قرار دادن شعله‌های ایمان به خدا در درون فرزندان از طریق رعایت چه مراحلی محقق می شود؟
در تربیت دینی پنج مرحله را به طور طبیعی پشت‌سر می‌گذاریم که این مراحل به صورت مستمر و منظم، یکی پس از دیگری خواهند آمد. الف) اُنس دینی: اولین مرحله‌ی تربیت دینی، اُنس دینی است. • از دورانی که جنین در رحم مادر تشکیل می‌شود باید کودک را با معنویات آشنا کرد. گوش دادن به قرآن و ... توسط مادر در دوران بارداری بر جنین تأثیر مثبتی دارد. • کودکی که سال‌های اول زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا می‌شود و در سه یا چهار سالگی در کنار آن‌ها جانمازی پهن می‌کند و به تقلید از آنان قیام، رکوع و سجده‌ای برپا می‌کند، کم کم زمینه‌ای به نام اُنس و الفت دینی در او ایجاد می‌شود. وقتی فرزند شما در کنارتان سجده و رکوعی کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید، پیشانی‌اش را بوسیدید و لب‌خند رضایت‌بخشی در صورت او شکوفا گردید، به یادش می‌ماند که هر موقع این حرکات را انجام داده، از شما یک پاداش درونی و رضایت‌بخش دریافت کرده است. یعنی او را بعد از انجام شعایر دینی از طرق مختلف از جمله محبت کردن تشویق کنیم. • هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوش‌حال باشد و ماندن خارج از حوصله‌ی او نباشد، این مراعات‌ها و ظرافت‌ها او را کم کم به نوعی تعلقات دینی گرایش خواهد داد که پایه‌ی آن اُنس والفت با دین است. • باید خدا با زبان بچه‌ها به آن‌ها بشناسانیم. • کودکان را از خدا نترسانیم. • به جای ترساندن از جهنم بهشت را برایشان توصیف کنیم. • آموزش قرآن تنها باید از روی علاقه‌ی آن‌ها باشد. آنان را به قرآن علاقمند کرد. مثلاً به آنان کمک نمود تا سوره‌های کوچک قرآن را حفظ کنند و برای ما و مهمانان از حفظ بخوانند. گاه و بی‌گاه همز‌مان با برخواستن از خواب در صبح، وقت صرف غذا و ... از روی یکی از وسایل صوتی و تصویری به قرآن گوش دهیم. نه‌ این‌که آنان را وادار کنیم بلکه به طریقی که آنان متوجه هم نشوند قرآن را در محیط خانه طنین‌انداز کنیم. • او را در مراسمات دینی شرکت دهیم. در روان‌شناسی به این پدیده شرطی کردن می‌گویند؛ به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یک‌دیگر قرار بگیرد و با حضور یکی، دیگری هم حضور پیدا کند، کودک کم کم بین این‌ها پیوندی برقرار می‌کند که به آن (پیوند شرطی) گفته می‌شود. کودک در سال‌های بعد که زندگی مستقلی را دنبال می‌کند، هر موقع به یاد می‌آورد که وقتی نماز می‌خواند سیمای شما شاد می‌شد و او را تشویق می‌کردید؛ در او شوق و علاقه به دین ایجاد می‌شود. ب) عادت دینی: وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم، این عمل در شخصیت ما نفوذ می‌کند و استوار و پایدار می‌شود، مثل عادت به نظم، سحرخیزی، مسؤولیت پذیری یا هر عادت دیگر. از خصوصیات مهم دوره‌ی کودکی و دبستان، عادت‌پذیری است. اگر شما در این سال‌ها همّت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان به‌وجود بیاورید، در سال‌های بعد نیاری به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود. در سنّ دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین می‌شود. مثلاً: • با همت و مساعدت شما کودکان را برای نماز خواندن در مسجد اجازه می‌دهند در حالی که هنوز نماز بر آن‌ها واجب نیست به آن‌جا می‌آیند و نماز می‌خوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آن‌ها به‌وجود می‌آید. باید بچه‌ها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آن‌ها بیاموزیم که صبح‌ها قدری زودتر بیدار شده و آماده‌ی نماز شوند. هم‌چنین باید تلاش کنیم که قرآن را در حدّ ظرفیت خود و بر اساس جاذبه‌هایی که ما برایشان ایجاد می‌کنیم حفظ کنند. حفظ آیات قرآن و سوره‌های کوتاه آن در سال‌های بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد. • آموزش قرآن در این مرحله نیز تنها باید از روی علاقه‌ی آن‌ها باشد. صِرف علاقه‌ی ما به قرآن نباید منجر به این شود تا آن‌ها را وادار به خواندن قرآن کرد. با جبر آن‌ها را روانه‌ی مساجد و سایر مراکز آموزش قرآن نکنیم. ج) معرفت دینی: مرحله‌ی سوم، معرفت و تفکر دینی است. کودکی که در سال‌های پیش‌دبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا می‌کند و عادت دینی در او به‌وجود می‌آید باید در سال‌های راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید وبا او صحبت کنید. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دوره‌ی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است. یعنی تفکر می‌تواند به درجه‌ای برسد که انسان در غیاب اشیاء هم درباره‌ی آن‌ها فکر کند در حالی‌که در سال‌های قبل از راهنمایی رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما می‌توانیم در دوره‌ی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشه و تفکر دینی صحبت کنیم و به پرسش‌هایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آن‌ها را در این مرحله بالا ببریم. • از مسؤولیت‌هایی که باید در سال‌های قبل از دوره‌ی راهنمایی به آن بیندیشیم، این است که وظایف سنّ بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آن‌ها بیاموزیم. • در سال‌های راهنمایی به بعد، بچه‌ها کم کم از چرایی مسائل سؤال می‌کنند و می‌خواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا به‌حال نماز خوانده است و الآن هم می‌خواند، اما حالا می‌خواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او می‌خواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما شاید اندیشه‌ی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونه‌ها و شواهدی مستدل و روشن در بحث‌تان بهره بگیرید. • اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّی‌مان مانند: سخنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم)، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستان‌هایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، می‌توانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و به‌جا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایت‌ها، ضرب‌المثل‌ها، داستان‌ها، خاطرات و موضوع‌های تاریخی یاد می‌کنید، بحث‌تان شیرین‌تر می‌شود و جذابیت و گیرایی آن بالا می‌رود. د) عمل به آموخته‌های دینی: مرحله‌ چهارم، عمل به آموزه‌های دینی است. اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد، گام چهارم، اجرایی است؛ یعنی تمام تار و پود وجود او، نگاه او، توجه او و سخن او، همه و همه جنبه‌ی شخصیت بارز دینی پیدا کند و دین در وجود او کاملاً متجلّی و متبلور شود. این که گفته‌اند دوستی برگزین که دیدن او تو را به یاد خدا بیندازد، به همین علت است. یعنی شما حتی وقتی به چهره‌اش نگاه می‌کنید، به یاد خدا می‌افتید. ه) خودجوشی دینی: مرحله‌ی پنجم، خودجوشی دینی است. یعنی وقتی شخصیت او از نظر دینی کاملاً شکل گرفت، در این مرحله از یک نیروی خودجوش استفاده می‌نماید و به دنبال عشق برتر حرکت می‌کند. او دیگر سری شوریده دارد و به دنبال گمشده‌ای به‌نام عشق برتر است. عشق برتر عشق خدایی و الهی است. اگر به عشق برتر رسید، دیگر به سادگی تحت تأثیر جاذبه‌های نفسانی و دنیایی قرار نمی‌گیرد. حال هر کدام از ما باید ببینیم که حاصل تربیت ما در کدام مرحله قرار می‌گیرد. آیا تنها در حدّ انتقال یک تفکر دینی هستیم؛ یعنی در مرحله سوم هستیم و قبلاً اُنس و عادتی به‌وجود آمده است تا معرفت ایجاد ‌کنیم؟ ولی باید بدانیم بین کسی که علم دارد و کسی که به علم خود عمل می‌کند، تفاوت بسیار است. اگر از کسی که علم و معرفت دینی دارد امتحان بگیرید، ممکن است نمره بیست هم بگیرد. اما او چه‌قدر عامل به دین است؟ چه‌قدر به این مطلب یقین دارد؟ تفاوت علم و یقین کجاست؟ تفاوت علم و یقین، تفاوتی است بین مرحله سوم و چهارم. پدران و مادران ارجمندو مربیان عزیز! تلاش شما نباید تنها معرفت دینی باشد، بلکه باید فردی تربیت کنید که عامل به دین باشد. فرزندی که از زیر دست شما بیرون می‌آید و بعد به جامعه قدم می‌گذارد، نباید طعمه‌ی دام‌های شیطان قرار گیرد و خود را ببازد اگر او تنها دارای علم دینی باشد ممکن است لغزش پیدا کند، اما اگر شکل و هیأت دینی داشته باشد می‌تواند مقاومت کند و اگر خودجوشی دینی داشته باشد، تسخیرناپذیر خواهد بود www.morsalat.com
عنوان سوال:

قرار دادن شعله‌های ایمان به خدا در درون فرزندان از طریق رعایت چه مراحلی محقق می شود؟


پاسخ:

در تربیت دینی پنج مرحله را به طور طبیعی پشت‌سر می‌گذاریم که این مراحل به صورت مستمر و منظم، یکی پس از دیگری خواهند آمد.
الف) اُنس دینی: اولین مرحله‌ی تربیت دینی، اُنس دینی است.
• از دورانی که جنین در رحم مادر تشکیل می‌شود باید کودک را با معنویات آشنا کرد. گوش دادن به قرآن و ... توسط مادر در دوران بارداری بر جنین تأثیر مثبتی دارد.
• کودکی که سال‌های اول زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا می‌شود و در سه یا چهار سالگی در کنار آن‌ها جانمازی پهن می‌کند و به تقلید از آنان قیام، رکوع و سجده‌ای برپا می‌کند، کم کم زمینه‌ای به نام اُنس و الفت دینی در او ایجاد می‌شود. وقتی فرزند شما در کنارتان سجده و رکوعی کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید، پیشانی‌اش را بوسیدید و لب‌خند رضایت‌بخشی در صورت او شکوفا گردید، به یادش می‌ماند که هر موقع این حرکات را انجام داده، از شما یک پاداش درونی و رضایت‌بخش دریافت کرده است. یعنی او را بعد از انجام شعایر دینی از طرق مختلف از جمله محبت کردن تشویق کنیم.
• هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوش‌حال باشد و ماندن خارج از حوصله‌ی او نباشد، این مراعات‌ها و ظرافت‌ها او را کم کم به نوعی تعلقات دینی گرایش خواهد داد که پایه‌ی آن اُنس والفت با دین است.
• باید خدا با زبان بچه‌ها به آن‌ها بشناسانیم.
کودکان را از خدا نترسانیم.
• به جای ترساندن از جهنم بهشت را برایشان توصیف کنیم.
• آموزش قرآن تنها باید از روی علاقه‌ی آن‌ها باشد. آنان را به قرآن علاقمند کرد. مثلاً به آنان کمک نمود تا سوره‌های کوچک قرآن را حفظ کنند و برای ما و مهمانان از حفظ بخوانند. گاه و بی‌گاه همز‌مان با برخواستن از خواب در صبح، وقت صرف غذا و ... از روی یکی از وسایل صوتی و تصویری به قرآن گوش دهیم. نه‌ این‌که آنان را وادار کنیم بلکه به طریقی که آنان متوجه هم نشوند قرآن را در محیط خانه طنین‌انداز کنیم.
• او را در مراسمات دینی شرکت دهیم.
در روان‌شناسی به این پدیده شرطی کردن می‌گویند؛ به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یک‌دیگر قرار بگیرد و با حضور یکی، دیگری هم حضور پیدا کند، کودک کم کم بین این‌ها پیوندی برقرار می‌کند که به آن (پیوند شرطی) گفته می‌شود. کودک در سال‌های بعد که زندگی مستقلی را دنبال می‌کند، هر موقع به یاد می‌آورد که وقتی نماز می‌خواند سیمای شما شاد می‌شد و او را تشویق می‌کردید؛ در او شوق و علاقه به دین ایجاد می‌شود.
ب) عادت دینی:
وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم، این عمل در شخصیت ما نفوذ می‌کند و استوار و پایدار می‌شود، مثل عادت به نظم، سحرخیزی، مسؤولیت پذیری یا هر عادت دیگر. از خصوصیات مهم دوره‌ی کودکی و دبستان، عادت‌پذیری است. اگر شما در این سال‌ها همّت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان به‌وجود بیاورید، در سال‌های بعد نیاری به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود. در سنّ دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین می‌شود. مثلاً:
• با همت و مساعدت شما کودکان را برای نماز خواندن در مسجد اجازه می‌دهند در حالی که هنوز نماز بر آن‌ها واجب نیست به آن‌جا می‌آیند و نماز می‌خوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آن‌ها به‌وجود می‌آید. باید بچه‌ها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آن‌ها بیاموزیم که صبح‌ها قدری زودتر بیدار شده و آماده‌ی نماز شوند. هم‌چنین باید تلاش کنیم که قرآن را در حدّ ظرفیت خود و بر اساس جاذبه‌هایی که ما برایشان ایجاد می‌کنیم حفظ کنند. حفظ آیات قرآن و سوره‌های کوتاه آن در سال‌های بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد.
• آموزش قرآن در این مرحله نیز تنها باید از روی علاقه‌ی آن‌ها باشد. صِرف علاقه‌ی ما به قرآن نباید منجر به این شود تا آن‌ها را وادار به خواندن قرآن کرد. با جبر آن‌ها را روانه‌ی مساجد و سایر مراکز آموزش قرآن نکنیم.
ج) معرفت دینی:
مرحله‌ی سوم، معرفت و تفکر دینی است. کودکی که در سال‌های پیش‌دبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا می‌کند و عادت دینی در او به‌وجود می‌آید باید در سال‌های راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید وبا او صحبت کنید. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دوره‌ی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است. یعنی تفکر می‌تواند به درجه‌ای برسد که انسان در غیاب اشیاء هم درباره‌ی آن‌ها فکر کند در حالی‌که در سال‌های قبل از راهنمایی رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما می‌توانیم در دوره‌ی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشه و تفکر دینی صحبت کنیم و به پرسش‌هایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آن‌ها را در این مرحله بالا ببریم.
• از مسؤولیت‌هایی که باید در سال‌های قبل از دوره‌ی راهنمایی به آن بیندیشیم، این است که وظایف سنّ بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آن‌ها بیاموزیم.
• در سال‌های راهنمایی به بعد، بچه‌ها کم کم از چرایی مسائل سؤال می‌کنند و می‌خواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا به‌حال نماز خوانده است و الآن هم می‌خواند، اما حالا می‌خواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او می‌خواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما شاید اندیشه‌ی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونه‌ها و شواهدی مستدل و روشن در بحث‌تان بهره بگیرید.
• اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّی‌مان مانند: سخنان پیامبر (صلی الله علیه وسلم)، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستان‌هایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، می‌توانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و به‌جا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایت‌ها، ضرب‌المثل‌ها، داستان‌ها، خاطرات و موضوع‌های تاریخی یاد می‌کنید، بحث‌تان شیرین‌تر می‌شود و جذابیت و گیرایی آن بالا می‌رود.
د) عمل به آموخته‌های دینی:
مرحله‌ چهارم، عمل به آموزه‌های دینی است. اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد، گام چهارم، اجرایی است؛ یعنی تمام تار و پود وجود او، نگاه او، توجه او و سخن او، همه و همه جنبه‌ی شخصیت بارز دینی پیدا کند و دین در وجود او کاملاً متجلّی و متبلور شود. این که گفته‌اند دوستی برگزین که دیدن او تو را به یاد خدا بیندازد، به همین علت است. یعنی شما حتی وقتی به چهره‌اش نگاه می‌کنید، به یاد خدا می‌افتید.
ه) خودجوشی دینی:
مرحله‌ی پنجم، خودجوشی دینی است. یعنی وقتی شخصیت او از نظر دینی کاملاً شکل گرفت، در این مرحله از یک نیروی خودجوش استفاده می‌نماید و به دنبال عشق برتر حرکت می‌کند. او دیگر سری شوریده دارد و به دنبال گمشده‌ای به‌نام عشق برتر است. عشق برتر عشق خدایی و الهی است. اگر به عشق برتر رسید، دیگر به سادگی تحت تأثیر جاذبه‌های نفسانی و دنیایی قرار نمی‌گیرد.
حال هر کدام از ما باید ببینیم که حاصل تربیت ما در کدام مرحله قرار می‌گیرد. آیا تنها در حدّ انتقال یک تفکر دینی هستیم؛ یعنی در مرحله سوم هستیم و قبلاً اُنس و عادتی به‌وجود آمده است تا معرفت ایجاد ‌کنیم؟ ولی باید بدانیم بین کسی که علم دارد و کسی که به علم خود عمل می‌کند، تفاوت بسیار است. اگر از کسی که علم و معرفت دینی دارد امتحان بگیرید، ممکن است نمره بیست هم بگیرد. اما او چه‌قدر عامل به دین است؟ چه‌قدر به این مطلب یقین دارد؟ تفاوت علم و یقین کجاست؟ تفاوت علم و یقین، تفاوتی است بین مرحله سوم و چهارم.
پدران و مادران ارجمندو مربیان عزیز!
تلاش شما نباید تنها معرفت دینی باشد، بلکه باید فردی تربیت کنید که عامل به دین باشد. فرزندی که از زیر دست شما بیرون می‌آید و بعد به جامعه قدم می‌گذارد، نباید طعمه‌ی دام‌های شیطان قرار گیرد و خود را ببازد اگر او تنها دارای علم دینی باشد ممکن است لغزش پیدا کند، اما اگر شکل و هیأت دینی داشته باشد می‌تواند مقاومت کند و اگر خودجوشی دینی داشته باشد، تسخیرناپذیر خواهد بود
www.morsalat.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین