آیا پیامبران هیچ گاه دچار اشتباه و خطا نمی شدند؟ و اگر معصوم ازخطا بودند، چه نیازی بود که با اصحاب خود به مشورت بپردازند؟
عصمت از خطا دارای ابعاد گوناگون و دقیقی است که بی توجّهی به آن ها، ره زن اندیشه ی بسیاری از افراد گردیده است. تقریباً همه ی اندیشمندان شیعه و سنّی، دریافت و ابلاغ وحی را معصومانه می دانند و شیعیان با استناد به دلایلی، از جمله روایات فراوانی که از اهل بیت(علیهم السلام)رسیده است، معصومان را از هر گونه خطا و نسیانی برکنار می شمارند. برای نمونه، امام رضا(علیه السلام) در وصف رهبران الهی می فرماید: (وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ موفّقٌ مسدّدٌ قَد اَمِن الخَطایا و الزَللَ وَ العثارَ)[1]؛ (شخصی که خداوند وی را برای اداره ی امور بندگانش بر می گزیند) معصوم و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راه نمایی های الهی بوده، از هر خطا و لغزشی در امان است. در این میان، عصمت از خطا در امور عادّی (فردی و اجتماعی) از حساسیّت ویژه ای برخوردار بوده و برخی از دیر باوران را وا داشته است که از لابه لای صفحات تاریخ به جمع آوری لغزش های معصومان بپردازند. در این جا ابتدا سخن یکی از نویسندگان معاصر را در این باره می آوریم و سپس به بررسی این دیدگاه می پردازیم. تلقّی مطلق از عصمت که بنا بر آن، انبیا مطلقاً سهو و خطا نمی کنند و هر چه در هر باره بگویند عین حقیقت است، وقتی در مجموعه ی دستگاه مند دینی مورد نقد و بررسی و آزمون قرار می گیرد، تأیید نمی شود؛ چرا که بنا به پاره ای قراین تاریخی، در مواردی مثلا پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) در امور خارجی و تکوینی تشخیصی داده و نظری ابراز داشته اند، امّا صواب و مطابق با واقع نبوده است؛ برای مثال، در غزوه ی بدر، محلّی را برای زدن اردو تعیین می کنند؛ حباب بن منذر می گوید این نقطه از نظر سوق الجیشی و فنون نظامی مناسب نیست و حضرت به عنوان نظر مشورتی بِه تر و فنّی تر و کارشناسانه تر می پذیرد. ... نیز[2] در مسند احمد از طلحه نقل شده که با پیغمبر در نخلستان مدینه می رفتیم. مردمانی را دیدند که بر سر درختان رفته اند؛ حضرت پرسید که اینان چه می کنند؟ جواب دادند از نر به مادّه تلقیح می کنند. پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: فکر نکنم این کار اثری داشته باشد. چون سخن پیغمبر را شنیدند، دست از کارشان کشیدند و اتفاقاً آن سال، نخل ها محصولی نداد. خبر به پیامبر رسید. گفت: (این گمانی بود که من بردم، اگر تلقیح اثر دارد، حتماً انجام دهید؛ چرا که من بشری مثل شما هستم و ظنّم ممکن است خطا یا صواب باشد، ولیکن اگر برایتان گفتم خداوند چنین و چنان می گوید بدانید که بر خدا دروغ نمی بندم).[3] نقد و بررسی 1. مسئله ی (عصمت از خطا) رابطه ای جدایی ناپذیر با علم معصومان دارد.[4] اگر پیامبر نداند که درخت خرما بی تلقیح ثمری نمی دهد، از فرو افتادن در خطا ایمن نخواهد بود. در باره ی گستره ی علم معصومان نیز نظریه های گوناگونی قابل طرح است[5] که بر اساس یکی از آن ها پیامبران و امامان از تمامی حقایق هستی آگاهی دارند؛ هر چند وظیفه ی عملی شان این است که جز در موارد ضروری، تنها علومی را که از راه های عادّی به دست آورده اند، ملاک رفتار خود قرار دهند.[6] براین اساس، جای شگفتی نیست اگر از آنان کاری سر زند که دیده های ظاهربین آن را خطا می انگارد؛ زیرا اگر هم بتوان چنین رفتاری را خطا نامید، در واقع خطایی است که از سرِ عمد روی داده است، و این خود نشانه ای از عظمت روح آن ها است که می توانند در عین بهره مندی از خزانه ی غیب الهی، لب از سخن بدوزند و جز به فرمان حق از هم نگشایند. دست را بر اژدها آن کس زند***که عصا را دستش اژدرها کند سرّ غیب آن را سزد آموختن***که ز گفتن لب تواند دوختن در خور دریا نشد جز مرغ آب***فهم کن و اللّه اعلم بالصواب[7] 2. مشورت پیامبر با اصحاب نیز در همین چارچوب قرار می گیرد. بنای ادیان الهی بر آن نیست که وحی آسمانی جانشین عقل مردمان گردد و پیامبر خدا همواره بِه ترین راه کار ممکن را پیش کش امّت خویش سازد. افزون بر این که، مشورت با زیر دستان به لحاظ تربیتی دارای فواید فراوانی است که چه بسا پرداختن بهایی سنگین را در برابر آن، موجّه می سازد.[8] از این رو، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) هر چند بر اساس علم خدادادی از مناسب ترین شیوه برای عمل آگاهی دارد، امّا گاه مصلحت در این است که با اصحاب خود به مشورت بنشیند و از این راه به اهدافی عالی تر دست یابد. طبیعی است که در چنین شرایطی، خود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)نیز هم چون دیگر افراد نظر خویش را بر اساس شواهد و قراین عادی اعلام می دارد و در این راستا از علوم ویژه ی الهی بهره نمی گیرد. 3. داستان جلوگیری رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از تلقیح درخت خرما، بسیار عجیب و باور نکردنی می نماید. به راستی آیا پذیرفتنی است که کسی پس از حدود شصت سال زندگی در سرزمین عربستان، که همواره مرکز پرورش نخل و تولید خرما بوده است، از ضرورت باروری درخت خرما آگاهی نداشته باشد؟[9] از سوی دیگر، چگونه می توان باور کرد مردمی که سال ها در این زمینه تجربه اندوخته اند و چه بسا در برخی از شرایط از تلقیح درختی باز مانده و پی آمدهای آن را دیده اند، بدون هیچ گونه چون و چرا دست از این کار بشویند (به ویژه آن که در میان اصحاب، سست ایمانانی بودند که حتّی در مسائل دینی و اخروی لب به اعتراض می گشودند و احکام پیامبر را زیر سؤال می بردند، چه رسد به امور دنیوی)! پی نوشتها: [1]. الکافی، ج1، ص202. برای آشنایی با برخی دیگر از روایات، ر.ک: بحار الانوار، ج10، ص 439؛ ج17، ص 108؛ ج36، ص 244؛ ج65، ص 389؛ و ج 99، ص 150. [2]. بسیاری از نویسندگان، این داستان را دست آویزی برای انکار عصمت پیامبر(دست کم در امور عادی) قرار داده اند. برای نمونه، ر.ک: اضواء علی السنة المحمدیّة، ص 4443؛ و پژوهش هایی در باره ی قرآن و وحی، ص 4645. [3]. دین و جامعه، ص 490. [4]. پژوهشی در عصمت معصومان، ص 239234. [5]. ر.ک: شرح الشفاء، ج 2، ص 212211؛ الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص 224223؛ المیزان، ج 18، ص 194192؛ عقائد الامامیة، ص 6967؛ مصنفات الشیخ المفید، ج 4، اوائل المقالات، ص 67؛ پیام قرآن، ج 7، ص 253249؛ و منشورجاوید، ج 8، ص 418309. [6]. ر.ک: بحار الانوار، ج 26، ص 111، و الکافی، ج 1، ص 252. [7]. مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 3387 3385. [8]. در باره ی اهداف پیامبر از مشورت با اصحاب، ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الاعظم(صلی الله علیه وآله وسلم)، ج 3، ص175 و ج 4، ص175172؛ و تاریخ شخصیت و صفات پیغمبر اکرم، ج 2، ص 165. [9]. دلائل الصدق، ج 1، ص 670. منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.
عنوان سوال:

آیا پیامبران هیچ گاه دچار اشتباه و خطا نمی شدند؟ و اگر معصوم ازخطا بودند، چه نیازی بود که با اصحاب خود به مشورت بپردازند؟


پاسخ:

عصمت از خطا دارای ابعاد گوناگون و دقیقی است که بی توجّهی به آن ها، ره زن اندیشه ی بسیاری از افراد گردیده است. تقریباً همه ی اندیشمندان شیعه و سنّی، دریافت و ابلاغ وحی را معصومانه می دانند و شیعیان با استناد به دلایلی، از جمله روایات فراوانی که از اهل بیت(علیهم السلام)رسیده است، معصومان را از هر گونه خطا و نسیانی برکنار می شمارند. برای نمونه، امام رضا(علیه السلام) در وصف رهبران الهی می فرماید:
(وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ موفّقٌ مسدّدٌ قَد اَمِن الخَطایا و الزَللَ وَ العثارَ)[1]؛
(شخصی که خداوند وی را برای اداره ی امور بندگانش بر می گزیند) معصوم و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راه نمایی های الهی بوده، از هر خطا و لغزشی در امان است.
در این میان، عصمت از خطا در امور عادّی (فردی و اجتماعی) از حساسیّت ویژه ای برخوردار بوده و برخی از دیر باوران را وا داشته است که از لابه لای صفحات تاریخ به جمع آوری لغزش های معصومان بپردازند. در این جا ابتدا سخن یکی از نویسندگان معاصر را در این باره می آوریم و سپس به بررسی این دیدگاه می پردازیم.
تلقّی مطلق از عصمت که بنا بر آن، انبیا مطلقاً سهو و خطا نمی کنند و هر چه در هر باره بگویند عین حقیقت است، وقتی در مجموعه ی دستگاه مند دینی مورد نقد و بررسی و آزمون قرار می گیرد، تأیید نمی شود؛ چرا که بنا به پاره ای قراین تاریخی، در مواردی مثلا پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) در امور خارجی و تکوینی تشخیصی داده و نظری ابراز داشته اند، امّا صواب و مطابق با واقع نبوده است؛ برای مثال، در غزوه ی بدر، محلّی را برای زدن اردو تعیین می کنند؛ حباب بن منذر می گوید این نقطه از نظر سوق الجیشی و فنون نظامی مناسب نیست و حضرت به عنوان نظر مشورتی بِه تر و فنّی تر و کارشناسانه تر می پذیرد.
... نیز[2] در مسند احمد از طلحه نقل شده که با پیغمبر در نخلستان مدینه می رفتیم. مردمانی را دیدند که بر سر درختان رفته اند؛ حضرت پرسید که اینان چه می کنند؟ جواب دادند از نر به مادّه تلقیح می کنند. پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: فکر نکنم این کار اثری داشته باشد. چون سخن پیغمبر را شنیدند، دست از کارشان کشیدند و اتفاقاً آن سال، نخل ها محصولی نداد. خبر به پیامبر رسید. گفت: (این گمانی بود که من بردم، اگر تلقیح اثر دارد، حتماً انجام دهید؛ چرا که من بشری مثل شما هستم و ظنّم ممکن است خطا یا صواب باشد، ولیکن اگر برایتان گفتم خداوند چنین و چنان می گوید بدانید که بر خدا دروغ نمی بندم).[3]
نقد و بررسی
1. مسئله ی (عصمت از خطا) رابطه ای جدایی ناپذیر با علم معصومان دارد.[4] اگر پیامبر نداند که درخت خرما بی تلقیح ثمری نمی دهد، از فرو افتادن در خطا ایمن نخواهد بود. در باره ی گستره ی علم معصومان نیز نظریه های گوناگونی قابل طرح است[5] که بر اساس یکی از آن ها پیامبران و امامان از تمامی حقایق هستی آگاهی دارند؛ هر چند وظیفه ی عملی شان این است که جز در موارد ضروری، تنها علومی را که از راه های عادّی به دست آورده اند، ملاک رفتار خود قرار دهند.[6] براین اساس، جای شگفتی نیست اگر از آنان کاری سر زند که دیده های ظاهربین آن را خطا می انگارد؛ زیرا اگر هم بتوان چنین رفتاری را خطا نامید، در واقع خطایی است که از سرِ عمد روی داده است، و این خود نشانه ای از عظمت روح آن ها است که می توانند در عین بهره مندی از خزانه ی غیب الهی، لب از سخن بدوزند و جز به فرمان حق از هم نگشایند.
دست را بر اژدها آن کس زند***که عصا را دستش اژدرها کند
سرّ غیب آن را سزد آموختن***که ز گفتن لب تواند دوختن
در خور دریا نشد جز مرغ آب***فهم کن و اللّه اعلم بالصواب[7]
2. مشورت پیامبر با اصحاب نیز در همین چارچوب قرار می گیرد. بنای ادیان الهی بر آن نیست که وحی آسمانی جانشین عقل مردمان گردد و پیامبر خدا همواره بِه ترین راه کار ممکن را پیش کش امّت خویش سازد. افزون بر این که، مشورت با زیر دستان به لحاظ تربیتی دارای فواید فراوانی است که چه بسا پرداختن بهایی سنگین را در برابر آن، موجّه می سازد.[8] از این رو، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) هر چند بر اساس علم خدادادی از مناسب ترین شیوه برای عمل آگاهی دارد، امّا گاه مصلحت در این است که با اصحاب خود به مشورت بنشیند و از این راه به اهدافی عالی تر دست یابد. طبیعی است که در چنین شرایطی، خود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)نیز هم چون دیگر افراد نظر خویش را بر اساس شواهد و قراین عادی اعلام می دارد و در این راستا از علوم ویژه ی الهی بهره نمی گیرد.
3. داستان جلوگیری رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از تلقیح درخت خرما، بسیار عجیب و باور نکردنی می نماید. به راستی آیا پذیرفتنی است که کسی پس از حدود شصت سال زندگی در سرزمین عربستان، که همواره مرکز پرورش نخل و تولید خرما بوده است، از ضرورت باروری درخت خرما آگاهی نداشته باشد؟[9] از سوی دیگر، چگونه می توان باور کرد مردمی که سال ها در این زمینه تجربه اندوخته اند و چه بسا در برخی از شرایط از تلقیح درختی باز مانده و پی آمدهای آن را دیده اند، بدون هیچ گونه چون و چرا دست از این کار بشویند (به ویژه آن که در میان اصحاب، سست ایمانانی بودند که حتّی در مسائل دینی و اخروی لب به اعتراض می گشودند و احکام پیامبر را زیر سؤال می بردند، چه رسد به امور دنیوی)!
پی نوشتها:
[1]. الکافی، ج1، ص202. برای آشنایی با برخی دیگر از روایات، ر.ک: بحار الانوار، ج10، ص 439؛ ج17، ص 108؛ ج36، ص 244؛ ج65، ص 389؛ و ج 99، ص 150.
[2]. بسیاری از نویسندگان، این داستان را دست آویزی برای انکار عصمت پیامبر(دست کم در امور عادی) قرار داده اند. برای نمونه، ر.ک: اضواء علی السنة المحمدیّة، ص 4443؛ و پژوهش هایی در باره ی قرآن و وحی، ص 4645.
[3]. دین و جامعه، ص 490.
[4]. پژوهشی در عصمت معصومان، ص 239234.
[5]. ر.ک: شرح الشفاء، ج 2، ص 212211؛ الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص 224223؛ المیزان، ج 18، ص 194192؛ عقائد الامامیة، ص 6967؛ مصنفات الشیخ المفید، ج 4، اوائل المقالات، ص 67؛ پیام قرآن، ج 7، ص 253249؛ و منشورجاوید، ج 8، ص 418309.
[6]. ر.ک: بحار الانوار، ج 26، ص 111، و الکافی، ج 1، ص 252.
[7]. مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 3387 3385.
[8]. در باره ی اهداف پیامبر از مشورت با اصحاب، ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الاعظم(صلی الله علیه وآله وسلم)، ج 3، ص175 و ج 4، ص175172؛ و تاریخ شخصیت و صفات پیغمبر اکرم، ج 2، ص 165.
[9]. دلائل الصدق، ج 1، ص 670.
منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین