تا پیش از انقلاب مشروطه، استعمار انگلیس در ایران چهره ای منفور داشت و ملت ما در نهضت تنباکو به مبارزه با آن برخاسته بود، ولی از آن جا که مشروطه خاستگاهی صددرصد غربی داشت و مدل حکومتی کشورهای استعمارگری چون انگلیس و فرانسه بود، به موازات رشد فکر مشروطه خواهی، به طور طبیعی توجه ها به سفارت انگلیس و دولت مردان انگلستان جلب گردید و منورالفکران و آزادی خواهان، به انگلستان، به عنوان وارد کننده و مفسّر و مبیّن کالای مشروطه می نگریستند؛ از این رو، همان گونه که پیش تر متذکر شدیم، ابتدا از سفیر خواستند مفهوم مشروطه را برایشان تبیین کند، سپس عناصر و نهادهای تشکیل دهنده ی نظام مشروطه را تعریف نماید و آن گاه در مرحله ی سوم به این فکر افتادند که شخصی را از انگلستان دعوت کنند تا آنها را در تشکیل مجلس و تدوین قوانین مجلس یاری دهد و بدین سان مقررّات ملّت به دست کشوری قرار گیرد که سالیان متمادی در پی فرصتی برای بلعیدن ثروت های ایران و اضمحلال فرهنگ و هویت دینی ملّت ایران و سلطه ی سیاسی بر آنها بوده است. شیخ الملک کرمانی که تازه از فرنگستان وارد شده بود، به ناظم الاسلام که از اطرافیان آیة ا... سید محمد طباطبایی به حساب می آمد، می گوید: دولت انگلیس سال های دراز هر یک از نکات را دانسته و ضرر و نفع هر چیز را دیده و از روی تجربه و علم به این حال حالیه رسیده است؛ پس خوب است شما خدمت حضرت آقای طباطبایی رسیده، محرمانه عرض کنید یک نفر معلم از دولت انگلیس بخواهند تا وضع مجلس و ترتیب مجلس و تدوین قوانین مجلس را، به دست یاری او بکنند؛ چه این مجلس باید در امور مملکتی و وضع قوانین دولتی مذاکره نماید و تشکیل و ترتیب وضع آن ربطی به دین و مذهب ندارد.[1] پیوند عمیق و قرابت منورالفکرانی چون شیخ الملک با استعمار انگلیس، و اعتماد کامل آنها، پس از تشکیل مجلس اول روز به روز بیشتر شد، به طوری که بر اساس برخی از گزارش ها، آنها بسیاری از رمز و رازهای روشن فکران غرب زده و مشروطه چیان تندرو را در دست داشتند. یکی از مظاهر این ارتباط تنگاتنگ در ماجرای قتل اتابک نمایان گردید. وقتی مجلس اول به بن بست رسید و در حلّ مشکلات جامعه ناتوان ماند، اهانت به شاه بالا گرفت. شاه مشیرالدوله را عزل و اتابک را برای تصدّی دولت انتخاب کرد. اتابک، پیش تر، یعنی قبل از انقلاب مشروطه، رییس الوزرای ایران بود که قبل از آغاز نهضت عزل شد و به جایش عین الدوله انتخاب گردید. از آن جایی که او از دیرباز روابط نزدیکی با روسیه داشت و با استعمار انگلیس میانه ی خوشی نداشت، مشروطه چیان تندرو با روی کار آمدن او مخالفت کرده، در مجلس و انجمن ها علیه او تظاهرات به راه انداختند. در این میان تقی زاده و نوّاب، این دو چهره ی تندرو و وابسته ی تمام عیار انگلیس، عکس العمل شدیدی در قبال بازگشت اتابک نشان دادند. در مقابل، مرحوم آیت الله بهبهانی معتقد بود او خطری ایجاد نخواهد کرد و روند محدودسازی اختیارات استبداد را مختل نمی کند و اگر روزی چنین خطری به مشام ما رسید، جلویش را سدّ می کنیم. ولی عناصر تندرو و سکولار به شدت با او مخالف کردند، اما مخالفت آنها نتیجه نداشت و اتابک در ماه ربیع الاول کارش را آغاز کرد.[2] به دنبال این قضیه، انجمن های ملی مخفی، کراراً او را به قتل تهدید کردند و چهره های تندرو مجلس، مدام جلوی اقدام های او را می گرفتند. حتی تقی زاده، در مجلس، (اتابک) را خائن و ایران فروش خطاب کرد.[3] گر چه ما اتابک و عین الدوله و امثال آنها را به دلیل وابستگی به دربار قاجار، درباری که سالیان متمادی مصالح خود و خاندان و اطرافیانشان را بر مصالح ملت مسلمان ترجیح داده اند، منجی ملّت نمی دانیم، امّا در این قضیه نشان دادن ارتباط نزدیک رهبران و طرف داران مشروطه ی غربی با سفارت انگلیس مسئله ی مهمّی است. برخی معتقدند اتابک در حال اصلاح نمودن امور بود که ناگاه دموکرات ها و عناصر تندرو مشروطه او را به قتل رساندند. ابراهیم تیموری به نقل از برخی دیگر از رهبران حزب سوسیال دموکرات، امثال مستوفی الممالک و سلیمان میرزا و تقی زاده را محرکان قاتل اتابک می شمارد.[4] حیدر عمو اوغلی، تروریست قفقازی بود. او عباس آقا تبریزی را که اصلا تفنگ ساز بود و در طهران صرافی داشت و عضو یک جمعیت سرّی تروریستی بود، مأمور این کار کرد. عصر روز شنبه 21 رجب 1325 ق. اتابک به مجلس آمد و دو نفر وزیر جدید را معرفی کرد؛ سپس دست خط شاه را (دایر به وفاداری نسبت به مشروطه و شناختن مسئولیت وزیران در برابر مجلس) که با اصرار به امضای شاه رسانیده بود، قرائت نمود و برای حفظ حدود مشروطیت سوگند خورد. در همان لحظات سخنرانی اتابک، عباس آقا در صف تماشاچیان بود و با صدای بلند چند فحش ترکی به اتابک نثار نمود و از صف تماشاچیان گریخت.[5] پس از ختم جلسه، یک ساعت و نیم از شب گذشته بود که بهبهانی و اتابک در حال قدم زدن در جلوی مجلس بودند.[6] جلوی در مجلس ناشناسی دامن عبای بهبهانی را گرفته و تقاضای پولی کرد. بهبهانی دست در جیب گشاد و فرو افتاده ی قبای خود نمود که پولی برای سائل بیرون بیاورد، اتابک چند قدم جلو رفت و ناگهان صدای ششلول عباس آقا برخاست و با برخاستن صدای گلوله مقدار زیادی خاک أرّه به هوا پاشیده شد.[7] و اتابک به قتل رسید. آنچه مهم است این است که (نخستین مقامی که قتل اتابک را به خانواده اش خبر داد، دفتر سفارت انگلیس بود)[8] و این نشان می داد که سفارت به دقت اوضاع را در کنترل خود داشت و وضع مخالفان و موافقان سیاسی خود را تا آخرین لحظه پی گیری می کرد؛ چنان که وقتی اوضاع بر تقی زاده تنگ شد و دخالت او در قتل بهبهانی بر سر زبان ها افتاد، فوراً به انگلیس پناهنده شد و از ایران گریخت. به هر حال، پس از پیروزی انقلاب مشروطه، گرایش مثبتی نسبت به استعمار پدید آمد و نوعی غفلت جاهلانه و یا تغافل مزّورانه بر محافل روشن فکری ایران حاکم گردید که موجب دخالت روزافزون انگلیس در تحولات سیاسی - اجتماعی و اوضاع فرهنگی ایران شد. پی نوشتها: [1]. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 13، ص 594. [2]. ر.ک: ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ص 185 - 186. [3]. ر.ک: همان، ص 187. [4]. ر.ک: ابراهیم تیموری، عصر بی خبری، ص 79. [5]. ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ص 189. [6]. ر.ک: همان، ص 188. [7]. همان. [8]. همان، ص 189 - 190. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
تا پیش از انقلاب مشروطه، استعمار انگلیس در ایران چهره ای منفور داشت و ملت ما در نهضت تنباکو به مبارزه با آن برخاسته بود، ولی از آن جا که مشروطه خاستگاهی صددرصد غربی داشت و مدل حکومتی کشورهای استعمارگری چون انگلیس و فرانسه بود، به موازات رشد فکر مشروطه خواهی، به طور طبیعی توجه ها به سفارت انگلیس و دولت مردان انگلستان جلب گردید و منورالفکران و آزادی خواهان، به انگلستان، به عنوان وارد کننده و مفسّر و مبیّن کالای مشروطه می نگریستند؛ از این رو، همان گونه که پیش تر متذکر شدیم، ابتدا از سفیر خواستند مفهوم مشروطه را برایشان تبیین کند، سپس عناصر و نهادهای تشکیل دهنده ی نظام مشروطه را تعریف نماید و آن گاه در مرحله ی سوم به این فکر افتادند که شخصی را از انگلستان دعوت کنند تا آنها را در تشکیل مجلس و تدوین قوانین مجلس یاری دهد و بدین سان مقررّات ملّت به دست کشوری قرار گیرد که سالیان متمادی در پی فرصتی برای بلعیدن ثروت های ایران و اضمحلال فرهنگ و هویت دینی ملّت ایران و سلطه ی سیاسی بر آنها بوده است.
شیخ الملک کرمانی که تازه از فرنگستان وارد شده بود، به ناظم الاسلام که از اطرافیان آیة ا... سید محمد طباطبایی به حساب می آمد، می گوید:
دولت انگلیس سال های دراز هر یک از نکات را دانسته و ضرر و نفع هر چیز را دیده و از روی تجربه و علم به این حال حالیه رسیده است؛ پس خوب است شما خدمت حضرت آقای طباطبایی رسیده، محرمانه عرض کنید یک نفر معلم از دولت انگلیس بخواهند تا وضع مجلس و ترتیب مجلس و تدوین قوانین مجلس را، به دست یاری او بکنند؛ چه این مجلس باید در امور مملکتی و وضع قوانین دولتی مذاکره نماید و تشکیل و ترتیب وضع آن ربطی به دین و مذهب ندارد.[1]
پیوند عمیق و قرابت منورالفکرانی چون شیخ الملک با استعمار انگلیس، و اعتماد کامل آنها، پس از تشکیل مجلس اول روز به روز بیشتر شد، به طوری که بر اساس برخی از گزارش ها، آنها بسیاری از رمز و رازهای روشن فکران غرب زده و مشروطه چیان تندرو را در دست داشتند. یکی از مظاهر این ارتباط تنگاتنگ در ماجرای قتل اتابک نمایان گردید.
وقتی مجلس اول به بن بست رسید و در حلّ مشکلات جامعه ناتوان ماند، اهانت به شاه بالا گرفت. شاه مشیرالدوله را عزل و اتابک را برای تصدّی دولت انتخاب کرد. اتابک، پیش تر، یعنی قبل از انقلاب مشروطه، رییس الوزرای ایران بود که قبل از آغاز نهضت عزل شد و به جایش عین الدوله انتخاب گردید. از آن جایی که او از دیرباز روابط نزدیکی با روسیه داشت و با استعمار انگلیس میانه ی خوشی نداشت، مشروطه چیان تندرو با روی کار آمدن او مخالفت کرده، در مجلس و انجمن ها علیه او تظاهرات به راه انداختند. در این میان تقی زاده و نوّاب، این دو چهره ی تندرو و وابسته ی تمام عیار انگلیس، عکس العمل شدیدی در قبال بازگشت اتابک نشان دادند. در مقابل، مرحوم آیت الله بهبهانی معتقد بود او خطری ایجاد نخواهد کرد و روند محدودسازی اختیارات استبداد را مختل نمی کند و اگر روزی چنین خطری به مشام ما رسید، جلویش را سدّ می کنیم. ولی عناصر تندرو و سکولار به شدت با او مخالف کردند، اما مخالفت آنها نتیجه نداشت و اتابک در ماه ربیع الاول کارش را آغاز کرد.[2]
به دنبال این قضیه، انجمن های ملی مخفی، کراراً او را به قتل تهدید کردند و چهره های تندرو مجلس، مدام جلوی اقدام های او را می گرفتند. حتی تقی زاده، در مجلس، (اتابک) را خائن و ایران فروش خطاب کرد.[3] گر چه ما اتابک و عین الدوله و امثال آنها را به دلیل وابستگی به دربار قاجار، درباری که سالیان متمادی مصالح خود و خاندان و اطرافیانشان را بر مصالح ملت مسلمان ترجیح داده اند، منجی ملّت نمی دانیم، امّا در این قضیه نشان دادن ارتباط نزدیک رهبران و طرف داران مشروطه ی غربی با سفارت انگلیس مسئله ی مهمّی است. برخی معتقدند اتابک در حال اصلاح نمودن امور بود که ناگاه دموکرات ها و عناصر تندرو مشروطه او را به قتل رساندند. ابراهیم تیموری به نقل از برخی دیگر از رهبران حزب سوسیال دموکرات، امثال مستوفی الممالک و سلیمان میرزا و تقی زاده را محرکان قاتل اتابک می شمارد.[4]
حیدر عمو اوغلی، تروریست قفقازی بود. او عباس آقا تبریزی را که اصلا تفنگ ساز بود و در طهران صرافی داشت و عضو یک جمعیت سرّی تروریستی بود، مأمور این کار کرد. عصر روز شنبه 21 رجب 1325 ق. اتابک به مجلس آمد و دو نفر وزیر جدید را معرفی کرد؛ سپس دست خط شاه را (دایر به وفاداری نسبت به مشروطه و شناختن مسئولیت وزیران در برابر مجلس) که با اصرار به امضای شاه رسانیده بود، قرائت نمود و برای حفظ حدود مشروطیت سوگند خورد. در همان لحظات سخنرانی اتابک، عباس آقا در صف تماشاچیان بود و با صدای بلند چند فحش ترکی به اتابک نثار نمود و از صف تماشاچیان گریخت.[5]
پس از ختم جلسه، یک ساعت و نیم از شب گذشته بود که بهبهانی و اتابک در حال قدم زدن در جلوی مجلس بودند.[6]
جلوی در مجلس ناشناسی دامن عبای بهبهانی را گرفته و تقاضای پولی کرد. بهبهانی دست در جیب گشاد و فرو افتاده ی قبای خود نمود که پولی برای سائل بیرون بیاورد، اتابک چند قدم جلو رفت و ناگهان صدای ششلول عباس آقا برخاست و با برخاستن صدای گلوله مقدار زیادی خاک أرّه به هوا پاشیده شد.[7] و اتابک به قتل رسید.
آنچه مهم است این است که (نخستین مقامی که قتل اتابک را به خانواده اش خبر داد، دفتر سفارت انگلیس بود)[8] و این نشان می داد که سفارت به دقت اوضاع را در کنترل خود داشت و وضع مخالفان و موافقان سیاسی خود را تا آخرین لحظه پی گیری می کرد؛ چنان که وقتی اوضاع بر تقی زاده تنگ شد و دخالت او در قتل بهبهانی بر سر زبان ها افتاد، فوراً به انگلیس پناهنده شد و از ایران گریخت.
به هر حال، پس از پیروزی انقلاب مشروطه، گرایش مثبتی نسبت به استعمار پدید آمد و نوعی غفلت جاهلانه و یا تغافل مزّورانه بر محافل روشن فکری ایران حاکم گردید که موجب دخالت روزافزون انگلیس در تحولات سیاسی - اجتماعی و اوضاع فرهنگی ایران شد.
پی نوشتها:
[1]. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 13، ص 594.
[2]. ر.ک: ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ص 185 - 186.
[3]. ر.ک: همان، ص 187.
[4]. ر.ک: ابراهیم تیموری، عصر بی خبری، ص 79.
[5]. ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ص 189.
[6]. ر.ک: همان، ص 188.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 189 - 190.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
- [سایر] چرا نیروهای مذهبی در روند استقرار مشروطیت حذف شدند؟
- [سایر] پس از استقرار مشروطیت روند رشد سکولارها چگونه بوده است؟
- [سایر] ریشه ی خرسندی مردم از صدور فرمان مشروطیت چه بوده است؟
- [سایر] انجمن های مخفی چه ماهیتی داشتند و چه نقشی در انقلاب مشروطیت ایفا می کردند؟
- [سایر] نقش بیگانگان در نهضت تنباکو چه بود؟
- [سایر] چرا مردم عراق با حضور بیگانگان در کشورشان مخالفند؟
- [سایر] سیاست جمهوری اسلامی ایران در مقابل دخالت بیگانگان چیست ؟
- [سایر] برای مصون ماندن از تهاجم فرهنگی بیگانگان، چه باید کرد؟
- [سایر] آیا (در معاشرت با هم مثل برادر اما در معامله چون بیگانگان باشید) حدیث است؟
- [سایر] شرایط آینده کشور و انقلاب ما با توجه به تهدیدها و فشارهای بیگانگان چگونه خواهد بود؟
- [آیت الله علوی گرگانی] جائز است بریدن عضوی از بدن مرده کافر و یا مشکوک الاسلام، به منظور پیوند زدن آن به بدن شخص مسلمان وپس از پیوند زدن، چون جزو بدن مسلمان میشود، احکام بدن مسلمان بر او جاری است وهمینطور جائز است عضوی از اعضأ بدن حیوان نجس العین را به بدن شخص مسلمان پیوند زدن وچون پس از پیوند زدن جزو بدن مسلمان میگردد، احکام بدن مسلمان بر آن عضو جاری است ونماز خواندن با آن عضو نیز جائز است.
- [آیت الله خوئی] جایز است بریدن عضوی از بدن مردة کافر و یا مشکوک الاسلام، به منظور پیوند زدن آن به بدن شخص مسلمان و پس از پیوند زدن چون جزء بدن مسلمان میشود، احکام بدن مسلمان بر او جاری است و همین طور جایز است عضوی از اعضاء بدن حیوان نجسالعین را به بدن شخص مسلمان پیوند زدن و چون پس از پیوند زدن جزء بدن مسلمان میگردد، احکام بدن مسلمان بر آن عضو جاری است و نماز خواندن با آن عضو نیز جایز است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . همکاری و شرکت با مؤسسات فرهنگی بیگانگان و فِرَق ضاله که از عوامل مهم استعمار و تضعیف مسلمین و تقویت کفار بوده و هست جایز نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سازش با بیگانگان، علیه منافع مسلمانان و اتکاء به آنها و همدستی با آنها همه از گناهان بزرگ و معاصی کبیره است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بر مسلمانان لازم است که حقوق و روابط اجتماعی خود را طبق احکام اسلام، مرتب و منظم کنند و از بدع و سنت های بیگانگان، جداً پرهیز نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مبارزه با نفوذ اقتصادی و فکری و سیاسی بیگانگان، در بلاد اسلام، بر هر مسلمان واجب است و کمک کردن به آن حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری بیگانگان، خوف آن باشد که آنها بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، بر همه واجب است که از نفوذ آنان جلوگیری نموده، ایادی آنها را قطع کنند، همچنین در مورد برقرار ساختن روابط سیاسی با دولتهای غیر اسلامی باید طوری باشد که موجب ضعف و ناتوانی مسلمین یا اسارت آنها در چنگال بیگانگان یا وابستگی اقتصادی و تجاری نگردد.
- [آیت الله مظاهری] اگر عضو میّت بعد از پیوند حیات پیدا کند از عضویّت میّت در میآید و نجس و میته نیست بلکه اگر عضو حیوان نجس العین نیز پیوند شود حکم چنین است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دانش آموزان و دانشجوها در هر رشته ای از علوم مباحه اگر غرضشان از تحصیل، خدمت به جامعه و ازدیاد عظمت اسلام و رفع حاجت مسلمانان از بیگانگان باشد، اجر و ثواب بسیار دارند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . همکاری مردها با زن های اجنبیه و بیگانه در امور تجاری و اداری به نحوی که به تقلید از بیگانگان مرسوم شده که از محرمات، پرهیز نمی کنند و مراعات احکام شرعیه را نمی نمایند، جایز نیست.