گناه بر دو گونه است: الف- گناه مطلق، و آن سرپیچی و تمرد و تخلف از قانون است که پیامبران خدا به دلیل های عقلی و نقلی از آلودگی به آن پاک بودند و قرآن کریم نیز چنین گناهی رابه پیامبران نسبت نداده است. ب- گناه نسبی، و آن تمرد و سرپیچی نیست بلکه عبارت از این است که اعمال عبادی بندگان هر چند هم باشکوه انجام شود باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها ونعمتهای بیشمار او ناچیز و ناقص است و اساسا قابل مقایسه نیست و کسانیکه عمیق می نگرند و به عظمت خداوند بیشتر آشنا هستند عبادت خود را با شرمی بی حساب به پیشگاه او عرضه می کنند و پیوسته به تقصیر خویش اعتراف می کنند. و نیز گاهی گناه نسبی به کاری گفته می شود که انجام آن از شخصیکه به مقام علم ومعرفت رسیده، مناسب نیست و ترک آن برای او بهتر است که به اصطلاح (ترک اولی) نامیده می شود. توضیح آنکه: از هر کسی به مقدار عمل و بینش، دانش و علم، ایمان و اعتقاد، قدرت و توانایی او می توان انتظار داشت. چه بسا کارهایی که از یک نفر عین ادب، خدمت، محبت وعبادت شمرده می شود اما از دیگری بی ادبی، خلاف صمیمیت و کوتاهی در بندگی و اطاعت محسوب می گردد. چنانکه اگر یک مرد عادی نمازش را بدون حضور قلب بخواند مورد مذمت قرار نمی گیردبلکه سزاوار تشویق است که همان به فرمان نماز عمل کرده است. اما اگر کسی که اطلاعات مذهبی و دینی او زیاد است، نمازش را بدون حضور قلب بخواند عیب و گناه به حساب می آید چرا که این نماز مناسب مقام علمی او نیست و اوبا علم و دانشی که دارد باید بهتر از این در مقام بندگی به اطاعت خدا بکوشد، اکنون که معنای گناه نسبی معلوم شد به این دو بیان توجه کنید: بیان اول مقام و موقعیت شامخ پیامبران، علم و دانش و ایمان و اعتقاد آنان به اندازه یی زیاد بود که می خواستند حتی لحظه یی از خدا دور نباشند و به کارهایی نیز که برای دیگران مباح است نپردازند به ویژه که پیامبران پیوسته در ترقی و تکامل بودند وروز به روز معرفت و شناسائی آنان به خدا افزایش می یافت و در نتیجه در می یافتندکه باید در مقام بندگی و اطاعت او بیش از پیش بکوشند این از یک سو اما از طرف دیگر بشر بودند و نمی توانستند حق بندگی خدا و شکر او را به طور شایسته انجام دهند لذا همیشه خود را مقصر و گناهکار می دانستند یعنی می گفتند عبادات ما قابل مقایسه با مقام بزرگ خدا و نعمتها و لطفهای بی شمار او نیست و ما باید بیش ازاین به عبادت و بندگی خدا مشغول باشیم و در حقیقت با اعتراف به گناه می خواستند بگویند از دست و زبان ما بر نمی آید که شکر نعمتهای خدا و حق بندگی او را بجای آوریم و اصولا با همین اظهار عجز و اعتراف به تقصیر می خواستند شکر خدای بزرگ رابه جای آورند. بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آوردور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد بیان دوم در مورد بعضی از انبیاء الهی گاهی بر اثر یک غفلت کوچک و بی توجهی به مقام شامخ ربوبیت کارهایی که مناسب با مقام معرفت آنها نبوده است صادر شده است و از این جهت از جانب خدای بزرگ مورد اعتراض قرار گرفته اند. در حقیقت آن کار گناه و نافرمانی خدا نبوده اما چون با مقام پیامبری آنان، چندان تناسب نداشته است، نام آن (ترک اولی) گذارده شده است. چنانکه می گویند برای یک پسر با ادب گناه است که در راه رفتن از پدر خود جلوبیفتد یعنی این کار را نکند بهتر است نه اینکه واقعا مثل سایر گناهان عقاب وعذاب داشته باشد. بیست پاسخ، هیئت تحریریه موسسه در راه حق
با اینکه پیامبران معصوم بوده اند , پس مقصود از گناه و خطا که به آنان نسبت داده شده است چیست ؟
گناه بر دو گونه است:
الف- گناه مطلق، و آن سرپیچی و تمرد و تخلف از قانون است که پیامبران خدا به دلیل های عقلی و نقلی از آلودگی به آن پاک بودند و قرآن کریم نیز چنین گناهی رابه پیامبران نسبت نداده است.
ب- گناه نسبی، و آن تمرد و سرپیچی نیست بلکه عبارت از این است که اعمال عبادی بندگان هر چند هم باشکوه انجام شود باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها ونعمتهای بیشمار او ناچیز و ناقص است و اساسا قابل مقایسه نیست و کسانیکه عمیق می نگرند و به عظمت خداوند بیشتر آشنا هستند عبادت خود را با شرمی بی حساب به پیشگاه او عرضه می کنند و پیوسته به تقصیر خویش اعتراف می کنند. و نیز گاهی گناه نسبی به کاری گفته می شود که انجام آن از شخصیکه به مقام علم ومعرفت رسیده، مناسب نیست و ترک آن برای او بهتر است که به اصطلاح (ترک اولی) نامیده می شود. توضیح آنکه: از هر کسی به مقدار عمل و بینش، دانش و علم، ایمان و اعتقاد، قدرت و توانایی او می توان انتظار داشت. چه بسا کارهایی که از یک نفر عین ادب، خدمت، محبت وعبادت شمرده می شود اما از دیگری بی ادبی، خلاف صمیمیت و کوتاهی در بندگی و اطاعت محسوب می گردد. چنانکه اگر یک مرد عادی نمازش را بدون حضور قلب بخواند مورد مذمت قرار نمی گیردبلکه سزاوار تشویق است که همان به فرمان نماز عمل کرده است. اما اگر کسی که اطلاعات مذهبی و دینی او زیاد است، نمازش را بدون حضور قلب بخواند عیب و گناه به حساب می آید چرا که این نماز مناسب مقام علمی او نیست و اوبا علم و دانشی که دارد باید بهتر از این در مقام بندگی به اطاعت خدا بکوشد، اکنون که معنای گناه نسبی معلوم شد به این دو بیان توجه کنید: بیان اول مقام و موقعیت شامخ پیامبران، علم و دانش و ایمان و اعتقاد آنان به اندازه یی زیاد بود که می خواستند حتی لحظه یی از خدا دور نباشند و به کارهایی نیز که برای دیگران مباح است نپردازند به ویژه که پیامبران پیوسته در ترقی و تکامل بودند وروز به روز معرفت و شناسائی آنان به خدا افزایش می یافت و در نتیجه در می یافتندکه باید در مقام بندگی و اطاعت او بیش از پیش بکوشند این از یک سو اما از طرف دیگر بشر بودند و نمی توانستند حق بندگی خدا و شکر او را به طور شایسته انجام دهند لذا همیشه خود را مقصر و گناهکار می دانستند یعنی می گفتند عبادات ما قابل مقایسه با مقام بزرگ خدا و نعمتها و لطفهای بی شمار او نیست و ما باید بیش ازاین به عبادت و بندگی خدا مشغول باشیم و در حقیقت با اعتراف به گناه می خواستند بگویند از دست و زبان ما بر نمی آید که شکر نعمتهای خدا و حق بندگی او را بجای آوریم و اصولا با همین اظهار عجز و اعتراف به تقصیر می خواستند شکر خدای بزرگ رابه جای آورند. بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آوردور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد بیان دوم در مورد بعضی از انبیاء الهی گاهی بر اثر یک غفلت کوچک و بی توجهی به مقام شامخ ربوبیت کارهایی که مناسب با مقام معرفت آنها نبوده است صادر شده است و از این جهت از جانب خدای بزرگ مورد اعتراض قرار گرفته اند. در حقیقت آن کار گناه و نافرمانی خدا نبوده اما چون با مقام پیامبری آنان، چندان تناسب نداشته است، نام آن (ترک اولی) گذارده شده است. چنانکه می گویند برای یک پسر با ادب گناه است که در راه رفتن از پدر خود جلوبیفتد یعنی این کار را نکند بهتر است نه اینکه واقعا مثل سایر گناهان عقاب وعذاب داشته باشد.
بیست پاسخ، هیئت تحریریه موسسه در راه حق
- [سایر] با این که پیامبران معصوم بوده اند، مقصود از گناه و نافرمانی هایی که به آنان نسبت داده شده چیست؟
- [سایر] اگر ما 14 معصوم داریم چرا می گویند همه پیامبران معصومند و بعضی مثل حضرت یوسف که خطا داشته اند چرا معصوم هستند ؟
- [سایر] آیا پیامبران هیچ گاه دچار اشتباه و خطا نمی شدند؟ و اگر معصوم ازخطا بودند، چه نیازی بود که با اصحاب خود به مشورت بپردازند؟
- [سایر] اخیرا شبکه فارسی و وهابی کلمه نسبت به عصمت پیامبر اکرم و دیگر پیامبران تشکیک میکنند و عصمت حضرات را صرفا در ابلاغ پیام می دانند. خواهشمندم در این زمینه راهنمایی بفرمائید
- [سایر] عامل عصمت در پیامبران چیست؟
- [سایر] چه دلایلی بر عصمت پیامبران وجود دارد؟
- [سایر] عصمت پیامبران علیهم السلام را با دلایل قرآنی اثبات کنید؟
- [سایر] آیا پیامبران در دوره کودکی نیز از عصمت برخوردارند؟ چرا؟
- [سایر] مقصود از عصمت پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) چیست؟
- [سایر] اگر پیامبران معصومند، چرا حضرت داوود علیه السلام در قضاوت عجله کرد و مرتکب خطا شد؟
- [آیت الله بهجت] کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام هم سفر نمیکند، اگرچه در سفر، معصیتی انجام دهد، مثلاً نعوذباللّه غیبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر مقصود از سفر هم طاعت و هم معصیت باشد اگر هر دو قصد مستقل باشد باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر مقصود اصلی طاعت است و معصیت مقصود فرعی و تبعی است، نماز را شکسته میخواند.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مکان خاص که مستلزم معصیت باشد , حرام است؛ ولی نماز باطل نیست; مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به فاصله کم , موجب هتک حرمت آن ذوات قدسی شود, حرام است؛ ولی نماز باطل نیست و اقامه نماز در مکان محاذی و همسطح با قبر معصوم(ع) حرام نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر روزهدار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر و جانشینان آن حضرت عمداً نسبت دروغ بدهد روزه او باطل نمیشود گرچه گناه بزرگی نموده است.
- [آیت الله اردبیلی] دیه سقط جنین اگر از روی عمد یا شبه عمد باشد، بر عهده ساقط کننده جنین میباشد و همچنین است اگر از روی خطا باشد و روح در آن دمیده نشده باشد، اما اگر از روی خطا باشد و روح در آن دمیده شده باشد، بر عهده عاقله ساقط کننده است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه روزه دار دروغی به خدا و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و جانشینان معصوم او(علیهم السلام) نسبت دهد خواه با گفتن باشد، یا نوشتن، یا اشاره و مانند آن، بنابراحتیاط واجب روزه اش باطل می شود، هر چند بلافاصله توبه کند. دروغ بستن به سایر انبیا و فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز همین حکم را دارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] شخصی که به یکی از چهارده معصوم علیهم السلام از روی دشمنی دشنام دهد نجس است
- [آیت الله بهجت] اگر کسی یکی از خویشان خود را عمداً و به ناحق بکشد، از او ارث نمیبرد، ولی اگر از روی خطا باشد، چه خطای محض باشد یا خطای شبیه به عمد، بنابر اظهر از او ارث میبرد، ولی از دیه او بنابر اظهر ارث نمیبرد، اگرچه احتیاط مستحب در صلح کردن است، و در قتل عمدی، که ارث نمیبرد، فرقی نیست بین اینکه خودش مستقیماً اقدام به قتل نماید و یا طوری واسطه قتل باشد که قتل به او نسبت داده شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه طبیب به هنگام جراحی بیمار یا ختنه کردن کودک بر اثر سهل انگاری ضرری به بیمار یا کودک برساند، یا سبب مرگ او گردد ضامن است و همچنین اگر خطا کند و سبب زیانی شود، ولی اگر کوتاهی نکرده و مرتکب خطا نشده است، بلکه بر اثر عوامل دیگری، بیمار معیوب گردد یا بمیرد ضامن نیست به شرط این که در مورد کودک با اجازه ولی اقدام کرده باشد.
- [آیت الله بهجت] وصیت به صرف کردن مالی در معصیت جایز نیست، پس وصیتی که مشتمل بر کمک ظالم در ظلمش و فاسق در فسقش است باطل میباشد، بهشرط اینکه مقصود او منحصراً این مصرف خاص بوده باشد، وگرنه اصل وصیت صحیح است، ولی در راههای خیر مصرف میگردد و همچنین اگر مورد وصیت مشترک بین حلال و حرام باشد، حمل بر حلال میشود، مگر آنکه بدانیم که در وصیت قصد حرام نموده، که در این صورت صحیح نیست، و اگر وصیت به چیزی کرد که استفاده از آن غالباً در حرام است، ولی بدانیم که مقصود او منفعت حلال بوده است واطمینان به مصرف در حلال باشد و عرفاً کمک به انجام معصیت نباشد، وصیت صحیح است.
- [آیت الله بهجت] در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخوانند، مثلاً اگر فروشنده به فارسی بگوید: این مال را در عوض این پول فروختم، و مشتری بگوید: قبول کردم، معامله صحیح است. و بنابر اظهر لازم نیست ایجاب بر قبول مقدم باشد (مقصود از ایجاب، کلام فروشنده و مقصود از قبول، کلام خریدار است). و احتیاط مستحب آن است که به هر زبانی معامله میکنند، صحیح گفته شود و کاملاً بیانگر مقصود طرفین باشد.