رشد ارزش های اخلاقی و فرهنگی در نوجوانان و جوانان چگونه است؟ آیا با افراد دیگر متفاوت است؟
روان شناسی رشد اخلاقی ارزشی نوجوانان و جوانان، موضوع فوِ العاده جذّابی است و روان شناسان بزرگ سعی کرده اند در این زمینه تحقیق و نظریه پردازی کنند. این جنبه از رشد انسان، به خصوص در نوجوانی و جوانی، همراه با شکل گیری و انسجام یافتن هویت فرد، تسریع می شود و آینده ی او را تحت تأثیر همه جانبه ی خود قرار می دهد؛ نظریه ی غالب، در این خصوص به پیاژه[1] و کلبرگ[2] منسوب است؛ اما اشکالاتی بر آنها وارد شده و نظرات دیگری نیز مطرح است. پیاژه و کلبرگ رشد اخلاقی را تابعی از رشد شناختی می داند؛ و کلبرگ آن را در سه سطح پیش قراردادی، قراردادی و پس قراردادی تقسیم می کند؛ سپس این سه سطح را در قالب شش مرحله توضیح می دهد: 1. مبتنی بر تنبیه و اطاعت؛ 2. مبتنی بر پاداش و تمایل؛ 3. مبتنی بر انتظارات دوجانبه؛ 4. مبتنی بر حفظ نظم اجتماعی؛ 5. مبتنی بر حقوِ اساسی و قرارداد اجتماعی؛ 6. مبتنی بر اصول اخلاقی جهانی.[3] یکی از همکاران کلبرگ به نام کارول گیلیگان[4]، (پروفسور دانشگاه هاروارد)، بر این باور است که تأکید پیاژه و کلبرگ در رشد اخلاقی، که مبتنی بر اصول عقلانی و انتزاعی در باره ی عدالت است، بیش تر مناسب حال مردان است؛ ولی نگرش زنان به اخلاِ، عمدتاً بر امور شخصی و ابراز عواطف و مراقبت از خود و دیگران، به خصوص افراد مورد علاقه، استوار است.به همین دلیل،به نظر گیلیگان، وقتی رشد اخلاقیِ زنان، با آزمون های اخلاقی عدالت محور کلبرگ سنجیده می شود، در سطح پایین تری از مردان قرار می گیرند.[5] موضوع تفاوت های روانی زن و مرد در حیطه ی اخلاِ، بحث های فراوانی دارد که وارد آن نمی شویم؛ به طور مثال، گفته می شود که جرم و خشونت، خصیصه ای مردانه است؛ همواره جرایمِ مشترک، در مردان، فراوانیِ بیش تری داشته است؛ زنان فقط گاهی در جرایمی مثل دزدی، کلاه برداری، و جعل (جرایم سفید)، به مردان نزدیک می شوند؛[6] یا گفته می شود: (مغز زنان، شدیدتر به احساسات پاسخ می دهد) ، (زنان در استفاده از کلمات قوی ترند)، (زنان بهتر از مردان جهت یابی می کنند)، ( مغز زنان بسیار دیرتر پیر می شود).[7] بر اساس نگرش های جدیدتر، نقاط ضعفی در نظریه ی کلبرگ و پیاژه وجود دارد که به آن نمی پردازیم. دیدگاه جدید، بر رشد وجدان اخلاقی تأکید کرده است و برای رشد آن، از دوران کودکی توسط والدین تأکید میورزد. این که مردم همان کاری را بکنند که مطابق با دانش اخلاقی آنان است، فقط منوط به درونی شدن[8] رفتار اخلاقی در خودانگاره و احساس هویت آنان است. والدین باید به شیوه های مختلف انضباطی، این ها را درکودکان خود درونی کنند؛ عمده ترین آن شیوه ها عبارت اند از: 1. محروم سازی از عشق (عشق کودک به والدین)؛ 2. نمایش قدرت؛ 3. گفتوگو و استدلال؛ اما در کنار این ها گاهی نیز لازم است که از شیوه هایی مانند گذشت و احساس هم دردی و بخشیدن خطا استفاده نمود. در هر صورت و بر اساس هر نظریه، تحول اخلاقی و دینی، در نوجوانی و جوانی بیش از هر دوره ای است. رشد سریع شناختی (بر اساس دیدگاه شناختی پیاژه و کلبرگ) و رشد وجدان اخلاقی و درونی شدن سوگیری های فرهنگی و دیگر مبانی اخلاقی (بر اساس دیگر نظریه ها) در نوجوانی و جوانی، باعث می شود که فرد بهتر بتواند درباره ی مسائل اخلاقی و ارزشی قضاوت کند و در برخورد با این مسائل، واکنش دقیق تر و پیچیده تری نشان دهد؛ هم چنین، تحولات وسیع عاطفی و اجتماعی و مواجهه ی نوجوانان و جوانان با مقتضیات زندگی، درگیری آنان را با مسائل اخلاقی و ارزشی بیش تر می کند و زمینه های رشد آنان در این امور را گسترش می دهد. وظیفه ی انتخاب ارزش ها و هنجارهای مناسب برای زندگی، با مشکل پیچیدگی این امور نیز همراه است؛ با این حال، آنان باید در هر روز و هر لحظه تصمیمی بگیرند و از بین راه حل های مختلف اخلاقی و ارزشی، راه مناسب تری را انتخاب کنند. نوجوان و جوان برای شناخت هویت خویش و تعریف آن، باید بداند که خصوصیات اخلاقی و ارزشی وی کدام است، تا هویت خود را احساس کند؛ مثلا یک نوجوان یا جوان ممکن است در خلوت خویش به خود بگوید: (من یک فرد با صداقت و مهربان هستم)، یا (من آدمی دین دار و انسان دوست هستم)، یا (من فقط به مسائل خودم اهمیت می دهم و مسائل دیگران به من مربوط نیست)؛ این گونه ارزش های مثبت و منفی، که پایه ی هویت فرد است، بر تصمیم گیری و رفتار او تأثیر انکارناپذیری دارد. آنچه اهمیت اساسی دارد، توجه داشتن به تحول اخلاقی و ارزشی است. در جامعه ی ما، با آن ترکیب جمعیتی خاص، باید توجه کافی و ویژه به این موضوع معطوف شود. نکته ی دیگر این که رشد ارزش ها در جوانان و نوجوانان، باید به موازات دیگر مسائل آنان مورد توجه قرار گیرد؛ وقتی سخن از مسائل جوان و نوجوان می شود، همه از ازدواج و مسکن و اشتغال، سخن می گوییم و به مسائل دیگر، مثل آموزش ، اخلاِ، معنویت و دین داری ، مسائل سیاسی و اجتماعی، و مقولات دیگر فرهنگی توجه شایسته ای نداریم، و این اشکال بزرگی است. پی نوشتها: [1]- Piaget [2]- kohlberg. [3]. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2. [4]- Carol Gilligan [5]. به نقل از: لطف آبادی، روان شناسی رشد اخلاقی...، ص 9. [6]. ر.ک. سهیلا صادقی، (آیا جرم و خشونت خصیصه ای مردانه است؟)، مجله ی زنان، شماره ی 48. [7]. ر.ک: دایان هیلز، (آیا راست است که جنسیت بر نحوه ی فکر کردن تأثیر می گذارد؟)، ترجمه ی علی حبیبی، مجله ی زنان، شماره ی 58. [8]- internalization. منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
عنوان سوال:

رشد ارزش های اخلاقی و فرهنگی در نوجوانان و جوانان چگونه است؟ آیا با افراد دیگر متفاوت است؟


پاسخ:

روان شناسی رشد اخلاقی ارزشی نوجوانان و جوانان، موضوع فوِ العاده جذّابی است و روان شناسان بزرگ سعی کرده اند در این زمینه تحقیق و نظریه پردازی کنند. این جنبه از رشد انسان، به خصوص در نوجوانی و جوانی، همراه با شکل گیری و انسجام یافتن هویت فرد، تسریع می شود و آینده ی او را تحت تأثیر همه جانبه ی خود قرار می دهد؛ نظریه ی غالب، در این خصوص به پیاژه[1] و کلبرگ[2] منسوب است؛ اما اشکالاتی بر آنها وارد شده و نظرات دیگری نیز مطرح است.
پیاژه و کلبرگ رشد اخلاقی را تابعی از رشد شناختی می داند؛ و کلبرگ آن را در سه سطح پیش قراردادی، قراردادی و پس قراردادی تقسیم می کند؛ سپس این سه سطح را در قالب شش مرحله توضیح می دهد: 1. مبتنی بر تنبیه و اطاعت؛ 2. مبتنی بر پاداش و تمایل؛ 3. مبتنی بر انتظارات دوجانبه؛ 4. مبتنی بر حفظ نظم اجتماعی؛ 5. مبتنی بر حقوِ اساسی و قرارداد اجتماعی؛ 6. مبتنی بر اصول اخلاقی جهانی.[3]
یکی از همکاران کلبرگ به نام کارول گیلیگان[4]، (پروفسور دانشگاه هاروارد)، بر این باور است که تأکید پیاژه و کلبرگ در رشد اخلاقی، که مبتنی بر اصول عقلانی و انتزاعی در باره ی عدالت است، بیش تر مناسب حال مردان است؛ ولی نگرش زنان به اخلاِ، عمدتاً بر امور شخصی و ابراز عواطف و مراقبت از خود و دیگران، به خصوص افراد مورد علاقه، استوار است.به همین دلیل،به نظر گیلیگان، وقتی رشد اخلاقیِ زنان، با آزمون های اخلاقی عدالت محور کلبرگ سنجیده می شود، در سطح پایین تری از مردان قرار می گیرند.[5]
موضوع تفاوت های روانی زن و مرد در حیطه ی اخلاِ، بحث های فراوانی دارد که وارد آن نمی شویم؛ به طور مثال، گفته می شود که جرم و خشونت، خصیصه ای مردانه است؛ همواره جرایمِ مشترک، در مردان، فراوانیِ بیش تری داشته است؛ زنان فقط گاهی در جرایمی مثل دزدی، کلاه برداری، و جعل (جرایم سفید)، به مردان نزدیک می شوند؛[6] یا گفته می شود: (مغز زنان، شدیدتر به احساسات پاسخ می دهد) ، (زنان در استفاده از کلمات قوی ترند)، (زنان بهتر از مردان جهت یابی می کنند)، ( مغز زنان بسیار دیرتر پیر می شود).[7]
بر اساس نگرش های جدیدتر، نقاط ضعفی در نظریه ی کلبرگ و پیاژه وجود دارد که به آن نمی پردازیم.
دیدگاه جدید، بر رشد وجدان اخلاقی تأکید کرده است و برای رشد آن، از دوران کودکی توسط والدین تأکید میورزد. این که مردم همان کاری را بکنند که مطابق با دانش اخلاقی آنان است، فقط منوط به درونی شدن[8] رفتار اخلاقی در خودانگاره و احساس هویت آنان است. والدین باید به شیوه های مختلف انضباطی، این ها را درکودکان خود درونی کنند؛ عمده ترین آن شیوه ها عبارت اند از: 1. محروم سازی از عشق (عشق کودک به والدین)؛ 2. نمایش قدرت؛ 3. گفتوگو و استدلال؛ اما در کنار این ها گاهی نیز لازم است که از شیوه هایی مانند گذشت و احساس هم دردی و بخشیدن خطا استفاده نمود.
در هر صورت و بر اساس هر نظریه، تحول اخلاقی و دینی، در نوجوانی و جوانی بیش از هر دوره ای است. رشد سریع شناختی (بر اساس دیدگاه شناختی پیاژه و کلبرگ) و رشد وجدان اخلاقی و درونی شدن سوگیری های فرهنگی و دیگر مبانی اخلاقی (بر اساس دیگر نظریه ها) در نوجوانی و جوانی، باعث می شود که فرد بهتر بتواند درباره ی مسائل اخلاقی و ارزشی قضاوت کند و در برخورد با این مسائل، واکنش دقیق تر و پیچیده تری نشان دهد؛ هم چنین، تحولات وسیع عاطفی و اجتماعی و مواجهه ی نوجوانان و جوانان با مقتضیات زندگی، درگیری آنان را با مسائل اخلاقی و ارزشی بیش تر می کند و زمینه های رشد آنان در این امور را گسترش می دهد.
وظیفه ی انتخاب ارزش ها و هنجارهای مناسب برای زندگی، با مشکل پیچیدگی این امور نیز همراه است؛ با این حال، آنان باید در هر روز و هر لحظه تصمیمی بگیرند و از بین راه حل های مختلف اخلاقی و ارزشی، راه مناسب تری را انتخاب کنند.
نوجوان و جوان برای شناخت هویت خویش و تعریف آن، باید بداند که خصوصیات اخلاقی و ارزشی وی کدام است، تا هویت خود را احساس کند؛ مثلا یک نوجوان یا جوان ممکن است در خلوت خویش به خود بگوید: (من یک فرد با صداقت و مهربان هستم)، یا (من آدمی دین دار و انسان دوست هستم)، یا (من فقط به مسائل خودم اهمیت می دهم و مسائل دیگران به من مربوط نیست)؛ این گونه ارزش های مثبت و منفی، که پایه ی هویت فرد است، بر تصمیم گیری و رفتار او تأثیر انکارناپذیری دارد.
آنچه اهمیت اساسی دارد، توجه داشتن به تحول اخلاقی و ارزشی است. در جامعه ی ما، با آن ترکیب جمعیتی خاص، باید توجه کافی و ویژه به این موضوع معطوف شود.
نکته ی دیگر این که رشد ارزش ها در جوانان و نوجوانان، باید به موازات دیگر مسائل آنان مورد توجه قرار گیرد؛ وقتی سخن از مسائل جوان و نوجوان می شود، همه از ازدواج و مسکن و اشتغال، سخن می گوییم و به مسائل دیگر، مثل آموزش ، اخلاِ، معنویت و دین داری ، مسائل سیاسی و اجتماعی، و مقولات دیگر فرهنگی توجه شایسته ای نداریم، و این اشکال بزرگی است.
پی نوشتها:
[1]- Piaget
[2]- kohlberg.
[3]. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2.
[4]- Carol Gilligan
[5]. به نقل از: لطف آبادی، روان شناسی رشد اخلاقی...، ص 9.
[6]. ر.ک. سهیلا صادقی، (آیا جرم و خشونت خصیصه ای مردانه است؟)، مجله ی زنان، شماره ی 48.
[7]. ر.ک: دایان هیلز، (آیا راست است که جنسیت بر نحوه ی فکر کردن تأثیر می گذارد؟)، ترجمه ی علی حبیبی، مجله ی زنان، شماره ی 58.
[8]- internalization.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین