فدک سرزمین آباد و حاصل خیزی بود که در نزدیکیِ خیبر قرار داشت و فاصلة آن با مدینه حدود 140 کیلومتر بود. که پس از دژهای خیبر نقطة اتکاء یهودیان حجاز به شمار می رفت. سپاه اسلام پس از آن که یهودیان را در خیبر و وادی القرای و تیما در هم شکست برای پایان دادن به قدرت های یهودی در این سرزمین _ که کانون خطر و توطئه برای اسلام بود _ سفیری بنام (محیط) پیش سران فدک فرستادند. یوشع بن نون که ریاست منطقه را بر عهده داشت صلح و تسلیم را بر نبرد توجیح داد[1] و فدک را به پیامبر تسلیم نمود. طبق دستور خداوند متعال و شریعت مقدس اسلام سرزمین هایی که در اسلام به وسیلة جنگ و قدرت نظامی گرفته می شود متعلق به عموم مسلمانان است و ادارة آن به دست فرمانروای اسلام می باشد. ولی سرزمینی که بدون هجوم نظامی و اعزام نیرو به دست مسلمانان می افتد مربوط به شخص پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و امام پس از وی می باشد و اختیار این نوع سرزمین ها با اوست. محدثان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان سنی گفته اند: وقتی آیة (و آتِ ذی القربی حقّه)[2] نازل شد پیامبر مأمور گردید حق ذی القربی را ادا نماید پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ بر اساس این آیه کریمه فدک را به فاطمه (س) بخشید. منظور از بخشیدن این مِلک دو چیز بود: 1. زمامداری مسلمانان پس از درگذشت پیامبر اسلام طبق تصریح مکرر پیامبر با امیرالمؤمنان علی _ علیه السلام _ بود و چنین مقام و منصبی به هزینة سنگینی نیاز دارد. علی ع برای حفظ این مقام و منصب می توانست از درآمد فدک حداکثر استفاده را بنماید. گویا دستگاه خلافت از این پیش بینی مطلع شده بود که در همان روزهای نخست فدک را از دست خاندان پیامبر بیرون آورد. 2. دودمان پیامبر باید پس از رحلت پیامبر به صورت آبرومندی زندگی کنند و حیثیت و شرف پیامبر محفوظ بماند. برای این هدف پیامبر اکرم فدک را به دختر خود بخشید.[3] اما این که چرا حضرت زهرا (س) برای گرفتن فدک اصرار داشت و تلاش می کرد؟ آیا حضرت زهرا (س) دنبال مال دنیا و ثروت بود یا این که حضرت زهرا (س) دنبال چیز دیگری فراتر از زمین و املاک بود؟ پاسخ این پرسش مهم در کلام موسی بن جعفر _ علیهما السلام _ در جواب به مهدی عباسی، نهفته است ، وقتی مهدی خلیفة عباسی از حضرت خواست که حدود فدک را بگوید تا آن را به آن ها باز گرداند حضرت فرمود یک سمت آن کوه اُحد، سمت دیگرش عریش مصر و مرز سوم آن دریای احمر و مرز چهارمش دومة الجندل است. مهدی عباسی برآشفت که آیا این ها که گفتی حدود فدک است؟ امام فرمود: آری همة این سرزمین ها از مناطقی است که با لشگرکشی و جنگ باز ستانده نشده است.[4] لذا منظور امام علیه السلام این است که این سرزمین ها که بدون جنگ و اعزام نیرو به دست مسلمین افتاده است جزء اموال امام و خلیفة رسول خداست و تو خلیفة واقعی پیامبر نیستی، بلکه لباس خلافت و جانشینی پیامبر حق ماست که تو غصب کرده ای. پس فدک سند مظلومیت حضرت زهرا (س) و اهل بیت و رسوایی و ننگ کسانی است که جایگاه خلافت را غاصبانه و به زور تصرف نموده اند. هدف حضرت فاطمه (س) از پس ستاندن فدک باز ستاندن حق غصب شدة امیر مؤمنان بود و لذا به همین منظور مستدل و مبرهن و محکم و قاطع سخن می گفت و مردم را هشدار و انصار را تحریک می کرد. تلاش حضرت زهرا (س) برای پس گرفتن فدک و دادخواهی های ایشان به این منظور بود که مردم را آگاه نماید که جانشین و وصی پدر بزرگوار ایشان کسی جز علی _ علیه السلام _ نیست و این ها کسانی هستند که نه تنها اموال دختر پیامبر را غصب کرده اند بلکه خلافت را نیز به غارت برده اند. و به خاطر همین است که حضرت خطبه می خواند و دادخواهی می کند و از مظلومیت امیر المؤمنین سخن می راند. افزون بر این که خود فدک هم به خاطر همان اهدافی که پیامبر از بخشیدن آن به دخترش داشت، اهمیت به سزایی داشت و چشم پوشی از آن به منزلة سست کردن اقتصاد اهل بیت و شیعیان آن ها بود. علاوه بر اینکه امام علی _ علیه السلام _ می توانست با صرف این اموال در مواردی مثل آزاد کردن بردگان، کمک به انسان های ضعیف النفس و ... قلب های آنان را به ولایت متمایل کند و با دستگیری و کمک به شیعیان مستمند از فشارهای مالی که گاهی باعث تمایل آنان به غاصبان ولایت می شد جلوگیری نمایند. بنابراین اصرار بر پس گیری فدک برای بهره برداری محض نبود بلکه صرف گسترش مکتب اهل بیت بود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فدک، رضا استادی. 2. رنج ها و فریادهای فاطمه (س)، ترجمة بیت الاحزان، شیخ عباس قمی. پاورقی ها: [1] . جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 403، نشر مشعر، چاپ دوم، اسفند 73. [2] . سورة اِسراء، آیه 26. [3] . فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 406. [4] . چشمه در بستر، مسعود پورسیدآقایی، ص 165، انتشارات حضور، چاپ چهارم، بهار 84.
چرا حضرت زهرا (س) با آن همه عصمت و تقوا و پرهیز از دنیا در مسألة فدک این قدر تلاش کردند؟
فدک سرزمین آباد و حاصل خیزی بود که در نزدیکیِ خیبر قرار داشت و فاصلة آن با مدینه حدود 140 کیلومتر بود. که پس از دژهای خیبر نقطة اتکاء یهودیان حجاز به شمار می رفت. سپاه اسلام پس از آن که یهودیان را در خیبر و وادی القرای و تیما در هم شکست برای پایان دادن به قدرت های یهودی در این سرزمین _ که کانون خطر و توطئه برای اسلام بود _ سفیری بنام (محیط) پیش سران فدک فرستادند. یوشع بن نون که ریاست منطقه را بر عهده داشت صلح و تسلیم را بر نبرد توجیح داد[1] و فدک را به پیامبر تسلیم نمود. طبق دستور خداوند متعال و شریعت مقدس اسلام سرزمین هایی که در اسلام به وسیلة جنگ و قدرت نظامی گرفته می شود متعلق به عموم مسلمانان است و ادارة آن به دست فرمانروای اسلام می باشد. ولی سرزمینی که بدون هجوم نظامی و اعزام نیرو به دست مسلمانان می افتد مربوط به شخص پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و امام پس از وی می باشد و اختیار این نوع سرزمین ها با اوست.
محدثان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان سنی گفته اند: وقتی آیة (و آتِ ذی القربی حقّه)[2] نازل شد پیامبر مأمور گردید حق ذی القربی را ادا نماید پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ بر اساس این آیه کریمه فدک را به
فاطمه (س) بخشید.
منظور از بخشیدن این مِلک دو چیز بود:
1. زمامداری مسلمانان پس از درگذشت پیامبر اسلام طبق تصریح مکرر پیامبر با امیرالمؤمنان علی _ علیه السلام _ بود و چنین مقام و منصبی به هزینة سنگینی نیاز دارد. علی ع برای حفظ این مقام و منصب می توانست از درآمد فدک حداکثر استفاده را بنماید. گویا دستگاه خلافت از این پیش بینی مطلع شده بود که در همان روزهای نخست فدک را از دست خاندان پیامبر بیرون آورد.
2. دودمان پیامبر باید پس از رحلت پیامبر به صورت آبرومندی زندگی کنند و حیثیت و شرف پیامبر محفوظ بماند. برای این هدف پیامبر اکرم فدک را به دختر خود بخشید.[3]
اما این که چرا حضرت زهرا (س) برای گرفتن فدک اصرار داشت و تلاش می کرد؟ آیا حضرت زهرا (س) دنبال مال دنیا و ثروت بود یا این که حضرت زهرا (س) دنبال چیز دیگری فراتر از زمین و املاک بود؟
پاسخ این پرسش مهم در کلام موسی بن جعفر _ علیهما السلام _ در جواب به مهدی عباسی، نهفته است ، وقتی مهدی خلیفة عباسی از حضرت خواست که حدود فدک را بگوید تا آن را به آن ها باز گرداند حضرت فرمود یک سمت آن کوه اُحد، سمت دیگرش عریش مصر و مرز سوم آن دریای احمر و مرز چهارمش دومة الجندل است. مهدی عباسی برآشفت که آیا این ها که گفتی حدود فدک است؟ امام فرمود: آری همة این سرزمین ها از مناطقی است که با لشگرکشی و جنگ باز ستانده نشده است.[4]
لذا منظور امام علیه السلام این است که این سرزمین ها که بدون جنگ و اعزام نیرو به دست مسلمین افتاده است جزء اموال امام و خلیفة رسول خداست و تو خلیفة واقعی پیامبر نیستی، بلکه لباس خلافت و جانشینی پیامبر حق ماست که تو غصب کرده ای.
پس فدک سند مظلومیت حضرت زهرا (س) و اهل بیت و رسوایی و ننگ کسانی است که جایگاه خلافت را غاصبانه و به زور تصرف نموده اند.
هدف حضرت فاطمه (س) از پس ستاندن فدک باز ستاندن حق غصب شدة امیر مؤمنان بود و لذا به همین منظور مستدل و مبرهن و محکم و قاطع سخن می گفت و مردم را هشدار و انصار را تحریک می کرد.
تلاش حضرت زهرا (س) برای پس گرفتن فدک و دادخواهی های ایشان به این منظور بود که مردم را آگاه نماید که جانشین و وصی پدر بزرگوار ایشان کسی جز علی _ علیه السلام _ نیست و این ها کسانی هستند که نه تنها اموال دختر پیامبر را غصب کرده اند بلکه خلافت را نیز به غارت برده اند. و به خاطر همین است که حضرت خطبه می خواند و دادخواهی می کند و از مظلومیت امیر المؤمنین سخن می راند. افزون بر این که خود فدک هم به خاطر همان اهدافی که پیامبر از بخشیدن آن به دخترش داشت، اهمیت به سزایی داشت و چشم پوشی از آن به منزلة سست کردن اقتصاد اهل بیت و شیعیان آن ها بود. علاوه بر اینکه امام علی _ علیه السلام _ می توانست با صرف این اموال در مواردی مثل آزاد کردن بردگان، کمک به انسان های ضعیف النفس و ... قلب های آنان را به ولایت متمایل کند و با دستگیری و کمک به شیعیان مستمند از فشارهای مالی که گاهی باعث تمایل آنان به غاصبان ولایت می شد جلوگیری نمایند. بنابراین اصرار بر پس گیری فدک برای بهره برداری محض نبود بلکه صرف گسترش مکتب اهل بیت بود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فدک، رضا استادی.
2. رنج ها و فریادهای فاطمه (س)، ترجمة بیت الاحزان، شیخ عباس قمی.
پاورقی ها:
[1] . جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 403، نشر مشعر، چاپ دوم، اسفند 73.
[2] . سورة اِسراء، آیه 26.
[3] . فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 406.
[4] . چشمه در بستر، مسعود پورسیدآقایی، ص 165، انتشارات حضور، چاپ چهارم، بهار 84.
- [سایر] چرا حضرت زهرا (س) با آن همه عصمت و تقوا و پرهیز از دنیا در مسألة فدک این قدر تلاش کردند؟
- [سایر] آیا فدک ارث حضرت زهرا(س) بود؟
- [سایر] دلیل بر عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا س دارای مقام عصمت هستند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] دلائل عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [سایر] دلیل بر عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [سایر] رابطه حضرت زهرا(س) با شب قدر چیست؟ اینکه می فرمایند: کسی که مقام فاطمه را درک کرد، شب قدر را درک کرده؛ به چه معنا است؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] فدک چه بوده و حضرت زهرا(س) چگونه مالک آن بودند؟
- [سایر] حکمت بخشش فدک به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).