برای پاسخ به این سؤال بهترین راه بررسی تاریخچة پیدایش مسیحیت است ولیکن قبل از هر چیز باید گفت: شواهدی موجود است که اثبات می کنند مسیحیت در ابتدا به عنوان یک شریعت مستقل مطرح نبوده است . اولین شاهد بیانات خود حضرت مسیح -علیه السلام- است که در عهد جدید آورده شده است. درعهد جدید به نقل از آن حضرت آمده است: (گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا کتب انبیاء را باطل سازم، نیامده ام تا باطل سازم بلکه (آمده ام) تا تمام کنم ....)[1] دومین شاهد سیرة عملی حضرت عیسی -علیه السلام- است چرا که آن حضرت دردوران زندگی دنیایی اش پیوسته بر حفظ شریعت یهود مواظبت می کرده است.[2] سومین شاهد سیرة عملی حواریون حضرت است زیرا آنها نیز مانند حضرت عیسی -علیه السلام- تمام آداب و رسوم شریعت یهود را رعایت می کردند و همه روزه به معبد می رفتند و آیین یهود را مانند دیگر یهودیان احترام می کردند.[3] تنها چیزی که آنان را از یهودیان ممتاز می کرد این بود که اعتقاد داشتند که عیسی همان موعود است که در کتب انبیاء بنی اسرائیل به ظهور او بشارت داده شده است.[4] چهارمین شاهد، قوانین رومیان است که برعلیه یهودیان وضع می کردند. درزمان حضرت عیسی -علیه السلام- یهودیان از جانب رومیان بسیار تحت آزار و اذّیت بودند و از جانب رومیان قوانینی برعلیه یهودیان وضع شده بود ولی از مسیحیان نامی در آن قوانین برده نشده بود زیرا آنها را نیز فرقه ای از یهودیان می دانستند.[5] علاوه بر اینها در کنکاش تاریخی موضوع دیده می شود که اولین شخصی که صراحتا به شریعت موسی -علیه السلام- حمله ور شد و آن را منسوخ اعلام کرد پاولوس (پولس) بوده. رساله های پاولوس (پولس) مملو از مطالبی دربارة از میان رفتن شریعت موسی -علیه السلام- به ویژه عمل ختان است. او در این راه تلاش بسیار کرد و فرقة طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت.[6] او عقیده داشت که (اجرای همة 613 دستور شریعت یهود کافی نیست زیرا نمی تواند انسان باطنی را از نو بسازد ...)[7] فلذا می گفت: (مرگ مسیح به شریعت پایان داده است.)[8] بهمین خاطر در رسالة خود می نویسد: (یقین می دانم که انسان بدون عمل به شریعت محض (درحالی که) ایمان دارد عادل شمرده می شود.... به ابراهیم و ذریت او وعده ای که او وارث جهان خواهد شد از جهت شریعت داده نشده بلکه از عدالت ایمان بود.)[9] و از طرف دیگر می بینیم که بسیاری از محققین معتقدند که پس از شکست بزرگ یهودیان و تخریب اورشلیم در70 میلادی مسیحیان کوشیده اند خود را از یهودیان جداسازند، بخصوص چون مسیحیت درخارج ازفلسطین پایه گرفته وتوسعه یافته است،مسیحیان غیر یهودی و یا پروزلیت هایی[10] که رابطة خود را با فلسطین بریده و مسیحی شده بودند، نه تنها سعی کردند جامعة نوینی مجزای از گروههای مختلف یهودی بوجود آورند که آداب و شعائر و معتقدات خود را نیز رنگ غیر یهودی دادند و برای اینکه این جامعة نوپا بتواند به حیات خود ادامه دهد و ازحملات بیرحمانة رومیان به یهودیان مصمون بماندبه تکفیروشماتت یهودیان پرداخت.[11] واصولا هر قدر تشکیلات کلیساهای خارج از فلسطین توسعه یافت نفوذ یهودی مسیحیان کمتر شد و پس از تسلط کلیسا و بخصوص وصلت بادربار روم این اقلیت در جامعة بزرگ مسیحیت به کلی حل شد و به همین نسبت نیز مشخصه های دین و فرهنگ یهود در دین مسیح به حداقل تقلیل یافت.[12] فلذا به صراحت می توان گفت مسیحیت آنگونه که امروزه توجیه می شود توسط عیسی -علیه السلام- و در قرن اول میلادی بوجود نیامده است، بلکه در طول یک قرن و شاید هم چندین قرن شکل گرفته و مسلما قبل از پاولوس (پولس) قالب دیگری داشته است.[13] منابع برای مطالعة بیشتر : 1-مسیحیت شناسی مقایسه ای، محمدرضا زیبایی نژاد، قسمت 17، شریعت 2- تحقیقی در دین مسیح، جلال الدین آشتیانی، فصل چهارم. [1]. متی/17:5. [2]. زیبایی نژاد، محمدرضا، مسیحیت شناسی مقایسه ای، تهران، سروش، 1382، ص406. [3]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمة علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ نهم، 1377، ص611. [4]. همان. [5]. آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی دردین مسیح، نشر نگارش، چاپ اول، 1368، ص108. [6]. تاریخ جامع ادیان، ص614. [7]. همان، ص680. [8]. همان. [9]. رمیان، 4:3 [10]. غیریهودیان. [11]. تحقیقی در دین مسیح، ص108. [12]. همان، ص109 [13]. همان، ص95. ( اندیشه قم )
چرا برخلاف گفته انجیل که مسیح درفکر ایجاد دین جدیدی نبوده است، مسیحیان دین جدیدی را بوجود آورده اند؟
برای پاسخ به این سؤال بهترین راه بررسی تاریخچة پیدایش مسیحیت است ولیکن قبل از هر چیز باید گفت: شواهدی موجود است که اثبات می کنند مسیحیت در ابتدا به عنوان یک شریعت مستقل مطرح نبوده است .
اولین شاهد بیانات خود حضرت مسیح -علیه السلام- است که در عهد جدید آورده شده است. درعهد جدید به نقل از آن حضرت آمده است: (گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا کتب انبیاء را باطل سازم، نیامده ام تا باطل سازم بلکه (آمده ام) تا تمام کنم ....)[1]
دومین شاهد سیرة عملی حضرت عیسی -علیه السلام- است چرا که آن حضرت دردوران زندگی دنیایی اش پیوسته بر حفظ شریعت یهود مواظبت می کرده است.[2]
سومین شاهد سیرة عملی حواریون حضرت است زیرا آنها نیز مانند حضرت عیسی -علیه السلام- تمام آداب و رسوم شریعت یهود را رعایت می کردند و همه روزه به معبد می رفتند و آیین یهود را مانند دیگر یهودیان احترام می کردند.[3]
تنها چیزی که آنان را از یهودیان ممتاز می کرد این بود که اعتقاد داشتند که عیسی همان موعود است که در کتب انبیاء بنی اسرائیل به ظهور او بشارت داده شده است.[4]
چهارمین شاهد، قوانین رومیان است که برعلیه یهودیان وضع می کردند. درزمان حضرت عیسی -علیه السلام- یهودیان از جانب رومیان بسیار تحت آزار و اذّیت بودند و از جانب رومیان قوانینی برعلیه یهودیان وضع شده
بود ولی از مسیحیان نامی در آن قوانین برده نشده بود زیرا آنها را نیز فرقه ای از یهودیان می دانستند.[5]
علاوه بر اینها در کنکاش تاریخی موضوع دیده می شود که اولین شخصی که صراحتا به شریعت موسی -علیه السلام- حمله ور شد و آن را منسوخ اعلام کرد پاولوس (پولس) بوده. رساله های پاولوس (پولس) مملو از مطالبی دربارة از میان رفتن شریعت موسی -علیه السلام- به ویژه عمل ختان است. او در این راه تلاش بسیار کرد و فرقة طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت.[6] او عقیده داشت که (اجرای همة 613 دستور شریعت یهود کافی نیست زیرا نمی تواند انسان باطنی را از نو بسازد ...)[7] فلذا می گفت: (مرگ مسیح به شریعت پایان داده است.)[8]
بهمین خاطر در رسالة خود می نویسد:
(یقین می دانم که انسان بدون عمل به شریعت محض (درحالی که) ایمان دارد عادل شمرده می شود.... به ابراهیم و ذریت او وعده ای که او وارث جهان خواهد شد از جهت شریعت داده نشده بلکه از عدالت ایمان بود.)[9]
و از طرف دیگر می بینیم که بسیاری از محققین معتقدند که پس از شکست بزرگ یهودیان و تخریب اورشلیم در70 میلادی مسیحیان کوشیده اند خود را از یهودیان جداسازند، بخصوص چون مسیحیت درخارج ازفلسطین پایه گرفته وتوسعه یافته است،مسیحیان غیر یهودی و یا پروزلیت هایی[10] که رابطة خود را با فلسطین بریده و مسیحی شده بودند، نه تنها سعی کردند جامعة نوینی مجزای از گروههای مختلف یهودی بوجود آورند که آداب و شعائر و معتقدات خود را نیز رنگ غیر یهودی دادند و برای اینکه این جامعة نوپا بتواند به حیات خود ادامه دهد و ازحملات بیرحمانة رومیان به یهودیان مصمون بماندبه تکفیروشماتت یهودیان پرداخت.[11]
واصولا هر قدر تشکیلات کلیساهای خارج از فلسطین توسعه یافت نفوذ یهودی مسیحیان کمتر شد و پس از تسلط کلیسا و بخصوص وصلت بادربار روم این اقلیت در جامعة بزرگ مسیحیت به کلی حل شد و به همین نسبت نیز مشخصه های دین و فرهنگ یهود در دین مسیح به حداقل تقلیل یافت.[12]
فلذا به صراحت می توان گفت مسیحیت آنگونه که امروزه توجیه می شود توسط عیسی -علیه السلام- و در قرن اول میلادی بوجود نیامده است، بلکه در طول یک قرن و شاید هم چندین قرن شکل گرفته و مسلما قبل از پاولوس (پولس) قالب دیگری داشته است.[13]
منابع برای مطالعة بیشتر :
1-مسیحیت شناسی مقایسه ای، محمدرضا زیبایی نژاد، قسمت 17، شریعت
2- تحقیقی در دین مسیح، جلال الدین آشتیانی، فصل چهارم.
[1]. متی/17:5.
[2]. زیبایی نژاد، محمدرضا، مسیحیت شناسی مقایسه ای، تهران، سروش، 1382، ص406.
[3]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمة علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ نهم، 1377، ص611.
[4]. همان.
[5]. آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی دردین مسیح، نشر نگارش، چاپ اول، 1368، ص108.
[6]. تاریخ جامع ادیان، ص614.
[7]. همان، ص680.
[8]. همان.
[9]. رمیان، 4:3
[10]. غیریهودیان.
[11]. تحقیقی در دین مسیح، ص108.
[12]. همان، ص109
[13]. همان، ص95.
( اندیشه قم )
- [سایر] آیا دین مسیح به طور مطلق مورد پذیرش نبوده و فرقه ی خاصّی از آن مورد پذیرش بوده است؟
- [سایر] تکامل دین از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) چگونه بوده است با وجود بودن دین یکتا پرستی از زمان حضرت آدم (ع) چه فروعی برای بوجود آمدن ادیان یهود و مسیح و ... بود؟
- [سایر] آیا انجیل چهارگانه توسط چهار تن از مسیحیان پروتستان نوشته شده است؟
- [سایر] آیا در انجیل تصریح شده که بعد از حضرت مسیح(ع) پیامبر اکرم(ص) می آیند؟
- [سایر] نماز در دین مسیح وجود دارد یا نه؟
- [سایر] آیا این عقیده مسیحیان که مسیح پسر خدا است شباهت به خون خدا دانستن امام حسین علیه السلام (یا ثار الله و ابن ثاره) ندارد؟
- [سایر] آیا خون خدا دانستن امام حسین علیه السلام (یا ثار الله و ابن ثاره) از اندیشه مسیحیان که مسیح پسر خدا است گرفته نشده است ؟
- [سایر] آیا امام زمان پس از ظهورش دین جدیدی خواهد آورد ؟
- [سایر] مهدویت در دین یهود و مسیح چه تفاوتی با زرتشت و اسلام دارد توضیح دهید؟
- [سایر] چرا هنگام ظهور امام عصر علیه السلام مردم تصور میکنند که امام دین جدیدی آورده است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر از کالایی که خمس آن را داده اند، یا متعلق خمس نبوده مانند میراث و هبه درآمدی حاصل شد، سه صورت دارد: یکم: درآمد منفصل؛ مانند برّهای که از گوسفند تولد یافت یا میوه که از درخت به دست آمد, در این صورت, سود و نمای منفصل, خمس دارد. دوم: درآمد متصل؛ مانند چاق و پروار شدن گوسفند یا تناور شدن درختان صنعتی; در این صورت , اگر پرواربندی و ایجاد نهالستان درخت، برای سود بردن بود، نمای متصل آنها خمس دارد و اگر به جهت مصرف شخصی بود، نمای متصل, خمس ندارد. سوم: افزایش قیمت بازار , اگر کالایی که متعلق خمس نیست یا خمس آن داده شده، گران شود، زمانِ سالِ خمسیِ افزایشِ قیمت را محاسبه می کنند و خمس آن را باید بدهند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد ویک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند باید مقداری را که میگوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند، و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیّت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که میگوید به او بدهند و اگر یک زن عادله شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن مسلمان عادلی هم در موقع وصیّت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر کسی بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ به من بدهند ، چنانچه دو مرد عادل گفتة او را تصدیق کنند ، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفتة او را تصدیق نماید ، یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفتة او شهادت دهند ، باید مقداری را که می گوید به او بدهند ، و اگر یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند ، و اگر دو زن عادله شهادت بدهند ، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند ، باید سه چهارم آن را به او بدهند . و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند گفتة او را تصدیق کنند ، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن عالی هم در موقع وصیّت نبوده ، باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنان چه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که می گوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت دهد، در یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند، و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند، گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند، و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی بگوید میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفتهی او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفتهی او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله به گفتهی او شهادت دهند، باید مقداری را که میگوید به او بدهند و اگر یک زن عادله شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را [به او بدهند] و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند گفتهی او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله خوئی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفت او را تصدیق کنند یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفت او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله به گفت او شهادت دهند، باید مقداری را که میگوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت بدهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند، و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را، و اگر سه زن عادله شهادت دهند، سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر کتابی که در دین خود عادل باشند گفت او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیت کند، و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مال را به من بدهید چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله گواهی دهند، باید به گفته آن شخص عمل شود و اگر موقع وصیت مرد عادلی حضور نداشته تنها یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم آن مال را به او دهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او دهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده که وصیت کند و مرد و زن مسلمان عادلی هم در آنجا نبوده باید به وصیت عمل شود.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام مکر و خدعه با مسلمانان است و کراراً در قرآن شریف علاوه بر اینکه آن را حرام میداند گوشزد میکند که مکر مکرکننده، به خودش باز میگردد: (وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِءُ الّا بِاهْلِهِ)[1] (و نیرنگ زشت، جز دامان صاحبش را نگیرد.) و آن اقسامی دارد: الف) مکر و خدعه با خداوند تبارک و تعالی نظیر مکر و خدعه در تضعیف دین و افرادی که وابسته به دین هستند، نظیر علما و متّقین و نظیر تقلّب در قانون، مثل آنچه در مورد اصحاب سبت که در قرآن آمده است، و این قسم مکر در میان مردم زیاد دیده میشود، و حیلههایی که در حلال کردن حرام نظیر خوردن ربا و فرار نمودن از واجبات نظیر فرار از خمس و از حقوق دیگران و محروم کردن وارث بدون جهت از ارث و محروم نمودن زوجه از مهریه بهکار برده میشود که از مصادیق همین مکر و خدعه و تقلّب در قانون است. ب) مکر و خدعه برای جلب مال دیگران، یا ضایع نمودن حقوق دیگران نظیر غش در معاملات و فریب دادن مردم در معاملات که این قسم علاوه بر اینکه حرام است، حقّالنّاس نیز میباشد و به حقّالنّاس در اسلام زیاد اهمیّت داده شده است. ج) مکر و خدعه در ضایع نمودن عرض و آبروی دیگران و یا ایجاد دشمنی میان مسلمانان و امثال اینها که این صورت گرچه ضمانآور نیست، ولی گناهش از قسم دوّم بزرگتر است. د) مکر و خدعه در جلب منافع و احراز شخصیّت بدون اینکه ضرری برای کسی داشته باشد، و این قسم مکر و خدعه اگر حرامی بر آن مترتّب نباشد نظیر دروغ یا غیبت و امثال آن، جایز است، ولی مسلمان از این کارها نمیکند.
- [آیت الله سیستانی] شیر دادنی که علت محرم شدن است هشت شرط دارد : اول : بچه ، شیر زن زنده را بخورد ، پس اگر بعضی از مقدار معتبر در رضاع را از پستان زنی که مرده است شیر بخورد ، فائده ندارد . دوم : شیر آن زن از زائیدنی شرعی بوجود آمده باشد ، هر چند وطی شبهه باشد ، پس اگر فرضاً شیر بدون زائیدن بوجود بیاید ، یا شیر بچهای را که از زنا بدنیا آمده به بچه دیگر بدهد ، بواسطه آن شیر ، بچه به کسی محرم نمیشود . سوم : بچه شیر را از پستان بمکد ، پس اگر شیر را در گلوی او بریزند اثری ندارد . چهارم : شیر خالص باشد ، و با چیز دیگر مخلوط نباشد . پنجم : مقدار شیری که موجب حرمت است ، همه مربوط به یک شوهر باشد ، پس اگر زن شیر دهی را طلاق دهند ، بعد شوهر دیگری کند و از او آبستن شود و تا موقع زائیدن ، شیری که از شوهر اول داشته باقی باشد ، و مثلاً هشت دفعه پیش از زائیدن از شیر شوهر اول ، و هفت دفعه بعد از زائیدن از شیر شوهر دوم ، به بچهای بدهد ، آن بچه به کسی محرم نمیشود . ششم : بچه ، شیر را قی نکند ، و اگر قی کند اثری ندارد . هفتم : شیر دادن بچه به مقداری باشد که استخوانش از آن شیر محکم شده و گوشت بدنش بروید ، و اگر معلوم نباشد که آیا به این حد رسیده یا نه ، چنانچه یک شبانه روز یا پانزده مرتبه به طوری که در مسأله آینده گفته میشود شیر سیر بخورد باز هم کافی است ، ولی اگر معلوم باشد که آن شیر در محکم شدن استخوان بچه و روئیدن گوشت بدنش مؤثر نبوده ، در حالی که بچه یک شبانه روز ، یا پانزده مرتبه شیر خورده باید مراعات احتیاط واجب در چنین مورد ترک نشود ، پس در موارد ذکر شده ازدواج نکند و نگاه محرمانه نیز نکند . هشتم : دو سال بچه تمام نشده باشد ، و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شیر دهند ، به کسی محرم نمیشود ، بلکه اگر مثلاً پیش از تمام شدن دو سال هشت مرتبه و بعد از آن هفت مرتبه شیر بخورد ، به کسی محرم نمیشود ، ولی چنانچه از موقع زائیدن زن شیر ده بیشتر از دو سال گذشته باشد و شیر او باقی باشد و بچهای را شیر دهد ، آن بچه به کسانی که گفته شد ، محرم میشود .