چرا حضرت علی (ع) پیشنهاد عباس و ابوسفیان برای بیعت با ایشان جهت خلیفه شدن را نپذیرفت؟
چنانکه حضرت علی "ع" تسلیم پیشنهاد عباس می شد و بلافاصله پس از درگذشت پیامبر "ص" گروهی از شخصیتها را برای بیعت دعوت می کرد، مسلماً اجتماع سقیفه به هم می خورد و یا اساساً تشکیل نمی شد. زیرا دیگران هرگز جرأت نمی کردند که مسئله ی مهم خلافت اسلامی را در یک محیط کوچک که متعلق به گروه خاصی بود مطرح سازند و فردی را با چند رأی برای زمامداری انتخاب کنند. با این حال، پیشنهاد عمومی پیامبر و بیعت خصوصی چند نفر از شخصیتها با حضرت علی "ع" دور از واقع بینی بود و تاریخ درباره ی این بیعت همان داوری را می کرد که دربارها بیعت ابوبکر کرده است. زیرا زمامداری حضرت علی "ع" از دو حال خالی نبود: یا امام "ع" ولی منصوص و تعیین شده از جانب خداوند بود یا نبود. در صورت نخست، نیازی به بیعت گرفتن نداشت و اخذ رأی برای خلافت و کاندیدا ساختن خود برای اشتغال این منصب یک نوع بی اعتنایی به تعیین الهی شمرده می شد و موضوع خلافت را از مجرای منصب الهی و اینکه زمامدار باید از طرف خدا تعیین گردد خارج می ساخت و در مسیر یک مقام انتخابی قرار می داد؛ و هرگز یک فرد پاکدامن و حقیقت بین برای حفظ مقام و موقعیت خود به تحریف حقیقت دست نمی زند و سرپوشی روی واقعیت نمی گذارد، چه رسد به امام معصوم. در فرض دوم، انتخاب حضرت علی "ع" برای خلافت همان رنگ و انگ را می گرفت که خلافت ابوبکر گرفت و صمیمی ترین یار او، خلیفه ی دوم، پس از مدتها درباره ی انتخاب ابوبکر گفت: ''کانت بیعة ابی بکر فلته و قی الله شرها'' [ تاریخ طبری، ج 3 ص 205؛ سیره ی ابن هشام، ج 4 ص 308. ] یعنی انتخاب ابوبکر برای زمامداری کاری عجولانه بود که خداوند شرش را باز داشت. از همه مهمتر اینکه ابوسفیان در پیشنهاد خود کوچکترین حس نیست نداشت و نظر او جز ایجاد اختلاف و دودستگی و کشمکش در میان مسلمانان و استفاده از آب گل آلود و باز گردانیدن عرب به دوران جاهلیت و خشکاندن نهال نوپای اسلام نبود. منبع: فروغ ولایت آیت الله العظمی سبحانی ص151
عنوان سوال:

چرا حضرت علی (ع) پیشنهاد عباس و ابوسفیان برای بیعت با ایشان جهت خلیفه شدن را نپذیرفت؟


پاسخ:

چنانکه حضرت علی "ع" تسلیم پیشنهاد عباس می شد و بلافاصله پس از درگذشت پیامبر "ص" گروهی از شخصیتها را برای بیعت دعوت می کرد، مسلماً اجتماع سقیفه به هم می خورد و یا اساساً تشکیل نمی شد. زیرا دیگران هرگز جرأت نمی کردند که مسئله ی مهم خلافت اسلامی را در یک محیط کوچک که متعلق به گروه خاصی بود مطرح سازند و فردی را با چند رأی برای زمامداری انتخاب کنند.
با این حال، پیشنهاد عمومی پیامبر و بیعت خصوصی چند نفر از شخصیتها با حضرت علی "ع" دور از واقع بینی بود و تاریخ درباره ی این بیعت همان داوری را می کرد که دربارها بیعت ابوبکر کرده است. زیرا زمامداری حضرت علی "ع" از دو حال خالی نبود: یا امام "ع" ولی منصوص و تعیین شده از جانب خداوند بود یا نبود. در صورت نخست، نیازی به بیعت گرفتن نداشت و اخذ رأی برای خلافت و کاندیدا ساختن خود برای اشتغال این منصب یک نوع بی اعتنایی به تعیین الهی شمرده می شد و موضوع خلافت را از مجرای منصب الهی و اینکه زمامدار باید از طرف خدا تعیین گردد خارج می ساخت و در مسیر یک مقام انتخابی قرار می داد؛ و هرگز یک فرد پاکدامن و حقیقت بین برای حفظ مقام و موقعیت خود به تحریف حقیقت دست نمی زند و سرپوشی روی واقعیت نمی گذارد، چه رسد به امام معصوم. در فرض دوم، انتخاب حضرت علی "ع" برای خلافت همان رنگ و انگ را می گرفت که خلافت ابوبکر گرفت و صمیمی ترین یار او، خلیفه ی دوم، پس از مدتها درباره ی انتخاب ابوبکر گفت: ''کانت بیعة ابی بکر فلته و قی الله شرها'' [ تاریخ طبری، ج 3 ص 205؛ سیره ی ابن هشام، ج 4 ص 308. ] یعنی انتخاب ابوبکر برای زمامداری کاری عجولانه بود که خداوند شرش را باز داشت.
از همه مهمتر اینکه ابوسفیان در پیشنهاد خود کوچکترین حس نیست نداشت و نظر او جز ایجاد اختلاف و دودستگی و کشمکش در میان مسلمانان و استفاده از آب گل آلود و باز گردانیدن عرب به دوران جاهلیت و خشکاندن نهال نوپای اسلام نبود.

منبع: فروغ ولایت آیت الله العظمی سبحانی ص151





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین