در آیات بسیاری از قرآن مجید بر وحدانیت خداوند متعال تکیه شده،[1]چنان که در آیاتی از حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت مریم(علیها السلام) نفی الوهیت شده است[2]. اما در مورد تثلیث، در دو آیه به صراحت از تفوّه به آن نهی شده و یا معادل کفر دانسته شده است که ذیلاً ذکر می گردند: 1. در آیه ی 171 سوره ی نساء آمده است: ای اهل کتاب! در دین خود غلوّ و زیاده روی نکنید و درباره ی خدا غیر از حق نگویید: مسیح، عیسی بن مریم فقط فرستاده ی خدا و کلمه ی اوست که او را به مریم القا نمود و روحی از طرف او بود؛ بنابراین به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید: ((خداوند) سه گانه است.) (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است. خدا تنها معبود یگانه است. او منزه است از این که فرزندی داشته باشد. از آن اوست آن چه در آسمان ها و زمین است؛ و برای تدبیر و سرپرستی آنها خداوند کافی است. 2. آیات 73 تا 75 سوره ی مائده می فرماید: آنها که گفتند: (خداوند یکی از سه خداست)، به یقین کافر شدند. معبودی جز معبود یگانه نیست و اگر از آن چه می گویند دست برندارند، عذاب دردناکی به کافران آنها خواهد رسید. آیا به سوی خدا بازنمی گردند و از او طلب آمرزش نمی کنند؟ خداوند آمرزنده و مهربان است. مسیح فرزند مریم، فقط یک فرستاده بود، پیش از وی نیز، فرستادگان دیگری بودند؛ مادرش زن راست گویی بود. برخی از نویسندگان مسیحی معتقدند که آیات فوق، تثلیث را رد نمی کند، بلکه سه خدایی را رد می کند، که از نظر مسیحیان راست اندیش نیز اعتقاد درستی نیست. (توماس میشل) می نویسد: قرآن سه خدایی را رد می کند، نه تثلیث را، که عقیده ی برخی از مشرکان حجاز بوده است. آنان بخشی از مسیحیت را پذیرفته و تحریف کرده اند.[3] (مونتگمری وات) نیز اظهار می دارد: قرآن اعتقاد به سه خدا را نقد می کند، نه سه اقنوم را. در خلال اعصار ممکن است مسیحیان ساده و یا بدآموزش دیده ای باشند که به سه خدا اعتقاد داشته باشند؛ و محتمل است چنین افرادی در عربستان زمان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)بوده باشند. پس قرآن یک بدعت مسیحی را رد می کند و مسیحیت راست اندیش با این نقد موافق است.[4] لکن در آیات فوق شواهدی است که ثابت می کند مقصود قرآن همان تثلیث رایج مسیحی است. در آیه ی اول (نساء: 171) ابتدا خداوند اهل کتاب را از غلوّ باز می دارد، سپس به صورت حصر می فرماید: (مسیح فقط پیامبر خدا و کلمه ی[5] اوست.) و پس از عبارت (نگویید سه تا) می افزاید: (خدا منزه است از این که پسری داشته باشد.) این در حالی است که شخصیت دوم تثلیث، (پسر) است. پس اسلام و قرآن این اندیشه ی رسمی مسیحی رایج را رد می کند. آیه ی دوم نیز (مائده: 73 75) الوهیت مسیح را نفی می کند و می فرماید: (مسیح جز پیامبری نبود که قبل از او هم پیامبرانی آمده بودند.) پس، از نظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد.[6] از نگاه قرآن حضرت عیسی(علیه السلام) شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام رسالت، و دیگری تولّد معجزه آسای او با کلمه ی تکوینی خداوند.[7] در امتیاز اول تمام رسولان خداوند با وی شریک اند و در امتیاز دوم به آدم ابوالبشر شباهت دارد: مَثل عیسی نزد خدا هم چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، پس بدو گفت: (باش.) پس وجود یافت.[8] با دقت در آیات قرآن واضح می گردد که مسیح شناسی قرآن با مسیح شناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و بر اساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی(علیه السلام) را پسر خدا نامید.[9] اشکال (هَری اوسترین ولفسن) در کتاب فلسفه علم کلام می نویسد: قرآن تثلیثی را رد می کند که مشتمل بر خدا و مسیح و مریم باشد، در حالی که آموزه های رسمی، تثلیثی مشتمل بر خدا و مسیحِ از پیش موجود (کلمه) و روح القدس است. آن گاه وی در مقام جواب به اشکال فوق می گوید: جانشین کردن عیسی، یعنی مسیح تولد یافته، به جای مسیح از پیش موجود، سابقه در طرز تفکّر تثلیث دارد؛ اما درباره ی جانشین شدن مریم به جای روح القدس باید گفت که ممکن است سابقه ای در چنین طرز تصوّر تثلیث، بدان گونه که اوریجن از انجیل عبرانیان نقل کرده، وجود داشته باشد.[10] توضیح این نکته درباره ی کلام ولفسن، ضروری است که: در هیچ جای قرآن به صراحت سه شخصیت تثلیث در کنار هم معرفی نشده اند؛ آن چه در قرآن می توان یافت، نفی صریح تثلیث،[11] نفی الوهیت عیسی،[12] نفی الوهیت مریم،[13] و نفی الوهیت فرشتگان[14] است. نفی الوهیت مریم بدان معنا نیست که ضرورتاً قرآن، مریم را یکی از شخصیت های تثلیث می داند؛ چون قراین نشان می دهد که پرستش عملی مریم در بسیاری کلیساهای مشرق زمین رواج داشته است. حاصل آن که، قرآن نمی گوید که این ها افراد تثلیث هستند، بلکه می گوید مسیحیان برای عیسی و مادرش الوهیت قایل شدند، چنان که در جای دیگر می گوید: (برای احبار و رهبانشان الوهیت قائل شدند)[15]؛ و منظور این نیست که صریحاً خدا خوانده شده اند، بلکه اطاعت محض از آنها داشته اند. پی نوشتها: [1]. مانند سوره ی توحید: بگو خداوند یکتا و یگانه است. خداوندی که بی نیاز است. هرگز نزاده و زاییده نشده و برای او هیچ شبیه و مانندی نیست. [2]. مانند: سوره ی مائده، آیه ی 17 و 116 و سوره ی توبه، آیه ی 30. [3]. توماس میشل، کلام مسیحی، ص 79. [4]. Montgomery Watt, Islam and Christianity today, P. 50 به نقل از: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 136. [5]. ترکیب اضافی (کلمة الله) و (روح الله) از نوع (اضافه ی تشریفی) است. چنین اضافه ای در تمامی زبان ها یافت می شود و مراد از آن بیان عظمت و احترام است. [6]. ر.ک: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 136 137. [7]. (کلمة الله) بودن عیسی(علیه السلام) به این معناست که با اراده ی خاص خداوند، و از راهی غیرطبیعی ایجاد شده است. محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 361. [8]. سوره ی آل عمران، آیه ی 59. [9]. درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 137. [10]. هری اوبسترین ولفسن، فلسفه علم کلام، ص 327، با اختصار. [11]. سوره ی نساء، آیه ی 171 و سوره ی مائده، آیه ی 73 75. [12]. سوره ی مائده، آیه ی 17 و 72، سوره ی زخرف، آیه ی 59. [13]. سوره ی مائده، آیه ی 116. [14]. سوره ی نساء، آیه ی 172، سوره ی آل عمران، آیه ی 79. [15]. سوره ی توبه، آیه ی 31. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
در آیات بسیاری از قرآن مجید بر وحدانیت خداوند متعال تکیه شده،[1]چنان که در آیاتی از حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت مریم(علیها السلام) نفی الوهیت شده است[2]. اما در مورد تثلیث، در دو آیه به صراحت از تفوّه به آن نهی شده و یا معادل کفر دانسته شده است که ذیلاً ذکر می گردند:
1. در آیه ی 171 سوره ی نساء آمده است:
ای اهل کتاب! در دین خود غلوّ و زیاده روی نکنید و درباره ی خدا غیر از حق نگویید: مسیح، عیسی بن مریم فقط فرستاده ی خدا و کلمه ی اوست که او را به مریم القا نمود و روحی از طرف او بود؛ بنابراین به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید: ((خداوند) سه گانه است.) (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است. خدا تنها معبود یگانه است. او منزه است از این که فرزندی داشته باشد. از آن اوست آن چه در آسمان ها و زمین است؛ و برای تدبیر و سرپرستی آنها خداوند کافی است.
2. آیات 73 تا 75 سوره ی مائده می فرماید:
آنها که گفتند: (خداوند یکی از سه خداست)، به یقین کافر شدند. معبودی جز معبود یگانه نیست و اگر از آن چه می گویند دست برندارند، عذاب دردناکی به کافران آنها خواهد رسید. آیا به سوی خدا بازنمی گردند و از او طلب آمرزش نمی کنند؟ خداوند آمرزنده و مهربان است. مسیح فرزند مریم، فقط یک فرستاده بود، پیش از وی نیز، فرستادگان دیگری بودند؛ مادرش زن راست گویی بود.
برخی از نویسندگان مسیحی معتقدند که آیات فوق، تثلیث را رد نمی کند، بلکه سه خدایی را رد می کند، که از نظر مسیحیان راست اندیش نیز اعتقاد درستی نیست. (توماس میشل) می نویسد:
قرآن سه خدایی را رد می کند، نه تثلیث را، که عقیده ی برخی از مشرکان حجاز بوده است. آنان بخشی از مسیحیت را پذیرفته و تحریف کرده اند.[3]
(مونتگمری وات) نیز اظهار می دارد:
قرآن اعتقاد به سه خدا را نقد می کند، نه سه اقنوم را. در خلال اعصار ممکن است مسیحیان ساده و یا بدآموزش دیده ای باشند که به سه خدا اعتقاد داشته باشند؛ و محتمل است چنین افرادی در عربستان زمان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)بوده باشند. پس قرآن یک بدعت مسیحی را رد می کند و مسیحیت راست اندیش با این نقد موافق است.[4]
لکن در آیات فوق شواهدی است که ثابت می کند مقصود قرآن همان تثلیث رایج مسیحی است. در آیه ی اول (نساء: 171) ابتدا خداوند اهل کتاب را از غلوّ باز می دارد، سپس به صورت حصر می فرماید: (مسیح فقط پیامبر خدا و کلمه ی[5] اوست.) و پس از عبارت (نگویید سه تا) می افزاید: (خدا منزه است از این که پسری داشته باشد.) این در حالی است که شخصیت دوم تثلیث، (پسر) است. پس اسلام و قرآن این اندیشه ی رسمی مسیحی رایج را رد می کند.
آیه ی دوم نیز (مائده: 73 75) الوهیت مسیح را نفی می کند و می فرماید: (مسیح جز پیامبری نبود که قبل از او هم پیامبرانی آمده بودند.)
پس، از نظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد.[6]
از نگاه قرآن حضرت عیسی(علیه السلام) شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام رسالت، و دیگری تولّد معجزه آسای او با کلمه ی تکوینی خداوند.[7]
در امتیاز اول تمام رسولان خداوند با وی شریک اند و در امتیاز دوم به آدم ابوالبشر شباهت دارد:
مَثل عیسی نزد خدا هم چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، پس بدو گفت: (باش.) پس وجود یافت.[8]
با دقت در آیات قرآن واضح می گردد که مسیح شناسی قرآن با مسیح شناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و بر اساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی(علیه السلام) را پسر خدا نامید.[9]
اشکال
(هَری اوسترین ولفسن) در کتاب فلسفه علم کلام می نویسد:
قرآن تثلیثی را رد می کند که مشتمل بر خدا و مسیح و مریم باشد، در حالی که آموزه های رسمی، تثلیثی مشتمل بر خدا و مسیحِ از پیش موجود (کلمه) و روح القدس است.
آن گاه وی در مقام جواب به اشکال فوق می گوید:
جانشین کردن عیسی، یعنی مسیح تولد یافته، به جای مسیح از پیش موجود، سابقه در طرز تفکّر تثلیث دارد؛ اما درباره ی جانشین شدن مریم به جای روح القدس باید گفت که ممکن است سابقه ای در چنین طرز تصوّر تثلیث، بدان گونه که اوریجن از انجیل عبرانیان نقل کرده، وجود داشته باشد.[10]
توضیح این نکته درباره ی کلام ولفسن، ضروری است که: در هیچ جای قرآن به صراحت سه شخصیت تثلیث در کنار هم معرفی نشده اند؛ آن چه در قرآن می توان یافت، نفی صریح تثلیث،[11] نفی الوهیت عیسی،[12] نفی الوهیت مریم،[13] و نفی الوهیت فرشتگان[14] است. نفی الوهیت مریم بدان معنا نیست که ضرورتاً قرآن، مریم را یکی از شخصیت های تثلیث می داند؛ چون قراین نشان می دهد که پرستش عملی مریم در بسیاری کلیساهای مشرق زمین رواج داشته است.
حاصل آن که، قرآن نمی گوید که این ها افراد تثلیث هستند، بلکه می گوید مسیحیان برای عیسی و مادرش الوهیت قایل شدند، چنان که در جای دیگر می گوید: (برای احبار و رهبانشان الوهیت قائل شدند)[15]؛ و منظور این نیست که صریحاً خدا خوانده شده اند، بلکه اطاعت محض از آنها داشته اند.
پی نوشتها:
[1]. مانند سوره ی توحید: بگو خداوند یکتا و یگانه است. خداوندی که بی نیاز است. هرگز نزاده و زاییده نشده و برای او هیچ شبیه و مانندی نیست.
[2]. مانند: سوره ی مائده، آیه ی 17 و 116 و سوره ی توبه، آیه ی 30.
[3]. توماس میشل، کلام مسیحی، ص 79.
[4]. Montgomery Watt, Islam and Christianity today, P. 50
به نقل از: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 136.
[5]. ترکیب اضافی (کلمة الله) و (روح الله) از نوع (اضافه ی تشریفی) است. چنین اضافه ای در تمامی زبان ها یافت می شود و مراد از آن بیان عظمت و احترام است.
[6]. ر.ک: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 136 137.
[7]. (کلمة الله) بودن عیسی(علیه السلام) به این معناست که با اراده ی خاص خداوند، و از راهی غیرطبیعی ایجاد شده است. محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 361.
[8]. سوره ی آل عمران، آیه ی 59.
[9]. درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 137.
[10]. هری اوبسترین ولفسن، فلسفه علم کلام، ص 327، با اختصار.
[11]. سوره ی نساء، آیه ی 171 و سوره ی مائده، آیه ی 73 75.
[12]. سوره ی مائده، آیه ی 17 و 72، سوره ی زخرف، آیه ی 59.
[13]. سوره ی مائده، آیه ی 116.
[14]. سوره ی نساء، آیه ی 172، سوره ی آل عمران، آیه ی 79.
[15]. سوره ی توبه، آیه ی 31.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
- [سایر] اعجاز قران از نظر ابطال تثلیث چگونه است؟
- [سایر] آیا تثلیث با قرآن تطبیق داده می شود. سوره هایی مثل توحید و کافرون با تثلیث مسیحیان تطبیقی دارد؟
- [سایر] آیا تثلیث از نظر عقل مورد پذیرش است؟!
- [سایر] تثلیث در مسیحیت را توضیح داده و پیشینه تثلیث در مسیحیت چیست؟ دلائل تحریف انجیل چیست؟
- [سایر] معنای تثلیث چیست؟
- [سایر] منظور از تثلیث چیست؟
- [سایر] درباره خردستیزی تثلیث توضیحاتی بدهید.
- [سایر] آیا تثلیث در کتاب مقدس وجود دارد؟
- [سایر] منظور از تثلیث در مسیحیت چیست؟
- [سایر] آیا تثلیث با حکم عقل سازگار است؟
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر جلد قرآن نجس شود؛ در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد؛ باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله بروجردی] اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.