قبل از پاسخ به سؤال باید اطلاعات مختصری از مهاجرت پیامبر و اوضاع شهر مدینه داشته باشیم تا با مسأله به خوبی آشنا شویم. شهر مدینه قبل از هجرت پیامبر یثرب نام داشت اقوام اوس و خزرج در آن ساکن بودند و مذهب بت پرستی داشتند در اطراف این شهر قبایل یهودی زیادی به نام های بنی قین قاع، بنی النضیر و بنی قریظه زندگی می کردند و به طور کلی در آن زمان که مسیحیت همه جا را فرا گرفته بود تقریبا شهر یثرب مرکز یهودیانی بود که از ثروت زیادی بهره مند بودند. پیامبر در موسم حج با شش نفر از قبیله خزرج ملاقات کرد که این ملاقات باعث شد تا آنان در اولین دیدار به ایشان ایمان بیاورند و دین اسلام را در شهر یثرب تبلیغ کنند، بعد از این واقعه به خاطر ایمان آوردن عدهای زیادی از اقوام اوس و خزرج به آئین اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به این شهر مهاجرت کردند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در بدو ورود به شهر یثرب به خاطر چند دستگی مردم این شهر با مشکلات فراوانی مواجه بود؛ چرا که؛ 1. پایه های اساسی جمعیت این شهر را دو قبیله ی اوس و خزرج تشکیل می دادند و خصومت و رقابت میان این دو قبیله ریشهای دیرینه داشت و باعث خونریزی های زیادی شده بود. 2.در کنار این دو قبیله سه طائفه یهودی در اطراف شهر زندگی می کردند که اقتصاد و تجارت شهر در دست اینان بود و هنر و صنعت و سواد و پول و نخلستان های آباد و بازار یثرب را قبضه کرده بودند و همچنین نسبت به اعراب از تمدن و فرهنگ و مذهب پیشرفتهای برخوردار بودند چون ایمان و اطلاعات فراوانی که از مذهب یهود داشتند موقعیت خوبی را برای آن ها فراهم کرده بود. 3. قوی ترین نسبت اجتماعی اعراب پیمان قبیلهای بود که قبایل گوناگون را به هم پیوند می داد و وحدت می بخشید. و لذا به خاطر نو بنیاد بودن اسلام هیچ گونه پیمانی بین مسلمانان و قبایل دیگر نبود به همین خاطر پیامبر برای سروسامان دادن به این اوضاع و ایجاد اتحاد سیاسی و ساختن مقر حکومتی تصمیم به ایجاد قرار داد و پیمان دفاعی میان این اقوام با مسلمانان می گیرد و علت موفقیت این پیمان هم بخاطر تفاهمی که میان مسلمانان و یهودیان از لحاظ خداپرستی که در آن زمان بت پرستی همه جای شبه جزیره را فرا گرفته بود می باشد؛ به این خاطر پیامبر قراردادی دائر بر وحدت مهاجر و انصار نوشت و یهودیان نیز آن را امضا کردند و پیامبر آئین و ثروت آن ها را طی شرایطی محترم شمرد و بعد از مدتی نیز قبایل حاشیه نشین یهود (بنی قین قاع بنی نضیر بنی قریظه) چون اسلام را قدرتمند دیدند از پیامبر اسلام هراسناک شدند و از طرفی هم که خطر حمله مسیحیان روم را نیز داشتند برای مصالحه با پیامبر قرار داد و پیمان دفاعی بستند و مفاد آن پیمان چنین بود: به موجب قرارداد پیامبر با هر یک از سه گروه پیمان می بندد که هرگز به ضرر پیامبر و یاران وی قدمی بر ندارند و به وسیله زبان و دست ضرری به او نرسانند؛ اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان نگذارند، هر گاه بر خلاف متن این قرار داد. رفتار کنند پیامبر در ریختن خون آن ها و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آن ها دستش باز خواهد بود.[1] با توجه به مفاد پیمان نباید هیچ یک از این طائفه ها بر ضد پیامبر عملی را انجام دهد در حالی که هر سه طائفه بر علیه پیامبر شوریدند و این پیمان را زیر پا گذاشتند چنان که طوائف سه گانه یهود به عناوین مختلفی پیمان را نقض کرده و آن را نادیده گرفتند به طوری که قبیله قین قاع در کشتن مرد مسلمانی که به دلیل مزاحمت یک مرد یهودی به زن مسلمان، او را کشته بود پیمان را زیر پا گذاشتند و بنی نضیر نیز نقشه کشتن پیامبر را طرح ریزی کرده و به این طریق عهد شکنی خود را ابراز کردند؛ به همین خاطر مجبور به جلاء وطن شدند و طائفه بنی قریظه نیز در جنگ خندق با لشکر اعراب برای از بین بردن اسلام همکاری کردند. در این جنگ چون سپاه اعراب نتوانستند به داخل شهر به خاطر خندقهائی که در اطراف شهر کنده بودند نفوذ کنند لذا از یهودیان بنی قریظه کمک خواستند تا از داخل با مسلمانان درگیر شوند و جنگ داخلی در شهر به وجود بیاورند تا بدین وسیله مسلمانان مشغول جنگ داخلی شوند و سپاه اعراب از خندق ها عبور کرده و لشکر اسلام را از بین ببرند، ولی چون به خاطر علت های متفاوت، هم یهودیان نتوانستند کاری کنند و هم سپاه اعراب؛ در نتیجه سپاه اعراب با شکست مواجه شده و به مکه بازگشت و یهودیان تنها ماندند حال که اینان پیمان شکنی کرده بودند باید مجازات می شدند به همین خاطر پیامبر سر تا سر دژ بنی قریظه را پس از جنگ خندق محاصره کرد و پس از مدتی اینان نیز همانند یهودیان دیگر تسلیم شدند و خواستار این شدند که همانند اقوام دیگر وسائل و اموال خود را برداشته و از آن جا بروند، ولی پیامبر در خواست آنان را قبول نکرده و فرمودند که باید تسلیم شوند و بالاخره تصمیم نهائی این شد که بدون قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند و در این راستا قبیله اوس به پاس پیمانی که با یهودیان بنی قریظه داشتند خواستار بخشش آن ها از طرف پیامبر شدند که پیامبر در برابر درخواستهای آنها مقاومت کرد و فرمود: داوری در این موضوع را به عهده بزرگ شما سعد معاذ می گذارم او در این باره هر چه گوید من خواهم پذیرفت و جالب آن که یهودیان نیز داوری سعد معاذ را قبول کردند و چنین گفتند که ما تسلیم می شویم که سعد معاذ درباره ما داوری کند.[2] سعد معاذ نیز حکم اعدام مردان جنگی و تقسیم اموال و اسیر شدن زنان و فرزندان آن ها را داد که طبق قرار داد و پیمانی بود که قبلاً میان مسلمانان و یهودیان بسته شده بود. طائفه دیگری از یهود که به خاطر تشویق کردن تمام قبایل اعراب برای سرکوبی حکومت اسلامی مستحق اعدام بودند یهودیان خیبر بود چرا که ملت یهودی که در اطراف مدینه زندگی می کردند به خاطر پیمان شکنی از آن جا رانده شده بودند و تعدادی از آنان در خیبر سکونت گزیده بودند و به همین خاطر ملت یهودی که در خیبر زندگی می کردند بیش از قریش عداوت پیامبر و مسلمانان را به دل گرفته بودند و با تمام قوای خود به کوبیدن آن کمر بسته بودند به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با آن ها وارد جنگ شد؛ ولی پس از فتح خیبر با دشمن ناتوان با کمال لطف و محبت برخورد کرد با این که آن ها قبلا دسیسه های زیادی بر علیه اسلام انجام داده بودند،ولی پیامبر تقاضای برخی از آنان مبنی بر این که آنان در سرزمین خیبر سکنی گزینند و اراضی و نخلها را در اختیار داشته باشند و نیمی از درآمد آن را به مسلمانان بدهند؛ پذیرفت پس در نتیجه در جواب سوال چنین می توان گفت که: اولا: پیامبر ابتداءً و بدون هیچ دلیل دستور کشتار یهودیان را نداده بلکه باآن ها به خاطر خیانت ها و عهد شکنی هائی که نسبت به پیمان کرده بودند برخورد شد. ثانیا: همانطور که دیدید پیامبر با طوائف بنی قینقاع و بنی نضیر با گذشت رفتار نمود و از خون آن ها گذشت و تنها طائفه بنی قریظه که آن هم با حکم قرار دادن سعد معاذ و قبول کردن او از طرف یهودیان به عنوان حکم محکوم به اعدام شدند و پیامبر دستور کشتار آن ها را نداد. ثالثاً: با این که پیامبر از در لطف و گذشت با قبیله قین قاع و بنی نضیر رفتار کرد ولی آن ها باز از کار خود دست برنداشته و در خیبر بر علیه اسلام و مسلمین دسیسه درست کردند و اعراب مکه را بر علیه اسلام می شوراندند ولی پیامبر باز پس از فتح خیبر با آن ها از سر لطف و گذشت برخورد کرد و آن ها را طبق قرار دادی وا گذاشت. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، مؤلف: دکتر اصغر منتظر القائم. 2. فروغ ابدیت ، تالیف: جعفر سبحانی. 3. تاریخ پیامبر اسلام، تالیف: محمد ابراهیم آیتی. 4. سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، تالیف: رسول جعفریان. پی نوشتها: [1]. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ دهم، 1374، ج1ص 466. [2]. فروغ ابدیت، جلد 2، ص 154. منبع: اندیشه قم
آیا پیامبر اکرم-صلی الله علیه وآله- دستور کشتار عده ای از اقلیت های مذهبی به خصوص یهودیان را داده است؟ چرا؟
قبل از پاسخ به سؤال باید اطلاعات مختصری از مهاجرت پیامبر و اوضاع شهر مدینه داشته باشیم تا با مسأله به خوبی آشنا شویم.
شهر مدینه قبل از هجرت پیامبر یثرب نام داشت اقوام اوس و خزرج در آن ساکن بودند و مذهب بت پرستی داشتند در اطراف این شهر قبایل یهودی زیادی به نام های بنی قین قاع، بنی النضیر و بنی قریظه زندگی می کردند و به طور کلی در آن زمان که مسیحیت همه جا را فرا گرفته بود تقریبا شهر یثرب مرکز یهودیانی بود که از ثروت زیادی بهره مند بودند.
پیامبر در موسم حج با شش نفر از قبیله خزرج ملاقات کرد که این ملاقات باعث شد تا آنان در اولین دیدار به ایشان ایمان بیاورند و دین اسلام را در شهر یثرب تبلیغ کنند، بعد از این واقعه به خاطر ایمان آوردن عدهای زیادی از اقوام اوس و خزرج به آئین اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به این شهر مهاجرت کردند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در بدو ورود به شهر یثرب به خاطر چند دستگی مردم این شهر با مشکلات فراوانی مواجه بود؛ چرا که؛
1. پایه های اساسی جمعیت این شهر را دو قبیله ی اوس و خزرج تشکیل می دادند و خصومت و رقابت میان این دو قبیله ریشهای دیرینه داشت و باعث خونریزی های زیادی شده بود.
2.در کنار این دو قبیله سه طائفه یهودی در اطراف شهر زندگی می کردند که اقتصاد و تجارت شهر در دست اینان بود و هنر و صنعت و سواد و پول و نخلستان های آباد و بازار یثرب را قبضه کرده بودند و همچنین نسبت به اعراب از تمدن و فرهنگ و مذهب پیشرفتهای برخوردار بودند چون ایمان و اطلاعات فراوانی که از مذهب یهود داشتند موقعیت خوبی را برای آن ها فراهم کرده بود.
3. قوی ترین نسبت اجتماعی اعراب پیمان قبیلهای بود که قبایل گوناگون را به هم پیوند می داد و وحدت می بخشید. و لذا به خاطر نو بنیاد بودن اسلام هیچ گونه پیمانی بین مسلمانان و قبایل دیگر نبود به همین خاطر پیامبر برای سروسامان دادن به این اوضاع و ایجاد اتحاد سیاسی و ساختن مقر حکومتی تصمیم به ایجاد قرار داد و پیمان دفاعی میان این اقوام با مسلمانان می گیرد و علت موفقیت این پیمان هم بخاطر تفاهمی که میان مسلمانان و یهودیان از لحاظ خداپرستی که در آن زمان بت پرستی همه جای شبه جزیره را فرا گرفته بود می باشد؛ به این خاطر پیامبر قراردادی دائر بر وحدت مهاجر و انصار نوشت و یهودیان نیز آن را امضا کردند و پیامبر آئین و ثروت آن ها را طی شرایطی محترم شمرد و بعد از مدتی نیز قبایل حاشیه نشین یهود (بنی قین قاع بنی نضیر بنی قریظه) چون اسلام را قدرتمند دیدند از پیامبر اسلام هراسناک شدند و از طرفی هم که خطر حمله مسیحیان روم را نیز داشتند برای مصالحه با پیامبر قرار داد و پیمان دفاعی بستند و مفاد آن پیمان چنین بود:
به موجب قرارداد پیامبر با هر یک از سه گروه پیمان می بندد که هرگز به ضرر پیامبر و یاران وی قدمی بر ندارند و به وسیله زبان و دست ضرری به او نرسانند؛ اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان نگذارند، هر گاه بر خلاف متن این قرار داد. رفتار کنند پیامبر در ریختن خون آن ها و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آن ها دستش باز خواهد بود.[1]
با توجه به مفاد پیمان نباید هیچ یک از این طائفه ها بر ضد پیامبر عملی را انجام دهد در حالی که هر سه طائفه بر علیه پیامبر شوریدند و این پیمان را زیر پا گذاشتند چنان که طوائف سه گانه یهود به عناوین مختلفی پیمان را نقض کرده و آن را نادیده گرفتند به طوری که قبیله قین قاع در کشتن مرد مسلمانی که به دلیل مزاحمت یک مرد یهودی به زن مسلمان، او را کشته بود پیمان را زیر پا گذاشتند و بنی نضیر نیز نقشه کشتن پیامبر را طرح ریزی کرده و به این طریق عهد شکنی خود را ابراز کردند؛ به همین خاطر مجبور به جلاء وطن شدند و طائفه بنی قریظه نیز در جنگ خندق با لشکر اعراب برای از بین بردن اسلام همکاری کردند. در این جنگ چون سپاه اعراب نتوانستند به داخل شهر به خاطر خندقهائی که در اطراف شهر کنده بودند نفوذ کنند لذا از یهودیان بنی قریظه کمک خواستند تا از داخل با مسلمانان درگیر شوند و جنگ داخلی در شهر به وجود بیاورند تا بدین وسیله مسلمانان مشغول جنگ داخلی شوند و سپاه اعراب از خندق ها عبور کرده و لشکر اسلام را از بین ببرند، ولی چون به خاطر علت های متفاوت، هم یهودیان نتوانستند کاری کنند و هم سپاه اعراب؛ در نتیجه سپاه اعراب با شکست مواجه شده و به مکه بازگشت و یهودیان تنها ماندند حال که اینان پیمان شکنی کرده بودند باید مجازات می شدند به همین خاطر پیامبر سر تا سر دژ بنی قریظه را پس از جنگ خندق محاصره کرد و پس از مدتی اینان نیز همانند یهودیان دیگر تسلیم شدند و خواستار این شدند که همانند اقوام دیگر وسائل و اموال خود را برداشته و از آن جا بروند، ولی پیامبر در خواست آنان را قبول نکرده و فرمودند که باید تسلیم شوند و بالاخره تصمیم نهائی این شد که بدون قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند و در این راستا قبیله اوس به پاس پیمانی که با یهودیان بنی قریظه داشتند خواستار بخشش آن ها از طرف پیامبر شدند که پیامبر در برابر درخواستهای آنها مقاومت کرد و فرمود: داوری در این موضوع را به عهده بزرگ شما سعد معاذ می گذارم او در این باره هر چه گوید من خواهم پذیرفت و جالب آن که یهودیان نیز داوری سعد معاذ را قبول کردند و چنین گفتند که ما تسلیم می شویم که سعد معاذ درباره ما داوری کند.[2] سعد معاذ نیز حکم اعدام مردان جنگی و تقسیم اموال و اسیر شدن زنان و فرزندان آن ها را داد که طبق قرار داد و پیمانی بود که قبلاً میان مسلمانان و یهودیان بسته شده بود.
طائفه دیگری از یهود که به خاطر تشویق کردن تمام قبایل اعراب برای سرکوبی حکومت اسلامی مستحق اعدام بودند یهودیان خیبر بود چرا که ملت یهودی که در اطراف مدینه زندگی می کردند به خاطر پیمان شکنی از آن جا رانده شده بودند و تعدادی از آنان در خیبر سکونت گزیده بودند و به همین خاطر ملت یهودی که در خیبر زندگی می کردند بیش از قریش عداوت پیامبر و مسلمانان را به دل گرفته بودند و با تمام قوای خود به کوبیدن آن کمر بسته بودند به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با آن ها وارد جنگ شد؛ ولی پس از فتح خیبر با دشمن ناتوان با کمال لطف و محبت برخورد کرد با این که آن ها قبلا دسیسه های زیادی بر علیه اسلام انجام داده بودند،ولی پیامبر تقاضای برخی از آنان مبنی بر این که آنان در سرزمین خیبر سکنی گزینند و اراضی و نخلها را در اختیار داشته باشند و نیمی از درآمد آن را به مسلمانان بدهند؛ پذیرفت پس در نتیجه در جواب سوال چنین می توان گفت که:
اولا: پیامبر ابتداءً و بدون هیچ دلیل دستور کشتار یهودیان را نداده بلکه باآن ها به خاطر خیانت ها و عهد شکنی هائی که نسبت به پیمان کرده بودند برخورد شد. ثانیا: همانطور که دیدید پیامبر با طوائف بنی قینقاع و بنی نضیر با گذشت رفتار نمود و از خون آن ها گذشت و تنها طائفه بنی قریظه که آن هم با حکم قرار دادن سعد معاذ و قبول کردن او از طرف یهودیان به عنوان حکم محکوم به اعدام شدند و پیامبر دستور کشتار آن ها را نداد. ثالثاً: با این که پیامبر از در لطف و گذشت با قبیله قین قاع و بنی نضیر رفتار کرد ولی آن ها باز از کار خود دست برنداشته و در خیبر بر علیه اسلام و مسلمین دسیسه درست کردند و اعراب مکه را بر علیه اسلام می شوراندند ولی پیامبر باز پس از فتح خیبر با آن ها از سر لطف و گذشت برخورد کرد و آن ها را طبق قرار دادی وا گذاشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، مؤلف: دکتر اصغر منتظر القائم.
2. فروغ ابدیت ، تالیف: جعفر سبحانی.
3. تاریخ پیامبر اسلام، تالیف: محمد ابراهیم آیتی.
4. سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، تالیف: رسول جعفریان.
پی نوشتها:
[1]. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ دهم، 1374، ج1ص 466.
[2]. فروغ ابدیت، جلد 2، ص 154.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا پیامبر(ص) دستور کشتار عده ای از اقلیت های مذهبی به خصوص یهودیان را داده بود؟ چرا؟
- [سایر] چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در جنگها، زنهای زیبا را بدون عده 40 روز عقد می کرد؟
- [سایر] آیا کشتار نهصد نفر از مردان قبیله بنی قریظه توسط امام علی(علیه السلام) به دستور پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) صحت دارد؟!
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] در خاندان رسول الله(صلی الله علیه وآله) زینب چند تا است؟
- [سایر] اگر زبان مادری پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله فارسی یا انگلیسی بود، آیا قرآن به آن زبان نازل می گشت؟
- [آیت الله بهجت] آیا خود پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم صلوات در تشهد را همراه با "آل محمد" می خوانده اند؟
- [آیت الله خامنه ای] کلمه ولایت مطلقه در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به این معنی استعمال شده است که اگر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) شخصی را به انجام کاری امر کنند، انجام آن حتی اگر از سخت ترین کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به کسی دستور خودکشی بدهند. آن فرد باید خود را به قتل برساند. سؤال این است که آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معصوم بودند و در این زمان ولی معصوم وجود ندارد، به همان معنای عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) است؟
- [سایر] مباهله یعنی چه و جریان مباهله ی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) چگونه بوده است؟
- [سایر] آیا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می توانست بخواند و بنویسد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله وحید خراسانی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم را مانند محمد و احمد یا لقب و کنیه ان جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هروقت انسان اسم مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) مانند محمّد و احمد یا لقب و کنیه آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم را بگوید یا بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَد أَتاکَ الْمُسیئُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الُْمحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسیئُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار به حقّ محمّد و آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر).
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .