به دنبال پیدایش مفاهیم مقدس نوظهور و تکوین ارزش های نوین که رابطه ی آن با مفاهیم مقدس دینی، هم چون عدالت، اسلام، تشیع، مرجعیت، تقلید و قرآن، مبهم و نامفهوم بود، زمینه ی رشد احزاب و جریان های بی ارتباط و حتی معارض دین در جامعه فراهم آمد؛ زیرا با تحول پدید آمده در ارزش های نهضت مشروطه، حساسیت های مردم نسبت به جریان ها و چهره های فکری سیاسی غیردینی از بین رفت و تقسیم بندی های جدیدی بر اساس مفاهیم بنیادین مشروطه، یعنی (آزادی)، (مساوات)، (برادری) و غیره صورت گرفت. مردم و رهبران جامعه در یک برش کلّی به مشروطه خواه و مشروعه خواه و یا آزادی خواه و مستبد و... تقسیم شدند و حامیان مشروطه و آزادی و مساوات، محبوب، و مخالفان آن ها به چهره ای مغضوب و ظالم و مستبد مبدّل گردیدند. در چنین فضایی دین داران مخالف مشروطه، منفور، ولی ملحدان و کفّارِ حامی مشروطه، محبوب گردیدند؛ چرا که با تقدس یافتن آزادی خواهی و مشروطه گری، قباحت الحاد و ارتداد رنگ باخت. از این رو پس از رشد فکر مشروطه ی غربی در نهضت مشروطه، ما شاهد پدیده هایی چون توهین به مقدسات و علمای دینی و مخالفت علنی با اصول و فروع شریعت هستیم، به گونه ای که از شیخ نقل شده است برخی گفتند: اصول دین دو تاست: توحید، یعنی اتحاد و اتفاق؛ و عدل، یعنی مساوات. و یا دیگری گفت: زکوة در غلاّت اربعه واجب است و ما غیر او را به او ملحق کردیم. روزنامه ی صور اسرافیل توسل به اهل بیت(علیهم السلام) را محکوم کرد و نوشت: توسل به هر اسم و رسم شرک است. و یا برخی دیگر، حرمت اماکن مقدسه را شکسته، قداست آن را با مجلس شواری ملّی هم طراز شمردند.[1] برخی دیگر، احکام اسلام را تحریف کرده، حکم قصاص را در اسلام نقض نمودند: چند نفر مسلمان را به جرم قتل یک نفر گبر -کافر- به وضع فجیعی به قتل رساندند و در همان حال شعار زنده باد اسلام سر دادند.[2] واژگون شدن ارزش ها موجب ورود افراد ناباب و لامذهب و دارای فساد اخلاقی و عقیدتی در کار انقلاب شد، به گونه ای که از افراد لاابالی گرفته تا فرق ضالّه ی بهایی و ازلی و کفّار، وارد صحنه ی انقلاب شدند و نقش فعّالی پیدا کردند، ولی نیروهای متدیّن و مذهبی، برخی از متن انقلاب به حاشیه و برخی دیگر هم چون شیخ فضل الله نوری و حامیانش به بدترین وجه مجازات شدند. در خصوص فعال شدن اقلیّت های مذهبی که تا قبل از انقلاب مشروطه و حتی در آغاز نهضت جزء گروه های منزوی و خنثی بودند، کتاب تاریخ استقرار مشروطیت، گزارش های متعددی دارد؛ از جمله، در مورد اعتراض آنان به نظر علما در مورد تساوی حقوق کافر و مسلمان در مقررات قضایی می نویسد: در مورد الحاقیه ی به قانون اساسی، جامعه ی ارامنه از پیشنهاد مجتهدین مبنی بر این که آنها نباید با مسلمان ها در مقابل قانون حقوق متساوی داشته باشند، سخت خشمگین شده، ارامنه تهدید کرده اند که اگر قانون مربوط به تساوی حقوق همه، بدون در نظر گرفتن مذهب به تصویب نرسد، آنچه از دستشان برآید بر ضد آن انجام خواهند داد.[3] زرتشتیان نیز درخواست های فوری داده اند تا برخلاف پیشنهاد مجتهدین، ماده ی مربوط به تساوی حقوق عموم افراد، بدون رعایت مذهب، در متمم قانون اساسی تصویب گردد.[4] این ها شاهد گویایی بر قوّت یافتن جریان های غیراسلامی در فضای حاکمیت مشروطه ی غربی و در ایام مجلس اول است. با قدرت یافتن عناصر خودباخته و فرومایه و لاابالی، هرج و مرج و فساد اجتماعی گسترش یافت و ظلم و ستم به صورت افسارگسیخته و کنترل ناشدنی شایع گردید. کم کم اعتقاد دینی افرادی که مبنای عقیدتی محکمی نداشتند و از ایمان قوی برخوردار نبودند سست گردید. استقبال مردم از منابر و شرکت در مجالس مذهبی کاهش یافت و یک نوع بی رغبتی و بی مبالاتی نسبت به مسائل شرعی و رعایت حدود الهی در جامعه پیدا شد، به گونه ای که مرحوم شیخ فضل الله نوری سخت از این موضوع رنج می برد و خطاب به مردم می فرماید: من نمی دانم شما مردم چرا این قدر بی میل هستید به تحصیل علم به قانون الهی که به شما امامیه عطا شده.[5] ای مردم، از حضور جماعات و استماع مواعظ غفلت ننمایید؛ متاع فانی بدهید، متاع باقی بخرید.[6] در مقابل کاهش میل به آموختن علوم دینی، رغبت به آموختن علوم جدید افزایش یافت، به طوری که مدارس جدید فعال تر گردید و مجلس درس روشن فکران، که غالباً افکار و عقاید الحادی فلاسفه و سیاسیون غرب را به خورد مردم می دادند، گرم تر شد. شیخ شهید از این موضوع سخت احساس خطر می کند و می فرماید: اگر قلیل زمانی این مدارس جدیده و آن ملاحده ی از وعاظ به همان حالت دو ساله باقی باشند و بعض معلمین فعلی معلم آنها باشند، من نمی دانم حال اسلام آن اطفال چه خواهد شد. وای به حال سادات مدرسه ی سادات و امثال آن.[7] عفّت و حجاب سخت مورد تهدید قرار گرفت و غیرت ناموسی عده ای از مردم زایل شد، به گونه ای که نسبت به عصمت زنان خود بی مبالات شدند؛[8] اندک اندک میل به یادگیری خط و زبان بیگانه با متون دینی پیدا شد؛ عده ای طرح تعلیم اجباری زبان پهلوی قدیم را در مدارس جدید مطرح کردند، تا دانش آموزان و کودکان ایرانی نتوانند کتب دینی علما را بخوانند؛[9] برخی برای لوث کردن معارف شیعه گفتند: اساساً این تشیع ساخته و پرداخته ی علمای عصر صفوی است، وگرنه قبل از صفویه، ما دینی به نام تشیع نداریم، صفویه به خاطر ممکلت گیری، اختلاف میان شیعه و سنی را به راه انداختند[10]، و بدین ترتیب، اصول و فروع مکتب مورد حمله ی همه جانبه ای قرار گرفت و بنیان باورها و عقاید دینی مردم سست شد. پی نوشتها: [1]. ر.ک: شیخ فضل الله نوری، رساله ی تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، به نقل از: غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، ص 179. [2]. همان، ص 180. [3]. حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ص 351. [4]. همان، ص 352. [5]. شیخ فضل الله نوری، رساله ی تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، به نقل از: غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، ص 184. [6]. همان، ص 191. [7]. همان، ص 185. [8]. ر.ک: همان، ص 191. [9]. ر.ک: همان، ص 187. [10]. ر.ک: همان. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
به دنبال پیدایش مفاهیم مقدس نوظهور و تکوین ارزش های نوین که رابطه ی آن با مفاهیم مقدس دینی، هم چون عدالت، اسلام، تشیع، مرجعیت، تقلید و قرآن، مبهم و نامفهوم بود، زمینه ی رشد احزاب و جریان های بی ارتباط و حتی معارض دین در جامعه فراهم آمد؛ زیرا با تحول پدید آمده در ارزش های نهضت مشروطه، حساسیت های مردم نسبت به جریان ها و چهره های فکری سیاسی غیردینی از بین رفت و تقسیم بندی های جدیدی بر اساس مفاهیم بنیادین مشروطه، یعنی (آزادی)، (مساوات)، (برادری) و غیره صورت گرفت. مردم و رهبران جامعه در یک برش کلّی به مشروطه خواه و مشروعه خواه و یا آزادی خواه و مستبد و... تقسیم شدند و حامیان مشروطه و آزادی و مساوات، محبوب، و مخالفان آن ها به چهره ای مغضوب و ظالم و مستبد مبدّل گردیدند. در چنین فضایی دین داران مخالف مشروطه، منفور، ولی ملحدان و کفّارِ حامی مشروطه، محبوب گردیدند؛ چرا که با تقدس یافتن آزادی خواهی و مشروطه گری، قباحت الحاد و ارتداد رنگ باخت.
از این رو پس از رشد فکر مشروطه ی غربی در نهضت مشروطه، ما شاهد پدیده هایی چون توهین به مقدسات و علمای دینی و مخالفت علنی با اصول و فروع شریعت هستیم، به گونه ای که از شیخ نقل شده است برخی گفتند:
اصول دین دو تاست: توحید، یعنی اتحاد و اتفاق؛ و عدل، یعنی مساوات.
و یا دیگری گفت:
زکوة در غلاّت اربعه واجب است و ما غیر او را به او ملحق کردیم.
روزنامه ی صور اسرافیل توسل به اهل بیت(علیهم السلام) را محکوم کرد و نوشت:
توسل به هر اسم و رسم شرک است.
و یا برخی دیگر، حرمت اماکن مقدسه را شکسته، قداست آن را با مجلس شواری ملّی هم طراز شمردند.[1] برخی دیگر، احکام اسلام را تحریف کرده، حکم قصاص را در اسلام نقض نمودند:
چند نفر مسلمان را به جرم قتل یک نفر گبر -کافر- به وضع فجیعی به قتل رساندند و در همان حال شعار زنده باد اسلام سر دادند.[2]
واژگون شدن ارزش ها موجب ورود افراد ناباب و لامذهب و دارای فساد اخلاقی و عقیدتی در کار انقلاب شد، به گونه ای که از افراد لاابالی گرفته تا فرق ضالّه ی بهایی و ازلی و کفّار، وارد صحنه ی انقلاب شدند و نقش فعّالی پیدا کردند، ولی نیروهای متدیّن و مذهبی، برخی از متن انقلاب به حاشیه و برخی دیگر هم چون شیخ فضل الله نوری و حامیانش به بدترین وجه مجازات شدند. در خصوص فعال شدن اقلیّت های مذهبی که تا قبل از انقلاب مشروطه و حتی در آغاز نهضت جزء گروه های منزوی و خنثی بودند، کتاب تاریخ استقرار مشروطیت، گزارش های متعددی دارد؛ از جمله، در مورد اعتراض آنان به نظر علما در مورد تساوی حقوق کافر و مسلمان در مقررات قضایی می نویسد:
در مورد الحاقیه ی به قانون اساسی، جامعه ی ارامنه از پیشنهاد مجتهدین مبنی بر این که آنها نباید با مسلمان ها در مقابل قانون حقوق متساوی داشته باشند، سخت خشمگین شده، ارامنه تهدید کرده اند که اگر قانون مربوط به تساوی حقوق همه، بدون در نظر گرفتن مذهب به تصویب نرسد، آنچه از دستشان برآید بر ضد آن انجام خواهند داد.[3]
زرتشتیان نیز درخواست های فوری داده اند تا برخلاف پیشنهاد مجتهدین، ماده ی مربوط به تساوی حقوق عموم افراد، بدون رعایت مذهب، در متمم قانون اساسی تصویب گردد.[4]
این ها شاهد گویایی بر قوّت یافتن جریان های غیراسلامی در فضای حاکمیت مشروطه ی غربی و در ایام مجلس اول است.
با قدرت یافتن عناصر خودباخته و فرومایه و لاابالی، هرج و مرج و فساد اجتماعی گسترش یافت و ظلم و ستم به صورت افسارگسیخته و کنترل ناشدنی شایع گردید. کم کم اعتقاد دینی افرادی که مبنای عقیدتی محکمی نداشتند و از ایمان قوی برخوردار نبودند سست گردید. استقبال مردم از منابر و شرکت در مجالس مذهبی کاهش یافت و یک نوع بی رغبتی و بی مبالاتی نسبت به مسائل شرعی و رعایت حدود الهی در جامعه پیدا شد، به گونه ای که مرحوم شیخ فضل الله نوری سخت از این موضوع رنج می برد و خطاب به مردم می فرماید:
من نمی دانم شما مردم چرا این قدر بی میل هستید به تحصیل علم به قانون الهی که به شما امامیه عطا شده.[5]
ای مردم، از حضور جماعات و استماع مواعظ غفلت ننمایید؛ متاع فانی بدهید، متاع باقی بخرید.[6]
در مقابل کاهش میل به آموختن علوم دینی، رغبت به آموختن علوم جدید افزایش یافت، به طوری که مدارس جدید فعال تر گردید و مجلس درس روشن فکران، که غالباً افکار و عقاید الحادی فلاسفه و سیاسیون غرب را به خورد مردم می دادند، گرم تر شد. شیخ شهید از این موضوع سخت احساس خطر می کند و می فرماید:
اگر قلیل زمانی این مدارس جدیده و آن ملاحده ی از وعاظ به همان حالت دو ساله باقی باشند و بعض معلمین فعلی معلم آنها باشند، من نمی دانم حال اسلام آن اطفال چه خواهد شد. وای به حال سادات مدرسه ی سادات و امثال آن.[7]
عفّت و حجاب سخت مورد تهدید قرار گرفت و غیرت ناموسی عده ای از مردم زایل شد، به گونه ای که نسبت به عصمت زنان خود بی مبالات شدند؛[8] اندک اندک میل به یادگیری خط و زبان بیگانه با متون دینی پیدا شد؛ عده ای طرح تعلیم اجباری زبان پهلوی قدیم را در مدارس جدید مطرح کردند، تا دانش آموزان و کودکان ایرانی نتوانند کتب دینی علما را بخوانند؛[9] برخی برای لوث کردن معارف شیعه گفتند: اساساً این تشیع ساخته و پرداخته ی علمای عصر صفوی است، وگرنه قبل از صفویه، ما دینی به نام تشیع نداریم، صفویه به خاطر ممکلت گیری، اختلاف میان شیعه و سنی را به راه انداختند[10]، و بدین ترتیب، اصول و فروع مکتب مورد حمله ی همه جانبه ای قرار گرفت و بنیان باورها و عقاید دینی مردم سست شد.
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: شیخ فضل الله نوری، رساله ی تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، به نقل از: غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، ص 179.
[2]. همان، ص 180.
[3]. حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، ص 351.
[4]. همان، ص 352.
[5]. شیخ فضل الله نوری، رساله ی تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، به نقل از: غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، ص 184.
[6]. همان، ص 191.
[7]. همان، ص 185.
[8]. ر.ک: همان، ص 191.
[9]. ر.ک: همان، ص 187.
[10]. ر.ک: همان.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
- [سایر] چرا نیروهای مذهبی در روند استقرار مشروطیت حذف شدند؟
- [سایر] چرا مشروطیت منجر به پیوند با بیگانگان گردید؟
- [سایر] ریشه ی خرسندی مردم از صدور فرمان مشروطیت چه بوده است؟
- [سایر] انجمن های مخفی چه ماهیتی داشتند و چه نقشی در انقلاب مشروطیت ایفا می کردند؟
- [سایر] شیوه ی سکولارها برای نفوذ در صفوف نیروهای مذهبی و حذف آنان از صحنه ی انقلاب مشروطه چه بود؟
- [سایر] اگر دین از سیاست جدا نیست، علمای دین در این رابطه چقدر تلاش کردهاند؟ ولایت فقیه در انقلاب مشروطیت چگونه مطرح بود؟
- [سایر] استقرار عرش خداوند بر آب یعنی چه؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا استقرار حیات در ذبیحه شرط است؟
- [سایر] فرقه بتریه چگونه فرقه ای است؟ اعتقاداتشان و مکان استقرار آنها در کجا قرار دارد.
- [آیت الله اردبیلی] درباره رابطه بلوغ و رشد بفرمایید: الف. آیا بین دو صفت بلوغ و رشد، شرعا ملازمه وجود دارد؟
- [آیت الله سیستانی] در حال رکوع باید بدن نمازگزار آرام باشد ، و نباید بدن خود را به اختیار بطوری حرکت دهد که از حال آرام بودن خارج شود حتی بنابر احتیاط زمانی که مشغول به ذکر واجب نیست ، و اگر عمداً این استقرار را رعایت نکند نماز بنابر احتیاط واجب باطل است حتی اگر ذکر را در حال استقرار اعاده کند .
- [آیت الله اردبیلی] هر جنس و مالی که یک بار خُمس آن داده شود، دیگر خُمس به آن تعلّق نمیگیرد، مگر این که رشد کرده یا قیمت آن افزایش یابد که مقدار رشد کرده یا افزایش یافته، متعلّق خمس است؛ ولی اگر رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول باشد به گونهای که درآمد و غنیمت محسوب نشود خُمس آن لازم نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] نماز مستحبی را در حال استقرار بر زمین باید رو به قبله خواند ولی در حال راه رفتن و سواری لازم نیست رو به قبله باشد هر چند به نذر واجب شده باشد
- [آیت الله مکارم شیرازی] مکان نمازگزار باید دارای شرایط زیر باشد: 1_مباح بودن. 2_ استقرار. 3_ توانایی انجام واجبات در آن محل. 4_ تقدم مرد بر زن. 5_ بلندتر نبودن محل پیشانی از جای سجده
- [آیت الله مظاهری] پدر و جدّ هر چه بالا روند، پسر، نوه دختری و پسری هرچه پایین آیند، برادر و پسر برادر و پسر خواهر، هرچه پایین آیند، عمو و دایی و عمو و دایی پدر و مادر هرچه بالا روند و پدر و جدّ شوهر هرچه بالا روند و پسر و نوه پسری و دختری شوهر هرچه پایین آیند و داماد و شوهر مادر بعد از نزدیکی با مادر، به زن محرم میباشند.
- [آیت الله علوی گرگانی] عمّه وخاله پدر وعمّه وخاله پدر پدر وعمّه وخاله مادر وعمّه وخاله مادر مادر هرچه بالا روند، به انسان محرمند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] غواصان اگر سر خود را در کلاهک پنهان کنند و با آن زیر آب روند روزه آنها صحیح است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگرانسان یازده ماه مالک گاو وگوسفند وشتر وطلا ونقره باشد، اقوی استقرار وجوب زکاْ است در اوّل ماه دوازدهم ولی اوّل سال بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب کند.
- [آیت الله سبحانی] عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدرِ پدر و عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادرِ مادر هر چه بالا روند، به انسان محرمند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدربزرگ و عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادربزرگ هر چه بالا روند به انسان محرمند.