امام حسین (علیه السّلام) اگر خودش رفت چرا فرزندان و اهل بیتش را هم برد لطفاً با استدلال جواب دهید؟
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نموده اید صمیمانه تشکر می کنیم. با مطالعه تاریخ هجرت امام حسین علیه السّلام روشن می‌شود که اولا؛ اصل هجرت حضرت امام حسین علیه السّلام با خانواده‌ اش از مدینه به مکه، حالتِ جَبر و ناچاری داشته و هرگز برای جنگ و مبارزه ی مسلحانه از مدینه خارج نگردید .[1] و بردن خانواده نیز هرگز برای اسارت و ذلت نبوده هر چند امام با توجه به شناخت مردم عراق و کوفه این احتمال را می دادند. فرق است بین غرض اصلی و تبعی. ثانیا؛ بنی هاشم و اهل بیت نجیب آن بزرگوار مانند خواهران ، برادران و فرزندان و برخی از شیعیان که تا آخر همراه او ماندند و شهید شده یا به اسارت رفتند با توجه به اشارات حضرت هنگام حرکت و پیش از آن و نیز پیش بینی هایی که توسط رسول خدا ، امیرالمومنین ، حضرت زهرا و امام حسن (علیهم السلام) در باره حوادث تلخ و ناگوار کربلا شده بود ، از سر وفاداری و فداکاری و داوطلبانه و آگاهانه و به انگیزه یاری ، آن حضرت را همراهی نمودند. ثالثا؛ حضرت قصد سفری طولانی داشتند و به این زودی امکان رجوع به مدینه را نداشتند. بنابر این لازم بود خانواده همراه ایشان باشند. رابعا؛ این اقدام استثنایی امام (علیه السلام ) همراه با اهل بیتش همان روشی بود که ایشان در هدف امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امّت جّد خود و شیعیان پدرش، آن را برگزیده و بر اساس صریح روایات [2] به آن مأموریت داشته است. از این رو شهادت اهل بیت و یاران حتی فرزندان خردسالش مانند حضرت علی اصغر علیه السّلام و اسارت اهل بیت ایشان علیهم السّلام همگی در این راستا و کاملا هدف مند و مورد امر الهی بوده است. خامسا؛ همراه بردن خانواده و به شهادت رسیدن جوانان و حتی طفل شیرخوار و اسارت اهل بیتش ، موجب گشت تا ضمن پوشش تبلیغی و پیام رسانی نهضت عاشورا، ذهنیّت مردم در همیشه جاری تاریخ علیه بنی امیّه و تمامی یزیدیان، حالتِ اعتراض و نفرت به دنبال داشته باشد. به گونه ای که حتّی یزید ( به عنوان مقصّر و سرمنشأ اصلی فاجعه) در اثر چنین بازتابی، مسئولیت را به گردن ( عبید الله بن زیاد) ( ابن مرجانه) می‌اندازد و می‌گوید: ( لَعن اللهُ ابن مرجانة لَقَد بَغَّضَنی الی المسلمین و زَرَع لی فی قلوبهم البغضاء؛ خدا پسر مرجانه را لعنت کند که با این کارش مرا نزد مسلمین، مبغوض و منفوز ساخت و در دلهای آنان کینة مرا کاشت)[3] به راستی کیست که نام مبارک حضرت ( علی اصغر و جوانان بنی هاشم) صلوات الله علیهم و آن نحوة به شهادت رسیدن و اسارت اطفال و مخدرات حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ببیند و بشنود امّا هیچ گونه عکس العمل نداشته باشد؟ بی تردید پیوند فطری بین تمامی مؤمنان و مسلمانان حقیقت جو از هر فرقه و مذهبی و پیشوایان الهی آن قدر عاطفی و پاک است که باید برای آن بزرگواران، بی اختیار لب به صلوات گشوده و با به خاطر آوردن خاطره ی شهادتشان، فریاد لعن و نفرین بر تمامی دشمنان اهل بیت علیهم السّلام بر‌آورند. پاورقی ها: [1] . وقعة الطَّف، ص 85 و 86. [2] . رُوِیتُ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ إِلَی الْحُسَیْنِ ع فِی اللَّیْلَةِ- الَّتِی أَرَادَ الْحُسَیْنُ الْخُرُوجَ فِی صَبِیحَتِهَا عَنْ مَکَّةَ- فَقَالَ لَهُ یَا أَخِی- إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَةِ قَدْ عَرَفْتَ غَدْرَهُمْ بِأَبِیکَ وَ أَخِیکَ- وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یَکُونَ حَالُکَ کَحَالِ مَنْ مَضَی- فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تُقِیمَ فَإِنَّکَ أَعَزُّ مَنْ بِالْحَرَمِ وَ أَمْنَعُهُ- فَقَالَ یَا أَخِی قَدْ خِفْتُ أَنْ یَغْتَالَنِی یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَةَ بِالْحَرَمِ- فَأَکُونَ الَّذِی یُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَةُ هَذَا الْبَیْتِ- فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِیَّةِ فَإِنْ خِفْتَ ذَلِکَ فَصِرْ إِلَی الْیَمَنِ- أَوْ بَعْضِ نَوَاحِی الْبَرِّ فَإِنَّکَ أَمْنَعُ النَّاسِ بِهِ- وَ لَا یَقْدِرُ عَلَیْکَ أَحَدٌ فَقَالَ أَنْظُرُ فِیمَا قُلْتَ- فَلَمَّا کَانَ السَّحَرُ ارْتَحَلَ الْحُسَیْنُ ع- فَبَلَغَ ذَلِکَ ابْنَ الْحَنَفِیَّةِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهِ- وَ قَدْ رَکِبَهَا فَقَالَ یَا أَخِی أَ لَمْ تَعِدْنِی النَّظَرَ فِیمَا سَأَلْتُکَ- قَالَ بَلَی قَالَ فَمَا حَدَاکَ عَلَی الْخُرُوجِ عَاجِلًا- قَالَ أَتَانِی رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدَ مَا فَارَقْتُکَ فَقَالَ- یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلًا- فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ- فَمَا مَعْنَی حَمْلِکَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَکَ- وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَی مِثْلِ هَذَا الْحَالِ- قَالَ فَقَالَ لِی ص إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا- فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ مَضَی. از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: آن شبی که امام حسین علیه السّلام تصمیم گرفته بود فردای آن از مکه خارج شود محمد بن حنفیه بحضورآن حضرت آمد و گفت: ای برادر! تو پیمان‌شکنی اهل کوفه را نسبت به پدر و برادرت میدانی. من میترسم از اینکه مبادا حال تو نظیر حال آنان شود. اگر صلاح میدانی در مکه اقامت کن، زیرا مقام تو در مکه از هر کسی بالاتر و منیع‌تر است. امام حسین علیه السّلام فرمود: ای برادر! من میترسم یزید بن معاویه مرا در مکه معظمه که احرام امن خدا است غافلگیر نماید و بوسیله من حرمت و احترام خانه خدا از بین برود. محمد بن حنفیه گفت: اگر این خوف را داری پس متوجه کشور یمن یا گوشه و کنار بیابانها شو، زیرا بدین وسیله احترام تو محفوظ خواهد بود و احدی دست بر تو نخواهد یافت. امام علیه السّلام فرمود: در این باره فکری خواهم کرد. (1) هنگامی که سحر شد امام حسین کوچ کرد و این موضوع بگوش محمد ابن حنفیه رسید. محمد نزد امام حسین آمد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و گفت: ای برادر! آیا نه چنین است که بمن وعده دادی در باره این مسافرت تجدید نظری کنی؟ فرمود: چرا. گفت: پس چه باعث شد که به این زودی حرکت کردی!؟ فرمود: وقتی از تو مفارقت کردم جدم پیامبر خدا را در عالم خواب دیدم که بمن فرمود: یا حسین اخرج فان اللَّه قد شاء ان یراک قتیلا.یعنی یا حسین خارج شو! زیرا مشیت خدا این طور قرار گرفته که تو را کشته ببیند. محمد بن حنفیه گفت:إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.پس این زن و بچه را برای چه همراه خود میبری، در صورتی که با این حال خارج میشوی!؟ فرمود: جدم بمن فرموده:ان اللَّه قد شاء ان یراهن سبایا.یعنی مشیت خدا این طور قرار گرفته که ایشان را اسیر ببیند. محمد بن حنفیه به امام حسین سلام کرد و رفت. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‌44، ص: 365. [3] . سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 256. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

امام حسین (علیه السّلام) اگر خودش رفت چرا فرزندان و اهل بیتش را هم برد لطفاً با استدلال جواب دهید؟


پاسخ:

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نموده اید صمیمانه تشکر می کنیم.
با مطالعه تاریخ هجرت امام حسین علیه السّلام روشن می‌شود که اولا؛ اصل هجرت حضرت امام حسین علیه السّلام با خانواده‌ اش از مدینه به مکه، حالتِ جَبر و ناچاری داشته و هرگز برای جنگ و مبارزه ی مسلحانه از مدینه خارج نگردید .[1]
و بردن خانواده نیز هرگز برای اسارت و ذلت نبوده هر چند امام با توجه به شناخت مردم عراق و کوفه این احتمال را می دادند. فرق است بین غرض اصلی و تبعی.
ثانیا؛ بنی هاشم و اهل بیت نجیب آن بزرگوار مانند خواهران ، برادران و فرزندان و برخی از شیعیان که تا آخر همراه او ماندند و شهید شده یا به اسارت رفتند با توجه به اشارات حضرت هنگام حرکت و پیش از آن و نیز پیش بینی هایی که توسط رسول خدا ، امیرالمومنین ، حضرت زهرا و امام حسن (علیهم السلام) در باره حوادث تلخ و ناگوار کربلا شده بود ، از سر وفاداری و فداکاری و داوطلبانه و آگاهانه و به انگیزه یاری ، آن حضرت را همراهی نمودند.
ثالثا؛ حضرت قصد سفری طولانی داشتند و به این زودی امکان رجوع به مدینه را نداشتند. بنابر این لازم بود خانواده همراه ایشان باشند.
رابعا؛ این اقدام استثنایی امام (علیه السلام ) همراه با اهل بیتش همان روشی بود که ایشان در هدف امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امّت جّد خود و شیعیان پدرش، آن را برگزیده و بر اساس صریح روایات [2] به آن مأموریت داشته است. از این رو شهادت اهل بیت و یاران حتی فرزندان خردسالش مانند حضرت علی اصغر علیه السّلام و اسارت اهل بیت ایشان علیهم السّلام همگی در این راستا و کاملا هدف مند و مورد امر الهی بوده است.
خامسا؛ همراه بردن خانواده و به شهادت رسیدن جوانان و حتی طفل شیرخوار و اسارت اهل بیتش ، موجب گشت تا ضمن پوشش تبلیغی و پیام رسانی نهضت عاشورا، ذهنیّت مردم در همیشه جاری تاریخ علیه بنی امیّه و تمامی یزیدیان، حالتِ اعتراض و نفرت به دنبال داشته باشد. به گونه ای که حتّی یزید ( به عنوان مقصّر و سرمنشأ اصلی فاجعه) در اثر چنین بازتابی، مسئولیت را به گردن ( عبید الله بن زیاد) ( ابن مرجانه) می‌اندازد و می‌گوید: ( لَعن اللهُ ابن مرجانة لَقَد بَغَّضَنی الی المسلمین و زَرَع لی فی قلوبهم البغضاء؛ خدا پسر مرجانه را لعنت کند که با این کارش مرا نزد مسلمین، مبغوض و منفوز ساخت و در دلهای آنان کینة مرا کاشت)[3]
به راستی کیست که نام مبارک حضرت ( علی اصغر و جوانان بنی هاشم) صلوات الله علیهم و آن نحوة به شهادت رسیدن و اسارت اطفال و مخدرات حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ببیند و بشنود امّا هیچ گونه عکس العمل نداشته باشد؟ بی تردید پیوند فطری بین تمامی مؤمنان و مسلمانان حقیقت جو از هر فرقه و مذهبی و پیشوایان الهی آن قدر عاطفی و پاک است که باید برای آن بزرگواران، بی اختیار لب به صلوات گشوده و با به خاطر آوردن خاطره ی شهادتشان، فریاد لعن و نفرین بر تمامی دشمنان اهل بیت علیهم السّلام بر‌آورند.
پاورقی ها:
[1] . وقعة الطَّف، ص 85 و 86.
[2] . رُوِیتُ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ إِلَی الْحُسَیْنِ ع فِی اللَّیْلَةِ- الَّتِی أَرَادَ الْحُسَیْنُ الْخُرُوجَ فِی صَبِیحَتِهَا عَنْ مَکَّةَ- فَقَالَ لَهُ یَا أَخِی- إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَةِ قَدْ عَرَفْتَ غَدْرَهُمْ بِأَبِیکَ وَ أَخِیکَ- وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یَکُونَ حَالُکَ کَحَالِ مَنْ مَضَی- فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تُقِیمَ فَإِنَّکَ أَعَزُّ مَنْ بِالْحَرَمِ وَ أَمْنَعُهُ- فَقَالَ یَا أَخِی قَدْ خِفْتُ أَنْ یَغْتَالَنِی یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَةَ بِالْحَرَمِ- فَأَکُونَ الَّذِی یُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَةُ هَذَا الْبَیْتِ- فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِیَّةِ فَإِنْ خِفْتَ ذَلِکَ فَصِرْ إِلَی الْیَمَنِ- أَوْ بَعْضِ نَوَاحِی الْبَرِّ فَإِنَّکَ أَمْنَعُ النَّاسِ بِهِ- وَ لَا یَقْدِرُ عَلَیْکَ أَحَدٌ فَقَالَ أَنْظُرُ فِیمَا قُلْتَ- فَلَمَّا کَانَ السَّحَرُ ارْتَحَلَ الْحُسَیْنُ ع- فَبَلَغَ ذَلِکَ ابْنَ الْحَنَفِیَّةِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهِ- وَ قَدْ رَکِبَهَا فَقَالَ یَا أَخِی أَ لَمْ تَعِدْنِی النَّظَرَ فِیمَا سَأَلْتُکَ- قَالَ بَلَی قَالَ فَمَا حَدَاکَ عَلَی الْخُرُوجِ عَاجِلًا- قَالَ أَتَانِی رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدَ مَا فَارَقْتُکَ فَقَالَ- یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلًا- فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّةِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ- فَمَا مَعْنَی حَمْلِکَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَکَ- وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَی مِثْلِ هَذَا الْحَالِ- قَالَ فَقَالَ لِی ص إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا- فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ مَضَی.
از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: آن شبی که امام حسین علیه السّلام تصمیم گرفته بود فردای آن از مکه خارج شود محمد بن حنفیه بحضورآن حضرت آمد و گفت: ای برادر! تو پیمان‌شکنی اهل کوفه را نسبت به پدر و برادرت میدانی. من میترسم از اینکه مبادا حال تو نظیر حال آنان شود. اگر صلاح میدانی در مکه اقامت کن، زیرا مقام تو در مکه از هر کسی بالاتر و منیع‌تر است.
امام حسین علیه السّلام فرمود: ای برادر! من میترسم یزید بن معاویه مرا در مکه معظمه که احرام امن خدا است غافلگیر نماید و بوسیله من حرمت و احترام خانه خدا از بین برود. محمد بن حنفیه گفت: اگر این خوف را داری پس متوجه کشور یمن یا گوشه و کنار بیابانها شو، زیرا بدین وسیله احترام تو محفوظ خواهد بود و احدی دست بر تو نخواهد یافت. امام علیه السّلام فرمود: در این باره فکری خواهم کرد. (1) هنگامی که سحر شد امام حسین کوچ کرد و این موضوع بگوش محمد ابن حنفیه رسید. محمد نزد امام حسین آمد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و گفت: ای برادر! آیا نه چنین است که بمن وعده دادی در باره این مسافرت تجدید نظری کنی؟ فرمود: چرا. گفت: پس چه باعث شد که به این زودی حرکت کردی!؟ فرمود: وقتی از تو مفارقت کردم جدم پیامبر خدا را در عالم خواب دیدم که بمن فرمود:
یا حسین اخرج فان اللَّه قد شاء ان یراک قتیلا.یعنی یا حسین خارج شو! زیرا مشیت خدا این طور قرار گرفته که تو را کشته ببیند. محمد بن حنفیه گفت:إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.پس این زن و بچه را برای چه همراه خود میبری، در صورتی که با این حال خارج میشوی!؟ فرمود: جدم بمن فرموده:ان اللَّه قد شاء ان یراهن سبایا.یعنی مشیت خدا این طور قرار گرفته که ایشان را اسیر ببیند. محمد بن حنفیه به امام حسین سلام کرد و رفت. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‌44، ص: 365.
[3] . سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 256.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین