مقصود از عصمت پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) چیست؟
مقصود از عصمت پیامبر(ص) و همچنین امامان این است: (مصونیت پیامبر و امامان در مقابل گناه و خطا، چه در ساحت اعتقادات و چه در ساحت عمل؛ همچنین مصونیت پیامبران از خطا در ناحیه تلقی و ابلاغ وحی)، از این رو ما معتقد هستیم که رسول خدا(ص)، در افکار، عقاید و اعمال فردی و اجتماعی و همچنین در مقام تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم، از هرگونه گناه و خطا مصون است. باید توجه داشت که منکران عصمت انبیا برای مستدل نمودن عقیده خویش، به پاره‌ای از آیات قرآنی استناد کرده‌اند. این مسأله از قرون اولیه اسلام مطرح بوده است و هم اکنون نیز در برخی محافل مشاهده می‌شود که بدون تأمل و تدبّر این شبهات مطرح می‌گردد. اما ریشه این شبهات و اشکالات، ناشی از عدم تدبر در حقیقت عصمت و مباحث پیرامون آن از یک سو؛ و همچنین عدم وقوف کافی از رویدادهای تاریخی و آراء اندیشمندان دینی از سوی دیگر است. به دلیل مجال اندک، از طرح حقیقت عصمت و مسائل ذیل آن صرف نظر کرده، تنها به تفسیر و تحلیل دو نمونه از شبهاتی که به آن اشاره کرده‌اید، می‌پردازیم: الف: یکی از افسانه‌های دروغین که به ساحت پیامبر اسلام(ص) نسبت داده‌اند، افسانه عشق آن حضرت به (زینب) دختر جحش و همسر زید، پسرخوانده رسول خدا است؛ و در طرح این اتهام به آیه ذیل تمسک کرده‌اند: صلی الله علیه وسلم‌و إذ تقول للذی أنعم الله علیه و أنعمت علیه أمسک‌علی ک‌زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله أحق أن تخشاه‌رحمهما الله‌؛ احزاب / 37. (و آنگاه به کسی که خدا بر او نعمت ارزانی داشته بود و تو [نیز] به او نعمت داده بودی، می‌گفتی: (همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار) و آنچه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان می‌کردی و از مردم می‌ترسیدی، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسی). برخی داستان این واقعه را چنین گزارش کرده‌اند: زیدبن حارثه، پسرخوانده پیامبر اسلام، به شدّت مورد محبت و علاقه آن حضرت قرار داشت، به گونه‌ای که اگر پیامبر مدتی او را نمی‌دید، به خانه‌اش می‌رفت تا از احوال او آگاه شود. یک روز که پیامبر برای دیدن زید به خانه او رفت، همسر او را مشغول آرایش خویش دید. پیامبر با دیدن او گفت: (سبحان الله خلق النّور تبارک الله أحسن الخالقین) و فوراً بازگشت. زینب این سخنان پیامبر را - که حاکی از محبت و دلبستگی آن حضرت نسبت به او بود - شنید و آنگاه که زید به خانه بازگشت، ماجرا را برای او تعریف کرد. زید احساس نمود که پیامبر به همسر او علاقمند شده است! از این رو، به زینب پیشنهاد طلاق داد تا بعد از آن، با پیامبر ازدواج کند. زینب گفت: می‌ترسم پس از طلاق گرفتن از تو، پیامبر با من ازدواج نکند. از این رو، زید به نزد پیامبر آمد تا از نظر وی در این زمینه مطلع شود. پس از شرح ماوقع توسط زید برای رسول خدا(ص)، حضرت با این مطلب مخالفت کرد، اما این مخالفت ظاهری بود؛ بنابراین، اینکه آیه شریفه می‌فرماید صلی الله علیه وسلم‌و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس والله أحق أن تخشاه رحمهما الله‌؛ (و آنچه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان می‌کردی و از مردم می‌ترسیدی، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسی)، منظور این است که عشق به زینب را در دل نهان می‌کنی در حالی که خداوند سرانجام آن را آشکار خواهد کرد؛ و از مردم می‌ترسی که مبادا از راز عشق تو به همسر پسرخوانده‌ات مطلع شوند، در صورتی که سزاوارتر آن است که از خدا بترسی. نگا: الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 8 - 7، ص 466. از این رو، طبق این آیه نمی‌توان پیامبر را معصوم از گناهان دانست! زیرا چه گناهی بزرگتر از رضایت به از هم پاشیدن یک خانواده! به علاوه، پیامبر نمی‌بایست با زید برخوردی منافقانه می‌داشت، زیرا وقتی در باطن با این جدایی موافق بود، چرا ظاهری خیرخواهانه از خود نشان داد؟ اما داستان بدین شکلی که مطرح شده، صحیح نیست. واقعیت بر اساس پاره‌ای از روایات و نظر مفسران بزرگ قرآن همچون علامه طباطبایی(رض) بدین قرار است: ازدواج زینب دختر عمه پیامبر، با زید بن حارثه، پسرخوانده آن حضرت به عللی [چون بدخلقی زید ]نتوانست دوام یابد و رسول خدا(ص) که از طریق وحی و از منشأ علم غیب از سرانجام این ازدواج آگاه گردید، مأموریت داشت تا با ازدواج با همسر مطلّقه زید، یکی از سنت‌های غلط رایج در آن روز را از میان ببرد. آن سنت این بود که پسرخوانده در تمامی احکام همانند پسر حقیقی محسوب می‌شد، همچون فرزند حقیقی ارث می‌برد؛ و همسر او نیز حکم عروس پدر خوانده را داشت؛ و حتی پس از جدایی از پسرخوانده، ازدواج پدرخوانده با او ممنوع بود. پیامبرخدا(ص) به فرمان خدا مأموریت یافت که برای شکستن این سنت، خود با زینب ازدواج نماید. دقت در ادامه آیه و آیه بعد از همین سوره: (پس چون زید از آن [زن ]کام بر گرفت [و او را ترک گفت ]وی را به نکاح تو درآوردیم تا [در آینده‌] در مورد ازدواج مؤمنان با زنانِ پسرخواندگانش - چون آنان را طلاق گفتند - گناهی نباشد ...) احزاب / 37 و 38. مؤیّد این مطلب است که انگیزه پیامبر از ازدواج با زینب، وضع این قانون الهی و از میان برداشتن آن سنت جاهلی بوده است نه انگیزه‌های نفسانی. اما اینکه مطلب قلبی خود را از زید مکنون داشت، به جهت عشق به زینب نبود؛ بلکه از آن جا که قبلاً به او وحی شده بود که ازدواج زید و زینب دوامی ندارد و او باید با زینب - پس از طلاق گرفتن از زید - ازدواج نماید، حضرت یقین داشت که ازدواج زید و زینب به طلاق منجر می‌شود. در عین حال، وقتی زید برای طلاق همسرش به حضرت مراجعه نمود، ایشان این مسأله را از او پنهان کرده، ضمن سفارش او به تقوا، از وی خواست که همسر خود را طلاق ندهد. همچنین، ترس پیامبر(ص) از مردم که در آیه اشاره شده است به جهت امر شخصی همانند از دست رفتن آبرو و منزلت اجتماعی نبود؛ بلکه بیم آن حضرت از آن بود که عیبجویی و طعنه برخی از بیماردلان، ایمان عامه مردم را سست نماید؛ و در نتیجه این خوف هم رنگ الهی داشته است، نه آنکه از غیر خدا بترسد. به هر روی، باید توجه کرد که آیه شریفه در مقام سرزنش و عتاب پیامبر نیست؛ چرا که از پایان آیه بعد؛ یعنی، آیه 38 چنین استفاده می‌شود که ازدواج حضرت رسول با زینب به فرمان الهی بوده، به نحوی که گویا اراده و انتخاب پیامبر(ص) هیچ نقشی در آن نداشته است؛ زیرا تعبیر آیه شریفه این است که: صلی الله علیه وسلم‌زوجناکهارحمهما الله‌؛ (وی را به نکاح تو درآوردیم) و نیز می‌فرماید: صلی الله علیه وسلم‌و کان أمر الله مفعولارحمهما الله‌؛ (فرمان خدا انجام یافتنی است). نگا: المیزان، ج 16، صص 326-322. ب: یکی از آیات دیگری که برای شبهه در عصمت پیامبر مطرح شده و در پرسش به آن اشاره شده، این آیه شریفه است: صلی الله علیه وسلم‌عفا الله عنک لم‌أ ذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین‌رحمهما الله‌؛ توبه / 43. (خدایت ببخشاید چرا پیش از آنکه [حال ]راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بازشناسی، به آنان اجازه دادی). برخی گمان کرده‌اند که خداوند در این آیه بر پیامبر خرده گرفته، از کار او اظهار نارضایتی می‌نماید؛ همچنین جمله صلی الله علیه وسلم‌عفا الله عنک‌رحمهما الله‌؛ (خدایت ببخشاید) را حاکی از آن دانسته‌اند که گناهی از پیامبر سرزده که نیاز به عفو دارد. محمود الزمخشری، الکشاف، ج 2، ص 247. اما حقیقت آن است که این آیه در مورد برخی از منافقان و یا سست ایمانانی است که سعی می‌کردند به اندک بهانه‌ای از شرکت در جنگ خودداری نمایند و برای آنکه ظاهری مردم‌پسند به کار خویش دهند، به خدمت رسول خدا(ص) آمده، با طرح بهانه‌ای، اجازه عدم شرکت در جهاد را می‌خواستند. پیامبر هم اینها را می‌شناخت و از بی‌اعتقادی و سست ایمانی آنان مطلع بود. محمد / 30. اما از آن جا که او رحمةً للعالمین است، برای آنکه پرده از اسرار آنها کنار نزند و نهان آلوده آنان را برای دیگران نمایان نکند، با در خواستشان موافقت می‌نمود. همچنین، پیامبر به خوبی می‌دانست که حتی اگر به اینان اجازه ندهد و خواسته آنان را نپذیرد، باز هم در جهاد شرکت نخواهند کرد. در این صورت، هر چند چهره واقعی این گروه برای همگان آشکار می‌گشت، اما مفاسدی نیز بدنبال می‌داشت. از جمله اینکه وحدت و انسجام عمومی از هم پاشیده، حرمت و قداست فرماندهی شکسته می‌شد. علاوه بر آن، با توجه به آیات بعد در همین سوره، خداوند هم دوست نداشت که اینان در جهاد حضور یابند؛ زیرا حضور آنها موجب تضعیف روحیه سایر رزمندگان نیز می‌گردید: صلی الله علیه وسلم‌لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالارحمهما الله‌ ؛توبه / 47. (اگر با شما بیرون آمده بودند، جز فساد برای شما نمی‌افزودند). در هر حال، با توجه به مطالب پیش گفته، هر چند برای رسوا شدن منافقان، مناسب‌تر آن بود که به آنها اجازه داده نشود؛ ولی با در نظر گرفتن تمامی مصالح و مفاسد مربوط، سیاست پیامبر(ص) مناسب‌ترین کار ممکن بود. المیزان، ج 9، ص 285. اما مقصود خداوند از این جمله که صلی الله علیه وسلم‌عفا الله عنک‌رحمهما الله‌ (خدایت ببخشاید) جمله ای دعایی به منظور مدح و تعظیم پیامبر با ظاهری عتاب آلود است و این، به جهت ستایش از پیامبر به خاطر شفقت و مهربانی بی‌اندازه وی نسبت به مردم صادر شده است؛ چنانکه فی‌المثل مدیر مدرسه، معلمی را با ظاهری عتاب آلود مورد خطاب قرار داده، می‌گوید: (چرا فلان دانش‌آموز خاطی را از کلاس اخراج نکردی، تا همه او را بشناسند؟) این مدحِ عتاب‌نما، بدان معناست که تو (معلم) آنچنان نسبت به دانش‌آموزانت لطف و مرحمت داری که حتی حاضر نمی‌شوی افراد خطاکار را نیز رسوا کنی. حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، صص 223-222. به هر روی، ما معتقدیم پیامبر(ص) و امامان معصوم بوده، کامل مطلق‌اند، نه نسبی؛ و شبهاتی هم که در مورد نقض این عصمت مطرح شده، همگی بی‌وجه است و با دقت در رویدادهای تاریخی، تفاسیر، روایات و آیات قرآنی، چنین اشکالاتی برطرف می‌شود. برای آشنایی بیشتر با مسأله عصمت و مباحث پیرامون آن توصیه می‌کنیم کتاب پژوهشی در عصمت معصومان را مطالعه فرمایید. آنکه معصومِ ره وحی خداست‌چون همه صاف است، بگشاید رواست‌ ز آنکه ما یَنْطِق رسولٌ بِالْهَوی‌کی هوا زاید زمعصوم خدا؟ مثنوی / 6/1602 - 1601.
عنوان سوال:

مقصود از عصمت پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) چیست؟


پاسخ:

مقصود از عصمت پیامبر(ص) و همچنین امامان این است: (مصونیت پیامبر و امامان در مقابل گناه و خطا، چه در ساحت اعتقادات و چه در ساحت عمل؛ همچنین مصونیت پیامبران از خطا در ناحیه تلقی و ابلاغ وحی)، از این رو ما معتقد هستیم که رسول خدا(ص)، در افکار، عقاید و اعمال فردی و اجتماعی و همچنین در مقام تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم، از هرگونه گناه و خطا مصون است. باید توجه داشت که منکران عصمت انبیا برای مستدل نمودن عقیده خویش، به پاره‌ای از آیات قرآنی استناد کرده‌اند. این مسأله از قرون اولیه اسلام مطرح بوده است و هم اکنون نیز در برخی محافل مشاهده می‌شود که بدون تأمل و تدبّر این شبهات مطرح می‌گردد. اما ریشه این شبهات و اشکالات، ناشی از عدم تدبر در حقیقت عصمت و مباحث پیرامون آن از یک سو؛ و همچنین عدم وقوف کافی از رویدادهای تاریخی و آراء اندیشمندان دینی از سوی دیگر است. به دلیل مجال اندک، از طرح حقیقت عصمت و مسائل ذیل آن صرف نظر کرده، تنها به تفسیر و تحلیل دو نمونه از شبهاتی که به آن اشاره کرده‌اید، می‌پردازیم: الف: یکی از افسانه‌های دروغین که به ساحت پیامبر اسلام(ص) نسبت داده‌اند، افسانه عشق آن حضرت به (زینب) دختر جحش و همسر زید، پسرخوانده رسول خدا است؛ و در طرح این اتهام به آیه ذیل تمسک کرده‌اند: صلی الله علیه وسلم‌و إذ تقول للذی أنعم الله علیه و أنعمت علیه أمسک‌علی ک‌زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله أحق أن تخشاه‌رحمهما الله‌؛ احزاب / 37. (و آنگاه به کسی که خدا بر او نعمت ارزانی داشته بود و تو [نیز] به او نعمت داده بودی، می‌گفتی: (همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار) و آنچه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان می‌کردی و از مردم می‌ترسیدی، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسی). برخی داستان این واقعه را چنین گزارش کرده‌اند: زیدبن حارثه، پسرخوانده پیامبر اسلام، به شدّت مورد محبت و علاقه آن حضرت قرار داشت، به گونه‌ای که اگر پیامبر مدتی او را نمی‌دید، به خانه‌اش می‌رفت تا از احوال او آگاه شود. یک روز که پیامبر برای دیدن زید به خانه او رفت، همسر او را مشغول آرایش خویش دید. پیامبر با دیدن او گفت: (سبحان الله خلق النّور تبارک الله أحسن الخالقین) و فوراً بازگشت. زینب این سخنان پیامبر را - که حاکی از محبت و دلبستگی آن حضرت نسبت به او بود - شنید و آنگاه که زید به خانه بازگشت، ماجرا را برای او تعریف کرد. زید احساس نمود که پیامبر به همسر او علاقمند شده است! از این رو، به زینب پیشنهاد طلاق داد تا بعد از آن، با پیامبر ازدواج کند. زینب گفت: می‌ترسم پس از طلاق گرفتن از تو، پیامبر با من ازدواج نکند. از این رو، زید به نزد پیامبر آمد تا از نظر وی در این زمینه مطلع شود. پس از شرح ماوقع توسط زید برای رسول خدا(ص)، حضرت با این مطلب مخالفت کرد، اما این مخالفت ظاهری بود؛ بنابراین، اینکه آیه شریفه می‌فرماید صلی الله علیه وسلم‌و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس والله أحق أن تخشاه رحمهما الله‌؛ (و آنچه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان می‌کردی و از مردم می‌ترسیدی، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسی)، منظور این است که عشق به زینب را در دل نهان می‌کنی در حالی که خداوند سرانجام آن را آشکار خواهد کرد؛ و از مردم می‌ترسی که مبادا از راز عشق تو به همسر پسرخوانده‌ات مطلع شوند، در صورتی که سزاوارتر آن است که از خدا بترسی. نگا: الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 8 - 7، ص 466. از این رو، طبق این آیه نمی‌توان پیامبر را معصوم از گناهان دانست! زیرا چه گناهی بزرگتر از رضایت به از هم پاشیدن یک خانواده! به علاوه، پیامبر نمی‌بایست با زید برخوردی منافقانه می‌داشت، زیرا وقتی در باطن با این جدایی موافق بود، چرا ظاهری خیرخواهانه از خود نشان داد؟ اما داستان بدین شکلی که مطرح شده، صحیح نیست. واقعیت بر اساس پاره‌ای از روایات و نظر مفسران بزرگ قرآن همچون علامه طباطبایی(رض) بدین قرار است: ازدواج زینب دختر عمه پیامبر، با زید بن حارثه، پسرخوانده آن حضرت به عللی [چون بدخلقی زید ]نتوانست دوام یابد و رسول خدا(ص) که از طریق وحی و از منشأ علم غیب از سرانجام این ازدواج آگاه گردید، مأموریت داشت تا با ازدواج با همسر مطلّقه زید، یکی از سنت‌های غلط رایج در آن روز را از میان ببرد. آن سنت این بود که پسرخوانده در تمامی احکام همانند پسر حقیقی محسوب می‌شد، همچون فرزند حقیقی ارث می‌برد؛ و همسر او نیز حکم عروس پدر خوانده را داشت؛ و حتی پس از جدایی از پسرخوانده، ازدواج پدرخوانده با او ممنوع بود. پیامبرخدا(ص) به فرمان خدا مأموریت یافت که برای شکستن این سنت، خود با زینب ازدواج نماید. دقت در ادامه آیه و آیه بعد از همین سوره: (پس چون زید از آن [زن ]کام بر گرفت [و او را ترک گفت ]وی را به نکاح تو درآوردیم تا [در آینده‌] در مورد ازدواج مؤمنان با زنانِ پسرخواندگانش - چون آنان را طلاق گفتند - گناهی نباشد ...) احزاب / 37 و 38. مؤیّد این مطلب است که انگیزه پیامبر از ازدواج با زینب، وضع این قانون الهی و از میان برداشتن آن سنت جاهلی بوده است نه انگیزه‌های نفسانی. اما اینکه مطلب قلبی خود را از زید مکنون داشت، به جهت عشق به زینب نبود؛ بلکه از آن جا که قبلاً به او وحی شده بود که ازدواج زید و زینب دوامی ندارد و او باید با زینب - پس از طلاق گرفتن از زید - ازدواج نماید، حضرت یقین داشت که ازدواج زید و زینب به طلاق منجر می‌شود. در عین حال، وقتی زید برای طلاق همسرش به حضرت مراجعه نمود، ایشان این مسأله را از او پنهان کرده، ضمن سفارش او به تقوا، از وی خواست که همسر خود را طلاق ندهد. همچنین، ترس پیامبر(ص) از مردم که در آیه اشاره شده است به جهت امر شخصی همانند از دست رفتن آبرو و منزلت اجتماعی نبود؛ بلکه بیم آن حضرت از آن بود که عیبجویی و طعنه برخی از بیماردلان، ایمان عامه مردم را سست نماید؛ و در نتیجه این خوف هم رنگ الهی داشته است، نه آنکه از غیر خدا بترسد. به هر روی، باید توجه کرد که آیه شریفه در مقام سرزنش و عتاب پیامبر نیست؛ چرا که از پایان آیه بعد؛ یعنی، آیه 38 چنین استفاده می‌شود که ازدواج حضرت رسول با زینب به فرمان الهی بوده، به نحوی که گویا اراده و انتخاب پیامبر(ص) هیچ نقشی در آن نداشته است؛ زیرا تعبیر آیه شریفه این است که: صلی الله علیه وسلم‌زوجناکهارحمهما الله‌؛ (وی را به نکاح تو درآوردیم) و نیز می‌فرماید: صلی الله علیه وسلم‌و کان أمر الله مفعولارحمهما الله‌؛ (فرمان خدا انجام یافتنی است). نگا: المیزان، ج 16، صص 326-322. ب: یکی از آیات دیگری که برای شبهه در عصمت پیامبر مطرح شده و در پرسش به آن اشاره شده، این آیه شریفه است: صلی الله علیه وسلم‌عفا الله عنک لم‌أ ذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین‌رحمهما الله‌؛ توبه / 43. (خدایت ببخشاید چرا پیش از آنکه [حال ]راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بازشناسی، به آنان اجازه دادی). برخی گمان کرده‌اند که خداوند در این آیه بر پیامبر خرده گرفته، از کار او اظهار نارضایتی می‌نماید؛ همچنین جمله صلی الله علیه وسلم‌عفا الله عنک‌رحمهما الله‌؛ (خدایت ببخشاید) را حاکی از آن دانسته‌اند که گناهی از پیامبر سرزده که نیاز به عفو دارد. محمود الزمخشری، الکشاف، ج 2، ص 247. اما حقیقت آن است که این آیه در مورد برخی از منافقان و یا سست ایمانانی است که سعی می‌کردند به اندک بهانه‌ای از شرکت در جنگ خودداری نمایند و برای آنکه ظاهری مردم‌پسند به کار خویش دهند، به خدمت رسول خدا(ص) آمده، با طرح بهانه‌ای، اجازه عدم شرکت در جهاد را می‌خواستند. پیامبر هم اینها را می‌شناخت و از بی‌اعتقادی و سست ایمانی آنان مطلع بود. محمد / 30. اما از آن جا که او رحمةً للعالمین است، برای آنکه پرده از اسرار آنها کنار نزند و نهان آلوده آنان را برای دیگران نمایان نکند، با در خواستشان موافقت می‌نمود. همچنین، پیامبر به خوبی می‌دانست که حتی اگر به اینان اجازه ندهد و خواسته آنان را نپذیرد، باز هم در جهاد شرکت نخواهند کرد. در این صورت، هر چند چهره واقعی این گروه برای همگان آشکار می‌گشت، اما مفاسدی نیز بدنبال می‌داشت. از جمله اینکه وحدت و انسجام عمومی از هم پاشیده، حرمت و قداست فرماندهی شکسته می‌شد. علاوه بر آن، با توجه به آیات بعد در همین سوره، خداوند هم دوست نداشت که اینان در جهاد حضور یابند؛ زیرا حضور آنها موجب تضعیف روحیه سایر رزمندگان نیز می‌گردید: صلی الله علیه وسلم‌لو خرجوا فیکم ما زادوکم إلا خبالارحمهما الله‌ ؛توبه / 47. (اگر با شما بیرون آمده بودند، جز فساد برای شما نمی‌افزودند). در هر حال، با توجه به مطالب پیش گفته، هر چند برای رسوا شدن منافقان، مناسب‌تر آن بود که به آنها اجازه داده نشود؛ ولی با در نظر گرفتن تمامی مصالح و مفاسد مربوط، سیاست پیامبر(ص) مناسب‌ترین کار ممکن بود. المیزان، ج 9، ص 285. اما مقصود خداوند از این جمله که صلی الله علیه وسلم‌عفا الله عنک‌رحمهما الله‌ (خدایت ببخشاید) جمله ای دعایی به منظور مدح و تعظیم پیامبر با ظاهری عتاب آلود است و این، به جهت ستایش از پیامبر به خاطر شفقت و مهربانی بی‌اندازه وی نسبت به مردم صادر شده است؛ چنانکه فی‌المثل مدیر مدرسه، معلمی را با ظاهری عتاب آلود مورد خطاب قرار داده، می‌گوید: (چرا فلان دانش‌آموز خاطی را از کلاس اخراج نکردی، تا همه او را بشناسند؟) این مدحِ عتاب‌نما، بدان معناست که تو (معلم) آنچنان نسبت به دانش‌آموزانت لطف و مرحمت داری که حتی حاضر نمی‌شوی افراد خطاکار را نیز رسوا کنی. حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، صص 223-222. به هر روی، ما معتقدیم پیامبر(ص) و امامان معصوم بوده، کامل مطلق‌اند، نه نسبی؛ و شبهاتی هم که در مورد نقض این عصمت مطرح شده، همگی بی‌وجه است و با دقت در رویدادهای تاریخی، تفاسیر، روایات و آیات قرآنی، چنین اشکالاتی برطرف می‌شود. برای آشنایی بیشتر با مسأله عصمت و مباحث پیرامون آن توصیه می‌کنیم کتاب پژوهشی در عصمت معصومان را مطالعه فرمایید. آنکه معصومِ ره وحی خداست‌چون همه صاف است، بگشاید رواست‌ ز آنکه ما یَنْطِق رسولٌ بِالْهَوی‌کی هوا زاید زمعصوم خدا؟ مثنوی / 6/1602 - 1601.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین