روان شناسی رشد اخلاقی ارزشی نوجوانان و جوانان، موضوع فوِ العاده جذّابی است و روان شناسان بزرگ سعی کرده اند در این زمینه تحقیق و نظریه پردازی کنند. این جنبه از رشد انسان، به خصوص در نوجوانی و جوانی، همراه با شکل گیری و انسجام یافتن هویت فرد، تسریع می شود و آینده ی او را تحت تأثیر همه جانبه ی خود قرار می دهد؛ نظریه ی غالب، در این خصوص به پیاژه[1] و کلبرگ[2] منسوب است؛ اما اشکالاتی بر آنها وارد شده و نظرات دیگری نیز مطرح است. پیاژه و کلبرگ رشد اخلاقی را تابعی از رشد شناختی می داند؛ و کلبرگ آن را در سه سطح پیش قراردادی، قراردادی و پس قراردادی تقسیم می کند؛ سپس این سه سطح را در قالب شش مرحله توضیح می دهد: 1. مبتنی بر تنبیه و اطاعت؛ 2. مبتنی بر پاداش و تمایل؛ 3. مبتنی بر انتظارات دوجانبه؛ 4. مبتنی بر حفظ نظم اجتماعی؛ 5. مبتنی بر حقوِ اساسی و قرارداد اجتماعی؛ 6. مبتنی بر اصول اخلاقی جهانی.[3] یکی از همکاران کلبرگ به نام کارول گیلیگان[4]، (پروفسور دانشگاه هاروارد)، بر این باور است که تأکید پیاژه و کلبرگ در رشد اخلاقی، که مبتنی بر اصول عقلانی و انتزاعی در باره ی عدالت است، بیش تر مناسب حال مردان است؛ ولی نگرش زنان به اخلاِ، عمدتاً بر امور شخصی و ابراز عواطف و مراقبت از خود و دیگران، به خصوص افراد مورد علاقه، استوار است.به همین دلیل،به نظر گیلیگان، وقتی رشد اخلاقیِ زنان، با آزمون های اخلاقی عدالت محور کلبرگ سنجیده می شود، در سطح پایین تری از مردان قرار می گیرند.[5] موضوع تفاوت های روانی زن و مرد در حیطه ی اخلاِ، بحث های فراوانی دارد که وارد آن نمی شویم؛ به طور مثال، گفته می شود که جرم و خشونت، خصیصه ای مردانه است؛ همواره جرایمِ مشترک، در مردان، فراوانیِ بیش تری داشته است؛ زنان فقط گاهی در جرایمی مثل دزدی، کلاه برداری، و جعل (جرایم سفید)، به مردان نزدیک می شوند؛[6] یا گفته می شود: (مغز زنان، شدیدتر به احساسات پاسخ می دهد) ، (زنان در استفاده از کلمات قوی ترند)، (زنان بهتر از مردان جهت یابی می کنند)، ( مغز زنان بسیار دیرتر پیر می شود).[7] بر اساس نگرش های جدیدتر، نقاط ضعفی در نظریه ی کلبرگ و پیاژه وجود دارد که به آن نمی پردازیم. دیدگاه جدید، بر رشد وجدان اخلاقی تأکید کرده است و برای رشد آن، از دوران کودکی توسط والدین تأکید میورزد. این که مردم همان کاری را بکنند که مطابق با دانش اخلاقی آنان است، فقط منوط به درونی شدن[8] رفتار اخلاقی در خودانگاره و احساس هویت آنان است. والدین باید به شیوه های مختلف انضباطی، این ها را درکودکان خود درونی کنند؛ عمده ترین آن شیوه ها عبارت اند از: 1. محروم سازی از عشق (عشق کودک به والدین)؛ 2. نمایش قدرت؛ 3. گفتوگو و استدلال؛ اما در کنار این ها گاهی نیز لازم است که از شیوه هایی مانند گذشت و احساس هم دردی و بخشیدن خطا استفاده نمود. در هر صورت و بر اساس هر نظریه، تحول اخلاقی و دینی، در نوجوانی و جوانی بیش از هر دوره ای است. رشد سریع شناختی (بر اساس دیدگاه شناختی پیاژه و کلبرگ) و رشد وجدان اخلاقی و درونی شدن سوگیری های فرهنگی و دیگر مبانی اخلاقی (بر اساس دیگر نظریه ها) در نوجوانی و جوانی، باعث می شود که فرد بهتر بتواند درباره ی مسائل اخلاقی و ارزشی قضاوت کند و در برخورد با این مسائل، واکنش دقیق تر و پیچیده تری نشان دهد؛ هم چنین، تحولات وسیع عاطفی و اجتماعی و مواجهه ی نوجوانان و جوانان با مقتضیات زندگی، درگیری آنان را با مسائل اخلاقی و ارزشی بیش تر می کند و زمینه های رشد آنان در این امور را گسترش می دهد. وظیفه ی انتخاب ارزش ها و هنجارهای مناسب برای زندگی، با مشکل پیچیدگی این امور نیز همراه است؛ با این حال، آنان باید در هر روز و هر لحظه تصمیمی بگیرند و از بین راه حل های مختلف اخلاقی و ارزشی، راه مناسب تری را انتخاب کنند. نوجوان و جوان برای شناخت هویت خویش و تعریف آن، باید بداند که خصوصیات اخلاقی و ارزشی وی کدام است، تا هویت خود را احساس کند؛ مثلا یک نوجوان یا جوان ممکن است در خلوت خویش به خود بگوید: (من یک فرد با صداقت و مهربان هستم)، یا (من آدمی دین دار و انسان دوست هستم)، یا (من فقط به مسائل خودم اهمیت می دهم و مسائل دیگران به من مربوط نیست)؛ این گونه ارزش های مثبت و منفی، که پایه ی هویت فرد است، بر تصمیم گیری و رفتار او تأثیر انکارناپذیری دارد. آنچه اهمیت اساسی دارد، توجه داشتن به تحول اخلاقی و ارزشی است. در جامعه ی ما، با آن ترکیب جمعیتی خاص، باید توجه کافی و ویژه به این موضوع معطوف شود. نکته ی دیگر این که رشد ارزش ها در جوانان و نوجوانان، باید به موازات دیگر مسائل آنان مورد توجه قرار گیرد؛ وقتی سخن از مسائل جوان و نوجوان می شود، همه از ازدواج و مسکن و اشتغال، سخن می گوییم و به مسائل دیگر، مثل آموزش ، اخلاِ، معنویت و دین داری ، مسائل سیاسی و اجتماعی، و مقولات دیگر فرهنگی توجه شایسته ای نداریم، و این اشکال بزرگی است. پی نوشتها: [1]- Piaget [2]- kohlberg. [3]. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2. [4]- Carol Gilligan [5]. به نقل از: لطف آبادی، روان شناسی رشد اخلاقی...، ص 9. [6]. ر.ک. سهیلا صادقی، (آیا جرم و خشونت خصیصه ای مردانه است؟)، مجله ی زنان، شماره ی 48. [7]. ر.ک: دایان هیلز، (آیا راست است که جنسیت بر نحوه ی فکر کردن تأثیر می گذارد؟)، ترجمه ی علی حبیبی، مجله ی زنان، شماره ی 58. [8]- internalization. منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
رشد ارزش های اخلاقی و فرهنگی در نوجوانان و جوانان چگونه است؟ آیا با افراد دیگر متفاوت است؟
روان شناسی رشد اخلاقی ارزشی نوجوانان و جوانان، موضوع فوِ العاده جذّابی است و روان شناسان بزرگ سعی کرده اند در این زمینه تحقیق و نظریه پردازی کنند. این جنبه از رشد انسان، به خصوص در نوجوانی و جوانی، همراه با شکل گیری و انسجام یافتن هویت فرد، تسریع می شود و آینده ی او را تحت تأثیر همه جانبه ی خود قرار می دهد؛ نظریه ی غالب، در این خصوص به پیاژه[1] و کلبرگ[2] منسوب است؛ اما اشکالاتی بر آنها وارد شده و نظرات دیگری نیز مطرح است.
پیاژه و کلبرگ رشد اخلاقی را تابعی از رشد شناختی می داند؛ و کلبرگ آن را در سه سطح پیش قراردادی، قراردادی و پس قراردادی تقسیم می کند؛ سپس این سه سطح را در قالب شش مرحله توضیح می دهد: 1. مبتنی بر تنبیه و اطاعت؛ 2. مبتنی بر پاداش و تمایل؛ 3. مبتنی بر انتظارات دوجانبه؛ 4. مبتنی بر حفظ نظم اجتماعی؛ 5. مبتنی بر حقوِ اساسی و قرارداد اجتماعی؛ 6. مبتنی بر اصول اخلاقی جهانی.[3]
یکی از همکاران کلبرگ به نام کارول گیلیگان[4]، (پروفسور دانشگاه هاروارد)، بر این باور است که تأکید پیاژه و کلبرگ در رشد اخلاقی، که مبتنی بر اصول عقلانی و انتزاعی در باره ی عدالت است، بیش تر مناسب حال مردان است؛ ولی نگرش زنان به اخلاِ، عمدتاً بر امور شخصی و ابراز عواطف و مراقبت از خود و دیگران، به خصوص افراد مورد علاقه، استوار است.به همین دلیل،به نظر گیلیگان، وقتی رشد اخلاقیِ زنان، با آزمون های اخلاقی عدالت محور کلبرگ سنجیده می شود، در سطح پایین تری از مردان قرار می گیرند.[5]
موضوع تفاوت های روانی زن و مرد در حیطه ی اخلاِ، بحث های فراوانی دارد که وارد آن نمی شویم؛ به طور مثال، گفته می شود که جرم و خشونت، خصیصه ای مردانه است؛ همواره جرایمِ مشترک، در مردان، فراوانیِ بیش تری داشته است؛ زنان فقط گاهی در جرایمی مثل دزدی، کلاه برداری، و جعل (جرایم سفید)، به مردان نزدیک می شوند؛[6] یا گفته می شود: (مغز زنان، شدیدتر به احساسات پاسخ می دهد) ، (زنان در استفاده از کلمات قوی ترند)، (زنان بهتر از مردان جهت یابی می کنند)، ( مغز زنان بسیار دیرتر پیر می شود).[7]
بر اساس نگرش های جدیدتر، نقاط ضعفی در نظریه ی کلبرگ و پیاژه وجود دارد که به آن نمی پردازیم.
دیدگاه جدید، بر رشد وجدان اخلاقی تأکید کرده است و برای رشد آن، از دوران کودکی توسط والدین تأکید میورزد. این که مردم همان کاری را بکنند که مطابق با دانش اخلاقی آنان است، فقط منوط به درونی شدن[8] رفتار اخلاقی در خودانگاره و احساس هویت آنان است. والدین باید به شیوه های مختلف انضباطی، این ها را درکودکان خود درونی کنند؛ عمده ترین آن شیوه ها عبارت اند از: 1. محروم سازی از عشق (عشق کودک به والدین)؛ 2. نمایش قدرت؛ 3. گفتوگو و استدلال؛ اما در کنار این ها گاهی نیز لازم است که از شیوه هایی مانند گذشت و احساس هم دردی و بخشیدن خطا استفاده نمود.
در هر صورت و بر اساس هر نظریه، تحول اخلاقی و دینی، در نوجوانی و جوانی بیش از هر دوره ای است. رشد سریع شناختی (بر اساس دیدگاه شناختی پیاژه و کلبرگ) و رشد وجدان اخلاقی و درونی شدن سوگیری های فرهنگی و دیگر مبانی اخلاقی (بر اساس دیگر نظریه ها) در نوجوانی و جوانی، باعث می شود که فرد بهتر بتواند درباره ی مسائل اخلاقی و ارزشی قضاوت کند و در برخورد با این مسائل، واکنش دقیق تر و پیچیده تری نشان دهد؛ هم چنین، تحولات وسیع عاطفی و اجتماعی و مواجهه ی نوجوانان و جوانان با مقتضیات زندگی، درگیری آنان را با مسائل اخلاقی و ارزشی بیش تر می کند و زمینه های رشد آنان در این امور را گسترش می دهد.
وظیفه ی انتخاب ارزش ها و هنجارهای مناسب برای زندگی، با مشکل پیچیدگی این امور نیز همراه است؛ با این حال، آنان باید در هر روز و هر لحظه تصمیمی بگیرند و از بین راه حل های مختلف اخلاقی و ارزشی، راه مناسب تری را انتخاب کنند.
نوجوان و جوان برای شناخت هویت خویش و تعریف آن، باید بداند که خصوصیات اخلاقی و ارزشی وی کدام است، تا هویت خود را احساس کند؛ مثلا یک نوجوان یا جوان ممکن است در خلوت خویش به خود بگوید: (من یک فرد با صداقت و مهربان هستم)، یا (من آدمی دین دار و انسان دوست هستم)، یا (من فقط به مسائل خودم اهمیت می دهم و مسائل دیگران به من مربوط نیست)؛ این گونه ارزش های مثبت و منفی، که پایه ی هویت فرد است، بر تصمیم گیری و رفتار او تأثیر انکارناپذیری دارد.
آنچه اهمیت اساسی دارد، توجه داشتن به تحول اخلاقی و ارزشی است. در جامعه ی ما، با آن ترکیب جمعیتی خاص، باید توجه کافی و ویژه به این موضوع معطوف شود.
نکته ی دیگر این که رشد ارزش ها در جوانان و نوجوانان، باید به موازات دیگر مسائل آنان مورد توجه قرار گیرد؛ وقتی سخن از مسائل جوان و نوجوان می شود، همه از ازدواج و مسکن و اشتغال، سخن می گوییم و به مسائل دیگر، مثل آموزش ، اخلاِ، معنویت و دین داری ، مسائل سیاسی و اجتماعی، و مقولات دیگر فرهنگی توجه شایسته ای نداریم، و این اشکال بزرگی است.
پی نوشتها:
[1]- Piaget
[2]- kohlberg.
[3]. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2.
[4]- Carol Gilligan
[5]. به نقل از: لطف آبادی، روان شناسی رشد اخلاقی...، ص 9.
[6]. ر.ک. سهیلا صادقی، (آیا جرم و خشونت خصیصه ای مردانه است؟)، مجله ی زنان، شماره ی 48.
[7]. ر.ک: دایان هیلز، (آیا راست است که جنسیت بر نحوه ی فکر کردن تأثیر می گذارد؟)، ترجمه ی علی حبیبی، مجله ی زنان، شماره ی 58.
[8]- internalization.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
- [سایر] رشد مفاهیم دینی و ارزش های مذهبی در نوجوانان و جوانان چگونه است؟
- [سایر] چرا غالباً با مطرح شدن بحث تهاجم فرهنگی، اذهان متوجه نوجوان و جوان می شود؟ مگر تنها عناصر موجود در فرهنگ یک جامعه، نوجوانان و جوانان اند؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا استفاده از شبستان مسجد برای رشد فکری، فرهنگی و نظامی (با آموزشهای نظامی) جوانان جایز است؟ آیا با توجه به کمبود مکانهای اختصاصی می توان این کارها را در ایوان مسجد انجام داد؟
- [سایر] برای حفظ بهتر قرآن، در سه رده سنّی نونهالان، نوجوانان و جوانان چه روشی مناسب است؟
- [آیت الله بهجت] یادگیری خوانندگی یا نوازندگی موسیقی توسط جوانان و نوجوانان چه حکمی دارد؟
- [سایر] چرا انحراف اخلاقی در بین جوانان ما وجود دارد؟
- [سایر] آیا تبلیغ فرهنگ و ارزش های قومی تهاجم فرهنگی است یا تبادل فرهنگی؟
- [سایر] آیا واژه (ارزش) در فلسفه اخلاق قابل تعریف است؟ ملاک و معیار ارزش اخلاقی چیست؟
- [سایر] برای حفظ بهتر قرآن، در سه ردة سنّی نونهالان، نوجوانان و جوانان چه روشی مناسب است، بیان نمائید؟
- [سایر] آیا اعتقاد به آخرت افعال اخلاقی را مصلحت اندیشانه و سودجویانه نمیسازد و ارزش اخلاقی را از بین نمیبرد؟
- [آیت الله اردبیلی] هر جنس و مالی که یک بار خُمس آن داده شود، دیگر خُمس به آن تعلّق نمیگیرد، مگر این که رشد کرده یا قیمت آن افزایش یابد که مقدار رشد کرده یا افزایش یافته، متعلّق خمس است؛ ولی اگر رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول باشد به گونهای که درآمد و غنیمت محسوب نشود خُمس آن لازم نیست.
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه با پول خُمس داده یا پولی که خُمس ندارد، خانه یا ملکی بخرد، چنانچه قصد او تجارت با آن نباشد بلکه بخواهد خود از آن استفاده نماید، در این صورت ترقّی قیمت آن خُمس ندارد و اگر آن را به ملک دیگری تبدیل کند نیز خُمس ندارد؛ ولی اگر آن را بیشتر از آنچه خریده بفروشد، چنانچه رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول نباشد بلکه ترقّی به خاطر قیمت بازار باشد و از مخارج سالانه زیاد بیاید، باید خُمس ترقی قیمت آن را بپردازد و همچنین اگر قصد او تجارت با آن باشد و یک سال از ترقّی قیمت آن بگذرد، چنانچه رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول نباشد و امکان فروش داشته باشد به گونهای که در نظر مردم سود موجود حساب شود، خُمس ترقّی قیمت را باید بپردازد.
- [آیت الله اردبیلی] تشریفات منزل و زندگی و هزینه اِیاب و ذهاب و میهمانیهای انسان و خانواده او، اگر از حدّ متعارف و شأن او بیشتر نباشند، خُمس ندارند و اگر از حدّ متعارف و شأن او بیشتر باشند، باید خُمس زاید بر متعارف را بپردازد و شأن افراد به حسب زمانها و شهرها و اوضاع معیشت عمومی مردم متفاوت میباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر ملکی را بر افراد معیّنی، مثلاً بر اولاد خود وقف نماید، چنانچه در آن ملک زراعت یا درختکاری کنند و از آن چیزی به دست آورند و از مخارج سال آنان زیاد بیاید باید خمس آن را بدهند؛ و اگر قیمت زراعت و درختکاری هم در اثر رشد زیاد شود، خمس مقدار زیادی لازم است و اگر طور دیگری هم از ملک نفع ببرند، مثلاً اجاره آن را بگیرند، باید خمس مقداری را که از مخارج سالشان زیاد میآید بدهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیزی که غصب کرده از بین برود در صورتی که قیمی باشد یعنی خصوصیات افراد صنف ان از جهت ارزش و رغبت عقلاء معمولا تفاوت داشته باشد مانند حیوانات باید قیمت ان را بدهد و چنانچه قیمت بازار ان از زمان غصب تا زمان ادای قیمت اختلاف داشته باشد بنابر احتیاط واجب بالاترین قیمتی را که از زمان غصب تا زمان تلف داشته بدهد و احتیاط مستحب ان است که بالاترین قیمت از زمان غصب تا زمان ادای قیمت را بدهد
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیزی را که غصب کرده و از بین رفته مثلی باشد یعنی خصوصیات افراد صنف ان معمولا از جهت ارزش و رغبت عقلاء تفاوت ندارد مانند حبوبات باید مثل همان چیزی را که غصب کرده در خصوصیات نوعی و صنفی بدهد مثلا اگر گندم دیم غصب کرده نمی تواند گندم ابی بدهد و همچنین اگر گندم دیم اعلا بوده نمی تواند پست را بدهد
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله سیستانی] سفتهها دو گونه است: 1 آنچه گویای بدهی واقعی است، به این صورت که امضاکننده آن بدهکار کسی است که سفته به نام او صادر شده است. 2 آنچه گویای بدهی واقعی نیست. در مورد اوّل، جایز است که طلبکار طلب مدتدار خود را که در ذمه بدهکار ثابت است، نقداً به مبلغی کمتر بفروشد، مانند آن که طلبش صد تومان باشد، و آن را به نود تومان نقداً بفروشد (البته، فروش مدتدار آن جایز نیست، زیرا فروش دین به دین است) و پس از آن بانک یا دیگری میتواند از بدهکار (امضاکننده سفته) در زمان استحقاق، قیمت آن را مطالبه نماید. اما در مورد دوّم، برای طلبکار صوری، فروش سفته جایز نیست، زیرا واقعاً دَینی وجود ندارد و ذمه امضاکننده آن مشغول نیست و صرفاً برای تنزیل صادر شده است. لذا به سفته دوستانه معروف است. با این حال، میتوان تنزیل آن را به شکل دیگری مشروع دانست، به این صورت که امضاکننده سفته، استفادهکننده را وکیل میکند تا مقدار سفته را در ذمه امضاکننده بفروشد به پولی دیگر و به قیمتی کمتر از ارزش آن. مثلاً اگر سفته (50) دینار عراقی باشد و ارزش واقعی آن (1100) تومان باشد استفادهکننده به وکالت از امضاکننده (50) دینار در ذمه او میفروشد به (1000) تومان. پس از این معامله، ذمه امضاکننده سفته به (50) دینار مشغول میشود و استفادهکننده هزار تومانی که ملک امضاء کننده است دریافت میکند. سپس استفادهکننده هزار تومان را به وکالت از امضاکننده به خودش میفروشد در مقابل 50 دینار در ذمه خودش، در نتیجه ذمه او برای امضاکننده به مقدار همان پنجاه دینار که امضاکننده بدهکار بانک است بدهکار میشود. لکن این راه فایده کمی دارد، چون فقط در جایی مفید است که تنزیل با پول خارجی صورت بگیرد، اما در مورد پول رایج کشور، اثری ندارد، زیرا تصحیح آن با بیع با توجه به اشکالی که در بیع معدود با تفاضل گذشت ممکن نیست. اما تنزیل قیمت سفته صوری نزد بانک به نحو قرض، به این صورت که قرض گیرنده و استفادهکننده از سفته مبلغی کمتر از قیمت اسمی سفته از بانک قرض کند و بانک را به امضاکننده سفته که بدهکار نیست، برای وصول تمام قیمت آن حواله دهد، ربا و حرام است؛ زیرا شرط بانک کاستن مقداری از مبلغ سفته را در حقیقت شرط دریافت مازاد و حرام است، اگرچه این مازاد به ازای مهلت دادن نباشد، بلکه به عنوان انجام پارهای عملیات بانکی، مانند ثبت بدهی و تحصیل آن باشد، چونکه قرض دهنده حق ندارد بر قرض گیرنده شرطی بگذارد که در آن نفع مالی برای او داشته باشد. حکم فوق در مورد بانکهای خصوصی است، اما در مورد بانکهای دولتی یا مشترک، میتوان برای رهایی از مشکل ربا، بدین گونه عمل کرد که استفادهکننده، در تنزیل سفته قصد فروش و قرض نداشته باشد، بلکه مقصودش دستیابی به مال مجهولالمالک باشد. در این صورت میتوان با اجازه حاکم شرع آن را گرفت و سپس در آن تصرف کرد و هرگاه در پایان مدت، بانک به امضاکننده سفته رجوع کرد و او را به پرداخت قیمت آن وادار نمود، امضاکننده نیز میتواند برای دریافت بَدَل آنچه پرداخته است به استفادهکننده رجوع نماید، اگر به خواست او آن را امضا کرده باشد. 1. گاه ادّعا میشود که بیع با قرض از جهت دیگری نیز اختلاف دارد، به این صورت که در بیع باید میان عوض و معوّض اختلافی باشد، و بدون آن بیع تحقق پیدا نمیکند، حال آنکه در قرض چنین اختلافی لازم نیست. در نتیجه اگر کسی صد دینار را به صد و ده دینار در ذمه مشتری بفروشد، باید میان آن دو اختلافی باشد، به این صورت که فرضاً یکی دینار عراقی و دیگری دینار اردنی باشد، و اگر هر دو دینار عراقی از یک نوع و یک چاپ باشند، قرضی است به صورت بیع؛ زیرا عوض و معوض اختلافی ندارند، و چون یک طرف زیادتی دارد ربا و حرام است. لکن این گفته روشن نیست، زیرا برای تحقق اختلاف میان عوضین کافی است در ظرف انشاء بیع، این دو متفاوت باشند، مثلاً معوّض عین شخصی، و عوض کلّی در ذمه باشد، مضافاً بر آن، لازمه این نظر صحت بیع بیست کیلو گندم، به معادل آن به صورت نسیه است، با این ادّعا که قرض غیر ربوی است، گر چه به صورت بیع است. حال آنکه همانطور که خود گوینده نیز بدان معترف است این مورد از قبیل بیع یکی از مثلین با مازاد حکمی است که ربا و حرام است.