چرا امام علی(علیه السلام) سخن خود در خطبه شقشقیه را ادامه نداد؟
(سیّد رضی) (ره) در ذیل خطبه شقشقیه چنین می گوید: (بعضی گفته اند هنگامی که کلام امیرمؤمنان(علیه السلام) به این جا (یعنی ارزش دنیای شما در نظر من از آب بینی یک بز کمتر است) رسید مردی از (اهل عراق) برخاست و نامه ای به دست آن حضرت داد (گفته شده که در آن نامه سؤالاتی بود که تقاضای جواب آنها را داشت). علی(علیه السلام) مشغول مطالعه آن نامه شد و هنگامی که از خواندن آن فراغت یافت (ابن عباس) عرض کرد: (ای امیرمؤمنان چه خوب بود خطبه را از آن جا که رها فرمودید ادامه می دادید)! امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: هیهات ای ابن عباس! این سوز درونی بود که زبانه کشید و سپس آرام گرفت و فرو نشست (و دیگر مایل به ادامه آن نیستم). (ابن عباس) می گوید: به خدا سوگند من هیچ گاه بر سخنی همچون این سخن (خطبه ناتمام شقشقیّه) تأسف نخوردم که علی(علیه السلام) آن را تا به آن جا که می خواست برسد ادامه نداد (قالُوا وَ قامَ اِلَیْهِ رَجُل مِنْ اَهْلِ السَّوادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ اِلی هذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَناوَلَهُ کِتاباً قیلَ اِنَّ فیهِ مَسائِلَ کانَ یُریدُ الاِجابَةَ عَنْها فَاَقْبَلَ یَنْظُرُ فیهِ (فَلَمّا فَرَغَ مِنْ قَرائَتِهِ) قالَ لَهُ اِبْنُ عَبّاسِ: یا امیرَ المُؤمِنینَ! لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ مِنْ حَیْثُ اَفْضَیْتَ! فَقَالَ: (هَیْهاتَ یَابنَ عَبّاسِ! تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثمَّ قَرَّتْ). قالَ ابْنُ عَبّاسِ: فَوَاللهِ ما اَسَفْتُ عَلی کَلام قَطٌّ کَاَسَفی عَلی هذَا الْکَلامِ اَلاّ یَکُونَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ (علیه السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَیْثُ اَرادَ). تعبیر به اهل سواد (با توجّه به این که سواد به معنای سیاهی است) اشاره به مناطق پر درخت و مزروع است که از دور به صورت سیاه، در نظر، مجسم می شود؛ زیرا رنگ سبز در فاصله زیاد متراکم می شود و مایل به سیاهی می گردد و از آن جا که اهل حجاز به زمینهای خشک و خالی و به اصطلاح بیاض، عادت کرده بودند هنگامی که به سوی عراق که بر اثر (دجله و فرات) بسیار خرّم و سرسبز است حرکت می کردند و انبوه درختان و مزارع از دور نمایان می شد، به آن جا (ارض سواد) می گفتند و اهل آن جا را (اهل سواد) می نامیدند. در این که این نامه چه بود و چه سؤالاتی در آن مطرح شده بود مطالبی از سوی بعضی از شارحان نهج البلاغه عنوان شده است. جمله (لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ) با توجّه به این که اطّراد به این معناست که چیزی بعد از چیزی قرار گیرد، اشاره به این است که اگر خطبه ات ادامه می یافت بسیار خوب بود. جمله (مِنْ حَیْثَ اَفْضَیْتَ) با توجّه به این که افضا به معنای خارج شدن به فضای باز است گویی کنایه از این است که انسان هنگامی که می خواهد سخن مهمی ایراد کند تمام نیروهای فکری خود را متمرکز می سازد مثل این که همه آنها را در یک اتاقی جمع و فشرده کرده است، امّا هنگامی که آن تمرکز از میان می رود همانند این است که از آن اتاق در بسته بیرون آمده و در فضای باز قرار گرفته است. جمله (تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ) با توجّه به این که (شقشقه) در اصل به معنای قطعه پوستی بادکنک مانند است که وقتی شتر به هیجان درمی آید از دهان خود بیرون می فرستد و هنگامی که هیجانش فرو نشست به جای خود باز می گردد و با توجّه به این که خطبای زبردست هنگامی که در اوج هیجان و شور قرار می گیرند به آنها (ذو شقشقة) گفته می شود، کنایه از این است که این سخنان، اسرار درون من بود که از سوز دل خبر می داد، هنگامی که به هیجان آمدم ایراد خطبه کردم ولی الآن که به خاطر مطالعه نامه و سؤالات سائل، آن حال و هوا تغییر یافت دیگر آمادگی برای ادامه آن سخن را ندارم. نکته قبل توجه این که ابن ابی الحدید از استادش (مصدّق بن شبیب) نقل می کند: این خطبه را برای (ابن خشّاب) خواندم هنگامی که به کلام (ابن عبّاس) رسیدم که از ناتمام ماندن این خطبه اظهار تأسف شدید کرده، گفت: (اگر من در آن جا بودم به (ابن عباس) می گفتم: مگر چیزی در دل امام(علیه السلام) باقی مانده بود که به آن اشاره نکند تا تو تأسف بر آن بخوری؟! به خدا سوگند آنچه درباره اوّلین و آخرین خلفا بود بیان کرد)! (مصدّق) می گوید: به (ابن خشاب) که مرد شوخی بود گفتم منظورت از این سخن این است که این خطبه مجعول است؟ گفت: (به خدا سوگند من به خوبی می دانم که آن کلام امام است، همان گونه که می دانم تو مصدّق هستی)! منبع:پیام امام علی(علیه السلام)، جلد1، ص 401.
عنوان سوال:

چرا امام علی(علیه السلام) سخن خود در خطبه شقشقیه را ادامه نداد؟


پاسخ:

(سیّد رضی) (ره) در ذیل خطبه شقشقیه چنین می گوید:
(بعضی گفته اند هنگامی که کلام امیرمؤمنان(علیه السلام) به این جا (یعنی ارزش دنیای شما در نظر من از آب بینی یک بز کمتر است) رسید مردی از (اهل عراق) برخاست و نامه ای به دست آن حضرت داد (گفته شده که در آن نامه سؤالاتی بود که تقاضای جواب آنها را داشت). علی(علیه السلام) مشغول مطالعه آن نامه شد و هنگامی که از خواندن آن فراغت یافت (ابن عباس) عرض کرد: (ای امیرمؤمنان چه خوب بود خطبه را از آن جا که رها فرمودید ادامه می دادید)!
امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: هیهات ای ابن عباس! این سوز درونی بود که زبانه کشید و سپس آرام گرفت و فرو نشست (و دیگر مایل به ادامه آن نیستم).
(ابن عباس) می گوید: به خدا سوگند من هیچ گاه بر سخنی همچون این سخن (خطبه ناتمام شقشقیّه) تأسف نخوردم که علی(علیه السلام) آن را تا به آن جا که می خواست برسد ادامه نداد (قالُوا وَ قامَ اِلَیْهِ رَجُل مِنْ اَهْلِ السَّوادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ اِلی هذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَناوَلَهُ کِتاباً قیلَ اِنَّ فیهِ مَسائِلَ کانَ یُریدُ الاِجابَةَ عَنْها فَاَقْبَلَ یَنْظُرُ فیهِ (فَلَمّا فَرَغَ مِنْ قَرائَتِهِ) قالَ لَهُ اِبْنُ عَبّاسِ: یا امیرَ المُؤمِنینَ! لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ مِنْ حَیْثُ اَفْضَیْتَ! فَقَالَ: (هَیْهاتَ یَابنَ عَبّاسِ! تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثمَّ قَرَّتْ). قالَ ابْنُ عَبّاسِ: فَوَاللهِ ما اَسَفْتُ عَلی کَلام قَطٌّ کَاَسَفی عَلی هذَا الْکَلامِ اَلاّ یَکُونَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ (علیه السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَیْثُ اَرادَ).
تعبیر به اهل سواد (با توجّه به این که سواد به معنای سیاهی است) اشاره به مناطق پر درخت و مزروع است که از دور به صورت سیاه، در نظر، مجسم می شود؛ زیرا رنگ سبز در فاصله زیاد متراکم می شود و مایل به سیاهی می گردد و از آن جا که اهل حجاز به زمینهای خشک و خالی و به اصطلاح بیاض، عادت کرده بودند هنگامی که به سوی عراق که بر اثر (دجله و فرات) بسیار خرّم و سرسبز است حرکت می کردند و انبوه درختان و مزارع از دور نمایان می شد، به آن جا (ارض سواد) می گفتند و اهل آن جا را (اهل سواد) می نامیدند.
در این که این نامه چه بود و چه سؤالاتی در آن مطرح شده بود مطالبی از سوی بعضی از شارحان نهج البلاغه عنوان شده است.
جمله (لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ) با توجّه به این که اطّراد به این معناست که چیزی بعد از چیزی قرار گیرد، اشاره به این است که اگر خطبه ات ادامه می یافت بسیار خوب بود.
جمله (مِنْ حَیْثَ اَفْضَیْتَ) با توجّه به این که افضا به معنای خارج شدن به فضای باز است گویی کنایه از این است که انسان هنگامی که می خواهد سخن مهمی ایراد کند تمام نیروهای فکری خود را متمرکز می سازد مثل این که همه آنها را در یک اتاقی جمع و فشرده کرده است، امّا هنگامی که آن تمرکز از میان می رود همانند این است که از آن اتاق در بسته بیرون آمده و در فضای باز قرار گرفته است.
جمله (تِلْکَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ) با توجّه به این که (شقشقه) در اصل به معنای قطعه پوستی بادکنک مانند است که وقتی شتر به هیجان درمی آید از دهان خود بیرون می فرستد و هنگامی که هیجانش فرو نشست به جای خود باز می گردد و با توجّه به این که خطبای زبردست هنگامی که در اوج هیجان و شور قرار می گیرند به آنها (ذو شقشقة) گفته می شود، کنایه از این است که این سخنان، اسرار درون من بود که از سوز دل خبر می داد، هنگامی که به هیجان آمدم ایراد خطبه کردم ولی الآن که به خاطر مطالعه نامه و سؤالات سائل، آن حال و هوا تغییر یافت دیگر آمادگی برای ادامه آن سخن را ندارم.
نکته قبل توجه این که ابن ابی الحدید از استادش (مصدّق بن شبیب) نقل می کند: این خطبه را برای (ابن خشّاب) خواندم هنگامی که به کلام (ابن عبّاس) رسیدم که از ناتمام ماندن این خطبه اظهار تأسف شدید کرده، گفت: (اگر من در آن جا بودم به (ابن عباس) می گفتم: مگر چیزی در دل امام(علیه السلام) باقی مانده بود که به آن اشاره نکند تا تو تأسف بر آن بخوری؟! به خدا سوگند آنچه درباره اوّلین و آخرین خلفا بود بیان کرد)!
(مصدّق) می گوید: به (ابن خشاب) که مرد شوخی بود گفتم منظورت از این سخن این است که این خطبه مجعول است؟ گفت: (به خدا سوگند من به خوبی می دانم که آن کلام امام است، همان گونه که می دانم تو مصدّق هستی)!

منبع:پیام امام علی(علیه السلام)، جلد1، ص 401.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین