مذهب اهل سنت چه انشعاباتی دارد؟ توضیح دهید.
پس از درگذشت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله امت اسلامی به گروه‌های گوناگونی تقسیم شد، و مذاهبی پایه‌گذاری گردید، از این رهگذر، سخت‌ترین و سهمگین‌ترین ضربه بر پیکر وحدت اسلامی فرود آمد و همگان طعم تلخ فرقه گرایی را در کام خویش چشیدند. البته ریشه های اختلاف زمان پیامبر گرامی اسلام جوانه زده بود زیرا، جامعه اسلامی از نظر ایمان و تسلیم در برابر وحی الهی، به گونه‌ای بود که نمی‌توانست از اختلاف و دو دستگی به دور باشد. گروهی از نظر ایمان و اعتقاد به صاحب رسالت و در برابر دستورهای او تسلیم بودند. چون او را فرد معصوم از گناه و خطا و می دانسته، و آیاتی که پیوسته دستور به پیروی او را می‌دادند، مد نظر داشتند. در مقابل این گروه آگاه و مومن، گروه یا گروه‌هایی بودند، که بر اثر ضعف ایمان، و فقدان تسلیم لازم، و نبود شناخت کامل از مسئولیت خود و پیامبر، در مواضعی مقابل او، اظهار مقاومت و ایستادگی می‌کردند و دستورات او را نادیده می‌گرفتند. نمونه‌هایی از این نافرمانی‌ها در کتابهای تاریخ اسلام آمده است. از این روی پس از درگذشت پیامبر گرامی اسلام، گروه مؤمن و تسلیم در همان اعتقاد خود بر اسلام باقی ماندند و گروه دوم که از نظر ایمان سست و ضعیف بودند، از اسلام اصیل منشعب شدند و بعدها به گروه اهل سنّت معروف شدند. در نتیجه اهل سنت منشعب از اسلام است. که خود دارای انشعاباتی داخلی می باشد و به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند: انشعابات کلامی و انشعابات فقهی. اهل سنت از نظر کلامی به چندین فرقه تقسیم می‌شود. 1 اهل حدیث: این شاخه کسانی هستند که در اصول و فروع، به کتاب و سنت مراجعه می‌کنند و عقل را در این قلمروها دخالت نمی‌دهند. امروزه از این گروه به عنوان (سلفیه) یاد می‌کنند و در گذشته (حشویه) و یا (حنابله) نامیده می‌شدند.[1] مشاهیر این گروه عبارتند از: 1. مالک بن انس (93 179 ه‌). 2. احمد بن حنبل ( 164 241 ه‌). 3. داود بن علی اصفهانی (202 270). 4. علی بن احمد معروف به (ابن حزم) (384 456 ه‌).[2] 2 معتزله: گروهی که به عقل، بیش از حد بها داده‌اند و در موارد زیادی به دلیل تصادم نصوص با عقل، به تأویل آ‌نها می‌پرداختند. این گروه پنج مسأله را از اصول اعتزال می‌شمارند: 1. توحید. 2. عدل. 3. وعده و وعید. 4. امر به معروف و نهی از منکر. 5. منزلة بین المنزلتین. پایه‌گذار این مکتب کلامی (واصل بن عطاء) شاگرد حسن بصری بود است که در یک جریان از حوزه درس او جدا شد و حوزه مستقلی تشکیل داد و بدین مناسبت حسن گفت (اعتزل عنّا) یعنی از ما جدا شد. به همین مناسبت بود که پیروان و اصل (معتزله) نامیده شدند.[3] 3 اشاعره: این گروه عقاید اهل حدیث را با تعدیل خاصی پذیرفته‌اند. پایه‌گذار این مکتب ابو الحسن اشعری (ت. 260 324) می‌باشد. وی قبل از پایه‌گذاری این مکتب بر مکتب معتزله بود، او در قرن چهارم هجری به دفاع از عقاید اهل حدیث و مخالفت با آرای معتزله قیام کرد و مکتب جدیدی بوجود آورد که در جهان تسنن شهرت بسزائی یافت.[4] 4 خوارج: گروهی که نسبت به دو خلیفه نخست، مهر ورزیده و از خلیفة سوم و چهارم تبری می‌جویند. این گروه در اصول و فروع برای خود آرایی دارند. این فرقه در سال 37 هجری در جریان جنگ صفین و مسأله‌ی حکمیت پدید آمد. خوارج را (مارقه) یا (مارقین) نیز می‌نامند، در سخنان امام علی علیه السّلام از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دربارة فردی به نام (ذی الخویضرة) روایت شده که فرمود: (از نژاد این مرد، قومی پدید خواهد آمد که چنان از دین خارج می‌شوند که تیر از کمان خارج می‌گردد.)[5] 5 مذهب ماتریدیّه: این مذهب یکی دیگر از مذهب کلامی معروف و مورد قبول در میان اهل سنت است که در اوایل قرن چهارم هجری پدید آمد، مؤسس این مذهب کلامی، ابو منصور ماتریدی (متوفای 333 ه‌) است. انگیزه ماتریدی و اشعری در مخالفت با معتزله، انگیزه‌ای واحد بود، ولی روش آنان کاملاً یکسان نبود، زیرا عقل‌گرائی در ماتریدیه بر ظاهرگرائی غالب است.[6] 6 فرقه مرجئه: این فرقه را بدان جهت مرجئه می‌گفتند، که مرتبة عمل را پس از مرتبة قصد و نیت قرار می‌دادند و بر این اساس ایمان قلبی را کافی در نجات و سعادت انسان می‌دانستند و برای عمل نقش چندانی قایل نبودند. در نتیجه گناه را مانع نجات و رستگاری مؤمن نمی‌دانستند و گناهکاران را بیش از حد امیدوار می‌ساختند.[7] 7 وهابیّه: مسلک وهابی منسوب به شیخ محمد فرزند (عبد الوهاب) نجدی است، وی در سال 1115 هجری قمری در نجد تولد یافت. این گروه خود را (سلفیه) می‌نامند و مسائلی را بر اصول (سلفیه) افزودند که بیشتر مربوط به توحید و شرک است. محمد بن عبد الوهاب با مطالعة کتابهای ابن تیمیه، گرایش خاصی به احیای اندیشه‌های او پیدا کرد، در این رابطه زیارت پیامبر، تبرک به آثار او، توسل به وی و بنای سایبان بر قبور را شرک دانست و دیگر طوایف مسلمین را متهم به شرک و خروج از دین کرد و تنها مذهب وهابیت را اهل نجات دانست.[8] عقاید و اندیشه‌های افراطی و رفتار خشن و انعطاف‌ناپذیر آنان، منشأ تفرقه و نزاع در میان امت اسلامی شده است بدین جهت، در راستای اهداف و منافع استکبار جهانی و دشمنان اسلام قرار گرفته است. مذاهب نام برده شده مهمترین مذاهب کلامی اهل سنت هستند غیر از این مذاهب، مذاهبی هم وجود دارند که فقط فهرست‌وار نام می‌بریم: 1. اباضیه. 2. جهمیّه. 3. کرّامیه. 4. ضراریّه. 5. نجاریّه. اهل سنت در مسائل فقهی به چهار مذهب تقسیم می‌شود. در واقع از چهار تن از فقهای اهل سنت پیروی کرده و می‌کنند.این چهار نفر، نه از صحابة پیامبر صلّی الله علیه و آله بوده‌اند و نه از تابعین و نه پیامبر صلّی الله علیه و آله پیروی از آنها را توصیه نموده است. و در هیچ حدیثی حتّی در کتاب‌های خود اهل سنت اثری از این چهار مذهب نمی‌باشد. 1. مذهب حنفی: که منسوب به ابو حنیفه است، وی در سال 80 هجری به دنیا آمده و در سال 150 هجری قمری درگذشته است. 2. مالکی: منسوب به مالک بن انس، وی در عهد خلافت ولید بن عبد الملک به دنیا آمد و در روزگار هارون الرشید در مدینه از دنیا رفت. 3. شافعی: منسوب به محمد بن ادریس شافعی، وی در سال 150 ه‌ ، در غزه به دنیا آمد و در سال 204 ه‌ ، در مصر از دنیا رفت. 4. حنبلی یا حنابله: منسوب به احمد بن حنبل، وی در سال 165 هجری به دنیا آمد و در سال 241 هجری در گذشته است.[9] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فرق و مذاهب کلامی، استاد ربانی گلپایگانی. 2. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، استاد جعفر سبحانی. پی‌نوشت‌ها: [1] . سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، انتشارات توحید، چاپ اول، 1371، ص 149. [2] . ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، انتشارات دار الفکر، چاپ اول، 1378، ص 246. [3] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ دوم، 1372، ج 3، ص 85،. [4] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، انتشارات مرکز جهانی، چاپ سوم، 83، ص 201. [5] . شهرستانی، ملل و نحل، ج 1، ص 115، اقتباس از فرق و مذاهب کلامی، ص 287، همان. [6] . درآمدی بر علم کلام، ص 296، همان. [7] . بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 202، اقتباس از فرق و مذاهب کلامی، ص 283، همان. [8] . سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 29. [9] . گرجی، دکتر ابو القاسم، تاریخ فقه و فقها، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1379، ص 84. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

مذهب اهل سنت چه انشعاباتی دارد؟ توضیح دهید.


پاسخ:

پس از درگذشت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله امت اسلامی به گروه‌های گوناگونی تقسیم شد، و مذاهبی پایه‌گذاری گردید، از این رهگذر، سخت‌ترین و سهمگین‌ترین ضربه بر پیکر وحدت اسلامی فرود آمد و همگان طعم تلخ فرقه گرایی را در کام خویش چشیدند.
البته ریشه های اختلاف زمان پیامبر گرامی اسلام جوانه زده بود زیرا، جامعه اسلامی از نظر ایمان و تسلیم در برابر وحی الهی، به گونه‌ای بود که نمی‌توانست از اختلاف و دو دستگی به دور باشد. گروهی از نظر ایمان و اعتقاد به صاحب رسالت و در برابر دستورهای او تسلیم بودند. چون او را فرد معصوم از گناه و خطا و می دانسته، و آیاتی که پیوسته دستور به پیروی او را می‌دادند، مد نظر داشتند. در مقابل این گروه آگاه و مومن، گروه یا گروه‌هایی بودند، که بر اثر ضعف ایمان، و فقدان تسلیم لازم، و نبود شناخت کامل از مسئولیت خود و پیامبر، در مواضعی مقابل او، اظهار مقاومت و ایستادگی می‌کردند و دستورات او را نادیده می‌گرفتند. نمونه‌هایی از این نافرمانی‌ها در کتابهای تاریخ اسلام آمده است.
از این روی پس از درگذشت پیامبر گرامی اسلام، گروه مؤمن و تسلیم در همان اعتقاد خود بر اسلام باقی ماندند و گروه دوم که از نظر ایمان سست و ضعیف بودند، از اسلام اصیل منشعب شدند و بعدها به گروه اهل سنّت معروف شدند. در نتیجه اهل سنت منشعب از اسلام است. که خود دارای انشعاباتی داخلی می باشد و به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند: انشعابات کلامی و انشعابات فقهی.
اهل سنت از نظر کلامی به چندین فرقه تقسیم می‌شود.

1 اهل حدیث:
این شاخه کسانی هستند که در اصول و فروع، به کتاب و سنت مراجعه می‌کنند و عقل را در این قلمروها دخالت نمی‌دهند. امروزه از این گروه به عنوان (سلفیه) یاد می‌کنند و در گذشته (حشویه) و یا (حنابله) نامیده می‌شدند.[1]
مشاهیر این گروه عبارتند از: 1. مالک بن انس (93 179 ه‌). 2. احمد بن حنبل ( 164 241 ه‌). 3. داود بن علی اصفهانی (202 270). 4. علی بن احمد معروف به (ابن حزم) (384 456 ه‌).[2]

2 معتزله:
گروهی که به عقل، بیش از حد بها داده‌اند و در موارد زیادی به دلیل تصادم نصوص با عقل، به تأویل آ‌نها می‌پرداختند.
این گروه پنج مسأله را از اصول اعتزال می‌شمارند: 1. توحید. 2. عدل. 3. وعده و وعید. 4. امر به معروف و نهی از منکر. 5. منزلة بین المنزلتین.
پایه‌گذار این مکتب کلامی (واصل بن عطاء) شاگرد حسن بصری بود است که در یک جریان از حوزه درس او جدا شد و حوزه مستقلی تشکیل داد و بدین مناسبت حسن گفت (اعتزل عنّا) یعنی از ما جدا شد. به همین مناسبت بود که پیروان و اصل (معتزله) نامیده شدند.[3]

3 اشاعره:
این گروه عقاید اهل حدیث را با تعدیل خاصی پذیرفته‌اند. پایه‌گذار این مکتب ابو الحسن اشعری (ت. 260 324) می‌باشد. وی قبل از پایه‌گذاری این مکتب بر مکتب معتزله بود، او در قرن چهارم هجری به دفاع از عقاید اهل حدیث و مخالفت با آرای معتزله قیام کرد و مکتب جدیدی بوجود آورد که در جهان تسنن شهرت بسزائی یافت.[4]

4 خوارج:
گروهی که نسبت به دو خلیفه نخست، مهر ورزیده و از خلیفة سوم و چهارم تبری می‌جویند. این گروه در اصول و فروع برای خود آرایی دارند. این فرقه در سال 37 هجری در جریان جنگ صفین و مسأله‌ی حکمیت پدید آمد.
خوارج را (مارقه) یا (مارقین) نیز می‌نامند، در سخنان امام علی علیه السّلام از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دربارة فردی به نام (ذی الخویضرة) روایت شده که فرمود:
(از نژاد این مرد، قومی پدید خواهد آمد که چنان از دین خارج می‌شوند که تیر از کمان خارج می‌گردد.)[5]

5 مذهب ماتریدیّه:
این مذهب یکی دیگر از مذهب کلامی معروف و مورد قبول در میان اهل سنت است که در اوایل قرن چهارم هجری پدید آمد، مؤسس این مذهب کلامی، ابو منصور ماتریدی (متوفای 333 ه‌) است.
انگیزه ماتریدی و اشعری در مخالفت با معتزله، انگیزه‌ای واحد بود، ولی روش آنان کاملاً یکسان نبود، زیرا عقل‌گرائی در ماتریدیه بر ظاهرگرائی غالب است.[6]

6 فرقه مرجئه:
این فرقه را بدان جهت مرجئه می‌گفتند، که مرتبة عمل را پس از مرتبة قصد و نیت قرار می‌دادند و بر این اساس ایمان قلبی را کافی در نجات و سعادت انسان می‌دانستند و برای عمل نقش چندانی قایل نبودند. در نتیجه گناه را مانع نجات و رستگاری مؤمن نمی‌دانستند و گناهکاران را بیش از حد امیدوار می‌ساختند.[7]

7 وهابیّه:
مسلک وهابی منسوب به شیخ محمد فرزند (عبد الوهاب) نجدی است، وی در سال 1115 هجری قمری در نجد تولد یافت. این گروه خود را (سلفیه) می‌نامند و مسائلی را بر اصول (سلفیه) افزودند که بیشتر مربوط به توحید و شرک است.
محمد بن عبد الوهاب با مطالعة کتابهای ابن تیمیه، گرایش خاصی به احیای اندیشه‌های او پیدا کرد، در این رابطه زیارت پیامبر، تبرک به آثار او، توسل به وی و بنای سایبان بر قبور را شرک دانست و دیگر طوایف مسلمین را متهم به شرک و خروج از دین کرد و تنها مذهب وهابیت را اهل نجات دانست.[8]
عقاید و اندیشه‌های افراطی و رفتار خشن و انعطاف‌ناپذیر آنان، منشأ تفرقه و نزاع در میان امت اسلامی شده است بدین جهت، در راستای اهداف و منافع استکبار جهانی و دشمنان اسلام قرار گرفته است.
مذاهب نام برده شده مهمترین مذاهب کلامی اهل سنت هستند غیر از این مذاهب، مذاهبی هم وجود دارند که فقط فهرست‌وار نام می‌بریم: 1. اباضیه. 2. جهمیّه. 3. کرّامیه. 4. ضراریّه. 5. نجاریّه.
اهل سنت در مسائل فقهی به چهار مذهب تقسیم می‌شود. در واقع از چهار تن از فقهای اهل سنت پیروی کرده و می‌کنند.این چهار نفر، نه از صحابة پیامبر صلّی الله علیه و آله بوده‌اند و نه از تابعین و نه پیامبر صلّی الله علیه و آله پیروی از آنها را توصیه نموده است. و در هیچ حدیثی حتّی در کتاب‌های خود اهل سنت اثری از این چهار مذهب نمی‌باشد.

1. مذهب حنفی: که منسوب به ابو حنیفه است، وی در سال 80 هجری به دنیا آمده و در سال 150 هجری قمری درگذشته است.

2. مالکی: منسوب به مالک بن انس، وی در عهد خلافت ولید بن عبد الملک به دنیا آمد و در روزگار هارون الرشید در مدینه از دنیا رفت.

3. شافعی: منسوب به محمد بن ادریس شافعی، وی در سال 150 ه‌ ، در غزه به دنیا آمد و در سال 204 ه‌ ، در مصر از دنیا رفت.

4. حنبلی یا حنابله: منسوب به احمد بن حنبل، وی در سال 165 هجری به دنیا آمد و در سال 241 هجری در گذشته است.[9]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرق و مذاهب کلامی، استاد ربانی گلپایگانی.
2. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، استاد جعفر سبحانی.

پی‌نوشت‌ها:
[1] . سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، انتشارات توحید، چاپ اول، 1371، ص 149.
[2] . ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، انتشارات دار الفکر، چاپ اول، 1378، ص 246.
[3] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ دوم، 1372، ج 3، ص 85،.
[4] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، انتشارات مرکز جهانی، چاپ سوم، 83، ص 201.
[5] . شهرستانی، ملل و نحل، ج 1، ص 115، اقتباس از فرق و مذاهب کلامی، ص 287، همان.
[6] . درآمدی بر علم کلام، ص 296، همان.
[7] . بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 202، اقتباس از فرق و مذاهب کلامی، ص 283، همان.
[8] . سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 29.
[9] . گرجی، دکتر ابو القاسم، تاریخ فقه و فقها، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1379، ص 84.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین