برای پیدا کردن این علت باید وضع مردم و گرایشات و تمایلات و وضع اجتماعی و اخلاقی و عادات، آداب و رسوم آنها شناخته شود، آن گاه تعالیم انبیاء و مبارزات و برخورد آنها شناخته شود، تا سرّ مخالفت مردم با انبیاء روشن شود. در قرآن کریم آیات زیادی هست که حکایت از برخورد مردم با انبیاء دارد. شهید مطهری میفرماید: این قضیه که مردم با پیامبران مخالف بودهاند رمزی دارد. رمزش این است که آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه میکردند، در حالی که دیگران از نقاط ضعف مردم بهرهبرداری میکنند، آنها میخواستند آن معایب و آن نقاط ضعف مردم را اصلاح کنند و از بین ببرند و ما معمولا میخواهیم از همان معایب و همان نقاط ضعف بهرهبرداری کنیم.[1] انبیاء هرگز از نقطه ضعف مردم قصد بهرهبرداری نداشتند، بلکه اولین حرکت آنها مبارزه سخت با جهالت مردم و مظاهر جهالت و نادانی آنها بوده است. مثلاً بتپرستی که یکی از مظاهر جهل و از نتایج جهالت و نادانی و عوامی مردم است، در تعالیم رفتار انبیاء مورد خشم و نفرت قرار گرفته و در لبه تیز مبارزات انبیاء قرار گرفته است. امّا حاکمان و طاغوتها همین بتپرستی و جهالت مردم را مایه سودجوئی خود قرار داده و برای استثمار مردم گاهی خود را خدا خوانده و اهداف خویش را در این مسیر تعقیب مینمودند.[2] (ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً...)[3] ریشه تمام انحرافات بشر جهل است و مردم نیز به خاطر هوای نفس که بر اثر جهالت گرفتار آن بودند، با پیامبران مبارزه میکردند، و در برابر دعوت آنها جبهه میگرفتند، در حالی که سعادت و خوشبختی مردم در گرو، هدایت انبیای الهی بود، نوح صدها سال تبلیغ توحید نمود و مردم او را در قبال دعوت و نصایحش مسخره میکردند تا این که عذاب الهی آنها را فراگرفت که داستان آن در قرآن کریم به تفصیل بیان شده است.[4] ابراهیم با بتپرستی به مبارزه برخواست و در این راه او را به شعلههای آتش سپردند، جانشینان ابراهیم نیز درگیر با خرافات و جهل بودند،[5] موسی نیز یکی از پیامبران بزرگ الهی است که در راه مبارزه با ظلم و خرافات و برای دعوت به خداپرستی رنجهای بسیار کشیده، آنچه مایة گمراهی بنیاسرائیل بود جهل و نادانی آنها بود که فرعون از آن بهره جسته و در برابر موسی جبههگیری کرده بود.[6] عیسی بعد از موسی از طرف خدا پیامبر اولوالعزم بود که در استمرار دعوت انبیای گذشته به وظیفه خویش میپرداخت که با طاغوتهای زمان خود درگیر شد.[7] چون مبارزه با جهالت و ظلم مینمود، ظالمان و طاغوتیان از جهالت سود جسته و مردم را بردة خویش نموده بودند. بر سرهمین، رویارویی بین دعوت انبیاء و حاکمان رخ داده است که در نهایت پیروزی با انبیای الهی بوده و شکست سخت با ظالمان بود، چنان که پیامبر اسلام با جهل و نادانی به مبارزه برخاست و دعوت به توحید نمود و این کار بر مستکبران گران آمد تا درصدد توطئه بر علیه آن حضرت آمدند و پیامبر بعد از 23 سال مبارزه با جهالت و ظالمان، لایههای جهل را از دل مردم زدود و آنها را از زندگی خفتبار بیرون کشید و نجاتشان داد.[8] در پایان نتیجهگیری میشود که چون انبیاء با نقاط ضعف مردم سرو کار داشتند و مردم نیز از نظر روحی دوست ندارد نقاط ضعف آنها روشن شود و هر کس در صدد برخورد یا بیان نقطه ضعف آنها باشد با او به دشمنی بر میخیزند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تاریخ اسلام، دکتر فیاص. 2. قصص الانبیا، رسول محلاتی. 3. تفسیر نمونه، تفسیر سوره انبیاء. پی نوشتها: [1]. مطهری، مرتضی، مجموعه گفتارها، تهران، صدرا، چاپ اوّل،61، ص 135. [2]. انا ربکم الاعلی، نازعات/24. [3]. قصص/4. [4]. سوره نوح، ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، تفسیر سوره نوح. [5]. ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، المیزان، تفسیر سوره انبیاء، آیه 50، به بعد و سوره ابراهیم. [6]. همان، تفسیر سوره طه، و بنیاسرائیل و سوره مریم، و سوره بقره. [7]. همان، تفسیر آیات سوره کهف. [8]. ر.ک: آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، و ر.ک: فیاضی، علی اکبر، تاریخ اسلام. منبع: اندیشه قم
برای پیدا کردن این علت باید وضع مردم و گرایشات و تمایلات و وضع اجتماعی و اخلاقی و عادات، آداب و رسوم آنها شناخته شود، آن گاه تعالیم انبیاء و مبارزات و برخورد آنها شناخته شود، تا سرّ مخالفت مردم با انبیاء روشن شود. در قرآن کریم آیات زیادی هست که حکایت از برخورد مردم با انبیاء دارد.
شهید مطهری میفرماید: این قضیه که مردم با پیامبران مخالف بودهاند رمزی دارد. رمزش این است که آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه میکردند، در حالی که دیگران از نقاط ضعف مردم بهرهبرداری میکنند، آنها میخواستند آن معایب و آن نقاط ضعف مردم را اصلاح کنند و از بین ببرند و ما معمولا میخواهیم از همان معایب و همان نقاط ضعف بهرهبرداری کنیم.[1]
انبیاء هرگز از نقطه ضعف مردم قصد بهرهبرداری نداشتند، بلکه اولین حرکت آنها مبارزه سخت با جهالت مردم و مظاهر جهالت و نادانی آنها بوده است. مثلاً بتپرستی که یکی از مظاهر جهل و از نتایج جهالت و نادانی و عوامی مردم است، در تعالیم رفتار انبیاء مورد خشم و نفرت قرار گرفته و در لبه تیز مبارزات انبیاء قرار گرفته است. امّا حاکمان و طاغوتها همین بتپرستی و جهالت مردم را مایه سودجوئی خود قرار داده و برای استثمار مردم گاهی خود را خدا خوانده و اهداف خویش را در این مسیر تعقیب مینمودند.[2] (ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً...)[3]
ریشه تمام انحرافات بشر جهل است و مردم نیز به خاطر هوای نفس که بر اثر جهالت گرفتار آن بودند، با پیامبران مبارزه میکردند، و در برابر دعوت آنها جبهه میگرفتند، در حالی که سعادت و خوشبختی مردم در گرو، هدایت انبیای الهی بود، نوح صدها سال تبلیغ توحید نمود و مردم او را در قبال دعوت و نصایحش مسخره میکردند تا این که عذاب الهی آنها را فراگرفت که داستان آن در قرآن کریم به تفصیل بیان شده است.[4]
ابراهیم با بتپرستی به مبارزه برخواست و در این راه او را به شعلههای آتش سپردند، جانشینان ابراهیم نیز درگیر با خرافات و جهل بودند،[5] موسی نیز یکی از پیامبران بزرگ الهی است که در راه مبارزه با ظلم و خرافات و برای دعوت به خداپرستی رنجهای بسیار کشیده، آنچه مایة گمراهی بنیاسرائیل بود جهل و نادانی آنها بود که فرعون از آن بهره جسته و در برابر موسی جبههگیری کرده بود.[6]
عیسی بعد از موسی از طرف خدا پیامبر اولوالعزم بود که در استمرار دعوت انبیای گذشته به وظیفه خویش میپرداخت که با طاغوتهای زمان خود درگیر شد.[7] چون مبارزه با جهالت و ظلم مینمود، ظالمان و طاغوتیان از جهالت سود جسته و مردم را بردة خویش نموده بودند. بر سرهمین، رویارویی بین دعوت انبیاء و حاکمان رخ داده است که در نهایت پیروزی با انبیای الهی بوده و شکست سخت با ظالمان بود، چنان که پیامبر اسلام با جهل و نادانی به مبارزه برخاست و دعوت به توحید نمود و این کار بر مستکبران گران آمد تا درصدد توطئه بر علیه آن حضرت آمدند و پیامبر بعد از 23 سال مبارزه با جهالت و ظالمان، لایههای جهل را از دل مردم زدود و آنها را از زندگی خفتبار بیرون کشید و نجاتشان داد.[8]
در پایان نتیجهگیری میشود که چون انبیاء با نقاط ضعف مردم سرو کار داشتند و مردم نیز از نظر روحی دوست ندارد نقاط ضعف آنها روشن شود و هر کس در صدد برخورد یا بیان نقطه ضعف آنها باشد با او به دشمنی بر میخیزند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ اسلام، دکتر فیاص.
2. قصص الانبیا، رسول محلاتی.
3. تفسیر نمونه، تفسیر سوره انبیاء.
پی نوشتها:
[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه گفتارها، تهران، صدرا، چاپ اوّل،61، ص 135.
[2]. انا ربکم الاعلی، نازعات/24.
[3]. قصص/4.
[4]. سوره نوح، ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، تفسیر سوره نوح.
[5]. ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، المیزان، تفسیر سوره انبیاء، آیه 50، به بعد و سوره ابراهیم.
[6]. همان، تفسیر سوره طه، و بنیاسرائیل و سوره مریم، و سوره بقره.
[7]. همان، تفسیر آیات سوره کهف.
[8]. ر.ک: آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، و ر.ک: فیاضی، علی اکبر، تاریخ اسلام.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] چرا مردم با پیامبران زمان خود که در تاریخ ذکر شده مخالف بودهاند و پیروانشان کم بود؟
- [سایر] طی الزمان چیست؟ و چه افرادی در تاریخ واجد آن بودهاند؟
- [سایر] تأثیر تعلیمات پیامبران بر تکامل تاریخ چگونه بوده است؟
- [سایر] شبهه: پیروان ادیان الهی در بسیاری از برهههای تاریخ، مغلوب و مقهور انسانهای نابکار عصر خود بودهاند.
- [سایر] آیا اسامی پیامبران در سوره انعام بر اساس تاریخ است یا فضیلت یا مسئله دیگر؟
- [سایر] ریشه به وجود آمدن ادیان مختلف چیست؟چرا پیامبران مختص به دورهای خاص بودهاند و با وجود این همه ظلم هیچ پیامبری مبعوث نمی شود؟
- [سایر] آیا حضرت نوح(ع) اولین فرد نجار بودند یا پیش از ایشان از پیامبران دیگر نیز به این شغل مشغول بودهاند؟
- [سایر] ریشه به وجود آمدن ادیان مختلف چیست؟چرا پیامبران مختص به دورهای خاص بودهاند و با وجود این همه ظلم هیچ پیامبری مبعوث نمی شود؟
- [سایر] لطفاً تاریخ ولادت، شهادت و مدت امامت هر کدام از امامان معصوم(ع) را ذکر کنید.
- [سایر] تاریخِ ذکر «الصلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْم» در اذان به چه زمانی بازمیگردد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] گفته شد، بودهاند، شکار حلال است، و اگر یکی از آنها دارای شرایط نبوده، شکار حرام است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر چند سگ را بفرستد وباهم حیوانی را شکار کنند، چنانچه همه آنها دارای شرطهایی که در گذشته گفته شده بودهاند، شکار حلال است و اگر یکی از آنها دارای آن شرطها نبود، شکار حرام است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مردی که پدر یا مادرش هنگام انعقاد نطفه او مسلمان بودهاند اگر مرتدّ شود عقد زن مسلمانش باطل میشود و باید زن وی مقداری که در احکام طلاق گفته میشود عدّه وفات نگهدارد.
- [آیت الله خوئی] اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شکار کنند، چنانچه هم آنها دارای شرطهایی که در مسألة (2618) گفته شده بودهاند، شکار حلال است و اگر یکی از آنها دارای آن شرطها نبوده، شکار حرام است.
- [آیت الله بهجت] اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شکار کنند، چنانچه همه آنها دارای شرایطی که در مسئله قبل گفته شد، بودهاند، شکار حلال است و اگر یکی از آنها دارای آن شرایط نبود، شکار حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] حکم ذکر سجده مانند حکم ذکر رکوع است که در مسأله 1052 بیان شد، با این تفاوت که در سجده به جای ذکر (سُبْحانَ رَبّیَِ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ) ذکر (سُبْحانَ رَبّیَِ الاَعْلی وَبِحَمْدِهِ) گفته میشود.
- [آیت الله بروجردی] اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شکار کنند، چنانچه همهی آنها دارای شرطهایی که در (مسأله 2618) گفته شده بودهاند، شکار حلال است و اگر یکی از آنها دارای آن شرطها نبوده، شکار حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در موقع ذکر واجب باید بدن آرام باشد و برای ذکر مستحب نیز اگر آن را به قصد ذکر رکوع می گوید آرام بودن بدن لازم است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در رکوع باید به مقدار ذکر واجب؛ بدن آرام باشد و در ذکر مستحب هم آرام بودن بدن بهتر است.
- [آیت الله بروجردی] اگر در زمینی که از دیگری خریده گنجی پیدا کند و بداند مال کسانی که قبلاً مالک آن زمین بودهاند نیست، مال خود او میشود و باید خمس آن را بدهد، ولی اگر احتمال دهد که مال یکی از آنان است، باید به او اطلاع دهد و چنانچه معلوم شود مال او نیست، باید به کسی که پیش از او مالک زمین بوده است اطلاع دهد و به همین ترتیب به تمام کسانی که پیش از او مالک زمین بودهاند خبر دهد و اگر معلوم شود مال هیچ یک از آنان نیست، مال خود او میشود و باید خمس آن را بدهد.