معصومین(ع) به جهت (علم خدادادی) و (اراده محکم شخصی) به مقام مصونیت کامل از گناه یعنی عصمت رسیده‌اند؛ موهبت علم خدادادی ناشی از قابلیت و شایستگی‌های آنان است، لذا این اعطا بدون حساب نیست. البته حکمت اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنان، فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها نیز هست. امام صادق(ع) در همین زمینه می‌فرمایند: (ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر میلادهم، و طیّب ابدانهم و حفظهم فی اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبیاء و الرسل، فهم ازکی فروع آدم؛ ففعل ذلک لا لأمر استحقوه من الله عزوجلّ و لکن علم الله منهم حین ذرأهم انّهم یطیعونه و یعبدونه و لا یشرکون به شیئا فهولاء بالطاعة نالو من الله الکرامة و المنزله الرفیعة عنده؛ به درستی که خداوند متعال، انسان‌هایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدن‌های آنان را پاکیزه گردانید و آن‌ها را در پشت مردان و رحم زنان نگهداری کرد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند؛ بلکه از آنجا که خداوند، در هنگام خلقت می‌دانست که از او فرمانبرداری می‌کنند و او را عبادت می‌نمایند و هیچ گونه شرکی نسبت به او روا نمی‌دارند. پس اینان به واسطه فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نایل شده‌اند) (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 10، ص 170.) روشن شد که عصمت، نتیجه دو امر است 1. علم خدادادی 2. اراده قوی و محکم. بنابراین صرف علم و شناخت و آگاهی خاص به ضرر و مفسده‌ی گناهان عامل عصمت نیست؛ زیرا علم، تنها واقعیت را آن طور که هست، نشان می‌دهد؛ ولی تحقق یا عدم تحقق یک عمل ارادی از رهگذر اراده‌ی انسان انجام می‌گیرد. انسان با وجود میل شدیدی که از نظر غرایز به انجام برخی محرمات دارد، گاه دارای اراده‌ی نیرومندی است که مانع از انجام گناه می‌گردد، و گاه در نتیجه ضعف اراده، تسلیم تمایلات سرکش می‌شود. شاهد بر این مطلب که علم، حتی در بالاترین مراتب خود، علت تامه تحقق عمل نیست، داستان بلعم باعوراست که در قرآن کریم آمده است: (واتل علیهم نبأ الذی ءاتیناه آیاتنا فانسلخ منها؛ خبر آن کسی را که آیات خود را به او داده بودیم امّا از آن عاری گشت (مرتکب گناه کبیره شد) برای آنان بخوان) (اعراف (7)، آیه 175.) با توجه به آنچه گفته شد برای پاسخ به پرسش شما باید به سه واقعیت مهم، معرفت پیدا کرد. نخست آنکه پیامبران و امامان(ع) دارای اراده بشری می‌باشند و برای تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوی، به سعی و تلاش می‌پردازند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوا و... می‌باشند. واقعیت نورانی دوم آنکه خداوند متعال به قابلیت پیامبران وامامان برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای عهده‌داری مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد و در حقیقت همان قابلیت و شایستگی آنان است که موجب برگزیدگی آنان برای امامت شده است. آیات وروایات فراوانی بر این دو واقعیت گواهی می‌دهد که به چند نمونه آن اشاره می‌شود. (وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایتنا یوقنون؛ و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را ]هدایت می‌کردند) (سجده (32)، آیه 24.) (الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد) (انعام (6)، آیه 124.) واقعیت سوم که باید به آن توجه کرد آن است که (سپردن هر مسؤولیتی همراه با دادن امکانات لازم است) و امامت جامعه از این قاعده مستثنی نیست. ازاین‌رو خداوند آنان را از علم لازم برای عهده‌داری مسؤولیت امامت بهره‌مند می‌گرداند. به مجموعه این سه واقعیت نورانی در اوایل دعای ندبه اشاره شده است. آنجا که درباره دلیل (برگزیدگی امامان) می‌خوانیم: (بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذکر العلی والثناء الجلیّ واهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک)؛ [آنان را برگزیدی...] بعد از آنکه بر آنها شرط کردی نسبت به دنیا و زینت زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستی که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتی و به خود نزدیک ساختی و یاد بلندو ستایش ارجمند را برای ایشان پیش فرستادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خود آنان گرامی داشتی و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردی ...) در پایان باید به نکته مهم معرفتی دیگر توجه داشت که این (علم و عصمت موهبتی) به عنوان پایه و (Base) می‌باشد و معصومان با اراده خویش و با سعی و تلاش و عبادت و دعایی که به درگاه خداوند دارند به مقامات عالی‌تری از علم و عصمت دست می‌یابند. چنان که درقرآن مجید از زبان پیامبر(ص) می‌خوانیم: (و قل رب زدنی علما؛ و بگو پروردگارا بردانشم بیفزایی).(طه (20)، آیه 114.) و همین عبادت‌ها و صبر و جهادهای بیشتر است که با اختیار و اراده انجام می‌شود و موجب برتری برخی از پیامبران بر دیگر پیامبران می‌شود. (تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم...).(بقره (2)، آیه 253.) بنا بر آن چه گفته شد علم و عصمت موهبتی امامان، به جهت مسؤولیتی است که برای هدایت جامعه بر عهده آنان گذاشته شده است و این یک اصل عمومی و یک سنت الهی است، بدون آنکه تبعیض ناروایی باشد چنانچه هر مسؤولی متناسب با گستره مسؤولیت خویش به او امکانات لازم داده می شود امامان نیز به جهت مقام امامت برخی مقامات ویژه معنوی را دارا می باشد، چنان که درباره هنگامه به امامت رسیدن امام هادی(ع) می‌خوانیم: (یکی از یاران ایشان به نام (هارون بن فضیل) در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند: (انا لله و انا الیه راجعون) ابی جعفر [امام جواد(ع) ]درگذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستنید؟ فرمودند: زیرا فروتنی و خضوعی نسبت به خدا در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت). (کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 218، ح 984.) این نشانه همان علم موهبتی ویژه است. که در زمان تصدی امامت ظهور بیشتری پیدا می کند. ناگفته نماند، دسترسی به مقام (عصمت) و راه‌یابی به مقامات (علمی و معنوی) اختصاصی به پیامبران و امامان ندارد؛ بلکه برای همگان میسر است. چنان که حضرت زینب(س) تا مرز عصمت پیش رفته بود و حضرت عباس(ع) به مقامات عالی معنوی دست یافته بود و درباره بسیاری از علما و اولیا به عنوان (تالی تلو معصوم) [نزدیکان به مرز عصمت ]از آنان یاد می‌شود. نکته آخر آنکه پیامبر اکرم(ص) یا امام معصوم (ع) به دلیل بهره وری از علوم اعطایی خداوند نیازی به پیمایش راههای عادی کسب علم و دانش را نداشتند زیرا علم گذشته و حال و آینده در اختیار آنها ست و حد مجهولی از علوم بر ایشان وجود ندارد تا مانند عموم مردم نیاز به کسب دانش داشته باشند. برای آشنایی بیشتر به کتاب (بصائر الدرجات مرحوم ابن صفار قمی ) رجوع شود. به عبارت دیگر جایگاه علمی پیامبر (ص) و امام(ع) نظیر منزلت عصمت آنان ، از راههای متداول بشری (کتاب ، مدرسه ، کتابخانه و معلم بشری ) به دست نیامده است زیرا آنان به دلیل مسئولیت رهبری جامع انسانی به سعادت کامل دنیوی و اخروی تحت تعلیم و تربیت مستقیم الهی قرار دارند. قرآن می فرماید: (خداوند عالم به غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد که [در این صورت] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت تا معلوم بدارد که پیامهای پروردگار خود را رسانیده اند. (سوره جن (72) آیات 28-26) و نظیر این آیات در سوره انبیا (21) آیه 24 و 79 یوسف (12) آیه 22، نمل (27) آیه 79 و 15 ، قصص (28) آیه 14؛ خلاصه کلام : پیامبر(ص) و امام(ع) هم به علم و تربیت رسیده اند اما از نوع و تربیت سایر مردم که از راه مدرسه و مکتب و معلم بشری و تلاش و کوشش عادی و تدریجی به دست می آید. برای آشنایی بیشتر به تفسیر نمونه از راه فهرست موضوعی آن مراجعه فرمایید. عصمت امامان(ع)، از طریق ادله عقلی و آیات قرآنی و روایات معتبر در نزد شیعه و سنّی، قابل اثبات است. که ما در اینجا صرفا به بیان یکی از ادله عقلی عصمت امامان اکتفا می‌کنیم و در مورد سایر ادله منابع موجود را معرفی خواهیم کرد. دلیل عقلی عصمت امام همان طور که اشاره شد، براهین عقلی گوناگونی برای اثبات لزوم عصمت امام اقامه شده است که ما تنها به ذکر یکی از ادله عقلی می‌پردازیم. این دلیل را در دو مرحله به صورت اجمالی و تفصیلی بیان می‌کنیم. بیان اجمالی: امامت، به معنای استمرار وظایف و شؤون نبوت به جز تلقی وحی است. یعنی امام جانشین و خلیفه پیامبر در همه شؤون و وظایف پیامبر به جز شأن تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم است. یکی از مهمترین شؤون پیامبر اکرم، مرجعیت دینی مردم است. امام با چنین شأنی، باید در مقام تبیین و توضیح احکام الهی و سنّت نبوی، از هر گونه خطا و انحراف عمدی و سهوی معصوم باشد، و گرنه نقض غرض پیش آمده، و هدف تشریع احکام و بعثت انبیا تحقق نخواهد یافت. بنابراین، همان ادله‌ای که عصمت انبیا را اثبات می‌کند، بر عصمت امام نیز دلالت دارد. بیان تفصیلی: بیان تفصیلی، دلیل فوق مبتنی بر ذکر چند مقدمه است: 1. وظایف و شؤون نبی گرامی اسلام 2. سرنوشت این وظایف بعد از رحلت پیامبر 3. معنای امامت مقدمه 1 وظایف و شؤون نبی اکرم: الف) تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم ب) مرجعیت دینی: یعنی تفسیر وحی و تشریح مقاصد آن، بیان حکم الهی در موضوعات مستحدثه، تبیین و تشریح جزئیات مسائل اعتقادی و ردّ شبهات و تشکیکات اعتقادی و محافظت از دین و جلوگیری از وقوع تحریف در آن. ج) رهبری اجتماع: یعنی حکومت و اداره جامعه مقدمه 2 سرنوشت این وظایف بعد از نبی اکرم(ص): بدون شک، پس از ارتحال رسول اکرم(ص) وحی آسمانی قطع شد. اما دو شأن دیگر، چه وضعیتی پیدا کردند؟ سه احتمال وجود دارد: الف خداوند، در این زمینه هیچ دستوری و سخنی بیان نکرده است و آن را مهمل گذاشته است. ب امت اسلامی، خود صلاحیت این امور را دارد و نیازی به نصب جانشینی از ناحیه خداوند، نیست از این رو، خداوند امت اسلامی را شایسته در جبران و پر کردن جای نبی اکرم در این دو شأن دانسته است. ج پیامبر اکرم، موظف بوده که شخصی را که از ناحیه خداوند منصوب شده است، به عنوان جانشین خود در این دو شأن معرفی کند و او موظف به استمرار وظایف پیامبر باشد. احتمال اول مردود است، چون با هدف بعثت انبیا منافات دارد و نقض غرض محسوب می‌شود. احتمال دوم نیز مردود است چون مطالعه وضعیت امت اسلامی از صدر تا به امروز نشان می‌دهد که امت اسلامی به ویژه در مورد شأن (مرجعیت دینی) به هیچ وجه توانایی انجام وظایف نبی اکرم را نداشته است. به عنوان نمونه، قرآن کریم در مورد دزد می‌فرماید: دست دزد باید قطع شود اما اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود، اختلافات فراوانی وجود دارد. خوارج، محل قطع را، محل اتصال بازو و کتف دانسته و برخی دیگر (ابو حنیفه، مالک و شافعی) از مچ دست پنداشته‌اند. و شیعه امامیه به استناد سخن ائمه معتقد است که تنها چهار انگشت دست باید قطع گردد. معنای امامت امامت به معنای جانشینی در جمیع شؤون انبیا به جز دریافت و تلقی وحی است. یکی از شؤون انبیا مسأله رهبری اجتماع و حکومت است و شأن دیگر مرجعیت دینی است، این شأن به تعبیر شهید مطهری به معنای کارشناسی اسلام است، اما نه در حد یک مجتهد بلکه کارشناسی که از طرف خدا علوم اسلامی را از پیغمبر اکرم گرفته و از او به معصوم بعدی منتقل شده است. با توجه به خاتمیت دین اسلام و اینکه تمامی آنچه را که سعادت دنیوی و اخروی بشر تا روز قیامت مورد نیاز است، اسلام تأمین می‌نماید و با توجه به اینکه پیامبر اکرم در طول رسالت خویش، شخصا چنین فرصتی را نداشتند که اسلام را به تمام و کمال با عمق معارف اعتقادی آن و دستور العمل‌ها و احکام فقهی آن که شامل جمیع شؤون مختلف زندگی بشر می‌شود، بیان کنند و از طرفی دیگر، امکان ندارد که پیامبر اکرم، دین خدا را به صورتی ناقص بیان کرده باشند در حالی که قرآن، اسلام را به عنوان دین جامع و کامل معرفی می‌کند( الیوم اکملت لکم دینکم...) نتیجه‌ای که از مقدمات فوق به دست می‌آید این است که باید در بین اصحاب پیامبر اکرم انسان یا انسانهایی باشند که اسلام را به صورت کامل از آن حضرت فرا گرفته و بعد از او به توضیح و تبیین آن بپردازند و چنین اشخاصی باید معصوم باشند بدون وجود چنین اشخاصی که با برخورداری از عصمت به تبیین و توضیح احکام دین بپردازند، سخن از دسترسی مردم به دین خالص و کامل الهی نمی‌توان به میان آورد و غرض از بعثت تحقق نخواهد یافت به همین جهت اهل سنت در مسائل جدیدی که برای آنها پیش می‌آید، از آنجا که به اسلام‌شناس معصوم اعتقاد نداشتند به استفاده از قیاس و استحسانات ظنی و گمانی روی آوردند. برای اطلاع از سایر ادله عقلی عصمت و نیز ادله قرآنی و نیز ادله روائی عصمت، مراجعه کنید به کتاب (پژوهشی در عصمت معصومان، حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. www.payambarazam.ir
معصومین(ع) به جهت (علم خدادادی) و (اراده محکم شخصی) به مقام مصونیت کامل از گناه یعنی عصمت رسیدهاند؛ موهبت علم خدادادی ناشی از قابلیت و شایستگیهای آنان است، لذا این اعطا بدون حساب نیست. البته حکمت اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنان، فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها نیز هست.
امام صادق(ع) در همین زمینه میفرمایند: (ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر میلادهم، و طیّب ابدانهم و حفظهم فی اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبیاء و الرسل، فهم ازکی فروع آدم؛ ففعل ذلک لا لأمر استحقوه من الله عزوجلّ و لکن علم الله منهم حین ذرأهم انّهم یطیعونه و یعبدونه و لا یشرکون به شیئا فهولاء بالطاعة نالو من الله الکرامة و المنزله الرفیعة عنده؛ به درستی که خداوند متعال، انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدنهای آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان نگهداری کرد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند؛ بلکه از آنجا که خداوند، در هنگام خلقت میدانست که از او فرمانبرداری میکنند و او را عبادت مینمایند و هیچ گونه شرکی نسبت به او روا نمیدارند. پس اینان به واسطه فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نایل شدهاند) (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 10، ص 170.)
روشن شد که عصمت، نتیجه دو امر است 1. علم خدادادی 2. اراده قوی و محکم.
بنابراین صرف علم و شناخت و آگاهی خاص به ضرر و مفسدهی گناهان عامل عصمت نیست؛ زیرا علم، تنها واقعیت را آن طور که هست، نشان میدهد؛ ولی تحقق یا عدم تحقق یک عمل ارادی از رهگذر ارادهی انسان انجام میگیرد. انسان با وجود میل شدیدی که از نظر غرایز به انجام برخی محرمات دارد، گاه دارای ارادهی نیرومندی است که مانع از انجام گناه میگردد، و گاه در نتیجه ضعف اراده، تسلیم تمایلات سرکش میشود. شاهد بر این مطلب که علم، حتی در بالاترین مراتب خود، علت تامه تحقق عمل نیست، داستان بلعم باعوراست که در قرآن کریم آمده است: (واتل علیهم نبأ الذی ءاتیناه آیاتنا فانسلخ منها؛ خبر آن کسی را که آیات خود را به او داده بودیم امّا از آن عاری گشت (مرتکب گناه کبیره شد) برای آنان بخوان) (اعراف (7)، آیه 175.)
با توجه به آنچه گفته شد برای پاسخ به پرسش شما باید به سه واقعیت مهم، معرفت پیدا کرد.
نخست آنکه پیامبران و امامان(ع) دارای اراده بشری میباشند و برای تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوی، به سعی و تلاش میپردازند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوا و... میباشند.
واقعیت نورانی دوم آنکه خداوند متعال به قابلیت پیامبران وامامان برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای عهدهداری مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد و در حقیقت همان قابلیت و شایستگی آنان است که موجب برگزیدگی آنان برای امامت شده است. آیات وروایات فراوانی بر این دو واقعیت گواهی میدهد که به چند نمونه آن اشاره میشود.
(وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایتنا یوقنون؛ و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را ]هدایت میکردند) (سجده (32)، آیه 24.)
(الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد) (انعام (6)، آیه 124.)
واقعیت سوم که باید به آن توجه کرد آن است که (سپردن هر مسؤولیتی همراه با دادن امکانات لازم است) و امامت جامعه از این قاعده مستثنی نیست. ازاینرو خداوند آنان را از علم لازم برای عهدهداری مسؤولیت امامت بهرهمند میگرداند.
به مجموعه این سه واقعیت نورانی در اوایل دعای ندبه اشاره شده است. آنجا که درباره دلیل (برگزیدگی امامان) میخوانیم: (بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذکر العلی والثناء الجلیّ واهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک)؛ [آنان را برگزیدی...] بعد از آنکه بر آنها شرط کردی نسبت به دنیا و زینت زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستی که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتی و به خود نزدیک ساختی و یاد بلندو ستایش ارجمند را برای ایشان پیش فرستادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خود آنان گرامی داشتی و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردی ...)
در پایان باید به نکته مهم معرفتی دیگر توجه داشت که این (علم و عصمت موهبتی) به عنوان پایه و (Base) میباشد و معصومان با اراده خویش و با سعی و تلاش و عبادت و دعایی که به درگاه خداوند دارند به مقامات عالیتری از علم و عصمت دست مییابند. چنان که درقرآن مجید از زبان پیامبر(ص) میخوانیم: (و قل رب زدنی علما؛ و بگو پروردگارا بردانشم بیفزایی).(طه (20)، آیه 114.)
و همین عبادتها و صبر و جهادهای بیشتر است که با اختیار و اراده انجام میشود و موجب برتری برخی از پیامبران بر دیگر پیامبران میشود.
(تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم...).(بقره (2)، آیه 253.)
بنا بر آن چه گفته شد علم و عصمت موهبتی امامان، به جهت مسؤولیتی است که برای هدایت جامعه بر عهده آنان گذاشته شده است و این یک اصل عمومی و یک سنت الهی است، بدون آنکه تبعیض ناروایی باشد چنانچه هر مسؤولی متناسب با گستره مسؤولیت خویش به او امکانات لازم داده می شود امامان نیز به جهت مقام امامت برخی مقامات ویژه معنوی را دارا می باشد، چنان که درباره هنگامه به امامت رسیدن امام هادی(ع) میخوانیم: (یکی از یاران ایشان به نام (هارون بن فضیل) در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند: (انا لله و انا الیه راجعون) ابی جعفر [امام جواد(ع) ]درگذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستنید؟ فرمودند: زیرا فروتنی و خضوعی نسبت به خدا در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت). (کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 218، ح 984.) این نشانه همان علم موهبتی ویژه است. که در زمان تصدی امامت ظهور بیشتری پیدا می کند.
ناگفته نماند، دسترسی به مقام (عصمت) و راهیابی به مقامات (علمی و معنوی) اختصاصی به پیامبران و امامان ندارد؛ بلکه برای همگان میسر است. چنان که حضرت زینب(س) تا مرز عصمت پیش رفته بود و حضرت عباس(ع) به مقامات عالی معنوی دست یافته بود و درباره بسیاری از علما و اولیا به عنوان (تالی تلو معصوم) [نزدیکان به مرز عصمت ]از آنان یاد میشود.
نکته آخر آنکه پیامبر اکرم(ص) یا امام معصوم (ع) به دلیل بهره وری از علوم اعطایی خداوند نیازی به پیمایش راههای عادی کسب علم و دانش را نداشتند زیرا علم گذشته و حال و آینده در اختیار آنها ست و حد مجهولی از علوم بر ایشان وجود ندارد تا مانند عموم مردم نیاز به کسب دانش داشته باشند.
برای آشنایی بیشتر به کتاب (بصائر الدرجات مرحوم ابن صفار قمی ) رجوع شود.
به عبارت دیگر جایگاه علمی پیامبر (ص) و امام(ع) نظیر منزلت عصمت آنان ، از راههای متداول بشری (کتاب ، مدرسه ، کتابخانه و معلم بشری ) به دست نیامده است زیرا آنان به دلیل مسئولیت رهبری جامع انسانی به سعادت کامل دنیوی و اخروی تحت تعلیم و تربیت مستقیم الهی قرار دارند. قرآن می فرماید: (خداوند عالم به غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد که [در این صورت] برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت تا معلوم بدارد که پیامهای پروردگار خود را رسانیده اند. (سوره جن (72) آیات 28-26) و نظیر این آیات در سوره انبیا (21) آیه 24 و 79 یوسف (12) آیه 22، نمل (27) آیه 79 و 15 ، قصص (28) آیه 14؛ خلاصه کلام : پیامبر(ص) و امام(ع) هم به علم و تربیت رسیده اند اما از نوع و تربیت سایر مردم که از راه مدرسه و مکتب و معلم بشری و تلاش و کوشش عادی و تدریجی به دست می آید. برای آشنایی بیشتر به تفسیر نمونه از راه فهرست موضوعی آن مراجعه فرمایید.
عصمت امامان(ع)، از طریق ادله عقلی و آیات قرآنی و روایات معتبر در نزد شیعه و سنّی، قابل اثبات است. که ما در اینجا صرفا به بیان یکی از ادله عقلی عصمت امامان اکتفا میکنیم و در مورد سایر ادله منابع موجود را معرفی خواهیم کرد.
دلیل عقلی عصمت امام
همان طور که اشاره شد، براهین عقلی گوناگونی برای اثبات لزوم عصمت امام اقامه شده است که ما تنها به ذکر یکی از ادله عقلی میپردازیم. این دلیل را در دو مرحله به صورت اجمالی و تفصیلی بیان میکنیم.
بیان اجمالی: امامت، به معنای استمرار وظایف و شؤون نبوت به جز تلقی وحی است. یعنی امام جانشین و خلیفه پیامبر در همه شؤون و وظایف پیامبر به جز شأن تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم است. یکی از مهمترین شؤون پیامبر اکرم، مرجعیت دینی مردم است.
امام با چنین شأنی، باید در مقام تبیین و توضیح احکام الهی و سنّت نبوی، از هر گونه خطا و انحراف عمدی و سهوی معصوم باشد، و گرنه نقض غرض پیش آمده، و هدف تشریع احکام و بعثت انبیا تحقق نخواهد یافت. بنابراین، همان ادلهای که عصمت انبیا را اثبات میکند، بر عصمت امام نیز دلالت دارد.
بیان تفصیلی: بیان تفصیلی، دلیل فوق مبتنی بر ذکر چند مقدمه است: 1. وظایف و شؤون نبی گرامی اسلام 2. سرنوشت این وظایف بعد از رحلت پیامبر 3. معنای امامت
مقدمه 1 وظایف و شؤون نبی اکرم:
الف) تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم
ب) مرجعیت دینی: یعنی تفسیر وحی و تشریح مقاصد آن، بیان حکم الهی در موضوعات مستحدثه، تبیین و تشریح جزئیات مسائل اعتقادی و ردّ شبهات و تشکیکات اعتقادی و محافظت از دین و جلوگیری از وقوع تحریف در آن.
ج) رهبری اجتماع: یعنی حکومت و اداره جامعه
مقدمه 2 سرنوشت این وظایف بعد از نبی اکرم(ص):
بدون شک، پس از ارتحال رسول اکرم(ص) وحی آسمانی قطع شد. اما دو شأن دیگر، چه وضعیتی پیدا کردند؟ سه احتمال وجود دارد:
الف خداوند، در این زمینه هیچ دستوری و سخنی بیان نکرده است و آن را مهمل گذاشته است.
ب امت اسلامی، خود صلاحیت این امور را دارد و نیازی به نصب جانشینی از ناحیه خداوند، نیست از این رو، خداوند امت اسلامی را شایسته در جبران و پر کردن جای نبی اکرم در این دو شأن دانسته است.
ج پیامبر اکرم، موظف بوده که شخصی را که از ناحیه خداوند منصوب شده است، به عنوان جانشین خود در این دو شأن معرفی کند و او موظف به استمرار وظایف پیامبر باشد.
احتمال اول مردود است، چون با هدف بعثت انبیا منافات دارد و نقض غرض محسوب میشود.
احتمال دوم نیز مردود است چون مطالعه وضعیت امت اسلامی از صدر تا به امروز نشان میدهد که امت اسلامی به ویژه در مورد شأن (مرجعیت دینی) به هیچ وجه توانایی انجام وظایف نبی اکرم را نداشته است.
به عنوان نمونه، قرآن کریم در مورد دزد میفرماید: دست دزد باید قطع شود اما اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود، اختلافات فراوانی وجود دارد. خوارج، محل قطع را، محل اتصال بازو و کتف دانسته و برخی دیگر (ابو حنیفه، مالک و شافعی) از مچ دست پنداشتهاند. و شیعه امامیه به استناد سخن ائمه معتقد است که تنها چهار انگشت دست باید قطع گردد.
معنای امامت
امامت به معنای جانشینی در جمیع شؤون انبیا به جز دریافت و تلقی وحی است. یکی از شؤون انبیا مسأله رهبری اجتماع و حکومت است و شأن دیگر مرجعیت دینی است، این شأن به تعبیر شهید مطهری به معنای کارشناسی اسلام است، اما نه در حد یک مجتهد بلکه کارشناسی که از طرف خدا علوم اسلامی را از پیغمبر اکرم گرفته و از او به معصوم بعدی منتقل شده است. با توجه به خاتمیت دین اسلام و اینکه تمامی آنچه را که سعادت دنیوی و اخروی بشر تا روز قیامت مورد نیاز است، اسلام تأمین مینماید و با توجه به اینکه پیامبر اکرم در طول رسالت خویش، شخصا چنین فرصتی را نداشتند که اسلام را به تمام و کمال با عمق معارف اعتقادی آن و دستور العملها و احکام فقهی آن که شامل جمیع شؤون مختلف زندگی بشر میشود، بیان کنند و از طرفی دیگر، امکان ندارد که پیامبر اکرم، دین خدا را به صورتی ناقص بیان کرده باشند در حالی که قرآن، اسلام را به عنوان دین جامع و کامل معرفی میکند( الیوم اکملت لکم دینکم...)
نتیجهای که از مقدمات فوق به دست میآید این است که باید در بین اصحاب پیامبر اکرم انسان یا انسانهایی باشند که اسلام را به صورت کامل از آن حضرت فرا گرفته و بعد از او به توضیح و تبیین آن بپردازند و چنین اشخاصی باید معصوم باشند بدون وجود چنین اشخاصی که با برخورداری از عصمت به تبیین و توضیح احکام دین بپردازند، سخن از دسترسی مردم به دین خالص و کامل الهی نمیتوان به میان آورد و غرض از بعثت تحقق نخواهد یافت به همین جهت اهل سنت در مسائل جدیدی که برای آنها پیش میآید، از آنجا که به اسلامشناس معصوم اعتقاد نداشتند به استفاده از قیاس و استحسانات ظنی و گمانی روی آوردند.
برای اطلاع از سایر ادله عقلی عصمت و نیز ادله قرآنی و نیز ادله روائی عصمت، مراجعه کنید به کتاب (پژوهشی در عصمت معصومان، حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
www.payambarazam.ir
- [سایر] آیا پیامبراکرم (ص) در سخنانش معصوم است؟
- [سایر] دلیل عصمت پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران الهی چیست؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) در اذان و اقامه شان ذکر اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله را می گفتند؟
- [سایر] با توجه به آیات 2 سوره فتح و 19 سوره محمد، چرا اهل سنت عصمت پیامبراکرم(ص) را فقط در دریافت وحی می پذیرند؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] رسول اکرم(ص)، چگونه حضرت علی(ع) را معرفی کردند؟
- [سایر] آیا پیامبراکرم(ص) و معصومین(ع) هم فشار قبر دارند؟
- [سایر] دیدگاه پیامبراکرم(ص) نسبت به یاری امام حسین(ع) چیست؟
- [سایر] اوصاف مشترک قرآنی خدا و رسول اکرم(ص) چه میباشد؟
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)