رشد دینی و مذهبی، در واقع تابعی از رشد شناختی و عاطفی و اجتماعی است؛ برای ایجاد رشد دینی، از داده های گرایش های مختلف روان شناسی استفاده می شود. اساساً خانواده باورهای مذهبی را به کودکان، نوجوانان و جوانان انتقال می دهد و مدرسه و اماکن مذهبی نیز نقش ثانوی خود را در این انتقال ایفا می کنند. باورهای مذهبی، هم در تفکر فرد درباره ی هستی، هم در احساسات و عواطف او نسبت به خود و دیگران، و هم در رفتار و برخورد با مسائلی که با آنها روبه روست، تأثیر مسلّمی دارد.[1] در مطالعاتی که در مورد رابطه ی میان مذهبی بودن مادر و پدر بر اساس دو عاملِ نگرش مادر و پدر نسبت به اهمیت مذهب، و شرکت آنان در تکالیف مذهبی و مذهبی شدن فرزندان صورت گرفت[2] این نتیجه به دست آمد که نقش مادر در مذهبی شدن دختر و نقش پدر در مذهبی شدن پسر بیش تر است و در صورتی که مادر و پدر در عقاید و اعمال مذهبی با یکدیگر اتفاِ داشته باشند، این تأثیر هم بر دختران و هم بر پسران، بیش تر خواهد بود؛ هم چنین وقتی که اتفاِ نظر مذهبی بین پدر و مادر وجود نداشته باشد، تأثیر پدر بر تربیت مذهبی فرزندان بیش تر است. اوزارک[3] (1986) نشان داده است که شرکت والدین در مراسم مذهبی، باعث انتقال باورهای مذهبی به نوجوانان می شود؛ ثبات و استمرار عقاید والدین ، نقشی بسیار اساسی در این باورها دارد. نقش خانواده نسبت به فرزندان نباید تنها، کنترل یا حمایت باشد؛ بلکه حمایت و کنترل در کنار یکدیگر ، مفیدترین راه است؛ همین طور وجود تعارض بین والدین و فرزندان، مانع انتقال ارزش های دینی به فرزندان نوجوان می شود. تقریباً در همه ی کشورها، نوجوانان و جوانان عموماً به مذهب علاقه نشان می دهند؛ کوشش های والدین و سایر بزرگسالان و مؤسسات دولتی و غیر دولتی، در این خصوص نقش قابل توجهی دارد. تحقیقات نشان می دهد که مردم نوعاً دین خود را تغییر نمی دهند؛ اگر تغییری در عقاید پایه ای افراد پیش آید، عموماً در دوره ی نوجوانی و اوایل جوانی است. در تمام ادیان الهی، دوره ی نوجوانی به عنوان دوره ی آغاز عمل به آداب و شعایر دینی و دوره ی آموزش عملیِ دین داری به حساب می آید. در این دوره، عبادت مستمر در خانه و مسجد و کنشت و کلیسا و سایر اماکن مذهبی به نوجوانان تکلیف می شود؛ و آنان نیز اگر در خانواده های مذهبی رشد یافته، و حرمت نهادن به اصول و بنیادهای دینی را آموخته باشند، با علاقه مندی، به دین روی می آورند و هویت مذهبی خود را شکل می دهند. افراد در دوره ی نوجوانی، هم از نظر احساس نیاز به پرستشِ کمالِ مطلق و هم از بابت تفکر انتزاعی، برای روی آوردن به دین و فهم مفاهیم پیچیده ی دینی، آمادگی های مقدماتی احساسی و ذهنی را به دست می آورند؛ و خانواده و مدرسه و مراکز دینی، فرصت مناسبی در اختیار دارند که باور و رفتار دینی را به آنان بیاموزند. آمادگی های انگیزشی و احساسی و عقلانی دینی از درون فرد جوانه می زند و محیط تربیتی بیرونی اگر جاذبه های مناسب و روش های درستی را به کار گیرد، می تواند ایمان مذهبی نوجوان را تقویت کند و عشق به عالی ترین تکیه گاه روح انسان ، یعنی خداوند را در دل و جان او بنشاند. باورهای مذهبی نوجوانان، منعکس کننده ی سطح رشد شناختی آنان نیز هست. این باورها، در فاصله ی سنی 12 تا 18 سالگی، از حالت خشک و لفظی خود خارج می شود و جنبه ی انتزاعی پرقدرتی به خود می گیرد؛ مثلا مفهوم خداوند، که در سال های قبل از نوجوانی به صورت پدری توانا و دانا و مهربان بود، در دوره ی نوجوانی به صورت برترین وجود مجرد و بی همتا در ذهن و دل نوجوان جای می گیرد. آنچه از تحقیقات برمی آید این است که عامل بی اعتقادی گروهی از نوجوانان و جوانان به مذهب، عمل کردهای نادرست متولیان رسمی مذهب و برخی نگرش ها و دستورالعمل هایی است که به اصل باورهای دینی لطمه می زند . ماسن (1990) و واکر (1995) نشان می دهند که بسیاری از نوجوانان و جوانان آمریکایی معتقدند که عمل کردهای کلیسا برای فهم وضعیت و نیازهای آنان در مسائل مختلف ، از جمله نیازهای جنسی آنان ، تناسبی با واقعیت های زندگی نوجوانان و جوانان ندارد.[4] پی نوشتها: [1]. ر.ک: حسن لطف آبادی، (روان شناسی رشد اخلاقی)، فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 29، ص 76. [2]. همان، ص 78. [3]. ozarok. [4]. ر.ک: لطف آبادی، روان شناسی رشد اخلاِ...، ص 4244. منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
رشد دینی و مذهبی، در واقع تابعی از رشد شناختی و عاطفی و اجتماعی است؛ برای ایجاد رشد دینی، از داده های گرایش های مختلف روان شناسی استفاده می شود.
اساساً خانواده باورهای مذهبی را به کودکان، نوجوانان و جوانان انتقال می دهد و مدرسه و اماکن مذهبی نیز نقش ثانوی خود را در این انتقال ایفا می کنند. باورهای مذهبی، هم در تفکر فرد درباره ی هستی، هم در احساسات و عواطف او نسبت به خود و دیگران، و هم در رفتار و برخورد با مسائلی که با آنها روبه روست، تأثیر مسلّمی دارد.[1]
در مطالعاتی که در مورد رابطه ی میان مذهبی بودن مادر و پدر بر اساس دو عاملِ نگرش مادر و پدر نسبت به اهمیت مذهب، و شرکت آنان در تکالیف مذهبی و مذهبی شدن فرزندان صورت گرفت[2] این نتیجه به دست آمد که نقش مادر در مذهبی شدن دختر و نقش پدر در مذهبی شدن پسر بیش تر است و در صورتی که مادر و پدر در عقاید و اعمال مذهبی با یکدیگر اتفاِ داشته باشند، این تأثیر هم بر دختران و هم بر پسران، بیش تر خواهد بود؛ هم چنین وقتی که اتفاِ نظر مذهبی بین پدر و مادر وجود نداشته باشد، تأثیر پدر بر تربیت مذهبی فرزندان بیش تر است.
اوزارک[3] (1986) نشان داده است که شرکت والدین در مراسم مذهبی، باعث انتقال باورهای مذهبی به نوجوانان می شود؛ ثبات و استمرار عقاید والدین ، نقشی بسیار اساسی در این باورها دارد. نقش خانواده نسبت به فرزندان نباید تنها، کنترل یا حمایت باشد؛ بلکه حمایت و کنترل در کنار یکدیگر ، مفیدترین راه است؛ همین طور وجود تعارض بین والدین و فرزندان، مانع انتقال ارزش های دینی به فرزندان نوجوان می شود.
تقریباً در همه ی کشورها، نوجوانان و جوانان عموماً به مذهب علاقه نشان می دهند؛ کوشش های والدین و سایر بزرگسالان و مؤسسات دولتی و غیر دولتی، در این خصوص نقش قابل توجهی دارد. تحقیقات نشان می دهد که مردم نوعاً دین خود را تغییر نمی دهند؛ اگر تغییری در عقاید پایه ای افراد پیش آید، عموماً در دوره ی نوجوانی و اوایل جوانی است.
در تمام ادیان الهی، دوره ی نوجوانی به عنوان دوره ی آغاز عمل به آداب و شعایر دینی و دوره ی آموزش عملیِ دین داری به حساب می آید. در این دوره، عبادت مستمر در خانه و مسجد و کنشت و کلیسا و سایر اماکن مذهبی به نوجوانان تکلیف می شود؛ و آنان نیز اگر در خانواده های مذهبی رشد یافته، و حرمت نهادن به اصول و بنیادهای دینی را آموخته باشند، با علاقه مندی، به دین روی می آورند و هویت مذهبی خود را شکل می دهند.
افراد در دوره ی نوجوانی، هم از نظر احساس نیاز به پرستشِ کمالِ مطلق و هم از بابت تفکر انتزاعی، برای روی آوردن به دین و فهم مفاهیم پیچیده ی دینی، آمادگی های مقدماتی احساسی و ذهنی را به دست می آورند؛ و خانواده و مدرسه و مراکز دینی، فرصت مناسبی در اختیار دارند که باور و رفتار دینی را به آنان بیاموزند. آمادگی های انگیزشی و احساسی و عقلانی دینی از درون فرد جوانه می زند و محیط تربیتی بیرونی اگر جاذبه های مناسب و روش های درستی را به کار گیرد، می تواند ایمان مذهبی نوجوان را تقویت کند و عشق به عالی ترین تکیه گاه روح انسان ، یعنی خداوند را در دل و جان او بنشاند.
باورهای مذهبی نوجوانان، منعکس کننده ی سطح رشد شناختی آنان نیز هست. این باورها، در فاصله ی سنی 12 تا 18 سالگی، از حالت خشک و لفظی خود خارج می شود و جنبه ی انتزاعی پرقدرتی به خود می گیرد؛ مثلا مفهوم خداوند، که در سال های قبل از نوجوانی به صورت پدری توانا و دانا و مهربان بود، در دوره ی نوجوانی به صورت برترین وجود مجرد و بی همتا در ذهن و دل نوجوان جای می گیرد.
آنچه از تحقیقات برمی آید این است که عامل بی اعتقادی گروهی از نوجوانان و جوانان به مذهب، عمل کردهای نادرست متولیان رسمی مذهب و برخی نگرش ها و دستورالعمل هایی است که به اصل باورهای دینی لطمه می زند . ماسن (1990) و واکر (1995) نشان می دهند که بسیاری از نوجوانان و جوانان آمریکایی معتقدند که عمل کردهای کلیسا برای فهم وضعیت و نیازهای آنان در مسائل مختلف ، از جمله نیازهای جنسی آنان ، تناسبی با واقعیت های زندگی نوجوانان و جوانان ندارد.[4]
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: حسن لطف آبادی، (روان شناسی رشد اخلاقی)، فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 29، ص 76.
[2]. همان، ص 78.
[3]. ozarok.
[4]. ر.ک: لطف آبادی، روان شناسی رشد اخلاِ...، ص 4244.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
- [سایر] رشد ارزش های اخلاقی و فرهنگی در نوجوانان و جوانان چگونه است؟ آیا با افراد دیگر متفاوت است؟
- [سایر] برای این که خانواده در زمینه دینی و مسائل مذهبی بتواند رشد داشته باشد چه باید کرد؟
- [سایر] برای حفظ بهتر قرآن، در سه رده سنّی نونهالان، نوجوانان و جوانان چه روشی مناسب است؟
- [آیت الله بهجت] یادگیری خوانندگی یا نوازندگی موسیقی توسط جوانان و نوجوانان چه حکمی دارد؟
- [سایر] برای حفظ بهتر قرآن، در سه ردة سنّی نونهالان، نوجوانان و جوانان چه روشی مناسب است، بیان نمائید؟
- [سایر] مقصود از روش القای غیر مستقیم در تربیت دینی کودکان و نوجوانان چیست؟
- [سایر] مشکلات عینی ای که نوجوانان و جوانان، به خصوص در جامعه ی ایران بدان مبتلا هستند کدامند و حلّ آنها چگونه ممکن است؟
- [سایر] چرا غالباً با مطرح شدن بحث تهاجم فرهنگی، اذهان متوجه نوجوان و جوان می شود؟ مگر تنها عناصر موجود در فرهنگ یک جامعه، نوجوانان و جوانان اند؟
- [سایر] تفریحات اسلامی چه هستند؟ بهترین تفریح که در دیدارهای دستهجمعی برای جوانان، نوجوانان و بزرگسالان مفید است، از نظر اسلام چیستند؟
- [سایر] علت استقبال جوانان مذهبی از عرفان های کاذب و ساختگی چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه با پول خُمس داده یا پولی که خُمس ندارد، خانه یا ملکی بخرد، چنانچه قصد او تجارت با آن نباشد بلکه بخواهد خود از آن استفاده نماید، در این صورت ترقّی قیمت آن خُمس ندارد و اگر آن را به ملک دیگری تبدیل کند نیز خُمس ندارد؛ ولی اگر آن را بیشتر از آنچه خریده بفروشد، چنانچه رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول نباشد بلکه ترقّی به خاطر قیمت بازار باشد و از مخارج سالانه زیاد بیاید، باید خُمس ترقی قیمت آن را بپردازد و همچنین اگر قصد او تجارت با آن باشد و یک سال از ترقّی قیمت آن بگذرد، چنانچه رشد قیمت بر اثر کاهش ارزش پول نباشد و امکان فروش داشته باشد به گونهای که در نظر مردم سود موجود حساب شود، خُمس ترقّی قیمت را باید بپردازد.
- [آیت الله اردبیلی] اقدام به تأسیس مجامع فرهنگی یا نشر کتب و نشریات مفید یا تولید برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مشابه آن که موجب تقویت پایههای عقیدتی، اخلاقی و عملی و یا رشد افکار و بالا رفتن سطح معلومات اجتماعی و دینی مردم میشود، از وظایف مهمّی است که شایسته است افراد به اندازه قدرت و توان خود به آن عمل نمایند و ممانعت از آن جایز نیست.
- [آیت الله مظاهری] چادر یک حجاب مذهبی و ملّی است و اگر زنها آن را از دست بدهند و یا- العیاذ باللَّه- در جامعه به صورت ضدِّ ارزش درآید، خسارت فراوانی دارد، و زن ایرانی که همیشه حتّی قبل از اسلام شهرت به عفّت داشته، نباید این حجاب مذهبی و ملّی را از دست بدهد، و باید زنهای با عفّت و مردهای با غیرت بدانند که از دست دادن آن، مقدّمه برای بدحجابی و بیحجابی است، و اگر چنین شد-- العیاذ باللَّه- گناه آن دامنگیر کسی میشود که آن مقدّمه را فراهم نموده است، علاوه بر اینها، از مسائل قبل معلوم شد که در بسیاری از موارد، زن باید صورت و دستهای خود را از نامحرم بپوشاند و پوشانیدن صورت، احتیاج به چادر دارد.
- [آیت الله سیستانی] سفتهها دو گونه است: 1 آنچه گویای بدهی واقعی است، به این صورت که امضاکننده آن بدهکار کسی است که سفته به نام او صادر شده است. 2 آنچه گویای بدهی واقعی نیست. در مورد اوّل، جایز است که طلبکار طلب مدتدار خود را که در ذمه بدهکار ثابت است، نقداً به مبلغی کمتر بفروشد، مانند آن که طلبش صد تومان باشد، و آن را به نود تومان نقداً بفروشد (البته، فروش مدتدار آن جایز نیست، زیرا فروش دین به دین است) و پس از آن بانک یا دیگری میتواند از بدهکار (امضاکننده سفته) در زمان استحقاق، قیمت آن را مطالبه نماید. اما در مورد دوّم، برای طلبکار صوری، فروش سفته جایز نیست، زیرا واقعاً دَینی وجود ندارد و ذمه امضاکننده آن مشغول نیست و صرفاً برای تنزیل صادر شده است. لذا به سفته دوستانه معروف است. با این حال، میتوان تنزیل آن را به شکل دیگری مشروع دانست، به این صورت که امضاکننده سفته، استفادهکننده را وکیل میکند تا مقدار سفته را در ذمه امضاکننده بفروشد به پولی دیگر و به قیمتی کمتر از ارزش آن. مثلاً اگر سفته (50) دینار عراقی باشد و ارزش واقعی آن (1100) تومان باشد استفادهکننده به وکالت از امضاکننده (50) دینار در ذمه او میفروشد به (1000) تومان. پس از این معامله، ذمه امضاکننده سفته به (50) دینار مشغول میشود و استفادهکننده هزار تومانی که ملک امضاء کننده است دریافت میکند. سپس استفادهکننده هزار تومان را به وکالت از امضاکننده به خودش میفروشد در مقابل 50 دینار در ذمه خودش، در نتیجه ذمه او برای امضاکننده به مقدار همان پنجاه دینار که امضاکننده بدهکار بانک است بدهکار میشود. لکن این راه فایده کمی دارد، چون فقط در جایی مفید است که تنزیل با پول خارجی صورت بگیرد، اما در مورد پول رایج کشور، اثری ندارد، زیرا تصحیح آن با بیع با توجه به اشکالی که در بیع معدود با تفاضل گذشت ممکن نیست. اما تنزیل قیمت سفته صوری نزد بانک به نحو قرض، به این صورت که قرض گیرنده و استفادهکننده از سفته مبلغی کمتر از قیمت اسمی سفته از بانک قرض کند و بانک را به امضاکننده سفته که بدهکار نیست، برای وصول تمام قیمت آن حواله دهد، ربا و حرام است؛ زیرا شرط بانک کاستن مقداری از مبلغ سفته را در حقیقت شرط دریافت مازاد و حرام است، اگرچه این مازاد به ازای مهلت دادن نباشد، بلکه به عنوان انجام پارهای عملیات بانکی، مانند ثبت بدهی و تحصیل آن باشد، چونکه قرض دهنده حق ندارد بر قرض گیرنده شرطی بگذارد که در آن نفع مالی برای او داشته باشد. حکم فوق در مورد بانکهای خصوصی است، اما در مورد بانکهای دولتی یا مشترک، میتوان برای رهایی از مشکل ربا، بدین گونه عمل کرد که استفادهکننده، در تنزیل سفته قصد فروش و قرض نداشته باشد، بلکه مقصودش دستیابی به مال مجهولالمالک باشد. در این صورت میتوان با اجازه حاکم شرع آن را گرفت و سپس در آن تصرف کرد و هرگاه در پایان مدت، بانک به امضاکننده سفته رجوع کرد و او را به پرداخت قیمت آن وادار نمود، امضاکننده نیز میتواند برای دریافت بَدَل آنچه پرداخته است به استفادهکننده رجوع نماید، اگر به خواست او آن را امضا کرده باشد. 1. گاه ادّعا میشود که بیع با قرض از جهت دیگری نیز اختلاف دارد، به این صورت که در بیع باید میان عوض و معوّض اختلافی باشد، و بدون آن بیع تحقق پیدا نمیکند، حال آنکه در قرض چنین اختلافی لازم نیست. در نتیجه اگر کسی صد دینار را به صد و ده دینار در ذمه مشتری بفروشد، باید میان آن دو اختلافی باشد، به این صورت که فرضاً یکی دینار عراقی و دیگری دینار اردنی باشد، و اگر هر دو دینار عراقی از یک نوع و یک چاپ باشند، قرضی است به صورت بیع؛ زیرا عوض و معوض اختلافی ندارند، و چون یک طرف زیادتی دارد ربا و حرام است. لکن این گفته روشن نیست، زیرا برای تحقق اختلاف میان عوضین کافی است در ظرف انشاء بیع، این دو متفاوت باشند، مثلاً معوّض عین شخصی، و عوض کلّی در ذمه باشد، مضافاً بر آن، لازمه این نظر صحت بیع بیست کیلو گندم، به معادل آن به صورت نسیه است، با این ادّعا که قرض غیر ربوی است، گر چه به صورت بیع است. حال آنکه همانطور که خود گوینده نیز بدان معترف است این مورد از قبیل بیع یکی از مثلین با مازاد حکمی است که ربا و حرام است.