به عنوان مقدمه باید بدانیم که امروزه، بخش مهمی از مسلمانان جهان را (یک چهارم) شیعیان تشکیل میدهند. در میان آنها، دانشمندان، محققین شعراء و نویسندگان برجستهای هستند که خدمات مهمی را به جهان اسلام عرضه داشتهاند. به گونهای که اکثر پایه گزاران علوم اسلامی، از شیعیان بودهاند. با این حال باید اعتراف نمود که هنوز زوایای بسیاری از اعتقادات و تفکر بلند شیعه بر جهانیان ناشناخته مانده است. تنها در دورههای اخیر بود که با چاپ کتاب و مقاله و ایراد سخنرانی و نشستهای علمی، زمینه مناسبی جهت شناخت هر چه بیشتر تشیع فراهم آمد. امّا این که چطور شد که شیعه علیرغم حقانیت آن، در اقلیت واقع شد؟ پاسخ این سؤال را باید از دل تاریخ پر فراز و نشیب اسلام به دست آورد، و آن این که، پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در حالی که اهل بیت و عدهای دیگر از صحابه مشغول انجام مراسم خاکسپاری آن بزرگوار بودند، عدهای دیگر که بعدها اکثریت را توانستند با خود همراه کنند، بدون مشورت با اهل بیت پیامبر و یاران آنها، در محلی به نام سقیفة بنی ساعده، جمع شده و به عنوان مصلحت اندیشی، خلیفهای را برای مسلمانها تعیین نمودند. علی علیه السّلام و یارانش از جمله سلمان، ابوذر، مقداد، عباس و زبیر، درصدد انتقاد به این روش برآمدند. نزاع شیعه دربارة خلافت، از نوع نزاع بر سر قدرتی که از پیامبر به ارث مانده است، نبود تا همچون اکثریت با مصلحت اندیشی سیاسی محک زده شود. بلکه اعتقاد به ولایتی الهی بود که در پرتو آن معارف و احکام الهی، جایگاه شایستة خود را جهت نیل به آرمانهای عدالتخواهانة اسلام، مییافت. و به این ترتیب بود که این گروه در شمار اقلیت معترض در مقابل اکثریت درآمدند. هر چند این اقلیت در امور مربوط به اجتماع شرکت جسته و خود را از منافع و مصالح عمومی کنار نکشیده، ولی از حیث عقیده، تسلیم اکثریت نشدند. علت عمدة گسترش عقیدة اکثریت که بعدها خود را به نام اهل سنت نامیدند، همان بود که گفته شد، ولی علل متعددی دیگر از همان روزهای آغاز پیدایش این نظریه، موجبات تسلط این طرز تفکر را بر جهان اسلام فراهم آورد که برخی از آنها عبارتند از: 1. حاکمیت و اقتدار سیاسی: همان طور که توضیح داده شد، جمعی توانستند به عنوان مصلحت اندیشی در تعیین خلیفه، نظر خود را به عنوان اکثریت تحمیل نمایند. و چون اقتدار سیاسی و تحقق عنوان (خلیفه مسلمین) ایجاب کرد که حداقل صحابه بزرگ پیامبر را با خود هماهنگ سازند،متخلفین از بیعت را متخلف از جماعت مسلمین معرفی نمودند. تا به این سان مردم عادی جهت حفظ منافع خود از آنها فاصله بگیرند. بعدها نیز مسئله حاکمیت، نقش مهمی را دربارة تحمیل عقیدهای خاص بر جامعه ایفا نمود. چنان که دو تن از شاگردان ابوحنیفه، به نامهای ابویوسف و شیبانی، به خاطرنزدیکی با هارون الرشید، موفق شدند که پس از مرگ ابوحنیفه، مذهبش را گسترش دهند. با این که علمای بعد از ابوحنیفه از جمله احمد بن حنبل و ابوالحسن اشعری، وی را کافر و زندیق دانستند. صلاح الدین ایوبی، با تکیه بر قدرت و کشتار فجیع توانستند، مذهب اکثریت مردم را که شیعه فاطمی بود، به مذهب شافعی تغیر دهند. کما این که مذهب حنبلی، با تأیید عباسیان در عصر معصم شناخته شد.[1] بنابراین نباید نقش مهم حاکمیت و اقتدار سیاسی را در اکثریت یافتن طرز تفکری، اهل سنت از نظر دور داشت. 2. عامل مهم دوم، فتوحات اسلامی بود. فتوحات اسلامی، زمینة بسیار خوبی برای نفوذ تفکر حاکمان وقت که خود را اهل سنت قلمداد میکردند، به سرزمینهای فتح شده بود. مردم مناطقی که برای اولین بار با اسلام آشنا میشدند، معارف و دین جدید را از دست کسانی دریافت مینمودند که خود را نماینده واقعی اسلام مینامیدند. طبیعی است که با پذیرش تفکر خاص حکومتی از ناحیه مردم سرزمینهای دیگر، راهی برای تبعیت از عقیدهای خاص و ناب مکتب اهل بیت(ع) باقی نمیماند. در این میان هر یک از فرقههای چهارگانه اهل سنت که گوی سبقت را در ورود به این کشورها میربود، موفق میشد، طرز تفکر خاص خود را بر آنها حاکم نماید. چنان که وقتی یحیی بن یحیی از شاگردان مالک، حاکم اندلس شد، مذهب مالکی را در آن جا ترویج نمود. 3. عامل سوم مخالفت شیعه با نظامهای جبار و سلطهگر وقت بوده است. شیعه به واسطة برخورداری از ائمه حق طلب و معارف و اعتقادات عدالت جویانه، همواره با حاکمان زمان خود به نحوی از انحاء درگیر بوده است. و زمامداران نیز از هیچ کشتار و زندان و شکنجه و تبعید نسبت به آنها رویگردان نبودهاند. در این حال طبیعی است که عدد شیعه رو به کمی گذارد. و آنها که با هر زحمت باقی میماندند از ترس جان، مال و آبرو، در ظاهر خود را با اکثریت هماهنگ کردند، این تنها شیعه نبود که از ناحیه حکومت مورد تهدید جدی بود، بلکه در حوزة اسلام دهها مذهب دیگر نیز وجود داشته که به علت ستیزه با نظام قدرت به انقراض کشیده شد، مثل مذهب حسن بصری، سفیان ثوری، اوزاعی و نظایر آن. ولی تشیع با توجه به اصالت مکتب و فداکاری و سربداری یارانش، هر چند در قالب اقلیت، جایگاه ویژه خود را در قلب جهان اسلام حفظ نمود. 4. عامل چهارم تفاوت بنیادی میان اسلام واقعی و اسلام منطقهای است. به این معنا که مسلمانها معمولاً از تفکری دربارة اسلام پیروی میکنند که در منطقة آنها حاکم است. و کمتر مسلمانی به خود این جرأت و جسارت را میدهد که دربارة اسلام واقعی به تحقیق بپردازد. و چون مسلمانها غالباً در محیطهایی پرورش یافتهاند که دیدگاه اهل سنت بر آن حاکم است، از این رو عقیده به مبانی اهل سنت را به عنوان میراث پیامبر و صحابه برگزیدهاند. و حال این که با اندک تحقیقی متوجه خواهند شد که به حقایق و معنویات اسلام باید از دریچة چشم شیعه بنگرند. چنان که دکتر کربن میگوید: آن چه از مطالعات و پیجوئیها(ی) علمی برای من که یک مستشرق مسیحی پروتستانی میباشم، دستگیر شده، این است که به حقایق و معنویات اسلام، از دریچة چشم شیعه که نسبت به اسلام جنبة واقع بینی دارد، باید نگاه کرد و هر گونه مشکلی را با اصول و مبانی شیعه و طرز تفکر این طایفه باید حل کرد.)[2] با توجه به عوامل اکثریت یافتن اهل سنت که به برخی از آنها اشاره شد، حال باید دید که آیا چنین اکثریتی میتواند ملاک حقانیت باشد؟ به طور خلاصه باید بدانیم که اکثریت، ملاک حقانیت نیست، زیرا در غیر این صورت، باید اسلام را نسبت به سایر ادیان و مذاهب در جبهة باطل قرار دهیم. در بسیاری از آیات، خداوند طرز نگرش اکثریت را تخطئه نموده، از جمله این که میفرماید: (بل جاءهم بالحق و اکثرهم للحق کارهون)[3]؛ بلکه (پیامبر) حق را برای ایشان آورده ولی بیشترشان حقیقت را خوش ندارند. در بحثهای معرفت شناسی دین، مهمترین راههای شناخت را دلیل عقل و نقل بیان نمودهاند و اگر انسان با چراغ عقل و نصوص وحیانی، به دنبال حقیقت بگردد، حقانیت تشیع بر وی مسلم خواهد شد. امّا پاسخ بخش دوم سؤال، که چرا بیشتر مسلمانها، شیعیان را مسلمان نمیدانند، از توضیحاتی که داده شد جواب آن به دست میآید. و آن این که روش حاکمان سیاسی در برخورد با شیعه به عنوان گروهی که مخالف نظامهای غیرمشروع بودهاند، منجر به زدن اتهامهایی به آنها شده است. از جمله این که گفتهاند قرآنی که نزد شیعه است غیر از قرآن اهل سنت است. یا میگویند: شیعه با بوسیدن ضریح امامان و امامزادهها دچار شرک شده است. و نظایر این اتهامات که منجر به فضایی تاریک پیرامون شیعه شده و نتیجهاش این شده که برخی از افراد ناآگاه، شیعیان را کافر و بیدین تلقی کنند. ولی اکثریت اهل سنت چنین نیست، بلکه شیعیان را مسلمان می دانند. سیاستهای استعماری نیز در ایجاد یا دامن زدن به چنین موجی بیتأثیر نبوده است. زیرا با حاکمیت اسلام ناب که از متن تشیع عدالت جو، بر میخیزد، منافع استعمار مورد تهدید جدی واقع میشود. در نتیجه، هر چند دلایل عقلی و نقلی زیاد بر حقانیت تشیع دلالت دارند، ولی عوامل چندی از جمله حاکمیت سیاسی اهل سنت بر بخش وسیعی از سرزمین اسلام، خصوصاً در اختیار داشتن حرمین شریفین، و ستیز عدالتجویانة تشیع با روشهای غیر اسلامی حاکمان حوزه اسلام، و عدم وجود روح تحقیق در نوع انسانها، به لحاظ تبعیت از تفکر حاکم بر جامعه، و حجم تبلیغات گسترده بر علیه شیعه، تشیع را به صورت یک اقلیت در دل جهان اسلام جای داده است. راه مقابله با چنین تهاجم نابرابری، عرضة معارف و افکار بلند تشیع، خصوصاً امتیاز بزرگ آن دربارة اعتقاد به ولایت می باشد که راه هدایت الهی را برای همیشه باز نموده است، در این میان بهره جستن از نشستهای علمی با بزرگان اهل سنت و زدودن شبهات آنها که منجر به فتوای آنها دربارة حقانیت شیعه شود، نقش مهمی را در ممانعت افراد ناآگاه از اتهام کفر به شیعه ایفا میکند. چنان که پیش از این، شیخ محمود شلتوت از مفتیان الازهر مصر در فتوای تاریخی خود، تبعیت از مذهب جعفری را در کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت، مشروع دانست. وی در بخشی از فتوای شجاعانه خود گفته است: همانا مذهب جعفری، معروف به مذهب شیعه دوازده امامی، مذهبی است که تقید به آن همانند سایر مذاهب اهل تسنن، شرعاً جایز است.[4] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. علامه فقید طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین، 1362. 2. تیجانی سماوی، محمد، راه یافته، ترجمه عباس جلالی، مرکز تحقیقات و پژوهشهای علوم اسلامی دفتر تبلیغات، 1368. [1] . تیجانی سماوی، محمد، کتاب الشیعة هم اهل السنة، مؤسسه فجر لندن، ص 92 97. [2] . طباطبایی، ظهور شیعه، ص 7. [3] . مؤمنون/70. [4] . مجله رسالة الاسلام، ارگان رسمی دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه بالقاهره، شماره 3، ص 227، 1379 ه .ق، به نقل از کتاب فی سبیل الوحدة الاسلامیه، سید مرتضی رضوی، مطبوعات النجاح بالقاهره، چ دوم، 1399 ه ، ص 40. ( اندیشه قم )
چرا بیشتر مسلمانان سنی میباشند در حالی که شیعه بر حق است و چرا بیشتر مسلمانان، شیعیان را حتی مسلمان هم نمیدانند؟
به عنوان مقدمه باید بدانیم که امروزه، بخش مهمی از مسلمانان جهان را (یک چهارم) شیعیان تشکیل میدهند. در میان آنها، دانشمندان، محققین شعراء و نویسندگان برجستهای هستند که خدمات مهمی را به جهان اسلام عرضه داشتهاند. به گونهای که اکثر پایه گزاران علوم اسلامی، از شیعیان بودهاند. با این حال باید اعتراف نمود که هنوز زوایای بسیاری از اعتقادات و تفکر بلند شیعه بر جهانیان ناشناخته مانده است. تنها در دورههای اخیر بود که با چاپ کتاب و مقاله و ایراد سخنرانی و نشستهای علمی، زمینه مناسبی جهت شناخت هر چه بیشتر تشیع فراهم آمد.
امّا این که چطور شد که شیعه علیرغم حقانیت آن، در اقلیت واقع شد؟ پاسخ این سؤال را باید از دل تاریخ پر فراز و نشیب اسلام به دست آورد، و آن این که، پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در حالی که اهل بیت و عدهای دیگر از صحابه مشغول انجام مراسم خاکسپاری آن بزرگوار بودند، عدهای دیگر که بعدها اکثریت را توانستند با خود همراه کنند، بدون مشورت با اهل بیت پیامبر و یاران آنها، در محلی به نام سقیفة بنی ساعده، جمع شده و به عنوان مصلحت اندیشی، خلیفهای را برای مسلمانها تعیین نمودند.
علی علیه السّلام و یارانش از جمله سلمان، ابوذر، مقداد، عباس و زبیر، درصدد انتقاد به این روش برآمدند. نزاع شیعه دربارة خلافت، از نوع نزاع بر سر قدرتی که از پیامبر به ارث مانده است، نبود تا همچون اکثریت با مصلحت اندیشی سیاسی محک زده شود. بلکه اعتقاد به ولایتی الهی بود که در پرتو آن معارف و احکام الهی، جایگاه شایستة خود را جهت نیل به آرمانهای عدالتخواهانة اسلام، مییافت.
و به این ترتیب بود که این گروه در شمار اقلیت معترض در مقابل اکثریت درآمدند. هر چند این اقلیت در امور مربوط به اجتماع شرکت جسته و خود را از منافع و مصالح عمومی کنار نکشیده، ولی از حیث عقیده، تسلیم اکثریت نشدند.
علت عمدة گسترش عقیدة اکثریت که بعدها خود را به نام اهل سنت نامیدند، همان بود که گفته شد، ولی علل متعددی دیگر از همان روزهای آغاز پیدایش این نظریه، موجبات تسلط این طرز تفکر را بر جهان اسلام فراهم آورد که برخی از آنها عبارتند از: 1. حاکمیت و اقتدار سیاسی: همان طور که توضیح داده شد، جمعی توانستند به عنوان مصلحت اندیشی در تعیین خلیفه، نظر خود را به عنوان اکثریت تحمیل نمایند. و چون اقتدار سیاسی و تحقق عنوان (خلیفه مسلمین) ایجاب کرد که حداقل صحابه بزرگ پیامبر را با خود هماهنگ سازند،متخلفین از بیعت را متخلف از جماعت مسلمین معرفی نمودند. تا به این سان مردم عادی جهت حفظ منافع خود از آنها فاصله بگیرند. بعدها نیز مسئله حاکمیت، نقش مهمی را دربارة تحمیل عقیدهای خاص بر جامعه ایفا نمود. چنان که دو تن از شاگردان ابوحنیفه، به نامهای ابویوسف و شیبانی، به خاطرنزدیکی با هارون الرشید، موفق شدند که پس از مرگ ابوحنیفه، مذهبش را گسترش دهند. با این که علمای بعد از ابوحنیفه از جمله احمد بن حنبل و ابوالحسن اشعری، وی را کافر و زندیق دانستند. صلاح الدین ایوبی، با تکیه بر قدرت و کشتار فجیع توانستند، مذهب اکثریت مردم را که شیعه فاطمی بود، به مذهب شافعی تغیر دهند. کما این که مذهب حنبلی، با تأیید عباسیان در عصر معصم شناخته شد.[1]
بنابراین نباید نقش مهم حاکمیت و اقتدار سیاسی را در اکثریت یافتن طرز تفکری، اهل سنت از نظر دور داشت.
2. عامل مهم دوم، فتوحات اسلامی بود. فتوحات اسلامی، زمینة بسیار خوبی برای نفوذ تفکر حاکمان وقت که خود را اهل سنت قلمداد میکردند، به سرزمینهای فتح شده بود. مردم مناطقی که برای اولین بار با اسلام آشنا میشدند، معارف و دین جدید را از دست کسانی دریافت مینمودند که خود را نماینده واقعی اسلام مینامیدند. طبیعی است که با پذیرش تفکر خاص حکومتی از ناحیه مردم سرزمینهای دیگر، راهی برای تبعیت از عقیدهای خاص و ناب مکتب اهل بیت(ع) باقی نمیماند. در این میان هر یک از فرقههای چهارگانه اهل سنت که گوی سبقت را در ورود به این کشورها میربود، موفق میشد، طرز تفکر خاص خود را بر آنها حاکم نماید. چنان که وقتی یحیی بن یحیی از شاگردان مالک، حاکم اندلس شد، مذهب مالکی را در آن جا ترویج نمود.
3. عامل سوم مخالفت شیعه با نظامهای جبار و سلطهگر وقت بوده است. شیعه به واسطة برخورداری از ائمه حق طلب و معارف و اعتقادات عدالت جویانه، همواره با حاکمان زمان خود به نحوی از انحاء درگیر بوده است. و زمامداران نیز از هیچ کشتار و زندان و شکنجه و تبعید نسبت به آنها رویگردان نبودهاند. در این حال طبیعی است که عدد شیعه رو به کمی گذارد. و آنها که با هر زحمت باقی میماندند از ترس جان، مال و آبرو، در ظاهر خود را با اکثریت هماهنگ کردند، این تنها شیعه نبود که از ناحیه حکومت مورد تهدید جدی بود، بلکه در حوزة اسلام دهها مذهب دیگر نیز وجود داشته که به علت ستیزه با نظام قدرت به انقراض کشیده شد، مثل مذهب حسن بصری، سفیان ثوری، اوزاعی و نظایر آن. ولی تشیع با توجه به اصالت مکتب و فداکاری و سربداری یارانش، هر چند در قالب اقلیت، جایگاه ویژه خود را در قلب جهان اسلام حفظ نمود.
4. عامل چهارم تفاوت بنیادی میان اسلام واقعی و اسلام منطقهای است. به این معنا که مسلمانها معمولاً از تفکری دربارة اسلام پیروی میکنند که در منطقة آنها حاکم است. و کمتر مسلمانی به خود این جرأت و جسارت را میدهد که دربارة اسلام واقعی به تحقیق بپردازد. و چون مسلمانها غالباً در محیطهایی پرورش یافتهاند که دیدگاه اهل سنت بر آن حاکم است، از این رو عقیده به مبانی اهل سنت را به عنوان میراث پیامبر و صحابه برگزیدهاند. و حال این که با اندک تحقیقی متوجه خواهند شد که به حقایق و معنویات اسلام باید از دریچة چشم شیعه بنگرند. چنان که دکتر کربن میگوید: آن چه از مطالعات و پیجوئیها(ی) علمی برای من که یک مستشرق مسیحی پروتستانی میباشم، دستگیر شده، این است که به حقایق و معنویات اسلام، از دریچة چشم شیعه که نسبت به اسلام جنبة واقع بینی دارد، باید نگاه کرد و هر گونه مشکلی را با اصول و مبانی شیعه و طرز تفکر این طایفه باید حل کرد.)[2]
با توجه به عوامل اکثریت یافتن اهل سنت که به برخی از آنها اشاره شد، حال باید دید که آیا چنین اکثریتی میتواند ملاک حقانیت باشد؟ به طور خلاصه باید بدانیم که اکثریت، ملاک حقانیت نیست، زیرا در غیر این صورت، باید اسلام را نسبت به سایر ادیان و مذاهب در جبهة باطل قرار دهیم. در بسیاری از آیات، خداوند طرز نگرش اکثریت را تخطئه نموده، از جمله این که میفرماید: (بل جاءهم بالحق و اکثرهم للحق کارهون)[3]؛ بلکه (پیامبر) حق را برای ایشان آورده ولی بیشترشان حقیقت را خوش ندارند. در بحثهای معرفت شناسی دین، مهمترین راههای شناخت را دلیل عقل و نقل بیان نمودهاند و اگر انسان با چراغ عقل و نصوص وحیانی، به دنبال حقیقت بگردد، حقانیت تشیع بر وی مسلم خواهد شد.
امّا پاسخ بخش دوم سؤال، که چرا بیشتر مسلمانها، شیعیان را مسلمان نمیدانند، از توضیحاتی که داده شد جواب آن به دست میآید. و آن این که روش حاکمان سیاسی در برخورد با شیعه به عنوان گروهی که مخالف نظامهای غیرمشروع بودهاند، منجر به زدن اتهامهایی به آنها شده است. از جمله این که گفتهاند قرآنی که نزد شیعه است غیر از قرآن اهل سنت است. یا میگویند: شیعه با بوسیدن ضریح امامان و امامزادهها دچار شرک شده است. و نظایر این اتهامات که منجر به فضایی تاریک پیرامون شیعه شده و نتیجهاش این شده که برخی از افراد ناآگاه، شیعیان را کافر و بیدین تلقی کنند. ولی اکثریت اهل سنت چنین نیست، بلکه شیعیان را مسلمان می دانند.
سیاستهای استعماری نیز در ایجاد یا دامن زدن به چنین موجی بیتأثیر نبوده است. زیرا با حاکمیت اسلام ناب که از متن تشیع عدالت جو، بر میخیزد، منافع استعمار مورد تهدید جدی واقع میشود.
در نتیجه، هر چند دلایل عقلی و نقلی زیاد بر حقانیت تشیع دلالت دارند، ولی عوامل چندی از جمله حاکمیت سیاسی اهل سنت بر بخش وسیعی از سرزمین اسلام، خصوصاً در اختیار داشتن حرمین شریفین، و ستیز عدالتجویانة تشیع با روشهای غیر اسلامی حاکمان حوزه اسلام، و عدم وجود روح تحقیق در نوع انسانها، به لحاظ تبعیت از تفکر حاکم بر جامعه، و حجم تبلیغات گسترده بر علیه شیعه، تشیع را به صورت یک اقلیت در دل جهان اسلام جای داده است. راه مقابله با چنین تهاجم نابرابری، عرضة معارف و افکار بلند تشیع، خصوصاً امتیاز بزرگ آن دربارة اعتقاد به ولایت می باشد که راه هدایت الهی را برای همیشه باز نموده است، در این میان بهره جستن از نشستهای علمی با بزرگان اهل سنت و زدودن شبهات آنها که منجر به فتوای آنها دربارة حقانیت شیعه شود، نقش مهمی را در ممانعت افراد ناآگاه از اتهام کفر به شیعه ایفا میکند. چنان که پیش از این، شیخ محمود شلتوت از مفتیان الازهر مصر در فتوای تاریخی خود، تبعیت از مذهب جعفری را در کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت، مشروع دانست. وی در بخشی از فتوای شجاعانه خود گفته است: همانا مذهب جعفری، معروف به مذهب شیعه دوازده امامی، مذهبی است که تقید به آن همانند سایر مذاهب اهل تسنن، شرعاً جایز است.[4]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه فقید طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین، 1362.
2. تیجانی سماوی، محمد، راه یافته، ترجمه عباس جلالی، مرکز تحقیقات و پژوهشهای علوم اسلامی دفتر تبلیغات، 1368.
[1] . تیجانی سماوی، محمد، کتاب الشیعة هم اهل السنة، مؤسسه فجر لندن، ص 92 97.
[2] . طباطبایی، ظهور شیعه، ص 7.
[3] . مؤمنون/70.
[4] . مجله رسالة الاسلام، ارگان رسمی دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه بالقاهره، شماره 3، ص 227، 1379 ه .ق، به نقل از کتاب فی سبیل الوحدة الاسلامیه، سید مرتضی رضوی، مطبوعات النجاح بالقاهره، چ دوم، 1399 ه ، ص 40.
( اندیشه قم )
- [سایر] چرا شیعه اهل سنت را که ائمه را قبول ندارند، مسلمان میدانند، اما اسماعیلیان راکه تا امام ششم را قبول دارند، مسلمان نمیدانند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کدام یک از موارد زیر صحیح است؟ الف) شهادت اهل سنّت علیه اهل تشیّع در دعاوی مالی یا کیفری (چنان چه خواهان سنّی مذهب، و خوانده شیعه باشد). ب) شهادت اهل سنّت علیه اهل سنّت در دعاوی مالی یا کیفری (چنانچه خواهان و خوانده هر دو سنی باشند.) ج) شهادت اهل سنّت در دعاوی مالی یا کیفری (چنانچه خواهان و خوانده هر دو شیعه باشند; لیکن شهودشان سنّی باشد.) د) شهادت اهل سنّت به نفع اهل تشیّع (چنانچه خواهان شیعه، و خوانده سنّی مذهب باشد.) ه) شهادت اهل کتاب له یا علیه مسلمانان.
- [سایر] کدام اسلام را باور کنیم؟ اسلام داعش، طالبان، شیعه، سنی یا ...
- [سایر] چه دلیلی بر حقانیت شیعه دارید، در حالی که میبینیم عرفای بزرگی مثلمولوی سنی مذهب بودهاند؟
- [سایر] آیا یک مسلمان اهل سنت می تواند دعاهای شیعیان را بخواند؟
- [سایر] آیا یک مسلمان اهل سنت می تواند دعاهای شیعیان را بخواند؟
- [سایر] آیا یک مسلمان اهل سنت می تواند دعاهای شیعیان را بخواند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا ازدواج مردان سنّی با دختران شیعه جایز است؟ ازدواج مرد شیعه با دختر سنّی چطور؟
- [سایر] از چه زمانی مسلمین به شیعه و سنی تقسیم شدند و چرا تعداد سنی ها از شیعیان بیشتر است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا ازدواج مردان سنّی با دختران شیعه جایز است؟ ازدواج مرد شیعه با دختر سنّی چطور؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله مظاهری] اهل کتاب پاک میباشند. 9 - مایعات مست کننده:
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله مظاهری] زنا دادن و زنا کردن از گناهان بزرگ در اسلام است و قرآن شریف میفرماید اگر بدون توبه از دنیا بروند، در حالی که سالها در جهنّم میباشند، لجام شده و خوار و ذلیل نیز هستند، و کیفر آنها در دنیا اگر نزد حاکم اسلامی اثبات شود، صد تازیانه در میان مردم است، و اگر زن زنا کار، شوهر داشته یا مرد زانی، زن داشته باشد و این عمل زشت را انجام دهد، علاوه بر اینکه حدّ او سنگسار است- که نظیر این کیفر در اسلام کمنظیر یا بینظیر است- اگر بدون توبه از دنیا برود، مطابق آنچه در روایات آمده، در جهنّم بوی بد عورتین او اهل جهنّم را آزرده میکند.
- [آیت الله بروجردی] هر گاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسطهی آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگر چه صاحب آن سنی یا کافریست که در امان مسلمانان است، در صورتی که قیمت آن چیز به 6 / 12 نخود نقرهی سکهدار برسد، باید از روزی که آن را پیدا کرده، تا یک هفته روزی دو مرتبه و بعد تا یک ماه هفتهای یک مرتبه و بعد تا یک سال ماهی یک مرتبه در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شخص مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد، اگر چه از گفته دیگری برای او یقین حاصل شده باشد و در احکام دین کسی که قطع ندارد، باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بدست آورد، یا از مجتهد جامع شرایط تقلید کند، یعنی بدون سؤال از دلیل، گفتار او را بپذیرد و به آن عمل کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر هیچ یک از مجتهدین عملی را واجب نمیدانند، ولی برخی آن را حرام دانسته و برخی حرام نمیدانند آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را هیچ یک حرام نمیدانند، ولی برخی آن را واجب دانسته و برخی واجب نمیدانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید کنند.
- [آیت الله مظاهری] کافری که مسلمان شود اطفال نابالغ او در احکام اسلام تابع او میباشند و همچنین است اگر جد طفل نابالغ یا مادر یا جده او مسلمان شود گرچه پدر او کافر باشد و همچنین است طفل کافری که به دست مسلمان اسیر شود. 9 - بر طرف شدن عین نجاست:
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.