آیا غدیر خم دلیل بر امامت حضرت علی علیه السلام است؟ شیعه چه دلیلی بر این مطلب دارد؟
از نظر شیعه واقعه غدیر خم سندی قطعی و غیرقابل انکار بر امامت و پیشوایی حضرت علی علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و لزوم پیروی از آن حضرت است. این مسأله از چهار طریق قابل بررسی است: 1. معنا کاوی واژه ولایت، 2. آیات قرآن، 3. تفسیر پیامبر، 4. قرائن و شواهد خارجی. یک. معنای ولایت واژه ولایت در معانی مختلفی چون مالک، آزادکننده، نزدیک، همسایه، یاور، اولی و سزاوارتر به کاری و... به کار رفته است. لیکن لغت شناسان و فرهنگنامه ها عمدتاً کلمه ولایت و مشتقات آن مانند مولی و ولی را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، سلطه، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کرده اند. در اینجا معنای این کلمه با برخی از مشتقاتش از کتاب های لغت اهل سنت نقل می شود: - راغب اصفهانی می نویسد: وِلایت، یعنی یاری کردن و وَلایت؛ یعنی زمامداری و سرپرستی امور، و گفته شده است که وِلایت و وَلایت مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن (سرپرستی) است؛ ولی و مولا نیز در همین معنا به کار می رود.1 - ابن اثیر می نویسد: ولی؛ یعنی یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد، مولا و ولی آن است. سپس می گوید: و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علی علیه السلام گفت: (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی (ولی مؤمنان گشتی).2 - صاحب صحاح اللغه می نویسد: هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است.3 - مقاییس اللغه آورده است: هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولی او است.4 دو. آیات قرآن در رابطه با حادثه غدیر سه آیه نازل شده است: 1. آیه ابلاغ، 2. آیه اکمال دین، 3. آیه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ). پیوند دو آیه پیشین با واقعه غدیر و چگونگی دلالتشان بر مسأله امامت از نظر گذاشت5. آنچه اکنون باید مورد توجه قرار داد آیه سوم است. براساس آنچه در منابع شیعه و سنی6 روایت شده است پس از انتشار سخنان پیامبر در غدیر خم، شخصی به نام (جابربن نظر) یا (حارث بن النعمان الفهری) نزد پیامبر آمد و عرض کرد: (ای محمد از جانب خدا به ما گفتی شهادت دهیم که جز خدای یگانه پروردگاری نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایی و نماز بخوانیم و روزه بداریم و حج انجام دهیم و زکات بپردازیم. اما به این حد راضی نگشتی و پسرعمویت را بر ما سروری بخشیدی و گفتی: (هر که را من مولای اویم، علی مولای او است). اکنون بگو این سخن را از پیش خود گفتی، یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود: (سوگند به آن که جز او خدایی نیست این مطلب از سوی خداوند است). در این هنگام او برگشت و به سوی اسب خود شتافت در حالی که می گفت: خدایا! اگر آنچه محمد می گوید حق است پس سنگی بر ما ببار یا ما را به عذابی دردناک گرفتار کن. هنوز به اسب خود نرسیده بود که از جانب حق سنگی بر سرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت. آن گاه این آیه نازل شد: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللّهِ ذِی الْمَعارِجِ)7 (پرسنده ای از عذاب واقع شونده ای پرسید که اختصاص به کافران دارد (و) آن را بازدارنده ای نیست. (و) از جانب خداوند صاحب درجات (و مراتب) است). قرآن در این آیه لجاجت شخص مورد نظر را نکوهیده و آن را گونه ای از کفر قلمداد کرده که دربردارنده عذابی نابخشودنی است. بنابراین قرآن در این باره سه آموزه دارد: 1. الهی بودن جریان غدیر را تأیید می کند. 2. برداشت امامت و رهبری امام علی علیه السلام از سخنان پیامبر را تأیید می کند. 3. مخالفت و عناد با مسأله فوق را کفر و مستوجب عقاب معرفی می کند. این همه خود نشانگر اهمیت و جایگاه عظیم مسأله امامت در کنار رسالت است. سه. توضیح پیامبر اکرم صلیی الله علیه و آله بهترین شارح و بیانگر مراد گوینده یک سخن خود اوست و چه حجتی قاطع تر از تفسیر و توضیح گوینده بر معنا و مراد او از کلامش؟ روایات متعددی در منابع شیعه و سنی وجود دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر پرسش دیگران به توضیح مراد خویش از چگونگی ولایت امیرمؤمنان علیه السلام پرداخته اند. اکنون به جهت اختصار به ذکر دو روایت بسنده می کنیم: 3-1. حسین بن اسماعیل جرجانی به سند خود از پیامبر نقل می کند که از آن حضرت در مورد معنای (من کنت مولاه علی مولاه) پرسیدند. حضرتش پاسخ داد: خدا مولای من است یعنی او بر من نسبت به خودم و تصرف در امورم اولولیت دارد و با وجود او من از خود اختیاری ندارم.8 من نیز مولای مؤمنانم؛ یعنی به تصرف در امور آنان بر خودشان مقدم هستم و در عرض من آنان نباید از پیش خود کاری بکنند، و هر کس که من مولای او و مقدم بر او از خودش می باشم و با وجود من اختیاری از خود ندارد، پس علی مولای اوست و از نفس خودش بر او مقدم است و با وجود علی نباید از پیش خود کاری کند).9 3-2. شیخ الاسلام حموینی آورده است که در روز غدیر وقتی پیامبر فرمودند: (من کنت مولاه فعلی مولاه...) سلمان برخاست و پرسید: ای رسول خدا! این چگونه ولایتی است؟ پیامبر فرمود: (ولایتی مانند ولایت من؛ هر کس که من نسبت به خودش بر او سزاوارترم پس علی نیز بر او از خودش سزاوارتر است).10 چهار. قرائن و شواهد 4-1. معرفی ثقلین؛ چنان که گذشت پیامبر صلی الله علیه و آله در موارد متعددی به معرفی اهل بیت و تعیین راهبرد دائمی پیروی از قرآن و عترت پرداخته اند از جمله حضرتش در جریان غدیر فرمود: (انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی)؛ (من در میان شما دو چیز گران بها به ودیعت می گذارم: کتاب خدا و عترتم را). در اینجا پیامبر اهل بیت علیهم السلام را در کنار قرآن قرار داد و التزام به آن دو را راه نجات و رستگاری معرفی نمود و در رأس عترت طاهرین مسأله ولایت امام علی علیه السلام را بیان نمود. این مسأله نشان می دهد که ولایت امام علی علیه السلام سرآغاز پیروی جدایی ناپذیر از قرآن و عترت است و این همان امامت و زعامت بلافصل آن حضرت در امور دینی و دنیایی است. 4-2. پیامبر در مقدمه سخن به مسأله ایفای رسالت و اولویت خود بر مؤمنان انگشت گذارده و از مردم در این رابطه اقرار گرفتند؛ سپس بلافاصله موضوع ولایت امام علی علیه السلام را طرح نمودند. این نشان می دهد که نوع ولایت مطرح شده در اینجا از همان سنخ ولایت و اولویت پیامبر بر مؤمنان است که به موجب آن پیامبر خدا حق تقدم و تصرف بلامنازع در شئون دینی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان را دارد. 4-3. اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله پس از طرح ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام بی درنگ دست به دعا برداشته و بر تنها گذاشتن و یاری نکردن او نفرین می فرستد، قرینه روشنی است بر اینکه ولایت مورد نظر از نوع ولایت زعامت و رهبری است، نه چیزهایی مانند محبت و علاقه قلبی صرف، زیرا آنچه با اطاعت، نصرت و یاری همگانی جامعه تلازم دارد، پیشوایی و رهبری امت است، نه اموری چون صرف محبت و علاقه قلبی. 4-4. اعلام همگانی؛ مسأله غدیر از عمومی ترین خطاب های پیامبر بوده است. زیرا: اولاً، آن حضرت مکانی پیش از جدا شدن و انشعاب مسافران را انتخاب کرد تا همگی در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند. ثانیا، دستور داد به کسانی که از آن مکان گذشته بودند خبر داده شود که برگردند و برای کسانی که هم عقب مانده بودند بمانند تا از راه برسند. ثالثا، دستور داد شاهدان به غایبان اطلاع دهند و این خبر بزرگ را به گوش همگان برسانند. این همه دلالت بر این دارد که مسأله مورد نظر برای امت اسلامی بسیار مهم و حیاتی بوده است. این در شرایط آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله که همه احکام و عقاید دینی بیان شده، با هیچ چیز سازگار نیست جز با مسأله امامت و خلافت که بدون اعلام صریح و قاطع آن برای عموم، استمرار خط رسالت گرفتار مشکل خواهد بود و دین ناقص خواهد ماند. اگر چنین نباشد آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان در آخرین سخنرانی عمومی خود برای جمعیت باشکوه حج گزاران، در آن گرمای سوزان مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات با آنان سخن بگوید و از همه آنچه گذشت معنا و مقصودی کمتر از تعیین تکلیف آینده مسلمانان و ارائه راهبردی جهت حفظ سلامت و صیانت دینی و رهبری دینی امت داشته باشد و مثلاً صرفا در پی اعلام دوستی و محبت حضرت علی علیه السلام باشد. 4-5. چنان که در بحث از آیه اکمال گذشت، پیامبر صلی الله علیه و آله پس از اعلام ولایت امیرمؤمنان فرمود: (الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من).11 نکته مهم در این جا این است که: اولاً چه معنایی از ولایت غیر از امامت که استمرار خط رسالت و تداوم آن است با اکمال دین سازگار است؟ افزون بر آن اگر معنای دیگر مانند ولایت محبت در نظر باشد دیگر قید (بعد از من) زاید است زیرا محبت حضرت علی علیه السلام مقید به زمان پس از رحلت پیامبر نیست. معنا ندارد منظور پیامبر را این بگیریم که بعد از رحلت من، علی را دوست بدارید! زیرا محبت علی با حیات پیامبر قابل جمع است و تنها رهبری امام علی علیه السلام است که پس از آن حضرت مورد نظر است زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست. 4-6. پس از این واقعه پیامبر فرمود: (مرا مبارک باد گویید! خدای تعالی مرا نبوت عطا فرمود و اهل بیتم را امامت).12 4-7. پس از سخنان پیامبر مردم با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند به طوری که سرور و شادمانی و مبارک باد گویی و بیعت سه روز به طول انجامید13. افزون بر عموم مردم سرکردگانی چون ابوبکر، عمر و عثمان و... با آن حضرت بیعت کردند. عمربن الخطاب در بیعت با آن حضرت گفت: (هنیئا لک یابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه)14. نکته اساسی در اینجا این است که بیعت با هیچ معنایی جز خلافت و اولویت سازگار نیست و سخنان کسانی چون ابوبکر و عمر در این بیعت نیز به همین معنا قابل حمل است. 4-8. همه حاضران از خطابه پیامبر مسئله امامت و پیشوایی حضرت علی علیه السلام را فهمیدند و بلافاصله حسان بن ثابت انصاری از پیامبر اجازه گرفت و اشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن می گوید: فقال له قم یا علی! فاننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا پیامبر(ص) رو به علی(ع) فرمود: (ای علی، برخیز! همانا می خواهم که پس از من تو امام و راهنمای امت باشی) ذکر این نکته بایسته است که: اولاً، (تقریر)؛ یعنی سکوت و عدم مخالفت پیامبر در برابر یک سخن یا رفتار نزد همه مسلمانان حجت و جز سنت است. بنابراین اگر مسئله غدیر معنایی غیر از امامت داشت چرا پیامبر سخنان حسان بن ثابت را نفی نکردند، بلکه تأیید کرده او را تشویق فرمود. ثانیا، این مسأله نشان می دهد که دیگران هم دقیقا همین معنا را از واقعه غدیر فهمیده اند. اگر چنین نبود اعتراض نکردند که منظور پیامبر امامت و هدایت امت نبوده است. در بسیاری از سخنان دیگر صحابه نیز همین معنا نمودار است و حتی مخالفان ولایت امیرمؤمنان علیه السلام نیز همین برداشت را داشته اند. نمونه آن در ماجرای حارث بن نعمان فهری بیان شد. 4-9. امیرمؤمنان علیه السلام، ائمه اطهار علیهم السلام و برخی از دیگر صحابه و تابعین در اثبات امامت بارها به حدیث غدیر استناد کرده اند.15 قرائن و مستندات دیگری نیز در دلالت حدیث غدیر بر ولایت امامت وجود دارد که رعایت اختصار ما را از بررسی آنها معذور می دارد.16 پی نوشت: 1. الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570. 2. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن عبدالواحد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج 5، ص 227. 3. الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح فی اللغة العرب، تحقیق احمدبن عبدالغفورعطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ج 6، ص 2528. 4. معجم مقاییس اللغه، ج 6، ص 141. 5. بنگرید پرسش های 13 و 14. 6. علامه امینی، در کتاب الغدیر 30 مورد از منابع اهل سنت را در این رابطه بررسی و معرفی کرده است. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 246-239. 7. معارج70، آیات 3-1. 8. مراد در اینجا اختیار تشریعی است، یعنی برخلاف دستور او مجاز به تصرف در امور نیستم و تنها باید اوامر او را پیروی کنم. 9. شمس الاخبار، ص 38، به نقل از: صلوه العارفین؛ الغدیر، ج 1، ص 386. 10. (ولاء کولای، من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به من نفسه)، الغدیر، ج 1، ص 387. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: همان، ص 390-386. 11. در این جا باید توجه داشت که حتی اگر کسی نزول آیه اکمال را در رابطه با واقعه غدیر نپذیرد، خود سخن پیامبر در این باره که ولایت امام علی را اکمال دین معرفی می کند دلیل روشنی بر مقصود آن حضرت از ولایت امامت و زعامت است. 12. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 274. 13. الغدیر، ج 1، ص 283-269. 14. الغدیر، ج 1، ص 272. 15. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: پرسش 25. 16. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 411-362. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

آیا غدیر خم دلیل بر امامت حضرت علی علیه السلام است؟ شیعه چه دلیلی بر این مطلب دارد؟


پاسخ:

از نظر شیعه واقعه غدیر خم سندی قطعی و غیرقابل انکار بر امامت و پیشوایی حضرت علی علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و لزوم پیروی از آن حضرت است. این مسأله از چهار طریق قابل بررسی است:
1. معنا کاوی واژه ولایت،
2. آیات قرآن،
3. تفسیر پیامبر،
4. قرائن و شواهد خارجی.
یک. معنای ولایت
واژه ولایت در معانی مختلفی چون مالک، آزادکننده، نزدیک، همسایه، یاور، اولی و سزاوارتر به کاری و... به کار رفته است. لیکن لغت شناسان و فرهنگنامه ها عمدتاً کلمه ولایت و مشتقات آن مانند مولی و ولی را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، سلطه، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کرده اند. در اینجا معنای این کلمه با برخی از مشتقاتش از کتاب های لغت اهل سنت نقل می شود:
- راغب اصفهانی می نویسد: وِلایت، یعنی یاری کردن و وَلایت؛ یعنی زمامداری و سرپرستی امور، و گفته شده است که وِلایت و وَلایت مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن (سرپرستی) است؛ ولی و مولا نیز در همین معنا به کار می رود.1
- ابن اثیر می نویسد: ولی؛ یعنی یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد، مولا و ولی آن است. سپس می گوید: و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علی علیه السلام گفت: (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی (ولی مؤمنان گشتی).2
- صاحب صحاح اللغه می نویسد: هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است.3
- مقاییس اللغه آورده است: هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولی او است.4
دو. آیات قرآن
در رابطه با حادثه غدیر سه آیه نازل شده است:
1. آیه ابلاغ،
2. آیه اکمال دین،
3. آیه (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ).
پیوند دو آیه پیشین با واقعه غدیر و چگونگی دلالتشان بر مسأله امامت از نظر گذاشت5. آنچه اکنون باید مورد توجه قرار داد آیه سوم است.
براساس آنچه در منابع شیعه و سنی6 روایت شده است پس از انتشار سخنان پیامبر در غدیر خم، شخصی به نام (جابربن نظر) یا (حارث بن النعمان الفهری) نزد پیامبر آمد و عرض کرد:
(ای محمد از جانب خدا به ما گفتی شهادت دهیم که جز خدای یگانه پروردگاری نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایی و نماز بخوانیم و روزه بداریم و حج انجام دهیم و زکات بپردازیم. اما به این حد راضی نگشتی و پسرعمویت را بر ما سروری بخشیدی و گفتی: (هر که را من مولای اویم، علی مولای او است). اکنون بگو این سخن را از پیش خود گفتی، یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود: (سوگند به آن که جز او خدایی نیست این مطلب از سوی خداوند است).
در این هنگام او برگشت و به سوی اسب خود شتافت در حالی که می گفت: خدایا! اگر آنچه محمد می گوید حق است پس سنگی بر ما ببار یا ما را به عذابی دردناک گرفتار کن. هنوز به اسب خود نرسیده بود که از جانب حق سنگی بر سرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت. آن گاه این آیه نازل شد: (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللّهِ ذِی الْمَعارِجِ)7 (پرسنده ای از عذاب واقع شونده ای پرسید که اختصاص به کافران دارد (و) آن را بازدارنده ای نیست. (و) از جانب خداوند صاحب درجات (و مراتب) است).
قرآن در این آیه لجاجت شخص مورد نظر را نکوهیده و آن را گونه ای از کفر قلمداد کرده که دربردارنده عذابی نابخشودنی است. بنابراین قرآن در این باره سه آموزه دارد:
1. الهی بودن جریان غدیر را تأیید می کند.
2. برداشت امامت و رهبری امام علی علیه السلام از سخنان پیامبر را تأیید می کند.
3. مخالفت و عناد با مسأله فوق را کفر و مستوجب عقاب معرفی می کند. این همه خود نشانگر اهمیت و جایگاه عظیم مسأله امامت در کنار رسالت است.
سه. توضیح پیامبر اکرم صلیی الله علیه و آله
بهترین شارح و بیانگر مراد گوینده یک سخن خود اوست و چه حجتی قاطع تر از تفسیر و توضیح گوینده بر معنا و مراد او از کلامش؟ روایات متعددی در منابع شیعه و سنی وجود دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر پرسش دیگران به توضیح مراد خویش از چگونگی ولایت امیرمؤمنان علیه السلام پرداخته اند.
اکنون به جهت اختصار به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:
3-1. حسین بن اسماعیل جرجانی به سند خود از پیامبر نقل می کند که از آن حضرت در مورد معنای (من کنت مولاه علی مولاه) پرسیدند. حضرتش پاسخ داد: خدا مولای من است یعنی او بر من نسبت به خودم و تصرف در امورم اولولیت دارد و با وجود او من از خود اختیاری ندارم.8 من نیز مولای مؤمنانم؛ یعنی به تصرف در امور آنان بر خودشان مقدم هستم و در عرض من آنان نباید از پیش خود کاری بکنند، و هر کس که من مولای او و مقدم بر او از خودش می باشم و با وجود من اختیاری از خود ندارد، پس علی مولای اوست و از نفس خودش بر او مقدم است و با وجود علی نباید از پیش خود کاری کند).9
3-2. شیخ الاسلام حموینی آورده است که در روز غدیر وقتی پیامبر فرمودند: (من کنت مولاه فعلی مولاه...) سلمان برخاست و پرسید: ای رسول خدا! این چگونه ولایتی است؟ پیامبر فرمود: (ولایتی مانند ولایت من؛ هر کس که من نسبت به خودش بر او سزاوارترم پس علی نیز بر او از خودش سزاوارتر است).10
چهار. قرائن و شواهد
4-1. معرفی ثقلین؛ چنان که گذشت پیامبر صلی الله علیه و آله در موارد متعددی به معرفی اهل بیت و تعیین راهبرد دائمی پیروی از قرآن و عترت پرداخته اند از جمله حضرتش در جریان غدیر فرمود: (انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی)؛ (من در میان شما دو چیز گران بها به ودیعت می گذارم: کتاب خدا و عترتم را). در اینجا پیامبر اهل بیت علیهم السلام را در کنار قرآن قرار داد و التزام به آن دو را راه نجات و رستگاری معرفی نمود و در رأس عترت طاهرین مسأله ولایت امام علی علیه السلام را بیان نمود. این مسأله نشان می دهد که ولایت امام علی علیه السلام سرآغاز پیروی جدایی ناپذیر از قرآن و عترت است و این همان امامت و زعامت بلافصل آن حضرت در امور دینی و دنیایی است.
4-2. پیامبر در مقدمه سخن به مسأله ایفای رسالت و اولویت خود بر مؤمنان انگشت گذارده و از مردم در این رابطه اقرار گرفتند؛ سپس بلافاصله موضوع ولایت امام علی علیه السلام را طرح نمودند. این نشان می دهد که نوع ولایت مطرح شده در اینجا از همان سنخ ولایت و اولویت پیامبر بر مؤمنان است که به موجب آن پیامبر خدا حق تقدم و تصرف بلامنازع در شئون دینی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان را دارد.
4-3. اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله پس از طرح ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام بی درنگ دست به دعا برداشته و بر تنها گذاشتن و یاری نکردن او نفرین می فرستد، قرینه روشنی است بر اینکه ولایت مورد نظر از نوع ولایت زعامت و رهبری است، نه چیزهایی مانند محبت و علاقه قلبی صرف، زیرا آنچه با اطاعت، نصرت و یاری همگانی جامعه تلازم دارد، پیشوایی و رهبری امت است، نه اموری چون صرف محبت و علاقه قلبی.
4-4. اعلام همگانی؛ مسأله غدیر از عمومی ترین خطاب های پیامبر بوده است. زیرا:
اولاً، آن حضرت مکانی پیش از جدا شدن و انشعاب مسافران را انتخاب کرد تا همگی در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند.
ثانیا، دستور داد به کسانی که از آن مکان گذشته بودند خبر داده شود که برگردند و برای کسانی که هم عقب مانده بودند بمانند تا از راه برسند.
ثالثا، دستور داد شاهدان به غایبان اطلاع دهند و این خبر بزرگ را به گوش همگان برسانند.
این همه دلالت بر این دارد که مسأله مورد نظر برای امت اسلامی بسیار مهم و حیاتی بوده است. این در شرایط آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله که همه احکام و عقاید دینی بیان شده، با هیچ چیز سازگار نیست جز با مسأله امامت و خلافت که بدون اعلام صریح و قاطع آن برای عموم، استمرار خط رسالت گرفتار مشکل خواهد بود و دین ناقص خواهد ماند. اگر چنین نباشد آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان در آخرین سخنرانی عمومی خود برای جمعیت باشکوه حج گزاران، در آن گرمای سوزان مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات با آنان سخن بگوید و از همه آنچه گذشت معنا و مقصودی کمتر از تعیین تکلیف آینده مسلمانان و ارائه راهبردی جهت حفظ سلامت و صیانت دینی و رهبری دینی امت داشته باشد و مثلاً صرفا در پی اعلام دوستی و محبت حضرت علی علیه السلام باشد.
4-5. چنان که در بحث از آیه اکمال گذشت، پیامبر صلی الله علیه و آله پس از اعلام ولایت امیرمؤمنان فرمود: (الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من).11
نکته مهم در این جا این است که:
اولاً چه معنایی از ولایت غیر از امامت که استمرار خط رسالت و تداوم آن است با اکمال دین سازگار است؟ افزون بر آن اگر معنای دیگر مانند ولایت محبت در نظر باشد دیگر قید (بعد از من) زاید است زیرا محبت حضرت علی علیه السلام مقید به زمان پس از رحلت پیامبر نیست. معنا ندارد منظور پیامبر را این بگیریم که بعد از رحلت من، علی را دوست بدارید! زیرا محبت علی با حیات پیامبر قابل جمع است و تنها رهبری امام علی علیه السلام است که پس از آن حضرت مورد نظر است زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست.
4-6. پس از این واقعه پیامبر فرمود: (مرا مبارک باد گویید! خدای تعالی مرا نبوت عطا فرمود و اهل بیتم را امامت).12
4-7. پس از سخنان پیامبر مردم با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند به طوری که سرور و شادمانی و مبارک باد گویی و بیعت سه روز به طول انجامید13. افزون بر عموم مردم سرکردگانی چون ابوبکر، عمر و عثمان و... با آن حضرت بیعت کردند. عمربن الخطاب در بیعت با آن حضرت گفت: (هنیئا لک یابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه)14.
نکته اساسی در اینجا این است که بیعت با هیچ معنایی جز خلافت و اولویت سازگار نیست و سخنان کسانی چون ابوبکر و عمر در این بیعت نیز به همین معنا قابل حمل است.
4-8. همه حاضران از خطابه پیامبر مسئله امامت و پیشوایی حضرت علی علیه السلام را فهمیدند و بلافاصله حسان بن ثابت انصاری از پیامبر اجازه گرفت و اشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن می گوید:
فقال له قم یا علی! فاننی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا
پیامبر(ص) رو به علی(ع) فرمود:
(ای علی، برخیز! همانا می خواهم که پس از من تو امام و راهنمای امت باشی)
ذکر این نکته بایسته است که:
اولاً، (تقریر)؛ یعنی سکوت و عدم مخالفت پیامبر در برابر یک سخن یا رفتار نزد همه مسلمانان حجت و جز سنت است. بنابراین اگر مسئله غدیر معنایی غیر از امامت داشت چرا پیامبر سخنان حسان بن ثابت را نفی نکردند، بلکه تأیید کرده او را تشویق فرمود.
ثانیا، این مسأله نشان می دهد که دیگران هم دقیقا همین معنا را از واقعه غدیر فهمیده اند. اگر چنین نبود اعتراض نکردند که منظور پیامبر امامت و هدایت امت نبوده است.
در بسیاری از سخنان دیگر صحابه نیز همین معنا نمودار است و حتی مخالفان ولایت امیرمؤمنان علیه السلام نیز همین برداشت را داشته اند. نمونه آن در ماجرای حارث بن نعمان فهری بیان شد.
4-9. امیرمؤمنان علیه السلام، ائمه اطهار علیهم السلام و برخی از دیگر صحابه و تابعین در اثبات امامت بارها به حدیث غدیر استناد کرده اند.15
قرائن و مستندات دیگری نیز در دلالت حدیث غدیر بر ولایت امامت وجود دارد که رعایت اختصار ما را از بررسی آنها معذور می دارد.16
پی نوشت:
1. الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.
2. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن عبدالواحد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج 5، ص 227.
3. الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح فی اللغة العرب، تحقیق احمدبن عبدالغفورعطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ج 6، ص 2528.
4. معجم مقاییس اللغه، ج 6، ص 141.
5. بنگرید پرسش های 13 و 14.
6. علامه امینی، در کتاب الغدیر 30 مورد از منابع اهل سنت را در این رابطه بررسی و معرفی کرده است. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 246-239.
7. معارج70، آیات 3-1.
8. مراد در اینجا اختیار تشریعی است، یعنی برخلاف دستور او مجاز به تصرف در امور نیستم و تنها باید اوامر او را پیروی کنم.
9. شمس الاخبار، ص 38، به نقل از: صلوه العارفین؛ الغدیر، ج 1، ص 386.
10. (ولاء کولای، من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به من نفسه)، الغدیر، ج 1، ص 387.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید: همان، ص 390-386.
11. در این جا باید توجه داشت که حتی اگر کسی نزول آیه اکمال را در رابطه با واقعه غدیر نپذیرد، خود سخن پیامبر در این باره که ولایت امام علی را اکمال دین معرفی می کند دلیل روشنی بر مقصود آن حضرت از ولایت امامت و زعامت است.
12. بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 274.
13. الغدیر، ج 1، ص 283-269.
14. الغدیر، ج 1، ص 272.
15. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: پرسش 25.
16. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الغدیر، ج 1، ص 411-362.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین