آیا پیامبر(ص) دستور کشتار عده ای از اقلیت های مذهبی به خصوص یهودیان را داده بود؟ چرا؟
قبل از پاسخ به سؤال باید اطلاعات مختصری از مهاجرت پیامبر و اوضاع شهر مدینه داشته باشیم تا با مسأله به خوبی آشنا شویم. شهر مدینه: که قبل از هجرت پیامبر یثرب نام داشت اقوام اوس و خزرج بت پرست در آن ساکن بودند در اطراف این شهر قبایل یهودی زیادی به نام های بنی قینقاع، بنی النضیر و بنی قریظه زندگی می کردند و به طور کلی در آن زمان که مسیحیت همه جا را فرا گرفته بود تقریبا شهر یثرب مرکز یهودیانی بود که از ثروت زیادی بهره مند بودند. پیامبر در موسم حج با شش نفر از قبیله خزرج ملاقات کرد که این ملاقات باعث شد تا آنان در اولین دیدار به ایشان ایمان بیاورند و دین اسلام را در شهر یثرب تبلیغ کنند، بعد از این واقعه به خاطر ایمان آوردن عده ی زیادی از اقوام اوس و خزرج به آئین اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز به این شهر مهاجرت کردند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در بدو ورود به شهر یثرب به خاطر چند دستگی مردم این شهر با مشکلات فراوانی مواجه بود. چرا که. 1. پایه های اساسی جمعیت این شهر را دو قبیله ی اوس و خزرج تشکیل می دادند و خصومت و رقابت میان این دو قبیله ریشه دیرینه داشت و باعث خونریزی های زیادی شده بود. 2. در کنار این دو قبیله سه طائفه یهودی نیز در اطراف شهر زندگی می کردند که اقتصاد و تجارت شهر در دست اینان بود و هنر و صنعت و سواد و پول و نخلستان های آباد و بازار یثرب را قبضه کرده بودند و همچنین نسبت به اعراب از تمدن و فرهنگ و مذهب پیشرفته ای برخوردار بودند چون ایمان و اطلاعات فراوانی که از مذهب یهود داشتند موقعیت خوبی را برای آن ها فراهم کرده بود. 3. چون قوی ترین نسبت اجتماعی اعراب، پیمان قبیله ای بود که قبایل گوناگون را به هم پیوند می داد و وحدت می بخشید. و لذا به خاطر نو بنیاد بودن اسلام هیچ گونه پیمانی بین مسلمانان و قبایل دیگر نبود به همین خاطر پیامبر برای سروسامان دادن به این اوضاع و ایجاد اتحاد سیاسی و ساختن مقر حکومتی تصمیم به ایجاد قرار داد و پیمان دفاعی میان این اقوام با مسلمانان می گیرد و علت موفقیت این پیمان هم بخاطر تفاهمی که میان مسلمانان و یهودیان از لحاظ خداپرستی که در آن زمان بت پرستی همه جای شبه جزیره را فرا گرفته بود می باشد. به این خاطر پیامبر قراردادی دائر بر وحدت مهاجر و انصار نوشت و یهودیان نیز آن را امضا کردند و پیامبر آئین و ثروت آن ها را طی شرایطی محترم شمرد و بعد از مدتی نیز قبایل حاشیه نشین یهود (بنی قینقاع بنی نضیر بنی قریظه) چون اسلام را قدرت مند دیدند از پیامبر اسلام هراسناک شدند و از طرفی هم که خطر حمله مسیحیان روم را نیز داشتند برای مصالحه با پیامبر قرار داد و پیمان دفاعی بستند و مفاد آن پیمان چنین بود: به موجب قرارداد پیامبر با هر یک از سه گروه پیمان می بندد که هرگز به ضرر پیامبر و یاران وی قدمی بر ندارند و به وسیله زبان و دست ضرری به او نرسانند. اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان نگذارند، هر گاه بر خلاف متن این قرار داد. رفتار کنند پیامبر در ریختن خون آن ها و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آن ها دستش باز خواهد بود.(1) با توجه به مفاد پیمان نباید هیچ یک از این طائفه ها بر ضد پیامبر عملی را انجام دهد در حالی که هر سه طائفه بر علیه پیامبر شوریدند و این پیمان را زیر پا گذاشتند چنان که طوائف سه گانه یهود به عناوین مختلفی پیمان را نقض کرده و آن را نادیده گرفتند به طوری که قبیله قینقاع با کشتن مرد مسلمانی که به دلیل مزاحمت یک مرد یهودی به زن مسلمان، او را کشته بود پیمان را زیر پا گذاشتند و بنی نضیر نیز نقشه کشتن پیامبر را طرح ریزی کرده و به این طریق عهد شکنی خود را ابراز کردند. به همین خاطر مجبور به جلاء وطن شدند و طائفه بنی قریظه نیز در جنگ خندق با لشکر اعراب برای از بین بردن اسلام همکاری کردند. بدین صورت که در این جنگ چون سپاه اعراب نتوانستند به داخل شهر به خاطر خندق هائی که در اطراف شهر کنده بودند نفوذ کنند لذا از یهودیان بنی قریظه کمک خواستند تا از داخل با مسلمانان درگیر شوند و جنگ داخلی در شهر به وجود بیاورند تا بدین وسیله مسلمانان مشغول جنگ داخلی شوند و سپاه اعراب از خندق ها عبور کرده و لشکر اسلام را از بین ببرند، ولی چون به خاطر علت های متفاوت، هم یهودیان نتوانستند کاری کنند و هم سپاه اعراب. در نتیجه سپاه اعراب با شکست مواجه شده و به مکه بازگشت و یهودیان تنها ماندند حال که اینان پیمان شکنی کرده بودند باید مجازات می شدند به همین خاطر پیامبر سر تا سر دژ بنی قریظه را پس از جنگ خندق محاصره کرد و پس از مدتی اینان نیز همانند یهودیان دیگر تسلیم شدند و خواستار این شدند که همانند اقوام دیگر وسائل و اموال خود را برداشته و از آن جا بروند، ولی پیامبر در خواست آنان را قبول نکرده و فرمودند که باید تسلیم شوند و بالاخره تصمیم نهائی این شد که بدون قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند و در این راستا قبیله اوس به پاس پیمانی که با یهودیان بنی قریظه داشتند خواستار بخشش آن ها از طرف پیامبر شدند که پیامبر در برابر درخواست های آنها مقاومت کرد و فرمود: داوری در این موضوع را به عهده بزرگ شما سعد معاذ می گذارم او در این باره هر چه گوید من خواهم پذیرفت و جالب آن که یهودیان نیز داوری سعد معاذ را قبول کردند و چنین گفتند که ما تسلیم می شویم که سعد معاذ درباره ما داوری کند.(2) سعد معاذ نیز حکم اعدام مردان جنگی و تقسیم اموال و اسیر شدن زنان و فرزندان آن ها را داد که طبق قرار داد و پیمانی بود که قبلاً میان مسلمانان و یهودیان بسته شده بود. طائفه دیگری از یهود که به خاطر تشویق کردن تمام قبایل اعراب برای سرکوبی حکومت اسلامی مستحق اعدام بودند یهودیان خیبر بود چرا که ملت یهودی که در اطراف مدینه زندگی می کردند به خاطر پیمان شکنی از آن جا رانده شده بودند و تعدادی از آنان در خیبر سکونت گزیده بودند و به همین خاطر ملت یهودی که در خیبر زندگی می کردند بیش از قریش عداوت پیامبر و مسلمانان را به دل گرفته بودند و با تمام قوای خود به کوبیدن آن کمر بسته بودند به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با آن ها وارد جنگ شد. ولی پس از فتح خیبر با دشمن ناتوان با کمال لطف و محبت برخورد کرد با این که آن ها قبلا دسیسه های زیادی بر علیه اسلام انجام داده بودند،ولی پیامبر تقاضای برخی از آنان مبنی بر این که آنان در سرزمین خیبر سکنی گزینند و اراضی و نخلها را در اختیار داشته باشند و نیمی از درآمد آن را به مسلمانان بدهند. پذیرفت پس در نتیجه در جواب سوال چنین می توان گفت که: اولا: پیامبر ابتداءً و بدون هیچ دلیل دستور کشتار یهودیان را نداده بلکه آن ها گرفتار نتیجه خیانت ها و عهد شکنی هائی خودشدند که نسبت به پیمان انجام داده بودند. ثانیا: همانطور که دیدید پیامبر با طوائف بنی قینقاع و بنی نضیر با گذشت رفتار نمود و از خون آن ها گذشت و تنها طائفه بنی قریظه که آن هم با حکم قرار دادن سعد معاذ و قبول کردن او از طرف یهودیان به عنوان حکم محکوم به اعدام شدند و پیامبر دستور کشتار آن ها را نداد. ثالثاً: با این که پیامبر از در لطف و گذشت با قبیله قین قاع و بنی نضیر رفتار کرد ولی آن ها باز از کار خود دست برنداشته و در خیبر بر علیه اسلام و مسلمین دسیسه درست کردند و اعراب مکه را بر علیه اسلام می شوراندند ولی پیامبر باز پس از فتح خیبر با آن ها از سر لطف و گذشت برخورد کرد و آن ها را طبق قرار دادی وا گذاشت. پی نوشتها: 1. استاد جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ دهم، 1374، صفحه 466، جلد 1. 2. فروغ ابدیت، جلد 2، ص 154. منبع:سایت انوار طاها
عنوان سوال:

آیا پیامبر(ص) دستور کشتار عده ای از اقلیت های مذهبی به خصوص یهودیان را داده بود؟ چرا؟


پاسخ:

قبل از پاسخ به سؤال باید اطلاعات مختصری از مهاجرت پیامبر و اوضاع شهر مدینه داشته باشیم تا با مسأله به خوبی آشنا شویم.
شهر مدینه: که قبل از هجرت پیامبر یثرب نام داشت اقوام اوس و خزرج بت پرست در آن ساکن بودند در اطراف این شهر قبایل یهودی زیادی به نام های بنی قینقاع، بنی النضیر و بنی قریظه زندگی می کردند و به طور کلی در آن زمان که مسیحیت همه جا را فرا گرفته بود تقریبا شهر یثرب مرکز یهودیانی بود که از ثروت زیادی بهره مند بودند.
پیامبر در موسم حج با شش نفر از قبیله خزرج ملاقات کرد که این ملاقات باعث شد تا آنان در اولین دیدار به ایشان ایمان بیاورند و دین اسلام را در شهر یثرب تبلیغ کنند، بعد از این واقعه به خاطر ایمان آوردن عده ی زیادی از اقوام اوس و خزرج به آئین اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز به این شهر مهاجرت کردند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در بدو ورود به شهر یثرب به خاطر چند دستگی مردم این شهر با مشکلات فراوانی مواجه بود. چرا که.
1. پایه های اساسی جمعیت این شهر را دو قبیله ی اوس و خزرج تشکیل می دادند و خصومت و رقابت میان این دو قبیله ریشه دیرینه داشت و باعث خونریزی های زیادی شده بود.
2. در کنار این دو قبیله سه طائفه یهودی نیز در اطراف شهر زندگی می کردند که اقتصاد و تجارت شهر در دست اینان بود و هنر و صنعت و سواد و پول و نخلستان های آباد و بازار یثرب را قبضه کرده بودند و همچنین نسبت به اعراب از تمدن و فرهنگ و مذهب پیشرفته ای برخوردار بودند چون ایمان و اطلاعات فراوانی که از مذهب یهود داشتند موقعیت خوبی را برای آن ها فراهم کرده بود.
3. چون قوی ترین نسبت اجتماعی اعراب، پیمان قبیله ای بود که قبایل گوناگون را به هم پیوند می داد و وحدت می بخشید. و لذا به خاطر نو بنیاد بودن اسلام هیچ گونه پیمانی بین مسلمانان و قبایل دیگر نبود به همین خاطر پیامبر برای سروسامان دادن به این اوضاع و ایجاد اتحاد سیاسی و ساختن مقر حکومتی تصمیم به ایجاد قرار داد و پیمان دفاعی میان این اقوام با مسلمانان می گیرد و علت موفقیت این پیمان هم بخاطر تفاهمی که میان مسلمانان و یهودیان از لحاظ خداپرستی که در آن زمان بت پرستی همه جای شبه جزیره را فرا گرفته بود می باشد. به این خاطر پیامبر قراردادی دائر بر وحدت مهاجر و انصار نوشت و یهودیان نیز آن را امضا کردند و پیامبر آئین و ثروت آن ها را طی شرایطی محترم شمرد و بعد از مدتی نیز قبایل حاشیه نشین یهود (بنی قینقاع بنی نضیر بنی قریظه) چون اسلام را قدرت مند دیدند از پیامبر اسلام هراسناک شدند و از طرفی هم که خطر حمله مسیحیان روم را نیز داشتند برای مصالحه با پیامبر قرار داد و پیمان دفاعی بستند و مفاد آن پیمان چنین بود: به موجب قرارداد پیامبر با هر یک از سه گروه پیمان می بندد که هرگز به ضرر پیامبر و یاران وی قدمی بر ندارند و به وسیله زبان و دست ضرری به او نرسانند. اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان نگذارند، هر گاه بر خلاف متن این قرار داد. رفتار کنند پیامبر در ریختن خون آن ها و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آن ها دستش باز خواهد بود.(1)
با توجه به مفاد پیمان نباید هیچ یک از این طائفه ها بر ضد پیامبر عملی را انجام دهد در حالی که هر سه طائفه بر علیه پیامبر شوریدند و این پیمان را زیر پا گذاشتند چنان که طوائف سه گانه یهود به عناوین مختلفی پیمان را نقض کرده و آن را نادیده گرفتند به طوری که قبیله قینقاع با کشتن مرد مسلمانی که به دلیل مزاحمت یک مرد یهودی به زن مسلمان، او را کشته بود پیمان را زیر پا گذاشتند و بنی نضیر نیز نقشه کشتن پیامبر را طرح ریزی کرده و به این طریق عهد شکنی خود را ابراز کردند. به همین خاطر مجبور به جلاء وطن شدند و طائفه بنی قریظه نیز در جنگ خندق با لشکر اعراب برای از بین بردن اسلام همکاری کردند. بدین صورت که در این جنگ چون سپاه اعراب نتوانستند به داخل شهر به خاطر خندق هائی که در اطراف شهر کنده بودند نفوذ کنند لذا از یهودیان بنی قریظه کمک خواستند تا از داخل با مسلمانان درگیر شوند و جنگ داخلی در شهر به وجود بیاورند تا بدین وسیله مسلمانان مشغول جنگ داخلی شوند و سپاه اعراب از خندق ها عبور کرده و لشکر اسلام را از بین ببرند، ولی چون به خاطر علت های متفاوت، هم یهودیان نتوانستند کاری کنند و هم سپاه اعراب. در نتیجه سپاه اعراب با شکست مواجه شده و به مکه بازگشت و یهودیان تنها ماندند حال که اینان پیمان شکنی کرده بودند باید مجازات می شدند به همین خاطر پیامبر سر تا سر دژ بنی قریظه را پس از جنگ خندق محاصره کرد و پس از مدتی اینان نیز همانند یهودیان دیگر تسلیم شدند و خواستار این شدند که همانند اقوام دیگر وسائل و اموال خود را برداشته و از آن جا بروند، ولی پیامبر در خواست آنان را قبول نکرده و فرمودند که باید تسلیم شوند و بالاخره تصمیم نهائی این شد که بدون قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند و در این راستا قبیله اوس به پاس پیمانی که با یهودیان بنی قریظه داشتند خواستار بخشش آن ها از طرف پیامبر شدند که پیامبر در برابر درخواست های آنها مقاومت کرد و فرمود: داوری در این موضوع را به عهده بزرگ شما سعد معاذ می گذارم او در این باره هر چه گوید من خواهم پذیرفت و جالب آن که یهودیان نیز داوری سعد معاذ را قبول کردند و چنین گفتند که ما تسلیم می شویم که سعد معاذ درباره ما داوری کند.(2) سعد معاذ نیز حکم اعدام مردان جنگی و تقسیم اموال و اسیر شدن زنان و فرزندان آن ها را داد که طبق قرار داد و پیمانی بود که قبلاً میان مسلمانان و یهودیان بسته شده بود.
طائفه دیگری از یهود که به خاطر تشویق کردن تمام قبایل اعراب برای سرکوبی حکومت اسلامی مستحق اعدام بودند یهودیان خیبر بود چرا که ملت یهودی که در اطراف مدینه زندگی می کردند به خاطر پیمان شکنی از آن جا رانده شده بودند و تعدادی از آنان در خیبر سکونت گزیده بودند و به همین خاطر ملت یهودی که در خیبر زندگی می کردند بیش از قریش عداوت پیامبر و مسلمانان را به دل گرفته بودند و با تمام قوای خود به کوبیدن آن کمر بسته بودند به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با آن ها وارد جنگ شد. ولی پس از فتح خیبر با دشمن ناتوان با کمال لطف و محبت برخورد کرد با این که آن ها قبلا دسیسه های زیادی بر علیه اسلام انجام داده بودند،ولی پیامبر تقاضای برخی از آنان مبنی بر این که آنان در سرزمین خیبر سکنی گزینند و اراضی و نخلها را در اختیار داشته باشند و نیمی از درآمد آن را به مسلمانان بدهند. پذیرفت پس در نتیجه در جواب سوال چنین می توان گفت که:
اولا: پیامبر ابتداءً و بدون هیچ دلیل دستور کشتار یهودیان را نداده بلکه آن ها گرفتار نتیجه خیانت ها و عهد شکنی هائی خودشدند که نسبت به پیمان انجام داده بودند. ثانیا: همانطور که دیدید پیامبر با طوائف بنی قینقاع و بنی نضیر با گذشت رفتار نمود و از خون آن ها گذشت و تنها طائفه بنی قریظه که آن هم با حکم قرار دادن سعد معاذ و قبول کردن او از طرف یهودیان به عنوان حکم محکوم به اعدام شدند و پیامبر دستور کشتار آن ها را نداد. ثالثاً: با این که پیامبر از در لطف و گذشت با قبیله قین قاع و بنی نضیر رفتار کرد ولی آن ها باز از کار خود دست برنداشته و در خیبر بر علیه اسلام و مسلمین دسیسه درست کردند و اعراب مکه را بر علیه اسلام می شوراندند ولی پیامبر باز پس از فتح خیبر با آن ها از سر لطف و گذشت برخورد کرد و آن ها را طبق قرار دادی وا گذاشت.

پی نوشتها:
1. استاد جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ دهم، 1374، صفحه 466، جلد 1.
2. فروغ ابدیت، جلد 2، ص 154.
منبع:سایت انوار طاها





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین