در مورد شخصیتها و چهرههای تاریخی کمتر کسی را میتوان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهشگران او را اختلافیترین چهره تاریخ میدانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او، اختلافات های فراوانی به چشم میخورد که اصلاً قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستانها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی، شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانهای دانستهاند، ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده فرهنگ ساسانی نیست. در مورد تاریخ پیدایش زرتشت اختلاف آراء و روایات تاریخی به قدری شدید است که اصلاً نمیشود بین آنها جمع کرد این اقوال از 600 سال قبل از میلاد مسیح تا 6000 سال پیش از میلاد، دور میزند. امّا بر اساس نظریه مشهور، وی در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال 583 ق. م در سن 77 سالگی در آتشکدهای در بلخ (افغانستان)، توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.[1] امّا در مورد شخصیت حقوقی زرتشت از باب نمونه به این اقوال، اشاره میشود: اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری،[2] بلعمی،[3] ابن اثیر[4] و میرخواند[5] زرتشت را پیامبر ندانسته، بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی، دانستهاند. برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی،[6] دینوری،[7] حمزه اصفهانی،[8] بیرونی[9] و مؤلف تبصره العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است. بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانستهاند.[10] یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد میگوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواستهاند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند، تنها به لفظ مجوس اکتفا کردهاند.[11] به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است. لکن تنها یک بار لفظ (مجوس) در قرآن آمده است و واژة المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق میشود. آیة هفدهم سورة حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و میفرماید: (ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة: آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیدهاند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم میکند.) در این آیة مردم به سه فرقه تقسیم شدهاند: 1. مؤمنان (مسلمانان)؛ 2. اهل کتاب؛ که عبارتند از: یهود، نصاری (مسیحیان)، صابئان[12] و مجوس؛ 3. مشرکان. این سه فرقه با ذکر اسم موصول (الذین) از هم جدا شدهاند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل (و) به هم پیوستهاند. بنابراین (مجوس) از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است. البتّه آیة دیگری[13] هم در قرآن هست که هر چند، به صورت صریح در آن از مجوس نام برده نشده است، ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه دربارة مجوس میباشد. در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره میشود؛ از امام صادق علیه السّلام از (مجوس) سؤال گردید که آیا پیامبری داشتهاند یا نه؟ امام علیه السّلام فرمود: آیا به تو نرسیده نامهای که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند، آمادة جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستیم. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمیگیرم. در جواب دوباره نوشتند آیا تو گمان میکنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت میداری، در صورتی که از مجوسیان (هجر) نیز جزیه گرفتهای؟ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.[14] در روایت دیگر آمده: (اشعث بن قیس کندی، از امام علی علیه السّلام سؤال کرد: چرا با (مجوس) مانند اهل کتاب معامله میکنید و از آنها جزیه میگیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟ امام علی علیه السّلام فرمود: آنها کتابی داشتهاند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و...)[15] برخی از مفسران شیعه هم قائلند که مجوسیان اهل کتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائی در المیزان تصریح دارند که مجوسیان دارای کتاب بودهاند.[16] لکن در جای دیگر احتیاط میکند و میفرماید: روایات هر چند مجوس را اهل کتاب خوانده که لازمهاش آن است که این ملت نیز برای خود کتابی داشته باشد... لکن قرآن هیچ متعرض وضع مجوس نشده و کتابی برای آنها نام نبرده و کتاب اوستا که فعلاً در دست مجوسیان است، نامش در قرآن نیامده... و کلمه اهل کتاب هر جا در قرآن ذکر شده مراد از آن یهود و نصاری است که خود قرآن برای آنان کتابی نام برده که خدای تعالی برای ایشان نازل کرده است.[17] جمعی از بزرگان و فقها از روی مدارک معتبر (مجوس) را اهل کتاب دانستهاند.[18] شیخ طوسی در کتاب خلاف مینویسد: (المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم... دلیلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.)[19] بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمیماند که مجوس از نظر فقها و صاحب نظران یا به طور مسلم اهل کتابند یا لااقل محتملاً اهل کتاب بودهاند. امّا اینکه آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیدهاند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس گفته اند زرتشت را قرین آن کردهاند و ادعا نموده اند که بنیانگذار این دین و پیغمبر این آئین، زرتشت بوده است، لکن برخی دیگر از محققین[20] به این نظریه به دیدة شک نگریسته و حتی منکر این شدهاند که پیامبر مجوسیان (زرتشت) بوده است و گفته اند اولاً: زردشتیان فرقهای کوچک از مجوسیان بوده است، مجوسیها به چهار فرقه تقسیم می شدند: 1. کیومرثیه؛ 2. زروانیه؛ 3. مسخیه؛ 4. زردشتیه. پس زردشت بنیانگذار آئین مجوس و پیامبر همة مجوسیان نبوده است. ثانیاً: بر فرض وجود چنین شخصیت تاریخی، او به عنوان یک مصلح و اصلاحگری در دین قوم خود که یک سری آئین و مراسم و عقائدی را وارد کرده است، میباشد. زندیقی از امام علیه السّلام سؤال میکند که آیا برای مجوسیان از طرف خداوند پیامبری مبعوث شده است یا نه؟ امام فرمود: (هیچ امتی نیست، مگر اینکه از طرف خداوند منذری برای آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پیغمبری با کتاب آسمانی فرستاده شده است، منتهی مجوسیان او را تکذیب کردند و کتابش را انکار نمودند. سپس زندیق پرسید: پیغمبر آنها کیست؟ بعضیها گمان کردهاند (خالد بن سنان) است. حضرت فرمود: خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده و این سخنی است که مردم بیاطلاع میگویند. آن مرد گفت: آیا پیامبر مجوس زردشت است؟ امام علیه السّلام فرمود: زردشت در میان مجوس سر و صدایی به راه انداخت و ادعای پیغمبری کرد، عدّهای دعوتش را پذیرفتند و عدّهای دیگر او را تکذیب کردند و از شهر بیرون نمودند و در بیابان طعمه درندگان شد.[21] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران. 2. الهامی، داود، ایران و اسلام. 3. حکمت، علی اصغر، تاریخ ادیان. 4. ناس، جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت. 5. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14. [1] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، سمت، مؤسسة فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اوّل، 1379، ص 63. [2] . تاریخ طبری، چاپ قاهره، ج اول، ص 282 و 402 و 403. [3] . تاریخ بلعمی، چاپ کیان پور نسخة دهخدا، ص 206. [4] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ مصر، ج 1، ص 145 و 146. [5] . روضة الصفاء شرح حال گشتاسب. [6] . مسعودی، مروج الذهب، چاپ مصر، ج 1، ص 229. [7] . دینوری، الاخبار الطّول، ص 28. [8] . تسنی ملوک الارض و الانبیاء، ص 27. [9] . ابوریحان بیرونی، ترجمه الآثار الباقیه، ص 25. [10] . اسدی، لغت فرس، چاپ تهران، ص 7. [11] . الهامی، داود، ایران و اسلام، قم، انتشارات مکتب اسلام، 1374. [12] . صائبان در قرآن مجید در سه مورد ذکر شد. مرحوم علامه در المیزان ج 14، ص 394 میگوید: آنها قومی هستند بین یهود و مجوس و کتابی دارند که آن را به یحیی بن زکریان نسبت میدهند. [13] . مائده/105. [14] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تهران، چاپ آل البیت، ج 11، ص 96، ج 15، ص 126. [15] . حر عاملی، وسائلالشیعه، کتاب الجهاد، باب 49، حدیث 7؛ توحید صدوق، چاپ مکتبیة الصدوق، ص 306. [16] . طباطبایی، المیزان (ترجمه)، ج 14، ص 505. [17] . همان، ج 3، ص 481 و 482. [18] . طوسی، خلاف، ج 9، ص 199 کتاب الجزیه. [19] . همان. [20] . الهامی، داود، مقالهآیة از مجلة تخصصی کلام اسلامی، شمارة 32؛ ص 60 63. [21] . احتجاج طبرسی، چاپ نجف، ج 2، ص 91 و 92. ( اندیشه قم )
در مورد شخصیتها و چهرههای تاریخی کمتر کسی را میتوان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهشگران او را اختلافیترین چهره تاریخ میدانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او، اختلافات های فراوانی به چشم میخورد که اصلاً قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستانها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی، شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانهای دانستهاند، ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده فرهنگ ساسانی نیست.
در مورد تاریخ پیدایش زرتشت اختلاف آراء و روایات تاریخی به قدری شدید است که اصلاً نمیشود بین آنها جمع کرد این اقوال از 600 سال قبل از میلاد مسیح تا 6000 سال پیش از میلاد، دور میزند. امّا بر اساس نظریه مشهور، وی در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال 583 ق. م در سن 77 سالگی در آتشکدهای در بلخ (افغانستان)، توسط لشکر قومی مهاجم به شهادت رسید.[1]
امّا در مورد شخصیت حقوقی زرتشت از باب نمونه به این اقوال، اشاره میشود:
اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری،[2] بلعمی،[3] ابن اثیر[4] و میرخواند[5] زرتشت را پیامبر ندانسته، بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی، دانستهاند.
برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی،[6] دینوری،[7] حمزه اصفهانی،[8] بیرونی[9] و مؤلف تبصره العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است.
بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانستهاند.[10]
یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد میگوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواستهاند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند، تنها به لفظ مجوس اکتفا کردهاند.[11]
به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است. لکن تنها یک بار لفظ (مجوس) در قرآن آمده است و واژة المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق میشود. آیة هفدهم سورة حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و میفرماید: (ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة: آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیدهاند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم میکند.)
در این آیة مردم به سه فرقه تقسیم شدهاند:
1. مؤمنان (مسلمانان)؛ 2. اهل کتاب؛ که عبارتند از: یهود، نصاری (مسیحیان)، صابئان[12] و مجوس؛ 3. مشرکان.
این سه فرقه با ذکر اسم موصول (الذین) از هم جدا شدهاند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل (و) به هم پیوستهاند. بنابراین (مجوس) از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است.
البتّه آیة دیگری[13] هم در قرآن هست که هر چند، به صورت صریح در آن از مجوس نام برده نشده است، ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه دربارة مجوس میباشد.
در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره میشود؛ از امام صادق علیه السّلام از (مجوس) سؤال گردید که آیا پیامبری داشتهاند یا نه؟ امام علیه السّلام فرمود: آیا به تو نرسیده نامهای که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند، آمادة جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستیم. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمیگیرم. در جواب دوباره نوشتند آیا تو گمان میکنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت میداری، در صورتی که از مجوسیان (هجر) نیز جزیه گرفتهای؟
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.[14]
در روایت دیگر آمده: (اشعث بن قیس کندی، از امام علی علیه السّلام سؤال کرد: چرا با (مجوس) مانند اهل کتاب معامله میکنید و از آنها جزیه میگیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟ امام علی علیه السّلام فرمود: آنها کتابی داشتهاند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و...)[15]
برخی از مفسران شیعه هم قائلند که مجوسیان اهل کتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائی در المیزان تصریح دارند که مجوسیان دارای کتاب بودهاند.[16] لکن در جای دیگر احتیاط میکند و میفرماید: روایات هر چند مجوس را اهل کتاب خوانده که لازمهاش آن است که این ملت نیز برای خود کتابی داشته باشد... لکن قرآن هیچ متعرض وضع مجوس نشده و کتابی برای آنها نام نبرده و کتاب اوستا که فعلاً در دست مجوسیان است، نامش در قرآن نیامده... و کلمه اهل کتاب هر جا در قرآن ذکر شده مراد از آن یهود و نصاری است که خود قرآن برای آنان کتابی نام برده که خدای تعالی برای ایشان نازل کرده است.[17]
جمعی از بزرگان و فقها از روی مدارک معتبر (مجوس) را اهل کتاب دانستهاند.[18]
شیخ طوسی در کتاب خلاف مینویسد: (المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم... دلیلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.)[19]
بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمیماند که مجوس از نظر فقها و صاحب نظران یا به طور مسلم اهل کتابند یا لااقل محتملاً اهل کتاب بودهاند. امّا اینکه آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیدهاند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس گفته اند زرتشت را قرین آن کردهاند و ادعا نموده اند که بنیانگذار این دین و پیغمبر این آئین، زرتشت بوده است، لکن برخی دیگر از محققین[20] به این نظریه به دیدة شک نگریسته و حتی منکر این شدهاند که پیامبر مجوسیان (زرتشت) بوده است و گفته اند اولاً: زردشتیان فرقهای کوچک از مجوسیان بوده است، مجوسیها به چهار فرقه تقسیم می شدند:
1. کیومرثیه؛ 2. زروانیه؛ 3. مسخیه؛ 4. زردشتیه.
پس زردشت بنیانگذار آئین مجوس و پیامبر همة مجوسیان نبوده است.
ثانیاً: بر فرض وجود چنین شخصیت تاریخی، او به عنوان یک مصلح و اصلاحگری در دین قوم خود که یک سری آئین و مراسم و عقائدی را وارد کرده است، میباشد.
زندیقی از امام علیه السّلام سؤال میکند که آیا برای مجوسیان از طرف خداوند پیامبری مبعوث شده است یا نه؟ امام فرمود: (هیچ امتی نیست، مگر اینکه از طرف خداوند منذری برای آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پیغمبری با کتاب آسمانی فرستاده شده است، منتهی مجوسیان او را تکذیب کردند و کتابش را انکار نمودند. سپس زندیق پرسید: پیغمبر آنها کیست؟ بعضیها گمان کردهاند (خالد بن سنان) است. حضرت فرمود: خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده و این سخنی است که مردم بیاطلاع میگویند.
آن مرد گفت: آیا پیامبر مجوس زردشت است؟ امام علیه السّلام فرمود: زردشت در میان مجوس سر و صدایی به راه انداخت و ادعای پیغمبری کرد، عدّهای دعوتش را پذیرفتند و عدّهای دیگر او را تکذیب کردند و از شهر بیرون نمودند و در بیابان طعمه درندگان شد.[21]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران.
2. الهامی، داود، ایران و اسلام.
3. حکمت، علی اصغر، تاریخ ادیان.
4. ناس، جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: علی اصغر حکمت.
5. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14.
[1] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، سمت، مؤسسة فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اوّل، 1379، ص 63.
[2] . تاریخ طبری، چاپ قاهره، ج اول، ص 282 و 402 و 403.
[3] . تاریخ بلعمی، چاپ کیان پور نسخة دهخدا، ص 206.
[4] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ مصر، ج 1، ص 145 و 146.
[5] . روضة الصفاء شرح حال گشتاسب.
[6] . مسعودی، مروج الذهب، چاپ مصر، ج 1، ص 229.
[7] . دینوری، الاخبار الطّول، ص 28.
[8] . تسنی ملوک الارض و الانبیاء، ص 27.
[9] . ابوریحان بیرونی، ترجمه الآثار الباقیه، ص 25.
[10] . اسدی، لغت فرس، چاپ تهران، ص 7.
[11] . الهامی، داود، ایران و اسلام، قم، انتشارات مکتب اسلام، 1374.
[12] . صائبان در قرآن مجید در سه مورد ذکر شد. مرحوم علامه در المیزان ج 14، ص 394 میگوید: آنها قومی هستند بین یهود و مجوس و کتابی دارند که آن را به یحیی بن زکریان نسبت میدهند.
[13] . مائده/105.
[14] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تهران، چاپ آل البیت، ج 11، ص 96، ج 15، ص 126.
[15] . حر عاملی، وسائلالشیعه، کتاب الجهاد، باب 49، حدیث 7؛ توحید صدوق، چاپ مکتبیة الصدوق، ص 306.
[16] . طباطبایی، المیزان (ترجمه)، ج 14، ص 505.
[17] . همان، ج 3، ص 481 و 482.
[18] . طوسی، خلاف، ج 9، ص 199 کتاب الجزیه.
[19] . همان.
[20] . الهامی، داود، مقالهآیة از مجلة تخصصی کلام اسلامی، شمارة 32؛ ص 60 63.
[21] . احتجاج طبرسی، چاپ نجف، ج 2، ص 91 و 92.
( اندیشه قم )
- [سایر] آیا آیین زرتشت دین الهی بوده است؟
- [سایر] آیا زرتشت دین الهی بوده است؟
- [سایر] آیا زرتشت پیامبر بودند؟
- [سایر] پیامبری بنام زرتشت اصلا وجود داشته؟زرتشت که بود؟چه زمان و بر چه قومی پیامبری کرد؟
- [سایر] آیا دین زرتشت، دین الهی و توحیدی بوده است؟
- [سایر] آیا دین زرتشت، دین الهی و توحیدی بوده است؟
- [سایر] نام اصلی پیامبر دین زرتشت چیست؟
- [سایر] آیا زرتشت پیامبر است؟ کتابش الان در دسترس است ؟
- [سایر] آیا زرتشت پیامبر آسمانی بود؟ خاستگاه زرتشت کجاست؟ آیا در روایات اشاره ای شده است؟ ذکر شود.
- [سایر] خداوند از عظمت پیامبر(ص) در قرآن چگونه یاد کرده است؟
- [آیت الله بهجت] کسی که حمد و سوره و چیزهای دیگر نماز را بهخوبی نمیداند، و میتواند یاد بگیرد، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید یاد بگیرد؛ و اگر وقت تنگ است، دو صورت دارد: 1 اگر در یاد گرفتن کوتاهی کرده، در صورتی که عُسر و حرج نباشد، بنابر اظهر باید نمازش را به جماعت بخواند، یا کسی بخواند و او هم همراه او بخواند یا اگر ممکن است از روی نوشتهای بخواند. 2 اگر کوتاهی نکرده، بنابر احتیاط مستحب این کارها را انجام دهد. اگر کسی از قرآن هیچ نمیداند، به مقداری که واجب است در نماز از قرآن بخواند تسبیح و تهلیل و تکبیر میگوید.
- [آیت الله مظاهری] فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست باید یاد بگیرد و با گرفتن زکات زندگی نکند، ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، میتواند زکات بگیرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سزاوار است انسان در مرگ خویشاوندان، مخصوصاً در مرگ فرزند شکیبایی را از دست ندهد و هر وقت میت را یاد می کند (انا لله و انا الیْه راجعون) بگوید و برای میت قرآن بخواند و طلب آمرزش کند.
- [آیت الله مظاهری] از اقسام ظلم، ظلم به نفس است که قرآن شریف مکرراً به آن تذکّر داده است: (وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ)[1] (و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، پس به تحقیق بر خویشتن ظلم کرده است.) و مراد از آن، مخالفت پروردگار عالم است در ترک واجبات و یا ارتکاب محرّمات که شقاوت را برای خود تهیه میکند، بلکه در ترک مستحبّات که خود را محروم از فیوضات الهی میکند. [1]. طلاق، 1.
- [آیت الله مظاهری] کسی که نماز را به خوبی نمیداند ولی میتواند یاد بگیرد چنانچه وقت نماز وسعت دارد باید یاد بگیرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زکات زندگی نکند، ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، می تواند زکات بگیرد.
- [آیت الله نوری همدانی] فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست ، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زکوه زندگی نکند . ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است ، می تواند زکوه بگیرد .
- [آیت الله جوادی آملی] .بنا بر احتیاط واجب برای یاد دادن احکام واجبِ نماز مزد نگیرند و مسئول اموال بیت المال باید نیاز یاد دهنده احکام واجب نماز را برطرف نماید. دریافت مزد برای یاد دادن احکام مستحبِ نماز, جایز است.
- [آیت الله بروجردی] فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست، بنا بر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زکات زندگی نکند، ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، میتواند زکات بگیرد.
- [آیت الله خوئی] فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد، و با گرفتن زکات زندگی نکند ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، میتواند زکات بگیرد.