در حاکمیت دینی، حقوق ملّت مسلمان در دایره ی حقوق تعیین شده ی خداوند تأمین می گردد و اساساً در حکومت دینی همواره حق الناس در طول حقّ الله است؛ از این رو هیچ گاه تعارضی بین حق الناس و حق الله پیش نمی آید و اگر در برخی از مقاطع تاریخ، امامان شیعه و یا اولیای الهی در برابر مردم ایستادند، در حقیقت خواستند جلوی تجاوز انسان های زیاده خواه را بگیرند، ولی در نظام های حکومتی غربی، حقوق مردم در کنار و در عرض حقوق الهی قرار می گیرد، نه در طول آن؛ از این رو آنها حق مقابله با احکام الهی و عصیان از خداوند را امری مشروع و قانونی برای مردم دانسته، گاهی به طور رسمی در قوانین عرفی مجلس، احکام مخالف شریعت الهی خویش را تصویب می کنند. در نهضت مشروطه، تا زمانی که هدفْ تشکیل عدالت خانه بر اساس احکام اسلام بود، سخن از تقابل مردم با خدا، و قانون اساسی با قرآن، و ملّت با شریعت نبوده است، ولی به موازات رشد جای گزینی مشروطه ی غربی به جای عدالت خواهی اسلامی، سخن از مردم سالاری منهای خدامحوری و دین سالاری به میان آمد و عدّه ای تلاش کردند ملاک مشروعیت مقررات کشور و قوانین دولت و اساساً کلّیه ی اقدامات قوای کشور، خواست اکثریت ملّت باشد، نه مطابقت با شریعت؛ از این رو با اصرار فراوان پسوند اسلامی را از مجلس برداشتند و به جای مجلس شورای اسلامی، مجلس شورای ملّی را قرار دادند. ابتدا قرار بود مجلس شورای اسلامی تشکیل شود، حتی نوشته اند که صدر اعظم می گفت مجلس شورای اسلامی باید باشد، ولی برخی از منورالفکران که غالباً از درون سفارت انگلیس تغذیه می شدند، با آن مخالفت کرده و خواهان مجلس شورای ملّی شدند. ناظم الاسلام در این باب چنین می نویسد: مشهور شده است تلگرافی از لندن برای شارژدافر[1] مخابره شده است قریب به این مضمون: انجام مقاصد مشروعه ی متحصّنین را از دولت ایران بخواهید ... لذا تجار چند نفر از رؤسا را فرستادند قلهک که مزرعه و ده ییلاقی سفارتخانه است و از آن جا با شارژدافر رفتند منزل صدراعظم و مذاکره کردند و قرار شد دو دست خط سابق را تغییر دهند و مضامین هر دو را در یک دست خط بنویسند و نیز در دست خطی که مجلس شورای اسلامی نوشته اند، باید به عبارت (مجلس شورای ملی) تبدیل شود.[2] این سند نشان می دهد که پیش تر در دست خط اولیه ی فرمان شاه، قید (اسلامی) به مجلس شورا اضافه شده بود، ولی اندک اندک فکر مّلی گرایی جای گزین آن شد و به (مجلس شورای ملی) تبدیل گردید. نکته ی قابل توجه دیگر در این سند، سکوت و یا همراهی تجّار و متحصّنان سفارت با تغییر است؛ زیرا چنانچه گذشت، توده ی متحصّن سفارت، اعم از تجّار و صنعتگر، ابتدا هرگونه تغییر را بر محور اسلام می خواستند، ولی وقتی سخن از مشروطه به میان آمد، احساس می کردند مرجع تبیین کننده ی حکومت مشروطه، منورالفکران و غرب دیده ها هستند؛ از این رو هویّت فعال خود را در تکوین مفاد فرمان مجلس از دست داده، به عناصر منفعلی مبدل گردیدند که افسارشان به دست غرب گرایان افتاد و به آلت فعل خواسته های آنها تبدیل شدند، به گونه ای که گفتند: (اگر اسلامی مبدّل به ملی نشود، مردم از سفارت خانه بیرون نخواهند آمد).[3] راز اصرار بر حذف قید (اسلامی) از (مجلس شورا) این بود که می گفتند: ممکن است عالمی، یکی از نمایندگان را تکفیر کند و بعداً با استناد به شورای اسلامی او را اخراج کنند، اما اگر ملی باشد، نمی توانند چنین کنند!![4] و این در حقیقت به معنای حذف احکام اسلام و آرمان های دینی از محوریت نظام سیاسی و اصل قرار دادن خواست و هواهای مردم، آن هم برخی از مردم، بوده است. وکیل الدوله می نویسد: دست خط مبارک که دایر بر ایجاد مجلس، شرف صدور یافته بود، در آن جا به اسم مجلس شورای اسلامی قید شده بود، قبول نکردند و استدعا کردند که باید مجلس ملی باشد، ما کاری به مذاهب نداریم.[5] برخی از آنان برای نفوذ در اقشار متدیّن و پیش گیری از برانگیخته شدن تعصبات دینی آنها، سعی می کردند با حفظ احترام قرآن و مقدسات دینی، به قانون و مجلس تقدّس بخشند؛ از این رو می گفتند: باید عمل به قرآن کنیم و امروز این قانون، قرآن ماست و مجلس کعبه، و باید در حال احتضار پا را به سوی آن بکشند.[6] مشروطه گران غرب گرا در صدد بودند تا ملاک اعتبار و مشروعیت همه ی امور کشور را فقط رأی مردم قرار دهند؛ البته عملکرد آینده ی آنان ثابت کرد که آنها در این ایده نیز صداقت به خرج ندادند، ولی در ابتدای امر برای کنار زدن دین و رهبران دینی از حربه ی مردم سالاری استفاده کردند، تا با جلب حمایت ملّت به اهداف خود برسند. در یکی از دست خط هایی که تنظیم کرده بودند تا برای شاه بفرستند، آمده است: باید احکام مبحوث در مجلس شورای ملی، بنا بر قاعده ی اکثریت آرا، مردود و مقبول افتد و توسط یکی از اعضای منتخب مجلس شورا، به حضور مبارک، مرور و البته مجری شود.[7] چنانچه ملاحظه می کنید، تنها ملاک مشروعیت مصوبات مجلس رأی اکثریت است و هیچ مرز دینی و اخلاقی و یا سیستم نظارتیِ شرعی برای آن در نظر گرفته نشده است و این یکی از مهم ترین پیامدهای مشروطه ی غربی بود که اعتراض شدید برخی از علمای تهران را برانگیخت. پی نوشتها: [1]. کاردار سفارت انگلستان. [2]. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1 3، ص 561 - 562. [3]. همان، ص 567. [4]. همان. [5]. ابراهیم صفایی، اسناد مشروطه، ص 120. [6]. شیخ فضل الله نوری، رساله ی تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، به نقل از: غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، ص 179. [7]. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1 3، ص 568. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
در حاکمیت دینی، حقوق ملّت مسلمان در دایره ی حقوق تعیین شده ی خداوند تأمین می گردد و اساساً در حکومت دینی همواره حق الناس در طول حقّ الله است؛ از این رو هیچ گاه تعارضی بین حق الناس و حق الله پیش نمی آید و اگر در برخی از مقاطع تاریخ، امامان شیعه و یا اولیای الهی در برابر مردم ایستادند، در حقیقت خواستند جلوی تجاوز انسان های زیاده خواه را بگیرند، ولی در نظام های حکومتی غربی، حقوق مردم در کنار و در عرض حقوق الهی قرار می گیرد، نه در طول آن؛ از این رو آنها حق مقابله با احکام الهی و عصیان از خداوند را امری مشروع و قانونی برای مردم دانسته، گاهی به طور رسمی در قوانین عرفی مجلس، احکام مخالف شریعت الهی خویش را تصویب می کنند.
در نهضت مشروطه، تا زمانی که هدفْ تشکیل عدالت خانه بر اساس احکام اسلام بود، سخن از تقابل مردم با خدا، و قانون اساسی با قرآن، و ملّت با شریعت نبوده است، ولی به موازات رشد جای گزینی مشروطه ی غربی به جای عدالت خواهی اسلامی، سخن از مردم سالاری منهای خدامحوری و دین سالاری به میان آمد و عدّه ای تلاش کردند ملاک مشروعیت مقررات کشور و قوانین دولت و اساساً کلّیه ی اقدامات قوای کشور، خواست اکثریت ملّت باشد، نه مطابقت با شریعت؛ از این رو با اصرار فراوان پسوند اسلامی را از مجلس برداشتند و به جای مجلس شورای اسلامی، مجلس شورای ملّی را قرار دادند. ابتدا قرار بود مجلس شورای اسلامی تشکیل شود، حتی نوشته اند که صدر اعظم می گفت مجلس شورای اسلامی باید باشد، ولی برخی از منورالفکران که غالباً از درون سفارت انگلیس تغذیه می شدند، با آن مخالفت کرده و خواهان مجلس شورای ملّی شدند. ناظم الاسلام در این باب چنین می نویسد:
مشهور شده است تلگرافی از لندن برای شارژدافر[1] مخابره شده است قریب به این مضمون: انجام مقاصد مشروعه ی متحصّنین را از دولت ایران بخواهید ... لذا تجار چند نفر از رؤسا را فرستادند قلهک که مزرعه و ده ییلاقی سفارتخانه است و از آن جا با شارژدافر رفتند منزل صدراعظم و مذاکره کردند و قرار شد دو دست خط سابق را تغییر دهند و مضامین هر دو را در یک دست خط بنویسند و نیز در دست خطی که مجلس شورای اسلامی نوشته اند، باید به عبارت (مجلس شورای ملی) تبدیل شود.[2]
این سند نشان می دهد که پیش تر در دست خط اولیه ی فرمان شاه، قید (اسلامی) به مجلس شورا اضافه شده بود، ولی اندک اندک فکر مّلی گرایی جای گزین آن شد و به (مجلس شورای ملی) تبدیل گردید. نکته ی قابل توجه دیگر در این سند، سکوت و یا همراهی تجّار و متحصّنان سفارت با تغییر است؛ زیرا چنانچه گذشت، توده ی متحصّن سفارت، اعم از تجّار و صنعتگر، ابتدا هرگونه تغییر را بر محور اسلام می خواستند، ولی وقتی سخن از مشروطه به میان آمد، احساس می کردند مرجع تبیین کننده ی حکومت مشروطه، منورالفکران و غرب دیده ها هستند؛ از این رو هویّت فعال خود را در تکوین مفاد فرمان مجلس از دست داده، به عناصر منفعلی مبدل گردیدند که افسارشان به دست غرب گرایان افتاد و به آلت فعل خواسته های آنها تبدیل شدند، به گونه ای که گفتند: (اگر اسلامی مبدّل به ملی نشود، مردم از سفارت خانه بیرون نخواهند آمد).[3]
راز اصرار بر حذف قید (اسلامی) از (مجلس شورا) این بود که می گفتند:
ممکن است عالمی، یکی از نمایندگان را تکفیر کند و بعداً با استناد به شورای اسلامی او را اخراج کنند، اما اگر ملی باشد، نمی توانند چنین کنند!![4]
و این در حقیقت به معنای حذف احکام اسلام و آرمان های دینی از محوریت نظام سیاسی و اصل قرار دادن خواست و هواهای مردم، آن هم برخی از مردم، بوده است.
وکیل الدوله می نویسد:
دست خط مبارک که دایر بر ایجاد مجلس، شرف صدور یافته بود، در آن جا به اسم مجلس شورای اسلامی قید شده بود، قبول نکردند و استدعا کردند که باید مجلس ملی باشد، ما کاری به مذاهب نداریم.[5]
برخی از آنان برای نفوذ در اقشار متدیّن و پیش گیری از برانگیخته شدن تعصبات دینی آنها، سعی می کردند با حفظ احترام قرآن و مقدسات دینی، به قانون و مجلس تقدّس بخشند؛ از این رو می گفتند:
باید عمل به قرآن کنیم و امروز این قانون، قرآن ماست و مجلس کعبه، و باید در حال احتضار پا را به سوی آن بکشند.[6]
مشروطه گران غرب گرا در صدد بودند تا ملاک اعتبار و مشروعیت همه ی امور کشور را فقط رأی مردم قرار دهند؛ البته عملکرد آینده ی آنان ثابت کرد که آنها در این ایده نیز صداقت به خرج ندادند، ولی در ابتدای امر برای کنار زدن دین و رهبران دینی از حربه ی مردم سالاری استفاده کردند، تا با جلب حمایت ملّت به اهداف خود برسند. در یکی از دست خط هایی که تنظیم کرده بودند تا برای شاه بفرستند، آمده است:
باید احکام مبحوث در مجلس شورای ملی، بنا بر قاعده ی اکثریت آرا، مردود و مقبول افتد و توسط یکی از اعضای منتخب مجلس شورا، به حضور مبارک، مرور و البته مجری شود.[7]
چنانچه ملاحظه می کنید، تنها ملاک مشروعیت مصوبات مجلس رأی اکثریت است و هیچ مرز دینی و اخلاقی و یا سیستم نظارتیِ شرعی برای آن در نظر گرفته نشده است و این یکی از مهم ترین پیامدهای مشروطه ی غربی بود که اعتراض شدید برخی از علمای تهران را برانگیخت.
پی نوشتها:
[1]. کاردار سفارت انگلستان.
[2]. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1 3، ص 561 - 562.
[3]. همان، ص 567.
[4]. همان.
[5]. ابراهیم صفایی، اسناد مشروطه، ص 120.
[6]. شیخ فضل الله نوری، رساله ی تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، به نقل از: غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، ص 179.
[7]. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1 3، ص 568.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
- [سایر] چه درسهایی از مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت می توان گرفت؟
- [سایر] چه درسهایی از مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت می توان گرفت؟
- [سایر] چگونه وهابیت تا این حد رشد کرده است؟
- [سایر] ملت و رهبران مشروطه در نخستین گام نهضت، خواستار مشروطه بودند، یا عدالت خانه؟
- [سایر] سرانجام نهضت مشروطه چه بود؟ مشروطه چگونه به حکومت رضاشاه ختم شد؟
- [سایر] آرمان گرایی و واقع گرایی در اندیشه و رفتارسیاسی امام(ره)چگونه قابل جمع است؟
- [سایر] چگونه آرمان گرایی و واقع گرایی در رهبری امام خمینی (ره) قابل جمع بود؟
- [سایر] معنویت گرایی حقیقی و معنویت گرایی احساسی چیست؟
- [سایر] چرا پس از پیروزی مشروطه، برخی افراد واژه هایی چون آزادی، مساوات، مشروطه، و غیره را تقدس بخشیدند؟
- [سایر] روحانی نمایان عصر مشروطه چه کسانی بودند و چه خدمتی به شکل گیری مشروطه ی غربی نمودند؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر مردی پس از ازدواج و پیش از آمیزش با همسر خود، مرتدّ ملّی شود، عقد او باطل میگردد و اگر بعد از آمیزش مرتدّ ملّی شود، زن او باید به مقداری که در احکام طلاق گفته میشود عدّه نگهدارد، پس اگر پیش از تمام شدن عدّه، شوهر او دوباره مسلمان شود، عقد باقی است وگرنه باطل است.
- [آیت الله سیستانی] مسلمانی که از اسلام خارج شود و کفر را اختیار کند ، مرتد نامیده میشود ، و مرتد بر دو قسم است : مرتد فطری ، و مرتد ملی ، و مرتد فطری کسی است که پدر و مادر او ، یا یکی از آنها در هنگام بدنیا آمدن او مسلمان باشند و خود او نیز پس از تمیز مسلمان باشد ، و سپس کافر شود ، و مرتد ملی مقابل آن است .
- [آیت الله اردبیلی] بدهی بدون مدّت را نمیتوان با افزودن چیزی بر آن مدّتدار نمود، همچنین مدّت بدهی مدّتدار را نمیتوان با افزودن چیزی بر آن بیشتر نمود.
- [آیت الله جوادی آملی] .ارزش گنج یافت شده , اگر به حدّ نصاب رسید، خمس دارد و کمتر از حدّ نصاب گنج، خمس ندارد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر نمازگزار پس از رسیدن به حدّ رکوع و آرام شدن بدن، سر بردارد و دوباره به قصد رکوع به حدّ رکوع برسد, نماز او باطل است و اگر بعد از رسیدن به حدّ رکوع و آرامش بدن, دوباره به قصد رکوع بیشتر خم شود، به صورتی که از حدّ رکوع خارج باشد و بار دیگر به حدّ رکوع برگردد، احتیاط واجب است که نماز را دوباره اقامه نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر مردی که بالغ و عاقل است با اختیار زنا کند حدّ او صد تازیانه است، و اگر سه مرتبه زنا کند و در هر دفعه تازیانهاش بزنند در مرتبه چهارم حدّ او کشتن است. و همچنین است حکم زن بالغ و عاقلی که با اختیار زنا دهد، ولی مردی که زن دائمی در اختیار دارد و مانعی هم برای نزدیکی مانند حیض ندارد اگر زنا کند باید او را سنگسار نمود و همچنین است زنی که شوهر دارد و شوهر در اختیار اوست و مانعی هم از نزدیکی با او ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی چیزی را غصب کند و آن چیز در دست او رشد و نموّ پیدا کند، همه آن متعلّق به صاحب مال است؛ مثلاً اگر نهالی را غصب کند و در زمین خود بکارد، درخت هرچه رشد و نموّ پیدا کند متعلّق به صاحب نهال است و غاصب اجرت زمین را طلبکار نیست؛ همچنین اگر پیوندی را غصب کند و به درخت خود پیوند بزند، بنابر اقوی نموّ و میوه آن برای صاحب پیوند است.
- [آیت الله وحید خراسانی] پول طلا و نقره ای که بیشتر از اندازه معمول فلز دیگر دارد اگر به ان پول طلا و نقره بگویند و خالصش هم به حد نصاب برسد زکات به ان تعلق می گیرد و همچنین بنابر احتیاط واجب در صورتی که خودش به حد نصاب برسد و خالصش به حد نصاب نرسد ولی اگر به ان پول طلا و نقره نگویند هر چند خالصش به حد نصاب برسد اقوی ان است که زکات به ان تعلق نمی گیرد
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی یقین پیدا کند که به حدّ ترخّص رسیده و نماز را شکسته بجا آورد ، و سپس معلوم شود که در وقت نماز به حدّ ترخّص نرسیده بود ، باید نماز را دوباره انجام دهد ، پس چنانچه در این حال هنور به حدّ ترخّص نرسیده باشد باید نماز را تمام بخواند ، ودر صورتی که از حدّ ترخّص گذشته باشد نماز را شکسته بجا آورد ، و اگر وقت گذشته نماز را مطابق وظیفهاش در هنگام فوت آن ، بجا آورد .
- [آیت الله اردبیلی] پس از آن که کودک دختر باشد یا پسر به سنّ بلوغ و رشد فکری و جسمی رسید، حقّ حضانت پایان میپذیرد و هیچ کس، حتّی پدر و مادر، حقّ حضانت بر او را ندارند.