عوامل و زمینه‌های انحراف جامعه در زمان امام حسین (علیه‌السلام) چه بود؟
شرح پرسش: زمینه‌ها و عوامل اجتماعی انحراف جامعه، در زمان امام حسین (علیه‌السلام) چه بود؟ بالاخره انسان‌هایی که آب بروی امام بستند و طفل شش ماهه او را کشتند، مسلمان بودند. هیچ مورخی نگفته است که نصرانی یا کافر یا یهودی و مجوسی بوده‌اند. چگونه این مردم به چنین جنایتی دست زدند؟ پاسخ: برای پاسخ به این سؤال که چگونه مردم، نوه پیامبر خود را کشتند، باید دید شرایط فرهنگی و زمینه‌های این رفتار چه بود؟ این نوع رفتار ممکن است در هر زمانی نسبت به حکومت اسلامی رخ دهد. باید زمینه‌ها و عوامل انحراف را شناخت تا بتوانیم از تکرار چنین حوادثی جلوگیری کنیم. از زمینه‌های اجتماعی می‌توان به انحراف جامعه از اصول و اعتقادات اسلامی، عدم بینش سیاسی کافی در مردم و اطلاع رسانی جهت دار دستگاه اموی و نیز روحیه قبیله گری و منفعت طلبی و افول ارزشهای دینی در جامعه و ضعف و سستی ایمان در افراد اشاره کرد. زمینه‌های انحراف جامعه: سطح پایین فرهنگ دینی در مردم درست است که چند دهه از اسلام و گسترش آن گذشته بود، اما ارتقاء فرهنگی چیزی نیست که به این سادگی و سرعت از مدینه تا اقصی نقاط شام گسترش یابد و در اذهان و روش و رفتار مردم رسوخ و نفوذ کند. اینکه افراد کاملا با فرهنگ اسلامی تربیت شوند و سطح دینی آنها افزایش پیدا کند، امری است تدریجی و زمان بر، که به سادگی تحقق نمی‌یابد. مخصوصا وقتی حکومت و همه امکانات تبلیغی، در قبضه کسی مثل معاویه نمی‌باشد. معاویه روی این مطلب بسیار سرمایه‌گذاری کرد و توانست تا میزان زیادی نظر مردم برای بیعت با یزید را جلب نماید و با ترفندهایی که به کار می‌گرفت، از حساسیت مردم بکاهد. روح زندگی قبیله‌ای زندگی قبیله‌ای اقتضاء می‌کند که اگر رئیس قبیله در کاری پیش قدم شد، همه افراد قبیله و اکثریت به راحتی به دنبال او بروند. این روحیه چه در بعد مثبت و چه در بعد منفی نمونه‌های تاریخی فراوانی دارد. اگر رئیس قبیله به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ایمان می‌آورد، سایر افراد قبیله به سادگی و بدون هیچگونه مقاومتی مسلمان می‌شدند. و اگر رئیس قبیله مرتد می‌شد، به راحتی افراد قبیله مرتد می‌شدند. تبعیت افراد قبیله از رئیس خود، از زمینه‌هایی بود که معاویه از آن به خوبی بهره برداری کرد. ضعف ایمان در مردم به خصوص در منطقه شام که مردم فاقد مبلغان و مربیان دینی بودند. در خود مدینه که مردم زیر نظر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تربیت شده بودند و هنوز مدتی از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نگذشته بود، داستان غدیر را فراموش کردند؛ چه رسد به مردم شام آن روزگار، که داستانهای عجیبی درباره جهالت و نادانی آنها در تاریخ ثبت شده است. نمونه‌هایی از جهالت مردم شام: یکی از داستانها این است که بعد از جنگ صفین، سربازان معاویه، شتر یکی از یاران حضرت علی (علیه‌السلام) را غصب کرده بودند. آن شخص، برای باز پس گرفتن شترش، نزد معاویه رفت. معاویه از او خواست که برای اثبات ادعای خود، شاهد بیاورد. اما در شام، کسی او را نمی‌شناخت؛ لذا نتوانست ادعای خود را ثابت کند. اما کسی که شتر او را غصب کرده بود، دوئ نفر شاهد آورد که به نفع او شهادت دادند و گفتند: این شتر ماده، متعلق به فلان شخص است. معاویه هم بر اساس شهادت آن دو نفر، گفت که شتر برای همان شخص شامی است. صاحب شتر اصلی، در اعتراض به قضاوت گفت: شتر من نر است، چگونه این دو نفر شهادت دادند که این شتر ماده، متعلق به مرد شامی است و تو هم بر اساس گفته آنان قضاوت کردی؟! معاویه در جواب گفت: به علی بگو که معاویه صد هزار سرباز دارد که شتر نر و ماده را ازهم تشخیص نمی‌دهند و من با چنین سربازانی به جنگ با او می‌آیم.[1] به حدی تبلیغات منفی کرده بودند، که مردم شام باور نمی‌کردند حضرت علی (علیه‌السلام) مؤمن و نمازخوان باشد! حتی زمانی که گفته شد علی (علیه‌السلام) در مسجد کوفه در حال نماز کشته شده است، عده‌ای از آنها گفتند: مگر علی (علیه‌السلام) نماز هم می‌خواند؟! در سرزمین شام، احکام اسلامی در معرض فراموشی بود. تنها نامی از نماز باقی مانده بود، آنهم چه نمازی! همانگونه که می‌دانید، معاویه در آستانه جنگ صفین به دلیل اینکه جنگ در روز جمعه واقع می‌شود، روز چهارشنبه، نماز جمعه خواند![2] یکی دیگر از ایشان در کوفه در حال مستی، نماز صبح را چهار رکعت خواند. وقتی به او گفته شد: چرا چهار رکعت خواندی؟ گفت: امروز سرخوش بودم، اگر می‌خواهید، بیشتر هم بخوانم!! چنین افرادی به اصطلاح جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و مردم هم پذیرفته بودند.[3] این زمینه‌های سه گانه، باعث شد تا (عوامل) مؤثر بیفتد. سه عامل مهم وجود داشت که معاویه از آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرد. البته استفاده از این عوامل، امر تازه‌ای نبود، اما معاویه آنها را خوب شناخت و به خوبی از آنها برای مقاصد خود بهره گرفت. همه سیاستمداران دنیا از گذشته تا دنیای مدرن امروز، از همین سه عامل استفاده می‌کرده‌اند: تبلیغ، تطمیع، تهدید. عامل تبلیغ: عامل اول تبلیغات است؛ که همه سیاستمداران سعی می‌کنند به وسیله آن افکار مردم را در جهت اهداف خود، عوض کنند و به سمتی که می‌خواهند سوق دهند. از آنجا که فرهنگ‌ها و جوامع یکسان نیستند، کیفیت بکارگیری عوامل تبلیغی نیز متفاوت است. عوامل تبلیغاتی در جامعه اسلامی آنروز، مسأله اومانیسم، پلورالیسم و یا حقوق بشر نبود. کسی به این حرفها گوش نمی‌داد، چون اسلام حاکم بود. مردم به خدا و پیامبرش اعتقاد راسخ داشتند؛ ولی زمینه‌هایی فراهم بود که می‌شد در تبلیغات از آن استفاده کرد. مثلا روزی یکی از سربازان کوفه، به حضرت علی (علیه‌السلام) گفت: ما با نیروهای معاویه، چه تفاوتی داریم؟! آنان هم مسلمان هستند و نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، ما هم همینطور. پس چه تفاوتی داریم؟! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از این نوع سخنان اینگونه یاد می‌کنند که: دنیا چنان به من فشار آورد و کوچکم کرد که برخی‌ها گفتند علی و معاویه در یک سطح هستند: (انزلنی الدهر حتی قالوا علی و معاویه).[4] ابزارهای تبلیغی در زمان معاویه: از جمله ابزارهای تبلیغی در آن زمان، استفاده از هنر و ادب به ویژه شعر بوده است. شعر در میان عرب، از مقام و جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود. حاکمان و خلفاء، مخصوصا معاویه نیز از این مطلب مهم غفلت نکرده و لذا شعراء و ادباء را برای مقاصد شوم خود به کار می‌گرفتند؛ تا از این رهگذر، به مدح و ثنای دربار و رد و انکار مخالفان خود بپردازند. قلوب مردم را نسبت به خلیفه نزدیک و بذر دشمنی و بدبینی نسبت به مخالفان خلیفه، به خصوص خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را در آنها بکارند. برجسته ترین شاعر زمان معاویه، اخفل نصرانی بود. شاعر چیره دست و خوش قریحه‌ای که شاگردانی نیز پرورش می‌داد. اما برای کسانی که به اسلام بیشتر از هنر علاقه و گرایش نشان می‌دادند، قرآن و حدیث از جذابیت و مقبولیت بیشتری برخوردار بود؛ لذا معاویه سعی می‌کرد از راه جعل حدیث، حکومت خود را مقبول و مشروع جلوه دهد. ابوهریره یکی از حدیث سازان معروف است که خود علمای اهل تسنن نیز درباره او کتابها نوشته‌اند. تعداد مجموع احادیثی که از خلفای چهارگانه در کتب و مسانید اهل سنت نقل گردیده، 1411 حدیث است که نسبت به احادیث منقول از ابوهریره کمتر از 27% می‌باشد.[5] این شخص، احادیث عجیبی جعل می‌کرد و آنها را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت می‌داد؛ عوام هم باور می‌کردند. او یکی از محدثان درباری بود و در خدمت معاویه دین فروشی می‌کرد. عمرو عاص، مغیره بن شعبه، سمره بن جندب، عروه بن زیبر و... از جمله افرادی بودند که به جعل حدیث برای بنی امیه می‌پرداختند.[6] از دیگر ابزارهای به کار گرفته شده توسط معاویه، کسانی بودند که به نام قراء شناخته می‌شدند. قاری قرآن بودن در آن زمان، شأن و مقام مهمی بود. البته قاری کسی نبود که تنها قرآن را زیبا بخواند، بلکه علاوه بر حفظ و قرائت، به تفسیر و تبیین آیات نیز می‌پرداختند. معاویه به خصوص از این سه دسته یعنی قراء شعراء و محدثان برای تبلیغات همه جانبه در جهت مقاصد خود بهره می‌برد. عامل تطمیع: عامل دوم: تطمیع بود. معاویه با جعل حدیث و بهره‌‌برداری از جذابیت و اعتبار شعر و قرآن، می‌توانست عده‌ای را فریب دهد، اما همه افراد تحت تأثیر قرار نمی‌گرفتند. لذا معاویه بزرگان و رؤسای قبایل را که خوب و بد را نمی‌فهمیدند و داستان خلافت و خیانت معاویه برایشان امری مجهول نبود، با تطمیع، وعده پست و مقام، دادن هدایا و جوایز نفیس و سنگین و نیز کیسه‌های طلا، می‌خرید و به این صورت آنها را مجذوب خود می‌کرد. گذشتن از مال دنیا آسان نیست. گفتن یک کیسه طلا یا 100000 دینار طلا و شبیه این ارقام آسان است، ولی کمتر کسی در مقابل آن مقاومت می‌کرد، آنهم در آن زمان. ولی معاویه با پرداخت هزینه‌های سنگین، رؤسای قبایل را به آمال و اهداف ننگین خود می‌رساند. در این راه کمتر کسی دارای ایستادگی و مقاومت بود و اکثرا گرفتار می‌شدند. نمونه آن رشوه به شریح قاضی بود که فتوای وی تأثیر بسزایی در به شهادت رساندن امام حسین (علیه‌السلام) و برگرداندن رأی کوفیان داشت. عامل تهدید: عامل سوم، تهدید بود. افرادی که دو عامل قبلی در آنها مؤثر واقع نمی‌شد، با زور و تهدید مواجه می‌شدند. معاویه آنها را تهدید، دستگیر و روانه زندان کرده و شکنجه و اذیت و آزار می‌داد و در نهایت چنانچه در عقیده خود راسخ بودند، آنها را وحشیانه کشته و از میان بر می‌داشتند. بعد از شهادت امام حسن (علیه‌السلام) در حدود کمتر از 20 سال، معاویه جامعه شام را با این سه عامل و در سایه زمینه‌هایی که ذکر کردیم، آنگونه که می‌خواست، متحول ساخت. معاویه از زمان ابن خطاب تا شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و در زمان امام حسن (علیه‌السلام)، بر شام حکمرانی می‌کرد و به خاطر سالهای طولانی حاکمیت خود، به مردم، محیط و اوضاع آنجا کاملا آشنایی داشت و اساسا او مردم شام را آنگونه که خود می‌خواست تربیت کرده و پرورش داده بود. معاویه اشخاصی را شناسایی کرده و مورد آزمایش قرار داده بود. تا اینکه نهایتا با استفاده از این سه عامل، نقشه خود را اجرا کرد. مجموع این عوامل و زمینه‌هایی که قبلا ایجاد شده بود، دست به دست هم داد تا یزید به راحتی بتواند کاری را که می‌خواست، انجام دهد. البته هر چند در ظاهر موفق و پیروز شد، اما عاقبت کار و باطن کار نتیجه‌ای دیگر داد.[7] پی‌نوشت‌ها: [1] - مروج الذهب: به نقل از بررسی تاریخ عاشورا، ص 47 و 48. [2] - همان: ص 48. [3] - در پرتو آذرخش: ص 37. [4] - تاریخ طبری: ج 5، ص 325- کتاب صفین، ص 166. [5] - سیری در صحیحن، ص 78. [6] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 4، ص 63. [7] - با تلخیص و تغییر: برگرفته از آذرخشی دیگر از آسمان کربلا. www.sibtayn.com
عنوان سوال:

عوامل و زمینه‌های انحراف جامعه در زمان امام حسین (علیه‌السلام) چه بود؟


پاسخ:

شرح پرسش:
زمینه‌ها و عوامل اجتماعی انحراف جامعه، در زمان امام حسین (علیه‌السلام) چه بود؟ بالاخره انسان‌هایی که آب بروی امام بستند و طفل شش ماهه او را کشتند، مسلمان بودند. هیچ مورخی نگفته است که نصرانی یا کافر یا یهودی و مجوسی بوده‌اند. چگونه این مردم به چنین جنایتی دست زدند؟

پاسخ:
برای پاسخ به این سؤال که چگونه مردم، نوه پیامبر خود را کشتند، باید دید شرایط فرهنگی و زمینه‌های این رفتار چه بود؟ این نوع رفتار ممکن است در هر زمانی نسبت به حکومت اسلامی رخ دهد. باید زمینه‌ها و عوامل انحراف را شناخت تا بتوانیم از تکرار چنین حوادثی جلوگیری کنیم.
از زمینه‌های اجتماعی می‌توان به انحراف جامعه از اصول و اعتقادات اسلامی، عدم بینش سیاسی کافی در مردم و اطلاع رسانی جهت دار دستگاه اموی و نیز روحیه قبیله گری و منفعت طلبی و افول ارزشهای دینی در جامعه و ضعف و سستی ایمان در افراد اشاره کرد.

زمینه‌های انحراف جامعه:
سطح پایین فرهنگ دینی در مردم
درست است که چند دهه از اسلام و گسترش آن گذشته بود، اما ارتقاء فرهنگی چیزی نیست که به این سادگی و سرعت از مدینه تا اقصی نقاط شام گسترش یابد و در اذهان و روش و رفتار مردم رسوخ و نفوذ کند. اینکه افراد کاملا با فرهنگ اسلامی تربیت شوند و سطح دینی آنها افزایش پیدا کند، امری است تدریجی و زمان بر، که به سادگی تحقق نمی‌یابد. مخصوصا وقتی حکومت و همه امکانات تبلیغی، در قبضه کسی مثل معاویه نمی‌باشد. معاویه روی این مطلب بسیار سرمایه‌گذاری کرد و توانست تا میزان زیادی نظر مردم برای بیعت با یزید را جلب نماید و با ترفندهایی که به کار می‌گرفت، از حساسیت مردم بکاهد.

روح زندگی قبیله‌ای
زندگی قبیله‌ای اقتضاء می‌کند که اگر رئیس قبیله در کاری پیش قدم شد، همه افراد قبیله و اکثریت به راحتی به دنبال او بروند. این روحیه چه در بعد مثبت و چه در بعد منفی نمونه‌های تاریخی فراوانی دارد. اگر رئیس قبیله به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ایمان می‌آورد، سایر افراد قبیله به سادگی و بدون هیچگونه مقاومتی مسلمان می‌شدند. و اگر رئیس قبیله مرتد می‌شد، به راحتی افراد قبیله مرتد می‌شدند. تبعیت افراد قبیله از رئیس خود، از زمینه‌هایی بود که معاویه از آن به خوبی بهره برداری کرد.

ضعف ایمان در مردم
به خصوص در منطقه شام که مردم فاقد مبلغان و مربیان دینی بودند. در خود مدینه که مردم زیر نظر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تربیت شده بودند و هنوز مدتی از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نگذشته بود، داستان غدیر را فراموش کردند؛ چه رسد به مردم شام آن روزگار، که داستانهای عجیبی درباره جهالت و نادانی آنها در تاریخ ثبت شده است.

نمونه‌هایی از جهالت مردم شام:
یکی از داستانها این است که بعد از جنگ صفین، سربازان معاویه، شتر یکی از یاران حضرت علی (علیه‌السلام) را غصب کرده بودند. آن شخص، برای باز پس گرفتن شترش، نزد معاویه رفت. معاویه از او خواست که برای اثبات ادعای خود، شاهد بیاورد. اما در شام، کسی او را نمی‌شناخت؛ لذا نتوانست ادعای خود را ثابت کند. اما کسی که شتر او را غصب کرده بود، دوئ نفر شاهد آورد که به نفع او شهادت دادند و گفتند: این شتر ماده، متعلق به فلان شخص است. معاویه هم بر اساس شهادت آن دو نفر، گفت که شتر برای همان شخص شامی است. صاحب شتر اصلی، در اعتراض به قضاوت گفت: شتر من نر است، چگونه این دو نفر شهادت دادند که این شتر ماده، متعلق به مرد شامی است و تو هم بر اساس گفته آنان قضاوت کردی؟! معاویه در جواب گفت: به علی بگو که معاویه صد هزار سرباز دارد که شتر نر و ماده را ازهم تشخیص نمی‌دهند و من با چنین سربازانی به جنگ با او می‌آیم.[1]
به حدی تبلیغات منفی کرده بودند، که مردم شام باور نمی‌کردند حضرت علی (علیه‌السلام) مؤمن و نمازخوان باشد! حتی زمانی که گفته شد علی (علیه‌السلام) در مسجد کوفه در حال نماز کشته شده است، عده‌ای از آنها گفتند: مگر علی (علیه‌السلام) نماز هم می‌خواند؟!
در سرزمین شام، احکام اسلامی در معرض فراموشی بود. تنها نامی از نماز باقی مانده بود، آنهم چه نمازی! همانگونه که می‌دانید، معاویه در آستانه جنگ صفین به دلیل اینکه جنگ در روز جمعه واقع می‌شود، روز چهارشنبه، نماز جمعه خواند![2] یکی دیگر از ایشان در کوفه در حال مستی، نماز صبح را چهار رکعت خواند. وقتی به او گفته شد: چرا چهار رکعت خواندی؟ گفت: امروز سرخوش بودم، اگر می‌خواهید، بیشتر هم بخوانم!! چنین افرادی به اصطلاح جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و مردم هم پذیرفته بودند.[3]
این زمینه‌های سه گانه، باعث شد تا (عوامل) مؤثر بیفتد. سه عامل مهم وجود داشت که معاویه از آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرد. البته استفاده از این عوامل، امر تازه‌ای نبود، اما معاویه آنها را خوب شناخت و به خوبی از آنها برای مقاصد خود بهره گرفت. همه سیاستمداران دنیا از گذشته تا دنیای مدرن امروز، از همین سه عامل استفاده می‌کرده‌اند: تبلیغ، تطمیع، تهدید.

عامل تبلیغ:
عامل اول تبلیغات است؛ که همه سیاستمداران سعی می‌کنند به وسیله آن افکار مردم را در جهت اهداف خود، عوض کنند و به سمتی که می‌خواهند سوق دهند. از آنجا که فرهنگ‌ها و جوامع یکسان نیستند، کیفیت بکارگیری عوامل تبلیغی نیز متفاوت است. عوامل تبلیغاتی در جامعه اسلامی آنروز، مسأله اومانیسم، پلورالیسم و یا حقوق بشر نبود. کسی به این حرفها گوش نمی‌داد، چون اسلام حاکم بود. مردم به خدا و پیامبرش اعتقاد راسخ داشتند؛ ولی زمینه‌هایی فراهم بود که می‌شد در تبلیغات از آن استفاده کرد. مثلا روزی یکی از سربازان کوفه، به حضرت علی (علیه‌السلام) گفت: ما با نیروهای معاویه، چه تفاوتی داریم؟! آنان هم مسلمان هستند و نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، ما هم همینطور. پس چه تفاوتی داریم؟! امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از این نوع سخنان اینگونه یاد می‌کنند که: دنیا چنان به من فشار آورد و کوچکم کرد که برخی‌ها گفتند علی و معاویه در یک سطح هستند: (انزلنی الدهر حتی قالوا علی و معاویه).[4]

ابزارهای تبلیغی در زمان معاویه:
از جمله ابزارهای تبلیغی در آن زمان، استفاده از هنر و ادب به ویژه شعر بوده است. شعر در میان عرب، از مقام و جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود. حاکمان و خلفاء، مخصوصا معاویه نیز از این مطلب مهم غفلت نکرده و لذا شعراء و ادباء را برای مقاصد شوم خود به کار می‌گرفتند؛ تا از این رهگذر، به مدح و ثنای دربار و رد و انکار مخالفان خود بپردازند. قلوب مردم را نسبت به خلیفه نزدیک و بذر دشمنی و بدبینی نسبت به مخالفان خلیفه، به خصوص خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را در آنها بکارند. برجسته ترین شاعر زمان معاویه، اخفل نصرانی بود. شاعر چیره دست و خوش قریحه‌ای که شاگردانی نیز پرورش می‌داد.
اما برای کسانی که به اسلام بیشتر از هنر علاقه و گرایش نشان می‌دادند، قرآن و حدیث از جذابیت و مقبولیت بیشتری برخوردار بود؛ لذا معاویه سعی می‌کرد از راه جعل حدیث، حکومت خود را مقبول و مشروع جلوه دهد. ابوهریره یکی از حدیث سازان معروف است که خود علمای اهل تسنن نیز درباره او کتابها نوشته‌اند. تعداد مجموع احادیثی که از خلفای چهارگانه در کتب و مسانید اهل سنت نقل گردیده، 1411 حدیث است که نسبت به احادیث منقول از ابوهریره کمتر از 27% می‌باشد.[5] این شخص، احادیث عجیبی جعل می‌کرد و آنها را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت می‌داد؛ عوام هم باور می‌کردند. او یکی از محدثان درباری بود و در خدمت معاویه دین فروشی می‌کرد. عمرو عاص، مغیره بن شعبه، سمره بن جندب، عروه بن زیبر و... از جمله افرادی بودند که به جعل حدیث برای بنی امیه می‌پرداختند.[6]
از دیگر ابزارهای به کار گرفته شده توسط معاویه، کسانی بودند که به نام قراء شناخته می‌شدند. قاری قرآن بودن در آن زمان، شأن و مقام مهمی بود. البته قاری کسی نبود که تنها قرآن را زیبا بخواند، بلکه علاوه بر حفظ و قرائت، به تفسیر و تبیین آیات نیز می‌پرداختند.
معاویه به خصوص از این سه دسته یعنی قراء شعراء و محدثان برای تبلیغات همه جانبه در جهت مقاصد خود بهره می‌برد.

عامل تطمیع:
عامل دوم: تطمیع بود. معاویه با جعل حدیث و بهره‌‌برداری از جذابیت و اعتبار شعر و قرآن، می‌توانست عده‌ای را فریب دهد، اما همه افراد تحت تأثیر قرار نمی‌گرفتند. لذا معاویه بزرگان و رؤسای قبایل را که خوب و بد را نمی‌فهمیدند و داستان خلافت و خیانت معاویه برایشان امری مجهول نبود، با تطمیع، وعده پست و مقام، دادن هدایا و جوایز نفیس و سنگین و نیز کیسه‌های طلا، می‌خرید و به این صورت آنها را مجذوب خود می‌کرد. گذشتن از مال دنیا آسان نیست. گفتن یک کیسه طلا یا 100000 دینار طلا و شبیه این ارقام آسان است، ولی کمتر کسی در مقابل آن مقاومت می‌کرد، آنهم در آن زمان. ولی معاویه با پرداخت هزینه‌های سنگین، رؤسای قبایل را به آمال و اهداف ننگین خود می‌رساند. در این راه کمتر کسی دارای ایستادگی و مقاومت بود و اکثرا گرفتار می‌شدند. نمونه آن رشوه به شریح قاضی بود که فتوای وی تأثیر بسزایی در به شهادت رساندن امام حسین (علیه‌السلام) و برگرداندن رأی کوفیان داشت.

عامل تهدید:
عامل سوم، تهدید بود. افرادی که دو عامل قبلی در آنها مؤثر واقع نمی‌شد، با زور و تهدید مواجه می‌شدند. معاویه آنها را تهدید، دستگیر و روانه زندان کرده و شکنجه و اذیت و آزار می‌داد و در نهایت چنانچه در عقیده خود راسخ بودند، آنها را وحشیانه کشته و از میان بر می‌داشتند.
بعد از شهادت امام حسن (علیه‌السلام) در حدود کمتر از 20 سال، معاویه جامعه شام را با این سه عامل و در سایه زمینه‌هایی که ذکر کردیم، آنگونه که می‌خواست، متحول ساخت. معاویه از زمان ابن خطاب تا شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و در زمان امام حسن (علیه‌السلام)، بر شام حکمرانی می‌کرد و به خاطر سالهای طولانی حاکمیت خود، به مردم، محیط و اوضاع آنجا کاملا آشنایی داشت و اساسا او مردم شام را آنگونه که خود می‌خواست تربیت کرده و پرورش داده بود. معاویه اشخاصی را شناسایی کرده و مورد آزمایش قرار داده بود. تا اینکه نهایتا با استفاده از این سه عامل، نقشه خود را اجرا کرد.
مجموع این عوامل و زمینه‌هایی که قبلا ایجاد شده بود، دست به دست هم داد تا یزید به راحتی بتواند کاری را که می‌خواست، انجام دهد. البته هر چند در ظاهر موفق و پیروز شد، اما عاقبت کار و باطن کار نتیجه‌ای دیگر داد.[7]

پی‌نوشت‌ها:
[1] - مروج الذهب: به نقل از بررسی تاریخ عاشورا، ص 47 و 48.
[2] - همان: ص 48.
[3] - در پرتو آذرخش: ص 37.
[4] - تاریخ طبری: ج 5، ص 325- کتاب صفین، ص 166.
[5] - سیری در صحیحن، ص 78.
[6] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ج 4، ص 63.
[7] - با تلخیص و تغییر: برگرفته از آذرخشی دیگر از آسمان کربلا.
www.sibtayn.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین