شبهه: در مورد عزاداری برای اهل بیت خصوصا امام حسین(ع) افراط و زیاده روی شده است و اهمیت دادن به این مراسمات هیچ لزومی ندارد.
در میان شیعه و اهل سنت مشهور است که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله در آخرین روزهای حیات جسمانی خود مکرر، این مطلب را گوشزد فرمود: (انّی تارکُ فیکم الثّقلین، کتاب الله و عترتی، اهل بیتی)؛ من دو چیز سنگین و گران بها را در میان شما باقی می‌گذارم، کتاب خدا و اهل بیتم را. از جمله: الف. پس از اتمام حج در حجه الوداع و در پیش گرفتن راه مدینه، با رسیدن به غدیرخم، رسول خدا صلّی الله علیه و آله در آن مکان (با این که جای مناسبی برای منزل کردن نبود) فرود آمد؛ مسلمانان نیز از آن حضرت پیروی کرده و فرود آمدند؛ علت این تصمیم، انتصاب امیر مؤمنان علی علیه السّلام برای خلافت مسلمانان به دستور خدا از سوی پیامبر صلّی الله علیه و آله بود. با مقدماتی که فراهم شد، آن حضرت ضمن خطبه‌ای مفصل خبر نزدیک بودن رحلت خود را به اطلاع مردم رسانید و فرمود: (انّی مخلفٌ فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلّوا إبداً کتاب الله و عترتی أهل بیتی و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض)؛ من بعد از خود چیزی را در بین شما باقی می‌گذارم، که اگر به آن تمسک جوئید هرگز گمراه نشوید، کتاب خدا و عترت یعنی اهل بیتم را، اینان از هم جدا نشوند تا در سر حوض (کوثر) برمن وارد شوند؛ آن گاه فرمود: آیا من به شما اولی از خود شما نیستم؟ مسلمانان پاسخ دادند:‌ بله. سپس فرمود: (من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه)؛ هر کس من مولای اویم علی مولای اوست.[1] ب. هر چه زمان به پیش می‌رفت و اجل پیامبر صلّی الله علیه و آله نزدیک‌تر می‌شد سفارش آن حضرت در جهت اقتدا و پیروی از قرآن وعترت و پرهیز از اختلاف و ارتداد، بعد از وفات خود بیشتر می‌شد؛ در یکی از این موارد فرمود: (ای مردم من پیش از شما می‌روم و شما در کنار حوض بر من وارد می‌شوید، آگاه باشید در آن جا، از شما درباره دو چیز ارزشمند می‌پرسم، مواظب باشید که بعد از من با آنها چگونه رفتار می‌کنید، خدای مهربان و آگاه به من خبر داد که آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا مرا ملاقات کنند، آنها کتاب خدا و اهل بیت من هستند، از آنان سبقت نگیرید تا پراکنده نشوید، در حق آنان کوتاهی نکنید که نتیجه آن هلاکت شماست، به آنان چیزی را تعلیم ندهید، چون که از شما داناترند.[2] کلام آن حضرت در آخرین روزهای زندگی پیوسته تکرار این گونه کلمات در هر محفل و مجلسی بود.[3] ج. زید بن ارقم می‌گوید: روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله در ضمن خطبه‌ای فرمود: (ای مردم همانا من بشرم و نزدیک است که پیک الهی به سراغ من آید، میان شما دو چیز گرانبها باقی می‌گذارم، یکی کتاب خدا که در آن نور و هدایت است، پس به کتاب خدا چنگ بزنید و آن را مواظب باشید، دیگری اهل بیتم را). آن گاه سه مرتبه فرمود: (أذکرکم الله فی أهل بیتی)؛ خدا را به یاد شما می‌اندازم نسبت به اهل بیتم).[4] د. از ابوسعید خدری نقل شده که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: (من در میان شما دو چیز ارزشمند را ترک می‌کنم که یکی بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا و آن ریسمانی است که از آسمان به زمین کشیده شده؛ و عترتم یعنی اهل بیتم را، آنان از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من وارد شوند).[5] از مجموع روایات فریقین (شیعه و سنی) استفاده می‌شود که: دائماً قرآن با عترت و عترت با قرآن است و کسانی اهل سعادتند که هر دو را با هم و در کنار هم داشته باشند؛ و نتیجه تمسک به قرآن به تنهایی و یا پیروی از عترت و دوستی با آنان به تنهایی یا جدا شدن از هر دو، چیزی جز گمراهی در دنیا و سیه رویی در آخرت نیست. نکته مهمی که توجه به آن ضروری است، این است که: تمسک به قرآن در صورتی پذیرفته است که مبین و مفسر آن عترت پیامبر صلّی الله علیه و آله باشند نه آن که هر فردی مطابق سلیقه و تمایلات شخصی خود آن گونه که منفعتش اقتضا نماید، قرآن را تفسیر کند؛ یقیناً تمسک به چنین قرآن و تفسیری مقصود پیامبر صلّی الله علیه و آله در حدیث ثقلین نیست؛ حدیث بُرید شاهد این مدعاست. برید به معاویه تفسیر ( وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ) در آیه شریفه ( قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ)[6] را، از امام باقر علیه السّلام جویا شد، حضرت فرمود: مقصود، ما هستیم، علی علیه السّلام اولین و برترین و بهترین ما بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله است.[7] از بیان حضرت باقر علیه السّلام به خوبی روشن است که قرآن و اهل بیت علیهم السّلام ارتباط ناگسستنی با یکدیگر دارند و آن تفسیری از اعتبار لازم برخوردار است که مفسر و بیانگر آن امامان معصوم باشند. از مجموع مطالب گذشته به نتایج زیر می‌رسیم: 1. پیامبر صلّی الله علیه و آله قرآن و عترت را مهمترین موضوع بعد از رحلت خود می‌دانسته و در حق آنها مکرراً سفارش کردند. 2. قرآن و عترت با هم و در کنار یکدیگر قرار دارند و هر کس به هر دو، تمسک جوید اهل سعادت است. 3. عالمان حقیقی و مفسران واقعی قرآن امامان معصوم علیهم السّلام یعنی همان عترت پاک پیامبر صلّی الله علیه و آله هستند. 4. سرانجام کوتاهی در ادای حقوقی اهل بیت علیهم السّلام خذلان در دنیا و سیه رویی در آخرت است. در پایان تنها مسأله‌ای که توجه به آن ضروری می‌نماید این است که مقصود از تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السّلام در این احادیث چیست؟ آیا احترام ظاهری به قرآن و تنها گرد و خاک برگرفتن از آن بدون تأمل و تدبر در آیات و احکام نورانی آن کافی است؟ آیا اظهار علاقه به اهل بیت پیامبر علیهم السّلام و برگزاری مراسم اعیاد و وفیات و عزاداری به خصوص عزاداری حضرت سید الشهدا علیه السّلام ‌بدون توجه به پیمودن راه آنان و برآوردن انتظارات آن بزرگواران از کسانی که نام زیبای (شیعه) را برخود نهاده‌اند کافی است؟ یقیناً مقصود پیامبر صلّی الله علیه و آله از تمسک به قرآن و عترت تنها اکتفا کردن به این اندازه احترامات ظاهری نیست. تمسک به قرآن یعنی آگاهی به احکام قرآن و در مسیر هدایت گام برداشتن، زیرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: (در قرآن نور و هدایت است)؛[8] امیر المؤمنین علیه السّلام نیز در مقام معرفی قرآن فرمود: (خداوند سبحان کتابی هدایتگر نازل کرده و در آن خیر و شر را بیان فرموده است، پس راه خیر را انتخاب کنید تا هدایت شوید و از مسیر شر دوری جوئید تا اهل سعادت باشید).[9] هدف پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از تمسک به عترت نیز، تنها برگزاری مراسم عزاداری در ایام عزا و جشن و سرور در اعیاد آنان و اظهار علاقه ظاهری نیست؛ بلکه پیمودن راه آنان و اطاعت از دستورات و خواسته‌های آن بزرگواران بخش عمده‌ای از اهداف رسول خدا صلّی الله علیه و آله از آن همه سفارش نسبت به اهل بیت علیهم السّلام است. کلام نورانی حضرت علی علیه السّلام در حدیث اربع مأه، دلیلی روشن بر این مدعاست: (خداوند در میان اهل زمین ما را برگزید و برای ما شیعیانی که ما را یاری می‌کنند اختیار کرد، آنان در شادی ما شادمان و در اندوه ما غمگین هستند؛ مال و جانشان را در راه ما می‌بخشند، آنان از ما هستند و در پیمودن اهداف ما گام بر می‌دارند).[10] بنابراین عزاداری بخشی از وظایف ما نسبت به اهل بیت علیهم السّلام است، همان گونه که این معنا از بیان حضرت امیر علیه السّلام به خوبی روشن است و ادای کامل حقوق آنان در گرو انجام دستورات و گام برداشتن در مسیر آن بزرگواران است. چون درباره عظمت مصیبت امام حسین علیه السّلام روایات معتبر زیادی وارد شده که دارای حکمت بوده و ضامن بقای دین اسلام و تمامیت آن یعنی دست‌آورد پیامبر اکرم که قرآن و شریعت و تمام تلاشهای ائمه معصومین و علمای اسلام است، لذا هر چه در عزاداری آن حضرت بکوشیم نه تنها افراط نکرده‌ایم بلکه احتمال دارد از ادای حقوقمان در مقابل آن ایثارگری سیدالشهداء کوتاهی کرده باشیم. در بحار الانوار مجلسی احادیث فراوانی درباره اهمیت عزاداری امام حسین علیه السّلام وارد شده[11] مجموعاً 38 روایت فقط در بحار از منابع مختلف گردآوری شده است که می‌توانید مراجعه کنید و درباره اهمیت عزاداری امام حسین علیه السّلام و پاداش آن و دباره لعن دشمنان آن حضرت تقریباً نزدیک به 25 عدد روایت معتبر از منابع مختلف آمده است که انسان با تدبر در آنها به عظمت و اجر معنوی عزاداری امام حسین علیه السّلام واقف می‌شود.[12] به نظر شما سؤال کننده عزیز کسی که در راه خدا و برای حفظ دین این همه ایثار و فداکاری کند،‌از خودش از خانواده‌اش از فرزندانش از برادران و یاران بسیار عزیزش حتی از فرزند شیرخوارش بگذرد عزاداری و زنده داشتن یاد و نام او افراط است افراطی که ما در عزاداری امام حسین کرده‌ایم، ‌بدعتهایی است که بوجود آورده‌اند مثلاً زدن طبل و بوغ و دیگر آلات موسیقی که اصل و اساس عزاداری را تحت الشعاع قرار می‌دهد. نه اینکه مرثیه و سینه‌زنی افراط باشد، اینها کاملاً بحق است و پس ما کوتاهی کرده‌ایم نه زیاده‌روی. نتیجه: 1. قرآن ثقل اکبر وعترت ثقل اصغر و هر دو مورد سفارش پیامبر صلّی الله علیه و آله هستند. 2. قرآن و عترت با هم هستند تا در روز قیامت کنار حوض بر آن حضرت وارد شوند. 3. تأمین سعادت دنیا و آخرت در راستای تمسک به قرآن و عترت پیامبر صلّی الله علیه و آله میسر است و تمسک به یکی و مهجور گذاشتن دیگری، انسان را به دره سقوط و گمراهی سوق می‌دهد. 4. تمسک به قرآن یعنی آگاهی به تفسیر و احکام روشنگر آن، از طریق مفسران حقیقی یعنی عترت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و در نهایت عمل به دستورات آن. 5. تمسک به اهل بیت علیهم السّلام یعنی اطاعت از دستورات و ایثار جان و مال در راه آنان و شاد بودن در زمان شادی و اندوهناک بودن در هنگام اندوه و ماتم آنان که مصداق روشن آن، جشن و سرور در اعیاد و ولادت‌ها و عزاداری در ایام عزا و شهادت معصومان علیهم السّلام است، پر واضح است که می‌توان در مراسم و مجالس عزاداری در راه رسیدن به دیگر اهداف اهل بیت و رونق بخشیدن به قرآن و احکام آن بهره فراوان جست. 6. مراسم عزاداری امام حسین علیه السّلام تا آن اندازه ای که سازنده باشد، امری مطلوب و قابل ستایش و تقدیر است و دارای اجر اخروی بوده و بخشی از همان تمسک به اهل بیت علیهم السّلام به شمار می‌رود، و اگر از این مرحله گذشت و به خرافات و تحریفات رسید، ‌باید از آن اجتناب شود. [1] . شیخ مفید، الارشاد، (سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج 11، متوفای 413 ه، دار المفید للطباعه و النشر و التوزیع، چ دوم، 1414 هجری، جزء 1، صص 174 176. [2] . کلینی، کافی، متوفای 329 هجری، دار الکتب الاسلامیه،تهران، چ ششم، 1375 ش، ج 1، ص 294؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه، متوفای قرن 4، مکتبه الصدوق، تهران، صص 42 43، با اندکی تفاوت. [3] . شیخ مفید، همان، صص 179 180. [4] . الدارمی، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمی، متوفای 255 هجری، دار الفکر، بیروت، ص 432. [5] . احمد بن حنبل، المسند، متوفای 241 هجری،‌دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چ دوم، 1414 هجری، ج 4، ص 30، ح 11104، و ص 54، ح 11211، و صص 36 و 37، ح 11131. [6] . رعد، 43. [7] . کافی،‌ همان، ص 229، ح 6. [8] . الدارمی، همان مدرک. [9] . نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات هجرت، قم، چ 1395، ص 242. [10] . صدوق، ‌الخصال، متوفای 381 هجری، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، قم، 1403 هجری، ص 635. [11] . مجلسی، بحار، ج 44، چ دوم، بیروت، دار الوفاء، 1403، ص 278‌ 296. [12] . همان، ج 44، ص 297 306. www.andisheqom.com
عنوان سوال:

شبهه: در مورد عزاداری برای اهل بیت خصوصا امام حسین(ع) افراط و زیاده روی شده است و اهمیت دادن به این مراسمات هیچ لزومی ندارد.


پاسخ:

در میان شیعه و اهل سنت مشهور است که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله در آخرین روزهای حیات جسمانی خود مکرر، این مطلب را گوشزد فرمود:
(انّی تارکُ فیکم الثّقلین، کتاب الله و عترتی، اهل بیتی)؛ من دو چیز سنگین و گران بها را در میان شما باقی می‌گذارم، کتاب خدا و اهل بیتم را.
از جمله:
الف. پس از اتمام حج در حجه الوداع و در پیش گرفتن راه مدینه، با رسیدن به غدیرخم، رسول خدا صلّی الله علیه و آله در آن مکان (با این که جای مناسبی برای منزل کردن نبود) فرود آمد؛ مسلمانان نیز از آن حضرت پیروی کرده و فرود آمدند؛ علت این تصمیم، انتصاب امیر مؤمنان علی علیه السّلام برای خلافت مسلمانان به دستور خدا از سوی پیامبر صلّی الله علیه و آله بود.
با مقدماتی که فراهم شد، آن حضرت ضمن خطبه‌ای مفصل خبر نزدیک بودن رحلت خود را به اطلاع مردم رسانید و فرمود: (انّی مخلفٌ فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلّوا إبداً کتاب الله و عترتی أهل بیتی و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض)؛ من بعد از خود چیزی را در بین شما باقی می‌گذارم، که اگر به آن تمسک جوئید هرگز گمراه نشوید، کتاب خدا و عترت یعنی اهل بیتم را، اینان از هم جدا نشوند تا در سر حوض (کوثر) برمن وارد شوند؛ آن گاه فرمود: آیا من به شما اولی از خود شما نیستم؟ مسلمانان پاسخ دادند:‌ بله. سپس فرمود: (من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه)؛ هر کس من مولای اویم علی مولای اوست.[1]
ب. هر چه زمان به پیش می‌رفت و اجل پیامبر صلّی الله علیه و آله نزدیک‌تر می‌شد سفارش آن حضرت در جهت اقتدا و پیروی از قرآن وعترت و پرهیز از اختلاف و ارتداد، بعد از وفات خود بیشتر می‌شد؛ در یکی از این موارد فرمود:
(ای مردم من پیش از شما می‌روم و شما در کنار حوض بر من وارد می‌شوید، آگاه باشید در آن جا، از شما درباره دو چیز ارزشمند می‌پرسم، مواظب باشید که بعد از من با آنها چگونه رفتار می‌کنید، خدای مهربان و آگاه به من خبر داد که آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا مرا ملاقات کنند، آنها کتاب خدا و اهل بیت من هستند، از آنان سبقت نگیرید تا پراکنده نشوید، در حق آنان کوتاهی نکنید که نتیجه آن هلاکت شماست، به آنان چیزی را تعلیم ندهید، چون که از شما داناترند.[2]
کلام آن حضرت در آخرین روزهای زندگی پیوسته تکرار این گونه کلمات در هر محفل و مجلسی بود.[3]
ج. زید بن ارقم می‌گوید: روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله در ضمن خطبه‌ای فرمود:
(ای مردم همانا من بشرم و نزدیک است که پیک الهی به سراغ من آید، میان شما دو چیز گرانبها باقی می‌گذارم، یکی کتاب خدا که در آن نور و هدایت است، پس به کتاب خدا چنگ بزنید و آن را مواظب باشید، دیگری اهل بیتم را). آن گاه سه مرتبه فرمود: (أذکرکم الله فی أهل بیتی)؛ خدا را به یاد شما می‌اندازم نسبت به اهل بیتم).[4]
د. از ابوسعید خدری نقل شده که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود:
(من در میان شما دو چیز ارزشمند را ترک می‌کنم که یکی بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا و آن ریسمانی است که از آسمان به زمین کشیده شده؛ و عترتم یعنی اهل بیتم را، آنان از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من وارد شوند).[5]
از مجموع روایات فریقین (شیعه و سنی) استفاده می‌شود که: دائماً قرآن با عترت و عترت با قرآن است و کسانی اهل سعادتند که هر دو را با هم و در کنار هم داشته باشند؛ و نتیجه تمسک به قرآن به تنهایی و یا پیروی از عترت و دوستی با آنان به تنهایی یا جدا شدن از هر دو، چیزی جز گمراهی در دنیا و سیه رویی در آخرت نیست.
نکته مهمی که توجه به آن ضروری است، این است که: تمسک به قرآن در صورتی پذیرفته است که مبین و مفسر آن عترت پیامبر صلّی الله علیه و آله باشند نه آن که هر فردی مطابق سلیقه و تمایلات شخصی خود آن گونه که منفعتش اقتضا نماید، قرآن را تفسیر کند؛ یقیناً تمسک به چنین قرآن و تفسیری مقصود پیامبر صلّی الله علیه و آله در حدیث ثقلین نیست؛ حدیث بُرید شاهد این مدعاست.
برید به معاویه تفسیر ( وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ) در آیه شریفه ( قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ)[6] را، از امام باقر علیه السّلام جویا شد، حضرت فرمود: مقصود، ما هستیم، علی علیه السّلام اولین و برترین و بهترین ما بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله است.[7]
از بیان حضرت باقر علیه السّلام به خوبی روشن است که قرآن و اهل بیت علیهم السّلام ارتباط ناگسستنی با یکدیگر دارند و آن تفسیری از اعتبار لازم برخوردار است که مفسر و بیانگر آن امامان معصوم باشند.
از مجموع مطالب گذشته به نتایج زیر می‌رسیم:
1. پیامبر صلّی الله علیه و آله قرآن و عترت را مهمترین موضوع بعد از رحلت خود می‌دانسته و در حق آنها مکرراً سفارش کردند.
2. قرآن و عترت با هم و در کنار یکدیگر قرار دارند و هر کس به هر دو، تمسک جوید اهل سعادت است.
3. عالمان حقیقی و مفسران واقعی قرآن امامان معصوم علیهم السّلام یعنی همان عترت پاک پیامبر صلّی الله علیه و آله هستند.
4. سرانجام کوتاهی در ادای حقوقی اهل بیت علیهم السّلام خذلان در دنیا و سیه رویی در آخرت است. در پایان تنها مسأله‌ای که توجه به آن ضروری می‌نماید این است که مقصود از تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السّلام در این احادیث چیست؟
آیا احترام ظاهری به قرآن و تنها گرد و خاک برگرفتن از آن بدون تأمل و تدبر در آیات و احکام نورانی آن کافی است؟ آیا اظهار علاقه به اهل بیت پیامبر علیهم السّلام و برگزاری مراسم اعیاد و وفیات و عزاداری به خصوص عزاداری حضرت سید الشهدا علیه السّلام ‌بدون توجه به پیمودن راه آنان و برآوردن انتظارات آن بزرگواران از کسانی که نام زیبای (شیعه) را برخود نهاده‌اند کافی است؟
یقیناً مقصود پیامبر صلّی الله علیه و آله از تمسک به قرآن و عترت تنها اکتفا کردن به این اندازه احترامات ظاهری نیست.
تمسک به قرآن یعنی آگاهی به احکام قرآن و در مسیر هدایت گام برداشتن، زیرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: (در قرآن نور و هدایت است)؛[8] امیر المؤمنین علیه السّلام نیز در مقام معرفی قرآن فرمود: (خداوند سبحان کتابی هدایتگر نازل کرده و در آن خیر و شر را بیان فرموده است، پس راه خیر را انتخاب کنید تا هدایت شوید و از مسیر شر دوری جوئید تا اهل سعادت باشید).[9]
هدف پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از تمسک به عترت نیز، تنها برگزاری مراسم عزاداری در ایام عزا و جشن و سرور در اعیاد آنان و اظهار علاقه ظاهری نیست؛ بلکه پیمودن راه آنان و اطاعت از دستورات و خواسته‌های آن بزرگواران بخش عمده‌ای از اهداف رسول خدا صلّی الله علیه و آله از آن همه سفارش نسبت به اهل بیت علیهم السّلام است.
کلام نورانی حضرت علی علیه السّلام در حدیث اربع مأه، دلیلی روشن بر این مدعاست:
(خداوند در میان اهل زمین ما را برگزید و برای ما شیعیانی که ما را یاری می‌کنند اختیار کرد، آنان در شادی ما شادمان و در اندوه ما غمگین هستند؛ مال و جانشان را در راه ما می‌بخشند، آنان از ما هستند و در پیمودن اهداف ما گام بر می‌دارند).[10]
بنابراین عزاداری بخشی از وظایف ما نسبت به اهل بیت علیهم السّلام است، همان گونه که این معنا از بیان حضرت امیر علیه السّلام به خوبی روشن است و ادای کامل حقوق آنان در گرو انجام دستورات و گام برداشتن در مسیر آن بزرگواران است.
چون درباره عظمت مصیبت امام حسین علیه السّلام روایات معتبر زیادی وارد شده که دارای حکمت بوده و ضامن بقای دین اسلام و تمامیت آن یعنی دست‌آورد پیامبر اکرم که قرآن و شریعت و تمام تلاشهای ائمه معصومین و علمای اسلام است، لذا هر چه در عزاداری آن حضرت بکوشیم نه تنها افراط نکرده‌ایم بلکه احتمال دارد از ادای حقوقمان در مقابل آن ایثارگری سیدالشهداء کوتاهی کرده باشیم. در بحار الانوار مجلسی احادیث فراوانی درباره اهمیت عزاداری امام حسین علیه السّلام وارد شده[11] مجموعاً 38 روایت فقط در بحار از منابع مختلف گردآوری شده است که می‌توانید مراجعه کنید و درباره اهمیت عزاداری امام حسین علیه السّلام و پاداش آن و دباره لعن دشمنان آن حضرت تقریباً نزدیک به 25 عدد روایت معتبر از منابع مختلف آمده است که انسان با تدبر در آنها به عظمت و اجر معنوی عزاداری امام حسین علیه السّلام واقف می‌شود.[12] به نظر شما سؤال کننده عزیز کسی که در راه خدا و برای حفظ دین این همه ایثار و فداکاری کند،‌از خودش از خانواده‌اش از فرزندانش از برادران و یاران بسیار عزیزش حتی از فرزند شیرخوارش بگذرد عزاداری و زنده داشتن یاد و نام او افراط است افراطی که ما در عزاداری امام حسین کرده‌ایم، ‌بدعتهایی است که بوجود آورده‌اند مثلاً زدن طبل و بوغ و دیگر آلات موسیقی که اصل و اساس عزاداری را تحت الشعاع قرار می‌دهد. نه اینکه مرثیه و سینه‌زنی افراط باشد، اینها کاملاً بحق است و پس ما کوتاهی کرده‌ایم نه زیاده‌روی.
نتیجه:
1. قرآن ثقل اکبر وعترت ثقل اصغر و هر دو مورد سفارش پیامبر صلّی الله علیه و آله هستند.
2. قرآن و عترت با هم هستند تا در روز قیامت کنار حوض بر آن حضرت وارد شوند.
3. تأمین سعادت دنیا و آخرت در راستای تمسک به قرآن و عترت پیامبر صلّی الله علیه و آله میسر است و تمسک به یکی و مهجور گذاشتن دیگری، انسان را به دره سقوط و گمراهی سوق می‌دهد.
4. تمسک به قرآن یعنی آگاهی به تفسیر و احکام روشنگر آن، از طریق مفسران حقیقی یعنی عترت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و در نهایت عمل به دستورات آن.
5. تمسک به اهل بیت علیهم السّلام یعنی اطاعت از دستورات و ایثار جان و مال در راه آنان و شاد بودن در زمان شادی و اندوهناک بودن در هنگام اندوه و ماتم آنان که مصداق روشن آن، جشن و سرور در اعیاد و ولادت‌ها و عزاداری در ایام عزا و شهادت معصومان علیهم السّلام است، پر واضح است که می‌توان در مراسم و مجالس عزاداری در راه رسیدن به دیگر اهداف اهل بیت و رونق بخشیدن به قرآن و احکام آن بهره فراوان جست.
6. مراسم عزاداری امام حسین علیه السّلام تا آن اندازه ای که سازنده باشد، امری مطلوب و قابل ستایش و تقدیر است و دارای اجر اخروی بوده و بخشی از همان تمسک به اهل بیت علیهم السّلام به شمار می‌رود، و اگر از این مرحله گذشت و به خرافات و تحریفات رسید، ‌باید از آن اجتناب شود.
[1] . شیخ مفید، الارشاد، (سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج 11، متوفای 413 ه، دار المفید للطباعه و النشر و التوزیع، چ دوم، 1414 هجری، جزء 1، صص 174 176.
[2] . کلینی، کافی، متوفای 329 هجری، دار الکتب الاسلامیه،تهران، چ ششم، 1375 ش، ج 1، ص 294؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه، متوفای قرن 4، مکتبه الصدوق، تهران، صص 42 43، با اندکی تفاوت.
[3] . شیخ مفید، همان، صص 179 180.
[4] . الدارمی، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمی، متوفای 255 هجری، دار الفکر، بیروت، ص 432.
[5] . احمد بن حنبل، المسند، متوفای 241 هجری،‌دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چ دوم، 1414 هجری، ج 4، ص 30، ح 11104، و ص 54، ح 11211، و صص 36 و 37، ح 11131.
[6] . رعد، 43.
[7] . کافی،‌ همان، ص 229، ح 6.
[8] . الدارمی، همان مدرک.
[9] . نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات هجرت، قم، چ 1395، ص 242.
[10] . صدوق، ‌الخصال، متوفای 381 هجری، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، قم، 1403 هجری، ص 635.
[11] . مجلسی، بحار، ج 44، چ دوم، بیروت، دار الوفاء، 1403، ص 278‌ 296.
[12] . همان، ج 44، ص 297 306.
www.andisheqom.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین