمین به جهاد برخاسته‌ای - و خداوند تو را به همان نصرتی یاری دهد که پیشینیان از دوستان صالح ما را یاری داد -، عهد می‌بندیم که هر کس از برادران دینی تو که تقوای پروردگارش را پیشه سازد و حقوقی که بر عهده‌اش هست را به مستحقانش برساند، در آن فتنه‌ی ویرانگر و امتحانات تاریک گمراه کننده‌اش در امان باشد و اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتش را به آن‌ها ارزانی کند - در وفای به عهدی که بر عهده‌شان است، همدل گردند، یمن و برکت دیدار ما از آن‌ها به تأخیر نخواهد افتاد و سعادت مشاهده‌ی ما، در حالی که به حق معرفت ما رسیده و صداقتشان نسبت به ما آشکار شده باشد، به سوی آن‌ها شتاب خواهد کرد. پس چیزی ما را از آن‌ها دور نمی‌دارد جز اموری از آن‌ها که ما آن امور را ناپسند می‌داریم و انجامش را از جانب آن‌ها روا نمی‌شمریم.)(طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 325؛ به نقل از کلمة الامام المهدی، ج 1، ص 198 - 200) به هر حال، این نکته‌ی بسیار مهم درست است که ظهور در زمانی واقع می‌شود که ظلم و ستم همه جا را فرا می‌گیرد؛ اما در عین حال، شرط ظهور این است که انسان‌های عادی و عدالتجویی وجود داشته باشند که یاور حضرت مهدی (عج) در این قیام جهانی باشند. وجود همین افراد است که زمینه‌ی ظهور را فراهم می‌سازد؛ یعنی چنان که استاد مطهری به خوبی بیان کرده است: (برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود (عج)، این است که صرفا ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم‌ها و تبعیض‌ها و اختناق‌ها و حقکشی‌ها و تباهی‌ها ناشی می‌شود(نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است) آن گاه که صلاح به نقطه‌ی صفر برسد؛ حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد؛ باطل یکه‌تاز میدان گردد؛ جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند؛ فرد صالحی در جهان یافت نشود؛ این انفجار رخ می‌دهد و دست غیب برای نجات حقیقت - نه اهل حقیقت؛ زیرا حقیقت طرفداری ندارد - از آستین بیرون می‌آید. لذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطه‌ی روشن است تا در صحنه‌ی اجتماع، نقطه‌ی روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی‌شود. برعکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقکشی، هر پلیدیی به حکم این که مقدمه‌ی صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می‌کند، رواست. این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عدالت می‌نگرند؛ زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود (عج) می‌شمارند. برعکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد می‌نگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می‌کنند! این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود (عج) و این نوع انتظار فرج به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق ندارد. از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که ظهور مهدی موعود، حلقه‌ای از حلقههای مبارزه‌ی اهل حق و اهل باطل است که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. آیاتی که در روایات بدان‌ها استناد شده است، نشان می‌دهد که مهدی موعود (عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا؛(نور 55/24) خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتما آنان را در زمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است، برای آن‌ها مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند.) ظهور مهدی موعود (عج)، تحقق بخش وعده‌ای است که خداوند متعال از قدیم‌ترین زمان‌ها در کتب آسمانی به صالحان و متقین داده است که زمین، از آن آنان است و پایان، تنها به متقیان تعلق دارد: (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون؛(انبیا 105/21) و قطعا در (زبور) پس از ذکر (تورات) نوشتیم که زمین را بندگان شایسته‌ی ما به ارث خواهند برد)؛ (ان الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین؛(اعراف 128/7) زمین از آن خداست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، می‌دهد و عاقبت، از آن پرهیزگاران است.) حدیث معروف هم که می‌فرماید: (یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا)، شاهد مدعای ماست و نه مدعای آن گروه؛ در این حدیث نیز تکیه بر ظلم شده و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم می‌باشد و می‌رساند که قیام امام مهدی (عج) برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. توجه شود که در منطق قرآن کریم، هر مستضعفی استحقاق حمایت ندارد بلکه خود مستضعف تا می‌تواند باید برای احقاق حق خود و فرار از ظلم تلاش کند و تنها چنین مستضعفانی هستند که حمایت می‌شوند؛ وگرنه مستضعفی که در مقابل ظلم سکوت می‌کند و دست روی دست می‌گذارد، خود ظالم و جهنمی است: (ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم؟ قالوا کنا مستضعفین فی الأرض قالوا: ألم تکن أرض الله واسعة فتهاجروا فیها؟ فأولئک مأویهم جهنم و ساءت مصیرا - الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا - فأولئک عسی الله یعفو عنهم و کان الله عفوا غفورا؛(نساء 97 - 99/4) بدیهی است که اگر گفته شده بود: (یملأ الأرض ایمانا و توحیدا و صلاحا بعد ما ملئت کفرا و شرکا و فسادا) مستلزم این نبود که لزوما گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشند و در این صورت بود که استنباط می‌شد قیام مهدی موعود (عج) برای نجات حق از دست رفته و به صفر رسیده است و نه برای نجات گروه اهل حق. شیخ صدوق (ره) روایتی از امام صادق (ع) نقل می‌کند مبنی بر این که این امر تحقق نمی‌پذیرد مگر این که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد. پس سخن در این است که گروه سعداء و گروه اشقیا هر یک به نهایت کار خود برسند. سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتهی درجه شقاوت برسند. در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق می‌شوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمی‌شوند و معلوم می‌شود، در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه‌هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده‌ای را پرورش می‌دهد. این خود می‌رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه اگر فرضا اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند، از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایمان و در ردیف یاران سیدالشهدا (ع) هستند. از نظر روایات اسلامی، در مقدمه‌ی قیام و ظهور امام (عج)، یک سلسله قیام‌های دیگری از طرف اهل حق صورت می‌گیرد؛ (مانند قیام یمانی) این جریان‌ها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه‌ی قبلی رخ نمی‌دهد. در برخی روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی (عج) ادامه پیدا می‌کند و چنان که می‌دانیم، بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولت‌های شیعی معاصر خود حسن ظن داشته‌اند، احتمال داده‌اند، دولت حقی که تا قیام مهدی موعود (عج) ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده، اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیت‌ها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده است که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسره درهم بشکند و نابود شود اثری از صالحان و متقین باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود؛ بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بی‌بند و باری تلقی می‌کردند. از مجموع آیات و روایات استنباط می‌شود که قیام مهدی موعود (عج)، آخرین حلقه از مجموع حلقه های مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدی موعود (عج)، تحقق بخش ایده‌آل همه‌ی انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.) (مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی (ع)، صص 62 - 68، با اندکی حذف و تلخیص)
شرح پرسش:
آیا این که حضرت مهدی (عج) زمانی ظهور میکند که زمین از ظلم و ستم پر شده باشد، منافات ندارد با این که گروهی در راه اشاعهی حق، اسلام و عدالت تلاش کنند؟ آیا این تلاش آنها، ظهور ایشان را به تأخیر نمیاندازد؟
پاسخ:
تعبیر: (یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا) در روایات متعددی آمده است؛ (در کتاب منتخب الأثر، صص 247 - 250، 123 حدیث با این محتوا گردآوری شده است.) اما مضمون هیچ یک از این روایات، دلالت نمیکند که پر شدن از ستم، شرط ظهور باشد؛ بلکه همگی دلالت میکنند بر این که این مربوط به ظرف زمانی ظهور است و نه لزوما شرط ظهور (بین شرط و ظرف تفاوت است) برای بیان تفاوت این دو، از مثالی استفاده میکنیم:
به دوست خود میگوییم: روز جمعه به دیدار تو خواهم آمد. آیا معنای این جمله این است که دیدن، به روز جمعه بستگی دارد و اگر روز جمعه نتوانستم بیایم، دیگر دیدار او منتفی است؟ یا معنای سخن صرفا همین است که روز جمعه، ظرف دیدار من از اوست؟ مسلما معنای دوم مراد است و در این جمله، خود دیدن، ربطی به روز جمعه بودن ندارد؛ جز این که این دیدار در آن روز اتفاق میپذیرد؛ هر چند که میتوانست در هر روز دیگری نیز تحقق پذیرد. اما یک بار میگوییم: اگر روز جمعه بشود، به نماز جمعه میرویم. در این جا، روز جمعه فقط ظرف نماز جمعه نیست؛ بلکه شرط آن نیز هست؛ یعنی چنین نیست که برگزاری نماز جمعه، فی حد ذاته ربطی به روز جمعه نداشته باشد و اگر روز جمعه نتوانستیم به نماز جمعه برویم، روز دیگری بتوانیم برویم.
نکتهی دومی که در پاسخ این سؤال باید به آن توجه کنیم، این است که میان آنچه وظیفهی ماست و آنچه به طور قهری و طبیعی پیش میآید، تفاوت مهمی وجود دارد. پر شدن زمین از ظلم و فساد، خبر از وضعیتی است که به طور قهری و طبیعی در آن زمان پیش میآید و در واقع، این احادیث بیانگر وضعیت و جریان عمومی جامعه در زمان ظهور است. اما آنچه وظیفهی ماست، عمدتا در احادیث (انتظار فرج) بیان و توضیح داده شده است که: فرد منتظر باید صلاح و اصلاح پیشه کند و آنچه شرط ظهور را مهیا میسازد، همین زمینه سازی برای پذیرش عدالت است؛ یعنی همین وظیفهی اصلاح خود و دیگران و در واقع، این تلاش، نه تنها ظهور را به تأخیر نمیاندازد، بلکه اساسا زمینهی تعجیل در ظهور را فراهم میآورد؛ چنان که در توقیعی که از امام زمان (عج) خطاب به شیخ مفید صادر شده، اولا: وی را به خاطر این که در راه پیشبرد اهداف اسلام مجاهدت میکند، ستوده و نگفته است که این کار تو، ظهور ما را به تأخیر میاندازد. ثانیا: علت اصلی تأخیر در ظهور خود را همین عدم تقوا و همدلی شیعیان برای مهیا ساختن زمینههای پذیرش عدالت دانسته است: (نعهد الیک أیها الولی المخلص المجاهد فینا الظالمین - أیدک الله بنصره الذی أید به السلف من اولیائنا الصالحین - أنه من اتقی ربه من اخوانک فی الدین و أخرج مما علیه الی مستحقیه، کان آمنا فی الفتنة المبطلة و محنها المظلمة المضلة))) ولو أن أشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفه و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نوثره منهم؛
ما با تو، ای دوست مخلصی که در راه ما با ظالمین به جهاد برخاستهای - و خداوند تو را به همان نصرتی یاری دهد که پیشینیان از دوستان صالح ما را یاری داد -، عهد میبندیم که هر کس از برادران دینی تو که تقوای پروردگارش را پیشه سازد و حقوقی که بر عهدهاش هست را به مستحقانش برساند، در آن فتنهی ویرانگر و امتحانات تاریک گمراه کنندهاش در امان باشد و اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتش را به آنها ارزانی کند - در وفای به عهدی که بر عهدهشان است، همدل گردند، یمن و برکت دیدار ما از آنها به تأخیر نخواهد افتاد و سعادت مشاهدهی ما، در حالی که به حق معرفت ما رسیده و صداقتشان نسبت به ما آشکار شده باشد، به سوی آنها شتاب خواهد کرد. پس چیزی ما را از آنها دور نمیدارد جز اموری از آنها که ما آن امور را ناپسند میداریم و انجامش را از جانب آنها روا نمیشمریم.)(طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 325؛ به نقل از کلمة الامام المهدی، ج 1، ص 198 - 200)
به هر حال، این نکتهی بسیار مهم درست است که ظهور در زمانی واقع میشود که ظلم و ستم همه جا را فرا میگیرد؛ اما در عین حال، شرط ظهور این است که انسانهای عادی و عدالتجویی وجود داشته باشند که یاور حضرت مهدی (عج) در این قیام جهانی باشند. وجود همین افراد است که زمینهی ظهور را فراهم میسازد؛ یعنی چنان که استاد مطهری به خوبی بیان کرده است:
(برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود (عج)، این است که صرفا ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حقکشیها و تباهیها ناشی میشود(نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است) آن گاه که صلاح به نقطهی صفر برسد؛ حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد؛ باطل یکهتاز میدان گردد؛ جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند؛ فرد صالحی در جهان یافت نشود؛ این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت - نه اهل حقیقت؛ زیرا حقیقت طرفداری ندارد - از آستین بیرون میآید. لذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطهی روشن است تا در صحنهی اجتماع، نقطهی روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود. برعکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقکشی، هر پلیدیی به حکم این که مقدمهی صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، رواست.
این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عدالت مینگرند؛ زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود (عج) میشمارند. برعکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مینگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم میکنند!
این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود (عج) و این نوع انتظار فرج به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق ندارد. از آیات قرآن کریم استفاده میشود که ظهور مهدی موعود، حلقهای از حلقههای مبارزهی اهل حق و اهل باطل است که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. آیاتی که در روایات بدانها استناد شده است، نشان میدهد که مهدی موعود (عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا؛(نور 55/24) خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتما آنان را در زمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است، برای آنها مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند.)
ظهور مهدی موعود (عج)، تحقق بخش وعدهای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقین داده است که زمین، از آن آنان است و پایان، تنها به متقیان تعلق دارد: (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون؛(انبیا 105/21) و قطعا در (زبور) پس از ذکر (تورات) نوشتیم که زمین را بندگان شایستهی ما به ارث خواهند برد)؛ (ان الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین؛(اعراف 128/7) زمین از آن خداست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، میدهد و عاقبت، از آن پرهیزگاران است.)
حدیث معروف هم که میفرماید: (یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا)، شاهد مدعای ماست و نه مدعای آن گروه؛ در این حدیث نیز تکیه بر ظلم شده و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم میباشد و میرساند که قیام امام مهدی (عج) برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. توجه شود که در منطق قرآن کریم، هر مستضعفی استحقاق حمایت ندارد بلکه خود مستضعف تا میتواند باید برای احقاق حق خود و فرار از ظلم تلاش کند و تنها چنین مستضعفانی هستند که حمایت میشوند؛ وگرنه مستضعفی که در مقابل ظلم سکوت میکند و دست روی دست میگذارد، خود ظالم و جهنمی است: (ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم؟ قالوا کنا مستضعفین فی الأرض قالوا: ألم تکن أرض الله واسعة فتهاجروا فیها؟ فأولئک مأویهم جهنم و ساءت مصیرا - الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا - فأولئک عسی الله یعفو عنهم و کان الله عفوا غفورا؛(نساء 97 - 99/4)
بدیهی است که اگر گفته شده بود: (یملأ الأرض ایمانا و توحیدا و صلاحا بعد ما ملئت کفرا و شرکا و فسادا) مستلزم این نبود که لزوما گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشند و در این صورت بود که استنباط میشد قیام مهدی موعود (عج) برای نجات حق از دست رفته و به صفر رسیده است و نه برای نجات گروه اهل حق.
شیخ صدوق (ره) روایتی از امام صادق (ع) نقل میکند مبنی بر این که این امر تحقق نمیپذیرد مگر این که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد. پس سخن در این است که گروه سعداء و گروه اشقیا هر یک به نهایت کار خود برسند. سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتهی درجه شقاوت برسند.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمیشوند و معلوم میشود، در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبدهای را پرورش میدهد. این خود میرساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه اگر فرضا اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند، از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایمان و در ردیف یاران سیدالشهدا (ع) هستند.
از نظر روایات اسلامی، در مقدمهی قیام و ظهور امام (عج)، یک سلسله قیامهای دیگری از طرف اهل حق صورت میگیرد؛ (مانند قیام یمانی) این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینهی قبلی رخ نمیدهد. در برخی روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی (عج) ادامه پیدا میکند و چنان که میدانیم، بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشتهاند، احتمال دادهاند، دولت حقی که تا قیام مهدی موعود (عج) ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده، اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده است که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسره درهم بشکند و نابود شود اثری از صالحان و متقین باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود؛ بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بیبند و باری تلقی میکردند.
از مجموع آیات و روایات استنباط میشود که قیام مهدی موعود (عج)، آخرین حلقه از مجموع حلقه های مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدی موعود (عج)، تحقق بخش ایدهآل همهی انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.) (مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی (ع)، صص 62 - 68، با اندکی حذف و تلخیص)
- [سایر] برای تعجیل در ظهور امام زمان (عج) باید جامعه را اصلاح کنیم یا فساد را گسترش دهیم؟
- [سایر] سؤال:دوران ظهور امام زمان (عج) را زمان تکامل جامعه بشری میدانند مقصود از این تکامل چیست؟
- [سایر] چگونه جامعه در عصر ظهور، توسط امام زمان (عج) رهبری می شود؟
- [سایر] آیا ظهور امام زمان (عج) به علت شهادت امام حسین (ع) به تأخیر افتاده است؟
- [سایر] چه چیزی موجب تاخیر ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می شود؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنّت در مورد امام مهدی(عج) چیست؟ آیا ظهور مهدی موعود، از مسائل اتفاقی بین مسلمین است؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنّت در مورد امام مهدی(عج) چیست؟ آیا ظهور مهدی موعود، از مسائل اتفاقی بین مسلمین است؟
- [سایر] علتهای مهم تأخیر ظهور امام زمان (علیه السلام) چیست ؟
- [سایر] عوامل ظهور امام زمان (عج) چیست؟
- [سایر] زمان ظهور حضرت ولی عصر(عج) کی میباشد؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [امام خمینی] "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه "الله اکبر" یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند."اشهد ان لا اله الا الله" یعنی شهادت می دهم که غیر خدایی که یکتا و بی همتا است، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. "اشهد ان محمدا رسول الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر و فرستاده خدا است. "اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام، امیر المؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. "حی علی الصلاه"یعنی بشتاب برای نماز. "حی علی الفلاح" یعنی بشتاب برای رستگاری. "حی علی خیرالعمل" یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. "قد قامت الصلاه" یعنی به تحقیق نماز برپا شد. "لا اله الا الله" یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بی همتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ ، به قصد قربت گفته شود . و چون در امثال زمان ما ، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد ، گفتن آن هم مستحسن و لازم است . ترجمه اذان و اقامه اللهَ اکبرً یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند اشهدً ان لا الهَ الاّ اللهً یعنی شهادت می دهم که غیر خدائی که یکتا و بی همتا است خدای دیگر سزاوار پرستش نیست . اشَهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستادة خداست . اشهدً ان علیاً امیر المؤمنینَ ولیّ الله یعنی شهادت می دهم که حضرت علی (علیه الصلاهَ و السلام ) امیر المؤمنین ولی خدا بر همة خلق است حیّ علیَ الصلاهِ یعنی بشتاب برای نماز . حیّ علی الفلاحِ یعنی بشتاب برای رستگاری . حیّ علی خیرِ العملِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَد قامتِ الصلاهُ یعنی بتحقیق نماز بر پا شد . لا الهَ الاّ اللهُ یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اشهد ان علیا ولی اللّه جزو اذان و اقامه نیست؛ ولی خوب است بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر: یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اشهد ان لا اله الا اللّه: یعنی شهادت می دهم که خدائی سزاوار پرستش نیست جز خدائی که یکتا و بی همتا است. اشهد ان محمدا رسول اللّه: یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبداللّه (ص) پیغمبر و فرستاده خدا است. اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی اللّه: یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاه و السلام امیر مؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حی علی الصلاه: یعنی بشتاب برای نماز. حی علی الفلاح: یعنی بشتاب برای رستگاری. حی علی خیر العمل: یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قد قامت الصلاه: یعنی به تحقیق نماز بر پا شد. لا اله الا اللّه: یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است.