چه نقدهای کلی بر فقه قادیانیه وارد است؟
قادیانیه یا احمدیه مذهب جدیدی است که منسوب به میرزا غلام احمد قادیانی می‌باشد.[1] وی ابتدا ادعای اصلاح و تجدید دین اسلام را داشت، بعد ادعای مهدویت و مسیح بودن کرد و در نهایت نیز به عقیده برخی ادعای نبوت نمود.[2] در شبه جزیره هند، سابقه ادعای مهدویت، هم زمان است با ورود استعمار به این منطقه و افرادی چون سید محمد جونبوری هندی در سال (901 ه . ق) سید محمد مشهدی، الینگالی در سال (1203) سیدبن علی شاه هندی، هاشم شاه نوربخش، سید علی بن محمد موسوی[3] و... جزو این مدعیان بوده‌اند، اما از همه آنان موفقتر احمد قادیانی بود که فرقه (قادیانیه)‌را بینان نهاد. میرزا غلام احمد در پنجاه سالگی به دنبال ادعای خواب‌نما شدن و دیدن چندین رؤیا، اعلام کرد که به او وحی نازل می‌شود و مجاز در گرفتن بیعت از مردم گردیده و از جانب خدا به رهبری برگزیده شده است و در سالهای بعد نخست ادعای مسیح موعود بودن و مهدویت نمود و سپس ادعای نبوت کرد... وی ادعای تجسم روح محمدی در خود نمود... وی هم‌چنین جهاد با سیف را لغو و تحریم کرد و نیز وفاداری به انگلیسی‌ها را از واجبات شمرد.[4] از آنجا که میرزا غلام احمد خان در عین ادعاهای فوق، دین اسلام را قبول دارد و خود را مجدد و مصلح آن می‌‌داند در انتقاد ونقد کلی بر آیین وی می‌توان از مباحث اسلامی در ردّ ادعاهای وی استفاده کرد بنابراین نقدهای کلی بر مذهب وی را در موارد زیر خلاصه می‌کنیم. الف) مبارزه با نبوّت اسلامی غلام احمد هرچند ابتدا ادعای اصلاح و تجدید دین اسلام را داشت، ولی برای رسیدن به مقاصد دنیوی خود دو کار مهم انجام داد: اولین کار وی انکار خاتم‌النبیین بودن پیامبر اسلام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود و خاتمیت مورد تأکید قرآن را به معنی زینة النبیین گرفت و انتهای نبوت به پیامبر اسلام را انکار کرد.[5] دومین کاری وی، ادعای نبوت بود. وی خود را پیامبر معرفی می‌کرد و می‌گفت: (من صادق هستم مانند موسی، عیسی، داود و محمد صلی الله علیه و آله و خداوند برای تصدیق من، آیات آسمانی که بیش از ده‌ها هزار آیه است فرستاده و قرآن و رسول بر من شهادت می‌دهند و پیامبران زمان بعثت مرا که همین عصر است معین کرده بودند.[6] ب) ابراز عقاید التقاطی میرزا غلام احمدخان فردی فرصت‌طلب بود و برای رسیدن به قدرت، دست‌ به هر اقدامی می‌زد وی ابتدا وارد خدمت دولت انگلیس شد و از سال 1860 م تا 1865 م در شهر سیالکوت مشغول کار بود، از آن پس از خدمت دولتی کناره گرفت و حدود چهل‌ سالگی کتاب مذهبی خود را که (براهین احمدیه) نام دارد منتشر کرد که در آن ادعای دفاع از اسلام را داشت و بعد از اقبال مردم به وی در پنجاه سالگی به دعوت بشارت خود پرداخت و دعوی کرد که از جانب خدا به او وحی می‌رسد و اجازه دارد بیعت بپذیرد و در سال 1904 م خود را مسیح و مهدی موعود و تارا کریشنا خواند.[7] و بدین ترتیب خواست تا هم دل مسیحیان را به دست آورد و هم از میان مسلمانان و هندوان پیروانی گرد آورد و با آمیختن اعتقادات مسلمین، هندوها و مسیحی‌ها به هر صورت که شده فرقه‌ای جدید تأسیس کند. وی عقیده داشت که حضرت عیسی به دار آویخته نشد بلکه فرار کرد و در منطقه کشمیر وفات یافت و قبری که اکنون به نام قبر بوذاسف در منطقه کشمیر وجود دارد قبر حضرت عیسی است.[8] و در جواب مسلمانان که می‌گفتند، طبق نص قرآن و احادیث، حضرت عیسی علیه السلام نمرده و به هنگام ظهور مهدی(عج) رجوع خواهد کرد می‌گفت: منظور از آن مسیح، خود من هستم و بدین ترتیب خود را مسیح قلمداد می‌کرد.[9] ج) همکاری با استعمار انگلیس دولت انگلیس برای استمرار استعمار خود در ممالک اسلامی سعی می‌کرد تا وحدت اسلامی را از بین برده و با دامن‌ زدن به اختلافات دینی و مذهبی هر‌گونه مقاومتی را از میان بردارد و برای رسیدن به این هدف دست به تأسیس فرقه‌های جدید و حمایت از فرقه‌های انحرافی زد به گونه‌ای که بهائیت را در ایران مورد حمایت قرار داد، در شبه جزیره عربستان وهابیت را محکم کرد و در شبه قاره هند نیز به تقویت غلام احمد قادیانی و تأسیس فرقه قادیانیه دست یازید و توانست از این دست‌پرورده خود بهره‌برداری لازم را بکند که به دو نمونه اشاره می‌شود. 1 . انکار جهاد به هنگام استعمار هند توسط دولت انگلیس، عبدالعزیز دهلوی یکی از علمای آن زمان در سال 1803 م بر علیه انگلیس اعلام جهاد کرد. و سایر علماء نیز از وی پیروی کردند و این اقدام استعمار انگلیس را به شدت به وحشت انداخت و برای فرو نشاندن قیام‌های مردمی از میرزا غلام احمد قادیانی در مورد جهاد استفتاء کرد و میرزا احمد اعلام نمود که امروزه جهاد برداشته شده و نمی‌توان جهاد کرد. و بدین ترتیب به حمایت از انگلستان و در مخالفت با سایر علماء جهاد را حرام اعلام نمود.[10] 2 . اعلام وفاداری به انگلیسی‌ها علاوه بر این که جهاد را ممنوع کرده بود وفاداری به انگلیسی‌ها را از واجبات می‌شمرد.[11] و بدین ترتیب نشان می‌داد که تا چه حد از حامیان خود حمایت می‌کند و چه دست‌های پنهان و آشکاری وی و طرفداران وی را برای اختلاف‌افکنی در میان مسلمانان و از بین بردن وحدت اسلامی، سر کار آورده‌اند. در نهایت می‌‌توان گفت تأسیس فرقه قادیانیه عملی سیاسی بود که برای شکستن اتحاد مسلمین به وجود آمد و حرف جدیدی برای ارایه نداشت و امروزه هم اگر به حیات خود ادامه می‌دهد به دلیل حمایت‌های دولت‌های استعماری است والّا دلیل دیگر برای استمرار حیات این فرقه ساختگی وجود ندارد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 . القادیانیه نشأتها و تطورها، عیسی عبدالظاهر. 2 . القادیانیه ندوی و مودودی. 3 . القادیانیه و الاستعمار الانجلیزی، عبدالله سلوم سامرائی. 4 . دایرة المعارف الاسلامیه، ج 1، ص 504. [1] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1375، ص 38. [2] . ر.ک: سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول، 1423 ق، ص362 تا 364. [3] . ر.ک: بهشتی، محمد، ادیان و مهدویت یا آراء و عقاید درباره مهدی، ‌ انتشارات امیر، ص 76 تا 82. [4] . ربانی گلپایگانی، ‌علی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ص 342 تا 348. [5] . همان. [6] . المذاهب الاسلامی، ص 367 و 368. [7] . ر. ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص 39. [8] . ر.ک: المذاهب الاسلامیه، ص 363. [9] . المذاهب الاسلامیه، ص 363. [10] . همان، ص 377، همچنین فرهنگ فرق اسلامی، ص 39. [11] . فرق و مذاهب کلامی، ص 348. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

چه نقدهای کلی بر فقه قادیانیه وارد است؟


پاسخ:

قادیانیه یا احمدیه مذهب جدیدی است که منسوب به میرزا غلام احمد قادیانی می‌باشد.[1] وی ابتدا ادعای اصلاح و تجدید دین اسلام را داشت، بعد ادعای مهدویت و مسیح بودن کرد و در نهایت نیز به عقیده برخی ادعای نبوت نمود.[2]
در شبه جزیره هند، سابقه ادعای مهدویت، هم زمان است با ورود استعمار به این منطقه و افرادی چون سید محمد جونبوری هندی در سال (901 ه . ق) سید محمد مشهدی، الینگالی در سال (1203) سیدبن علی شاه هندی، هاشم شاه نوربخش، سید علی بن محمد موسوی[3] و... جزو این مدعیان بوده‌اند، اما از همه آنان موفقتر احمد قادیانی بود که فرقه (قادیانیه)‌را بینان نهاد.
میرزا غلام احمد در پنجاه سالگی به دنبال ادعای خواب‌نما شدن و دیدن چندین رؤیا، اعلام کرد که به او وحی نازل می‌شود و مجاز در گرفتن بیعت از مردم گردیده و از جانب خدا به رهبری برگزیده شده است و در سالهای بعد نخست ادعای مسیح موعود بودن و مهدویت نمود و سپس ادعای نبوت کرد... وی ادعای تجسم روح محمدی در خود نمود... وی هم‌چنین جهاد با سیف را لغو و تحریم کرد و نیز وفاداری به انگلیسی‌ها را از واجبات شمرد.[4]
از آنجا که میرزا غلام احمد خان در عین ادعاهای فوق، دین اسلام را قبول دارد و خود را مجدد و مصلح آن می‌‌داند در انتقاد ونقد کلی بر آیین وی می‌توان از مباحث اسلامی در ردّ ادعاهای وی استفاده کرد بنابراین نقدهای کلی بر مذهب وی را در موارد زیر خلاصه می‌کنیم.
الف) مبارزه با نبوّت اسلامی غلام احمد هرچند ابتدا ادعای اصلاح و تجدید دین اسلام را داشت، ولی برای رسیدن به مقاصد دنیوی خود دو کار مهم انجام داد:
اولین کار وی انکار خاتم‌النبیین بودن پیامبر اسلام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود و خاتمیت مورد تأکید قرآن را به معنی زینة النبیین گرفت و انتهای نبوت به پیامبر اسلام را انکار کرد.[5]
دومین کاری وی، ادعای نبوت بود. وی خود را پیامبر معرفی می‌کرد و می‌گفت: (من صادق هستم مانند موسی، عیسی، داود و محمد صلی الله علیه و آله و خداوند برای تصدیق من، آیات آسمانی که بیش از ده‌ها هزار آیه است فرستاده و قرآن و رسول بر من شهادت می‌دهند و پیامبران زمان بعثت مرا که همین عصر است معین کرده بودند.[6]
ب) ابراز عقاید التقاطی میرزا غلام احمدخان فردی فرصت‌طلب بود و برای رسیدن به قدرت، دست‌ به هر اقدامی می‌زد وی ابتدا وارد خدمت دولت انگلیس شد و از سال 1860 م تا 1865 م در شهر سیالکوت مشغول کار بود، از آن پس از خدمت دولتی کناره گرفت و حدود چهل‌ سالگی کتاب مذهبی خود را که (براهین احمدیه) نام دارد منتشر کرد که در آن ادعای دفاع از اسلام را داشت و بعد از اقبال مردم به وی در پنجاه سالگی به دعوت بشارت خود پرداخت و دعوی کرد که از جانب خدا به او وحی می‌رسد و اجازه دارد بیعت بپذیرد و در سال 1904 م خود را مسیح و مهدی موعود و تارا کریشنا خواند.[7] و بدین ترتیب خواست تا هم دل مسیحیان را به دست آورد و هم از میان مسلمانان و هندوان پیروانی گرد آورد و با آمیختن اعتقادات مسلمین، هندوها و مسیحی‌ها به هر صورت که شده فرقه‌ای جدید تأسیس کند. وی عقیده داشت که حضرت عیسی به دار آویخته نشد بلکه فرار کرد و در منطقه کشمیر وفات یافت و قبری که اکنون به نام قبر بوذاسف در منطقه کشمیر وجود دارد قبر حضرت عیسی است.[8] و در جواب مسلمانان که می‌گفتند، طبق نص قرآن و احادیث، حضرت عیسی علیه السلام نمرده و به هنگام ظهور مهدی(عج) رجوع خواهد کرد می‌گفت: منظور از آن مسیح، خود من هستم و بدین ترتیب خود را مسیح قلمداد می‌کرد.[9]
ج) همکاری با استعمار انگلیس دولت انگلیس برای استمرار استعمار خود در ممالک اسلامی سعی می‌کرد تا وحدت اسلامی را از بین برده و با دامن‌ زدن به اختلافات دینی و مذهبی هر‌گونه مقاومتی را از میان بردارد و برای رسیدن به این هدف دست به تأسیس فرقه‌های جدید و حمایت از فرقه‌های انحرافی زد به گونه‌ای که بهائیت را در ایران مورد حمایت قرار داد، در شبه جزیره عربستان وهابیت را محکم کرد و در شبه قاره هند نیز به تقویت غلام احمد قادیانی و تأسیس فرقه قادیانیه دست یازید و توانست از این دست‌پرورده خود بهره‌برداری لازم را بکند که به دو نمونه اشاره می‌شود.
1 . انکار جهاد به هنگام استعمار هند توسط دولت انگلیس، عبدالعزیز دهلوی یکی از علمای آن زمان در سال 1803 م بر علیه انگلیس اعلام جهاد کرد. و سایر علماء نیز از وی پیروی کردند و این اقدام استعمار انگلیس را به شدت به وحشت انداخت و برای فرو نشاندن قیام‌های مردمی از میرزا غلام احمد قادیانی در مورد جهاد استفتاء کرد و میرزا احمد اعلام نمود که امروزه جهاد برداشته شده و نمی‌توان جهاد کرد. و بدین ترتیب به حمایت از انگلستان و در مخالفت با سایر علماء جهاد را حرام اعلام نمود.[10]
2 . اعلام وفاداری به انگلیسی‌ها علاوه بر این که جهاد را ممنوع کرده بود وفاداری به انگلیسی‌ها را از واجبات می‌شمرد.[11] و بدین ترتیب نشان می‌داد که تا چه حد از حامیان خود حمایت می‌کند و چه دست‌های پنهان و آشکاری وی و طرفداران وی را برای اختلاف‌افکنی در میان مسلمانان و از بین بردن وحدت اسلامی، سر کار آورده‌اند.
در نهایت می‌‌توان گفت تأسیس فرقه قادیانیه عملی سیاسی بود که برای شکستن اتحاد مسلمین به وجود آمد و حرف جدیدی برای ارایه نداشت و امروزه هم اگر به حیات خود ادامه می‌دهد به دلیل حمایت‌های دولت‌های استعماری است والّا دلیل دیگر برای استمرار حیات این فرقه ساختگی وجود ندارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . القادیانیه نشأتها و تطورها، عیسی عبدالظاهر.
2 . القادیانیه ندوی و مودودی.
3 . القادیانیه و الاستعمار الانجلیزی، عبدالله سلوم سامرائی.
4 . دایرة المعارف الاسلامیه، ج 1، ص 504.


[1] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1375، ص 38.
[2] . ر.ک: سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول، 1423 ق، ص362 تا 364.
[3] . ر.ک: بهشتی، محمد، ادیان و مهدویت یا آراء و عقاید درباره مهدی، ‌ انتشارات امیر، ص 76 تا 82.
[4] . ربانی گلپایگانی، ‌علی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ص 342 تا 348.
[5] . همان.
[6] . المذاهب الاسلامی، ص 367 و 368.
[7] . ر. ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص 39.
[8] . ر.ک: المذاهب الاسلامیه، ص 363.
[9] . المذاهب الاسلامیه، ص 363.
[10] . همان، ص 377، همچنین فرهنگ فرق اسلامی، ص 39.
[11] . فرق و مذاهب کلامی، ص 348.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین