مقدمه معنای عشق در لغت، (عشق) را محبت شدید و علاقه ی افراطی و دل بستگی زیاد نسبت به یک شیء و یا یک شخص معرفی کرده اند. محقق بزرگ خواجه طوسی در شرح اشارت بوعلی می نویسد: (والحب اذا افراط سمی عشقا؛ محبتی که از اندازه زیادتر شود و از حد خود بگذرد، عشق می نامند). آیت الله جوادی آملی نیز در کتاب حماسه و عرفان به همین معنا اشاره دارند. ریشه ی این واژه از (عشقه) گرفته شده است، و آن نام گیاهی است که بر تنه ی درخت می پیچد، آب آن را می خورد، رنگ آن را زرد می کند و بالاخره آن را خشک می کند و خود با طراوت می ماند.(1) اما در اصطلاح: عشق را از کیفیات نفسانی قلمداد می کنند که به سبب سیطره ی شدید تفکر در زیبایی و نیکویی محبوب و کثرت مشاهده ی شئون اطوار و آثار حسن معشوق در نفس و جان آدمی تحقق می یابد.(2) از نظر بوعلی عشق حقیقی در تمام موجودات ساری و جاری است. عشق حقیقی همان ابتهاج، سرور، نشاط ناشی از تصور ذات معشوق می باشد.(3) عشق در قرآن و روایات واژه ی (عشق) در قرآن نیامده اما مفهوم آن که محبت شدید و دل باختن به محبوب می باشد، وجود دارد. در سوره ی بقره آیه ی 165 می خوانیم: (الذین آمنوا اشد حبا لله؛ و[لی] کسانی که ایمان آورده اند خدا را بیشتر دوست دارند). گروهی از مترجمان و مفسران (اشد حبا) را به عشق ترجمه کرده اند. در سوره ی یوسف نیز آمده است: وقتی جریان محبت و علاقه ی شدید زلیخا به یوسف در شهر منعکس شد، گروهی از زنان شهر گفتند: همسر عزیز، جوانش (غلامش) را به سوی خود دعوت می کند عشق این جوان در اعماق قلبش نفوذ کرده است. در روایات واژه ی عشق و مفهوم آن به طور مستقیم به کار رفته است، برای نمونه از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است: (افضل الناس من عشق العباده فعانقها واحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها؛(4) بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و با عبادت هم آغوش گردد و از قلب، دوستش بدارد و آن را با بدن انجام دهد و خود را در اختیار آن قرار بگذارد.) سخن دیگر از امیر بیان و مولای متقیان در خطبه ی 108 نهج البلاغه است: (من عشق شیئا غشی بصره و امرض قلبه و ...؛ هر کس عاشق چیزی شود، آن چیز چشمش را کور می سازد و دلش را بیمار می گرداند [به طوری که عیب آن را ننگریسته، زشتی اش را نیکو بیند].) این محبت شدید در دعا ها و مناجات اهل بیت نیز به کار رفته است.(5) عشق در کلام بزرگان یکی از موهبت های بزرگ و ارزشمند الهی به انسان خاکی، کیمیای ناشناخته ی عشق است، حالتی که منشأ تمام کمالات والای نفسانی و یکی از مهم ترین عوامل حرکت، آگاهی و رشد در انسان بوده و جایگاه والای قلب، مکان و ظرف آن می باشد. حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی این آستان بوسد که سر در آستین دارد (6) به فرموده ی برخی، عشق ستاره ای برافروخته از تجلی حسن معشوق ازلی است که آدمی و پری، طنین هستی اویند و آن قدر این عشق مقدس است که دست فرشته به آن نرسد. عشق معجونی است که همه ی جهان زنده به او و جنبش افلاک به برکت او است. مولانا عشق را وصف ایزد و از اوصاف خداوند بی نیاز می داند. عشق از اوصاف خدای بی نیاز عاشقی بر غیر او باشد مجاز (7) عشق رها شدن از پلیدی ها و عیب ها، و سوختن در برق عشق، نوازشگر دل و روح آدمی است. هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و جمله عیبی پاک شد (8) در پایان یادآور می شویم که صدرالمتالهین عارف و حکیم نامور می گوید: (عشق) عین (وجود) و وجود عین عشق است و هر دو عین حسن و جمال اند و مراتب و درجات عشق به اندازه ی مراتب وجود است و این دو با هم ملازم بوده و بین تمام موجودات عالم جریان دارند.(9) انواع عشق برای عشق تقسیم بندی های متعددی نقل شده، ولی معروف ترین آن ها به قرار ذیل است: یک. عشق حقیقی که همان محبت الهی و عشق به لقای محبوب حقیقی یعنی ذات احدیت است. دو. عشق مجازی عشق های غیر حقیقی، زودگذر و ظاهری که بین موجودات وجود دارد و منحصر به انسان هم نیست، بلکه ممکن است یک طرف انسان و طرف دیگر موجودات دیگر باشند. یادآور می شویم که عشق های وهمی و خیالی در محدوده ی عشق های مجازی است. راه حل ها با توجه به این مقدماتی که بیان شد و تقسیماتی که درباره ی عشق مطرح گردید، اینک به این مسئله توجه می نماییم که اگر جوانی به دلایلی گرفتار عشق های مجازی شد و در وجود خود احساس گناه کرد، برای معتدل کردن این عشق چه باید بکند. آنچه مهم است کنترل عقلانی و دینی این احساسات می باشد تا فرد دچار گرفتاری ها و درد های جسمی و روحی نگردد و این علاقه و دوست داشتن در مسیر معین و به اندازه ی مشخص جهت دهی شود، و در غیر این صورت موجب بر هم خوردن برنامه ی سعادت او می گردد. حکما گفته اند: (شدت و ضعف محبت) متناسب است با (میزان درک کمال محبوب)؛ توضیح مطلب این که: هر چه (معرفت و آگاهی) انسان نسبت به خوبی ها و کمالات محبوب بیشتر شود، (محبت) به او نیز بیشتر می شود، برای مثال، شما شخصی را به عنوان دوست انتخاب می کنید، در هر ملاقات و ارتباط جدید هر چه از خوبی های او باخبر می شوید، محبت شما به او بیشتر می شود. مثلاً در ملاقات اولی به خاطر ورزشکار بودن به او علاقه مند می شوید، ولی بعد متوجه می شوید دانش آموز موفقی نیز هست و در کنار درس و موفقیت در ورزش، حافظ قرآن نیز می باشد، و خلاصه هر چه از کمالات و خوبی های او بیشتر آگاه می شوید، علاقه ی شما به او بیشتر می شود.(10) با توجه به مطالبی که گذشت، می بینیم گاهی برخی افراد به یکدیگر علاقه مند می شوند، در حالی که هیچ شناختی نسبت به هم ندارند و بعد هم که ملاقات ها بیشتر می شود، کمال و خوبی خاصی در محبوب خود نمی بیند، ولی علاقه ی او بیشتر می شود و این محبت آن قدر شدید می شود که گاهی به مرحله ی عشق می رسد. این واقعیت چطور با آن قاعده ی بالا سازگار است؟! قاعده ی یاد شده می گوید: (هر چه کمالات بیشتر باشد، علاقه بیشتر می شود.) ولی این جا می بینیم کمالی وجود ندارد، ولی علاقه و عشق آمده. به نظر می رسد پاسخ این باشد که برخی افراد به ویژه بعضی جوانان پس از ملاقات اول و علاقه ی ابتدایی که به محبوب خود پیدا می کنند، از محبوب خود یک شخصیت ایده آل و با کمالی در ذهن خود می سازند و به آن شخصیت که در ذهن و خیال خود دارند، علاقه مند می شوند و هر روز کمالاتی را برای او فرض می کنند و خوبی هایی را برای او توهم می کنند، و بر اساس آن شخصیت و محبوب خیالی و مفروض که برای خود ساخته اند، محبتشان بیشتر می شود و عشق، علاقه و دفاع از او نیز لحظه به لحظه افزایش می یابد. این در حالی است که خود او می داند و همه ی اطرافیان نیز می دانند که آن محبوب این کمالات را که ندارد هیچ، ارزش این همه دفاع و وقت صرف او کردن را نیز ندارد، اما او کمالات و ارزش هایی را برای او تصور کرده و دارد با آن عشق بازی می کند تا حدی که معایب او اصلا دیده نمی شود و گاهی (معایب) را نیز (محاسن) می شمارد.(11) راه حل اول به نظر می رسد انسان برای خروج از این بن بست و رهایی از بند عشق های مجازی این چنینی باید قدری (تفکر) کند و شخصیت محبوب خود را از زیر ذره بین (عقل) بگذراند و ببیند آیا واقعاً او این همه کمال را دارد و آیا اصلاً عیبی ندارد که این مقدار برای او ارزش قائل شده است؟! به سخن دیگر چنین افرادی اگر به واقعیت گرایی نزدیک شوند و از خیال بافی و توهم فاصله بگیرند، بخش عمده ای از مشکلشان حل می شود و محبت آن ها به افراد اعتدال می یابد. راه حل دوم نکته ی قابل توجه دیگر این است که نیاز های (عاطفی) و (جنسی) دو عاملی هستند که انسان را به سوی دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران سوق می دهند و این امری طبیعی است. با توجه به این نکته باید ببینیم این عشقی که ایجاد شده آیا ریشه ی عاطفی دارد یا ریشه ی جنسی اگر علاقه ی جنسی است آیا معشوق از جنس مخالف است یا همجنس، و هر یک از این موارد پاسخ خاص خود را می طلبد که به اجمال اشاره می کنیم. اگر ریشه ی این عشق و علاقه که انسان را به این مشکل گرفتار کرده، مسائل (عاطفی) باشد، شخص باید این خلأ را از دورن خانواده پر کند. با علاقه به پدر و مادر و دیگر افراد خانواده می توان این خلأ عاطفی را از بین برد تا نیاز به جایگزینی افراد دیگر نبوده و در دام عشق های مهلک مجازی گرفتار نیاید.(12) اگر این علاقه (جنسی) است و معشوق نیز از جنس موافق است، انسان باید در مورد عاقبت اخروی و دنیوی این نوع عشق و علاقه خوب فکر و مطالعه کند، چنان که حضرت علی (ع) می فرماید: (هر وقت خواستید کاری انجام دهید، نخست در عاقبت آن کار خوب تفکر نمایید.) (13) بنابراین باید توجه داشت که عاقبت اخروی این کار عذاب آلود است و عاقبت دنیوی آن افزون بر آبروریزی و لگدمال شدن شخصیت انسان، فرد را گرفتار بیماری های جسمی و روحی خطرناک و استعداد های انسان را ضایع می کند و از شکوفا شدن آن جلوگیری می کند. اما اگر این علاقه عاطفی یا جنسی به جنس مخالف است، راه حل های خود را می طلبد، از جمله: 1. انسان مسئله را با خانواده ی خود در میان بگذارد تا رسماً از معشوق مورد علاقه ی خود برای ازدواج خواستگاری کند و از این کار هراسی در دل نداشته باشد، البته این کار باید با توکل بر خدا و همراه با شناخت و مشورت با دیگران و بدون عجله و با انجام تحقیقات کامل صورت گیرد. اما اگر جواب آن ها منفی بود یا شرایط ازدواج وجود نداشت، چه باید کرد؟ 2. پس از صبر و بردباری، قاطعانه و با اراده ی محکم و با توکل بر خدا تصمیم بگیرد او را به فراموشی بسپارد، و مهم ترین عامل در این مرحله این است که مطمئن باشد در آینده ی نزدیک او را فراموش خواهد کرد و ان شاء الله همسر بهتری برای او پیدا خواهد شد. 3. ایجاد پیوند و رابطه ی قلبی عمیق با خالق زیبایی ها و کمالات، یعنی خداوند متعال، با این عقیده که هر چه زیبایی و کمال در عالم هست، از او است (14)و عشق به او، پایدار و بقیه عشق ها فانی و زودگذر است. 4. با برنامه ریزی دقیق و منظم، وقت خود را به مطالعه و ورزش و کار و تلاش و رفاقت و مجالست با دوستان مذهبی و شرکت در مجالس اهل بیت و مانند این ها، به نحو احسن بگذراند، و سعی کند از بیکاری و پرداختن به امور بیهوده و خلوت گزینی و گوشه گیری پرهیز کند، تا ذهن خود به خود از این محبت ها خالی شود. 5. دوران جوانی پر از شور و هیجان و احساس است. این نوع مسایل طبیعی است و با اندک بهانه ای به وجود می آید و با اندک بهانه و تلاشی فراموش می شود، برای مثال، همین اندازه که انسان متوجه شود محبوب او با شخص دیگری رفت و آمد می کند، از او دلگیر می شود و در نتیجه رفته رفته به قطع رابطه می انجامد. 6. در نظر خود بین عشق حقیقی که مربوط به خدا و اولیای خداست، و عشق مجازی مقایسه کند و توجه کند که عاقبت عشق حقیقی عزت نفس، حقیر شدن مشکلات، تأثیر نداشتن تعریف و مدح دیگران، احساس امنیت و آرامش و ثبات قدم داشتن و محبوب شدن پیش دیگران و نتیجه ی عشق های غیر حقیقی خفت و خواری و حقیر شدن است. در پایان یادآور می شویم که به باور عموم روان شناسان، جوانان افزون بر مطالعه ی منابعی در این خصوص، بی نیاز از مشاوره ی حضوری با کارشناسان نیستند. پی نوشت: 1. فرهنگ علوم عقلی، سید جعفر سجادی، ص 357. 2.حکمت الهی عام و خاص، به نقل از مهدی الهی قمشه ای، جلد یک، ص 139. 3. اشارات و تنبیهات شرح المحقق طوسی، جلد سوم، جزء سوم، ص 8. 4.وسائل الشیعه، ج 1، ص 83، باب 19، حدیث 2. 5.ر.ک: صحیفه ی سجادیه، و نیز مناجات مریدین از مناجات خمسه ی عشر. 6.دیوان حافظ، غزل 121. 7. مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 97. 8.دیوان حافظ، غزل یازدهم. 9.مبانی فلسفه ی عشق، محمدحسین خلیلی، ص 29. 10.این قاعده فقط بین دو انسان جاری نیست، بلکه علاقه به اشیا نیز همین گونه است، برای مثال، شما یک دستگاه صوتی یا گوشی تلفن جدید می خرید، هرچه از توانایی ها و سرویس دهی آن بیشتر آگاه می شوید، علاقه ی شما به آن شیء بیشتر می شود. 11.یا اگر حسن کوچکی هم داشته باشد، در ذهن خود پرورش می دهد و آن خوبی (کوچک) را (بزرگ) می کند و در خلوت خود به آن دلخوش می شود. 12. سعی کند عیب های نزدیکان خود را بزرگ نکند و به آن ها حسن نیت داشته باشد تا این علاقه جبران شود. و این را بداند که هر انسانی ممکن است در آداب معاشرت و اخلاق خود، معایبی را داشته باشد، چه شخص غریبه باشد و چه آشنا! فقط تفاوت در این است که عیب آشنایان و نزدیکان آشکار است، از این رو، انسان از آن ها دلگیر می شود، ولی عیب افراد غریب پنهان و انسان از آن ها بی خبر است، از این رو، عاشق آن ها می شود. 13.(اذا هممت بشی فتدبر عاقبته.). 14.با مطالعه و دقت در داستان حضرت یوسف(ع) به دست می آید که او با این عقیده توانست بر غریزه ی جنسی و عشق مجازی غلبه کند. منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، ا نتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم. rasekhoon.net
مقدمه
معنای عشق
در لغت، (عشق) را محبت شدید و علاقه ی افراطی و دل بستگی زیاد نسبت به یک شیء و یا یک شخص معرفی کرده اند. محقق بزرگ خواجه طوسی در شرح اشارت بوعلی می نویسد: (والحب اذا افراط سمی عشقا؛ محبتی که از اندازه زیادتر شود و از حد خود بگذرد، عشق می نامند).
آیت الله جوادی آملی نیز در کتاب حماسه و عرفان به همین معنا اشاره دارند.
ریشه ی این واژه از (عشقه) گرفته شده است، و آن نام گیاهی است که بر تنه ی درخت می پیچد، آب آن را می خورد، رنگ آن را زرد می کند و بالاخره آن را خشک می کند و خود با طراوت می ماند.(1)
اما در اصطلاح: عشق را از کیفیات نفسانی قلمداد می کنند که به سبب سیطره ی شدید تفکر در زیبایی و نیکویی محبوب و کثرت مشاهده ی شئون اطوار و آثار حسن معشوق در نفس و جان آدمی تحقق می یابد.(2) از نظر بوعلی عشق حقیقی در تمام موجودات ساری و جاری است. عشق حقیقی همان ابتهاج، سرور، نشاط ناشی از تصور ذات معشوق می باشد.(3)
عشق در قرآن و روایات
واژه ی (عشق) در قرآن نیامده اما مفهوم آن که محبت شدید و دل باختن به محبوب می باشد، وجود دارد. در سوره ی بقره آیه ی 165 می خوانیم: (الذین آمنوا اشد حبا لله؛ و[لی] کسانی که ایمان آورده اند خدا را بیشتر دوست دارند).
گروهی از مترجمان و مفسران (اشد حبا) را به عشق ترجمه کرده اند.
در سوره ی یوسف نیز آمده است: وقتی جریان محبت و علاقه ی شدید زلیخا به یوسف در شهر منعکس شد، گروهی از زنان شهر گفتند: همسر عزیز، جوانش (غلامش) را به سوی خود دعوت می کند عشق این جوان در اعماق قلبش نفوذ کرده است.
در روایات واژه ی عشق و مفهوم آن به طور مستقیم به کار رفته است، برای نمونه از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است:
(افضل الناس من عشق العباده فعانقها واحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها؛(4) بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و با عبادت هم آغوش گردد و از قلب، دوستش بدارد و آن را با بدن انجام دهد و خود را در اختیار آن قرار بگذارد.)
سخن دیگر از امیر بیان و مولای متقیان در خطبه ی 108 نهج البلاغه است: (من عشق شیئا غشی بصره و امرض قلبه و ...؛ هر کس عاشق چیزی شود، آن چیز چشمش را کور می سازد و دلش را بیمار می گرداند [به طوری که عیب آن را ننگریسته، زشتی اش را نیکو بیند].)
این محبت شدید در دعا ها و مناجات اهل بیت نیز به کار رفته است.(5)
عشق در کلام بزرگان
یکی از موهبت های بزرگ و ارزشمند الهی به انسان خاکی، کیمیای ناشناخته ی عشق است، حالتی که منشأ تمام کمالات والای نفسانی و یکی از مهم ترین عوامل حرکت، آگاهی و رشد در انسان بوده و جایگاه والای قلب، مکان و ظرف آن می باشد.
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی این آستان بوسد که سر در آستین دارد (6)
به فرموده ی برخی، عشق ستاره ای برافروخته از تجلی حسن معشوق ازلی است که آدمی و پری، طنین هستی اویند و آن قدر این عشق مقدس است که دست فرشته به آن نرسد. عشق معجونی است که همه ی جهان زنده به او و جنبش افلاک به برکت او است. مولانا عشق را وصف ایزد و از اوصاف خداوند بی نیاز می داند.
عشق از اوصاف خدای بی نیاز
عاشقی بر غیر او باشد مجاز (7)
عشق رها شدن از پلیدی ها و عیب ها، و سوختن در برق عشق، نوازشگر دل و روح آدمی است.
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و جمله عیبی پاک شد (8)
در پایان یادآور می شویم که صدرالمتالهین عارف و حکیم نامور می گوید: (عشق) عین (وجود) و وجود عین عشق است و هر دو عین حسن و جمال اند و مراتب و درجات عشق به اندازه ی مراتب وجود است و این دو با هم ملازم بوده و بین تمام موجودات عالم جریان دارند.(9)
انواع عشق
برای عشق تقسیم بندی های متعددی نقل شده، ولی معروف ترین آن ها به قرار ذیل است:
یک. عشق حقیقی
که همان محبت الهی و عشق به لقای محبوب حقیقی یعنی ذات احدیت است.
دو. عشق مجازی
عشق های غیر حقیقی، زودگذر و ظاهری که بین موجودات وجود دارد و منحصر به انسان هم نیست، بلکه ممکن است یک طرف انسان و طرف دیگر موجودات دیگر باشند.
یادآور می شویم که عشق های وهمی و خیالی در محدوده ی عشق های مجازی است.
راه حل ها
با توجه به این مقدماتی که بیان شد و تقسیماتی که درباره ی عشق مطرح گردید، اینک به این مسئله توجه می نماییم که اگر جوانی به دلایلی گرفتار عشق های مجازی شد و در وجود خود احساس گناه کرد، برای معتدل کردن این عشق چه باید بکند.
آنچه مهم است کنترل عقلانی و دینی این احساسات می باشد تا فرد دچار گرفتاری ها و درد های جسمی و روحی نگردد و این علاقه و دوست داشتن در مسیر معین و به اندازه ی مشخص جهت دهی شود، و در غیر این صورت موجب بر هم خوردن برنامه ی سعادت او می گردد.
حکما گفته اند: (شدت و ضعف محبت) متناسب است با (میزان درک کمال محبوب)؛ توضیح مطلب این که: هر چه (معرفت و آگاهی) انسان نسبت به خوبی ها و کمالات محبوب بیشتر شود، (محبت) به او نیز بیشتر می شود، برای مثال، شما شخصی را به عنوان دوست انتخاب می کنید، در هر ملاقات و ارتباط جدید هر چه از خوبی های او باخبر می شوید، محبت شما به او بیشتر می شود. مثلاً در ملاقات اولی به خاطر ورزشکار بودن به او علاقه مند می شوید، ولی بعد متوجه می شوید دانش آموز موفقی نیز هست و در کنار درس و موفقیت در ورزش، حافظ قرآن نیز می باشد، و خلاصه هر چه از کمالات و خوبی های او بیشتر آگاه می شوید، علاقه ی شما به او بیشتر می شود.(10)
با توجه به مطالبی که گذشت، می بینیم گاهی برخی افراد به یکدیگر علاقه مند می شوند، در حالی که هیچ شناختی نسبت به هم ندارند و بعد هم که ملاقات ها بیشتر می شود، کمال و خوبی خاصی در محبوب خود نمی بیند، ولی علاقه ی او بیشتر می شود و این محبت آن قدر شدید می شود که گاهی به مرحله ی عشق می رسد. این واقعیت چطور با آن قاعده ی بالا سازگار است؟!
قاعده ی یاد شده می گوید: (هر چه کمالات بیشتر باشد، علاقه بیشتر می شود.) ولی این جا می بینیم کمالی وجود ندارد، ولی علاقه و عشق آمده. به نظر می رسد پاسخ این باشد که برخی افراد به ویژه بعضی جوانان پس از ملاقات اول و علاقه ی ابتدایی که به محبوب خود پیدا می کنند، از محبوب خود یک شخصیت ایده آل و با کمالی در ذهن خود می سازند و به آن شخصیت که در ذهن و خیال خود دارند، علاقه مند می شوند و هر روز کمالاتی را برای او فرض می کنند و خوبی هایی را برای او توهم می کنند، و بر اساس آن شخصیت و محبوب خیالی و مفروض که برای خود ساخته اند، محبتشان بیشتر می شود و عشق، علاقه و دفاع از او نیز لحظه به لحظه افزایش می یابد. این در حالی است که خود او می داند و همه ی اطرافیان نیز می دانند که آن محبوب این کمالات را که ندارد هیچ، ارزش این همه دفاع و وقت صرف او کردن را نیز ندارد، اما او کمالات و ارزش هایی را برای او تصور کرده و دارد با آن عشق بازی می کند تا حدی که معایب او اصلا دیده نمی شود و گاهی (معایب) را نیز (محاسن) می شمارد.(11)
راه حل اول
به نظر می رسد انسان برای خروج از این بن بست و رهایی از بند عشق های مجازی این چنینی باید قدری (تفکر) کند و شخصیت محبوب خود را از زیر ذره بین (عقل) بگذراند و ببیند آیا واقعاً او این همه کمال را دارد و آیا اصلاً عیبی ندارد که این مقدار برای او ارزش قائل شده است؟! به سخن دیگر چنین افرادی اگر به واقعیت گرایی نزدیک شوند و از خیال بافی و توهم فاصله بگیرند، بخش عمده ای از مشکلشان حل می شود و محبت آن ها به افراد اعتدال می یابد.
راه حل دوم
نکته ی قابل توجه دیگر این است که نیاز های (عاطفی) و (جنسی) دو عاملی هستند که انسان را به سوی دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران سوق می دهند و این امری طبیعی است. با توجه به این نکته باید ببینیم این عشقی که ایجاد شده آیا ریشه ی عاطفی دارد یا ریشه ی جنسی اگر علاقه ی جنسی است آیا معشوق از جنس مخالف است یا همجنس، و هر یک از این موارد پاسخ خاص خود را می طلبد که به اجمال اشاره می کنیم.
اگر ریشه ی این عشق و علاقه که انسان را به این مشکل گرفتار کرده، مسائل (عاطفی) باشد، شخص باید این خلأ را از دورن خانواده پر کند. با علاقه به پدر و مادر و دیگر افراد خانواده می توان این خلأ عاطفی را از بین برد تا نیاز به جایگزینی افراد دیگر نبوده و در دام عشق های مهلک مجازی گرفتار نیاید.(12)
اگر این علاقه (جنسی) است و معشوق نیز از جنس موافق است، انسان باید در مورد عاقبت اخروی و دنیوی این نوع عشق و علاقه خوب فکر و مطالعه کند، چنان که حضرت علی (ع) می فرماید: (هر وقت خواستید کاری انجام دهید، نخست در عاقبت آن کار خوب تفکر نمایید.) (13)
بنابراین باید توجه داشت که عاقبت اخروی این کار عذاب آلود است و عاقبت دنیوی آن افزون بر آبروریزی و لگدمال شدن شخصیت انسان، فرد را گرفتار بیماری های جسمی و روحی خطرناک و استعداد های انسان را ضایع می کند و از شکوفا شدن آن جلوگیری می کند.
اما اگر این علاقه عاطفی یا جنسی به جنس مخالف است، راه حل های خود را می طلبد، از جمله:
1. انسان مسئله را با خانواده ی خود در میان بگذارد تا رسماً از معشوق مورد علاقه ی خود برای ازدواج خواستگاری کند و از این کار هراسی در دل نداشته باشد، البته این کار باید با توکل بر خدا و همراه با شناخت و مشورت با دیگران و بدون عجله و با انجام تحقیقات کامل صورت گیرد.
اما اگر جواب آن ها منفی بود یا شرایط ازدواج وجود نداشت، چه باید کرد؟
2. پس از صبر و بردباری، قاطعانه و با اراده ی محکم و با توکل بر خدا تصمیم بگیرد او را به فراموشی بسپارد، و مهم ترین عامل در این مرحله این است که مطمئن باشد در آینده ی نزدیک او را فراموش خواهد کرد و ان شاء الله همسر بهتری برای او پیدا خواهد شد.
3. ایجاد پیوند و رابطه ی قلبی عمیق با خالق زیبایی ها و کمالات، یعنی خداوند متعال، با این عقیده که هر چه زیبایی و کمال در عالم هست، از او است (14)و عشق به او، پایدار و بقیه عشق ها فانی و زودگذر است.
4. با برنامه ریزی دقیق و منظم، وقت خود را به مطالعه و ورزش و کار و تلاش و رفاقت و مجالست با دوستان مذهبی و شرکت در مجالس اهل بیت و مانند این ها، به نحو احسن بگذراند، و سعی کند از بیکاری و پرداختن به امور بیهوده و خلوت گزینی و گوشه گیری پرهیز کند، تا ذهن خود به خود از این محبت ها خالی شود.
5. دوران جوانی پر از شور و هیجان و احساس است. این نوع مسایل طبیعی است و با اندک بهانه ای به وجود می آید و با اندک بهانه و تلاشی فراموش می شود، برای مثال، همین اندازه که انسان متوجه شود محبوب او با شخص دیگری رفت و آمد می کند، از او دلگیر می شود و در نتیجه رفته رفته به قطع رابطه می انجامد.
6. در نظر خود بین عشق حقیقی که مربوط به خدا و اولیای خداست، و عشق مجازی مقایسه کند و توجه کند که عاقبت عشق حقیقی عزت نفس، حقیر شدن مشکلات، تأثیر نداشتن تعریف و مدح دیگران، احساس امنیت و آرامش و ثبات قدم داشتن و محبوب شدن پیش دیگران و نتیجه ی عشق های غیر حقیقی خفت و خواری و حقیر شدن است.
در پایان یادآور می شویم که به باور عموم روان شناسان، جوانان افزون بر مطالعه ی منابعی در این خصوص، بی نیاز از مشاوره ی حضوری با کارشناسان نیستند.
پی نوشت:
1. فرهنگ علوم عقلی، سید جعفر سجادی، ص 357.
2.حکمت الهی عام و خاص، به نقل از مهدی الهی قمشه ای، جلد یک، ص 139.
3. اشارات و تنبیهات شرح المحقق طوسی، جلد سوم، جزء سوم، ص 8.
4.وسائل الشیعه، ج 1، ص 83، باب 19، حدیث 2.
5.ر.ک: صحیفه ی سجادیه، و نیز مناجات مریدین از مناجات خمسه ی عشر.
6.دیوان حافظ، غزل 121.
7. مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 97.
8.دیوان حافظ، غزل یازدهم.
9.مبانی فلسفه ی عشق، محمدحسین خلیلی، ص 29.
10.این قاعده فقط بین دو انسان جاری نیست، بلکه علاقه به اشیا نیز همین گونه است، برای مثال، شما یک دستگاه صوتی یا گوشی تلفن جدید می خرید، هرچه از توانایی ها و سرویس دهی آن بیشتر آگاه می شوید، علاقه ی شما به آن شیء بیشتر می شود.
11.یا اگر حسن کوچکی هم داشته باشد، در ذهن خود پرورش می دهد و آن خوبی (کوچک) را (بزرگ) می کند و در خلوت خود به آن دلخوش می شود.
12. سعی کند عیب های نزدیکان خود را بزرگ نکند و به آن ها حسن نیت داشته باشد تا این علاقه جبران شود. و این را بداند که هر انسانی ممکن است در آداب معاشرت و اخلاق خود، معایبی را داشته باشد، چه شخص غریبه باشد و چه آشنا! فقط تفاوت در این است که عیب آشنایان و نزدیکان آشکار است، از این رو، انسان از آن ها دلگیر می شود، ولی عیب افراد غریب پنهان و انسان از آن ها بی خبر است، از این رو، عاشق آن ها می شود.
13.(اذا هممت بشی فتدبر عاقبته.).
14.با مطالعه و دقت در داستان حضرت یوسف(ع) به دست می آید که او با این عقیده توانست بر غریزه ی جنسی و عشق مجازی غلبه کند.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، ا نتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
rasekhoon.net
- [سایر] چرا اسلام با عشق دختر و پسر مخالف است؟
- [سایر] چرا می گویند: علاقة شدید بین دو جنس مخالف سبب پدید آمدن عشق و شهوت است؟
- [سایر] دیدگاه قرآن نسبت به عشق و علاقه بین دو جنس مخالف چیست؟
- [سایر] عشق ورزیدن به شخصیتهای معنوی و دینی جنس مخالف و دوست داشتن آنها از روی محبت الهی چه حکمی دارد؟
- [سایر] راهکار مقابله با عشق یک طرفه چیست؟
- [آیت الله بهجت] آیا لمس همراه با ریبه و شهوت در ایام اعتکاف نسبت به جنس موافق یا مخالف موجب باطل شدن اعتکاف می گردد؟
- [سایر] حدود 20 سال از عمرم می گذرد به جنس مخالف هیچ احساس شهوانی ندارم و همین نیاز بر عکس در جنس موافق (پسر) زیاد است. این مشکل مرا به افسردگی و تاحدی نا امیدی پیش می برد. مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] من دانشجو هستم، می خواستم بپرسم آیا علاقه به استاد و یا عشق به او از نظر شرعی، اشکال دارد؟ البته استادی که جنس مخالف است.
- [سایر] چرا اسلام ما را در رابطه با جنس مخالف محدود کرده است؟
- [سایر] رابطه گرایش مذهبی و تمایل به برقراری ارتباط با جنس مخالف از نظر اسلام چگونه است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر قرار داد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر عقد روابط چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دوَل اسلامی و اجانب ، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد ، جایز نیست این گونه روابط ، و اگر دولتی اقدام به آن نمود ، بر سایر دوَل اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع روابط به هر نحو ممکن است .
- [آیت الله اردبیلی] انعقاد پیمانهای سیاسی و تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب که مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است با وسایل ممکن آن را به قطع چنین رابطهای الزام کنند.
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [آیت الله اردبیلی] جلوگیریهای موقّت به وسیله قرص یا آمپول با تجویز پزشک متخصّص اشکال ندارد؛ همچنین بستن لولههای مرد یا زن و عقیم کردن آنان، اگر عمل جرّاحی به وسیله جنس مخالف صورت نگیرد و مستلزم نگاه کردن به عورت یا لمس آن توسّط کسی که نگاه و لمس او حرام است نباشد، بدون اشکال است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بعض رؤسای ممالک اسلامی یا بعض وکلای مجلس موجب بسط نفوذ اجانب شود چه نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است ، به واسطة این خیانت ، از مقامی که دارد هر مقامی باشد منعزل است.اگر فرض شود که احراز آن مقام به حق بوه ، و بر مسلمانان لازم است او را مجازات کنند به هر نحو که ممکن باشد .
- [امام خمینی] اگر بعض رؤسای ممالک اسلامی یا بعض وکلای مجلسین موجب بسط نفوذ اجانب شود چه نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، به واسطه این خیانت، از مقامی که دارد- هر مقامی باشد- منعزل است. اگر فرض شود که احراز آن مقام به حق بوده، و بر مسلمانان لازم است او را مجازات کنند به هر نحو که ممکن شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بعض رؤسای ممالک اسلامی یا بعض مسئولین موجب بسط نفوذ اجانب شود چه نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، بواسطه این خیانت، از مقامی که دارد هر مقامی باشد منعزل است. اگر فرض شود که احراز آن مقام به حق بوده، و بر مسلمانان لازم است به هر نحو که ممکن شود آنان را با رعایت موازین شرعی مجازات نمایند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زن مسلمان نمیتواند به عقد مرد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با غیر اهل کتاب و مجوس ازدواج کند، نه به صورت ازدواج دائم و نه به صورت ازدواج موقّت و ظاهراً ازدواج دائم یا موقّت با زن یهودی و نصرانی باطل نیست؛ بلکه مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست به ویژه ازدواج دائم. ازدواج با زن مجوسی به صورت دائم صحیح نیست و به صورت موقّت مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست و در صورتی که مرد و زن کافر با یکدیگر ازدواج کنند و سپس شوهر مسلمان شود و زن وی بر دین مسیحیّت یا یهودیّت یا مجوسیّت باقی بماند ازدواج باطل نمیگردد. در مورد اسلام زن یا شوهر احکام چندی وجود دارد که در کتب مفصّل فقهی آمده است.
- [آیت الله مظاهری] معاشقه زن و مرد نامحرم با یکدیگر از گناهان بزرگ در اسلام است؛ مخصوصاً اگر برای یکدیگر نامهنگاری و یا شعر و شاعری هم بنمایند، و باید با فراموش کردن عشق شیطانی خود، این مرض خانمانسوز و بر باد دهنده دنیا و آخرت را معالجه کنند، و این معالجه گرچه مشکل است، ولی به مرور زمان و با صبر و حوصله ممکن است.