هنگامی که زمام امور مکه به دست عبدالمطلب افتاد وی تصمیم گرفت که چاه زمزم را مجدداً حفر کند، ولی متأسفانه جایگاه زمزم دقیقاً روشن نبود زیرا هنگامی که قبیلهی (جرهم) در مکه زندگی میکرد آب چاه خشک شده بود واین گروه از ترس حمله قبیلهی (خزاعه) آن چاه را در حالی که دو مجسمهی آهوی طلا و چند قبضه شمشیر پرقیمت در آن مخفی کرده بودند پر کردند. عبدالمطلب پس از کاوشهای زیادی از جای واقعی آن اطلاع یافت و تصمیم گرفت که با فرزند خود (حارث) مقدمات حفر چاه را فراهم آورد. عبدالمطلب، موقع حفر چاه زمزم احساس از نبود فرزندان زیاد در میان قریش احساس ضعف نمود از این جهت نذر کرد که هر موقع شمارة فرزندان او به ده رسید. یکی را در پیشگاه کعبه قربانی کند (کسی را از این پیمان مطلع نساخت.) چیزی نگذشت که، شماره فرزندان او به ده رسید، موقع آن شد که پیمان خود را به مورد اجراء گذارد تصور قضیّه، برای عبدالمطلب بسیار سخت بود ولی در عین حال از آن ترس داشت که موفقیتی در این باره تحصیل نکند و سرانجام در ردیف پیمانشکنان قرار گیرد. از این لحاظ تصمیم گرفت که موضوع را با فرزندان خود در میان بگذارد و پس از جلب رضایت آنان، یکی را به وسیله قرعه انتخاب کند، عبدالمطلب با موافقت فرزندان خود روبرو گردید. مراسم قرعهکشی انجام گرفت قرعه به نام عبدالله (پدر پیامبر اکرم) اصابت کرد. عبدالمطلب، بلافاصله دست عبدالله را گرفت و به سوی قربانگاه برد. گروه قریش از زن و مرد، از جریان نذر و قرعهکشی اطلاع یافت و اظهار تاسف و بی تابی کردند. سران قریش به عبدالمطلب گفتند: اگر بتوان با مال جایگزین کرد ما حاضریم ثروت خود را در اختیارت بگذاریم، عبدالمطلب در برابر امواج خروشان احساسات عمومی متحیر بود چه کند، با خود میاندیشید که مبادا پیمان خود را بشکند ولی با این همه دنبال چاره نیز میگشت. یکی از آن میان گفت: این مشکل را پیش یکی از دانایان عرب ببرید، شاید وی برای این کار راه حلی بیاندیشد. عبدالمطلب و سران قوم موافقت کردند و به سوی یثرب که اقامتگاه آن مرد دانا بود روانه شدند، وی برای پاسخ یک روز مهلت خواست، روز دوم که همگی به حضور او باز یافتند، کاهن چنین گفت: خونبهای یک انسان پیش شما چقدر است؟ گفتند: ده شتر، گفت: شما باید میان ده شتر و آن کسی که او را برای قربانی کردن انتخاب کردهاید، قرعه بزنید و اگر قرعه به نام آن شخص درآمد، شماره شتران را به دو برابر افزایش دهید، باز میان آن دو قرعه بکشید و اگر باز هم قرعه به نام وی اصابت کرد؛ شماره شتران را به سه برابر برسانید و باز قرعه بزنید و به همین ترتیب تا وقتی که به نام شتران اصابت کند. پس از بازگشت به مکه، یک روز در مجمع عمومی مراسم قرعهکشی آغاز گردید و در دهمین بار که شمارة شتران به صد رسیده بود، قرعه به نام آنها درآمد ولی عبدالمطلب برای اینکه یقین کند خدا به این کار راضی است سه بار قرعه را تکرار کرد و هر سه بار قرعه به نام صد شتر درآمد. سرگذشت یاد شده را، بسیاری از مورخان و سیرهنویسان نوشتهاند و این داستان فقط از این جهت قابل تقدیر است که بزرگی روح و رسوخ عزم و اراده عبدالمطلب را مجسم میسازد و درست میرساند که تا چه اندازه این مرد پایبند به پیمان خود با خدا بوده است و از پیامبر گرامی نقل شده است که (أنا اِبن الذَّبیحین) من فرزند دو شخص محکوم به ذبح هستم و مقصود حضرت اسماعیل و حضرت عبدالله است.[1] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فروغ ابدیت، تالیف جعفر سبحانی. 2. سیره ی نبوی، تالیف ابن هشام، ترجمه ی محلاتی. 3. سیره ی نبوی، تالیف جعفر مرتضی عاملی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ابن هشام، السیرة النبویه، دارالکتاب العربی، چاپ ششم، 1418 ه ، جلد اول، ص 176، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 206.
هنگامی که زمام امور مکه به دست عبدالمطلب افتاد وی تصمیم گرفت که چاه زمزم را مجدداً حفر کند، ولی متأسفانه جایگاه زمزم دقیقاً روشن نبود زیرا هنگامی که قبیلهی (جرهم) در مکه زندگی میکرد آب چاه خشک شده بود واین گروه از ترس حمله قبیلهی (خزاعه) آن چاه را در حالی که دو مجسمهی آهوی طلا و چند قبضه شمشیر پرقیمت در آن مخفی کرده بودند پر کردند. عبدالمطلب پس از کاوشهای زیادی از جای واقعی آن اطلاع یافت و تصمیم گرفت که با فرزند خود (حارث) مقدمات حفر چاه را فراهم آورد.
عبدالمطلب، موقع حفر چاه زمزم احساس از نبود فرزندان زیاد در میان قریش احساس ضعف نمود از این جهت نذر کرد که هر موقع شمارة فرزندان او به ده رسید. یکی را در پیشگاه کعبه قربانی کند (کسی را از این پیمان مطلع نساخت.) چیزی نگذشت که، شماره فرزندان او به ده رسید، موقع آن شد که پیمان خود را به مورد اجراء گذارد تصور قضیّه، برای عبدالمطلب بسیار سخت بود ولی در عین حال از آن ترس داشت که موفقیتی در این باره تحصیل نکند و سرانجام در ردیف پیمانشکنان قرار گیرد. از این لحاظ تصمیم گرفت که موضوع را با فرزندان خود در میان بگذارد و پس از جلب رضایت آنان، یکی را به وسیله قرعه انتخاب کند، عبدالمطلب با موافقت فرزندان خود روبرو گردید.
مراسم قرعهکشی انجام گرفت قرعه به نام عبدالله (پدر پیامبر اکرم) اصابت کرد. عبدالمطلب، بلافاصله دست عبدالله را گرفت و به سوی قربانگاه برد. گروه قریش از زن و مرد، از جریان نذر و قرعهکشی اطلاع یافت و اظهار تاسف و بی تابی کردند.
سران قریش به عبدالمطلب گفتند: اگر بتوان با مال جایگزین کرد ما حاضریم ثروت خود را در اختیارت بگذاریم، عبدالمطلب در برابر امواج خروشان احساسات عمومی متحیر بود چه کند، با خود میاندیشید که مبادا پیمان خود را بشکند ولی با این همه دنبال چاره نیز میگشت. یکی از آن میان گفت: این مشکل را پیش یکی از دانایان عرب ببرید، شاید وی برای این کار راه حلی بیاندیشد. عبدالمطلب و سران قوم موافقت کردند و به سوی یثرب که اقامتگاه آن مرد دانا بود روانه شدند، وی برای پاسخ یک روز مهلت خواست، روز دوم که همگی به حضور او باز یافتند، کاهن چنین گفت: خونبهای یک انسان پیش شما چقدر است؟ گفتند: ده شتر، گفت: شما باید میان ده شتر و آن کسی که او را برای قربانی کردن انتخاب کردهاید، قرعه بزنید و اگر قرعه به نام آن شخص درآمد، شماره شتران را به دو برابر افزایش دهید، باز میان آن دو قرعه بکشید و اگر باز هم قرعه به نام وی اصابت کرد؛ شماره شتران را به سه برابر برسانید و باز قرعه بزنید و به همین ترتیب تا وقتی که به نام شتران اصابت کند. پس از بازگشت به مکه، یک روز در مجمع عمومی مراسم قرعهکشی آغاز گردید و در دهمین بار که شمارة شتران به صد رسیده بود، قرعه به نام آنها درآمد ولی عبدالمطلب برای اینکه یقین کند خدا به این کار راضی است سه بار قرعه را تکرار کرد و هر سه بار قرعه به نام صد شتر درآمد. سرگذشت یاد شده را، بسیاری از مورخان و سیرهنویسان نوشتهاند و این داستان فقط از این جهت قابل تقدیر است که بزرگی روح و رسوخ عزم و اراده عبدالمطلب را مجسم میسازد و درست میرساند که تا چه اندازه این مرد پایبند به پیمان خود با خدا بوده است و از پیامبر گرامی نقل شده است که (أنا اِبن الذَّبیحین) من فرزند دو شخص محکوم به ذبح هستم و مقصود حضرت اسماعیل و حضرت عبدالله است.[1]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فروغ ابدیت، تالیف جعفر سبحانی.
2. سیره ی نبوی، تالیف ابن هشام، ترجمه ی محلاتی.
3. سیره ی نبوی، تالیف جعفر مرتضی عاملی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ابن هشام، السیرة النبویه، دارالکتاب العربی، چاپ ششم، 1418 ه ، جلد اول، ص 176، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 206.
- [سایر] در بخش والدین پیامبر اکرم –صلی الله علیه و آله-، در تاریخ اسلام، موضوع نذر عبدالمطلب در ذبح فرزندش مطرح شده آیا این جریان صحت دارد؟
- [سایر] جریان واقعه ذبح «عبداللّه» پدر پیامبراکرم(ص) چه بود؟
- [سایر] از منظر قرآن چرا حضرت ابراهیم علیهالسّلام مأمور به ذبح فرزندش شد؟
- [سایر] از منظر قرآن چرا حضرت ابراهیم علیهالسّلام مأمور به ذبح فرزندش شد؟
- [سایر] جریان واقعه ذبح عبدالله پدر پیامبراکرم (ص) چه بود؟
- [سایر] عبدالمطلب که بود؟ و علت مرگ عبدالمطلّب چه بود؟
- [سایر] حضرت عبدالمطلب دارای چه دینی بوده است؟
- [سایر] عاقبت قاتل جناب حمزه سید الشهداء چه شد؟
- [سایر] آیا مهدی (عج) از نسل عباس عموی پیامبر است؟!
- [آیت الله خوئی] زیدی در حال احرام عملی انجام داده که وظیفهاش ذبح گوسفند و تقسیم بین فقرا بوده گوسفندی هم ذبح نموده و به فقرا داده لکن مقداری از گوشت یا کله یا جگر این گوسفند را عمداً یا سهواً یا جهلاً خودش و یا زن و فرزندش خوردهاند، آیا وظیفه زید چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .مقصود از مردار , چیزی است که ذبح شرعی نشده باش د؛ خواه خودش مرده باشد یا او را کشته باشند یا به وجه غیر شرعی ذبح شده باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که حیوان را ذبح می کند می تواند مرد باشد یا زن یا بچه نابالغی که دستورات ذبح را می داند، ولی بهتر است تا دسترسی به مرد باشد زنان و کودکان را معاف دارند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 35 ذبح حیوانات با وسایل ماشینی در صورتی که شرایط شرعی آن مطابق آنچه در بحث ذبح حیوانات گفته شد انجام شود جایز است و چنان حیوانی پاک و حلال است.
- [آیت الله مظاهری] اگر فهمید حیوانی را رو به قبله ذبح نکرده است آن حیوان حلال است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مردار حیوانی که خون جهنده دارد نجس است در صورتی که خودش مرده باشد، اما اگر به غیر دستور شرعی آن را ذبح کرده باشند پاک است، ولی احتیاط مستحب پرهیز است، بنابراین گوشت و پوست حیواناتی که از ممالک غیراسلامی می آورند پاک است، ولی خوردن این گوشت ها حرام است، مگر این که یقین به ذبح شرعی آنها پیدا شود، یا آورنده آن خبر دهد که ذبح شرعی شده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] استیل نوعی آهن مرغوب است بنابر این ذبح با آن در حال اختیار مانعی ندارد. دستور کشتن شتر
- [آیت الله اردبیلی] گفتن (بسم اللّه) توسّط شخص دیگری غیر از ذبح کننده و یا توسط ضبط صوت و نظایر آن کافی نیست.
- [آیت الله اردبیلی] بیحس کردن حیوان توسّط دستگاه یا هر وسیله دیگری قبل از ذبح، اگر به طور کامل نباشد و مانع از خروج خون متعارف از حیوان پس از سربریدن نشود، اشکال ندارد و باید در غیر حال ناچاری از وارد کردن ضربه گیج کننده به سر حیوان قبل از ذبح اگر موجب اذیّت حیوان باشد خودداری شود، ولی موجب حرام شدن گوشت حیوان نمیشود.
- [آیت الله اردبیلی] گوشتها یا مرغهای سر بریدهای که از کشورهای غیر اسلامی وارد میشوند، محکوم به نجاست و حرمت و مردارند، مگر آن که ذبح شرعی آنها ثابت شود؛ ولی گوشتهایی که در بازار مسلمانان به فروش میروند و احتمال داده میشود که به طور شرعی ذبح شده باشند، حلال و خرید و فروش آنها جایز است.
- [آیت الله مظاهری] هر حیوان حرام گوشت چه اهلی باشد مثل گربه و چه وحشی باشد مانند شیر، پلنگ و عقاب، اگر ذبح یا شکار شود گوشت و پوست آن پاک است گرچه خوردن آن حرام است مگر سگ و خوک که نجس العین هستند و با ذبح یا شکار پاک نمیشوند.