چون سؤال از دلیل عقلی است و احکام عقل همیشه کلی است، سؤال به این برمی گردد که دلائل عقلی بر وحی به پیامبران چیست؟ که جواب متوقف بر بیان سه نکته است: الف) حقیقت وحی، ب) امکان عقلی وحی، ج) براهین دلائل بر وقوع. الف) اولا، باید حقیقت وحی روشن شود چون در رابطه با حقیقت وحی مبانی و تعاریف زیادی است که طبق هر مبنا امکان و دلیلش متفاوت که در این زمینه می توانید به کتاب فلسفه وحی و نبوت اثر استاد محمدی ری شهری مراجعه بفرمایید، لغت وحی گرچه در قرآن کریم به معانی متفاوتی به کار رفته اما در رابطه با وحی به پیامبران که مورد سؤال است می توان گفت عبارت است از یک نوع شعور و آگاهی که به وسیله آن انبیاء حقایقی را به طور سریع و نهان از جانب خداوند درک می کنند که این ارتباط به سه گونه می باشد: الف) مستقیم و بدون واسطه، ب) با واسطه ای که عنوان رسالت ندارد، ج ) با واسطه ای که عنوان رسالت دارد. جهت آگاهی بیشتر علاوه بر منبع فوق نگا: تفسیر المیزان، ج 18، ذیل آیه 52 سوره شوری. ب) اما مسأله امکان که مهم است چون اگر کسی قائل به امتناع شد و ادله ای به امتناع ارتباط استان با ماوراء ارائه کرد دیگر بحث از دلائل عقلی بر وقوع وحی معنا ندارد و در این جا مسأله این است که آیا ممکن است در بعضی از انسان شعور خاصی وجود داشته باشد که به وسیله آن بتواند با ماوراء طبیعت ارتباط برقرار کرده معلوماتی را اخذ کند باید گفت تاکنون دلیلی بر امتناع ارائه نشده نهایت این که علم تاکنون نتوانسته این شعور مرموز را کشف کند و روشن است که این موجب می شود که وحی غیر علمی و ممتنع باشد چنانچه علم هنوز نتوانسته ماهیت شعور مرموزی که در زنبور عسل وجود دارد را به دست آورد و این که نتوانسته ایم حقیقتش را درک کنیم نمی تواند دلیل بر انکار باشد و به قول اقبال لاهوری غیر قابل انتقال بودن تجربه باطنی از این جهت است که اساسا از نوع احساسی است که به بیان در نمی آید و عقل استدلالگر را به آن دسترسی نیست (احیای فکر دینی، ص 26). و به بیان روشنتر چنانچه اگر کسی معرفت او محدود به معرفت حسی باشد قدرت درک معرفت عقلی را ندارد، همین طور کسی که معرفت او محدود به معرفت عقلی و حسی است نمی تواند نسبت به معرفت مافوق ادراکی داشته باشد و این عدم توانایی ادراک مرحله بالاتر نمی تواند دلیل بر امتتاع آن باشد. به قول فیلستی دی لامند، دانشمند بزرگ فرانسوی در کتاب پاسخ ما (چه احمق است آن منکر مبدئی که می گوید چون حقیقتش را نمی فهمم پس نیست) و به قول بوعلی سینا (هر چه در امتناع و امکانش تردید کردیم باید در حیطه امکان قرار دهیم) (نقل از تفسیر نمونه، ج 20، ص 496). برای مطالعه بیشتر در این رابطه ر.ک: المنقذ من الضلال غزالی، ص 104 به بعد. ج) اما دلیل عقلی بر لزوم وحی، ادله متعددی بیان شده که جهت اختصار به یک دلیل اکتفا می شود. این دلیل متوقف بر مقدماتی است. 1- خداوند متعال حکیم است و صدور عبث و لغو و یا فعلی که ناقض غرض باشد از حکیم محال است. 2- خداوند متعال از خلقت انسان هدفی داشته که تکامل انسان و شکوفا شدن استعدادهای او در پرتو اختیار اوست. 3. تحقق این فرض به نحو اتم و اکمل ممکن نیست مگر این که خداوند متعال اموری را که در تحقق این غرض مدخلیت دارد در اختیار او قرار دهد که اصول این امور عبارتند از: - دانش به معنای شناخت قانون زندگی به نحوی که متضمن سعادت ابدی او باشد. - تأمین عدالت اجتماعی. - آزادی از زنجیرهایی که از درون انسان را به بند می کشند؛ یعنی هوس های سرکش درونی و زنجیرهای بیرونی یعنی سلطه های حاکمان ظالم و طاغوت ها و به عبارت جامع تمام معارف و قوانینی که متضمن سعادت ابدی انسان که فقط از جانب خداوند متعال که محیط به همه جوانب وجودی انسان است می تواند باشد، حال اگر خداوند از طریق وحی اینها را در اختیار بشر قرار ندهد ناقض غرض بوده که بر او محال است، در نتیجه وحی که یک نوع شعور و آگاهی خاص است که توسط آن پیامبر این حقایق و امور را درک و در اختیار مردم بگذارد لازم خواهد بود. جهت مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: - فلسفه وحی و نبوت، محمدی ری شهری - اصول عقاید اسلامی (بحث نبوت)، دکتر سید عبدالرضا حجازی - ترجمه المیزان، ج2، ص 197 و 220 - اصول عقاید، مصباح یزدی، ج 2 www.payambarazam.ir
چون سؤال از دلیل عقلی است و احکام عقل همیشه کلی است، سؤال به این برمی گردد که دلائل عقلی بر وحی به پیامبران چیست؟ که جواب متوقف بر بیان سه نکته است: الف) حقیقت وحی، ب) امکان عقلی وحی، ج) براهین دلائل بر وقوع.
الف) اولا، باید حقیقت وحی روشن شود چون در رابطه با حقیقت وحی مبانی و تعاریف زیادی است که طبق هر مبنا امکان و دلیلش متفاوت که در این زمینه می توانید به کتاب فلسفه وحی و نبوت اثر استاد محمدی ری شهری مراجعه بفرمایید، لغت وحی گرچه در قرآن کریم به معانی متفاوتی به کار رفته اما در رابطه با وحی به پیامبران که مورد سؤال است می توان گفت عبارت است از یک نوع شعور و آگاهی که به وسیله آن انبیاء حقایقی را به طور سریع و نهان از جانب خداوند درک
می کنند که این ارتباط به سه گونه می باشد: الف) مستقیم و بدون واسطه، ب) با واسطه ای که عنوان رسالت ندارد، ج ) با واسطه ای که عنوان رسالت دارد.
جهت آگاهی بیشتر علاوه بر منبع فوق نگا: تفسیر المیزان، ج 18، ذیل آیه 52 سوره شوری.
ب) اما مسأله امکان که مهم است چون اگر کسی قائل به امتناع شد و ادله ای به امتناع ارتباط استان با ماوراء ارائه کرد دیگر بحث از دلائل عقلی بر وقوع وحی معنا ندارد و در این جا مسأله این است که آیا ممکن است در بعضی از انسان شعور خاصی وجود داشته باشد که به وسیله آن بتواند با ماوراء طبیعت ارتباط برقرار کرده معلوماتی را اخذ کند باید گفت تاکنون دلیلی بر امتناع ارائه نشده نهایت این که علم تاکنون نتوانسته این شعور مرموز را کشف کند و روشن است که این موجب می شود که وحی غیر علمی و ممتنع باشد چنانچه علم هنوز نتوانسته ماهیت شعور مرموزی که در زنبور عسل وجود دارد را به دست آورد و این که نتوانسته ایم حقیقتش را درک کنیم نمی تواند دلیل بر انکار باشد و به قول اقبال لاهوری غیر قابل انتقال بودن تجربه باطنی از این جهت است که اساسا از نوع احساسی است که به بیان در نمی آید و عقل استدلالگر را به آن دسترسی نیست (احیای فکر دینی، ص 26).
و به بیان روشنتر چنانچه اگر کسی معرفت او محدود به معرفت حسی باشد قدرت درک معرفت عقلی را ندارد، همین طور کسی که معرفت او محدود به معرفت عقلی و حسی است نمی تواند نسبت به معرفت مافوق ادراکی داشته باشد و این عدم توانایی ادراک مرحله بالاتر نمی تواند دلیل بر امتتاع آن باشد. به قول فیلستی دی لامند، دانشمند بزرگ فرانسوی در کتاب پاسخ ما (چه احمق است آن منکر مبدئی که می گوید چون حقیقتش را نمی فهمم پس نیست) و به قول بوعلی سینا (هر چه در امتناع و امکانش تردید کردیم باید در حیطه امکان قرار دهیم) (نقل از تفسیر نمونه، ج 20، ص 496).
برای مطالعه بیشتر در این رابطه ر.ک: المنقذ من الضلال غزالی، ص 104 به بعد.
ج) اما دلیل عقلی بر لزوم وحی، ادله متعددی بیان شده که جهت اختصار به یک دلیل اکتفا می شود. این دلیل متوقف بر مقدماتی است.
1- خداوند متعال حکیم است و صدور عبث و لغو و یا فعلی که ناقض غرض باشد از حکیم محال است.
2- خداوند متعال از خلقت انسان هدفی داشته که تکامل انسان و شکوفا شدن استعدادهای او در پرتو اختیار اوست.
3. تحقق این فرض به نحو اتم و اکمل ممکن نیست مگر این که خداوند متعال اموری را که در تحقق این غرض مدخلیت دارد در اختیار او قرار دهد که اصول این امور عبارتند از:
- دانش به معنای شناخت قانون زندگی به نحوی که متضمن سعادت ابدی او باشد.
- تأمین عدالت اجتماعی.
- آزادی از زنجیرهایی که از درون انسان را به بند می کشند؛ یعنی هوس های سرکش درونی و زنجیرهای بیرونی یعنی سلطه های حاکمان ظالم و طاغوت ها و به عبارت جامع تمام معارف و قوانینی که متضمن سعادت ابدی انسان که فقط از جانب خداوند متعال که محیط به همه جوانب وجودی انسان است می تواند باشد، حال اگر خداوند از طریق وحی اینها را در اختیار بشر قرار ندهد ناقض غرض بوده که بر او محال است، در نتیجه وحی که یک نوع شعور و آگاهی خاص است که توسط آن پیامبر این حقایق و امور را درک و در اختیار مردم بگذارد لازم خواهد بود.
جهت مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک:
- فلسفه وحی و نبوت، محمدی ری شهری
- اصول عقاید اسلامی (بحث نبوت)، دکتر سید عبدالرضا حجازی
- ترجمه المیزان، ج2، ص 197 و 220
- اصول عقاید، مصباح یزدی، ج 2
www.payambarazam.ir
- [سایر] با دلایل عقلی و نقلی خاتمیت پیامبر اکرم (ص) را ثابت کنید.
- [سایر] صحت گفتار پیامبراکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) از نظر عقلی چه بوده است؟
- [سایر] معراج پیامبر اکرم(ص) از نظر علمی و عقلی چگونه اثبات میشود؟
- [سایر] ادله عقلی و نقلی بر معصومیت پیامبر اسلام (ص) در غیر مورد تلقی وحی و ابلاغ آن چیست؟ (از منابع اهل سنت)
- [سایر] ادله عقلی و نقلی بر معصومیت پیامبر اسلام (ص) در غیر مورد تلقی وحی و ابلاغ آن چیست؟ (از منابع اهل سنت)
- [سایر] با توجه به آیات 2 سوره فتح و 19 سوره محمد، چرا اهل سنت عصمت پیامبراکرم(ص) را فقط در دریافت وحی می پذیرند؟
- [سایر] آیا تمام کلمات و سخنان پیامبر اکرم(ص) وحی بوده است یا نه؟
- [سایر] آیا «مُذَکِّر» بودن پیامبراکرم(ص) و وحی فقط برای مؤمنان است؟
- [سایر] آیا تمام کلمات و سخنان پیامبر اکرم(ص) وحی بوده است یا نه؟
- [سایر] سیره احتجاجی رسول خدا(ص)در بحثهای عقلی و کلامی چگونه بود؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)