شاید بتوان گفت که هیچ یک از امامان - علیهم السلام - همانند امام حسن عسکری علیه السلام در فشار طاغوتهای عصر و در زندانها نبوده است، تا آنجا که حتی در زندان، جاسوسی را بر او گماشته بودند تا گفتار و رفتار او را گزارش دهد، چنانکه ابو جعفر هاشمی میگوید: با چند نفر در زندان بودم ناگاه امام حسن عسکری علیه السلام را وارد زندان کردند، در زندان شخصی بودو ادعا میکرد از علویان است، امام علیه السلام در غیاب او به یارانش فرمود (این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، آنچه گفته اید در نامهای نوشته و در داخل لباسهایش میباشد تا به خلیفه گزارش دهد) یکی از حاضران لباسهای او را وارسی کرد، همان نامه را یافت که مطالب خطرناکی را در مورد زندانیان نوشته بود[1]. این همه فشار برای چه بود؟ در جواب باید گفت: طاغوتهای بنیعباس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری علیه السلام ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند: 1 جمعیت شیعیان در آن عصر، به خصوص در عراق، بسیار بود، طاغوتها ترس آن داشتند که آنها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری علیه السلام تاج و تخت عباسیان را واژگون نمایند؛ شیعیان در این عصر به قدری نیرومند بودند که: احمد بن عبید الله ابن خاقان میگوید: جعفر کذاب (برادر امام حسن عسکری علیه السلام که به دروغ ادعای امامت میکرد) نزد پدرم عبیدالله که دارای مقام عالی در دربار خلیفه بود آمد و گفت: ( مقام برادرم را به من بده، در عوض، من سالی بیست هزار دینار برای تو میفرستم) پدرم به او گفت: (یا احمق السلطان جرد سیفه فی الذین زعموا أن اباک و اخاک[2] ...الخ) ترجمه: ای احمق نادان! خلیفه، به روی معتقدین به امامت پدر و برادرت (امام حسن عسکری علیه السلام ) شمشیر کشید، تا آنها را از این اعتقاد برگرداند، نتوانست، بنا بر این اگر آنها (شیعیان) امامت تو را قبول دارند نیاز به خلیفه و غیر او نداری و اگر آنها تو را به امامت قبول ندارند، به وسیله ما هرگز نمیتوانی به این مقام برسی. پدرم از آن پس، اصلاً به جعفر اعتنا نکرد و تا زنده بود اجازه نداد که جعفر به نزدش بیاید[3]. 2 از سوی دیگر باید به این مسئله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری علیه السلام داشتند و اموال بسیاری به مجضرش میرساندند، تا آنجا که به عنوان مثال، آن حضرت صد هزار دینار (یعنی صد هزار مثقال طلا) به یکی از نمایندگان مورد اطمینان خود به نام علیبن جعفر همّانی داد تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج تقسیم کنند، بار دیگر صد هزار دینار برای او فرستاد، بار سوم سی هزار دینار برای او حواله کرد.[4] تلاشهای سیاسی اما حسن عسکری علیه السلام نامه و پیکهای او، فعالیت شاگردان و نمایندگان او، حوزه علمیه طاغوت برانداز او، گفتار سازنده و حرکتبخش او و ... همه و همه نشان میداد که او نه تنها تسلیم دستگاه طاغوتی بنیعباس نیست، بلکه زمینه سازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گستردهای بر ضد آن دستگاه میکند. 4 طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمانان میدانستند که قائم آل محمد صلی الله علیه و آله حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور میکند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور در سراسر جهان به دست اوست، از طرفی دریافته بودند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری علیه السلام است، لذا در مورد آن حضرت، بسیار حساس بودند و احساس خطر میکردند و بر همین اساس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از هنگام ولادت (در سال 255) حتی در عصر پدر (تا سال 260 یعنی 5 سال) جز از یاران بسیار مخصوص، مخفی بود. مرحوم محدث قمی در اینباره مینویسد: ( سه نفر از خلفای بنی عباس خواستند امام حسن عسکری علیه السلام را بکشند زیرا به آنها خبر رسیده بود که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در صلب اوست، آنها آن حضرت را چندین بار زندانی نمودند.[5]) و نیز روایت شده امام حسن عسکری علیه السلام هنگام ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: (ظالمان پنداشتند که مرا میکشند تا نسل مرا قطع نمایند، آنها قدرت خداوند قادر را چگونه دیدهاند).[6] این عوامل و نظیر آن، موجب شد که طاغوتیان بنیعباس سخت ترین فشار و اختناق و سانسور را بر امام حسن عسکری علیه السلام و یارانش وارد ساختند، امام حسن عسکری علیه السلام برای حفظ یاران خود، به پنهانکاری و راز پوشی تأکید میکرد، تا آنجا که عثمان بن سعید عمری یار مخصوص آن حضرت (اولین نائب خاص امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) زیر پوشش روغن فروش مطالب را محرمانه از امام حسن عسکری علیه السلام به شیعیان و به عکس گزارش میداد، از این رو به او سمّان (روغن فروش) میگفتند[7]. کوتاه سخن آنکه: از بررسی تلاشهای امام حسن عسکری علیه السلام و یارانش فهمیده میشود که آن بزرگمردِ علم و کمال و سیاست، در هفت مورد، تلاش عمیق و چشمگیری داشته است که عبارتند از: 1 تشکیل حوزه علمیه و کوششهای علمی و انقلاب فرهنگی. 2 ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیکها و نامهها و تعیین نمایندگان، و تلاشهای آنها و ارتباط با آنها. 3 تلاشهای سری و محرمانه سیاسی. 4 پشتیبانی مالی شیعیان از امام و حمایت مالی آن حضرت از مستضعفان، برای حفط کیان تشیع. 5 تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه، و روحیه دادن به آنها و سفارش آنها به مقاومت و استقامت در برابر ستمگران. 6 استفاده گسترده از آگاهیهای غیبی و قدرتهای ملکوتی و معنوی. 7 آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت[8]. امام حسن عسکری علیه السلام در راستای این اصول تا سرحد شهادت ایستادگی کرد و تحت شدید ترین شکنجهها و فشارها در زندانها و خانه و بیرون خانه رسالت خود را به جهانیان ابلاغ فرمود و سرانجام با نیرنگ معتمد عباسی، در سن 28 یا 29 سالگی مسموم و به شهادت رسید. خدایا ما را از پیروان و شیعیان واقعی آن حضرت و از منتظران واقعی فرزندش حجهبن الحسن العسکری قرار بده. [1] . اعلام الوری، ص 354. [2] . اصول کافی، ج 1، ص 505 و 506. [3] . اصول کافی، ج 1، ص 505 و 506. [4] . الغیبه الطوسی، ص 212. [5] . انوار البهیّه، ص 490. [6] . بحار، ج 50، ص 214. [7] . سفینه البحار، ج 6، 143 و 144، انتشارات دارالاسوه للطباعه و النشر، طهران 1416 قمری. [8] . اقتباس از کتاب سیره پیشوایان مهدی پیشوایی، ص 626 تا 650. www.andisheqom.com
شاید بتوان گفت که هیچ یک از امامان - علیهم السلام - همانند امام حسن عسکری علیه السلام در فشار طاغوتهای عصر و در زندانها نبوده است، تا آنجا که حتی در زندان، جاسوسی را بر او گماشته بودند تا گفتار و رفتار او را گزارش دهد، چنانکه ابو جعفر هاشمی میگوید: با چند نفر در زندان بودم ناگاه امام حسن عسکری علیه السلام را وارد زندان کردند، در زندان شخصی بودو ادعا میکرد از علویان است، امام علیه السلام در غیاب او به یارانش فرمود (این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، آنچه گفته اید در نامهای نوشته و در داخل لباسهایش میباشد تا به خلیفه گزارش دهد) یکی از حاضران لباسهای او را وارسی کرد، همان نامه را یافت که مطالب خطرناکی را در مورد زندانیان نوشته بود[1].
این همه فشار برای چه بود؟ در جواب باید گفت: طاغوتهای بنیعباس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری علیه السلام ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند:
1 جمعیت شیعیان در آن عصر، به خصوص در عراق، بسیار بود، طاغوتها ترس آن داشتند که آنها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری علیه السلام تاج و تخت عباسیان را واژگون نمایند؛ شیعیان در این عصر به قدری نیرومند بودند که: احمد بن عبید الله ابن خاقان میگوید: جعفر کذاب (برادر امام حسن عسکری علیه السلام که به دروغ ادعای امامت میکرد) نزد پدرم عبیدالله که دارای مقام عالی در دربار خلیفه بود آمد و گفت: ( مقام برادرم را به من بده، در عوض، من سالی بیست هزار دینار برای تو میفرستم) پدرم به او گفت: (یا احمق السلطان جرد سیفه فی الذین زعموا أن اباک و اخاک[2] ...الخ)
ترجمه: ای احمق نادان! خلیفه، به روی معتقدین به امامت پدر و برادرت (امام حسن عسکری علیه السلام ) شمشیر کشید، تا آنها را از این اعتقاد برگرداند، نتوانست، بنا بر این اگر آنها (شیعیان) امامت تو را قبول دارند نیاز به خلیفه و غیر او نداری و اگر آنها تو را به امامت قبول ندارند، به وسیله ما هرگز نمیتوانی به این مقام برسی. پدرم از آن پس، اصلاً به جعفر اعتنا نکرد و تا زنده بود اجازه نداد که جعفر به نزدش بیاید[3].
2 از سوی دیگر باید به این مسئله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری علیه السلام داشتند و اموال بسیاری به مجضرش میرساندند، تا آنجا که به عنوان مثال، آن حضرت صد هزار دینار (یعنی صد هزار مثقال طلا) به یکی از نمایندگان مورد اطمینان خود به نام علیبن جعفر همّانی داد تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج تقسیم کنند، بار دیگر صد هزار دینار برای او فرستاد، بار سوم سی هزار دینار برای او حواله کرد.[4]
تلاشهای سیاسی اما حسن عسکری علیه السلام نامه و پیکهای او، فعالیت شاگردان و نمایندگان او، حوزه علمیه طاغوت برانداز او، گفتار سازنده و حرکتبخش او و ... همه و همه نشان میداد که او نه تنها تسلیم دستگاه طاغوتی بنیعباس نیست، بلکه زمینه سازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گستردهای بر ضد آن دستگاه میکند.
4 طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمانان میدانستند که قائم آل محمد صلی الله علیه و آله حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور میکند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور در سراسر جهان به دست اوست، از طرفی دریافته بودند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری علیه السلام است، لذا در مورد آن حضرت، بسیار حساس بودند و احساس خطر میکردند و بر همین اساس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از هنگام ولادت (در سال 255) حتی در عصر پدر (تا سال 260 یعنی 5 سال) جز از یاران بسیار مخصوص، مخفی بود.
مرحوم محدث قمی در اینباره مینویسد: ( سه نفر از خلفای بنی عباس خواستند امام حسن عسکری علیه السلام را بکشند زیرا به آنها خبر رسیده بود که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در صلب اوست، آنها آن حضرت را چندین بار زندانی نمودند.[5])
و نیز روایت شده امام حسن عسکری علیه السلام هنگام ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: (ظالمان پنداشتند که مرا میکشند تا نسل مرا قطع نمایند، آنها قدرت خداوند قادر را چگونه دیدهاند).[6]
این عوامل و نظیر آن، موجب شد که طاغوتیان بنیعباس سخت ترین فشار و اختناق و سانسور را بر امام حسن عسکری علیه السلام و یارانش وارد ساختند، امام حسن عسکری علیه السلام برای حفظ یاران خود، به پنهانکاری و راز پوشی تأکید میکرد، تا آنجا که عثمان بن سعید عمری یار مخصوص آن حضرت (اولین نائب خاص امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) زیر پوشش روغن فروش مطالب را محرمانه از امام حسن عسکری علیه السلام به شیعیان و به عکس گزارش میداد، از این رو به او سمّان (روغن فروش) میگفتند[7].
کوتاه سخن آنکه: از بررسی تلاشهای امام حسن عسکری علیه السلام و یارانش فهمیده میشود که آن بزرگمردِ علم و کمال و سیاست، در هفت مورد، تلاش عمیق و چشمگیری داشته است که عبارتند از:
1 تشکیل حوزه علمیه و کوششهای علمی و انقلاب فرهنگی.
2 ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیکها و نامهها و تعیین نمایندگان، و تلاشهای آنها و ارتباط با آنها.
3 تلاشهای سری و محرمانه سیاسی.
4 پشتیبانی مالی شیعیان از امام و حمایت مالی آن حضرت از مستضعفان، برای حفط کیان تشیع.
5 تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه، و روحیه دادن به آنها و سفارش آنها به مقاومت و استقامت در برابر ستمگران.
6 استفاده گسترده از آگاهیهای غیبی و قدرتهای ملکوتی و معنوی.
7 آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت[8].
امام حسن عسکری علیه السلام در راستای این اصول تا سرحد شهادت ایستادگی کرد و تحت شدید ترین شکنجهها و فشارها در زندانها و خانه و بیرون خانه رسالت خود را به جهانیان ابلاغ فرمود و سرانجام با نیرنگ معتمد عباسی، در سن 28 یا 29 سالگی مسموم و به شهادت رسید.
خدایا ما را از پیروان و شیعیان واقعی آن حضرت و از منتظران واقعی فرزندش حجهبن الحسن العسکری قرار بده.
[1] . اعلام الوری، ص 354.
[2] . اصول کافی، ج 1، ص 505 و 506.
[3] . اصول کافی، ج 1، ص 505 و 506.
[4] . الغیبه الطوسی، ص 212.
[5] . انوار البهیّه، ص 490.
[6] . بحار، ج 50، ص 214.
[7] . سفینه البحار، ج 6، 143 و 144، انتشارات دارالاسوه للطباعه و النشر، طهران 1416 قمری.
[8] . اقتباس از کتاب سیره پیشوایان مهدی پیشوایی، ص 626 تا 650.
www.andisheqom.com
- [سایر] امام حسن عسکری علیه السلام چند بار به زندان افتاد؟
- [سایر] چرا امام حسن عسکری علیه السلام همواره در بند بودند؟
- [سایر] مهمترین کرامت امام عسکری(ع) چی بوده؟
- [سایر] نام فرزندان امامان؛ از امام علی(ع) تا امام حسن عسکری(ع) را نام ببرید.
- [سایر] آیا رجعت از امام حسین (ع) شروع و به امام حسن عسکری (ع) ختم میشود؟
- [سایر] دلیل فرمایش امام حسن عسگری (ع) که ثواب زیارت امام رضا (ع)بیشتر از زیارت امام حسین (ع) است، چیست؟
- [سایر] زندگینامه حضرت امام حسن عسکری(ع) را بیان فرمایید.
- [سایر] اینکه امام حسن عسکری ع جانشنی نداشتند صحیح است؟
- [سایر] آیا امام حسن عسکری (ع) بجز حضرت مهدی، فرزند پسر دیگری داشتند؟ فرزند دختر چطور؟
- [سایر] آیا نص متواتر بر امامت امام زمان (عج) از امام عسکری (ع) رسیده است؟
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.