چرا اسلام که آخرین و کاملترین دینها است باید بعد از پیامبر(ص) به چند فرقه تقسیم شود؟ آیا این ، عظمت اسلام را زیر سؤال نمی‌برد؟
در اینکه دین مبین اسلام کاملترین دین و نعمت بزرگ از طرف خداوند برای بشر است شکی نیست ولذا خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم)[1] مسئله‌ای که در اینجا قابل توجه است اینست که دین اسلام چیزی است و مسلمانان و کسانی که پیرو این دین هستند چیز دیگری است. اسلام در حفاظت خودش هیچ نیازی به بشر ندارد چون اولاًَ خداوند خودش حافظ دین خودش می‌باشد و در قرآن کریم می‌فرماید: (ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم)[2] و ثانیاً دین اسلام دارای عظمت و اتقان محکم می‌باشد که جمیع دستورات و گزاره‌های مندرج در این دین مطابق با مقتضیات فطرت انسانی و قالب‌های محکم عقلی اعم از عقل نظری و عملی بوده و برای تکامل جامعه‌ بشری در جهات مختلف معنوی و مادی مثل اداره نظام اجتماعی و معیشتی و اقتصادی بدون هیچ عیب و نقصی نازل گردیده است. و لذا چنین دینی غیر قابل تغییر و تبدیل می‌باشد چون حقیقت انسان که موضوع از برای این دین است، با وجود همه تحولات و تغییرات جسمی و روانی، ثابت و لایتغیّر است، حقیقت، خلقت و فطرت انسان به هیچ عنوان قابل تغییر و تبدیل نیست بلی به حسب عمر و سن و امثال اینها انسان قابل تحول است ولی این تحول خودش یک امر ثابت و یکنواخت می‌باشد. خداوند متعال در این رابطه می‌فرماید: (پس روی خود را متوجه دین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، اینست آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‌دانند).[3] بلی ممکن است بعضی از منافقین و معاندین و یا دوستان نادان اموری را که هیچ ربطی به دین ندارد به عنوان دین برای مردم عرضه بدارند چنانچه خداوند می‌فرماید (پس وای برکسانی که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسد سپس می‌گوید این از طرف خدا است).[4] پس این خود بشر و مسلمان‌ها است که برای حصول عظمت و حیثیت و کمالات عالیه و ادارة جامعه نیازمند به دین اسلام هستند و اختلافات بین آنها و ایجاد فرقه‌های مختلف ومتضاد، هیچ ضرری به دین نزده از عظمت آن نمی‌کاهد بلکه خود آنها هستند که از این اختلافات و تفرقه متضرر می‌شوند و عزّت و شرافت‌شان پایمال شده و از نعمت‌های معنوی و مادّی که مایه سربلندی و سعادت دنیوی و اخروی می‌باشد محروم می‌گردند. امروز همین اختلافات اعتقادی، فقهی و سیاسی یا قومی و جغرافیایی و امثال اینهاست که عزّت و عظمت و شرافت مسلمین را زیر سؤال برده و استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل با بی‌شرمی تمام بر مقدرات آنها مسلّط گشته و مسائل و امور مسلمین را به دلخواه خودشان حلّ و فصل می‌کنند. کجاست آن عزّتی که خداوند برای مؤمنین اختصاص داده و می‌فرماید:‌ (عزّت مخصوص خداوند و رسول او و مؤمنین است)[5] چرا سران کشورهای اسلامی در برابر سران کفر و استکبار خوار و ذلیل‌اند ولی در بین خودشان رفتار مستکبرانه و ظالمانه دارند؟ همه این بدبختی‌ها و گرفتاری‌های مسلمین معلول عدم اتحاد و عدم تمسک به حبل محکم خداوند می‌باشد. امروز نتایج تلخ اختلافات اعتقادی، و فقهی و سیاسی و در کنار آنها وجود مرزهای جغرافیایی توأم با تعصب‌های خشک و تبعیض و توهین‌های ناروا و نهایتاً کشتار و خونریزی‌های وحشتناک را، فرد فرد مسلمین با جان دل احساس می‌کنند و آن را بر خلاف میل‌شان می‌چشند. پس توجه را به این مطلب معطوف نموده وعوامل اختلاف و تفرقه را بررسی می‌کنیم: آنچه مسلم است این است که در زمان حیات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هیچ اختلافی در قالب‌های فرقه و گروه‌های کلامی، فقهی و سیاسی به طور علنی در بین مسلمین وجود نداشته است، اما این دلیل بر این نمی‌شود که همه مسلمین به نحو موجبه کلیه در باطن‌شان نیز دارای وحدت کلمه بوده‌اند. ولی در عین حال تنها کس از میان مسلمین عمر بود که در موارد متعددی مخالفت و اعتراض خود را در برابر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ابراز داشته است. به عنوان مثال عمر نسبت به صلح حدیبیه که بین پیامبر و مسلمین از یک طرف و بین کفار و مشرکین از طرف دیگر منعقد گردید، اعتراض خود را ابراز داشته است و نیز در مسئله حج تمتع با پیامبر اسلام جدال و منازعه می‌کند.[6] و راه مخالفت را در پیش می‌گیرد. و آخرین مشاجره و نزاع عمر با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در روز وفات آن حضرت بود که دوات و قلم خواست تا چیزی بنویسد که امتش بعد از رحلت او گمراه نشود، ولی عمر به صراحت مخالفت می‌کند و می‌گوید: (تب و درد بر پیامبر غلبه کرده است ما نیازی به نامة او نداریم همین کتاب خدا برای ما کافی است).[7] عبدالوهاب عبداللطیف در مقدمه صواعق المحرقه از شرح مواقف کلامی را چنین نقل می‌کند: (این نزاع بین پیامبر صلی الله علیه و آله و عمر و عده‌ای دیگری که آنجا بوده‌اند نزاعی بود که مربوط می‌شد به مسئله امامت و منصب خلافت)[8] پس ریشه‌های اختلاف و تفرقه‌ در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته منتهی بعضی‌ها مثل عمر در بعضی از موارد آنرا بروز داده است ولی چه بسا افرادی بوده‌اند که نظرات مخالف خود را در باطن نگه داشته و منتظر رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده‌اند. اما عوامل اختلاف و تفرقه بنابر آنچه که آیت الله سبحانی در کتاب ملل و نحل شمرده است شش عامل می‌باشد[9] و ممکن است علت‌های دیگری هم وجود داشته باشد و ما به طور اجمال به این عوامل شش گانه اشاره می‌کنیم: 1 . عامل اول موضع‌گیری‌های حزبی و تعصبات قبیله‌ای است، این عامل که از ریاست‌طلبی و قدرت‌طلبی نشأت می‌گیرد اولین عاملی بود که در روز وفات پیامبر خدا موجب اختلاف بین انصار و مهاجرین گردید و باعث شد که سران مهاجرین و انصار پیامبر را در حال احتضار رها کنند و در سقیفه بنی ساعده برای تصاحب ریاست مسلمین به نزاع و مشاجره‌های جاهلی و قبیله‌ای بپردازند. 2 . عامل دوم بدفهمی و لجاجت در شناخت حقایق است، این عامل نیز در صدر اسلام باعث تفرقه در بین مسلمین گردید که فرقه خوارج و فرقه مرجئه زائیده همین عامل می‌باشند. 3 . عامل سوم منع کتابت حدیث نبوی منع و بیان آن در میان مردم توسط عمر و ابوبکر و استمرار آن تا زمان منصور عباسی است، و روشن است که وقتی کلام پیامبر که مکمل قرآن است بیشتر از یک قرن، نوشتن و گفتگو به آن ممنوع شود، منشأ چه تحریفاتی در زمینه‌های سیاست، طرح فضائل و مطاعن اصحاب و نیز مسائل اعتقادی و فقهی می‌شود. 4 . باز شدن راه از برای عقاید خرافی احبار و رهبان در متون و فرهنگ اسلامی که با این عامل خصوصاً یهودیان معاند توانستند عقاید باطله گذشتگان را به نام حدیث نبوی در متون اسلامی جاسازی کنند و امروز اکثر اختلافات در صفات خداوند از این عامل نشأت می‌گیرد. 5 . تماس مسلمین با فرهنگ‌ها و تمدن‌های بیگانه مثل فرهنگ‌های یونان، روم، فارس، هند و غیره... 6 . عامل ششم که اساسی‌ترین و اصلی‌ترین عامل در ایجاد تفرقه بین مسلمین خصوصاً در ایجاد فرقه شیعه وسنی است عبارت است از مسئله اجتهاد در مقابل نص. به عبارت دیگر دور شدن از عترت و اهل‌بیت رسول خدا و چسبیدن به آراء و اجتهادات شخصی بر پایه‌های جهل، تعصب، مال‌طلبی و جاه و ریاست‌طلبی و امثال این امور دنیوی، اصلی‌ترین عامل در بوجود آمدن شیعه و سنی‌ می‌باشد. توضیح مختصر در این رابطه این است که پیامبر اسلام برای هدایت امّتش برای اعصار بعد از خودش دو چیز گرانبها را به جا گذاشت، یکی قرآن و دیگری عترت و اهل بیتش را و این مطلب با روایات متعدد توسط شیعه و سنی نقل شده است که پیامبر اسلام فرمود: (من در بین شما دو چیز را گذاشتم اگر به آنها تمسک بجوئید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد و یکی از آن دو افضل از دیگر است، کتاب خدا و آن ریسمان کشیده شده از آسمان تا به زمین است، و دیگری اهل‌بیت و عترتم است، آگاه باشید این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض بر من وارد گردند)[10] و این روایت با کمی تفاوت در مستدرک بر صحیحین تألیف نیشابوری جزء سوم صفحه (148) نیز نقل شده است. و نیز در مسند احمد و برخی دیگر از کتاب های اهل سنت این حدیث بارها ذکر شده است. عترت و اهل‌بیت رسول الله صلی الله علیه و آله کسی جز ائمه معصومین علیهم السلام نمی‌تواند باشد، چون عترت رسول خدا که متمم و مکمل قرآن کریم در هدایت بشر می‌باشد به فرموده خود رسول خدا باید تا روز قیامت با قرآن باشد و از آن جدا نشود و در کنار هم به هدایت مردم بپردازند، پس تصور نشود که مراد از اهل بیت زنان پیامبر یا اقاربی که در زمان حیات رسول خدا با او می‌زیسته‌اند می‌باشد. امروز چند درصد از مسلمین افتخار پیروی از ائمه معصومین علیهم السلام را دارند؟ و چند درصد از شیعیان می‌توانند این ادعا را بکنند؟! بنابراین، این مسلمین‌اند که خودشان را از این نعمت بزرگ محروم کرده‌اند و به تبع آن از قرآن نیز نتوانسته‌ آنطوری که باید استفاده بکنند و در نتیجه باید این وضعیتی که امروز بر جامعه اسلامی مسلط است بوجود بیاید. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ملل و نحل، ج اول، آیت الله سبحانی. 2. تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهارم، دکتر محمد جواد مشکور. 3. فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور. [1] . مائده/3. [2] . حجر/9. [3] . روم/30. [4] . بقره/79. [5] . منافقون/9. [6] . سبحانی، جعفر، ملل و نحل، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوم، 1410 ق، ج1، ص42. [7] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار صعب، بی‌تا، ج3، ص91. [8] . هیثمی، احمد بن حجر، صواعق المحرقه، ص(ه) مکتبة القاهرة، بی‌تا. [9] . سبحانی، جعفر، ملل ونحل، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوم، 1410 ق، ج1، ص51. [10] . هندی، علاءالدین بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسة الرسالة پنجم، 1401 ق، ج1، ص381.
عنوان سوال:

چرا اسلام که آخرین و کاملترین دینها است باید بعد از پیامبر(ص) به چند فرقه تقسیم شود؟ آیا این ، عظمت اسلام را زیر سؤال نمی‌برد؟


پاسخ:

در اینکه دین مبین اسلام کاملترین دین و نعمت بزرگ از طرف خداوند برای بشر است شکی نیست ولذا خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم)[1]
مسئله‌ای که در اینجا قابل توجه است اینست که دین اسلام چیزی است و مسلمانان و کسانی که پیرو این دین هستند چیز دیگری است. اسلام در حفاظت خودش هیچ نیازی به بشر ندارد چون اولاًَ خداوند خودش حافظ دین خودش می‌باشد و در قرآن کریم می‌فرماید: (ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم)[2] و ثانیاً دین اسلام دارای عظمت و اتقان محکم می‌باشد که جمیع دستورات و گزاره‌های مندرج در این دین مطابق با مقتضیات فطرت انسانی و قالب‌های محکم عقلی اعم از عقل نظری و عملی بوده و برای تکامل جامعه‌ بشری در جهات مختلف معنوی و مادی مثل اداره نظام اجتماعی و معیشتی و اقتصادی بدون هیچ عیب و نقصی نازل گردیده است. و لذا چنین دینی غیر قابل تغییر و تبدیل می‌باشد چون حقیقت انسان که موضوع از برای این دین است، با وجود همه تحولات و تغییرات جسمی و روانی، ثابت و لایتغیّر است، حقیقت، خلقت و فطرت انسان به هیچ عنوان قابل تغییر و تبدیل نیست بلی به حسب عمر و سن و امثال اینها انسان قابل تحول است ولی این تحول خودش یک امر ثابت و یکنواخت می‌باشد. خداوند متعال در این رابطه می‌فرماید: (پس روی خود را متوجه دین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، اینست آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‌دانند).[3]
بلی ممکن است بعضی از منافقین و معاندین و یا دوستان نادان اموری را که هیچ ربطی به دین ندارد به عنوان دین برای مردم عرضه بدارند چنانچه خداوند می‌فرماید (پس وای برکسانی که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسد سپس می‌گوید این از طرف خدا است).[4]
پس این خود بشر و مسلمان‌ها است که برای حصول عظمت و حیثیت و کمالات عالیه و ادارة جامعه نیازمند به دین اسلام هستند و اختلافات بین آنها و ایجاد فرقه‌های مختلف ومتضاد، هیچ ضرری به دین نزده از عظمت آن نمی‌کاهد بلکه خود آنها هستند که از این اختلافات و تفرقه متضرر می‌شوند و عزّت و شرافت‌شان پایمال شده و از نعمت‌های معنوی و مادّی که مایه سربلندی و سعادت دنیوی و اخروی می‌باشد محروم می‌گردند. امروز همین اختلافات اعتقادی، فقهی و سیاسی یا قومی و جغرافیایی و امثال اینهاست که عزّت و عظمت و شرافت مسلمین را زیر سؤال برده و استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل با بی‌شرمی تمام بر مقدرات آنها مسلّط گشته و مسائل و امور مسلمین را به دلخواه خودشان حلّ و فصل می‌کنند. کجاست آن عزّتی که خداوند برای مؤمنین اختصاص داده و می‌فرماید:‌ (عزّت مخصوص خداوند و رسول او و مؤمنین است)[5] چرا سران کشورهای اسلامی در برابر سران کفر و استکبار خوار و ذلیل‌اند ولی در بین خودشان رفتار مستکبرانه و ظالمانه دارند؟ همه این بدبختی‌ها و گرفتاری‌های مسلمین معلول عدم اتحاد و عدم تمسک به حبل محکم خداوند می‌باشد. امروز نتایج تلخ اختلافات اعتقادی، و فقهی و سیاسی و در کنار آنها وجود مرزهای جغرافیایی توأم با تعصب‌های خشک و تبعیض و توهین‌های ناروا و نهایتاً کشتار و خونریزی‌های وحشتناک را، فرد فرد مسلمین با جان دل احساس می‌کنند و آن را بر خلاف میل‌شان می‌چشند. پس توجه را به این مطلب معطوف نموده وعوامل اختلاف و تفرقه را بررسی می‌کنیم:
آنچه مسلم است این است که در زمان حیات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هیچ اختلافی در قالب‌های فرقه و گروه‌های کلامی، فقهی و سیاسی به طور علنی در بین مسلمین وجود نداشته است، اما این دلیل بر این نمی‌شود که همه مسلمین به نحو موجبه کلیه در باطن‌شان نیز دارای وحدت کلمه بوده‌اند. ولی در عین حال تنها کس از میان مسلمین عمر بود که در موارد متعددی مخالفت و اعتراض خود را در برابر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ابراز داشته است.
به عنوان مثال عمر نسبت به صلح حدیبیه که بین پیامبر و مسلمین از یک طرف و بین کفار و مشرکین از طرف دیگر منعقد گردید، اعتراض خود را ابراز داشته است و نیز در مسئله حج تمتع با پیامبر اسلام جدال و منازعه می‌کند.[6] و راه مخالفت را در پیش می‌گیرد. و آخرین مشاجره و نزاع عمر با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در روز وفات آن حضرت بود که دوات و قلم خواست تا چیزی بنویسد که امتش بعد از رحلت او گمراه نشود، ولی عمر به صراحت مخالفت می‌کند و می‌گوید: (تب و درد بر پیامبر غلبه کرده است ما نیازی به نامة او نداریم همین کتاب خدا برای ما کافی است).[7]
عبدالوهاب عبداللطیف در مقدمه صواعق المحرقه از شرح مواقف کلامی را چنین نقل می‌کند: (این نزاع بین پیامبر صلی الله علیه و آله و عمر و عده‌ای دیگری که آنجا بوده‌اند نزاعی بود که مربوط می‌شد به مسئله امامت و منصب خلافت)[8]
پس ریشه‌های اختلاف و تفرقه‌ در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته منتهی بعضی‌ها مثل عمر در بعضی از موارد آنرا بروز داده است ولی چه بسا افرادی بوده‌اند که نظرات مخالف خود را در باطن نگه داشته و منتظر رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده‌اند.
اما عوامل اختلاف و تفرقه بنابر آنچه که آیت الله سبحانی در کتاب ملل و نحل شمرده است شش عامل می‌باشد[9] و ممکن است علت‌های دیگری هم وجود داشته باشد و ما به طور اجمال به این عوامل شش گانه اشاره می‌کنیم:
1 . عامل اول موضع‌گیری‌های حزبی و تعصبات قبیله‌ای است، این عامل که از ریاست‌طلبی و قدرت‌طلبی نشأت می‌گیرد اولین عاملی بود که در روز وفات پیامبر خدا موجب اختلاف بین انصار و مهاجرین گردید و باعث شد که سران مهاجرین و انصار پیامبر را در حال احتضار رها کنند و در سقیفه بنی ساعده برای تصاحب ریاست مسلمین به نزاع و مشاجره‌های جاهلی و قبیله‌ای بپردازند.
2 . عامل دوم بدفهمی و لجاجت در شناخت حقایق است، این عامل نیز در صدر اسلام باعث تفرقه در بین مسلمین گردید که فرقه خوارج و فرقه مرجئه زائیده همین عامل می‌باشند.
3 . عامل سوم منع کتابت حدیث نبوی منع و بیان آن در میان مردم توسط عمر و ابوبکر و استمرار آن تا زمان منصور عباسی است، و روشن است که وقتی کلام پیامبر که مکمل قرآن است بیشتر از یک قرن، نوشتن و گفتگو به آن ممنوع شود، منشأ چه تحریفاتی در زمینه‌های سیاست، طرح فضائل و مطاعن اصحاب و نیز مسائل اعتقادی و فقهی می‌شود.
4 . باز شدن راه از برای عقاید خرافی احبار و رهبان در متون و فرهنگ اسلامی که با این عامل خصوصاً یهودیان معاند توانستند عقاید باطله گذشتگان را به نام حدیث نبوی در متون اسلامی جاسازی کنند و امروز اکثر اختلافات در صفات خداوند از این عامل نشأت می‌گیرد.
5 . تماس مسلمین با فرهنگ‌ها و تمدن‌های بیگانه مثل فرهنگ‌های یونان، روم، فارس، هند و غیره...
6 . عامل ششم که اساسی‌ترین و اصلی‌ترین عامل در ایجاد تفرقه بین مسلمین خصوصاً در ایجاد فرقه شیعه وسنی است عبارت است از مسئله اجتهاد در مقابل نص. به عبارت دیگر دور شدن از عترت و اهل‌بیت رسول خدا و چسبیدن به آراء و اجتهادات شخصی بر پایه‌های جهل، تعصب، مال‌طلبی و جاه و ریاست‌طلبی و امثال این امور دنیوی، اصلی‌ترین عامل در بوجود آمدن شیعه و سنی‌ می‌باشد. توضیح مختصر در این رابطه این است که پیامبر اسلام برای هدایت امّتش برای اعصار بعد از خودش دو چیز گرانبها را به جا گذاشت، یکی قرآن و دیگری عترت و اهل بیتش را و این مطلب با روایات متعدد توسط شیعه و سنی نقل شده است که پیامبر اسلام فرمود: (من در بین شما دو چیز را گذاشتم اگر به آنها تمسک بجوئید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد و یکی از آن دو افضل از دیگر است، کتاب خدا و آن ریسمان کشیده شده از آسمان تا به زمین است، و دیگری اهل‌بیت و عترتم است، آگاه باشید این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض بر من وارد گردند)[10] و این روایت با کمی تفاوت در مستدرک بر صحیحین تألیف نیشابوری جزء سوم صفحه (148) نیز نقل شده است. و نیز در مسند احمد و برخی دیگر از کتاب های اهل سنت این حدیث بارها ذکر شده است.
عترت و اهل‌بیت رسول الله صلی الله علیه و آله کسی جز ائمه معصومین علیهم السلام نمی‌تواند باشد، چون عترت رسول خدا که متمم و مکمل قرآن کریم در هدایت بشر می‌باشد به فرموده خود رسول خدا باید تا روز قیامت با قرآن باشد و از آن جدا نشود و در کنار هم به هدایت مردم بپردازند، پس تصور نشود که مراد از اهل بیت زنان پیامبر یا اقاربی که در زمان حیات رسول خدا با او می‌زیسته‌اند می‌باشد.
امروز چند درصد از مسلمین افتخار پیروی از ائمه معصومین علیهم السلام را دارند؟ و چند درصد از شیعیان می‌توانند این ادعا را بکنند؟! بنابراین، این مسلمین‌اند که خودشان را از این نعمت بزرگ محروم کرده‌اند و به تبع آن از قرآن نیز نتوانسته‌ آنطوری که باید استفاده بکنند و در نتیجه باید این وضعیتی که امروز بر جامعه اسلامی مسلط است بوجود بیاید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ملل و نحل، ج اول، آیت الله سبحانی.
2. تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهارم، دکتر محمد جواد مشکور.
3. فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور.


[1] . مائده/3.
[2] . حجر/9.
[3] . روم/30.
[4] . بقره/79.
[5] . منافقون/9.
[6] . سبحانی، جعفر، ملل و نحل، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوم، 1410 ق، ج1، ص42.
[7] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار صعب، بی‌تا، ج3، ص91.
[8] . هیثمی، احمد بن حجر، صواعق المحرقه، ص(ه) مکتبة القاهرة، بی‌تا.
[9] . سبحانی، جعفر، ملل ونحل، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوم، 1410 ق، ج1، ص51.
[10] . هندی، علاءالدین بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسة الرسالة پنجم، 1401 ق، ج1، ص381.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین