در فرهنگ دینی ما، حضور (دیگران) هموراه مورد توجّه و دقّت بوده است. خداوند در حالی که می توانست انسان ها را با خصلت های یکسانی خلق کند، چنین نکرده و آنها را از جهات مختلف، گوناگون آفرید تا با محبّت و دوستی در کنار هم زندگی کنند و در این امتحان الهی، از نیکان متمایز گردند و هر یک در دنیای واپسین، پاداش یا عذاب داده شوند. (1) بجز آدمیان، تمام مخلوقات، (عائله و وابستگان خداوند) نامیده شده اند و دوست داشتنی ترین بنده نزد خدا، آن است که به آفریدگان، نفع برساند و شادشان گرداند. (2) دیگران، مانند خود تو هستند و از این رو، آنچه بر خود می پسندی بر دیگران بپسند و آنچه بر خود روا نمی داری، برای دیگران روا مدار. (3) در کلام الهی و سخنان معصومان(ع)، اصول اخلاقی عمومی و ویژه ی فراوانی درباره ی زندگی و ارتباط با دیگران آمده و بر اجتماع گرایی توصیه شده است و نیز می توان از رفتارهای پیامبران، خصوصاً پیامبر اسلام (ص) و اهل بیتش (ع) و مردان الهی، الگو گرفت. اصول اخلاقی روابط با دیگران سانی، در هر زمان(چه گذشته و چه آینده) و در هر مکانی (چه در زمین و چه در مریخ)، اگر اخلاق نباشد، زندگی، معنا، لطافت، زیبایی و شکوفایی نخواهد داشت. اخلاق، راه و رسم زندگی کردن و نحوه ی ارتباط و تعامل با دیگران را به ما می آموزد و این، بهترین ضامن اجرایی قوانین الهی و حتّی بشری است. اصول اخلاقی، جدای از کتاب آسمانی، در احادیث اسلامی، بازتاب گسترده ای دارد که حاکی از تأثیر عمیق اخلاق در زندگی فردی و جمعی انسان هاست. مکتب اخلاقی اسلام، بر ایمان به خدایی که کمال و قدرت مطلق است و فرمان او بر تمام هستی جاری است، استوار است. در این مجال، به اصول کلّی اخلاقی در زندگی با دیگران پرداخته می شود، بدون در نظر گرفتن تقسیم بندی هایی نظیر: طبقه ی اجتماعی، جنسیّت، قومیت، نسبت، ایمان و کفر، سن، دوستی و دشمنی، و ...؛ چرا که از دیدگاه اسلام، ارزش ها و قواعد اخلاقی، جنبه ی انسانی و جهانی دارند و فراتر از زمان و مکان و حتّی دین، طرّاحی شده اند. (4) فضایل و رذایل اخلاقی غالباً با یکدیگر مربوطند؛ امّا ما در این جا (بایدها) و (نبایدها)ی اخلاقی در روابط (زندگی) با دیگران را به تفکیک می آوریم. الف- بایدها 1. خوش نیّتی: هر که خوش نیّت گردد، پاداشش فراوان و زندگی اش خوش می گردد و دوستی اش لازم می شود. (5) 2. خوش گمانی: هر که به مردم خوش گمان (خوش بین) گردد، دوستی آنان را به دست می آورد. (6) 3. خوش خویی: خوستار همدمی مردم شدم، پس آن را در خوش خویی یافتم. (7) 4. خوش رفتاری: با خوش رفتاری، رفیقان انس می گیرند. (8) 5. گشاده رویی: گشاده رویی، عامل دوستی است. (9) 6. احترام: احترام میان خود و برادرت را از بین مبر و چیزی از آن بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم است و بر جای بودن احترام، بر جای بودن دوستی است. (10) 7. فروتنی: ثمره ی فروتنی، دوستی است. (11) 8. وفاداری: وفاداری، عامل الفت گرفتن است. (12) 9. انصاف: با انصاف، برادری ادامه می یابد. (13) 10. راستگویی: شخص راستگو با راستگویی خود، سه چیز را به دست می آورد. اعتماد، دوستی و شکوه (شخصیت). (14) 11. سخاوت: بخشندگی، دوستی را جلب می کند و اخلاق را زینت می بخشد. (15) 12. فراموش کردن بدی ها: بدی های برادران را فراموش کن تا دوستی شان را پایدار کنی. (16) 13. دید و بازدید: دید و بازدید، محبّت را می رویاند. (17) 14. هدیه دادن: به یکدیگر هدیه بدهید؛ زیرا کینه ها را می زداید. (18) 15. سلام دادن: خداوند، اطعام کردن مردم و رواج دادن سلام را دوست دارد. (19) 16. دست دادن: با یکدیگر دست بدهید تا کینه از دل هایتان برود. (20) 17. خیرخواهی: خیرخواهی، دوستی و محبّت به بار می آورد. (21) 18. اعلام دوستی: هر گاه یکی از شما یار و برادرش را دوست داشت، او را از آن، باخبر کند. (22) 19. مدارا: سلامت دین و دنیا، در مدارا کردن با مردم است. (23) 20. ادب: مردم به ادب نیکو نیازمندترند تا به سیم و زر. (24) 21. برآوردن نیاز و کمک ویاری: هر که در پی برآوردن نیاز برادرش باشد، خداوند نیز نیازهایش را برمی آورد. (25) 22. همدردی: هیچ چیز مانند همدردی، برادری را حفظ نمی کند. (26) 23. ایثار: اوج مکارم اخلاق (شایستگی اخلاقی) ایثار است. (27) 24. یادآوری کردن عیب ها: هر که عیب را برایت روشن کند، دوست توست. (28) 25. نهی از منکر: هر که برادرش را در کاری ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و این کار را نکند، به او خیانت کرده است. (29) 26. جویا شدن احوال: رسول خدا (ص) هر گاه سه روز یکی از برادران خود را نمی دید، جویای حالش می شد. اگر جایی رفته بود، برایش دعا می کرد. اگر در شهر بود به دیدارش می رفت و اگر بیمار بود، عیادتش می کرد. (30) 27. پیمانداری: میخ های عهد و پیمان ها را محکم کنید. (31) 28. پاکیزگی و زیبایی: خداوند متعال، دوست دارد وقتی بنده اش نزد برادران خود می رود با چهره ای پراخته و آراسته برود. (32) 29. آسان گیری: خداوند، کسی را که درخرید، فروش و قضاوت، آسان گیر است، دوست دارد. (33) 30. چشم پوشی: از بهترین رفتارهای شخص بزرگوار، نادیده گرفتن چیزی (از خطاها و بدی ها مردم) است که می داند. (34) 31. عفّت: نسبت به زنان مردم عفّت ورزید تا نسبت به زنان شما عفّت ورزند. (35) 32. رازداری و رازپوشی: راز خود را به کسی که امانتدار نیست، مسپار. (36) 33. امانت داری: سه چیز است که خداوند، دست هیچ کس را در آنها بازنگذاشته است: برگرداندن امانت دیگران، چه نیکوکار باشند و چه بدکار،...(37) 34. سپاس گذاری: از آن که به تو نعمتی می بخشد، تشکر کن و به کسی که از تو تشکر می کند، نعمت بیشتری بخش. (38). 35. عفو: بر شما باد به گذشت؛ زیرا که گذشت، جز بر عزّت بنده نمی افزاید. (39) 36. مهمانی: هر که خداوند به او ثروتی دهد، باید با آن به خویشانش رسیدگی کند و مهمانداری نماید. (40) 37. عذرخواهی و پذیرش عذر: عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت، برایش عذری بتراش. (41) 38. تسلی دادن به سوگوار: هر که مادر فرزند مرده ای را تسلّی دهد، خداوند در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه ی عرش او نیست، وی را درسایه ی عرش خود، جای دهد. (42) 39. وام دادن: اگر توانگر بودی و کسی از تو وامی خواست، وجود او را غنیمت دان تا خداوند، در روز تنگدستی، آن را به تو بازپس دهد. (43) 40. امان دادن: اگر کسی بر جان خود از تو امان خواست، او را امان بده. (44) 41. شکیبایی: سه چیز از درهای نیکوکاری است؛ ... شکیبایی در برابر آزار و اذیت. (45) 42. حفظ دوستی: دوستی را نگه دار، اگر چه دیگری آن را نگه ندارد.(46) 43. حیا: حیا، مانع زشتکاری می شود. (47) 44. مهربانی و ترحّم: رحم کن تا به تو رحم شود. (48) 45. میانجیگری: کسی که با میانجیگری خود، زیانی را دفع یا سودی را احیا کند، خداوند تعالی در روزی که قدم ها می لغزند، قدم های او را استوار می دارد. (49) 46. آبروداری: هر که از آبروی برادر خود دفاع کند، این کار، حجابی میان او و آتش خواهد بود. (50) 47. شوخی: خداوند، کسی را که در میان جمعی، شوخی و بذله گویی کند، دوست می دارد به شرط آن که ناسزا گویی در آن نباشد. (51) 48. نام نیک به کار بردن: سه چیز، دوستی برادرت را برایت خالص و یکرنگ می کنند:... او را با محبوب ترین نام هایش بخوانی. (52) 49. کم توقعی: بهترین برادران، کسی است که نسبت به برادرانش پرتوقّع نباشد. (53) 50. در اختیار گزاردن لوازم زندگی: مسلمان، برادر مسلمان است و لوازم ضروری زندگی را از او دریغ نمی دارد. (54) ب- نبایدها 1. بدخواهی: در مردمی که نه خود نیک خواه اند و نه نیک خواهان را دوست دارند، خیری نیست. (55) 2. بدخویی: هر که درشت خویی کند، پیرامونش خالی می گردد. (56) 3. عیب جویی: هر که عیب های نهانی را بکاود، خداوند از دوستی دل ها محرومش می کند. (57) 4. خرده گیری: آن که بر اثر گناهی از برادرانش کناره گیری کند، دوستانش کم می شوند. (58) 5. نابردباری: از نابردباری بپرهیز که دوستان را می رماند. (59) 6. خجالت دادن: هرکه برادرش را خجالت دهد، پیوند با او نارواست. (60) 7. بخل و تنگ چشمی: از بخل بپرهیزند؛ زیرا بیگانه، بخیل را دشمن می دارد و خویشاوند، از او می گریزد. (61) 8. تکبّر: هر که بر برادران، بزرگی فروشد، هیچ انسانی با او صمیمی نخواهد شد. (62) 9. کینه توزی: هیچ کینه توزی را دوستی نیست. (63) 10. حسادت: از حسادت به یکدیگر بپرهیزد؛ زیرا کفر، ریشه اش حسادت است. (64) 11. نیرنگ: با نیرنگبازی، دوستی هیچ دوستی ای نمی پاید. (65) 12. تمسخر: کسی که مردم او را مسخره می کنند، نباید به دوستی خالصانه آنها چشم امید بست. (66) 13. سخن چینی: از سخن چینی بپرهیزید؛ چرا که تخم کینه می افشاند و [شما را] از خدا و مردم، دور می گرداند. (67) 14. سرزنش کردن: سرزنش بسیار، دل ها را کینه ور می کند و یاران را می پراکند. (68) 15. جویا نشدن حال: هر که جویای حال دوستش نشود، دوستش را از دست داده است. (69) 16. بی انصافی: هر که بی انصافی کند، کسی با او دوست نمی شود. (70) 17. ظاهر سازی: خداوند در روز قیامت، به سه کس نمی نگرد، آنان را پاک نمی سازد و برایشان عذابی دردناک خواهد بود: ... کسی که دوستانه با تو روبه رو می شود، حال آن که قلبش لبریز از فریب است. (71) 18. بدگمانی: مبادا که بدگمانی بر تو چیره شود که میان تو و هیچ دوستی، رابطه دوستانه ای بر جای نمی گذارد. (72) 19. اعتماد مطلق: به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد مطلق، قابل جبران نیست. (73) 20. تحقیر کردن: هیچ یک از شما نباید احدی از بندگان خدا را خوار و بی مقدار بشمرد؛ زیرا نمی داند که کدام یک از آنها دوست و ولیّ خداست. (74) 21. زیاده روی در محبّت : با دوستت چنان دوستی کن که شاید روزی دشمنت گردد و با دشمنت چنان دشمنی کن که شاید روزی دوست گردد. (75) 22. گناه کردن به خاطر دوست: مؤمن، بر کسی که با او دشمنی می ورزد، ستم نمی کند و در راه آن که دوستش دارد، دست به گناه نمی زند. (76) 23 . 24 . خیانت و آشکار کردن راز: به کسی که تو را امین قرار داده است، خیانت مکن، هر چند او به تو خیانت کرده باشد و راز او را فاش مساز، اگر چه او راز تو را فاش ساخته است. (77) 25. لجاجت: لجاجت، جنگ ها به بار می آورد و دل ها را کینه ور می سازد. (78) 26. غیبت: غیبت نکن که از تو غیبت می شود و برای برادرت چاه مکن که خود در آن می افتی؛ زیرا با هر دست بدهی، از همان دست پس می گیری. (79) 27. دروغ گویی: دروغگو با دروغگویی خود، سه چیز به دست می آورد: ... نگاه تحقیر آمیز مردم را نسبت به خود... (80) 28. پیمان شکنی: کسی که پیمان شکن باشد، دین ندارد. (81) 29. جدال: از جدال کردن بپرهیزید که این کار، شک ودودلی به بار می آورد. (82) 30. خشم: خشم، کلید هر بدی است. (83) 31. انتقام: زشت ترین کارهای شخص قدرتمند، انتقام گرفتن است. (84) 32. تجسّس: من مأمور نیستم که دل های مردم را بکاوم و درونشان را بشکافم. (85) 33. آزردن: سوگند به خدا که نیکان رستگار شدند! آیا می دانی آنها چه کسانی هستند؟ آنان کسانی هستند که آزارشان به مورچه ای نمی رسد. (86) 34. بخل: بخیل، هیچ دوستی ندارد. (87) 35. بهتان: بهتان زدن به آدم بی گناه، بزرگ تر از آسمان است. (88) 36. ناسزاگویی: به مردم، ناسزا مگویید که با این کار در میان آنها، دشمن پیدا می کنید. (89) 37. ستم: از ستم کردن بپرهیزید که دل های شما را ویران می کند. (90) 38. قهر: به یکدیگر پشت نکنید و از هم نبرید و با هم ای بندگان خدا- برادر باشید. (91) 39. چاپلوسی: در حقیقت، کسی تو را دوست دارد که برایت چاپلوسی نکند. (92) 40. نفاق: چه زشت است که آدمی، باطنی بیمار و ظاهری زیبا داشته باشد. (93) 41. منّت: خداوند، پاداش بخشنده ی منّت گذار را از میان می برد. (94) 42. بدقولی: به برادرت وعده ای مده که آن را به جا نیاوری.(95) جامعه گرایی یا انزواطلبی تقریباً تمام پژوهشگران معاصر، معتقدند که انسان، ذاتاً موجودی اجتماعی است. جامعه گرایی هم در طبیعت انسان نهفته است و هم عقل وی حکم می کند که در زندگی اجتماعی و گروهی می تواند مشکلات خود را برطرف کند و به اهداف و آروزهای خود برسد. با حضور دیگران، محبّت و عشق ودوستی که بنیادی ترین عنصر خلقت است ظهور پیدا می کند. از نظر اسلام، دست خدا با جماعت است (96) و در اجتماع، رحمت است و در پراکندگی و تفرقه، عذاب. (97) حضرت امیر (ع) می گوید: (همیشه با سواد اعظم (اکثریت طرفدار حق) باشید که دست خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که انسان تنها، سهم شیطان است، چنان که گوسفند تکرو، بهره ی گرگ). (98) احادیث زیادی داریم که در آنها، از رهبانیّت که نوعی انزوا از جماعت مسلمانان است به شدّت، نهی شده است. پیامبر (ص) فرمود: (در امّت من گوشه گیری و ترک دنیا برای عبادت، نیست). (99) البته احادیثی نیز در مطلوبیت انزاطلبی آمده است و حتی عزلت، عبادت دانسته شده است؛ (100) امّا می توان با دقّت درمتون دینی و آنچه که از روح اسلام دریافت می کنیم، به این نتیجه رسید که عزلت، یک استثناست و فقط در پاره ای از شرایط، مطلوب است، مانند اصحاب کهف که در یک جامعه ی کافر، گرفتار بوده اند و به جرم ایمانشان تحت تعقیب بوده اند و یا حضرت ابراهیم که پس از تبلیغ فراوان و مبارزه با بت پرستی، وقتی جانش درخطر بود، مأمور به مهاجرت شد. بسیاری از دستورهای دینی و حتی عبادات اسلامی، به صورت جمعی انجام می شد که خود، نشان از توجّه اسلام به جماعت و جامعه گرایی است. می توان گفت کسانی که از امّت اسلامی می گریزند، بیشتر در معرض انحرافات فکری و اخلاقی (مانند: عجب، سوءظن، حسادت، خودپرستی و ...) خواهند بود. اسوه گرفتن در زندگی درتمام فرهنگ ها و جوامع بشری، قهرمانان و اسطوره هایی وجود دارند و مردمان سعی می کنند خود را به آنها تشبیه کنند. در طول تاریخ، در دل انسان ها تمایل به اسوه ها و قهرمانان واقعی وجود داشته است و این اصل در ادیان الهی نیز پذیرفته شده است. در قرآن، پیامبران و نیز حضرت محمد (ص)، برای زندگی (اسوه ی حسنه (الگوی شایسته)) هستند. (101) اصل (توّلی) و (تبرّی) که در قرآن (102) احادیث اسلامی اعم از شیعه و اهل سنّت آمده و به معنای دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداست، اشاره به الگو گرفتن و اسوه داشتن دارد. البته محبّت و ولایتی که در این دو اصل آمده، چیزی بیشتر از دوست داشتن معمولی و در واقع، به معنای پذیرش اعتقادات، تأیید اعمال و اقدام به آنهاست، که در حقیقت، دوست داشتنی عمیق و همه جانبه و آگاهانه است. انسان ها، دیگرانی را که دارای تقوا، فضایل اخلاقی و اعمال نیکو هستند، دوست دارند و با آنها همگام، همدل و همرنگ می شوند و به همین دلیل، در قرآن و سنّت (حدیث)، بخش هایی از داستان نیکان و بدان، بازگو می گردد تا آدمیان از آنها درس و الگو بگیرند. بهترین نمونه در الگو گرفتن برای ما مسلمانان، شخص پیامبر(ص) است و پس از ایشان، حضرت علی (ع) و زهرا(س) که پیامبر را الگوی خود قرار دادند و در عدالت، ایمان و اخلاق، خود، اسوه هایی ارزشمند برای بشریت شدند. پایان مقال را به سخنی از بانوی بی نشان، فاطمه(س)، زینت می بخشم که فرمود: (بهترین شما آن کسی است که بیش از همه، نرم خوی و بیش از همه، به زن خود احترام می گذارد). (103) پی نوشت: 1. سوره ی حجرات، آیه ی 13؛ سوره ی هود، آیه ی 118 و 119. 2. الکافی،ج 2، ص 164. 3. بحارالانوار، ج 75، ص 29. 4. درباره ی جهان شمول وانسان شمول بودن قوانین اخلاقی اسلام، ر.ک: همه را دوست بداریم، ص 45؛ همه ی ما برادریم (نامه ی سرگشاده به هر مسلمانی که بخواند). ص 25 5. غررالحکم، ح 9094. 6. همان، ح 8842. 7. الکافی، ج 1، ص 27، ح 29. 8. غررالحکم، ح 4233. 9. همان، ح 5546. 10. تحف العقول، ص 409. 11. غررالحکم، ح 4613. 12. همان، ح 5511. 13. همان، ح 7936. 14. همان، ح 11038 15. همان، ح 1600. 16. همان، ح 4584. 17. بحارالانوار، ج 74، ص 355، ح 36. 18. الکافی، ج 5، ص 144، ح 14. 19. المحاسن، ج 2، ص 143، ح 1371. 20. کنزالعمّال، ح 25344. 21. غررالحکم، ح 844 و 614. 22. المحاسن، ج 1، ص 415، ح 953. 23. غررالحکم، ح 5610. 24. همان، ح 3590. 25. سنن ابن داوود، ج 4، ص 273، ح 4893. 26. غرر الحکم، ح 9578. 27. همان، ح 986 و 2888. 28. همان، ح 8210. 29. الأمالی للصدق، ص 343، ح 409. 30. مکارم الأخلاق، ج 1، ص 55، ح 34. 31. نهج البلاغه، حکمت 155. 32. مکارم الأخلاق، ج 1، ص 85، ح 1. 33. کنزالعمّال، ح 9426. 34. نهج البلاغه، حکمت 222. 35. الخصال، ص 55، ح 75. 36. غررالحکم، ح 10166. 37. الکافی، ج 2، ص 162، ح 15. 38. اصول کافی، ج 2، ص 94. 39. الکافی، ج 2، ص 108، ح 5. 40. نهج البلاغه، خطبه ی 142. 41. بحارالأنوار، ج 74، ص 165، ح29. 42. الکافی، ج 3، ص 227، ح 3. 43. نهج البلاغه، نامه ی 31. 44. کنز العمال، ح 10909. 45. تحف العقول، ص 8. 46. غررالحکم، ح 7157. 47. همان، ح 1393. 48. الأمالی للصدق، ص 174، ح 9. 49. کنز العمّال، ح 6496. 50. الأمالی للمفید، ص 338، ح 2. 51. الکافی، ج 2، ص 663، ح 4. 52. همان، ح 3. 53. غررالحکم، ح 4997. 54. تفسیر الدرّ المنثور، ج 8، ص 644. 55. غررالحکم، ح 10884. 56. همان، ح8581. 57. همان، ح 8800. 58. همان، ح 8166. 59. همان، 2655. 60. تحف العقول، ص 370. 61. غررالحکم، ح 2748. 62. همان، ح 8393. 63. همان، ح 10436. 64. الکافی، ج 8 ص 8، ح 1. 65. غررالحکم، ح 10601. 66. بحارالأنوار، ج 75، ص 144، ح 9. 67. غررالحکم، ح 2663. 68. همان، ح 7112. 69. همان، ح 8550. 70. همان، ح 8114. 71. بحارالانوار، ج 75، ص 211، ح 6. 72. همان، ج 77، ص 227، ح 2. 73. الکافی، ج 2، ص 672، ح 6. 74. بحارالأنوار، ج 75، ص 147، ح 21. 75. الأمالی للصدوق، ص 622، ح 1285. 76. همان، ص 703، ح 1505. 77. بحارالأنوار، ج 77، ص 208، ح 1. 78. غررالحکم، ح 1718. 79. بحارالأنوار، ج 75، ص 249، ح 16. 80. غررالحکم، ح 3003. 81. نوادر الرواندی، ص 5. 82. الخصال، ص 615، ح 10. 83. الکافی، ج 2، ص 303، ح 3. 84. غررالحکم، ح 3003. 85. کنزالعمال، ح 31597 و 15035. 86. تفسیر القمّی، ج 2، ص 146. 87. غررالحکم، ح 7473. 88. بحارالأنوار، ج 78، ص 31، ح 99. 89. الکافی، ج 2، ح 3. 90. کنزالعمال، ح 76390. 91. الترغیب و التزهیب، ج 3، ص 457، ح 8. 92. غررالحکم، ح 3875. 93. همان، ح 9661. 94. بحارالانوار، ج 77، ص 145، ح 46. 95. کنزالعمال، ح 2476. 96. کنزالعمال، ح 1032. 97. همان، ح 20242. 98. نهج البلاغه، خطبه ی 127. 99. بحارالأنوار، ج 67، ص 115. 100. أعلام الدین، ص 341. 101. سوره ی ممتحنه، آیه ی 4 و 6؛ سوره ی احزاب، آیه ی 21. 102. از جمله، سوره ی ممتحنه، آیه ی 13 و سوره ی توبه، آیه ی 119. 103. دلائل الامامة، ابوجعفر طبری شیعی، ص 7. منابع : 1. میزان الحکمه: محمد محمدی نیک، قم: دارالحدیث . 2. دوستی در قرآن و حدیث، محمد محمدی نیک، قم: دارالحدیث . 3. اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب (ع) . 4. همه را دوست بداریم، علیرضا برازش، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
در فرهنگ دینی ما، حضور (دیگران) هموراه مورد توجّه و دقّت بوده است. خداوند در حالی که می توانست انسان ها را با خصلت های یکسانی خلق کند، چنین نکرده و آنها را از جهات مختلف، گوناگون آفرید تا با محبّت و دوستی در کنار هم زندگی کنند و در این امتحان الهی، از نیکان متمایز گردند و هر یک در دنیای واپسین، پاداش یا عذاب داده شوند. (1)
بجز آدمیان، تمام مخلوقات، (عائله و وابستگان خداوند) نامیده شده اند و دوست داشتنی ترین بنده نزد خدا، آن است که به آفریدگان، نفع برساند و شادشان گرداند. (2)
دیگران، مانند خود تو هستند و از این رو، آنچه بر خود می پسندی بر دیگران بپسند و آنچه بر خود روا نمی داری، برای دیگران روا مدار. (3)
در کلام الهی و سخنان معصومان(ع)، اصول اخلاقی عمومی و ویژه ی فراوانی درباره ی زندگی و ارتباط با دیگران آمده و بر اجتماع گرایی توصیه شده است و نیز می توان از رفتارهای پیامبران، خصوصاً پیامبر اسلام (ص) و اهل بیتش (ع) و مردان الهی، الگو گرفت.
اصول اخلاقی روابط با دیگران
سانی، در هر زمان(چه گذشته و چه آینده) و در هر مکانی (چه در زمین و چه در مریخ)، اگر اخلاق نباشد، زندگی، معنا، لطافت، زیبایی و شکوفایی نخواهد داشت.
اخلاق، راه و رسم زندگی کردن و نحوه ی ارتباط و تعامل با دیگران را به ما می آموزد و این، بهترین ضامن اجرایی قوانین الهی و حتّی بشری است.
اصول اخلاقی، جدای از کتاب آسمانی، در احادیث اسلامی، بازتاب گسترده ای دارد که حاکی از تأثیر عمیق اخلاق در زندگی فردی و جمعی انسان هاست. مکتب اخلاقی اسلام، بر ایمان به خدایی که کمال و قدرت مطلق است و فرمان او بر تمام هستی جاری است، استوار است.
در این مجال، به اصول کلّی اخلاقی در زندگی با دیگران پرداخته می شود، بدون در نظر گرفتن تقسیم بندی هایی نظیر: طبقه ی اجتماعی، جنسیّت، قومیت، نسبت، ایمان و کفر، سن، دوستی و دشمنی، و ...؛ چرا که از دیدگاه اسلام، ارزش ها و قواعد اخلاقی، جنبه ی انسانی و جهانی دارند و فراتر از زمان و مکان و حتّی دین، طرّاحی شده اند. (4)
فضایل و رذایل اخلاقی غالباً با یکدیگر مربوطند؛ امّا ما در این جا (بایدها) و (نبایدها)ی اخلاقی در روابط (زندگی) با دیگران را به تفکیک می آوریم.
الف- بایدها
1. خوش نیّتی: هر که خوش نیّت گردد، پاداشش فراوان و زندگی اش خوش می گردد و دوستی اش لازم می شود. (5)
2. خوش گمانی: هر که به مردم خوش گمان (خوش بین) گردد، دوستی آنان را به دست می آورد. (6)
3. خوش خویی: خوستار همدمی مردم شدم، پس آن را در خوش خویی یافتم. (7)
4. خوش رفتاری: با خوش رفتاری، رفیقان انس می گیرند. (8)
5. گشاده رویی: گشاده رویی، عامل دوستی است. (9)
6. احترام: احترام میان خود و برادرت را از بین مبر و چیزی از آن بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم است و بر جای بودن احترام، بر جای بودن دوستی است. (10)
7. فروتنی: ثمره ی فروتنی، دوستی است. (11)
8. وفاداری: وفاداری، عامل الفت گرفتن است. (12)
9. انصاف: با انصاف، برادری ادامه می یابد. (13)
10. راستگویی: شخص راستگو با راستگویی خود، سه چیز را به دست می آورد. اعتماد، دوستی و شکوه (شخصیت). (14)
11. سخاوت: بخشندگی، دوستی را جلب می کند و اخلاق را زینت می بخشد. (15)
12. فراموش کردن بدی ها: بدی های برادران را فراموش کن تا دوستی شان را پایدار کنی. (16)
13. دید و بازدید: دید و بازدید، محبّت را می رویاند. (17)
14. هدیه دادن: به یکدیگر هدیه بدهید؛ زیرا کینه ها را می زداید. (18)
15. سلام دادن: خداوند، اطعام کردن مردم و رواج دادن سلام را دوست دارد. (19)
16. دست دادن: با یکدیگر دست بدهید تا کینه از دل هایتان برود. (20)
17. خیرخواهی: خیرخواهی، دوستی و محبّت به بار می آورد. (21)
18. اعلام دوستی: هر گاه یکی از شما یار و برادرش را دوست داشت، او را از آن، باخبر کند. (22)
19. مدارا: سلامت دین و دنیا، در مدارا کردن با مردم است. (23)
20. ادب: مردم به ادب نیکو نیازمندترند تا به سیم و زر. (24)
21. برآوردن نیاز و کمک ویاری: هر که در پی برآوردن نیاز برادرش باشد، خداوند نیز نیازهایش را برمی آورد. (25)
22. همدردی: هیچ چیز مانند همدردی، برادری را حفظ نمی کند. (26)
23. ایثار: اوج مکارم اخلاق (شایستگی اخلاقی) ایثار است. (27)
24. یادآوری کردن عیب ها: هر که عیب را برایت روشن کند، دوست توست. (28)
25. نهی از منکر: هر که برادرش را در کاری ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و این کار را نکند، به او خیانت کرده است. (29)
26. جویا شدن احوال: رسول خدا (ص) هر گاه سه روز یکی از برادران خود را نمی دید، جویای حالش می شد. اگر جایی رفته بود، برایش دعا می کرد. اگر در شهر بود به دیدارش می رفت و اگر بیمار بود، عیادتش می کرد. (30)
27. پیمانداری: میخ های عهد و پیمان ها را محکم کنید. (31)
28. پاکیزگی و زیبایی: خداوند متعال، دوست دارد وقتی بنده اش نزد برادران خود می رود با چهره ای پراخته و آراسته برود. (32)
29. آسان گیری: خداوند، کسی را که درخرید، فروش و قضاوت، آسان گیر است، دوست دارد. (33)
30. چشم پوشی: از بهترین رفتارهای شخص بزرگوار، نادیده گرفتن چیزی (از خطاها و بدی ها مردم) است که می داند. (34)
31. عفّت: نسبت به زنان مردم عفّت ورزید تا نسبت به زنان شما عفّت ورزند. (35)
32. رازداری و رازپوشی: راز خود را به کسی که امانتدار نیست، مسپار. (36)
33. امانت داری: سه چیز است که خداوند، دست هیچ کس را در آنها بازنگذاشته است: برگرداندن امانت دیگران، چه نیکوکار باشند و چه بدکار،...(37)
34. سپاس گذاری: از آن که به تو نعمتی می بخشد، تشکر کن و به کسی که از تو تشکر می کند، نعمت بیشتری بخش. (38).
35. عفو: بر شما باد به گذشت؛ زیرا که گذشت، جز بر عزّت بنده نمی افزاید. (39)
36. مهمانی: هر که خداوند به او ثروتی دهد، باید با آن به خویشانش رسیدگی کند و مهمانداری نماید. (40)
37. عذرخواهی و پذیرش عذر: عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت، برایش عذری بتراش. (41)
38. تسلی دادن به سوگوار: هر که مادر فرزند مرده ای را تسلّی دهد، خداوند در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه ی عرش او نیست، وی را درسایه ی عرش خود، جای دهد. (42)
39. وام دادن: اگر توانگر بودی و کسی از تو وامی خواست، وجود او را غنیمت دان تا خداوند، در روز تنگدستی، آن را به تو بازپس دهد. (43)
40. امان دادن: اگر کسی بر جان خود از تو امان خواست، او را امان بده. (44)
41. شکیبایی: سه چیز از درهای نیکوکاری است؛ ... شکیبایی در برابر آزار و اذیت. (45)
42. حفظ دوستی: دوستی را نگه دار، اگر چه دیگری آن را نگه ندارد.(46)
43. حیا: حیا، مانع زشتکاری می شود. (47)
44. مهربانی و ترحّم: رحم کن تا به تو رحم شود. (48)
45. میانجیگری: کسی که با میانجیگری خود، زیانی را دفع یا سودی را احیا کند، خداوند تعالی در روزی که قدم ها می لغزند، قدم های او را استوار می دارد. (49)
46. آبروداری: هر که از آبروی برادر خود دفاع کند، این کار، حجابی میان او و آتش خواهد بود. (50)
47. شوخی: خداوند، کسی را که در میان جمعی، شوخی و بذله گویی کند، دوست می دارد به شرط آن که ناسزا گویی در آن نباشد. (51)
48. نام نیک به کار بردن: سه چیز، دوستی برادرت را برایت خالص و یکرنگ می کنند:... او را با محبوب ترین نام هایش بخوانی. (52)
49. کم توقعی: بهترین برادران، کسی است که نسبت به برادرانش پرتوقّع نباشد. (53)
50. در اختیار گزاردن لوازم زندگی: مسلمان، برادر مسلمان است و لوازم ضروری زندگی را از او دریغ نمی دارد. (54)
ب- نبایدها
1. بدخواهی: در مردمی که نه خود نیک خواه اند و نه نیک خواهان را دوست دارند، خیری نیست. (55)
2. بدخویی: هر که درشت خویی کند، پیرامونش خالی می گردد. (56)
3. عیب جویی: هر که عیب های نهانی را بکاود، خداوند از دوستی دل ها محرومش می کند. (57)
4. خرده گیری: آن که بر اثر گناهی از برادرانش کناره گیری کند، دوستانش کم می شوند. (58)
5. نابردباری: از نابردباری بپرهیز که دوستان را می رماند. (59)
6. خجالت دادن: هرکه برادرش را خجالت دهد، پیوند با او نارواست. (60)
7. بخل و تنگ چشمی: از بخل بپرهیزند؛ زیرا بیگانه، بخیل را دشمن می دارد و خویشاوند، از او می گریزد. (61)
8. تکبّر: هر که بر برادران، بزرگی فروشد، هیچ انسانی با او صمیمی نخواهد شد. (62)
9. کینه توزی: هیچ کینه توزی را دوستی نیست. (63)
10. حسادت: از حسادت به یکدیگر بپرهیزد؛ زیرا کفر، ریشه اش حسادت است. (64)
11. نیرنگ: با نیرنگبازی، دوستی هیچ دوستی ای نمی پاید. (65)
12. تمسخر: کسی که مردم او را مسخره می کنند، نباید به دوستی خالصانه آنها چشم امید بست. (66)
13. سخن چینی: از سخن چینی بپرهیزید؛ چرا که تخم کینه می افشاند و [شما را] از خدا و مردم، دور می گرداند. (67)
14. سرزنش کردن: سرزنش بسیار، دل ها را کینه ور می کند و یاران را می پراکند. (68)
15. جویا نشدن حال: هر که جویای حال دوستش نشود، دوستش را از دست داده است. (69)
16. بی انصافی: هر که بی انصافی کند، کسی با او دوست نمی شود. (70)
17. ظاهر سازی: خداوند در روز قیامت، به سه کس نمی نگرد، آنان را پاک نمی سازد و برایشان عذابی دردناک خواهد بود: ... کسی که دوستانه با تو روبه رو می شود، حال آن که قلبش لبریز از فریب است. (71)
18. بدگمانی: مبادا که بدگمانی بر تو چیره شود که میان تو و هیچ دوستی، رابطه دوستانه ای بر جای نمی گذارد. (72)
19. اعتماد مطلق: به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد مطلق، قابل جبران نیست. (73)
20. تحقیر کردن: هیچ یک از شما نباید احدی از بندگان خدا را خوار و بی مقدار بشمرد؛ زیرا نمی داند که کدام یک از آنها دوست و ولیّ خداست. (74)
21. زیاده روی در محبّت : با دوستت چنان دوستی کن که شاید روزی دشمنت گردد و با دشمنت چنان دشمنی کن که شاید روزی دوست گردد. (75)
22. گناه کردن به خاطر دوست: مؤمن، بر کسی که با او دشمنی می ورزد، ستم نمی کند و در راه آن که دوستش دارد، دست به گناه نمی زند. (76)
23 . 24 . خیانت و آشکار کردن راز: به کسی که تو را امین قرار داده است، خیانت مکن، هر چند او به تو خیانت کرده باشد و راز او را فاش مساز، اگر چه او راز تو را فاش ساخته است. (77)
25. لجاجت: لجاجت، جنگ ها به بار می آورد و دل ها را کینه ور می سازد. (78)
26. غیبت: غیبت نکن که از تو غیبت می شود و برای برادرت چاه مکن که خود در آن می افتی؛ زیرا با هر دست بدهی، از همان دست پس می گیری. (79)
27. دروغ گویی: دروغگو با دروغگویی خود، سه چیز به دست می آورد: ... نگاه تحقیر آمیز مردم را نسبت به خود... (80)
28. پیمان شکنی: کسی که پیمان شکن باشد، دین ندارد. (81)
29. جدال: از جدال کردن بپرهیزید که این کار، شک ودودلی به بار می آورد. (82)
30. خشم: خشم، کلید هر بدی است. (83)
31. انتقام: زشت ترین کارهای شخص قدرتمند، انتقام گرفتن است. (84)
32. تجسّس: من مأمور نیستم که دل های مردم را بکاوم و درونشان را بشکافم. (85)
33. آزردن: سوگند به خدا که نیکان رستگار شدند! آیا می دانی آنها چه کسانی هستند؟ آنان کسانی هستند که آزارشان به مورچه ای نمی رسد. (86)
34. بخل: بخیل، هیچ دوستی ندارد. (87)
35. بهتان: بهتان زدن به آدم بی گناه، بزرگ تر از آسمان است. (88)
36. ناسزاگویی: به مردم، ناسزا مگویید که با این کار در میان آنها، دشمن پیدا می کنید. (89)
37. ستم: از ستم کردن بپرهیزید که دل های شما را ویران می کند. (90)
38. قهر: به یکدیگر پشت نکنید و از هم نبرید و با هم ای بندگان خدا- برادر باشید. (91)
39. چاپلوسی: در حقیقت، کسی تو را دوست دارد که برایت چاپلوسی نکند. (92)
40. نفاق: چه زشت است که آدمی، باطنی بیمار و ظاهری زیبا داشته باشد. (93)
41. منّت: خداوند، پاداش بخشنده ی منّت گذار را از میان می برد. (94)
42. بدقولی: به برادرت وعده ای مده که آن را به جا نیاوری.(95)
جامعه گرایی یا انزواطلبی
تقریباً تمام پژوهشگران معاصر، معتقدند که انسان، ذاتاً موجودی اجتماعی است. جامعه گرایی هم در طبیعت انسان نهفته است و هم عقل وی حکم می کند که در زندگی اجتماعی و گروهی می تواند مشکلات خود را برطرف کند و به اهداف و آروزهای خود برسد. با حضور دیگران، محبّت و عشق ودوستی که بنیادی ترین عنصر خلقت است ظهور پیدا می کند.
از نظر اسلام، دست خدا با جماعت است (96) و در اجتماع، رحمت است و در پراکندگی و تفرقه، عذاب. (97)
حضرت امیر (ع) می گوید: (همیشه با سواد اعظم (اکثریت طرفدار حق) باشید که دست خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که انسان تنها، سهم شیطان است، چنان که گوسفند تکرو، بهره ی گرگ). (98)
احادیث زیادی داریم که در آنها، از رهبانیّت که نوعی انزوا از جماعت مسلمانان است به شدّت، نهی شده است. پیامبر (ص) فرمود: (در امّت من گوشه گیری و ترک دنیا برای عبادت، نیست). (99)
البته احادیثی نیز در مطلوبیت انزاطلبی آمده است و حتی عزلت، عبادت دانسته شده است؛ (100) امّا می توان با دقّت درمتون دینی و آنچه که از روح اسلام دریافت می کنیم، به این نتیجه رسید که عزلت، یک استثناست و فقط در پاره ای از شرایط، مطلوب است، مانند اصحاب کهف که در یک جامعه ی کافر، گرفتار بوده اند و به جرم ایمانشان تحت تعقیب بوده اند و یا حضرت ابراهیم که پس از تبلیغ فراوان و مبارزه با بت پرستی، وقتی جانش درخطر بود، مأمور به مهاجرت شد.
بسیاری از دستورهای دینی و حتی عبادات اسلامی، به صورت جمعی انجام می شد که خود، نشان از توجّه اسلام به جماعت و جامعه گرایی است. می توان گفت کسانی که از امّت اسلامی می گریزند، بیشتر در معرض انحرافات فکری و اخلاقی (مانند: عجب، سوءظن، حسادت، خودپرستی و ...) خواهند بود.
اسوه گرفتن در زندگی
درتمام فرهنگ ها و جوامع بشری، قهرمانان و اسطوره هایی وجود دارند و مردمان سعی می کنند خود را به آنها تشبیه کنند. در طول تاریخ، در دل انسان ها تمایل به اسوه ها و قهرمانان واقعی وجود داشته است و این اصل در ادیان الهی نیز پذیرفته شده است. در قرآن، پیامبران و نیز حضرت محمد (ص)، برای زندگی (اسوه ی حسنه (الگوی شایسته)) هستند. (101)
اصل (توّلی) و (تبرّی) که در قرآن (102) احادیث اسلامی اعم از شیعه و اهل سنّت آمده و به معنای دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداست، اشاره به الگو گرفتن و اسوه داشتن دارد. البته محبّت و ولایتی که در این دو اصل آمده، چیزی بیشتر از دوست داشتن معمولی و در واقع، به معنای پذیرش اعتقادات، تأیید اعمال و اقدام به آنهاست، که در حقیقت، دوست داشتنی عمیق و همه جانبه و آگاهانه است.
انسان ها، دیگرانی را که دارای تقوا، فضایل اخلاقی و اعمال نیکو هستند، دوست دارند و با آنها همگام، همدل و همرنگ می شوند و به همین دلیل، در قرآن و سنّت (حدیث)، بخش هایی از داستان نیکان و بدان، بازگو می گردد تا آدمیان از آنها درس و الگو بگیرند.
بهترین نمونه در الگو گرفتن برای ما مسلمانان، شخص پیامبر(ص) است و پس از ایشان، حضرت علی (ع) و زهرا(س) که پیامبر را الگوی خود قرار دادند و در عدالت، ایمان و اخلاق، خود، اسوه هایی ارزشمند برای بشریت شدند.
پایان مقال را به سخنی از بانوی بی نشان، فاطمه(س)، زینت می بخشم که فرمود: (بهترین شما آن کسی است که بیش از همه، نرم خوی و بیش از همه، به زن خود احترام می گذارد). (103)
پی نوشت:
1. سوره ی حجرات، آیه ی 13؛ سوره ی هود، آیه ی 118 و 119.
2. الکافی،ج 2، ص 164.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 29.
4. درباره ی جهان شمول وانسان شمول بودن قوانین اخلاقی اسلام، ر.ک: همه را دوست بداریم، ص 45؛ همه ی ما برادریم (نامه ی سرگشاده به هر مسلمانی که بخواند). ص 25
5. غررالحکم، ح 9094.
6. همان، ح 8842.
7. الکافی، ج 1، ص 27، ح 29.
8. غررالحکم، ح 4233.
9. همان، ح 5546.
10. تحف العقول، ص 409.
11. غررالحکم، ح 4613.
12. همان، ح 5511.
13. همان، ح 7936.
14. همان، ح 11038
15. همان، ح 1600.
16. همان، ح 4584.
17. بحارالانوار، ج 74، ص 355، ح 36.
18. الکافی، ج 5، ص 144، ح 14.
19. المحاسن، ج 2، ص 143، ح 1371.
20. کنزالعمّال، ح 25344.
21. غررالحکم، ح 844 و 614.
22. المحاسن، ج 1، ص 415، ح 953.
23. غررالحکم، ح 5610.
24. همان، ح 3590.
25. سنن ابن داوود، ج 4، ص 273، ح 4893.
26. غرر الحکم، ح 9578.
27. همان، ح 986 و 2888.
28. همان، ح 8210.
29. الأمالی للصدق، ص 343، ح 409.
30. مکارم الأخلاق، ج 1، ص 55، ح 34.
31. نهج البلاغه، حکمت 155.
32. مکارم الأخلاق، ج 1، ص 85، ح 1.
33. کنزالعمّال، ح 9426.
34. نهج البلاغه، حکمت 222.
35. الخصال، ص 55، ح 75.
36. غررالحکم، ح 10166.
37. الکافی، ج 2، ص 162، ح 15.
38. اصول کافی، ج 2، ص 94.
39. الکافی، ج 2، ص 108، ح 5.
40. نهج البلاغه، خطبه ی 142.
41. بحارالأنوار، ج 74، ص 165، ح29.
42. الکافی، ج 3، ص 227، ح 3.
43. نهج البلاغه، نامه ی 31.
44. کنز العمال، ح 10909.
45. تحف العقول، ص 8.
46. غررالحکم، ح 7157.
47. همان، ح 1393.
48. الأمالی للصدق، ص 174، ح 9.
49. کنز العمّال، ح 6496.
50. الأمالی للمفید، ص 338، ح 2.
51. الکافی، ج 2، ص 663، ح 4.
52. همان، ح 3.
53. غررالحکم، ح 4997.
54. تفسیر الدرّ المنثور، ج 8، ص 644.
55. غررالحکم، ح 10884.
56. همان، ح8581.
57. همان، ح 8800.
58. همان، ح 8166.
59. همان، 2655.
60. تحف العقول، ص 370.
61. غررالحکم، ح 2748.
62. همان، ح 8393.
63. همان، ح 10436.
64. الکافی، ج 8 ص 8، ح 1.
65. غررالحکم، ح 10601.
66. بحارالأنوار، ج 75، ص 144، ح 9.
67. غررالحکم، ح 2663.
68. همان، ح 7112.
69. همان، ح 8550.
70. همان، ح 8114.
71. بحارالانوار، ج 75، ص 211، ح 6.
72. همان، ج 77، ص 227، ح 2.
73. الکافی، ج 2، ص 672، ح 6.
74. بحارالأنوار، ج 75، ص 147، ح 21.
75. الأمالی للصدوق، ص 622، ح 1285.
76. همان، ص 703، ح 1505.
77. بحارالأنوار، ج 77، ص 208، ح 1.
78. غررالحکم، ح 1718.
79. بحارالأنوار، ج 75، ص 249، ح 16.
80. غررالحکم، ح 3003.
81. نوادر الرواندی، ص 5.
82. الخصال، ص 615، ح 10.
83. الکافی، ج 2، ص 303، ح 3.
84. غررالحکم، ح 3003.
85. کنزالعمال، ح 31597 و 15035.
86. تفسیر القمّی، ج 2، ص 146.
87. غررالحکم، ح 7473.
88. بحارالأنوار، ج 78، ص 31، ح 99.
89. الکافی، ج 2، ح 3.
90. کنزالعمال، ح 76390.
91. الترغیب و التزهیب، ج 3، ص 457، ح 8.
92. غررالحکم، ح 3875.
93. همان، ح 9661.
94. بحارالانوار، ج 77، ص 145، ح 46.
95. کنزالعمال، ح 2476.
96. کنزالعمال، ح 1032.
97. همان، ح 20242.
98. نهج البلاغه، خطبه ی 127.
99. بحارالأنوار، ج 67، ص 115.
100. أعلام الدین، ص 341.
101. سوره ی ممتحنه، آیه ی 4 و 6؛ سوره ی احزاب، آیه ی 21.
102. از جمله، سوره ی ممتحنه، آیه ی 13 و سوره ی توبه، آیه ی 119.
103. دلائل الامامة، ابوجعفر طبری شیعی، ص 7.
منابع :
1. میزان الحکمه: محمد محمدی نیک، قم: دارالحدیث .
2. دوستی در قرآن و حدیث، محمد محمدی نیک، قم: دارالحدیث .
3. اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب (ع) .
4. همه را دوست بداریم، علیرضا برازش، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
- [سایر] چه چیزهایی از معیارهای اساسی ازدواج بشمار می آید؟
- [سایر] چه چیزهایی از معیارهای اساسی ازدواج بشمار می آید؟
- [سایر] معیارهای سبک زندگی از نگاه امام رضا چگونه است؟
- [سایر] در دنیای کنونی معیارهای قناعت چیست؟ و در چه سطحی می توان یک زندگی متوسط و بر اساس قناعت داشت؟
- [سایر] معیارهای یک همسر خوب
- [سایر] از نگاه آیات و روایات چه چیزهایی موجب برکت در زندگی میشود؟
- [سایر] از منظر دینی چرا زندگی دنیا همراه با رنج و درد خلق شده است؟
- [سایر] تعدادی از تفاوتهای زندگی دنیوی و اخروی که از متون دینی به ما رسیدهاند، کدامند؟
- [سایر] راههای رسیدن به موفقیت در تمامی مراحل زندگی مخصوصاً درسی و دینی چیست؟
- [سایر] آیا قهر کردن و زود رنجیدن در یکی از طرفین ازدواج می تواند جزء معیارهای اصلی ازدواج باشد و آیا این قضیه در زندگی آینده تاثیر دارد یا نه؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چیزهایی که وضو را باطل می کند، تیمم بدل از وضو را هم باطل می کند، و چیزهایی که غسل را باطل می نماید، تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید.
- [آیت الله سبحانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند. و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زینت کردن مسجد به طلا حرام است بنابر احتیاط واجب، و هم چنین است نقش کردن مسجد به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله نوری همدانی] چیزهائی که وضو را باطل می کند ، تیمم بدل از وضو را هم باطل می کند و چیزهائی که غسل را باطل می نماید ، تیمم بدل از غسل را هم باطل می نماید .
- [امام خمینی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند. و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته، مکروه است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را با طلا زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی را که مثل انسان و حیوان روح دارند، در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهایی که روح ندارند، مثل گُل و بوته مکروه است.
- [آیت الله بروجردی] زینت کردن مسجد به طلا حرام است و بنا بر احتیاط واجب نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند و نقّاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله خوئی] چیزهایی که وضو را باطل میکند، تیمم بدل از وضو را هم باطل میکند، و چیزهائی که غسل را باطل مینماید، تیمم بدل از غسل را هم باطل مینماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] بنابر احتیاط واجب زینت کردن مسجد به طلا حرام و همچنین بنابر احتیاط واجب، نباید صورت چیزهایی که مثل انسان وحیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند ونقاشی چیزهائی که روح ندارد مثل گل وبوته مکروه است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر بعد از نماز شکّ کند که در بین نماز کاری که نماز را باطل میکند انجام داده یا نه، نمازش صحیح است. چیزهائی که در نماز مکروه است چیزهائی که در نماز مکروه است