دختران در سن نوجوانی بیشتر نیاز به خودشناسی و درک کم و طیف استعدادها، توانمندی ها و رغبت ها دارند و این امر، حضور والدینی را می طلبد که در این راه به آنان کمک کنند، در غیر این صورت آنان به عنوان افرادی منفعل و نه فعال در جامعه حضور خواهند داشت . شخصیت و عملکرد دختران به دلیل تأثیرگذاری بسیار حساسی که بر سرنوشت رفتار انسان ها چه در زمان حال و چه آینده دارد، طیف بسیار وسیعی از تاثیرات مثبت یا منفی را در جامعه می تواند سبب شود . خانواده همانند عمارتی است که زن و شوهر ستون های آن را تشکیل می دهند و فرو ریختن هر ستون، استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل می کند؛ فرزند حکم روح وحدت و تقدس ربانی را دارد که در سایه او محیط خانواده از گرمی و عشق بیشتر برخوردار خواهد بود.دختر نوجوان بتدریج که از سرزمین آرام و بی خیال کودکی به دشت های پر حادثه بلوغ می رسد، دگرگونی هایی را در خود می یابد و احساس می کند که می تواند با سرعت به وضعیت جدیدی دست یابد. او مایل است که خانواده به عنوان نزدیک ترین پایگاه، این دگرگونی را در او باور کرده و موقعیت جدید وی را به رسمیت بشناسد؛ بنابراین اختلال در روابط پدر و مادر، نوجوان را از آرامش روانی و اطمینان نسبت به آینده محروم و او را ناکام و سرخورده می کند. هر چه میزان اختلافات شدیدتر باشد، والدین نه تنها قادر نخواهند بود که پدر و مادر خو ب و نمونه ای برای فرزندان خود باشند بلکه به همان مقدار نیز رفتارهای ناسازگارانه، ضد اجتماعی و اختلالات شخصیتی را برای آنان به ارمغان خواهند آورد، ضمن اینکه تغییرات زیستی و جنسی دوره نوجوانی امری جهانی است و در تمام جوامع فرهنگی شاهد این تغییرات هستیم . تحول روانی، شناختی نوجوانان و انتظارات اجتماعی و فرهنگی جامعه ای که در آن رشد می کنند همراه با تغییرات زیستی موجب جدا شدن آنان از زندگی خردسالی و ورود به نوجوانی، جوانی و پذیرش مسوولیت بیشتر و استقلال فکر و عمل می شود. این تحول بزرگ در دوره نوجوانی، مسلماً می تواند همراه با بروز کم اطمینانی برای برآمدن از عهده مشکلات و یا احساس فشار و ناراحتی باشد. در این دوره که از حساس ترین مراحل زندگی است، اگر والدین درک و شناخت درستی از شرایط روحی، عاطفی و جسمانی فرزندان نداشته باشند و برای گذر بی مخاطره از این بحران او را مشفقانه و آگاهانه همراهی نکنند، امکان بروز رفتارهای نابهنجار از سوی نوجوانان افزایش می یابد. خودباوری پایه و زیربنایی است که براساس آن کنش و واکنش انجام می دهیم، ارزش های خود را بر می گزینیم، اهدافمان را تنظیم کرده و با چالش های پیش رویمان برخورد می کنیم . واکنش های ما در برابر وقایع تا حدی در اثر نحوه تفکرمان در خصوص اینکه چه کسی هستیم به عبارت دیگر خودباوریمان شکل می گیرد. چالش های اساسی زندگی شامل اصولی مانند توانایی کسب معاش و مراقبت کردن از خود در دنیا، برقراری روابط شایسته انسانی , توانایی حفظ روابطی که نه تنها برای خشنودی خود، بلکه برای خشنودی دیگران نیز باشد و برخورداری از نیروی جهشی, کافی است که شخص را قادر می سازد از مشکلات و پرتگاه های زندگی عبور کرده و در رسیدن به اهداف و آرزوهای خود پایداری و استقامت داشته باشند . (ویرجینیا ستیر) می گوید: صفات نیکویی چون کمال، درستی، مسئوولیت، شفقت، عشق و جز اینها از فردی تراوش می کند که دارای خودباوری مثبت است؛ فرد احساس می کند خودش آدمی است و دنیا جای بهتری است چون او در آن زندگی می کند و به شایستگی خود مومن است. قادر است از دیگران یاری بطلبد و در عین حال معتقد است که می تواند تصمیم بگیرد.به قول (ستیر) هیچ ژنی، احساس ارزش را انتقال نمی دهد و به وجود نمی آورد بلکه چنین احساسی آموختنی است و خانواده، محل آموختن چنین احساسی است . ستیر مددکاری که معتقد است هنگامی فرد شایستگی خود را باور دارد که والدین بوسیله اعمال خود به عنوان الگو برای فرزندان و همچنین ایجاد آرامش روانی و برخورداری روابط سالم خانوادگی، تعادل عاطفی و آرامش را فراهم آورند . احساس دلگرمی و امنیت است که فضای خانواده را سرشار از محبت می کند و بر روابط و مناسبات اجتماعی افراد خانواده تاثیر مثبت می گذارد. در خانواده مطلوب، تعاملات بین فردی دارای اهمیت است و تعامل زناشویی اساس و بنیان این تعاملات است و می تواند بر عملکرد موفق و ناموفق اعضای خانواده اثرگذار باشد. نبود پدر و مادر زیر یک سقف برای فرزندان محرومیت و کمبود تلقی می شود. طلاق والدین و محروم بودن فرزند از محبت، ارتباط و دیدار پدر و مادر احساسی در وجود او بر می انگیزد که با حالات عصبی، تمرد، ناسازگاری و عدم انطباق اجتماعی همراه است و باعث می شود فرد، باور نسبت به خیلی چیزها از جمله باور به خود را از دست بدهد . "رابینسون " وجود همدلی و صمیمت والدین با فرزندان را عاملی موثر در رشد خودباوری آنان می داند، همان گونه که (آلفرد آدلر) پدر و مادر را کانون و مرکز منظومه خانوادگی و ایجاد کننده حیات عاطفی در خانواده می داند که عاملی است برای رشد روانی اعضا در سنین نوجوانی ومرحله شکل گیری شخصیت . به هنگام یادگیری تعاملات اجتماعی، فرزند باید از حمایت و راهنمایی های عاطفی پدر و مادر بهره مند شود. در صورت نبود شرایط عادی در خانواده، نوجوان احساس بی پناهی و بی کسی کرده و دچار انواع اختلالات رفتاری و شخصیتی می شود . (رنه کونیگ) جامعه شناس آلمانی معتقد است: مسوولیت ایجاد شخصیت اجتماعی و فرهنگی فرزندان به عهده والدین است و فرزند نیازمند مساعدت ها و حمایت های عاطفی آن هاست).گلاس) معتقد است که فرزندان در ارتباط با اعضای خانواده و دیگر اطرافیان، هویت خود را از دو جنبه توفیق و شکست ارزیابی می کنند. فرزند در سن نوجوانی از طریق تعامل و درگیری عاطفی با دیگران به خصوص والدین به توسعه هویت خود می پردازد و برای آینده تصمیم می گیرد . نوجوانی که از خودباوری کافی برخوردار نباشد در امور مختلف از جمله درس خواندن از توانایی خود بهره کافی نمی برد. برای اینکه کودک و نوجوان بتواند از حداکثر ظرفیت ذهنی و توانمندی های بالقوه خود بهره مند شود باید نسبت به خود و محیط اطراف، نگرشی مثبت برای کار، تلاش و انگیزه ای قوی داشته باشد. بی تردید نوجوانی که احساس ارزشمندی و (خودباوری) قابل توجهی دارد در خانواده ای منسجم با روابطی گرم و سرشار از محبت بین اعضای خانواده پرورش یافته است، زیرا خانواده ای که در آن رشد و اعتلای همه اعضا در نظر گرفته می شود مکانی است برای ایجاد هویت . )جان برناردشاو) می گوید: ماتریس خانوادگی خوب، زمینه استوار فراهم می سازد تا براساس آن اعضای خانواده، قدرت های دانستن احساس تصمیم گیری و تصور خود را به نمایش بگذارند. او معتقد است که آینده جهان بستگی به برداشت فرزندان از خودشان دارد و انتخاب های آن ها بستگی به این دارد که درباره خود چگونه می اندیشند. به نظر او مهم ترین قواعد خانواده، معنای انسان بودن را مشخص می سازد و رکن اصلی خانواده، زن و شوهرند که اگر روابط آن ها سالم باشد، فرزندشان رشد می یابد و به خودشکوفایی می رسد چرا که زمینه ساز خودباوری فردی، خودباوری خانوادگی است . آنچه در ایجاد خودباوری اجتماعی فرد بیش از هر چیز موثر است، کسب نخستین تجربه های حمایت اجتماعی در کانون خانواده است. نحوه برخورد، پذیرش، دوست داشتن و مساعدت با فرد، او را برای ایفای نقش های اجتماعی و برطرف ساختن نیازهایش یاری می دهد؛ ارتباط و پیوند افراد خانواده نیز در سلامت روانی و جسمانی آنان تاثیر دارد، به گونه ای که الگوهای رفتاری فرزندان را در بزرگسالان بنیان می نهد و موجبات امنیت خاطر و باور خود را در آنان فراهم می آورد . نوجوانی که از خودباوری برخوردار است بهتر می تواند زندگی کند، با دیگران رابطه برقرار کند و فردی خلاق و پویا باشد در نتیجه آسیب پذیری او کمتر است . چنین فردی احساس مسوولیت می کند و خود تصمیم می گیرد که به دیگران در صورت لزوم کمک کند، به پیشرفت هایش افتخار می کند و گاهی از خود تعریف می کند . با موفقیت های تازه با اطمینان بر خورد می کند و از صحبتهای حاکی از انتقاد از خود، هراس زیادی ندارد و رفتارهای نامناسب خود را مورد بازنگری قرار داده، سعی می کند آنها را به نحو مطلوبی تغییر دهد . در خانواده ای که صمیمت و مهربانی وجود دارد، نوجوان می تواند هم ثبات خودپنداری را حفظ کند و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود. همچنین با اطمینان به شخصیت خود، به رویارویی با مشکلات برخیزد . بر این اساس پیشنهاد می شود برنامه های جامع فرهنگی، آموزشی، اجتماعی با محور قرار دادن نهاد خانواده و کارکرد مطلوب خانواده تدوین شود. همچنین آموزش والدین در زمنیه مسائل تعلیم و تربیت، آموزش های قبل از ازدواج برای آشنایی زوج های جوان با وظایفی که بر عهده خواهند داشت، ارائه برنامه های مشاوره فرهنگی به خانوادهایی که دچار مشکلات روابط بین فردی هستند و نیز انجام تحقیقی در همین خصوص در سطح کشور از ضروریات جامعه است . منبع: نشریه فرهنگی، اجتماعی، آموزشی پژواک ایران
تأثیر وضعیت خانوادگی بر خودباوری نوجوانان چیست؟
دختران در سن نوجوانی بیشتر نیاز به خودشناسی و درک کم و طیف استعدادها، توانمندی ها و رغبت ها دارند و این امر، حضور والدینی را می طلبد که در این راه به آنان کمک کنند، در غیر این صورت آنان به عنوان افرادی منفعل و نه فعال در جامعه حضور خواهند داشت .
شخصیت و عملکرد دختران به دلیل تأثیرگذاری بسیار حساسی که بر سرنوشت رفتار انسان ها چه در زمان حال و چه آینده دارد، طیف بسیار وسیعی از تاثیرات مثبت یا منفی را در جامعه می تواند سبب شود .
خانواده همانند عمارتی است که زن و شوهر ستون های آن را تشکیل می دهند و فرو ریختن هر ستون، استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل می کند؛ فرزند حکم روح وحدت و تقدس ربانی را دارد که در سایه او محیط خانواده از گرمی و عشق بیشتر برخوردار خواهد بود.دختر نوجوان بتدریج که از سرزمین آرام و بی خیال کودکی به دشت های پر حادثه بلوغ می رسد، دگرگونی هایی را در خود می یابد و احساس می کند که می تواند با سرعت به وضعیت جدیدی دست یابد. او مایل است که خانواده به عنوان نزدیک ترین پایگاه، این دگرگونی را در او باور کرده و موقعیت جدید وی را به رسمیت بشناسد؛ بنابراین اختلال در روابط پدر و مادر، نوجوان را از آرامش روانی و اطمینان نسبت به آینده محروم و او را ناکام و سرخورده می کند. هر چه میزان اختلافات شدیدتر باشد، والدین نه تنها قادر نخواهند بود که پدر و مادر خو ب و نمونه ای برای فرزندان خود باشند بلکه به همان مقدار نیز رفتارهای ناسازگارانه، ضد اجتماعی و اختلالات شخصیتی را برای آنان به ارمغان خواهند آورد، ضمن اینکه تغییرات زیستی و جنسی دوره نوجوانی امری جهانی است و در تمام جوامع فرهنگی شاهد این تغییرات هستیم .
تحول روانی، شناختی نوجوانان و انتظارات اجتماعی و فرهنگی جامعه ای که در آن رشد می کنند همراه با تغییرات زیستی موجب جدا شدن آنان از زندگی خردسالی و ورود به نوجوانی، جوانی و پذیرش مسوولیت بیشتر و استقلال فکر و عمل می شود. این تحول بزرگ در دوره نوجوانی، مسلماً می تواند همراه با بروز کم اطمینانی برای برآمدن از عهده مشکلات و یا احساس فشار و ناراحتی باشد. در این دوره که از حساس ترین مراحل زندگی است، اگر والدین درک و شناخت درستی از شرایط روحی، عاطفی و جسمانی فرزندان نداشته باشند و برای گذر بی مخاطره از این بحران او را مشفقانه و آگاهانه همراهی نکنند، امکان بروز رفتارهای نابهنجار از سوی نوجوانان افزایش می یابد. خودباوری پایه و زیربنایی است که براساس آن کنش و واکنش انجام می دهیم، ارزش های خود را بر می گزینیم، اهدافمان را تنظیم کرده و با چالش های پیش رویمان برخورد می کنیم .
واکنش های ما در برابر وقایع تا حدی در اثر نحوه تفکرمان در خصوص اینکه چه کسی هستیم به عبارت دیگر خودباوریمان شکل می گیرد. چالش های اساسی زندگی شامل اصولی مانند توانایی کسب معاش و مراقبت کردن از خود در دنیا، برقراری روابط شایسته انسانی , توانایی حفظ روابطی که نه تنها برای خشنودی خود، بلکه برای خشنودی دیگران نیز باشد و برخورداری از نیروی جهشی, کافی است که شخص را قادر می سازد از مشکلات و پرتگاه های زندگی عبور کرده و در رسیدن به اهداف و آرزوهای خود پایداری و استقامت داشته باشند .
(ویرجینیا ستیر) می گوید: صفات نیکویی چون کمال، درستی، مسئوولیت، شفقت، عشق و جز اینها از فردی تراوش می کند که دارای خودباوری مثبت است؛ فرد احساس می کند خودش آدمی است و دنیا جای بهتری است چون او در آن زندگی می کند و به شایستگی خود مومن است. قادر است از دیگران یاری بطلبد و در عین حال معتقد است که می تواند تصمیم بگیرد.به قول (ستیر) هیچ ژنی، احساس ارزش را انتقال نمی دهد و به وجود نمی آورد بلکه چنین احساسی آموختنی است و خانواده، محل آموختن چنین احساسی است .
ستیر مددکاری که معتقد است هنگامی فرد شایستگی خود را باور دارد که والدین بوسیله اعمال خود به عنوان الگو برای فرزندان و همچنین ایجاد آرامش روانی و برخورداری روابط سالم خانوادگی، تعادل عاطفی و آرامش را فراهم آورند . احساس دلگرمی و امنیت است که فضای خانواده را سرشار از محبت می کند و بر روابط و مناسبات اجتماعی افراد خانواده تاثیر مثبت می گذارد. در خانواده مطلوب، تعاملات بین فردی دارای اهمیت است و تعامل زناشویی اساس و بنیان این تعاملات است و می تواند بر عملکرد موفق و ناموفق اعضای خانواده اثرگذار باشد. نبود پدر و مادر زیر یک سقف برای فرزندان محرومیت و کمبود تلقی می شود. طلاق والدین و محروم بودن فرزند از محبت، ارتباط و دیدار پدر و مادر احساسی در وجود او بر می انگیزد که با حالات عصبی، تمرد، ناسازگاری و عدم انطباق اجتماعی همراه است و باعث می شود فرد، باور نسبت به خیلی چیزها از جمله باور به خود را از دست بدهد .
"رابینسون " وجود همدلی و صمیمت والدین با فرزندان را عاملی موثر در رشد خودباوری آنان می داند، همان گونه که (آلفرد آدلر) پدر و مادر را کانون و مرکز منظومه خانوادگی و ایجاد کننده حیات عاطفی در خانواده می داند که عاملی است برای رشد روانی اعضا در سنین نوجوانی ومرحله شکل گیری شخصیت .
به هنگام یادگیری تعاملات اجتماعی، فرزند باید از حمایت و راهنمایی های عاطفی پدر و مادر بهره مند شود. در صورت نبود شرایط عادی در خانواده، نوجوان احساس بی پناهی و بی کسی کرده و دچار انواع اختلالات رفتاری و شخصیتی می شود .
(رنه کونیگ) جامعه شناس آلمانی معتقد است: مسوولیت ایجاد شخصیت اجتماعی و فرهنگی فرزندان به عهده والدین است و فرزند نیازمند مساعدت ها و حمایت های عاطفی آن هاست).گلاس) معتقد است که فرزندان در ارتباط با اعضای خانواده و دیگر اطرافیان، هویت خود را از دو جنبه توفیق و شکست ارزیابی می کنند. فرزند در سن نوجوانی از طریق تعامل و درگیری عاطفی با دیگران به خصوص والدین به توسعه هویت خود می پردازد و برای آینده تصمیم می گیرد . نوجوانی که از خودباوری کافی برخوردار نباشد در امور مختلف از جمله درس خواندن از توانایی خود بهره کافی نمی برد. برای اینکه کودک و نوجوان بتواند از حداکثر ظرفیت ذهنی و توانمندی های بالقوه خود بهره مند شود باید نسبت به خود و محیط اطراف، نگرشی مثبت برای کار، تلاش و انگیزه ای قوی داشته باشد. بی تردید نوجوانی که احساس ارزشمندی و (خودباوری) قابل توجهی دارد در خانواده ای منسجم با روابطی گرم و سرشار از محبت بین اعضای خانواده پرورش یافته است، زیرا خانواده ای که در آن رشد و اعتلای همه اعضا در نظر گرفته می شود مکانی است برای ایجاد هویت .
)جان برناردشاو) می گوید: ماتریس خانوادگی خوب، زمینه استوار فراهم می سازد تا براساس آن اعضای خانواده، قدرت های دانستن احساس تصمیم گیری و تصور خود را به نمایش بگذارند. او معتقد است که آینده جهان بستگی به برداشت فرزندان از خودشان دارد و انتخاب های آن ها بستگی به این دارد که درباره خود چگونه می اندیشند. به نظر او مهم ترین قواعد خانواده، معنای انسان بودن را مشخص می سازد و رکن اصلی خانواده، زن و شوهرند که اگر روابط آن ها سالم باشد، فرزندشان رشد می یابد و به خودشکوفایی می رسد چرا که زمینه ساز خودباوری فردی، خودباوری خانوادگی است .
آنچه در ایجاد خودباوری اجتماعی فرد بیش از هر چیز موثر است، کسب نخستین تجربه های حمایت اجتماعی در کانون خانواده است. نحوه برخورد، پذیرش، دوست داشتن و مساعدت با فرد، او را برای ایفای نقش های اجتماعی و برطرف ساختن نیازهایش یاری می دهد؛ ارتباط و پیوند افراد خانواده نیز در سلامت روانی و جسمانی آنان تاثیر دارد، به گونه ای که الگوهای رفتاری فرزندان را در بزرگسالان بنیان می نهد و موجبات امنیت خاطر و باور خود را در آنان فراهم می آورد .
نوجوانی که از خودباوری برخوردار است بهتر می تواند زندگی کند، با دیگران رابطه برقرار کند و فردی خلاق و پویا باشد در نتیجه آسیب پذیری او کمتر است . چنین فردی احساس مسوولیت می کند و خود تصمیم می گیرد که به دیگران در صورت لزوم کمک کند، به پیشرفت هایش افتخار می کند و گاهی از خود تعریف می کند . با موفقیت های تازه با اطمینان بر خورد می کند و از صحبتهای حاکی از انتقاد از خود، هراس زیادی ندارد و رفتارهای نامناسب خود را مورد بازنگری قرار داده، سعی می کند آنها را به نحو مطلوبی تغییر دهد .
در خانواده ای که صمیمت و مهربانی وجود دارد، نوجوان می تواند هم ثبات خودپنداری را حفظ کند و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود. همچنین با اطمینان به شخصیت خود، به رویارویی با مشکلات برخیزد .
بر این اساس پیشنهاد می شود برنامه های جامع فرهنگی، آموزشی، اجتماعی با محور قرار دادن نهاد خانواده و کارکرد مطلوب خانواده تدوین شود. همچنین آموزش والدین در زمنیه مسائل تعلیم و تربیت، آموزش های قبل از ازدواج برای آشنایی زوج های جوان با وظایفی که بر عهده خواهند داشت، ارائه برنامه های مشاوره فرهنگی به خانوادهایی که دچار مشکلات روابط بین فردی هستند و نیز انجام تحقیقی در همین خصوص در سطح کشور از ضروریات جامعه است .
منبع: نشریه فرهنگی، اجتماعی، آموزشی پژواک ایران
- [سایر] منظور از اصالت خانوادگی در ازدواج چیست ؟ و تا چه اندازه در ازدواج تاثیر گذار است؟
- [سایر] سلام آیات مربوط به خودباوری فرهنگی؟
- [سایر] در اختلافات خانوادگی اگر یک طرف مدام کوتاه بیاید آیا تاثیر منفی نخواهد داشت و موجب جرأت طرف مقابل نخواهد شد.
- [سایر] ایمان به خدا و مبانی اعتقادی تا چه اندازه در خودباوری فرزندان مؤثر است؟
- [سایر] از کجا بفهمم که فرزندم دارای اعتماد به نفس است؟ آیا خودباوری، نشانههایی دارد؟
- [سایر] علائم افسردگی در نوجوانان چیست؟ با افسردگی نوجوانان چه کنیم؟
- [سایر] چرا نوجوانان شلختهاند؟ برای رفع شلختگی نوجوانان چه باید بکنیم؟
- [سایر] علائم افسردگی در نوجوانان چیست؟با افسردگی نوجوانان چه کنیم؟
- [سایر] علائم افسردگی در نوجوانان چیست؟ با افسردگی نوجوانان چه کنیم؟
- [سایر] پیامدهای افسردگی در نوجوانان چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر می داند که نصیحت تأثیر ندارد ، واجب است با احتمال تأثیر امر ونهی الزامی کند ، اگر تأثیر نمی کند مگر با تشدید در گفتار وتهدید بر مخالفت ، لازم است لکن باید از دروغ ومعصیت دیگر احتراز شود .
- [امام خمینی] اگر میداند که نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر امر و نهی الزامی کند، و اگر تأثیر نمیکند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، لازم است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بداند نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر، به نحو الزامی امر و نهی کند و اگر جز با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت تأثیر نکند، تشدید و تهدید لازم است، لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر میداند که نصیحت تأثیر ندارد، واجب است امر و نهی الزامی کند، و اگر تأثیر نمیکند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، تشدید و تهدید لازم است.
- [آیت الله مظاهری] اگر بدعتی در اسلام واقع شود اظهار حقّ و انکار باطل واجب است، گرچه بدانند تأثیر نمیکند.
- [آیت الله علوی گرگانی] آنچه از احکام مسائلی که در گذشته گفته شد ودارای حالت خاصّ ووضعیّت مخصوصی بودند، بین بانکهای شخصی ودولتی و یا مشترک بین اشخاص ودولت فرق نمیکند و در تمام آنها بستگی به آن وضعیّت وحالت خاصّ دارد، در هر موردی که از مصادیق آن وضعیّت بوده باشد، حکم او همان است که گفته شد.
- [آیت الله اردبیلی] هر یک از اقشار جامعه که باعث ترویج مقاصد ستمگران و یا تقویت ظلم و شوکت آنان گردد، مرتکب عمل حرام میگردد و بر سایر مسلمانان لازم است که آنها را نهی کنند و اگر تأثیر نکرد، از آنها اِعراض کرده و با آنها معاشرت و معامله نکنند. * مرتبه دوم: امر و نهی به زبان؛ پس با احتمال تأثیر و وجود سایر شرایطی که گذشت، واجب است اهل معصیت را نهی کنند و ترک کننده واجب را به انجام آن امر نمایند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر سکوت علماء اعلام موجب تقویت ظالم شود یا موجب تأیید او گردد یا موجب جرأت او شود بر سایر محرمات، واجب است اظهار حق و انکار باطل اگر چه تأثیر فعلی نداشته باشد.
- [آیت الله مظاهری] ترک مراوده و قهر با اهل معصیت، در صورتی که به قصد نهی از منکر انجام شود و تأثیر داشته باشد، جائز بلکه واجب است؛ ولی دشمنی و رفتار خلاف عدالت با آنان جائز نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . به جایآوردن معروف و ترکنمودن منکر، بر هر مسلمانی، واجب است، و لکن آنان که امر و نهی میکنند، باید در عمل به معروف و ترک منکر، بر دیگران، پیشقدم باشند، زیرا عمل، شرط تأثیر گفتار است.