براساس روایات چهارده معصوم (علیهم السلام) همه یک نور هستند ]بحارالانوار, ج 25, ص 1 و ج 36, ص 280[ یعنی آنها در مقام وحدت نوری , کثرتی ندارند تا یکی اول ودیگری دوم باشد. این که در زیارت جامعه می خوانیم ((و ان ارواحکم و طینتکم واحده )) اشاره به همین حقیقت دارد که چهارده معصوم (علیهم السلام) یک نوراند و در این جهت با هم اتحاد دارند. براساس روایات این اتحاد نه تنها در اول خلقت بوده ; بلکه در نظام مادی و زندگی دنیا حقیقت آنان یکی بوده است و در عین تعدد صوری و ظاهری و جسمانی با همدیگر وحدت و اتحاد دارند. در این باب نکا: انسان و خلافت الهی , استاد محمد شجاعی , تهران , موئسسه فرهنگی خدمات رسا, 1362 ش , صص 139 - 142. بر مثال موج ها اعدادشان ==در عدد آورده باشد بادشان == (مثنوی , دفتر دوم , بیت 185) ازاین رو این که در برخی روایات , اولین مخلوق نور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلّم) و در پاره ای روایات نور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه هدا(علیهم السلام) مطرح شده است , (نگا: بحارالانوار, ج 1, ص 97 - ج 57, ص 170 - تفسیرالمیزان , ج 1, ص 121) نباید پنداشت که این روایات بر کثرت و غیریت این انوار دلالت دارند. امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: ((یا جابر ان الله اول ماخلق خلق محمدا" و عترته الهداه المهتدین , فکانوا اشباح نور بین یدی الله , قلت و ما الاشباح ؟ قال : ظل النور, ابدان نوریه بلا ارواح و کان موئیدا" بروح واحد و هی روح القدس ; ای جابر! اول مخلوقی که خداوند خلق فرمود, محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر می گوید: به حضرت عرض کردم , اشباح چیست ؟ فرمود: سایه نور, بدن های نوری بدون روح که موئید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود...)), (به نقل از انسان و خلافت الهی , همان ). این روایت به روشنی حکایتگر این حقیقت است که روح القدس در عین این که یک حقیقت و موجود واحد است , حقیقت همه چهارده معصوم است ; یعنی , هم حقیقت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و هم حقیقت تک تک عترت آن حضرت و در عین یکی بودن متعدد هم هستند و همه ظهورات روح واحد و حقیقت واحد می باشند این روایت با صراحت کامل می فرماید که آنان ابدان نوری بودند که ارواح متعدد نداشتند, بلکه موئید به یک روح بودند و آن عبارت است از ((روح القدس )) و به روشنی به این نکته اشاره دارد که حقیقت روح و جان همه یکی بود (روح القدس ) و ظهورات (که ابدان نوری و یا اشباح نوری اند) متعدد بود. بر این اساس , روایتی که مطرح فرمودید, دلالت ندارد بر این که عدم خلق جهان متوقف باشد به صورت انحصاری , بر حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها), بلکه از آنجا که همه چهارده معصوم نور واحدند, این روایت اشاره به همان حقیقت نوری دارد که همان چهارده معصوم در آن وحدت دارند. به عبارت دیگر, هر چند در این حدیث به ظاهر به نور ]روحی و بدنی [ حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اشاره شده است ولی به دلیل وحدت نوری چهارده معصوم , گویا این حدیث می خواهد بگوید اگر شما چهارده معصوم و اگر شما ((روح القدس )) نبودید جهان را خلق نمی کردیم . به بیان سوم , ظاهر این روایت خطاب به آن دو عزیز است ولی به دلیل وحدت آن ها با دوازده معصوم دیگر مقصود حقیقتی است که همه آنها در آن اتحاد داشته و هیچ گونه تعدد و کثرتی ندارند تا بحث رتبه و تقدم و تائخر پیش آید. منبع: نرم افزار معمای هستی
آیا از حدیث (لولاک لما خلقت الافلاک ) استنباط می شود که رتبه پیامبر پایین تر از علی و زهرا است؟
براساس روایات چهارده معصوم (علیهم السلام) همه یک نور هستند ]بحارالانوار, ج 25, ص 1 و ج 36, ص 280[ یعنی آنها در مقام وحدت نوری , کثرتی ندارند تا یکی اول ودیگری دوم باشد. این که در زیارت جامعه می خوانیم ((و ان ارواحکم و طینتکم واحده )) اشاره به همین حقیقت دارد که چهارده معصوم (علیهم السلام) یک نوراند و در این جهت با هم اتحاد دارند. براساس روایات این اتحاد نه تنها در اول خلقت بوده ; بلکه در نظام مادی و زندگی دنیا حقیقت آنان یکی بوده است و در عین تعدد صوری و ظاهری و جسمانی با همدیگر وحدت و اتحاد دارند. در این باب نکا: انسان و خلافت الهی , استاد محمد شجاعی , تهران , موئسسه فرهنگی خدمات رسا, 1362 ش , صص 139 - 142. بر مثال موج ها اعدادشان ==در عدد آورده باشد بادشان == (مثنوی , دفتر دوم , بیت 185) ازاین رو این که در برخی روایات , اولین مخلوق نور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلّم) و در پاره ای روایات نور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه هدا(علیهم السلام) مطرح شده است , (نگا: بحارالانوار, ج 1, ص 97 - ج 57, ص 170 - تفسیرالمیزان , ج 1, ص 121) نباید پنداشت که این روایات بر کثرت و غیریت این انوار دلالت دارند. امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: ((یا جابر ان الله اول ماخلق خلق محمدا" و عترته الهداه المهتدین , فکانوا اشباح نور بین یدی الله , قلت و ما الاشباح ؟ قال : ظل النور, ابدان نوریه بلا ارواح و کان موئیدا" بروح واحد و هی روح القدس ; ای جابر! اول مخلوقی که خداوند خلق فرمود, محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر می گوید: به حضرت عرض کردم , اشباح چیست ؟ فرمود: سایه نور, بدن های نوری بدون روح که موئید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود...)), (به نقل از انسان و خلافت الهی , همان ). این روایت به روشنی حکایتگر این حقیقت است که روح القدس در عین این که یک حقیقت و موجود واحد است , حقیقت همه چهارده معصوم است ; یعنی , هم حقیقت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و هم حقیقت تک تک عترت آن حضرت و در عین یکی بودن متعدد هم هستند و همه ظهورات روح واحد و حقیقت واحد می باشند این روایت با صراحت کامل می فرماید که آنان ابدان نوری بودند که ارواح متعدد نداشتند, بلکه موئید به یک روح بودند و آن عبارت است از ((روح القدس )) و به روشنی به این نکته اشاره دارد که حقیقت روح و جان همه یکی بود (روح القدس ) و ظهورات (که ابدان نوری و یا اشباح نوری اند) متعدد بود. بر این اساس , روایتی که مطرح فرمودید, دلالت ندارد بر این که عدم خلق جهان متوقف باشد به صورت انحصاری , بر حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها), بلکه از آنجا که همه چهارده معصوم نور واحدند, این روایت اشاره به همان حقیقت نوری دارد که همان چهارده معصوم در آن وحدت دارند. به عبارت دیگر, هر چند در این حدیث به ظاهر به نور ]روحی و بدنی [ حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اشاره شده است ولی به دلیل وحدت نوری چهارده معصوم , گویا این حدیث می خواهد بگوید اگر شما چهارده معصوم و اگر شما ((روح القدس )) نبودید جهان را خلق نمی کردیم . به بیان سوم , ظاهر این روایت خطاب به آن دو عزیز است ولی به دلیل وحدت آن ها با دوازده معصوم دیگر مقصود حقیقتی است که همه آنها در آن اتحاد داشته و هیچ گونه تعدد و کثرتی ندارند تا بحث رتبه و تقدم و تائخر پیش آید.
منبع: نرم افزار معمای هستی
- [سایر] آیا درجه و رتبه پیامبر اکرم(ص) پایینتر از امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ زیرا از حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک...» چنین استنباط میشود؟
- [سایر] آیا درجه و رتبه پیامبر اکرم(ص) پایین تر از امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ زیرا از حدیث (لولاک لما خلقت الافلاک...) چنین استنباط میشود؟
- [سایر] آیا روایت: «لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علیّ لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما» معتبر است؟ معنای آن چیست؟
- [سایر] آیا روایت: «لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علیّ لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما» معتبر است؟ معنای آن چیست؟
- [سایر] هدف آفرینش بر اساس آیه "لولاک لما خلقت الافلاک" چیست؟
- [سایر] در کتابی خوانده ام که : " لولاک یا محمد ما خلقت الأفلاک ولولا علی ما خلقتک ولولا فاطمة ما خلقتکما" آیا چنین حدیثی درست است؟
- [سایر] در کتابی خوانده ام که : " لولاک یا محمد ما خلقت الأفلاک ولولا علی ما خلقتک ولولا فاطمة ما خلقتکما" آیا چنین حدیثی درست است؟
- [سایر] حدیث سیره هزار نبی در علی(ع) را بیان کنید؟
- [سایر] آیا درست است که پیامبر به علت دعوای علی با فاطمه فرمود ( فاطمه بضعه منی)؟
- [سایر] چرا شیعه اعتقاد دارد که علی(ع) میبایست نبی مرسل باشد؟ آیا او از پیامبر(ص) بالاتر است؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن (فاطمه) باشد، باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زن موکّلم فاطمه را در برابر مهر او، پس او رهاست) و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَهْرِها)، (بِمَهرِها) بگوید، اشکال ندارد و اگر مالی را که زن بخشیده مقداری از مهر باشد، باید به جای (مَهرِها) بگوید: (عَلی هَذَا الْمِقْدارِ مِنْ مَهْرِها) و اگر مالی که زن بخشیده از مهر نباشد باید به جای آن بگوید: (عَلی ما بَذَلَتْ).
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بگوید: )بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: )بارَأتُ زَوْجََْ مُوَکِّلی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( و در هر دو صورت اگر به جای کلمه )عَلی مَهْرِها( )بِمَهْرِها( بگوید، اشکال ندارد.