عقب ماندگی، یعنی عدم وجود توسعه و رفاه و فن آوری و فقدان زمینههای آن در یک جامعه و باز ماندن از تحول و پیشرفتهای با شتاب در جهانی که از لحاظ اقتصاد و رفاه اجتماعی و برخورداری از فرهنگ مطلوب به سرعت در حرکت است. عناصر توسعه و پیشرفت چیست؟ یا به عبارتی چه عوامل و زمینهها و عناصری سبب پیشرفت جوامع میشود که در جهان اسلام و خصوصاً ایران وجود ندارد که مایه عقب ماندگی در این بلوک از جهان شده است؟ و آیا واقعاً کشورهای اسلامی خصوصاً ایران عقب مانده هستند؟ پژوهشگران در مجموع سه عامل اساسی و ایجاد سه نوع زمینه را برای توسعه ضروری دانستهاند: 1. فرهنگ؛ 2. علم؛ 3. وجود ارزشهای انسانی در جامعه.[1] قسمت اخیر در واقع فرآیند علم و فرهنگ است که به عنوان یک نظریه مطرح گردیده است. اکثر صاحب نظران به این سه عنصر به عنوان عناصر اولیه توسعه با عناوین مختلف اشاره نمودهاند. حال جای این سؤال است که آیا دین اسلام و ایدئولوژی اسلامی و مسلمانان، مخالف کدام یک از این عناصر بوده و موانع پیشرفت را فراهم نمودهاند. 1. آیا اسلام مخالف فرهنگ و فاقد فرهنگ است؟ 2. آیا دین اسلام مخالف علم و فاقد زمینههای علمی است؟ 3. آیا دین اسلام مخالف ارزشهای انسانی بوده و حقوق انسانها را محترم نشمرده است تا زمینه توسعه و پیشرفت را در مناطق اسلامی به وجود بیاورد؟ برای گرفتن پاسخ باید دین اسلام و ماهیت آن را عمیقاً بشناسیم و معرفت ژرف به اسلام داشته باشیم و یک اسلام شناس واقعی باشیم. اگر دین اسلام مخالف با سه عنصر مذکور است و هیچ گونه زمینهای در اسلام برای فرهنگ وجود ندارد و هیچ درون مایه علمی و ارزشی برای انسان نیاورده است، اگر چنین باشد باید دین اسلام را علت اصلی عقب ماندگی بدانیم. برای رسیدن به پاسخ چند مقدمه ضروری بوده، و سه معرفت لازم است: 1. معرفت اول، معرفت دینی به تمام معنای کلمه و آشنایی کامل از ابعاد مختلف دین و منابع دینی و آموزههای آن. در غیر این صورت اگر نظر بدهیم، و قضاوت کنیم، قضاوت از روی جهالت و نادانی است که بر پایه جهل مرکب بوده که از نظر علمی کاملاً مردود است. 2. معرفت دوم، معرفت و آشنایی کامل یا خلاصه به تاریخ اسلام و کشورهای اسلام از دو جهت است، جهت اول تاریخ این کشورها و وضعیت تمدن آنها قبل از ظهور اسلام، جهت دوم وقوف به تاریخ آنها بعد از اسلام است. 3. معرفت سوم شناخت کشورهای توسعه یافته و آغاز توسعه در آنها و علل توسعه آنها و شناخت این مسئله که آیا این کشورها فاقد دین بودهاند که به پیشرفت و توسعه دست یافتهاند، یا دارای ادیان بودهاند، مثلاً آیا مسیحیت و یهودیت و هندوئیزم و ادیان بودایی از اسباب پیشرفت این کشورها بوده است یا سبب عقب ماندگی بودهاند؟ بنابر اعتراف مستشرقین و اسلام شناسان غربی دین اسلام دارای عالیترین و پویاترین فرهنگها و کتاب آسمانی مسلمانان بهترین و ارزشمندترین کتابی است که دارای قوانین علمی مهم است که اکنون نیز برای بشر ناشناخته است.[2] کتاب آسمانی اسلام و آموزههای دینی حضرت محمد صلی الله علیه و آله کاملاً موافق و مشوق به علم آموزی و احترام به علما و برقراری و رعایت نظم اجتماعی و حقوق فردی انسانها و تأکید بر حفظ بهداشت و پاکیزگی و رعایت حقوق دیگران است، به طوری که در هیچ یک از قوانین موضوعه جوامع انسانی این دقت و ظرافت وجود ندارد. فرهنگ که عبارت از مجموعهای از این قوانین است در متون اسلامی به وضوح دیده میشود، تشویق به یادگیری علم و تولید علم و احترام به علما و دانشمندان در متون اسلامی به هزاران روایت بالغ میگردد.[3] بنابراین هرگز نمیتوان مدعی شد که دین اسلام فاقد عناصر توسعه است. در این صورت سرّ عقب ماندگی کشورهای اسلامی چیست؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال، نیاز به معرفت اجمالی از تاریخ کشورهای اسلامی ضروری است: ظهور اسلام در سرزمین حجار که از لحاظ تمدن و فرهنگ یکی از عقب ماندهترین مناطق جهان بوده است، آغاز شده که در یک کلمه از آن به (عصر جاهلیت) یاد میکنند، میزان رشد فرهنگی آنها در مدت رسالت پیامبر اکرم مشخص است که از بت پرستی و بدویت به خداپرستی و مدنیت و قانونگرایی و نظم کشیده شدند.[4] بعد از دوران رسالت پیامبر دوران خلافت آغاز شده تا قرن دوازدهم استمرار یافت و در خلال این سالها جهان اسلام دارای درخشانترین تمدنها بوده است. خصوصاً در قرن سوم، چهارم و پنجم دانشمندان کم نظیری در تولد علم و فن کوشیده و خدمات چشمگیری به تمام علوم نمودهاند، که از باب نمونه میتوان به فارابی، ابوریحان، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ریاضیدانان و حکمای بزرگ ... اشاره کرد. چنان که در منابع تاریخی آمده است در این دوره برای اروپا و غرب سابقه پیشرفت و توسعه و تولید علمی دیده نشده است، بلکه دوران بربریت و استبداد و استثمار بر سراسر اروپا حاکم است و بخشهایی از اروپا و غرب در تصرف مسلمین و تابع خلافت اسلامی میباشد، قرن هشتم تا یازدهم میلادی عصر طلایی اسلام نام گرفته،[5] باید دقیقاً با بررسی و رویدادهای تاریخی روشن کنیم که جهان اسلام و خصوصاً ایران از چه زمانی در نقطه اوج فرهنگ و تمدن و علم بوده و و سیر نزول یا ایستایی آن از کی آغاز شده است؟ چنان که دانشمندان غربی برای جهان اسلام نقطه اوج تمدن و فرهنگی را قبول دارند و معترفند زمانی که غرب و اروپا گرفتار اندیشه قرون وسطایی بود جهان اسلام و ایران دارای درخشانترین تمدنها بوده است.[6] برای روشن شدن دقیق فاصله پیشرفت میان جهان اسلام و کشورهای توسعه یافته باید مقاطع زمانی را مو به مو بررسی کرد تا دقیقاً روشن شود از چه مقطعی در طول تاریخ، غرب پیش افتاده و از جهان اسلام سبقت گرفته است، چون این توسعه فعلی که وجود دارد قطعاً به گذشته جهان غرب و به امپراطوری یونان روم باستان مربوط نیست، چرا که کشور یونان و روم اکنون دو کشور عقب مانده و توسعه نیافته غرب هستند، و از تمدن پیشین آنها خبری نیست. بنابراین علت اصلی توسعه غرب را باید در چیز دیگری جستجو کرد... علتهای اصلی عقب ماندگی جهان اسلام، خصوصاً ایران را به طور اختصار میتوان در عوامل زیر جستجو کرد: 1. عدم عمل به دستورات دین اسلام بعد از پیامبر اکرم، مگر اندک زمانی در عصر خلافت امیر المؤمنین علیه السّلام که خلافت به دست عدهای افتاد که از روح اسلام بیخبر بودند، بلکه تنها هدف آنها سروری و حکومت بر مردم و ریاست و قدرت بود، نه التزام عملی به دستورات قرآن و اسلام. یعنی اسلام ناب پس از پیامبر و اندکی بعد از آن حضرت به حاشیه رفته و هرگز به قوانین مترقی آن عمل نشده است اگر چه 1400 سال بنام اسلام حکومتهای مختلفی بر سر کار آمده و حکومت نموده و به نام اسلام جهانگشایی و فتوحاتی را انجام دادهاند، ولی هرگز قدرت آن را نداشتهاند که فرهنگ اسلام را به طور دقیق در مناطق فتح شده جایگزین کنند، بلکه خرافاتی به نام اسلام جایگزین فرهنگ اسلامی شده و فرهنگ گذشته نیز به مرور زمان از بین رفته است.[7] 2. وجود جنگهای داخلی و درگیریهای نظامی در قلمرو جغرافیایی جهان اسلام و ایران، و حملههای نظامی مخرب و ویرانگر به تمدن اسلام و کشورهای اسلامی مانند حملات مغول، جنگهای امویان، عباسیان و انقراض حکومت آنها از جمله عوامل مهمی بوده است که انرژی و استعدادهای جهان اسلام را مصروف جنگها نموده و امنیت جامعه را که مهمترین عامل توسعه و پیشرفت علمی و تولید علم و تعالی فرهنگ است، از بین برده است. چون، علم و فرهنگ و ارزشهای انسانی به عنوان سه عنصر اساسی توسعه و پیشرفت میباشد که در فقدان امنیت هرگز قابل پیشرفت و توسعه نیست، و دولتهای اسلامی چندان فرصتی از جنگها نمییافتند که درباره مقوله علم و توسعه و صنعت برنامهریزی کنند، مقداری از تولید علم و ایجاد زمینههای مختلف که برای بخشهایی از جهان اسلام به وجود آمده، در سایه صلح و آسایش و امنیت بوده که مرهون تلاش فردی علمای بزرگ اسلامی با حمایت جزئی دولتها بوده است، مثل، تلاشهای علمی ابن سینا و فارابی و علمای برخواسته از اندلس.[8] 3. فقدان وحدت و زمینههای همفکری در گستره جغرافیایی جهان اسلام و انقراض خلافتهای بزرگ اسلامی از جمله خلافت عثمانی که زمینه ساز فروپاشیدن امپراطور دیرین اسلامی گردیده که پای استعمار را به کشورهای اسلامی گشود.[9] 4. ظهور پدیده استعمار در اشکال مختلف آن که به غارت ثروتهای کشورهای اسلامی و تحلیل فرهنگ خودی در کشورهای اسلامی پرداخته و فرهنگ مصرفی خویش را به این کشورها تحمیل نمودند، و به تبع آن نیروهای انسانی این کشورها را در خدمت اهداف خویش به کار گرفتند و امروزه با پیدایش ابزار ارتباطی که با سرعت نوری فزاینده نه تنها فرهنگ این کشورها را نابود مینماید بلکه به سرقت مغزها و دانشمندان این کشورها اقدام کردهاند که کاملاً مغایر با توسعه و تولید علم در این کشورهاست.[10] 5. یکی از مهمترین عوامل و موانع توسعه در کشورهای جهان اسلام و ایران نوع حکومتهای آن هاست که در طول تاریخ اسلام و قبل از آن بر این کشورها مستولی بوده است و آن استیلای سایه استبداد است که در ایران و اکثر کشورهای اسلامی سابقه دیرین دارد. استبداد از دو راه مانع پیشرفت است؛ یکی از راه دیکتاتوری قدرت مرکزی که فقط به خواستههای خود پافشاری نموده و زمینههای تولید نظریات مختلف را از بین میبرد، راه دیگری که استبداد مانع توسعه میشود این است که استبداد نماینده کشورهای استعمارگر بوده که تأمین کننده منافع آنها به حساب میآید مثلا حکومتهای کشورهای خلیج فارس چون قدرت مردمی و جایگاه مردمی ندارند، مورد حمایت قدرتهای استعماری بوده و قدرت خویش را مدیون آنها میدانند، بنابراین تمام خواستههای آنها را در کشور اجرا می نمایند که نتیجه این برنامه استمرار مصرفگرایی و عدم توجه به نیروهای داخلی و تولیدات فکری داخلی و عدم ایجاد زمینه مساعد برای توسعه و وابستگی کامل کشور به تک محصولی و از بین رفتن صنایع بزرگ و کوچک داخلی و در نتیجه تأثیرپذیری کامل زندگی مردم این کشورها از غرب و استمرار عقب ماندگی خواهد بود. ایران پس از اسلام خدمات چشمگیری در سایه اسلام به جهان بشریت نموده است اما پس از سقوط دولتهای مقتدر که آخرین آن دولت زندیان بود گرفتار دخالت استعمار در حکومت مرکزی شد به طوری که در عصر قاجار و پهلوی استبداد و استعمار که دو نیروی بازدارنده از توسعه بوده است صدها سال به این کشورها مسلط شد و ایران را از توسعه شتابزده جهان بازداشته است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سعی دولت اسلامی ایران بر تکاپوی و استقلال و ایجاد زمینههای علمی و فرهنگی بوده است که با موانع عدیدهای روبرو شده که مهمترین آن موانع تحمیل جنگ 8 ساله به ایران و... میباشد. در عین حال وضع اقتصادی ایران در طول 25 سال انقلاب اسلامی از گذشته بهتر شده و در زمینههای مختلف از جمله کشاورزی و صنایع دستی و امور نظامی روز به روز به دست آوردهای خوبی نایل شده است. امید است که این توسعه راه رشد و تعالی را بپیماید و به وضعیت مطلوب برسد. [1] . ک. لیبرته، ریشههای عقب ماندگی، ترجمه ش. صبوری، چ اول، تهران، روزبه، 1337، ص 5، و دکتر کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و ...، چ هفتم، تهران، توسعه، 1381، ج اول، ص 43، و عباس میلانی، تجدد و تجرد ستیزی در ایران، تهران، آیینه، 78، ص 14، و صادق زیبا کلام، ما چگونه ما شدیم؟ چ چهارم، تهران، روزنه، 1377، فصل دوازدهم، ص اول تا آخر. [2] . ابوعبدالله زنجانی، تاریخ قرآن، ترجمه ابوالقاسم سحاب، چ اول، تبریز، 1341، ص 152 162، گواهی cayiyle دانشمند معروف انگلیس، و گواهی Tolstoi روسی و گواهی Sodieu فرانسوی و گواهی دانشمند خاور شناس و معروف Ggustawe lebon و Goethe آلمانی و Noeldke آلمانی و لومانس آمریکایی و ... همه معترفند که اسلام با کتاب آسمانی قرآن کاملترین دین الهی است که دارای تعالیم درخشان و مترقی است. [3] . در این باره، ر.ک: فیض کاشانی، الوافی، چ اول، اصفهان، مکتبه امام امیر المؤمنین علی علیه السّلام ، 1406، ج 1، ص 49، کتاب العقل و العلم. [4] . نهج البلاغه، خطبه 95. [5] . کالین، رنان، تاریخ علم کمبریج، ترجمه حسن افشار، چ دوم، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 281، 286 و 304. [6] . همان، ص 281 الی 333 و 335 350 و ویل دورانت، تاریخ تمدن، چ چهارم، تهران، علمی فرهنگی، 74، ج 7، ص 624. [7] . سمیح عاطف الزین، ریشههای ضعف و عقب ماندگی مسلمین، ترجمه محمود رجبی و کمالی نیا، چ اول، قم، هجرت، 1398 ق، ص 41 60، و علمداری، پیشین، ص 293. [8] . سمیح عاطف الزین، پیشین، ص 41 50 و علمداری، پیشین، ص 296 و ر.ک: به شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا، مترجم علی دوانی، چاپ پنجم، تهران، نشر فرهنگ، تهران، 1370، ص 31 55 و ر.ک: ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، چ سیزدهم، تهران، فردوس، 1372، ج 99 293 و 300 303 و 9 347 و 351 و ر.ک: محمد ابراهیم آیتی، آندلس، یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، دانشگاه، 1363، ص 204 و ر.ک: کلود کاهن، در آمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی، ترجمه اسدالله علوی، مشهد، آستان قدس، 1370، ص 286. [9] . سمیح عاطف الزین، پیشین، ص 50 68. [10] . ک. لیبرته، پیشین، ص 37، و علمداری، پیشین، 360 363. www.andisheqom.com
عقب ماندگی، یعنی عدم وجود توسعه و رفاه و فن آوری و فقدان زمینههای آن در یک جامعه و باز ماندن از تحول و پیشرفتهای با شتاب در جهانی که از لحاظ اقتصاد و رفاه اجتماعی و برخورداری از فرهنگ مطلوب به سرعت در حرکت است.
عناصر توسعه و پیشرفت چیست؟ یا به عبارتی چه عوامل و زمینهها و عناصری سبب پیشرفت جوامع میشود که در جهان اسلام و خصوصاً ایران وجود ندارد که مایه عقب ماندگی در این بلوک از جهان شده است؟ و آیا واقعاً کشورهای اسلامی خصوصاً ایران عقب مانده هستند؟
پژوهشگران در مجموع سه عامل اساسی و ایجاد سه نوع زمینه را برای توسعه ضروری دانستهاند:
1. فرهنگ؛ 2. علم؛ 3. وجود ارزشهای انسانی در جامعه.[1] قسمت اخیر در واقع فرآیند علم و فرهنگ است که به عنوان یک نظریه مطرح گردیده است.
اکثر صاحب نظران به این سه عنصر به عنوان عناصر اولیه توسعه با عناوین مختلف اشاره نمودهاند.
حال جای این سؤال است که آیا دین اسلام و ایدئولوژی اسلامی و مسلمانان، مخالف کدام یک از این عناصر بوده و موانع پیشرفت را فراهم نمودهاند.
1. آیا اسلام مخالف فرهنگ و فاقد فرهنگ است؟
2. آیا دین اسلام مخالف علم و فاقد زمینههای علمی است؟
3. آیا دین اسلام مخالف ارزشهای انسانی بوده و حقوق انسانها را محترم نشمرده است تا زمینه توسعه و پیشرفت را در مناطق اسلامی به وجود بیاورد؟
برای گرفتن پاسخ باید دین اسلام و ماهیت آن را عمیقاً بشناسیم و معرفت ژرف به اسلام داشته باشیم و یک اسلام شناس واقعی باشیم.
اگر دین اسلام مخالف با سه عنصر مذکور است و هیچ گونه زمینهای در اسلام برای فرهنگ وجود ندارد و هیچ درون مایه علمی و ارزشی برای انسان نیاورده است، اگر چنین باشد باید دین اسلام را علت اصلی عقب ماندگی بدانیم.
برای رسیدن به پاسخ چند مقدمه ضروری بوده، و سه معرفت لازم است:
1. معرفت اول، معرفت دینی به تمام معنای کلمه و آشنایی کامل از ابعاد مختلف دین و منابع دینی و آموزههای آن. در غیر این صورت اگر نظر بدهیم، و قضاوت کنیم، قضاوت از روی جهالت و نادانی است که بر پایه جهل مرکب بوده که از نظر علمی کاملاً مردود است.
2. معرفت دوم، معرفت و آشنایی کامل یا خلاصه به تاریخ اسلام و کشورهای اسلام از دو جهت است، جهت اول تاریخ این کشورها و وضعیت تمدن آنها قبل از ظهور اسلام، جهت دوم وقوف به تاریخ آنها بعد از اسلام است.
3. معرفت سوم شناخت کشورهای توسعه یافته و آغاز توسعه در آنها و علل توسعه آنها و شناخت این مسئله که آیا این کشورها فاقد دین بودهاند که به پیشرفت و توسعه دست یافتهاند، یا دارای ادیان بودهاند، مثلاً آیا مسیحیت و یهودیت و هندوئیزم و ادیان بودایی از اسباب پیشرفت این کشورها بوده است یا سبب عقب ماندگی بودهاند؟
بنابر اعتراف مستشرقین و اسلام شناسان غربی دین اسلام دارای عالیترین و پویاترین فرهنگها و کتاب آسمانی مسلمانان بهترین و ارزشمندترین کتابی است که دارای قوانین علمی مهم است که اکنون نیز برای بشر ناشناخته است.[2]
کتاب آسمانی اسلام و آموزههای دینی حضرت محمد صلی الله علیه و آله کاملاً موافق و مشوق به علم آموزی و احترام به علما و برقراری و رعایت نظم اجتماعی و حقوق فردی انسانها و تأکید بر حفظ بهداشت و پاکیزگی و رعایت حقوق دیگران است، به طوری که در هیچ یک از قوانین موضوعه جوامع انسانی این دقت و ظرافت وجود ندارد. فرهنگ که عبارت از مجموعهای از این قوانین است در متون اسلامی به وضوح دیده میشود، تشویق به یادگیری علم و تولید علم و احترام به علما و دانشمندان در متون اسلامی به هزاران روایت بالغ میگردد.[3]
بنابراین هرگز نمیتوان مدعی شد که دین اسلام فاقد عناصر توسعه است. در این صورت سرّ عقب ماندگی کشورهای اسلامی چیست؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال، نیاز به معرفت اجمالی از تاریخ کشورهای اسلامی ضروری است: ظهور اسلام در سرزمین حجار که از لحاظ تمدن و فرهنگ یکی از عقب ماندهترین مناطق جهان بوده است، آغاز شده که در یک کلمه از آن به (عصر جاهلیت) یاد میکنند، میزان رشد فرهنگی آنها در مدت رسالت پیامبر اکرم مشخص است که از بت پرستی و بدویت به خداپرستی و مدنیت و قانونگرایی و نظم کشیده شدند.[4]
بعد از دوران رسالت پیامبر دوران خلافت آغاز شده تا قرن دوازدهم استمرار یافت و در خلال این سالها جهان اسلام دارای درخشانترین تمدنها بوده است. خصوصاً در قرن سوم، چهارم و پنجم دانشمندان کم نظیری در تولد علم و فن کوشیده و خدمات چشمگیری به تمام علوم نمودهاند، که از باب نمونه میتوان به فارابی، ابوریحان، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ریاضیدانان و حکمای بزرگ ... اشاره کرد. چنان که در منابع تاریخی آمده است در این دوره برای اروپا و غرب سابقه پیشرفت و توسعه و تولید علمی دیده نشده است، بلکه دوران بربریت و استبداد و استثمار بر سراسر اروپا حاکم است و بخشهایی از اروپا و غرب در تصرف مسلمین و تابع خلافت اسلامی میباشد، قرن هشتم تا یازدهم میلادی عصر طلایی اسلام نام گرفته،[5] باید دقیقاً با بررسی و رویدادهای تاریخی روشن کنیم که جهان اسلام و خصوصاً ایران از چه زمانی در نقطه اوج فرهنگ و تمدن و علم بوده و و سیر نزول یا ایستایی آن از کی آغاز شده است؟ چنان که دانشمندان غربی برای جهان اسلام نقطه اوج تمدن و فرهنگی را قبول دارند و معترفند زمانی که غرب و اروپا گرفتار اندیشه قرون وسطایی بود جهان اسلام و ایران دارای درخشانترین تمدنها بوده است.[6]
برای روشن شدن دقیق فاصله پیشرفت میان جهان اسلام و کشورهای توسعه یافته باید مقاطع زمانی را مو به مو بررسی کرد تا دقیقاً روشن شود از چه مقطعی در طول تاریخ، غرب پیش افتاده و از جهان اسلام سبقت گرفته است، چون این توسعه فعلی که وجود دارد قطعاً به گذشته جهان غرب و به امپراطوری یونان روم باستان مربوط نیست، چرا که کشور یونان و روم اکنون دو کشور عقب مانده و توسعه نیافته غرب هستند، و از تمدن پیشین آنها خبری نیست. بنابراین علت اصلی توسعه غرب را باید در چیز دیگری جستجو کرد...
علتهای اصلی عقب ماندگی جهان اسلام، خصوصاً ایران را به طور اختصار میتوان در عوامل زیر جستجو کرد:
1. عدم عمل به دستورات دین اسلام بعد از پیامبر اکرم، مگر اندک زمانی در عصر خلافت امیر المؤمنین علیه السّلام که خلافت به دست عدهای افتاد که از روح اسلام بیخبر بودند، بلکه تنها هدف آنها سروری و حکومت بر مردم و ریاست و قدرت بود، نه التزام عملی به دستورات قرآن و اسلام. یعنی اسلام ناب پس از پیامبر و اندکی بعد از آن حضرت به حاشیه رفته و هرگز به قوانین مترقی آن عمل نشده است اگر چه 1400 سال بنام اسلام حکومتهای مختلفی بر سر کار آمده و حکومت نموده و به نام اسلام جهانگشایی و فتوحاتی را انجام دادهاند، ولی هرگز قدرت آن را نداشتهاند که فرهنگ اسلام را به طور دقیق در مناطق فتح شده جایگزین کنند، بلکه خرافاتی به نام اسلام جایگزین فرهنگ اسلامی شده و فرهنگ گذشته نیز به مرور زمان از بین رفته است.[7]
2. وجود جنگهای داخلی و درگیریهای نظامی در قلمرو جغرافیایی جهان اسلام و ایران، و حملههای نظامی مخرب و ویرانگر به تمدن اسلام و کشورهای اسلامی مانند حملات مغول، جنگهای امویان، عباسیان و انقراض حکومت آنها از جمله عوامل مهمی بوده است که انرژی و استعدادهای جهان اسلام را مصروف جنگها نموده و امنیت جامعه را که مهمترین عامل توسعه و پیشرفت علمی و تولید علم و تعالی فرهنگ است، از بین برده است. چون، علم و فرهنگ و ارزشهای انسانی به عنوان سه عنصر اساسی توسعه و پیشرفت میباشد که در فقدان امنیت هرگز قابل پیشرفت و توسعه نیست، و دولتهای اسلامی چندان فرصتی از جنگها نمییافتند که درباره مقوله علم و توسعه و صنعت برنامهریزی کنند، مقداری از تولید علم و ایجاد زمینههای مختلف که برای بخشهایی از جهان اسلام به وجود آمده، در سایه صلح و آسایش و امنیت بوده که مرهون تلاش فردی علمای بزرگ اسلامی با حمایت جزئی دولتها بوده است، مثل، تلاشهای علمی ابن سینا و فارابی و علمای برخواسته از اندلس.[8]
3. فقدان وحدت و زمینههای همفکری در گستره جغرافیایی جهان اسلام و انقراض خلافتهای بزرگ اسلامی از جمله خلافت عثمانی که زمینه ساز فروپاشیدن امپراطور دیرین اسلامی گردیده که پای استعمار را به کشورهای اسلامی گشود.[9]
4. ظهور پدیده استعمار در اشکال مختلف آن که به غارت ثروتهای کشورهای اسلامی و تحلیل فرهنگ خودی در کشورهای اسلامی پرداخته و فرهنگ مصرفی خویش را به این کشورها تحمیل نمودند، و به تبع آن نیروهای انسانی این کشورها را در خدمت اهداف خویش به کار گرفتند و امروزه با پیدایش ابزار ارتباطی که با سرعت نوری فزاینده نه تنها فرهنگ این کشورها را نابود مینماید بلکه به سرقت مغزها و دانشمندان این کشورها اقدام کردهاند که کاملاً مغایر با توسعه و تولید علم در این کشورهاست.[10]
5. یکی از مهمترین عوامل و موانع توسعه در کشورهای جهان اسلام و ایران نوع حکومتهای آن هاست که در طول تاریخ اسلام و قبل از آن بر این کشورها مستولی بوده است و آن استیلای سایه استبداد است که در ایران و اکثر کشورهای اسلامی سابقه دیرین دارد. استبداد از دو راه مانع پیشرفت است؛ یکی از راه دیکتاتوری قدرت مرکزی که فقط به خواستههای خود پافشاری نموده و زمینههای تولید نظریات مختلف را از بین میبرد، راه دیگری که استبداد مانع توسعه میشود این است که استبداد نماینده کشورهای استعمارگر بوده که تأمین کننده منافع آنها به حساب میآید مثلا حکومتهای کشورهای خلیج فارس چون قدرت مردمی و جایگاه مردمی ندارند، مورد حمایت قدرتهای استعماری بوده و قدرت خویش را مدیون آنها میدانند، بنابراین تمام خواستههای آنها را در کشور اجرا می نمایند که نتیجه این برنامه استمرار مصرفگرایی و عدم توجه به نیروهای داخلی و تولیدات فکری داخلی و عدم ایجاد زمینه مساعد برای توسعه و وابستگی کامل کشور به تک محصولی و از بین رفتن صنایع بزرگ و کوچک داخلی و در نتیجه تأثیرپذیری کامل زندگی مردم این کشورها از غرب و استمرار عقب ماندگی خواهد بود.
ایران پس از اسلام خدمات چشمگیری در سایه اسلام به جهان بشریت نموده است اما پس از سقوط دولتهای مقتدر که آخرین آن دولت زندیان بود گرفتار دخالت استعمار در حکومت مرکزی شد به طوری که در عصر قاجار و پهلوی استبداد و استعمار که دو نیروی بازدارنده از توسعه بوده است صدها سال به این کشورها مسلط شد و ایران را از توسعه شتابزده جهان بازداشته است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سعی دولت اسلامی ایران بر تکاپوی و استقلال و ایجاد زمینههای علمی و فرهنگی بوده است که با موانع عدیدهای روبرو شده که مهمترین آن موانع تحمیل جنگ 8 ساله به ایران و... میباشد. در عین حال وضع اقتصادی ایران در طول 25 سال انقلاب اسلامی از گذشته بهتر شده و در زمینههای مختلف از جمله کشاورزی و صنایع دستی و امور نظامی روز به روز به دست آوردهای خوبی نایل شده است. امید است که این توسعه راه رشد و تعالی را بپیماید و به وضعیت مطلوب برسد.
[1] . ک. لیبرته، ریشههای عقب ماندگی، ترجمه ش. صبوری، چ اول، تهران، روزبه، 1337، ص 5، و دکتر کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و ...، چ هفتم، تهران، توسعه، 1381، ج اول، ص 43، و عباس میلانی، تجدد و تجرد ستیزی در ایران، تهران، آیینه، 78، ص 14، و صادق زیبا کلام، ما چگونه ما شدیم؟ چ چهارم، تهران، روزنه، 1377، فصل دوازدهم، ص اول تا آخر.
[2] . ابوعبدالله زنجانی، تاریخ قرآن، ترجمه ابوالقاسم سحاب، چ اول، تبریز، 1341، ص 152 162، گواهی cayiyle دانشمند معروف انگلیس، و گواهی Tolstoi روسی و گواهی Sodieu فرانسوی و گواهی دانشمند خاور شناس و معروف Ggustawe lebon و Goethe آلمانی و Noeldke آلمانی و لومانس آمریکایی و ... همه معترفند که اسلام با کتاب آسمانی قرآن کاملترین دین الهی است که دارای تعالیم درخشان و مترقی است.
[3] . در این باره، ر.ک: فیض کاشانی، الوافی، چ اول، اصفهان، مکتبه امام امیر المؤمنین علی علیه السّلام ، 1406، ج 1، ص 49، کتاب العقل و العلم.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 95.
[5] . کالین، رنان، تاریخ علم کمبریج، ترجمه حسن افشار، چ دوم، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 281، 286 و 304.
[6] . همان، ص 281 الی 333 و 335 350 و ویل دورانت، تاریخ تمدن، چ چهارم، تهران، علمی فرهنگی، 74، ج 7، ص 624.
[7] . سمیح عاطف الزین، ریشههای ضعف و عقب ماندگی مسلمین، ترجمه محمود رجبی و کمالی نیا، چ اول، قم، هجرت، 1398 ق، ص 41 60، و علمداری، پیشین، ص 293.
[8] . سمیح عاطف الزین، پیشین، ص 41 50 و علمداری، پیشین، ص 296 و ر.ک: به شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا، مترجم علی دوانی، چاپ پنجم، تهران، نشر فرهنگ، تهران، 1370، ص 31 55 و ر.ک: ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، چ سیزدهم، تهران، فردوس، 1372، ج 99 293 و 300 303 و 9 347 و 351 و ر.ک: محمد ابراهیم آیتی، آندلس، یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، دانشگاه، 1363، ص 204 و ر.ک: کلود کاهن، در آمدی بر تاریخ اسلام در قرون وسطی، ترجمه اسدالله علوی، مشهد، آستان قدس، 1370، ص 286.
[9] . سمیح عاطف الزین، پیشین، ص 50 68.
[10] . ک. لیبرته، پیشین، ص 37، و علمداری، پیشین، 360 363.
www.andisheqom.com
- [سایر] اهداف و شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران چه بود؟
- [سایر] علل نارسایی نظریه های غربی ها در تحلیل انقلاب اسلامی چه بود؟ عامل اصلی پیدایش انقلاب اسلامی؟
- [سایر] علت اصلی دشمنی دولت آمریکا با ملت ایران و جمهوری اسلامی چیست؟
- [سایر] چرا اکثر کشورهای اسلامی در توحش و عقب ماندگی هستند؟
- [سایر] علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی و علل پیشرفت غرب در چیست؟
- [سایر] آیا تمدن اسلامی در جوامع امروزی قابل اجرا است؟
- [سایر] عامل اصلی پیروزی انقلاب در سال1357 چیست؟ به عبارت دیگر، آیا در میان عواملی که برای تبیین انقلاب اسلامی بیان میشود، اسلام نقش تعیین کنندهای داشته است؟
- [سایر] نقش انقلاب ایران در تحول تاریخی جهان و تأثیرش بر دیگر فرهنگ ها و جوامع چه بود؟
- [سایر] آیا عقیده به مهدویت از جوامع دیگر و از اصول غیر اسلامی وارد شده است؟
- [سایر] آیا دین اسلام دین فقر و گرسنگی است؟ علت فقر اقتصادی جوامع اسلامی چیست؟
- [آیت الله مظاهری] (اصالة الصحة) اصلی از اصول اسلامی است و معنای آن این است که اگر عملی را از مسلمانی دیدیم که از جهت ظاهر خوب نیست، آن را خوب بدانیم و کار او را به صورت صحیح و خوب توجیه کنیم، حتّی امام صادق(سلاماللهعلیه) فرمودهاند: هفتاد توجیه برای آن بکن تا سوءظن برای تو پیدا نشود.
- [آیت الله جوادی آملی] .در این زمان که نظام جمهوری اسلامی ایران با کشورهای شرق و غرب و دولت های کفّار حربی , معاهده و پیمان عدم تعرّض و تجاوز بسته است، سرقت و نیرنگ و عدم وفا به تعهّد نسبت به حقوق و اموال کفّار حربی, جایز نیست.
- [آیت الله سبحانی] خرید و فروش چیزهایی که از قمار یا دزدی یا معاملات باطل به دست آمده، حرام و باطل است و تصرّف در آنها جایز نیست و اگر کسی آن را بخرد باید به صاحب اصلی اش بازگرداند و اگر صاحب اصلی اش را نمی شناسد به نظر حاکم شرع عمل کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] خرید و فروش چیزهایی که از قمار یا دزدی یا معاملات باطل به دست آمده، حرام و باطل است و تصرف در آنها جایز نیست و اگر کسی آن را بخرد باید به صاحب اصلی اش بازگرداند و اگر صاحب اصلی اش را نمی شناسد به دستور حاکم شرع عمل کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .در فرض قبلی، اگر مالک اصلی و اجاره دهنده یا عاریه دهنده, هر دو ادعا کردند که این گنج مال من است، در این صورت , اگر زمان اجاره یا عاریه بین مالک اصلی و اجاره یا عاریه کننده طولانی مدّت (بیست ساله ) باشد و مدّت زیادی (ده سال ) گذشته باشد ، در این صورت , قول اجاره دهنده یا عاریه دهنده , مقدّ م است و اگر از زمان اجاره یا عاریه چند روز بیشتر نگذشته است، یا اجاره یا عاریه کوتاه مدّت باشد، در این دو صورت , قول مالک اصلی مقدّم و گنج مال اوست.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کسی اجیر شد که در زمان معیّن کاری را انجام دهد، به صورتی که محور اصلی اجاره, "کار در زمانِ محدود" باشد و در آن مدت, آماده انجام دادن کار شد، حق درخواست اجرت را دارد, هرچند صاحب کار به او رجوع نکند و او نیز برای خود یا دیگری کار کند؛ ولی اگر محور اصلی اجاره, "واگذاریِ زمانِ معیّن" باشد, به گونهای که اجیرکننده مالک مدّت محدود شد، اجیر حق ندارد بدون اذن اجیرکننده, کاری برای خود یا دیگری انجام دهد و اگر انجام داد و او راضی شد، پولی که در برابر کار دوم قرار دارد, مال اجیرکننده است و اجیرشونده فقط اجرت اصلی خود را از او طلب میکند.
- [آیت الله مظاهری] اقلیتهای مذهبی در طرح دعوی باید به قاضی اسلامی مراجعه نمایند و قاضی نیز باید طبق موازین اسلامی حکم نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله مظاهری] میزان کلی در دیه اعضای اصلی انسان این است که هر عضوی که فرد باشد، مانند زبان یا آلت مردانگی، بریدن و از بین بردن آن موجب دیه قتل (هزار مثقال شرعی طلا) است و هر عضو اصلی که جفت باشد، مانند دست و پا و گوش و چشم، بریدن یا از بین بردن جفت آن موجب دیه قتل، و بریدن یا از بین بردن یکی از آنها موجب نصف دیه است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.