قطب راوندی از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده است: (که حضرت امام حسن علیه السلام به اهلبیت خویش میفرمود که من با زهر شهید میشوم مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند: چه کسی این کار را خواهد کرد؟ فرمود: این کار را زن من خواهد کرد که جعده باشد دختر اشعث بن قیس. معاویه به طور پنهانی زهری برای او خواهد فرستاد و امر خواهد کرد او را که آن زهر را به من بخوراند. گفتند: او را از خانهی خود بیرون کن و او را از خود دور گردان. فرمود: چگونه او را از خانه بیرون کنم، در حالی که کاری نکرده است; اگر او را بیرون کنم، کسی به غیر او مرا نخواهد کشت و او را نزد مردم عذری خواهد بود، که بیجرم و جنایت مرا اخراج کردند; پس از مدّتی معاویه مال بسیاری را با زهر کشنده ای برای جعده فرستاد و به او پیغام فرستاد که اگر این زهر را به امام حسن علیه السلام بخورانی، من صد هزار درهم به تو میدهم و ترا به ازدواج پسر خود یزید در میآورم پس آن زن عزم را جزم نمود که آن حضرت را مسموم نماید. روزی آن حضرت روزه بودند و روز بسیار گرمی بود و تشنگی بر آن جناب اثر کرده و در وقت افطار بسیار تشنه بود، آن زن شربت شیری را از برای آن حضرت آورد و آن زهر را داخل آن کرده بود و به آن حضرت داد، چون امام حسن علیه السلام بیاشامید و احساس سمّ نمود، کلمهی استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) گفت و خداوند را حمد کرد که از این جهان فانی به سوی جهان جاودانی رهسپار میشود و جدّ و پدر و مادر و عمّ خود جعفر و حمزه را دیدار میفرماید; پس روی به جعده کرد و فرمود: کُشتی مرا، خدا بکشد ترا، به خدا سوگند که خَلَفی (جانشینی) بعد از من نخواهی یافت، آن شخص ترا فریب داده، خدا ترا و او را، به عذاب خود خوار فرماید. پس آن حضرت، دو روز در درد و اَلَم ماند و بعد از آن به جدّ بزرگوار و پدر عالی قدر خود ملحق گردید. معاویه از برای آن ملعونه وفا به عهدهای خود نکرد و به روایتی آن مالی که وعده کرده بود، به او داد و لکن او را به ازدواج یزید در نیاورد و گفت کسی که با حسن علیه السلام وفا نکرد، با یزید هم وفا نخواهد کرد).[1] شیخ مفید (ره) هم این مطالب را ذکر کرده و میافزاید: (پس مردی از خاندان طلحه جعده را گرفت و فرزندانی برای او آورد. هرگاه میان آن فرزندان و قبائل قریش نزاعی در میگرفت، قریش آنان را سرزنش میکردند و به آنان میگفتند: ای پسران زنی که شوهرش را زهر میخوراند).[2] در کتاب احتجاج روایت شده است: مردی به خدمت امام حسن علیه السلام رفت و گفت: یابن رسول الله ما را ذلیل کردی و ما شیعیان را غلامان بنی امیّه گردانیدی. حضرت فرمود: به چه سبب؟ گفت: به سبب آن که خلافت را به معاویه سپردی. حضرت فرمود: به خدا سوگند که یاوری نداشتم و اگر یاوری مییافتم شب و روز با او جنگ میکردم تا خدا میان من و او حکم کند. لکن شناختم اهل کوفه را و امتحان کردم ایشان را و دانستم که ایشان به کار من نمیآیند. عهد و پیمان ایشان را وفایی نیست و بر گفتار و کردار ایشان اعتمادی نیست و... آن حضرت سخن میگفت، که ناگهان خون از حلق مبارکش فرو ریخت. طشتی طلب کرد و پیوسته خون از حلق شریفش میآمد تا آن که آن طشت مملوّ از خون شد. راوی گفت: گفتم یابن رسول الله این چیست؟ فرمود: معاویه زهری فرستاده بود که به من خوراندند، آن زهر به جگر من رسیده است و این خونها که در طشت میبینی، قطعههای جگر من است. گفتم، چرا مداوا نمیکنی. فرمود: دو مرتبه دیگر مرا زهر دادهاند و مداوا شدهام، این مرتبهی سوّم است و قابل معالجه و درمان نیست.[3] معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر: 1 حسن کیست؟، فضل اله کمپانی. 2 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی. 3 الارشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . قمی، شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، چاپ کتابفروشی علمیه اسلامیه تهران، 1371، ه. ق، ج اول، ص 168. طبرسی، الاحتجاج، انتشارات اسوه، ج2، ص 73 و شیخ مفید، الأرشاد، با ترجمهی سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 12. شیخ عباس قمی، همان، ص 169. ج اول. [2] . شیخ مفید، همان، ص 12، 13. [3] . طبرسی، الاحتجاج، همان، ج2، ص72 و قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، همان، ج اول، ص 169.
قطب راوندی از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده است: (که حضرت امام حسن علیه السلام به اهلبیت خویش میفرمود که من با زهر شهید میشوم مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند: چه کسی این کار را خواهد کرد؟ فرمود: این کار را زن من خواهد کرد که جعده باشد دختر اشعث بن قیس. معاویه به طور پنهانی زهری برای او خواهد فرستاد و امر خواهد کرد او را که آن زهر را به من بخوراند. گفتند: او را از خانهی خود بیرون کن و او را از خود دور گردان. فرمود: چگونه او را از خانه بیرون کنم، در حالی که کاری نکرده است; اگر او را بیرون کنم، کسی به غیر او مرا نخواهد کشت و او را نزد مردم عذری خواهد بود، که بیجرم و جنایت مرا اخراج کردند; پس از مدّتی معاویه مال بسیاری را با زهر کشنده ای برای جعده فرستاد و به او پیغام فرستاد که اگر این زهر را به امام حسن علیه السلام بخورانی، من صد هزار درهم به تو میدهم و ترا به ازدواج پسر خود یزید در میآورم پس آن زن عزم را جزم نمود که آن حضرت را مسموم نماید. روزی آن حضرت روزه بودند و روز بسیار گرمی بود و تشنگی بر آن جناب اثر کرده و در وقت افطار بسیار تشنه بود، آن زن شربت شیری را از برای آن حضرت آورد و آن زهر را داخل آن کرده بود و به آن حضرت داد، چون امام حسن علیه السلام بیاشامید و احساس سمّ نمود، کلمهی استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) گفت و خداوند را حمد کرد که از این جهان فانی به سوی جهان جاودانی رهسپار میشود و جدّ و پدر و مادر و عمّ خود جعفر و حمزه را دیدار میفرماید; پس روی به جعده کرد و فرمود: کُشتی مرا، خدا بکشد ترا، به خدا سوگند که خَلَفی (جانشینی) بعد از من نخواهی یافت، آن شخص ترا فریب داده، خدا ترا و او را، به عذاب خود خوار فرماید. پس آن حضرت، دو روز در درد و اَلَم ماند و بعد از آن به جدّ بزرگوار و پدر عالی قدر خود ملحق گردید. معاویه از برای آن ملعونه وفا به عهدهای خود نکرد و به روایتی آن مالی که وعده کرده بود، به او داد و لکن او را به ازدواج یزید در نیاورد و گفت کسی که با حسن علیه السلام وفا نکرد، با یزید هم وفا نخواهد کرد).[1] شیخ مفید (ره) هم این مطالب را ذکر کرده و میافزاید: (پس مردی از خاندان طلحه جعده را گرفت و فرزندانی برای او آورد. هرگاه میان آن فرزندان و قبائل قریش نزاعی در میگرفت، قریش آنان را سرزنش میکردند و به آنان میگفتند: ای پسران زنی که شوهرش را زهر میخوراند).[2]
در کتاب احتجاج روایت شده است: مردی به خدمت امام حسن علیه السلام رفت و گفت: یابن رسول الله ما را ذلیل کردی و ما شیعیان را غلامان بنی امیّه گردانیدی. حضرت فرمود: به چه سبب؟ گفت: به سبب آن که خلافت را به معاویه سپردی. حضرت فرمود: به خدا سوگند که یاوری نداشتم و اگر یاوری مییافتم شب و روز با او جنگ میکردم تا خدا میان من و او حکم کند. لکن شناختم اهل کوفه را و امتحان کردم ایشان را و دانستم که ایشان به کار من نمیآیند. عهد و پیمان ایشان را وفایی نیست و بر گفتار و کردار ایشان اعتمادی نیست و... آن حضرت سخن میگفت، که ناگهان خون از حلق مبارکش فرو ریخت. طشتی طلب کرد و پیوسته خون از حلق شریفش میآمد تا آن که آن طشت مملوّ از خون شد. راوی گفت: گفتم یابن رسول الله این چیست؟ فرمود: معاویه زهری فرستاده بود که به من خوراندند، آن زهر به جگر من رسیده است و این خونها که در طشت میبینی، قطعههای جگر من است. گفتم، چرا مداوا نمیکنی. فرمود: دو مرتبه دیگر مرا زهر دادهاند و مداوا شدهام، این مرتبهی سوّم است و قابل معالجه و درمان نیست.[3]
معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر:
1 حسن کیست؟، فضل اله کمپانی.
2 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
3 الارشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . قمی، شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، چاپ کتابفروشی علمیه اسلامیه تهران، 1371، ه. ق، ج اول، ص 168. طبرسی، الاحتجاج، انتشارات اسوه، ج2، ص 73 و شیخ مفید، الأرشاد، با ترجمهی سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 12. شیخ عباس قمی، همان، ص 169. ج اول.
[2] . شیخ مفید، همان، ص 12، 13.
[3] . طبرسی، الاحتجاج، همان، ج2، ص72 و قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، همان، ج اول، ص 169.
- [سایر] هفتم صفر، روز شهادت امام حسن علیه السلام است یا ولادت امام کاظم علیه السلام؟ شرح هفتم ماه صفر، روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است یا ولادت امام موسی کاظم علیه السلام؟ کدام نقل درست است؟ وظیفه ما در این روز عزاداری برای شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است یا شادمانی جهت ولادت امام موسی کاظم علیه السلام؟
- [سایر] چرا به امام حسن مجتبی(علیه السلام)،کریم اهل بیت می گویند؟
- [سایر] چرا بدن امام حسن علیه السلام را بعد از شهادت تیرباران کردند؟
- [سایر] به چه علت به امام حسن(ع) کریم اهل بیت اطلاق میشود؟
- [سایر] درباره فضایل امام حسن علیه السلام و کریم اهل بیت بودن ایشان توضیح دهید؟
- [سایر] آیا با شهادت حضرت قاسم بن الحسن و عبداله بن الحسن علیهما السلام نسل ذکور امام حسن مجتبی(ع) قطع شد آیا در حال حاضر سید حسنی دارم؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان عزیز میخواستم ازتون بپرسم که اینکه می گویند شرایط زمان امام حسن با امام حسین فرق داشت ومعاویه فردی بود که ظاهر اسلام را حفظ میکرد به خاطر همین امام حسن حاضر به صلح با معاویه شدپس چرا با این وجود امام حسن درهمان اوایل بعد از شهادت امام علی میخواست که با معاویه بجنگد و علیه حکومت معاویه نیرو بسیج کند؟
- [سایر] در خصوص تاریخ شهادت امام حسن مجتبی (ع) اختلاف نظر می باشد نظر مبارک جنابعالی در این خصوص چیست ؟
- [سایر] امام علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه به فرزندش امام حسن (ع) چه سفارشهایی میفرمایند؟
- [سایر] در اواخر زندگانی امام علی(ع) و بعد از شهادت آنحضرت و در زمان امامت امام حسن مجتبی(ع) چه کسانی فرماندار مدینه بودند؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله وحید خراسانی] الله اکبر یعنی الله بزرگتر از ان است که وصف شود اشهد ان لا اله الا الله یعنی شهادت می دهم که نیست خدایی معبودی به غیر از الله اشهد ان محمدا رسول الله یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه واله وسلم فرستاده خداست حی علی الصلاه یعنی بشتاب برای نماز حی علی الفلاح یعنی بشتاب برای رستگاری حی علی خیر العمل یعنی بشتاب برای بهترین کارها قد قامت الصلاه یعنی به تحقیق که نماز بر پا شد لا اله الا الله یعنی نیست معبودی مگر الله
- [آیت الله اردبیلی] عدالت، ملکه انجام واجبات و ترک محرمات است، و به وسیله حسن ظاهر شناخته میشود، و با شهادت دو مرد عادل یا شیاعی که موجب وثوق و اطمینان شود و یا هر طریق عقلایی که اطمینانآور باشد، ثابت میشود.
- [آیت الله نوری همدانی] اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ ، به قصد قربت گفته شود . و چون در امثال زمان ما ، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد ، گفتن آن هم مستحسن و لازم است . ترجمه اذان و اقامه اللهَ اکبرً یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند اشهدً ان لا الهَ الاّ اللهً یعنی شهادت می دهم که غیر خدائی که یکتا و بی همتا است خدای دیگر سزاوار پرستش نیست . اشَهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستادة خداست . اشهدً ان علیاً امیر المؤمنینَ ولیّ الله یعنی شهادت می دهم که حضرت علی (علیه الصلاهَ و السلام ) امیر المؤمنین ولی خدا بر همة خلق است حیّ علیَ الصلاهِ یعنی بشتاب برای نماز . حیّ علی الفلاحِ یعنی بشتاب برای رستگاری . حیّ علی خیرِ العملِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَد قامتِ الصلاهُ یعنی بتحقیق نماز بر پا شد . لا الهَ الاّ اللهُ یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است .
- [امام خمینی] "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه "الله اکبر" یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند."اشهد ان لا اله الا الله" یعنی شهادت می دهم که غیر خدایی که یکتا و بی همتا است، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. "اشهد ان محمدا رسول الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر و فرستاده خدا است. "اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام، امیر المؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. "حی علی الصلاه"یعنی بشتاب برای نماز. "حی علی الفلاح" یعنی بشتاب برای رستگاری. "حی علی خیرالعمل" یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. "قد قامت الصلاه" یعنی به تحقیق نماز برپا شد. "لا اله الا الله" یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بی همتا است.