چرا علمای اصولی شیعه با اخباریون مخالفند؟ اعتقادات اخباریون که با دین منافات دارد چیست؟
بین علمای شیعه در مسائل اعتقادی و کلامی مثل توحید، نبوت، امامت، معاد و ضروریات دین و نیز در احکام عملی و فقهی به جز در برخی از احکام که مبتنی بر مبانی فقهی و استدلالی آنها است، هیچ اختلافی وجود ندارد. اختلافی که علماء شیعه را به دو گروه اصولی و اخباری تقسیم کرده است، اختلاف در روش استنباط و مصادر احکام الهی می‌باشد. اصولی‌ها مصدر حکم واقعی و ادله اجتهادی را، کتاب، سنت، اجماع و عقل می‌دانند، اما در نزد اخباری‌ها فقط نص کتاب و ظواهر سنت از ادلّه اجتهادی به شمار می‌آید.[1] لکن در عین حال اخباری‌ها مانند اصولی‌ها در استنباط احکام عمل اجتهاد را انجام می‌دهند. مرحوم آقاضیاء می‌فرماید: اجتهادی که به معنای به کار انداختن تلاش و وسع در تحصیل حجّت است یک امر مشترک بین سنّی و شیعه و اصولی و اخباری می‌باشد. منتهی در حجیّت بعضی از قواعد در بین آنان اختلاف وجود دارد. مثلاً اهل سنّت قائل به حجیّت قیاس و استحسان است که شیعه آن را نمی‌پذیرد. همین‌طور اصولیون ظواهر کتاب را حجّت می‌دانند اما اخباری‌ها آن را مردود می‌شمارند و نیز قطعی که از غیر ادلّه سمعی حاصل شود و تمام مواردی که به گونه‌ای حکم عقل در آنها دخالت داشته باشد، مثل برائت عقلی در شبهات حکمیه، در نزد اخباری‌ها حجّت نمی‌باشند.[2] اخباری‌ها به خاطر همین اجتهادی که خود آنان نیز در استنباط احکام از آن استفاده می‌کنند، اصولی‌ها را مورد طعن و تشنیع قرار می‌دهند و در طول تاریخ از زمان غیبت صغری تا امروز اصولی‌ها به علت این‌که، ظواهر قرآن، عقل و اصول عملیه عقلی را حجّت می‌دانند و احکام الهی را از این راه‌ها به دست می‌آورند، مورد هجمه اخباری‌ها قرار گرفته‌اند. اخباری‌ها می‌گویند که فقها و مجتهدین در استنباط احکام از اهل قیاس و اجتهاد و نیز از متکلمین و فلاسفه و منطقیین متابعت کرده‌اند.[3] پس در حقیقت پیش اخباری‌ها فقط سنت و احادیث معصومین علیه السّلام حجّت می‌باشد چون می‌گویند قرآن برای کسی حجّت است که مورد خطاب قرآن قرار گرفته باشد و مخاطبین قرآن فقط ائمه طاهرین علیهم السّلام هستند و اجماع را هم از اختراعات اهل سنت دانسته و عقل را هم در استنباط احکام قاصر می‌دانند.[4] جریان اخباری‌گری سابقه دیرین دارد که از زمان غیبت صغری آغاز می‌گردد در آن زمان بر پیروان این مکتب اهل حدیث اطلاق می‌گردید، این طائفه از علمای شیعه بر طبق مقتضای زمان حضور امام علیه السّلام همّت بر جمع و ضبط و حفظ احادیث داشته‌اند. این گروه در این زمان به دو دسته تقسیم می‌شدند: 1 دسته اول کسانی بودند که روایات را با اصول درست علم رجال و حدیث نقادی می‌نمودند و هر روایتی را با هر کیفیتی نمی‌پذیرفتند و بر روایات واردة در مسائل فقهی احاطه و اطلاع داشتند و حتی قواعد و ضوابط اصول فقه را هم می‌دانستند و به برخی از آنها بر طبق روایات عمل می‌کردند. در عین حال بر اساس شیوه محافظه‌کاری و احتیاط در فقه و حدیث کتاب مستقلی از خودشان به جای نگذاشته‌اند، بلکه با نص روایات و احادیث احکام را بیان کرده‌اند که محمّد بن یعقوب کلینی (م 329 ق) و محمّد بن علی بن بابویه قمی (م 381 ق) از این دسته به شمار می‌آیند. 2 دسته دوم اهل حدیث در شیعه طرفداران افراطی و بی‌قید و شرط احادیث بودند. گرایشات این دسته نسبت به احادیث شبیه گرایش حشوبه در مذهب اهل سنت بود. مکتب اخباری‌گری بعد از غیبت صغری کم کم بر مراکز علمی شیعی خصوصاً مرکز علمی قم تسلط پیدا کرد و کاملاً این مراکز در اختیار آنان قرار گرفت. اما در اوائل قرن پنجم با تلاش و همّت شیخ مفید (م 413 ق) و سید مرتضی (م 436 ق) و شیخ طوسی (م 460 ق) که به ترتیب کتاب‌های مهمی به نام‌های: التذکرة باصول الفقه و الذریعة الی اصول الشریعه و عدة الاصول را در علم اصول فقه تألیف نمودند، این مکتب به سوی افول و زوال کشانده شد.[5] مکتب اخباری‌گری تا قرن یازدهم چندان حضوری در مجامع علمی شیعی نداشت تا اینکه میرزا محمد امین استرآبادی متوفای (1036 ق) یا (1033 ق) در مکه مکرمه بار دیگر به نفع و حمایت اخباری‌گری و بر علیه مجتهدین سر برآورد و کتابی به نام (الفوائد المدنیة) را که در مخالفت مجتهدین است به تألیف رساند و بعد از او شاگردش عبد النبی بن سعد جزائری در کتاب (الاقتصاد فی شرح الارشاد) اصولیون را به باد انتقاد گرفت و کار این دو عالم اخباری سبب شد که این مکتب دوباره زنده شود تا این که در اواخر قرن یازدهم نجف و سایر مراکز علمی مثل اصفهان و بعد از آن در دهه‌ای اول قرن دوازدهم بر همه مراکز علمی شیعه، در ایران و عراق و بحرین برای بار دوم تسلط و غلبه پیدا کند و برای چند دهه فقه شیعه را در تصرف و انحصار خود قرار دهند. تا این که در نیمه دوم قرن دوازدهم بساط اخباری‌گری با همت و علم و تفکر عقلی وحید بهبهانی (م 1205 ق) در هم پیچید.[6] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. الحدائق الناظره، تألیف محقق بحرانی. 2. الرسائل الفقهیه، تألیف وحید بهبهانی. 3. ریاض المسائل، تألیف سید علی طباطبایی. [1] . احمد فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، اول، 1415، ص190. [2] . عراقی، آقا ضیاء، نهایة الافکار، قم، مؤسسة نشر اسلامی،1405 ق، ج4، ص217. [3] . انصاری، محمّد علی، الموسوعة الفقهیه المیسره، قم، مجمع الفکر الاسلامی،1415 ق، ج1،ص407. [4] . همان. [5] . مدرسی، سیدحسین، مقدمه‌ای بر فقه شیعه، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ص 16،36،39. [6] . مقدمه بر فقه شیعه، ص59 و60، و الموسوعة الفقهیه المیسرة، ج1، ص472. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

چرا علمای اصولی شیعه با اخباریون مخالفند؟ اعتقادات اخباریون که با دین منافات دارد چیست؟


پاسخ:

بین علمای شیعه در مسائل اعتقادی و کلامی مثل توحید، نبوت، امامت، معاد و ضروریات دین و نیز در احکام عملی و فقهی به جز در برخی از احکام که مبتنی بر مبانی فقهی و استدلالی آنها است، هیچ اختلافی وجود ندارد. اختلافی که علماء شیعه را به دو گروه اصولی و اخباری تقسیم کرده است، اختلاف در روش استنباط و مصادر احکام الهی می‌باشد.
اصولی‌ها مصدر حکم واقعی و ادله اجتهادی را، کتاب، سنت، اجماع و عقل می‌دانند، اما در نزد اخباری‌ها فقط نص کتاب و ظواهر سنت از ادلّه اجتهادی به شمار می‌آید.[1] لکن در عین حال اخباری‌ها مانند اصولی‌ها در استنباط احکام عمل اجتهاد را انجام می‌دهند. مرحوم آقاضیاء می‌فرماید: اجتهادی که به معنای به کار انداختن تلاش و وسع در تحصیل حجّت است یک امر مشترک بین سنّی و شیعه و اصولی و اخباری می‌باشد. منتهی در حجیّت بعضی از قواعد در بین آنان اختلاف وجود دارد. مثلاً اهل سنّت قائل به حجیّت قیاس و استحسان است که شیعه آن را نمی‌پذیرد. همین‌طور اصولیون ظواهر کتاب را حجّت می‌دانند اما اخباری‌ها آن را مردود می‌شمارند و نیز قطعی که از غیر ادلّه سمعی حاصل شود و تمام مواردی که به گونه‌ای حکم عقل در آنها دخالت داشته باشد، مثل برائت عقلی در شبهات حکمیه، در نزد اخباری‌ها حجّت نمی‌باشند.[2] اخباری‌ها به خاطر همین اجتهادی که خود آنان نیز در استنباط احکام از آن استفاده می‌کنند، اصولی‌ها را مورد طعن و تشنیع قرار می‌دهند و در طول تاریخ از زمان غیبت صغری تا امروز اصولی‌ها به علت این‌که، ظواهر قرآن، عقل و اصول عملیه عقلی را حجّت می‌دانند و احکام الهی را از این راه‌ها به دست می‌آورند، مورد هجمه اخباری‌ها قرار گرفته‌اند. اخباری‌ها می‌گویند که فقها و مجتهدین در استنباط احکام از اهل قیاس و اجتهاد و نیز از متکلمین و فلاسفه و منطقیین متابعت کرده‌اند.[3] پس در حقیقت پیش اخباری‌ها فقط سنت و احادیث معصومین علیه السّلام حجّت می‌باشد چون می‌گویند قرآن برای کسی حجّت است که مورد خطاب قرآن قرار گرفته باشد و مخاطبین قرآن فقط ائمه طاهرین علیهم السّلام هستند و اجماع را هم از اختراعات اهل سنت دانسته و عقل را هم در استنباط احکام قاصر می‌دانند.[4]
جریان اخباری‌گری سابقه دیرین دارد که از زمان غیبت صغری آغاز می‌گردد در آن زمان بر پیروان این مکتب اهل حدیث اطلاق می‌گردید، این طائفه از علمای شیعه بر طبق مقتضای زمان حضور امام علیه السّلام همّت بر جمع و ضبط و حفظ احادیث داشته‌اند.
این گروه در این زمان به دو دسته تقسیم می‌شدند:
1 دسته اول کسانی بودند که روایات را با اصول درست علم رجال و حدیث نقادی می‌نمودند و هر روایتی را با هر کیفیتی نمی‌پذیرفتند و بر روایات واردة در مسائل فقهی احاطه و اطلاع داشتند و حتی قواعد و ضوابط اصول فقه را هم می‌دانستند و به برخی از آنها بر طبق روایات عمل می‌کردند. در عین حال بر اساس شیوه محافظه‌کاری و احتیاط در فقه و حدیث کتاب مستقلی از خودشان به جای نگذاشته‌اند، بلکه با نص روایات و احادیث احکام را بیان کرده‌اند که محمّد بن یعقوب کلینی (م 329 ق) و محمّد بن علی بن بابویه قمی (م 381 ق) از این دسته به شمار می‌آیند.
2 دسته دوم اهل حدیث در شیعه طرفداران افراطی و بی‌قید و شرط احادیث بودند. گرایشات این دسته نسبت به احادیث شبیه گرایش حشوبه در مذهب اهل سنت بود.
مکتب اخباری‌گری بعد از غیبت صغری کم کم بر مراکز علمی شیعی خصوصاً مرکز علمی قم تسلط پیدا کرد و کاملاً این مراکز در اختیار آنان قرار گرفت. اما در اوائل قرن پنجم با تلاش و همّت شیخ مفید (م 413 ق) و سید مرتضی (م 436 ق) و شیخ طوسی (م 460 ق) که به ترتیب کتاب‌های مهمی به نام‌های: التذکرة باصول الفقه و الذریعة الی اصول الشریعه و عدة الاصول را در علم اصول فقه تألیف نمودند، این مکتب به سوی افول و زوال کشانده شد.[5]
مکتب اخباری‌گری تا قرن یازدهم چندان حضوری در مجامع علمی شیعی نداشت تا اینکه میرزا محمد امین استرآبادی متوفای (1036 ق) یا (1033 ق) در مکه مکرمه بار دیگر به نفع و حمایت اخباری‌گری و بر علیه مجتهدین سر برآورد و کتابی به نام (الفوائد المدنیة) را که در مخالفت مجتهدین است به تألیف رساند و بعد از او شاگردش عبد النبی بن سعد جزائری در کتاب (الاقتصاد فی شرح الارشاد) اصولیون را به باد انتقاد گرفت و کار این دو عالم اخباری سبب شد که این مکتب دوباره زنده شود تا این که در اواخر قرن یازدهم نجف و سایر مراکز علمی مثل اصفهان و بعد از آن در دهه‌ای اول قرن دوازدهم بر همه مراکز علمی شیعه، در ایران و عراق و بحرین برای بار دوم تسلط و غلبه پیدا کند و برای چند دهه فقه شیعه را در تصرف و انحصار خود قرار دهند. تا این که در نیمه دوم قرن دوازدهم بساط اخباری‌گری با همت و علم و تفکر عقلی وحید بهبهانی (م 1205 ق) در هم پیچید.[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. الحدائق الناظره، تألیف محقق بحرانی.
2. الرسائل الفقهیه، تألیف وحید بهبهانی.
3. ریاض المسائل، تألیف سید علی طباطبایی.


[1] . احمد فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، اول، 1415، ص190.
[2] . عراقی، آقا ضیاء، نهایة الافکار، قم، مؤسسة نشر اسلامی،1405 ق، ج4، ص217.
[3] . انصاری، محمّد علی، الموسوعة الفقهیه المیسره، قم، مجمع الفکر الاسلامی،1415 ق، ج1،ص407.
[4] . همان.
[5] . مدرسی، سیدحسین، مقدمه‌ای بر فقه شیعه، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، ص 16،36،39.
[6] . مقدمه بر فقه شیعه، ص59 و60، و الموسوعة الفقهیه المیسرة، ج1، ص472.

( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین