مفاد آیه دستور اکید همراه با تهدید است که به پیغمبر داده شده است و پیام آیه آن است که: از یک طرف رسول خدا مخالفان سرسختی داشته، در حدی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ابلاغ آن احساس خطر می کرده است و خدا با وعده حراستی که به پیغمبر می دهد و می فرماید: (خدا ترا از شرّ مردم نگه می دارد) ، پیامبرش را در این احساس خطر تأیید می نماید. و از طرفی دیگر ابلاغ نکردن آن مساوی آن است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ چیزی از رسالت خود را تبلیغ نکرده باشد و از همین جا معلوم می شود که این پیام از نظر اهمیت همسنگ نبوت و تمام آموزه های دینی است. و ابلاغ این موضوع هر چند از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت پیغمبر تا آخرین نفس آن حضرت، با نبوت همدوش بوده و همان روزی که پیامبر رسالت خویش را اعلام کرد امامت و خلافت علی علیه السلام را نیز اعلام کرد، لکن ابلاغ آن به آن کیفیتی که بعد از نازل شدن آیه تبلیغ در روز غدیر صورت گرفت تحقق نیافته بود. لذا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از ابلاغ آن با داشتن مخالفان سرسخت احساس نگرانی می کرد، زیرا: هم به علم غیب و هم حکم قرائن موجود و عناد برخی از مسلمین با علی علیه السلام به خوبی می دانست که گروهی از مهاجر و انصار در مقام انکار و مخالفت با این پیام الهی برخواهند آمد. لذا برای جلوگیری از این مخالفت در انتظار فرصتی بوده که زمینه آماده و کنگره باشکوه از عموم طبقات مسلمین تشکیل شود تا مأموریت خویش را انجام داده و درباره تعیین جانشین خود سخن گفته و به نام و مشخصات او تصریح کند و از عموم مردم نیز به نام خلافت او بیعت بگیرد به گونه ای که آن مجتمع در تاریخ ضبط شود و قابل انکار نباشد. دلیل بر تأخیر انداختن ابلاغ امامت علی علیه السلام برای زمان مناسبی هم تهدیدی است که در خود آیه است و هم حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام است. امام باقر علیه السلام می فرماید: با نزول آیه : (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)[1] پیغمبر مأمور شد که ولایت علی علیه السلام را همانند احکام نماز و حج... تفسیر کند، پیامبر در فکر دشواری چگونگی تبلیغ و تفسیر ولایت علی علیه السلام و نیز نگران تکذیب مردم به سر می برد که خدا با نازل کردن آیه : (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)[2] به پیغمبرش تأمین خاطر از توطئه و تکذیب مخالفین داده و دستور فرمود که پیام حق را ابلاغ کنند.[3] می دانیم در اول آیه تبلیغ، خدا به پیغمبر دستور داده و او را تهدید کرده و در وسط آیه وعده حفاظت او را از (شرّ) مردم داده و به او دلگرمی بخشیده است (و از این جهت آیه منحصر به فرد است) و در پایان به عنوان تهدید و مجازات آنهایی که از روی لجاجت و عناد پیام مخصوص را انکار کرده و به آن کفر بورزند، فرموده است: (خدا کافران (لجوج) را هدایت نمی کند و آنان را به مقصد شوم شان نمی رساند). بنابراین همان طوری که در بسیاری از تفاسیر آمده است مراد از (کافرین) در ذیل آیه همان مخالفان ولایت علی علیه السلام و منافقان هستند چون نفاق مرتبه ای از کفر است زیرا کفر در لسان قرآن و لغت به معنای سرپوش گذاشتن روی حقیقت و انکار و مخالفت با آن است گاهی به انکار خدا و یا نبوت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اطلاق می شود و گاهی به افکار و مخالفت با دستورات دیگر، همانگونه که خداوند متعال در مورد مخالفت با حج که از فروع دین است می فرماید: (کسانی که حج را انکار و به آن کفر بورزد به خدا زیانی نمی رسانند).[4] از آن چه گفته شد روشن گشت که بیم رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیه امت اسلامی بوده و پیام آیه برای آنان است و کلمه (الناس = مردم) اختصاص به کفار ندارد و به بهانه این که آیه 67 مائده در وسط آیات مربوط به اهل کتاب قرار گرفته و نیز به قرینه کلمه (کافرین) که در ذیل آیه آمده است، نمی توان گفت مراد از کلمه (الناس) اهل کتاب است، و دستور ابلاغ پیامی را به خصوص اهل کتاب داده است و بیم پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیه آنان بوده است. زیرا احساس خطر پیغمبر که جمله (خدا تو را از (شرّ) مردم حفظ می کند) بر آن دلالت دارد، از ناحیه اهل کتاب وجهی ندارد زیرا اولاً: هر چند در اواخر بعثت که زمان نزول آیه 67 مائده می باشد، اهل کتاب وجود داشته است، ولی آنها در وضعیتی نبوده اند که پیغمبر در تبلیغ و انجام مأموریت خویش از ناحیه آنها بهراسد زیرا در این دوره اهل کتاب قدرت و شوکت خود را از دست داده و به گوشه خزیده اند و تلخی شکست های خیبر و احزاب و مساله نجران را در کام دارند. ثانیاً: در این آیه تکلیف سنگینی به اهل کتاب نشده تا پیغمبر از ابلاغ آن از ناحیه آنها بهراسد. پس معلوم شد که هر چند در آخر بعثت نیز کفار وجود داشته و هم ایمان نیاورده اند ، لکن بیم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیه خود مسلمان ها بوده زیرا جامعه مسلمین متشکل بوده از مسلمان های واقعی، منافقین و نیز انسان های ساده که هر حرفی را از هر کسی باور می کرده است و در چنین جامعه ای طبیعی است که ابلاغ برخی از پیام ها عده ای را دچار این شبهه بکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این حکم را از پیش خود و به نفع خود تشریع کرده و برای تقویت حکومت خویش خود را پیامبر قلمداد نموده است. و روشن است که چنین توهّمی اگر در دل ها جا بگیرد چگونه و تا چه اندازه به ضرر دین تمام می شود و از همین جا معلوم می شود که بیم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به نابودی دین و پیامدهای وخیم تکذیب منافقان و عکس العمل برخی از صحابه در برابر این پیام بوده و خوف از این بوده که مبادا مردم گرفتار اختلاف داخلی بشوند؛ ترس نسبت به شخص خودش نبوده است. زیرا ترس حضرت بر جانش مطلبی است که سیره خود آن حضرت آن را تکذیب می کند و او در راه تبلیغ دین خدا هیچ گاه از قربانی شدنش مضایقه نکرده است.[5] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 شهید مطهری، امامت و رهبری. 2 علی اصغر رضوانی، امام شناسی. پاورقی ها: [1] . مائده / 55. [2] . مائده / 67. [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363ش، ج1، ص289. [4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج5، ص21. [5] . علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، ج6، ص66.
چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از ابلاغ خلافت امام علی علیه السلام توسط خداوند متعال ، از ابلاغ صریح آن می ترسید؟
مفاد آیه دستور اکید همراه با تهدید است که به پیغمبر داده شده است و پیام آیه آن است که:
از یک طرف رسول خدا مخالفان سرسختی داشته، در حدی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ابلاغ آن احساس خطر می کرده است و خدا با وعده حراستی که به پیغمبر می دهد و می فرماید: (خدا ترا از شرّ مردم نگه می دارد) ، پیامبرش را در این احساس خطر تأیید می نماید.
و از طرفی دیگر ابلاغ نکردن آن مساوی آن است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ چیزی از رسالت خود را تبلیغ نکرده باشد و از همین جا معلوم می شود که این پیام از نظر اهمیت همسنگ نبوت و تمام آموزه های دینی است.
و ابلاغ این موضوع هر چند از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت پیغمبر تا آخرین نفس آن حضرت، با نبوت همدوش بوده و همان روزی که پیامبر رسالت خویش را اعلام کرد امامت و خلافت علی علیه السلام را نیز اعلام کرد، لکن ابلاغ آن به آن کیفیتی که بعد از نازل شدن آیه تبلیغ در روز غدیر صورت گرفت تحقق نیافته بود.
لذا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از ابلاغ آن با داشتن مخالفان سرسخت احساس نگرانی می کرد، زیرا: هم به علم غیب و هم حکم قرائن موجود و عناد برخی از مسلمین با علی علیه السلام به خوبی می دانست که گروهی از مهاجر و انصار در مقام انکار و مخالفت با این پیام الهی برخواهند آمد. لذا برای جلوگیری از این مخالفت در انتظار فرصتی بوده که زمینه آماده و کنگره باشکوه از عموم طبقات مسلمین تشکیل شود تا مأموریت خویش را انجام داده و درباره تعیین جانشین خود سخن گفته و به نام و مشخصات او تصریح کند و از عموم مردم نیز به نام خلافت او بیعت بگیرد به گونه ای که آن مجتمع در تاریخ ضبط شود و قابل انکار نباشد.
دلیل بر تأخیر انداختن ابلاغ امامت علی علیه السلام برای زمان مناسبی هم تهدیدی است که در خود آیه است و هم حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام است.
امام باقر علیه السلام می فرماید: با نزول آیه : (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)[1] پیغمبر مأمور شد که ولایت علی علیه السلام را همانند احکام نماز و حج... تفسیر کند، پیامبر در فکر دشواری چگونگی تبلیغ و تفسیر ولایت علی علیه السلام و نیز نگران تکذیب مردم به سر می برد که خدا با نازل کردن آیه : (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)[2] به پیغمبرش تأمین خاطر از توطئه و تکذیب مخالفین داده و دستور فرمود که پیام حق را ابلاغ کنند.[3]
می دانیم در اول آیه تبلیغ، خدا به پیغمبر دستور داده و او را تهدید کرده و در وسط آیه وعده حفاظت او را از (شرّ) مردم داده و به او دلگرمی بخشیده است (و از این جهت آیه منحصر به فرد است) و در پایان به عنوان تهدید و مجازات آنهایی که از روی لجاجت و عناد پیام مخصوص را انکار کرده و به آن کفر بورزند، فرموده است: (خدا کافران (لجوج) را هدایت نمی کند و آنان را به مقصد شوم شان نمی رساند).
بنابراین همان طوری که در بسیاری از تفاسیر آمده است مراد از (کافرین) در ذیل آیه همان مخالفان ولایت علی علیه السلام و منافقان هستند چون نفاق مرتبه ای از کفر است زیرا کفر در لسان قرآن و لغت به معنای سرپوش گذاشتن روی حقیقت و انکار و مخالفت با آن است گاهی به انکار خدا و یا نبوت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اطلاق می شود و گاهی به افکار و مخالفت با دستورات دیگر، همانگونه که خداوند متعال در مورد مخالفت با حج که از فروع دین است می فرماید: (کسانی که حج را انکار و به آن کفر بورزد به خدا زیانی نمی رسانند).[4]
از آن چه گفته شد روشن گشت که بیم رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیه امت اسلامی بوده و پیام آیه برای آنان است و کلمه (الناس = مردم) اختصاص به کفار ندارد و به بهانه این که آیه 67 مائده در وسط آیات مربوط به اهل کتاب قرار گرفته و نیز به قرینه کلمه (کافرین) که در ذیل آیه آمده است، نمی توان گفت مراد از کلمه (الناس) اهل کتاب است، و دستور ابلاغ پیامی را به خصوص اهل کتاب داده است و بیم پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیه آنان بوده است.
زیرا احساس خطر پیغمبر که جمله (خدا تو را از (شرّ) مردم حفظ می کند) بر آن دلالت دارد، از ناحیه اهل کتاب وجهی ندارد زیرا
اولاً: هر چند در اواخر بعثت که زمان نزول آیه 67 مائده می باشد، اهل کتاب وجود داشته است، ولی آنها در وضعیتی نبوده اند که پیغمبر در تبلیغ و انجام مأموریت خویش از ناحیه آنها بهراسد زیرا در این دوره اهل کتاب قدرت و شوکت خود را از دست داده و به گوشه خزیده اند و تلخی شکست های خیبر و احزاب و مساله نجران را در کام دارند.
ثانیاً: در این آیه تکلیف سنگینی به اهل کتاب نشده تا پیغمبر از ابلاغ آن از ناحیه آنها بهراسد.
پس معلوم شد که هر چند در آخر بعثت نیز کفار وجود داشته و هم ایمان نیاورده اند ، لکن بیم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از ناحیه خود مسلمان ها بوده زیرا جامعه مسلمین متشکل بوده از مسلمان های واقعی، منافقین و نیز انسان های ساده که هر حرفی را از هر کسی باور می کرده است و در چنین جامعه ای طبیعی است که ابلاغ برخی از پیام ها عده ای را دچار این شبهه بکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این حکم را از پیش خود و به نفع خود تشریع کرده و برای تقویت حکومت خویش خود را پیامبر قلمداد نموده است.
و روشن است که چنین توهّمی اگر در دل ها جا بگیرد چگونه و تا چه اندازه به ضرر دین تمام می شود و از همین جا معلوم می شود که بیم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به نابودی دین و پیامدهای وخیم تکذیب منافقان و عکس العمل برخی از صحابه در برابر این پیام بوده و خوف از این بوده که مبادا مردم گرفتار اختلاف داخلی بشوند؛ ترس نسبت به شخص خودش نبوده است. زیرا ترس حضرت بر جانش مطلبی است که سیره خود آن حضرت آن را تکذیب می کند و او در راه تبلیغ دین خدا هیچ گاه از قربانی شدنش مضایقه نکرده است.[5]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 شهید مطهری، امامت و رهبری.
2 علی اصغر رضوانی، امام شناسی.
پاورقی ها:
[1] . مائده / 55.
[2] . مائده / 67.
[3] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363ش، ج1، ص289.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، ج5، ص21.
[5] . علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، ج6، ص66.
- [سایر] چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از ابلاغ خلافت امام علی علیه السلام توسط خداوند متعال ، از ابلاغ صریح آن می ترسید؟
- [سایر] چرا پیامبر اسلام(ص) برای خلافت امام علی (ع) اقدامی صریح و واضح نکرد؟
- [سایر] شباهت غذای امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – با غذای رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – چه بود؟
- [سایر] شبهه: چرا شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بالاتر میدانند؟
- [سایر] چرا خداوند متعال به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود که قرآن را بنویسید؟
- [سایر] برخورد پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با امام حسین (علیه السلام) چگونه بود؟
- [سایر] چرا شیعیان، امام حسن(علیه السلام)را که فرزند حضرت علی(علیه السلام) است، فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)می دانند؟
- [سایر] به چه دلیل حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) بعد از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مقام و جایگاه ایشان قرار دارد؟
- [سایر] آیا از لحاظ مقام، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام برتری دارد؟
- [سایر] پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) چرا و چگونه حضرت علی(علیه السلام) را در کودکی به عنوان وزیر و وصی و خلیفه خود برگزید؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود
- [آیت الله بروجردی] اذان هیجده جمله است:(اَللهُ اَکبرُ)؛ چهار مرتبه.(اَشهّدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ - اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ حَی عَلَی الصَّلوة حَی عَلَی الفَلاحِ حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ اَللهُ اَکبرُ لا اِلَهَ اِلا اللهُ)؛ هر یک دو مرتبه.و اقامه هفده جمله است:یعنی دو مرتبه (اَللهُ اَکبرُ) از اوّل اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ اِلا اللهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَد قامَتِ الصَّلوة) اضافه نمود.