در ابتدا باید متذکر شد که مکاتب اخلاق هنجاری در دو دستة کلی جای گرفتهاند: نظریههای غایت گروانه، و نظریههای وظیفه گروانه.[1] کانت از جمله وظیفه گروان اخلاقی است که عملی را به لحاظ اخلاقی ارزشمند میداند که فقط و فقط به نیت انجام وظیفة قانونی انجام گرفته باشد.[2] در مقابل غایت گروان اخلاقی، امری را به عنوان غایت فعل اخلاقی بر میگزینند و رفتارهای اخلاقی را نیز بر اساس همان غایت مورد قبول خود ارزیابی مینمایند. یکی از موارد اختلاف برانگیز در میان مکاتب غایت گرا، تعیین غایت مطلوب اخلاقی است. در این باره دیدگاههای گوناگونی ارایه شده است و مکاتب اخلاقی نیز پدید آمده است. معتقدان به فلسفه اخلاق تکاملی، همة اقسام سود گروی، لذت گراها وحتی خودگروی اخلاقی از جمله غایت گروان اخلاقی به شمار میروند.[3] هر یک از این مکاتب هدف خاصی را به عنوان غایت رفتارهای اخلاقی مدنظر داشتهاند. در این میان اغلب نظریههای دینی نیز غایت گروانه میباشند و غایت و هدف خاصی را که عمدتاً برآمده از دیدگاه دینی آنهاست مورد توجه قرار دادهاند. یکی از اموری که در تعیین غایت فعل اخلاقی از نظر دینی بسیار مورد توجه بوده است، نوع نگرش دینداران به هستی و از جمله اعتقاد آنها به آخرت و جهان واپسین است. از آن جا که از نظر دینداران، سعادت حقیقی انسان، سعادت اخروی است و رفتارهای آنان نیز با توجه به این اعتقاد شکل میگیرد، این پرسش مطرح است که آیا توجه به سعادت اخروی در اعمال موجب سود جویانه و مصلحت اندیشانه شدن آنها و در نتیجه از بین رفتن ارزش اخلاقی اعمال نمیگردد؟ در پاسخ به این پرسش در ابتدا به تقسیمی در باب ارزش اشاره مینماییم. در این جا میتوان از دو نوع ارزش سخن گفت: ارزش ذاتی و ارزش غیری. ارزش ذاتی در صورتی است که شیء دارای ارزش، به طور مستقل مورد علاقه و توجه باشد و از نوعی مطلوبیت ذاتی برخوردار باشد. همچنین در جایی که آن شیء وسیله یا راهی باشد برای رسیدن به هدفی که از نظر ما مطلوبیت ذاتی دارد از آن به ارزش غیری تعبیر میکنیم.[4] ارزش اخلاقی نیز مخصوص چیزی است که از نظر اخلاقی مطلوبیت داشته باشد؛ خواه آن عمل یا شیء مطلوبیت ذاتی اخلاقی داشته باشد و یا این که وسیله و راهی برای رسیدن به آن هدف ذاتاً مطلوب اخلاقی باشد. بنابراین میتوان قایل به نوعی سلسله مراتب در ارزش اخلاقی گردید. برخی از امور از ارزش ذاتی در اخلاق برخوردارند و برخی نیز به میزانی که در راستای آن هدف مطلوب اخلاقی باشند از ارزش نسبی برخور دارند. با این مقدمه حال متذکر میشویم که اگر شخصی از روی آگاهی و تعقل و با اختیار،سعادت اخروی را به عنوان هدف غایی خود برگزید، در این صورت از نظر وی تنها همین امر از مطلوبیت ذاتی و ارزش اخلاقی ذاتی برخوردار است. بر این اساس از نظر وی تمام رفتارها و اعمالی که در راستای تحقق این هدف باشند نیز از مطلوبیت و ارزش اخلاقی برخوردارند. بنابراین با این نوع نگرش نه تنها اعتقاد به آخرت موجب از بین رفتن ارزش اخلاقی نمیگردد، بلکه تمام اعمال و رفتارها نیز باید با ملاحظة همین اعتقاد به آخرت ارزشگزاری شوند. آن چه در این جا موجب شبهه شده است این است که شخصی که اعتقاد به آخرت دارد، تمام رفتارهای خود را برای نیل به سعادت اخروی انجام میدهد و در حقیقت تمام توجه او در رفتارهایش، خود شخصیاش میباشد و این امر نوعی خودخواهی است که از نظر اخلاقی ناپسند است و باعث از بین رفتن ارزش اخلاقی عمل میگردد. در پاسخ به این شبهه باید بین خودگروی اخلاقی و خودخواهی که از نظر اخلاقی امر ناپسندی است تفاوت قایل شد. هر چند که خود گروی اخلاقی به مانند آن چه در نظریههای اخلاقی غرب مطرح شده است و هدف و غایت در تمام رفتارها را خود شخص میداند، مورد انتقادهای فراوانی قرار گرفته است، امّا خود گروی با خود پسندی تفاوت دارد. به بیان شهید مطهری تفاوت این دو به امر وجودی و غیر وجودی بازگشت نمیکند، بلکه اختلاف آنها در نوع نگرش میباشد.[5] شخصی را در نظر بگیرید که غذای خود را به فقیری میدهد و فرد دیگری را که در همان شرایط خودخواهانه عمل کرده و با بیتوجهی به فقیر تمام غذا را برای خود بر میدارد؛ در هر دو مورد هر دو رفتار بر اساس نوعی خودگروی و حبّ ذات صورت گرفته است؛ چرا که یکی از نیازهای مادی خود را در نظر داشته است و دیگری نیز به نیازهای معنوی و کمال وجودی خود توجه نموده است. لیکن تنها یکی از این رفتارها به عنوان عمل خیرخواهانه و ارزشی محسوب میگردد و رفتار شخصی که عمل خیرخواهانه را حتی با این نوع نگرش انجام داده است. هرگز خودخواهانه به حساب نمیآید. بر این اساس خود گروی اخلاقی به طور مطلق نمیتواند مردود باشد. خداوند انسان را طوری آفریده است که ذاتاً دارای نوعی حبّ به ذات میباشد و در شرایط عادی تا مطلوبیتی از فعل برای خود نبیند نسبت به آن تحریک نمیگردد.[6] در صورتی که بانگرش و بینش درستی به این میل اصیل انسانی توجه شود و این میل حبّ به ذات در جهت مناسبی سوق داده شود، نه تنها موجب رفتارهای خودخواهانه نمیگردد بلکه باعث بروز رفتارهای خیرخواهانه و پسندیدة اخلاقی نیز میگردد. با این حساب وجود هر گونه غایت و هدفی که بازگشت به فاعل نماید موجب غیر اخلاقی شدن اعمال نمیگردد. بر این اساس، انسان متدیّنی که رفتارهای خود را در جهت رسیدن به سعادت اخروی انجام دهد و اعمال شایستة اخلاقی را نیز در این راستا مرتکب شود، نه تنها اعمالش خودخواهانه نمیباشد، بلکه اعمال او از مطلوبیت اخلاقی نیز برخوردار میباشد. هم چنین انجام اعمال بر اساس اعتقاد به آخرت، با تمام فضایل اخلاقی مانند امانتداری، صداقت، فداکاری و غیره قابل جمع میباشد و در حقیقت همین اعتقاد به آخرت است که در برخی موارد موجب صدور چنین اعمال ارزشمندی میگردد. گفتنی است که اعتقاد به آخرت نیز دارای مراتبی است که در برخی از آن مراتب میتوان رفتارهای کاملا خالصانه را نیز تصور نمود. یکی از عالیترین مراتب اعتقاد به آخرت، اعتقاد به لقای خداوند و رؤیت جمال حقیقی الهی است. این اعتقاد شوق وصال الهی را ایجاد مینماید و موجب میگردد که رفتارهای چنین شخصی تماماً در جهت رضای خداوند صورت پذیرد. او رفتارهایش را از روی هیچ نوع چشم داشتی به نعمتهای خدا و یا ترس عذاب خدا انجام نمیدهد. این نوع رفتارها از خالصترین رفتارهای بشری است که در آنها هیچ گونه توجهی به خود نشده است، حتی کمال وجودی خود نیز مورد نظر نبوده است و در حقیقت این کمال وجودی شخص است که وی را به چنین اعمالی فرا میخواند. منابع برای مطالعه بیشتر: 1. اخلاق در قرآن، ج اول و دوم، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1376. 2. پیش نیازهای مدیریت اسلامی، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم. 3. مجموعه آثار شهید مطهری، مرتضی مطهری، جلد هفتم، قم، صدرا، 1376. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . علی شیروانی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، صص 61 65، انتشارات دار الفکر، قم، 1379. [2] . ایمانوئل کانت، بنیاد ما بعد الطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، ص 61، خوارزمی، تهران، 1369. [3] . جمعی از مترجمان، فلسفه اخلاق، مجموعه مقالات، برگرفته از دائرة المعارف فلسفه اخلاق بکر، ص 167، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم 1380. [4] . مجتبی مصباح، فلسفه اخلاق، طرح ولایت، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم. [5] . مرتضی مطهری، مقالات فلسفی، تهران، حکمت، 1366. [6] . محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، جلد دوم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1376.
آیا اعتقاد به آخرت افعال اخلاقی را مصلحت اندیشانه و سودجویانه نمیسازد و ارزش اخلاقی را از بین نمیبرد؟
در ابتدا باید متذکر شد که مکاتب اخلاق هنجاری در دو دستة کلی جای گرفتهاند: نظریههای غایت گروانه، و نظریههای وظیفه گروانه.[1] کانت از جمله وظیفه گروان اخلاقی است که عملی را به لحاظ اخلاقی ارزشمند میداند که فقط و فقط به نیت انجام وظیفة قانونی انجام گرفته باشد.[2] در مقابل غایت گروان اخلاقی، امری را به عنوان غایت فعل اخلاقی بر میگزینند و رفتارهای اخلاقی را نیز بر اساس همان غایت مورد قبول خود ارزیابی مینمایند.
یکی از موارد اختلاف برانگیز در میان مکاتب غایت گرا، تعیین غایت مطلوب اخلاقی است. در این باره دیدگاههای گوناگونی ارایه شده است و مکاتب اخلاقی نیز پدید آمده است. معتقدان به فلسفه اخلاق تکاملی، همة اقسام سود گروی، لذت گراها وحتی خودگروی اخلاقی از جمله غایت گروان اخلاقی به شمار میروند.[3] هر یک از این مکاتب هدف خاصی را به عنوان غایت رفتارهای اخلاقی مدنظر داشتهاند. در این میان اغلب نظریههای دینی نیز غایت گروانه میباشند و غایت و هدف خاصی را که عمدتاً برآمده از دیدگاه دینی آنهاست مورد توجه قرار دادهاند. یکی از اموری که در تعیین غایت فعل اخلاقی از نظر دینی بسیار مورد توجه بوده است، نوع نگرش دینداران به هستی و از جمله اعتقاد آنها به آخرت و جهان واپسین است. از آن جا که از نظر دینداران، سعادت حقیقی انسان، سعادت اخروی است و رفتارهای آنان نیز با توجه به این اعتقاد شکل میگیرد، این پرسش مطرح است که آیا توجه به سعادت اخروی در اعمال موجب سود جویانه و مصلحت اندیشانه شدن آنها و در نتیجه از بین رفتن ارزش اخلاقی اعمال نمیگردد؟
در پاسخ به این پرسش در ابتدا به تقسیمی در باب ارزش اشاره مینماییم. در این جا میتوان از دو نوع ارزش سخن گفت: ارزش ذاتی و ارزش غیری. ارزش ذاتی در صورتی است که شیء دارای ارزش، به طور مستقل مورد علاقه و توجه باشد و از نوعی مطلوبیت ذاتی برخوردار باشد. همچنین در جایی که آن شیء وسیله یا راهی باشد برای رسیدن به هدفی که از نظر ما مطلوبیت ذاتی دارد از آن به ارزش غیری تعبیر میکنیم.[4] ارزش اخلاقی نیز مخصوص چیزی است که از نظر اخلاقی مطلوبیت داشته باشد؛ خواه آن عمل یا شیء مطلوبیت ذاتی اخلاقی داشته باشد و یا این که وسیله و راهی برای رسیدن به آن هدف ذاتاً مطلوب اخلاقی باشد. بنابراین میتوان قایل به نوعی سلسله مراتب در ارزش اخلاقی گردید. برخی از امور از ارزش ذاتی در اخلاق برخوردارند و برخی نیز به میزانی که در راستای آن هدف مطلوب اخلاقی باشند از ارزش نسبی برخور دارند.
با این مقدمه حال متذکر میشویم که اگر شخصی از روی آگاهی و تعقل و با اختیار،سعادت اخروی را به عنوان هدف غایی خود برگزید، در این صورت از نظر وی تنها همین امر از مطلوبیت ذاتی و ارزش اخلاقی ذاتی برخوردار است. بر این اساس از نظر وی تمام رفتارها و اعمالی که در راستای تحقق این هدف باشند نیز از مطلوبیت و ارزش اخلاقی برخوردارند.
بنابراین با این نوع نگرش نه تنها اعتقاد به آخرت موجب از بین رفتن ارزش اخلاقی نمیگردد، بلکه تمام اعمال و رفتارها نیز باید با ملاحظة همین اعتقاد به آخرت ارزشگزاری شوند. آن چه در این جا موجب شبهه شده است این است که شخصی که اعتقاد به آخرت دارد، تمام رفتارهای خود را برای نیل به سعادت اخروی انجام میدهد و در حقیقت تمام توجه او در رفتارهایش، خود شخصیاش میباشد و این امر نوعی خودخواهی است که از نظر اخلاقی ناپسند است و باعث از بین رفتن ارزش اخلاقی عمل میگردد.
در پاسخ به این شبهه باید بین خودگروی اخلاقی و خودخواهی که از نظر اخلاقی امر ناپسندی است تفاوت قایل شد. هر چند که خود گروی اخلاقی به مانند آن چه در نظریههای اخلاقی غرب مطرح شده است و هدف و غایت در تمام رفتارها را خود شخص میداند، مورد انتقادهای فراوانی قرار گرفته است، امّا خود گروی با خود پسندی تفاوت دارد. به بیان شهید مطهری تفاوت این دو به امر وجودی و غیر وجودی بازگشت نمیکند، بلکه اختلاف آنها در نوع نگرش میباشد.[5] شخصی را در نظر بگیرید که غذای خود را به فقیری میدهد و فرد دیگری را که در همان شرایط خودخواهانه عمل کرده و با بیتوجهی به فقیر تمام غذا را برای خود بر میدارد؛ در هر دو مورد هر دو رفتار بر اساس نوعی خودگروی و حبّ ذات صورت گرفته است؛ چرا که یکی از نیازهای مادی خود را در نظر داشته است و دیگری نیز به نیازهای معنوی و کمال وجودی خود توجه نموده است. لیکن تنها یکی از این رفتارها به عنوان عمل خیرخواهانه و ارزشی محسوب میگردد و رفتار شخصی که عمل خیرخواهانه را حتی با این نوع نگرش انجام داده است. هرگز خودخواهانه به حساب نمیآید.
بر این اساس خود گروی اخلاقی به طور مطلق نمیتواند مردود باشد. خداوند انسان را طوری آفریده است که ذاتاً دارای نوعی حبّ به ذات میباشد و در شرایط عادی تا مطلوبیتی از فعل برای خود نبیند نسبت به آن تحریک نمیگردد.[6] در صورتی که بانگرش و بینش درستی به این میل اصیل انسانی توجه شود و این میل حبّ به ذات در جهت مناسبی سوق داده شود، نه تنها موجب رفتارهای خودخواهانه نمیگردد بلکه باعث بروز رفتارهای خیرخواهانه و پسندیدة اخلاقی نیز میگردد. با این حساب وجود هر گونه غایت و هدفی که بازگشت به فاعل نماید موجب غیر اخلاقی شدن اعمال نمیگردد. بر این اساس، انسان متدیّنی که رفتارهای خود را در جهت رسیدن به سعادت اخروی انجام دهد و اعمال شایستة اخلاقی را نیز در این راستا مرتکب شود، نه تنها اعمالش خودخواهانه نمیباشد، بلکه اعمال او از مطلوبیت اخلاقی نیز برخوردار میباشد. هم چنین انجام اعمال بر اساس اعتقاد به آخرت، با تمام فضایل اخلاقی مانند امانتداری، صداقت، فداکاری و غیره قابل جمع میباشد و در حقیقت همین اعتقاد به آخرت است که در برخی موارد موجب صدور چنین اعمال ارزشمندی میگردد.
گفتنی است که اعتقاد به آخرت نیز دارای مراتبی است که در برخی از آن مراتب میتوان رفتارهای کاملا خالصانه را نیز تصور نمود. یکی از عالیترین مراتب اعتقاد به آخرت، اعتقاد به لقای خداوند و رؤیت جمال حقیقی الهی است. این اعتقاد شوق وصال الهی را ایجاد مینماید و موجب میگردد که رفتارهای چنین شخصی تماماً در جهت رضای خداوند صورت پذیرد. او رفتارهایش را از روی هیچ نوع چشم داشتی به نعمتهای خدا و یا ترس عذاب خدا انجام نمیدهد. این نوع رفتارها از خالصترین رفتارهای بشری است که در آنها هیچ گونه توجهی به خود نشده است، حتی کمال وجودی خود نیز مورد نظر نبوده است و در حقیقت این کمال وجودی شخص است که وی را به چنین اعمالی فرا میخواند.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. اخلاق در قرآن، ج اول و دوم، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1376.
2. پیش نیازهای مدیریت اسلامی، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.
3. مجموعه آثار شهید مطهری، مرتضی مطهری، جلد هفتم، قم، صدرا، 1376.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . علی شیروانی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، صص 61 65، انتشارات دار الفکر، قم، 1379.
[2] . ایمانوئل کانت، بنیاد ما بعد الطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، ص 61، خوارزمی، تهران، 1369.
[3] . جمعی از مترجمان، فلسفه اخلاق، مجموعه مقالات، برگرفته از دائرة المعارف فلسفه اخلاق بکر، ص 167، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم 1380.
[4] . مجتبی مصباح، فلسفه اخلاق، طرح ولایت، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم.
[5] . مرتضی مطهری، مقالات فلسفی، تهران، حکمت، 1366.
[6] . محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، جلد دوم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1376.
- [سایر] شبهه: اعتقاد به آخرت، افعال اخلاقی را مصلحت اندیشانه و سودجویانه میسازد و ارزش اخلاقی را از بین میبرد.
- [سایر] آیا واژه (ارزش) در فلسفه اخلاق قابل تعریف است؟ ملاک و معیار ارزش اخلاقی چیست؟
- [سایر] آیا اهل سنت اعتقاد دارند که خدا در آخرت دیده می شود؟ نظر قرآن در این باره چیست؟
- [سایر] رشد ارزش های اخلاقی و فرهنگی در نوجوانان و جوانان چگونه است؟ آیا با افراد دیگر متفاوت است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] الف - مردی که 9 سال زندگی مشترک را رها کرده و هیچگونه تقیّد و پایبندی نسبت به زندگی زناشوئی نداشته و تکالیف همسرداری و پدری را انجام نداده شایسته است زنی مذهبی و معتقد در قید زوجیّت چنین شخصی باشد و آیا این موارد از مصادیق عسر و حرج برای زن میباشد و آیا با توجّه به اینکه نامبرده در نامههایش خود را یک مسیحی طرفدار اسرائیل دانسته در حالی که نامبرده از پدر و مادری مسلمان متولّد شده است نقض حکم صادره از دادگاه و بر قرار دانستن رابطه زناشوئی و زوجیّت جایز است یا خیر؟ ب - با توجّه به اینکه در حقوق مدنی ایران در فقه امامیّه صلاحیّت اخلاقی پدر را برای نگهداری و حضانت فرزند لازم دانستهاند و احقیّت پدر یا مادر نسبت به حضانت فرزند با توجّه به مصلحت فرزند در نظر گرفته میشود آیا پدری که 9 سال هیچگونه توجّهی به تربیت روحی و روانی و اخلاقی فرزند نداشته و وظایف پدری را انجام نداده برای حضانت و نگهداری فرزند شایسته است یا مادری که خود از افراد متشرّع و مذهبی و از اساتید دانشگاه و از قشر فرهیخته جامعه میباشد و وظیفه مادری و پدری را در مدّت 9 سال بدون کوچکترین چشم داشتی انجام داده است؟ ج - آیا چنین پدری صلاحیّت اخلاقی نگهداری فرزندی مسلمان را دارد یا خیر؟
- [سایر] هر شب با خون دل باید مردی به ظاهر متدین را تماشا کنم که دائم پی مچ گیری از پسران نوجوان و جوانش است و به حساب پدری کردن، دائم دست پسرانش را جلو خود آنها و دیگران باز می کند که بگوید من پدر حواس جمع و در ضمن مقیدی هستم! امشب ناگهان یاد صحبت های ارزشمند شما در مسجد ارک افتادم. \"تغافل، تغافل،تغافل\" همین تغافل، شاید کلید گشایش باشد و از خود شما یاد گرفته ام \"از اشرف اخلاق کریم، تغافل است\" اما همین کلید از دید نویسندگان و سازندگان فیلم های ما دور مانده. نمی دانم چطور قرار است این \"فاصله ها\" ی ایجاد شده توسط پدری به ظاهر متدین که بویی از \"تغافل\" نبرده، طی چندین و چند قسمت یهو با یک پیام اخلاقی در آخرش جمع و جور شود ! یا آیا اصلا قرار هست جمع شود یا نه؟ نمی دانم آخر سریال، حق به کدام جبهه داده خواهد شد و این سریال ها چه نقشی روی شکل گیری شخصیت ها بازی می کنند فقط همین قدر می دانم که سازندگان فیلم ها بلدند مفاهیم دینی ارزشمند و شیرین ما را به نحوی نمایش دهند که بی ارزش شود(منصف باشم، همه شان نه!) و کی قرار است به اصل دین و صحیح ترین شیوه نمایش آن پی ببرند خدا می داند. (\"سلام\" می شود آخر نامه ذکر شود؟ یا حق)
- [سایر] با سلام خدمت استاد ارجمند ، من دختری 28 ساله هستم که چندی پیش از طریق پاسخگویی تلفن های محل کارم با پسری 27 ساله که در شرکت همکار کار می کرد آشنا شدم بعد از مدتی ایشان به من پیشنهاد ازدواج دادند و من این قضیه را با خانواده ام در میان گذاشتم به پیشنهاد مادرم تصمیم بر آن شد تا ما یک بار همدیگر را ببینیم قبل از دیدار من از مدیر عامل شرکت در باره این فرد تحقیق کردم چون مدیر عامل من ایشان را دیده بودند و از لحاظ اخلاقی ایشان را تائید کردند البته قبل از دیدار من چند بار تلفنی با ایشان صحبت کردم که در این حین متوجه شدم ایشان از خانواده خیلی مذهبی هستند اما اعتقادات مذهبی خانواده من و خودم نسبت به ایشان در سطح پائین تری می باشد به عنوان مثال ایشان از من خواستند که پوشش چادر را به عنوان حجاب انتخاب کنم البته من نسبت به مسئله حجاب بی اعتقاد نیستم اما نه در حد چادر . تا این که ما یکدیگر را ملاقات کردیم و من فقط در مورد ظاهر ایشان قضاوت کردم و جواب رد دادم با این که هیچکدام از معیارهای ازدواج را در نظر نگرفتم و تنها به این مسئله ظاهری توجه کردم نمی دانم کاری که کردم درست است یا نه اما در حال حاضر عذاب وجدان دارم نمی دانم باید چه کار کنم و چه تصمیمی در این باره بگیرم؟ سوال دیگر من هم این است که آیا تفاوت سطح مذهبی بودن و تفاوت سنی مهم است ؟ آیا شما صلاح می دانید در صورت مثبت بودن من خودم با ایشان تماس بگیرم ؟لطفا مرا راهنمایی کنید .
- [سایر] ا عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج آقامرادی 1-من دختری 21 ساله دانشجوی رشته کامپیوتر از شیراز هستم. 2-خواستگاری دارم 27 ساله از ...(یکی از شهرستانهای استان ...) که عموی دوستم میشه خانواده دار هستند و پسر خوبی به نظر میرسه دیپلم داره و شغلش هم آزاد هست 3-مراحل خواستگاری 3 جلسه طول کشید ودر 2 جلسه اخر با هم صحبت کردیم 4-اما حاج آقا من نمیتونم راجع بهش نظر قطعی بدم نه میتونم جواب مثبت بدم نه منفی البته میزان رضایتم بیشتر از نارضایتیم هست 5-تا یکی دو هفته دیگه باید جواب نهایی رو بدم 6-حاج آقا من همیشه دوست داشتم کسی که منو میخواد اگر یکبار بهش نه گفتم ول نکنه بره دلم میخواد بدونم چقدر براش ارزش دارم؟حاضر هست یکبار دیگه ازم خواستگاری کنه یا نه؟حالا هم قصدم اینه که به ایشون جواب منفی بدم ببینم مجددا ازم خواستگاری میکنه یا نه ؟ برای چیزی که میخواد تلاش میکنه یا نه ؟اصلا واقعا منو میخواد یا فقط اومده که یه زنی گرفته باشه؟ و اگه من نشدم عیب نداره یکی دیگه؟ 7- حالا سوالم از شما اینه که به نظرتون اینجور امتحان کردن درسته یا نه ؟ با توجه به این که اونا مال یه شهر دیگه هستن و باید خیلی سفت و سخت امتحان شن.به قول حافظ شیراز که میگه: در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک حاج آقا یه تفال به حافظ زدم همین غزل که یه بیتشو واستون نوشتم اومد البته میدونم آدم آیندشو دسته فال نمیده ولی خوب فال آدمو یه دل تر میکنه گاهی میگم اگر برگشت که جواب مثبت رو بهش میدم ولی اگر برنگشت چیزی از دست نخواهم داد بازم موقعیت های خوب یا شاید بهتر برام میادتازه اگر واقعا قسمتم با ایشون باشه هیچ چیز جلوی این ازدواجو نمیتونه بگیره و اون دوباره میاد من خیلی به قسمت تو ازدواج اعتقاد دارم 8-حاج آقا واقعا نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنید و اگر جایی دارم اشتباه میکنم بهم بگید درک میکنم که سرتون خیلی شلوغه باور کنید من سعی کردم همیشه تو سایت جستجو کنم و کمتر مزاحم وقت شما بشم و جواب سوالاتم رو هم با جستجو کردن میگیرم ولی لطفا اینو جواب بدید اگر قابل جواب دادن هم نیست حداقل یه جواب بدید که من بفهمم درست تو سایت عضو شدم لطفا اگر جواب دادید شهر محل سکونت آقا پسر رو نقطه چین کنید وقتتون رو خیلی گرفتم شرمنده- سایت فوق العاده ای دارید من که هر وقت میرم تو سایت زودتر از یکی دو ساعت نمیتونم بیرون بیام از بس که جالب و خوب هست-سپاسگذارم موفق باشید
- [سایر] سلام لطفا به این مقاله که در سایت ایرانیکا درج شده بود و توسط رهام برکچی زاده نوشته شده است پاسخ بدهید که به نوعی فلسفه اسلامی را ( به قول نویسنده مقاله ) زیر سؤال می برد. متن مقاله: برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود. بسیاری از فلاسفه از هیوم گرفته تا میل و راسل معتقد بودند که تمثیل مورد استفاده در برهان نظم از لحاظ منطقی، قیاس معتبری نیست و مسلما نمی تواند ضامن یک نتیجه ی یقینی و الزامی باشد. آنها معتقد هستند استفاده از روش تمثیل تنها در شرایطی مقدور است که بتوان از منظر موضوع مورد بحث شباهتی اساسی بین مثال مطرح شده و شئ مورد بررسی پیدا کرد و اگر شباهت اساسی و مبتنی بر موضوع مورد بحث یافت نشود کارآمد نخواهد بود. نظر آنها این است که در برهان نظم این شباهت اساسی میان ساختار عالم و اشیاء مورد بررسی، مانند ساعت مصداق پیدا نمی کند.آنها این عدم شباهت را در نوع تجربه ای می داند که ما از عالم و اشیای مثال زده شده (مثلا ساعت ) داریم. در نگاه این دسته از فلاسفه، تجربه ی ما نسبت به ساعت و دیگر ابزار و مصنوعات انسان ساز پیشینی است اما مسلما ما چنین تجربه ای نسبت به عالم نداریم. مقصود از تجربه ی پیشینی حافظه ی ما درباره ی منشا شئ مورد نظر است. مثلا ما به خوبی می دانیم که ساعت شئی انسان ساز است زیرا واجد این تجربه هستیم که همیشه ساعتها به دست انسان ساخته شده اند و هیچ وقت خلاف این، مشاهده یا گزارش نشده است. بنابراین ذهن ما به روش استقراء و با تکیه بر تجربیات قبلی نتیجه می گیرد که ساعت شئی انسان ساز است و این می تواند ناشی از نظم ذاتی موجود در ساعت نباشد و فقط تجربه ی پیشینیمان ما را به این نتیجه برساند. اما ما هیچ وقت ناظر پیدایش جهان نبوده ایم که چنین تجربه ی پیشینی ای داشته باشیم. در نتیجه دلیلی وجود ندارد که بر مبنای آن نتیجه بگیریم در جهان نوعی نظم ذاتی غایتمند وجود دارد که مصنوع شعور آگاه و مدبر است. از اینرو این عدم مشابهت ضعف بزرگی در برهان نظم به حساب می آید. این دیدگاه خدشه ای به روش استقرائی برهان نظم وارد نمی کند و تنها روش تمثیل را از لحاظ منطقی نامعتبر می شمارد. در نتیجه می توان پذیرفت که احتمال شکل گیری تصادفی عالم بعید است و این هماهنگی و دقت موجود در پدیده ها باید هدفمند باشد. این انتقاد موجب می شود که دیگر دلیلی برای قائل شدن به علت فاعلی برای پدیده های عالم نداشته باشیم و احتمال قائم به ذات بودن پدیده ها را منتفی نشماریم در حالی که فلسفه ی الهی علت غایی را متضمن وجود علت فاعلی قائم به غیر می داند. برای مثال دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی در کتاب " محاورات درباره ی دین طبیعی " از زبان فیلون شکاک که مظهر دیدگاههای شک گرایانه ی خود هیوم است نظریه ی کلئانتس، شخصیت دیگر داستان را که به برهان نظم معتقد است، چنین نقد می کند: " اگر ما خانه ای ببینیم، کلئانتس! با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معلولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود. اما مطمانا تصدیق نخواهیم کرد که جهان چنین شباهتی به یک خانه دارد که ما بتوانیم با همان یقین و اطمینان، یک علت مشابه استنباط کنیم. یا بگوییم شباهت در اینجا تمام و کامل است. این عدم شباهت طوری روشن است که بیشترین ادعایی که می توانی بکنی فقط یک حدس و ظن و فرضی درباره ی یک علت مشابه است. ممکن است ماده، علاوه بر روح، در اصل منشا یا سرچشمه ی نظم در درون خود باشد و تصور اینکه چندین عنصر به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ممکن است به عالی ترین نظم و ترتیب در آید، از تصور اینکه صور و معانی آنها در روح بزرگ جهانی به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ی همانند به نظم و ترتیب درآِید مشکل تر نیست. آیا کسی جدا به من خواهد گفت که یک جهان منظم باید ناشی از فکر و صنعتی انسان وار باشد، زیرا که ما آن را تجربه کرده ایم؟ برای محقق ساختن این استدلال لازم است که درباره ی مبدا جهانها تجربه داشته باشیم و مطمانا این کافی نیست که دیده باشیم که کشتی ها و شهرها ناشی از صنعت و اختراع انسانی است. ...آیا می توانی ادعا کنی که چنین شباهتی را میان ساخت یک خانه و پیدایش یک جهان نشان دهی؟ آیا طبیعت را در چنان وضعی همانند نخستین نظم و ترتیب عناصر دیده ای؟ آیا جهانها زیر چشم تو صورت پذیرفته اند وآیا فرصت و مجال آن را داشته ای که تمام پیشرفت ( فنومن ) را از نخستین ظهور نظم تا کمال نهایی آن مشاهده کنی؟ اگر داشته ای پس تجربه ی خود را ذکر کن و نظریه ی خویش را ارائه ده. ثانیا تو بنا به نظریه ی خودت دلیلی نداری برای اسناد کمال به خدا، یا برای این فرض که او از هر خطا و اشتباه یا بی نظمی در افعال خود منزه و مبرا است... لااقل باید اعتراف کنی که برای ما غیر ممکن است که با افکار و انظار محدود خود بگوییم که آیا این نظام اگر با سایر نظامهای ممکن و حتی واقعی مقایسه شود، شامل اشتباهات و خطاهای بزرگ است یا شایسته ی تحسین و تقدیری شگرف؟ آیا یک روستایی اگر " انئید " ( شعر حماسی ویرژیل ) برای او خوانده شود می تواند اظهار نظر کند که آن شعر مطلقا بی عیب است، یا مقام شایسته ی آن را در میان محصولات هوش انسانی تعیین کند در حالی که وی هیچ محصول دیگری هرگز ندیده است؟ اما اگر این عالم محصول کاملی باشد باز هم نامعلوم و مشکوک است که همه ی خوبی های آن اثر را بتوان به حق به سازنده ی آن نسبت داد. اگر یک کشتی را بررسی کنی، البته اندیشه ی عالی و بلند درباره ی هوشمندی سازنده ی چنین ماشین پیچیده و سودمند و زیبایی پیدا خواهیم کرد، اما وقتی دانستیم که آن مکانیک دان کودنی است که به دیگران تاسی کرده و از صنعتی تقلید نموده که طی ادوار و اعصار متوالی پس از بسی آزمایشها و اشتباهات و تصحیحات و سنجشها و گفتگوها تدریجا اصلاح شده و پیشرفت کرده است، آیا باز نسبت به او همان احساس را خواهیم داشت؟ پیش از اینکه نظام موجود رقم زده شود، ممکن است عوالم بسیار در سراسر ازل سرهم بندی شده باشد و پیشرفت و بهبود، آهسته اما مداوم در طی ادوار و اعصار نامتناهی، صنعت ساخت جهان را پیش برده باشد. در چنین مسائلی چه کسی می تواند تعیین کند که حقیقت چیست و حتی که می تواند حدس بزند که در میان بسی فرضها که ممکن است پیشنهاد یا تصور شود، فرضی که بیشتر احتمال وقوع دارد کدام است؟ ما هیچ معلوماتی برای اظهار نظر درباره ی تکوین جهان ( نظر درباره ی مبادی جهان ) نداریم. تجربه ی ما که خود، هم از جهت قلمرو و هم از حیث دوام و استمرار، این قدر ناقص و محدود است نمی تواند هیچ فرضیه ای درباره ی کل اشیا به ما تلقین کند. اما اگر ما ناگزیر و لزوما باید فرضیه ای برگزینیم، بر حسب چه قاعده ای بایستی انتخاب خود را معیین کنیم؟ آیا قاعده ی دیگری غیر از بیشتر بودن شباهت میان اشیای مورد مقایسه وجود دارد؟ و آیا یک گیاه یا یک حیوان که با رویش و زایش بوجود می آید بیش از یک ماشین مصنوعی که از عقل و تدبیر ناشی می شود، شباهت قوی تری به عالم ندارد؟ استدلال تمثیلی که در آن برهان بکار رفته، به فرض اینکه وجود ناظمی را ثابت کند به هیچ وجه مشعر بر صفات پسندیده ای که به آن ناظم نسبت می دهند نیست. تصور خداوندی نیکوکار و عادل و مهربان از مقایسه ی آثار طبیعی با اعمال انسان نتیجه نمی شود. اگر آن ناظم فرض شود که مانند انسان است، دیگر دلیل نداریم برای این فرض که صفت اخلاقی خاصی وجود دارد که متعلق به خالق طبیعت است. وقتی کسی محصول ( یعنی طبیعت )
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)
- [آیت الله اردبیلی] نماز مهمترین اعمال دین است که اگر مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع شود، عبادتهای دیگر نیز قبول میشوند و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز قبول نمیشوند. همان گونه که اگر انسان هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند چرکی در بدن او باقی نمیماند، نمازهای پنجگانه نیز انسان را از گناهان و پلیدیها پاک میکنند. سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را کم ارزش و سبک میشمارد، مانند کسی است که نماز نمیخواند. خداوند در ابتدای سوره بقره نماز را از ویژگیهای پرهیزگاران و سبب برخورداری از هدایت قرآنی و در سوره مؤمنون مراقبت بر انجام نماز و خشوع در هنگام نماز را از ویژگیهای مؤمنان بر شمرده است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است. روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند؛ مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجود خود را به طور کامل بجا نیاورد. حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی که نمازش به این نحو است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است! پس انسان باید مراقب باشد که با عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع، خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن میگوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند متعال بسیار کوچک و ناچیز ببیند. همچنین نمازگزار باید توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نمازند، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن مال حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. همچنین سزاوار است اعمالی را که ثواب نماز را کم میکند، بجا نیاورد، مثلاً در حال خوابآلودگی و خودداری از ادرار به نماز نایستد و در هنگام نماز ه آسمان نگاه نکند و نیز اعمالی را که ثواب نماز را زیاد میکند بجا آورد، مثلاً انگشتری عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید.