وجود نصیریان در پاکستان مسلّم است. اما چگونگی و زمان ورود آنها به پاکستان، و این که مبلغین آنها چه کسانی بودند، به طور روشن مشخص نیست. به طور مثال در مناطق مختلف پاکستان از بعضی افراد وقتی سؤال می کنید که مذهب شما چیست؟ می گویند: ما نصیری هستیم، و یا بعضی ها می گویند: ما شیعه نصیری هستیم. اما جالب این است که آنها خودشان نمی دانند که نصیریه از چه زمان تاسیس شده و مؤسس آنها چه کسی بوده است. و عقائدشان چیست! هر چند برخی روایات و قصه های افسانه مانند را مستند خود قرار می دهند. مثلاً بعضی ها می گویند: که بنیان گذار نصیریه غلام حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام به نام نصیر می باشد، وی نسبت به علی علیه السّلام معتقد به الوهیت بوده است، ولی علی علیه السّلام او را به علت همین عقیده اش کشت و دوباره زنده اش کرده و فرمود: هنوز هم از عقیده خودت دست بر نمی داری؟ نصیر گفت که: قبلاً شک داشتم که تو خدا باشی، اما حال که دیدم هم می میرانی و هم زنده می کنی. پس در عقیده ام راسخ تر شدم. به همین دلیل مهم ترین عقیده نصیریه منصوب کردن علی علیه السّلام به الوهیت است، البته این عقیده در تمام فرقه های غلات یافت می شود. عقیده دیگر آنان احترام به ستاره ها خصوصاً ماه و ستاره قطب و غیر آن می باشد و معتقدند: هر ستاره ای که به خاندان اهلبیت نزدیک تر است (از جهت نشانه اعجاز بودن) منزلت آن ستاره بیشتر است. به نصیریان مناطق دیگر نسبت داده می شود که روز عاشورا و روزهای شهادت سایر امامان را عید می گیرند. اما نصیریان پاکستان روز عاشورا را عید نمی گیرند، بلکه عزاداری می کنند. ولی بعضی از آن ها می گویند: چون این خاندان را نمی شود به موت نسبت داد، پس روز شهادت برای آنها یک روز خوشحالی است و آنان نه مرده اند، بلکه فقط از دنیای پست به دنیای عالی رفته اند. همچنین در روز وفات شخصیت های مذهبی خود که از سادات می باشند و مقام آنها را نیز بالا می برند، جشن گرفته می شود. و این جشن به عنوان (جشن میله) در پاکستان و هندوستان مشهور است. و در این جشن تمام لذت ها و شیرینی خوری ها و رقاصی ها به طور عموم در معرض ظهور گذاشته می شود. نماز و روزه نزد آنها اهمیت ندارد. یعنی اینکه وقتی سؤال شود که نماز و روزه نزد شما چه جایگاهی دارد؟ می گویند: خوب است، اما مهم تر از آن ولایتی بودن است و همان ولایتی بودن کفایت می کند. مهم ترین دستور نزد آنها تولی و تبری است. تبری را در همه جا و جلوی هر کس انجام می دهند. الا بعضی افراد که محافظه کار هستند. بعضی از آنها در عصر حاضر از سوی دیگر فرقه ها جهت داده می شوند، و به بی راهه کشیده می شوند. به طور مثال مذهب شیخیه میان در نصیریان بیشترین فعالیت را کرده است. چون مذهب شیخیه خود نظرات غالیانه دارد، و نزدیک به نصیریه است، اینها خیلی زود می توانند کنار هم قرار بگیرند. مهم ترین علت گرایش نصیریان به شیخی گری، حملات وهابی هاست مبنی بر اینکه شما نماز نمی خوانید. روزه نمی گیرید. علی علیه السّلام را به خدایی می رسانید. شیخی ها به طور ظاهر زندگی عملی آنها را تأمین می کنند، بدین جهت خودشان را زیر سایه شیخی قرار داده اند تا از شر وهابی ها محفوظ بمانند. بزرگ ترین شخصیت نصیریان در پاکستان امام زاده ای به نام (عثمان مرندی ملقب به لال شهباز قلندر) است. ایشان را از جهت نسبی به امام صادق علیه السّلام می رسانند. و او را از اهالی تبریز به شمار می آورند. همانطور که از اسم او پیدا است، او اهل مرند یکی از شهرهای آذربایجان بوده و در قرن ششم به پاکستان آمده است، وی لباس درویشی داشته و اعمال درویشانه ای انجام می داده است. بعضی ها او را یکی از علمای شیعه می دانند. کتاب هایی در مورد نحو و صرف و فضائل اهلبیت به او نسبت می دهند. و بعضی از سنی ها او را اولین و بزرگ ترین مبلغ اهل سنت دانسته اند. اما از راه و روش او معلوم می شود او درویش بوده و با اهل حق ایران مرتبط بوده است و با نصیریه هم ارتباط داشت و شعری دارد که مؤید این ادعاست. شعر: به این مدح شاه می بویم، جز علی علیه السّلام دیگر نمی جویم، من علی دائم علی گویم، چون نصیری که بندة اویم.[1] شخصیت دیگر آنها سیدی است به نام (شاه شمس سبزواری)، که نصیری ها مدعی هستند که او بعد از قلندر مهم ترین شخصیت نصیریان بوده است، او نیز در قرن هفتم در شهر ملتان پاکستان زندگی می کرده است. اما تاریخدانان پاکستان می گویند که: او یکی از خلفای اسماعیلیان در پاکستان بوده است. و او نیز یک شعری دارد که غلو از آن پیدا است. شعر را با زبان سندی چنین سروده است: حق تون پاک تون پادشاه، مهربان یا علی توئی تون، رب تون رحمان تون، یا علی اول آخرتون من تون.[2] در دو فقره آخر علی را با صفات رب و رحمان و اول و آخر خطاب کرده است. و غیر از این دو، شخصیت های دیگری دارند که بعضی ها قدیمی و بعضی جدید هستند. اما یکی از شخصیت های مهم تیمور لنگ را نام می برند که من خودم مشکوک بودم چطور این حاکم خونخوار را اینقدر تعریف می کنند و خیال می کردم که این هم یکی از افسانه هاشان باشد. اما یکی ازنصیریان ترکیه که نویسنده تاریخ علویان هست، می گوید که تیمور لنگ یکی از بزرگان علوی بوده است و به توسط شیخ برکه مذهب علوی را اختیار کرد. و وقتی به حکومت رسید و کشورهای عراق، افغانستان، ایران و هند و غیره را فتح کرد، شیخ برکه علوی همراهش بود و به تبلیغ دین می پرداخت. از این مطالب نتیجه گرفته می شود که ممکن است نصیریت در زمان تیمور به پاکستان و هندوستان وارد شده باشد. و یا لا اقل در این زمان این فرقه در این دو کشور به اوج خود رسیده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: متاسفانه برای بررسی عقاید و افکار این فرقه منابی در دسترس وجود ندارد و همه این مقاله توسط شخصی نوشته شده است که خودش از این فرقه بود و بعدها برگشته و پیر و شیعه اثنی عشریه شده است. [1] . دیوان قلندر، الاهی سنجش شیخ، 1997 م، ص 4. [2] . عبدالمجید سندی، سندی ادب جی تاریخ، کاتیاوار اسور، چاپ اول، 1993 ه. ص 19. ( اندیشه قم )
وجود نصیریان در پاکستان مسلّم است. اما چگونگی و زمان ورود آنها به پاکستان، و این که مبلغین آنها چه کسانی بودند، به طور روشن مشخص نیست.
به طور مثال در مناطق مختلف پاکستان از بعضی افراد وقتی سؤال می کنید که مذهب شما چیست؟ می گویند: ما نصیری هستیم، و یا بعضی ها می گویند: ما شیعه نصیری هستیم. اما جالب این است که آنها خودشان نمی دانند که نصیریه از چه زمان تاسیس شده و مؤسس آنها چه کسی بوده است. و عقائدشان چیست! هر چند برخی روایات و قصه های افسانه مانند را مستند خود قرار می دهند. مثلاً بعضی ها می گویند: که بنیان گذار نصیریه غلام حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام به نام نصیر می باشد، وی نسبت به علی علیه السّلام معتقد به الوهیت بوده است، ولی علی علیه السّلام او را به علت همین عقیده اش کشت و دوباره زنده اش کرده و فرمود: هنوز هم از عقیده خودت دست بر نمی داری؟ نصیر گفت که: قبلاً شک داشتم که تو خدا باشی، اما حال که دیدم هم می میرانی و هم زنده می کنی. پس در عقیده ام راسخ تر شدم.
به همین دلیل مهم ترین عقیده نصیریه منصوب کردن علی علیه السّلام به الوهیت است، البته این عقیده در تمام فرقه های غلات یافت می شود.
عقیده دیگر آنان احترام به ستاره ها خصوصاً ماه و ستاره قطب و غیر آن می باشد و معتقدند: هر ستاره ای که به خاندان اهلبیت نزدیک تر است (از جهت نشانه اعجاز بودن) منزلت آن ستاره بیشتر است.
به نصیریان مناطق دیگر نسبت داده می شود که روز عاشورا و روزهای شهادت سایر امامان را عید می گیرند. اما نصیریان پاکستان روز عاشورا را عید نمی گیرند، بلکه عزاداری می کنند. ولی بعضی از آن ها می گویند: چون این خاندان را نمی شود به موت نسبت داد، پس روز شهادت برای آنها یک روز خوشحالی است و آنان نه مرده اند، بلکه فقط از دنیای پست به دنیای عالی رفته اند.
همچنین در روز وفات شخصیت های مذهبی خود که از سادات می باشند و مقام آنها را نیز بالا می برند، جشن گرفته می شود. و این جشن به عنوان (جشن میله) در پاکستان و هندوستان مشهور است. و در این جشن تمام لذت ها و شیرینی خوری ها و رقاصی ها به طور عموم در معرض ظهور گذاشته می شود.
نماز و روزه نزد آنها اهمیت ندارد. یعنی اینکه وقتی سؤال شود که نماز و روزه نزد شما چه جایگاهی دارد؟ می گویند: خوب است، اما مهم تر از آن ولایتی بودن است و همان ولایتی بودن کفایت می کند.
مهم ترین دستور نزد آنها تولی و تبری است. تبری را در همه جا و جلوی هر کس انجام می دهند. الا بعضی افراد که محافظه کار هستند.
بعضی از آنها در عصر حاضر از سوی دیگر فرقه ها جهت داده می شوند، و به بی راهه کشیده می شوند. به طور مثال مذهب شیخیه میان در نصیریان بیشترین فعالیت را کرده است. چون مذهب شیخیه خود نظرات غالیانه دارد، و نزدیک به نصیریه است، اینها خیلی زود می توانند کنار هم قرار بگیرند.
مهم ترین علت گرایش نصیریان به شیخی گری، حملات وهابی هاست مبنی بر اینکه شما نماز نمی خوانید. روزه نمی گیرید. علی علیه السّلام را به خدایی می رسانید. شیخی ها به طور ظاهر زندگی عملی آنها را تأمین می کنند، بدین جهت خودشان را زیر سایه شیخی قرار داده اند تا از شر وهابی ها محفوظ بمانند.
بزرگ ترین شخصیت نصیریان در پاکستان امام زاده ای به نام (عثمان مرندی ملقب به لال شهباز قلندر) است. ایشان را از جهت نسبی به امام صادق علیه السّلام می رسانند. و او را از اهالی تبریز به شمار می آورند. همانطور که از اسم او پیدا است، او اهل مرند یکی از شهرهای آذربایجان بوده و در قرن ششم به پاکستان آمده است، وی لباس درویشی داشته و اعمال درویشانه ای انجام می داده است.
بعضی ها او را یکی از علمای شیعه می دانند. کتاب هایی در مورد نحو و صرف و فضائل اهلبیت به او نسبت می دهند. و بعضی از سنی ها او را اولین و بزرگ ترین مبلغ اهل سنت دانسته اند. اما از راه و روش او معلوم می شود او درویش بوده و با اهل حق ایران مرتبط بوده است و با نصیریه هم ارتباط داشت و شعری دارد که مؤید این ادعاست. شعر: به این مدح شاه می بویم، جز علی علیه السّلام دیگر نمی جویم، من علی دائم علی گویم، چون نصیری که بندة اویم.[1]
شخصیت دیگر آنها سیدی است به نام (شاه شمس سبزواری)، که نصیری ها مدعی هستند که او بعد از قلندر مهم ترین شخصیت نصیریان بوده است، او نیز در قرن هفتم در شهر ملتان پاکستان زندگی می کرده است. اما تاریخدانان پاکستان می گویند که: او یکی از خلفای اسماعیلیان در پاکستان بوده است. و او نیز یک شعری دارد که غلو از آن پیدا است. شعر را با زبان سندی چنین سروده است:
حق تون پاک تون پادشاه، مهربان یا علی توئی تون، رب تون رحمان تون، یا علی اول آخرتون من تون.[2]
در دو فقره آخر علی را با صفات رب و رحمان و اول و آخر خطاب کرده است.
و غیر از این دو، شخصیت های دیگری دارند که بعضی ها قدیمی و بعضی جدید هستند.
اما یکی از شخصیت های مهم تیمور لنگ را نام می برند که من خودم مشکوک بودم چطور این حاکم خونخوار را اینقدر تعریف می کنند و خیال می کردم که این هم یکی از افسانه هاشان باشد. اما یکی ازنصیریان ترکیه که نویسنده تاریخ علویان هست، می گوید که تیمور لنگ یکی از بزرگان علوی بوده است و به توسط شیخ برکه مذهب علوی را اختیار کرد. و وقتی به حکومت رسید و کشورهای عراق، افغانستان، ایران و هند و غیره را فتح کرد، شیخ برکه علوی همراهش بود و به تبلیغ دین می پرداخت.
از این مطالب نتیجه گرفته می شود که ممکن است نصیریت در زمان تیمور به پاکستان و هندوستان وارد شده باشد. و یا لا اقل در این زمان این فرقه در این دو کشور به اوج خود رسیده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
متاسفانه برای بررسی عقاید و افکار این فرقه منابی در دسترس وجود ندارد و همه این مقاله توسط شخصی نوشته شده است که خودش از این فرقه بود و بعدها برگشته و پیر و شیعه اثنی عشریه شده است.
[1] . دیوان قلندر، الاهی سنجش شیخ، 1997 م، ص 4.
[2] . عبدالمجید سندی، سندی ادب جی تاریخ، کاتیاوار اسور، چاپ اول، 1993 ه. ص 19.
( اندیشه قم )
- [سایر] در مورد فرقه انصارالله توضیحاتی ارائه فرمائید؟
- [سایر] توضیحات کامل را در مورد علم الهی پیامبران ارائه فرمائید.
- [سایر] لطفاً توضیحاتی پیرامون زندگینامه امام هادی(ع) ارائه فرمایید؟
- [سایر] توضیحات کامل را در مورد علم الهی پیامبران ارائه فرمائید.
- [سایر] فرقه نصیریان با اهل حق چه رابطه ای دارد؟
- [سایر] در مورد ارتباط تیمور لنگ با نصیریان توضیح دهید؟
- [سایر] لطفاً در مورد عقاید زیدیه به ویژه الحوثی ها اطلاعات کاملی ارائه فرمایید.
- [سایر] لطفاً راه حلی برای جلوگیری از خنده زیاد مخصوصاً در محرّم و صفر ارایه فرمایید.
- [سایر] لطفا در مورد محمد بن عبدالوهاب به طور کامل توضیحاتی ارائه فرمایید؟
- [سایر] راه حلی برای جلوگیری از خنده زیاد مخصوصاً در محرّم و صفر ارایه فرمایید.
- [آیت الله علوی گرگانی] رادیو و تلویزیون هم دارای منافع حلال و عقلایی بسیار و هم دارای منافع حرام است وجائز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال از قبیل اخبار و مواعظ و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم وتربیت صحیح یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از برّ وبحر، وامّا چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی و اشاعه منکرات و پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم و ترویج باطل و ارائه چیزهائی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنان را متزلزل میکند حرام و معصیت است و شنیدن و نگاه کردن آنها هم جائز نیست.
- [امام خمینی] رادیو و تلویزیون دارای منافع حلال عقلایی و منافع حرام است از نظر اسلام و جایز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال، از قبیل اخبار و مواعظ از رادیو و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم و تربیت صحیح، یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از بر و بحر از تلویزیون و اما چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی مطرب و اشاعه منکرات از قبیل پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم، و ترویج باطل، و ارائه چیزهایی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنها را متزلزل میکند، حرام و معصیت است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نصاب معدن بیست دینار شرعی است، یعنی اگر قیمت چیزی را که از معدن بیرون آورده، بعد از کم کردن مخارجی که برای آن کرده به بیست دینار شرعی برسد، باید خمس آن را بدهد، در تبدیل دینار شرعی به اوزان کنونی آرای چندی ارائه شده است: مشهور؛ دینار شرعی را 34 مثقال معمولی طلا دانسته، در نتیجه نصاب معدن 15 مثقال معمولی طلا یعنی تقریبا 69 / 1 گرم خواهد بود، ولی همچنان که در مسأله 1904 خواهد آمد، دینار شرعی ظاهراً بیش از این مقدار بوده، لذا نصاب معدن از مقدار فوق بیشتر است، نصاب معدن بنا بر یک نظر، تقریبا 84 / 7 گرم طلا و بنا بر نظر دیگر، تقریبا 89 / 3 گرم طلا میباشد، ولی بهتر است بر طبق قول مشهور عمل شود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . معاملات حرام و باطل بر شش قسم است: اول خرید و فروش عین نجس، مثل مشروبات مسکر و خوک و مردار و بول و غایط، ولی در غیر مشروبات مسکر و خوک و مردار، اگر قابل استفاده حلال از آنها باشد، خرید و فروش آن جایز است، اگر چه احتیاط در ترک آن است. دوم خرید و فروش مال غصبی، که اگر مالکش امضا نکند باطل است، و تصرف در آن حرام میباشد. سوم خرید و فروش چیزی که مال نیست، مثل حیوانات درنده. چهارم معامله چیزی که منافع معمولی آن فقط کار حرام باشد، مانند آلات قمار مثل نرد و شطرنج یا آلات لهو. پنجم معاملهای که در آن ربا باشد. ششم فروش جنسی که با چیز دیگر مخلوط است، در صورتی که آن چیز معلوم نباشد فروشنده هم به خریدار نگوید، مثل فروختن روغنی که آن را با پیه مخلوط کرده است و این عمل را غش میگویند، و مشتری هر وقت فهمید میتواند معامله را فسخ کند، و در بعض صور آن اصل معامله باطل است، مثل اینکه چیزی را بر خلاف جنسش ارائه دهد، مثلاً مس را به طلا روکش کند و به اسم طلا بفروشد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: از ما نیست کسی که در معامله با مسلمانان غش کند یا به آنان ضرر بزند یا تقلب و حیله نماید و هر کس با برادر مسلمان خود غش کند، خداوند برکت روزی او را میبرد و راه معاش او را میبندد و او را به خودش واگذار میکند.
- [آیت الله سیستانی] وصول سفته و دریافت کارمزد به چند شکل است: 1 استفادهکننده از سفته آن را به بانکی که محالعلیه نیست، میدهد و در قبال پرداخت کارمزدی معین، خواهان وصول مبلغ آن میگردد. ظاهراً این خدمت و دریافت کارمزد در قبال آن جایز است، مشروط بر آنکه بانک فقط سفته را وصول کند، لکن وصول سود ربوی آن جایز نیست، میتوان این کارمزد را از نظر فقهی جُعاله دانست، که طی آن طلبکار خواستار وصول طلب خود از طریق بانک میشود. 2 استفادهکننده سفته، آن را به بانک محالعلیه ارائه میکند، لکن بانک نسبت به امضاکننده آن بدهکار نیست و یا با ارز دیگری جز آنچه بدو حواله شده بدهکار است. در این صورت، جایز است که بانک بابت قبول این حواله با همان شرطی که در مورد قبلی گذشت کارمزدی دریافت کند؛ زیرا پذیرفتن حواله بر آن که بدهکار نیست و یا به جنس دیگری جز آنچه در حواله آمده، بدهکار است، واجب نیست. لذا گرفتن چیزی برای دست کشیدن از این حق و انجام خدمت، اشکالی ندارد. 3 امضاکننده سفته با اشاره به پرداخت وجه آن از حسابی که نزد بانک دارد، آن را به بانک حواله میکند، تا در سررسید آن از حسابش کسر شود و مبلغ آن به حساب دارنده سفته واریز شود و یا نقداً به او پرداخت گردد. در اینجا امضاکننده سفته، طلبکار خود را به بانک که بدهکار خودش است حواله داده است، لذا از نوع حواله به بدهکار به شمار میرود. و موافقت محالعلیه (بانک) با این حواله لازم است و بدون پذیرش آن از طرف بانک، نافذ نیست. لذا برای بانک جایز است که در قبال این حواله و پرداخت بدهی حواله دهنده، کارمزدی دریافت کند.