از جمله مسائل تربیتی که محقق نراقی، زیاد به آن پرداخته است، روشهای تربیتی است. دلیل گسترگی این مبحث در کلام این دو متفکر این است که تعلیم و تربیت، سراسر زندگی انسان را شامل می‌شود و محور اساسی آن هم روش‌ها و راهکارهایی است که اهداف تربیتی را هموار می‌سازند. از این رو در کتاب (جامع السعادات) در زمینه پرورش فضائل و تربیت متربی به صفات و رفتار نیکو، عنوان هایی چون کیفیت و شیوه تحصیل، راههای اکتساب و نظایر آن و در زمینه اصلاح رفتار و تغییر صفات ضد ارزشی در متربی، کلمه علاج، ازالة و مانند آن و در پیش‌گیری از صفات و رفتار ناپسند، کلمه حفاظت، اجتناب و مانند آن، بسیار زیاد به چشم می‌خورد. این روش‌ها را می‌توان به دو نوع عام و خاص تقسیم کرد: روش های عام، آنهایی است که در همه یا بیشتر زمینه‌های آموزشی و تربیتی مفید و کارسازند. ولی روش های خاص در برخی موارد کاربرد دارند و استفاده از آنها در موارد دیگر مفید نیست. با توجه به گستردگی روش‌های تربیتی، از یک سو، و ضرورت رعایت اختصار از سوی دیگر، فقط به هشت روش اشاره می‌کنیم: [1] 1. روش تقویت نفس پایه و اساس صفات و رفتارهای تربیتی قوت نفس است. محقق نراقی بر این اعتقاد است که تقریباً همه فضیلت‌های روانی و رفتاری از نفس قوی صادر می‌شود و به میزانی که در هر جنبه‌ای، نفس تقویت بشود و توان‌مندی نفس بر اتصاف و انجام فعل بیشتر گردد، فرد، بیشتر به فضائل روی می‌آورد و کمال شایسته برای خود ایجاد می‌کند. [2] از سوی دیگر بر این حقیقت، تصریح دارد که ضعف و زبونی نفس و احساس ناتوانی و اضطراب در خود، باعث رفتارهای ضد اخلاقی است. به همین جهت به ضرورت و اهمیت تقویت نفس متربی تأکید می کند و به معلمان و مربیان توصیه می‌نماید تا جهت تقویت نفس متربی؛ برنامه‌ریزی کنند و اراده وی را نیرومند سازند و قدرت تحمل او را بالا ببرند تا با احساس عزّت و صلابت و قدرت بتواند در برابر محرّک‌های ضد اخلاقی و تربیتی، مقاومت نماید و در جهت اهداف عالی تربیتی، بدون هرگونه ضعف و سستی گام بردارد. قوت نفس که از آن به صلابت یا کبر نفس نیز تعبیر می‌شود همان توان‌مندی و تحمل فرد در برابر مشکلات، سختی‌ها، ناملایمات و مانند آن است. در مقابل، ضعف نفس ناتوانی و عدم تحمل نفس است و در اصطلاح دیگری از آن به (صغر نفس) تعبیر می‌شود. محقق نراقی لازمه قوی بودن نفس را اطمینان نفس، ثبات در عقاید، عدم تزلزل، احساس توان مندی و مقاومت در برابر شدائد و دردها، شکست ناپذیری، شهامت ورود به موارد خطرناک، تصمیم و عزم قاطع بر تحصیل آن چه مفید تشخیص داده می شود، کسب کمال و فضائل‌ [3] [4] و از جمله غیرت در تربیت فرزند، حفظ ناموس و پاسداری از دین. [5] تأثیرناپذیری و عدم تغییر حالت‌ [6] در شرایط متضاد فقر و غنی، سلامتی و بیماری، ستایش و سرزنش و مانند آن، احساس عزّت، حریت. [7] بلند همتی، و... [8] می‌داند و در برابر، لازمه ضعف و ناتوانی نفس را، ذلت و زبونی، عدم جرأت بر اقدام به کارهای مهم و بزرگ، مسامحه کاری، اضطراب در برابر کوچک‌ترین بلاها، ترس. [9] سستی و تزلزل، احساس شکست. [10] پست همتی و اکتفا به پایین‌ترین مراتب از هر چیز عالی و ارزشمند، بی‌غیرتی و بی‌تفاوتی در برابر عرض، دین و تربیت اولاد و... [11] ذکر می کند. وی در مقایسه فضائل و رذایل در موارد زیادی، ریشه هر یک از فضائل را قوت نفس و ریشه هر یک از رذایل را ضعف نفس بیان می کند؛ مثلاً ریشه وقار، تأمل و اطمینان نفس را قوت نفس دانسته در برابر عجله و شتابزدگی را ناشی از ضعف نفس قلمداد کرده است. [12] به همین صورت سوء ظن را در برابر حسن ظن. [13] خشمگینی افراطی را در برابر حلم و کظم غیظ. [14] انتقام را در برابر عفو و بخشش و... [15] مقایسه نموده است. محقق نراقی، این روش تربیتی یعنی روش تقویت نفس و تحصیل توان‌مندی را بسیار با اهمیت دانسته و در اکثر مباحث تربیتی به آن توجه داده است و برای به کارگیری این روش، فنون متعددی را توصیه می‌کند؛ از جمله: 1. به متربّی توجه داده شود که توان‌مندی و قوت نفس، شرافت و عزت است. [16] و ناتوانی وضعف نفس، ذلت و خواری است. با توجه به این که متربّی فطرتاً عزت طلب است و در تحقق این خواست فطری گام بر می دارد در تقویت نفس و اعتماد به خود در اقدامات خویش، کوشش می‌نماید و سستی و تزلزل و ترس را به خود راه نمی‌دهد و خود را حقیر و فرومایه نمی‌پندارد بلکه با احساس عزت برای هر چه بیشتر توانمند ساختن خود تلاش می‌کند. 2. آثار ارزشمندِ قوت نفس از قبیل: اطمینان، ثبات، شهامت، غیرت، حریّت، بلند همتی وأ به متربی معرفی شود و هم چنین وی، از عوارض ضعف نفس نظیر سستی، تزلزل، دون همتی، گناه و... آگاه گردد و به او همراه با تشویق، برنامه عملی داده شود تا به اعمالی دست بزند که آن فضایل و آثار ارزشمند را همراه داشته باشد و از اعمالی که عوارض ضعف نفس و رذایل را داشته باشد، پرهیز نماید. [17] نظارت و مراقبت مربی، به تدریج متربّی را به لوازم قوت نفس می کشاند و این به پرورش و تقویت نفس می انجامد. 3. آگاه شود از این که رفتارهایی ضعف نفس را تشدید می‌کنند. ضعف نفس و برخی از رفتارهای درونی و بیرونی مانند کج خلقی، ترس، بدبینی، ابراز خشم، ترک اعانه به دیگران و... تأثیر متقابل دارند. همان طور که ضعف نفس باعث این رفتارها می‌شود، این رفتار، هم به تدریج ضعف نفس را تشدید می‌نماید. علاوه بر این آگاهی، زمینه عدم بروز این رفتارها فراهم شود بلکه برعکس سعی شود رفتارهای متضادِ با این رفتار را انجام دهد. این زدودن عوامل مؤثر در ضعف نفس و انجام رفتارهای مثبت، باعث می‌گردد که نفس متربّی قوی شود و صفات برجسته انسانی ناشی از قوت نفس، به صورت ملکه درآید و به راحتی رفتارهای مطلوب تربیتی و اخلاقی از فرد صادر شود. [18] 4. مصاحبت‌ [19] با افرادی که از نفس قوی برخوردارند و هیچ ترسی و تزلزلی به خود راه نمی دهند و با شهامت و شجاعت به اقدامات عملی دست می زنند؛ به تدریج نفسِ متربّی را قوی می سازد و به وی شهامت و جرأت می دهد تا به کارهای مهم و بزرگ وارد شود و بدون تزلزل و ترس، اقدامات شجاعانه از خود بروز دهد. 5. فراهم ساختن موقعیت و شرایطی که متربّی در معرض انجام کارهای بزرگ و تا حدودی خطرناک قرار بگیرد و با ایجاد انگیزه‌ها به حرکت، برخورد و اقدام به تصمیم گیری، تشویق شود تا در عمل، توان مندی و قدرت خویش را برای انجام آن کارها، مشاهده کند. [20] 2. روش تصحیح فکر یا وهم زدایی از جمله اموری که در تعلیم و تربیت، نقش بسیار مؤثری دارد، افکار و اندیشه‌ها است. افکار و اندیشه‌هایی که در موضوعات مطلوب و واقعی انجام شود. و سیری منطقی را طی نماید و نتایج ذی قیمتی را به بار آورد و فرد را به صحت راهی که می‌پیماید، مطمئن سازد و زمینه زندگی مطلوب دنیوی و اخروی و خوشبختی ابدی را فراهم نماید. افکار و اندیشه‌های مثبت در تعلیم و تربیت به شمار می‌آیند. اما افکار و تصوراتی که بر روی امور بی‌ارزش انجام می‌شود و فرد را به انحراف و فساد می‌کشاند و یا اوهامی که سستی در عقاید و ایمان درست ایجاد می‌نماید و یا تصورات و آرزوهای طول و دراز و دست نایافتنی است. یا خیالات و اوهامی که زندگی را برای فرد و یا با دیگری مختل می‌سازد، همه اندیشه‌های منفی‌اند و مانع تعلیم و تربیت صحیح می‌باشند. کسی که دچار این نوع افکار و اوهام است. از نظر محقق نراقی (وسواس) نامیده می‌شود. وی معتقد است فرد وسواسی تا علاج نشود و اوهام و افکار غیر منطقی از وی زدوده نگردد، نمی‌تواند درست تربیت شود و به فضائل دست یابد. از این رو مفصل در صدد حل این معضل برآمده و با ذکر انواع افکار وسواسی روش‌ها و فنونی را برای زدودن آنها بیان کرده است. می‌توان مباحث محقق نراقی را در این زمینه تحت سه عنوان ذکر کرد: الف. وسواس و تزلزل فکری و اعتقادی به نظر محقق نراقی، تزلزل فکری و تأثر از شبهات و سفسطه‌ها از افراطِ حد اعتدالِ قوه عاقله ناشی می‌شود و راه علاج آن این است که: اولاً: معلم و مربی، متربّی را از عوارض تزلزل و انحراف عقیدتی که از وسواس فکری عاید می‌شود، آگاه سازد تا در شبهات باقی نماند و برای رفع آن‌ها بکوشد. ثانیاً: در زدودن شک‌ها و شبهه‌ها بر استدلال های قوی تکیه نماید تا سستی شک‌ها برایش روشن شود و به غیر منطقی بودن استدلال‌های مغالطه آمیز و سفسطه‌ای که در تبیین شبهه‌ها مطرح شده پی ببرد. ثالثاً: توجه وی را به افکار اکثر علما و دانشمندان در زمینه موضوع مورد شبهه، جلب کند و ادله معتبر آن ها را بازگو نماید تا با اعتماد به افکار علمی آنان، بتواند فکر خود را تصحیح کند. رابعاً: مربی با پرورش روحیه منطقی در وی، در استقامت ذهن او کوشش نماید و اظهارات سلیقه ای را از افکار منطقی برایش متمایز سازد تا از کج فهمی نجات پیدا کند و با راهنمایی وی افکارش را تصحیح نماید. [21] ب. وسواس و افکار پست و شیطانی نوع دیگر از وسواس فکر، اندیشه در امور بی‌ارزش و شیطانی است که فرد را به گناه و انحراف رفتاری و تعدّی به حقوق خدا، خود و مردم می کشاند. این نوع افکار ارادی است و ریشه در علائق دنیوی دارد. برای زدودن این نوع افکار: اولاً: مربی، متربی را از آثار و عوارض دنیوی و اخروی آن، مطلع سازد و از او بخواهد تا در عاقبت گناه و رفتارهای ناشی از آن نوع افکار بیندیشد و او را به عوارضی چون آبروریزی، بدبینی مردم به او، از دست دادن جایگاه مردمی و اعتبار اجتماعی و چون عذاب‌های اخروی و جهنم ابدی، هشدار دهد و آسانی صبر و مقاومت در برابر وسوسه‌های نفسانی را نسبت به تحمل آن همه عوارض نامطلوب دنیوی و اخروی، برایش، گوشزد نماید. مقاومت در برابر این وسوسه‌ها، به تدریج به از بین رفتن آن‌ها میانجامد. [22] ثانیاً: سعی شود علایق کاذب که ریشه این خیالات و افکار است به علائق نسبت به امور با ارزش تبدیل شود. توجه دادن به ارزش‌ها و خواست‌های فطری و آثار گران بهای آن‌ها، متربّی را به افکار با ارزش سوق می دهد و علاقه‌های مثبت و واقعی را در او پرورش می دهد. [23] ثالثاً: متربّی از راه‌هایی که شیطان از آن‌ها نفوذ می‌کند، آگاه شود و آن‌ها را بر روی خود ببندد. هر یک از رفتارهایی چون غضب، حسادت، حرص، عجب تکبر و مانند آن، فرد را به فکر در مورد متعلّقات مربوط وادار می سازد و افکار ناشایست شیطانی را موجب می‌شود. با پیش‌گیری از این رفتارها، زمینه بروز بسیاری از خیالات و افکار پست، از بین می‌رود. رابعاً: برنامه ریزی شود تا به امور معنوی و با ارزش بیندیشد و بر آن تمرین نماید و عملاً به رفتارهای خوب روی آورد و از جمله به ذکر لسانی و قلبی بپردازد تا موقعیتی برای ظهور آن افکار غیر ارزشی پدید نیاید. [24] ج. وسواس و اوهام برخی از تصورات و اوهام بدون اراده و اختیار و گاه با اختیار کمی به ذهن روی می آورند و چه بسا فرد را آزار می دهند و در امور زندگی و فتارهای وی اختلال ایجاد می‌کنند، و موجب اضطراب، اندوه، نگرانی از آینده و به هم خوردن نظم فکری وی می‌گردند. مثل این که تصور می‌کند عزیزی را از دست می‌دهد، یا حادثه خطرناکی اتفاق می‌افتد و یا به بیماری صعب العلاجی دچار می‌شود و یا به چیزی که از دست رفته و قابل تدارک نیست، می‌اندیشد. و یا به چیزی ایده آل فکر می‌کند ولی می داند به آن نمی‌رسد، ناراحت می‌شود و مانند آن. [25] این اوهام و وسوسه‌ها مانع سیر تکاملی فرد می‌شود و تعلیم و تربیتش را با مشکل روبه رو می‌سازد. برای علاج چنین فردی و زدودن وسوسه‌ها و اوهام از ذهنش باید ملاحظه شود که اگر به مغز آسیبی رسیده و اختلال مغزی‌ [26] ایجاد شده است، درمان پزشکی انجام شود و در غیر این صورت می بایست توجه شود که اگر این افکار به دلیل علایق مربوط به قوه شهویه یا قوه غضبیه و استیلای قوه واهمه است، پس باید: اولاً: با تقویت عاقله و ایجاد تعادل در قوا، قوه عاقله را نیرومند ساخت تا قوای سه‌گانه، بویژه واهمه را در اختیار گیرد و بر آن ها مسلط شود؛ بطوری که نه تنها از آن‌ها متأثر نشود بلکه در آن‌ها اثر هم بگذارد. حتی دو قوه شهوت و غضب نتواند بدون اجازه و هدایت قوه عاقله، در وهم اثر بگذارند و آن را به افکار واهی و نامطلوب و غیر منطقی و نامعقول بکشانند. [27] ثانیاً: با تشریح شرافت‌ [28] افکار پسندیده و آثار گران‌بهای آنها، فکر و ذهن متربّی را به افکار مطلوب و نیکو سوق دهد [29] و کوشش نماید تا وی در اندیشه‌هایی خاص از این افکار معقول که مورد علاقه خود او نیز هست، تمرکز یابد؛ مثلاً در صنع خدا، ظرافت‌های موجود در پدیده‌های آفرینش، نعمت‌ها و الطاف الهی به وی، و مانند آن بیندیشد [30] و ذهنش به این نوع افکار متوجه و معطوف گردد و نظارت و تنبه استمرار یابد تا دیگر متوجه افکار وهمی نشود. حتی اعضا و جوارح او را به کاری مشغول نماید تا با کار عملی فکرش به آن کار معطوف گردد و به امور دیگر پراکنده نگردد. این کار عملی در معطوف داشتن فکر به امر خاص بسیار مؤثر است و شاید یکی از دلایل سفارش اکید بر این که جوان نباید بی‌کار باشد و گفته شده که خدا جوان بی‌کار را دوست نداد، همین امر باشد که در دوران جوانی افکار پراکنده به جوان روی می آورد و کار مشغولیت ذهنی، برایش ایجاد می کند و تمرکز به وی می‌بخشد و با این وسیله از افکار واهی و خیالی جوان پیش گیری می‌شود. [31] 3. ایجاد بینش صحیح محقق نراقی بسیاری از رفتارهای نابهنجار، غیر اخلاقی و غیر دینی و وسوسه‌های شیطانی را ناشی از عدم بینش صحیح متربّی در مسائل اعتقادی، فکری، اخلاقی و اجتماعی و عدم شناخت وافی در افعال، رفتار و انگیزه ها، آثار و عوارض آن‌ها می‌داند و معتقد است با دادن بینش و شناخت درست، می‌توان متربّی را تربیت کرد و اخلاق وی را اصلاح نمود و از وقوع در مشکلات روانی، رفتارهای زشت و سرنوشتی ناخواسته، پیش گیری کرد. از این رو این مربی و متفکر اسلامی در همه جنبه‌های تربیتی، بویژه تربیت اخلاقی، بر این روش تأکید می‌ورزد و معمولاً آن را قبل از روش‌های دیگر متذکر می‌شوند و اعتبار زیربنایی برای آن قائلند. در اجرای این روش و تحقّقِ بینش در متربّی، محقق نراقی توصیه می‌کند که مربی به امور زیر [32] بپردازد: الف: متربّی را از آیات و احادیث در مدح یا ذم صفات و رفتارهای مورد تعلیم و تربیت آگاه سازد و آثار و عوارض آنها را که در قرآن و کلمات معصومان(ع) ذکر شده، به وی آموزش دهد و از وی بخواهد تا در آنها اندیشه و تأمّل کند. ب: شناخت کافی از فضیلت و رذیلت ارائه دهد و حسن و قبح صفت یا رفتار را بیان نماید تا متربّی به تشخیص درست از نادرست، اخلاق و رفتار نیک از اخلاق و رفتار ناپسند و زیبایی یازشتی رفتاری را که می خواهد از او سربزند، بیابد. ج: ارتباط عینی را که بین کمال، شرافت و رفتار مطلوب با قوّت و عزت نفس وجود دارد، برای متربّی مکشوف سازد و رابطه نقصان، بیماری‌های روانی و صفات و رفتارهای ضد ارزشی را با ضعف و ذلت نفس، تبیین نماید. د: از علل و اسبابِ بروز صفت یاوقوع عمل که به صورت ناخواسته از متربّی صادر شده، پرده بردارد تا او به درک درستی از آنجه انجام داده است برسد و در آینده از چنین رفتارهای ناخواسته پیش گیری کند. ه: شناخت درستی از عظمت، عزت، قدرت، محبت، رضایت و خشم، عدالت، رحمت خداوند، قضا و قدر آموزش دهد تا در سایه بینش صحیح، راه عبودیت و صراط مستقیم را در رسیدن به هدف عالی تربیتی بپیماید و اگر عملکردهای نادرستی داشت، مریوس نشود و راه اصلاح را طی نماید. پی نوشت‌ها: [1]. .ر.ک: جامع السعادات، ج 1، ص 262. [2]. همان، ص 15. [3]. . همان، ص 261 و معراج السعادة، ص 161. [4]. . همان، ص 262. و معراج السعادة، ص 162. [5]. همان، ص 274 و 264 و معراج السعادة، ص 164 و 163. [6]. همان، ص 261 و معراج السعادة، ص 161. [7]. همان، ج‌2، ص‌103 و معراج السعادة، ص 304. [8]. همان، ج 1، ص 263 و معراج السعادة، ص 162. [9]. همان، ص 260 و معراج السعادة، ص 160. [10]. همان، ص 262 و معراج السعادة، ص 162. [11]. همان، ص 265 و 263 و معراج السعادة، ص 164 و162. [12]. . همان، ص 274 و 279 و معراج السعادة، ص 170. [13]. . همان، ص 28 و 284 و معراج السعادة ص 173. [14]. . همان، ص 292 و 294 و معراج السعادة، ص 182 و 181. [15]. ر.ک: همان، ص 299، 305، 306، 313 و ح 2، ص 228، 232، 233 و... و معراج السعادة، ص 188، 191. [16]. جامع السعادات، ج 1، ص 260. [17]. جامع السعادات، ج 1، ص 260. [18]. . ر.ک: همان، ص 260 و 290. [19]. . همان، ص 292. [20]. . همان، ص 27 و معراج السعادة، ص 131 و 130. [21]. . ر.ک: جامع السعادات، ج 1، ص 67و 66 و ص 100 و ص 144. و معراج السعادة، ص 57. [22]. . همان، ص 150. [23]. . همان، ص 152. [24]. . همان، ص 153 و معراج السعادة، ص 94 و 93. [25]. . همان، ص 143. [26]. . همان، ص 144. [27]. . همان، ص 157 و 156. [28]. . همان، ص 164. [29]. . همان، ص 163. [30]. . همان، ص 166. [31]. . همان، ص‌152 و 150. [32]. . برای نمونه ر.ک: همان ج 1، ص 296 و 291 و ج 3، ص 373 و معراج السعادة، ص 129 و 124.
از جمله مسائل تربیتی که محقق نراقی، زیاد به آن پرداخته است، روشهای تربیتی است. دلیل گسترگی این مبحث در کلام این دو متفکر این است که تعلیم و تربیت، سراسر زندگی انسان را شامل میشود و محور اساسی آن هم روشها و راهکارهایی است که اهداف تربیتی را هموار میسازند. از این رو در کتاب (جامع السعادات) در زمینه پرورش فضائل و تربیت متربی به صفات و رفتار نیکو، عنوان هایی چون کیفیت و شیوه تحصیل، راههای اکتساب و نظایر آن و در زمینه اصلاح رفتار و تغییر صفات ضد ارزشی در متربی، کلمه علاج، ازالة و مانند آن و در پیشگیری از صفات و رفتار ناپسند، کلمه حفاظت، اجتناب و مانند آن، بسیار زیاد به چشم میخورد.
این روشها را میتوان به دو نوع عام و خاص تقسیم کرد: روش های عام، آنهایی است که در همه یا بیشتر زمینههای آموزشی و تربیتی مفید و کارسازند. ولی روش های خاص در برخی موارد کاربرد دارند و استفاده از آنها در موارد دیگر مفید نیست.
با توجه به گستردگی روشهای تربیتی، از یک سو، و ضرورت رعایت اختصار از سوی دیگر، فقط به هشت روش اشاره میکنیم: [1]
1. روش تقویت نفس
پایه و اساس صفات و رفتارهای تربیتی قوت نفس است. محقق نراقی بر این اعتقاد است که تقریباً همه فضیلتهای روانی و رفتاری از نفس قوی صادر میشود و به میزانی که در هر جنبهای، نفس تقویت بشود و توانمندی نفس بر اتصاف و انجام فعل بیشتر گردد، فرد، بیشتر به فضائل روی میآورد و کمال شایسته برای خود ایجاد میکند. [2] از سوی دیگر بر این حقیقت، تصریح دارد که ضعف و زبونی نفس و احساس ناتوانی و اضطراب در خود، باعث رفتارهای ضد اخلاقی است. به همین جهت به ضرورت و اهمیت تقویت نفس متربی تأکید می کند و به معلمان و مربیان توصیه مینماید تا جهت تقویت نفس متربی؛ برنامهریزی کنند و اراده وی را نیرومند سازند و قدرت تحمل او را بالا ببرند تا با احساس عزّت و صلابت و قدرت بتواند در برابر محرّکهای ضد اخلاقی و تربیتی، مقاومت نماید و در جهت اهداف عالی تربیتی، بدون هرگونه ضعف و سستی گام بردارد.
قوت نفس که از آن به صلابت یا کبر نفس نیز تعبیر میشود همان توانمندی و تحمل فرد در برابر مشکلات، سختیها، ناملایمات و مانند آن است. در مقابل، ضعف نفس ناتوانی و عدم تحمل نفس است و در اصطلاح دیگری از آن به (صغر نفس) تعبیر میشود.
محقق نراقی لازمه قوی بودن نفس را اطمینان نفس، ثبات در عقاید، عدم تزلزل، احساس توان مندی و مقاومت در برابر شدائد و دردها، شکست ناپذیری، شهامت ورود به موارد خطرناک، تصمیم و عزم قاطع بر تحصیل آن چه مفید تشخیص داده می شود، کسب کمال و فضائل [3] [4] و از جمله غیرت در تربیت فرزند، حفظ ناموس و پاسداری از دین. [5] تأثیرناپذیری و عدم تغییر حالت [6] در شرایط متضاد فقر و غنی، سلامتی و بیماری، ستایش و سرزنش و مانند آن، احساس عزّت، حریت. [7] بلند همتی، و... [8] میداند و در برابر، لازمه ضعف و ناتوانی نفس را، ذلت و زبونی، عدم جرأت بر اقدام به کارهای مهم و بزرگ، مسامحه کاری، اضطراب در برابر کوچکترین بلاها، ترس. [9] سستی و تزلزل، احساس شکست. [10] پست همتی و اکتفا به پایینترین مراتب از هر چیز عالی و ارزشمند، بیغیرتی و بیتفاوتی در برابر عرض، دین و تربیت اولاد و... [11] ذکر می کند. وی در مقایسه فضائل و رذایل در موارد زیادی، ریشه هر یک از فضائل را قوت نفس و ریشه هر یک از رذایل را ضعف نفس بیان می کند؛ مثلاً ریشه وقار، تأمل و اطمینان نفس را قوت نفس دانسته در برابر عجله و شتابزدگی را ناشی از ضعف نفس قلمداد کرده است. [12] به همین صورت سوء ظن را در برابر حسن ظن. [13] خشمگینی افراطی را در برابر حلم و کظم غیظ. [14] انتقام را در برابر عفو و بخشش و... [15] مقایسه نموده است.
محقق نراقی، این روش تربیتی یعنی روش تقویت نفس و تحصیل توانمندی را بسیار با اهمیت دانسته و در اکثر مباحث تربیتی به آن توجه داده است و برای به کارگیری این روش، فنون متعددی را توصیه میکند؛ از جمله:
1. به متربّی توجه داده شود که توانمندی و قوت نفس، شرافت و عزت است. [16] و ناتوانی وضعف نفس، ذلت و خواری است. با توجه به این که متربّی فطرتاً عزت طلب است و در تحقق این خواست فطری گام بر می دارد در تقویت نفس و اعتماد به خود در اقدامات خویش، کوشش مینماید و سستی و تزلزل و ترس را به خود راه نمیدهد و خود را حقیر و فرومایه نمیپندارد بلکه با احساس عزت برای هر چه بیشتر توانمند ساختن خود تلاش میکند.
2. آثار ارزشمندِ قوت نفس از قبیل: اطمینان، ثبات، شهامت، غیرت، حریّت، بلند همتی وأ به متربی معرفی شود و هم چنین وی، از عوارض ضعف نفس نظیر سستی، تزلزل، دون همتی، گناه و... آگاه گردد و به او همراه با تشویق، برنامه عملی داده شود تا به اعمالی دست بزند که آن فضایل و آثار ارزشمند را همراه داشته باشد و از اعمالی که عوارض ضعف نفس و رذایل را داشته باشد، پرهیز نماید. [17] نظارت و مراقبت مربی، به تدریج متربّی را به لوازم قوت نفس می کشاند و این به پرورش و تقویت نفس می انجامد.
3. آگاه شود از این که رفتارهایی ضعف نفس را تشدید میکنند. ضعف نفس و برخی از رفتارهای درونی و بیرونی مانند کج خلقی، ترس، بدبینی، ابراز خشم، ترک اعانه به دیگران و... تأثیر متقابل دارند. همان طور که ضعف نفس باعث این رفتارها میشود، این رفتار، هم به تدریج ضعف نفس را تشدید مینماید. علاوه بر این آگاهی، زمینه عدم بروز این رفتارها فراهم شود بلکه برعکس سعی شود رفتارهای متضادِ با این رفتار را انجام دهد. این زدودن عوامل مؤثر در ضعف نفس و انجام رفتارهای مثبت، باعث میگردد که نفس متربّی قوی شود و صفات برجسته انسانی ناشی از قوت نفس، به صورت ملکه درآید و به راحتی رفتارهای مطلوب تربیتی و اخلاقی از فرد صادر شود. [18]
4. مصاحبت [19] با افرادی که از نفس قوی برخوردارند و هیچ ترسی و تزلزلی به خود راه نمی دهند و با شهامت و شجاعت به اقدامات عملی دست می زنند؛ به تدریج نفسِ متربّی را قوی می سازد و به وی شهامت و جرأت می دهد تا به کارهای مهم و بزرگ وارد شود و بدون تزلزل و ترس، اقدامات شجاعانه از خود بروز دهد.
5. فراهم ساختن موقعیت و شرایطی که متربّی در معرض انجام کارهای بزرگ و تا حدودی خطرناک قرار بگیرد و با ایجاد انگیزهها به حرکت، برخورد و اقدام به تصمیم گیری، تشویق شود تا در عمل، توان مندی و قدرت خویش را برای انجام آن کارها، مشاهده کند. [20]
2. روش تصحیح فکر یا وهم زدایی
از جمله اموری که در تعلیم و تربیت، نقش بسیار مؤثری دارد، افکار و اندیشهها است. افکار و اندیشههایی که در موضوعات مطلوب و واقعی انجام شود. و سیری منطقی را طی نماید و نتایج ذی قیمتی را به بار آورد و فرد را به صحت راهی که میپیماید، مطمئن سازد و زمینه زندگی مطلوب دنیوی و اخروی و خوشبختی ابدی را فراهم نماید. افکار و اندیشههای مثبت در تعلیم و تربیت به شمار میآیند. اما افکار و تصوراتی که بر روی امور بیارزش انجام میشود و فرد را به انحراف و فساد میکشاند و یا اوهامی که سستی در عقاید و ایمان درست ایجاد مینماید و یا تصورات و آرزوهای طول و دراز و دست نایافتنی است. یا خیالات و اوهامی که زندگی را برای فرد و یا با دیگری مختل میسازد، همه اندیشههای منفیاند و مانع تعلیم و تربیت صحیح میباشند. کسی که دچار این نوع افکار و اوهام است. از نظر محقق نراقی (وسواس) نامیده میشود. وی معتقد است فرد وسواسی تا علاج نشود و اوهام و افکار غیر منطقی از وی زدوده نگردد، نمیتواند درست تربیت شود و به فضائل دست یابد. از این رو مفصل در صدد حل این معضل برآمده و با ذکر انواع افکار وسواسی روشها و فنونی را برای زدودن آنها بیان کرده است.
میتوان مباحث محقق نراقی را در این زمینه تحت سه عنوان ذکر کرد:
الف. وسواس و تزلزل فکری و اعتقادی
به نظر محقق نراقی، تزلزل فکری و تأثر از شبهات و سفسطهها از افراطِ حد اعتدالِ قوه عاقله ناشی میشود و راه علاج آن این است که:
اولاً: معلم و مربی، متربّی را از عوارض تزلزل و انحراف عقیدتی که از وسواس فکری عاید میشود، آگاه سازد تا در شبهات باقی نماند و برای رفع آنها بکوشد.
ثانیاً: در زدودن شکها و شبههها بر استدلال های قوی تکیه نماید تا سستی شکها برایش روشن شود و به غیر منطقی بودن استدلالهای مغالطه آمیز و سفسطهای که در تبیین شبههها مطرح شده پی ببرد.
ثالثاً: توجه وی را به افکار اکثر علما و دانشمندان در زمینه موضوع مورد شبهه، جلب کند و ادله معتبر آن ها را بازگو نماید تا با اعتماد به افکار علمی آنان، بتواند فکر خود را تصحیح کند.
رابعاً: مربی با پرورش روحیه منطقی در وی، در استقامت ذهن او کوشش نماید و اظهارات سلیقه ای را از افکار منطقی برایش متمایز سازد تا از کج فهمی نجات پیدا کند و با راهنمایی وی افکارش را تصحیح نماید. [21]
ب. وسواس و افکار پست و شیطانی
نوع دیگر از وسواس فکر، اندیشه در امور بیارزش و شیطانی است که فرد را به گناه و انحراف رفتاری و تعدّی به حقوق خدا، خود و مردم می کشاند. این نوع افکار ارادی است و ریشه در علائق دنیوی دارد. برای زدودن این نوع افکار:
اولاً: مربی، متربی را از آثار و عوارض دنیوی و اخروی آن، مطلع سازد و از او بخواهد تا در عاقبت گناه و رفتارهای ناشی از آن نوع افکار بیندیشد و او را به عوارضی چون آبروریزی، بدبینی مردم به او، از دست دادن جایگاه مردمی و اعتبار اجتماعی و چون عذابهای اخروی و جهنم ابدی، هشدار دهد و آسانی صبر و مقاومت در برابر وسوسههای نفسانی را نسبت به تحمل آن همه عوارض نامطلوب دنیوی و اخروی، برایش، گوشزد نماید. مقاومت در برابر این وسوسهها، به تدریج به از بین رفتن آنها میانجامد. [22]
ثانیاً: سعی شود علایق کاذب که ریشه این خیالات و افکار است به علائق نسبت به امور با ارزش تبدیل شود. توجه دادن به ارزشها و خواستهای فطری و آثار گران بهای آنها، متربّی را به افکار با ارزش سوق می دهد و علاقههای مثبت و واقعی را در او پرورش می دهد. [23]
ثالثاً: متربّی از راههایی که شیطان از آنها نفوذ میکند، آگاه شود و آنها را بر روی خود ببندد. هر یک از رفتارهایی چون غضب، حسادت، حرص، عجب تکبر و مانند آن، فرد را به فکر در مورد متعلّقات مربوط وادار می سازد و افکار ناشایست شیطانی را موجب میشود. با پیشگیری از این رفتارها، زمینه بروز بسیاری از خیالات و افکار پست، از بین میرود.
رابعاً: برنامه ریزی شود تا به امور معنوی و با ارزش بیندیشد و بر آن تمرین نماید و عملاً به رفتارهای خوب روی آورد و از جمله به ذکر لسانی و قلبی بپردازد تا موقعیتی برای ظهور آن افکار غیر ارزشی پدید نیاید. [24]
ج. وسواس و اوهام
برخی از تصورات و اوهام بدون اراده و اختیار و گاه با اختیار کمی به ذهن روی می آورند و چه بسا فرد را آزار می دهند و در امور زندگی و فتارهای وی اختلال ایجاد میکنند، و موجب اضطراب، اندوه، نگرانی از آینده و به هم خوردن نظم فکری وی میگردند. مثل این که تصور میکند عزیزی را از دست میدهد، یا حادثه خطرناکی اتفاق میافتد و یا به بیماری صعب العلاجی دچار میشود و یا به چیزی که از دست رفته و قابل تدارک نیست، میاندیشد. و یا به چیزی ایده آل فکر میکند ولی می داند به آن نمیرسد، ناراحت میشود و مانند آن. [25]
این اوهام و وسوسهها مانع سیر تکاملی فرد میشود و تعلیم و تربیتش را با مشکل روبه رو میسازد. برای علاج چنین فردی و زدودن وسوسهها و اوهام از ذهنش باید ملاحظه شود که اگر به مغز آسیبی رسیده و اختلال مغزی [26] ایجاد شده است، درمان پزشکی انجام شود و در غیر این صورت می بایست توجه شود که اگر این افکار به دلیل علایق مربوط به قوه شهویه یا قوه غضبیه و استیلای قوه واهمه است، پس باید:
اولاً: با تقویت عاقله و ایجاد تعادل در قوا، قوه عاقله را نیرومند ساخت تا قوای سهگانه، بویژه واهمه را در اختیار گیرد و بر آن ها مسلط شود؛ بطوری که نه تنها از آنها متأثر نشود بلکه در آنها اثر هم بگذارد. حتی دو قوه شهوت و غضب نتواند بدون اجازه و هدایت قوه عاقله، در وهم اثر بگذارند و آن را به افکار واهی و نامطلوب و غیر منطقی و نامعقول بکشانند. [27]
ثانیاً: با تشریح شرافت [28] افکار پسندیده و آثار گرانبهای آنها، فکر و ذهن متربّی را به افکار مطلوب و نیکو سوق دهد [29] و کوشش نماید تا وی در اندیشههایی خاص از این افکار معقول که مورد علاقه خود او نیز هست، تمرکز یابد؛ مثلاً در صنع خدا، ظرافتهای موجود در پدیدههای آفرینش، نعمتها و الطاف الهی به وی، و مانند آن بیندیشد [30] و ذهنش به این نوع افکار متوجه و معطوف گردد و نظارت و تنبه استمرار یابد تا دیگر متوجه افکار وهمی نشود. حتی اعضا و جوارح او را به کاری مشغول نماید تا با کار عملی فکرش به آن کار معطوف گردد و به امور دیگر پراکنده نگردد. این کار عملی در معطوف داشتن فکر به امر خاص بسیار مؤثر است و شاید یکی از دلایل سفارش اکید بر این که جوان نباید بیکار باشد و گفته شده که خدا جوان بیکار را دوست نداد، همین امر باشد که در دوران جوانی افکار پراکنده به جوان روی می آورد و کار مشغولیت ذهنی، برایش ایجاد می کند و تمرکز به وی میبخشد و با این وسیله از افکار واهی و خیالی جوان پیش گیری میشود. [31]
3. ایجاد بینش صحیح
محقق نراقی بسیاری از رفتارهای نابهنجار، غیر اخلاقی و غیر دینی و وسوسههای شیطانی را ناشی از عدم بینش صحیح متربّی در مسائل اعتقادی، فکری، اخلاقی و اجتماعی و عدم شناخت وافی در افعال، رفتار و انگیزه ها، آثار و عوارض آنها میداند و معتقد است با دادن بینش و شناخت درست، میتوان متربّی را تربیت کرد و اخلاق وی را اصلاح نمود و از وقوع در مشکلات روانی، رفتارهای زشت و سرنوشتی ناخواسته، پیش گیری کرد. از این رو این مربی و متفکر اسلامی در همه جنبههای تربیتی، بویژه تربیت اخلاقی، بر این روش تأکید میورزد و معمولاً آن را قبل از روشهای دیگر متذکر میشوند و اعتبار زیربنایی برای آن قائلند.
در اجرای این روش و تحقّقِ بینش در متربّی، محقق نراقی توصیه میکند که مربی به امور زیر [32] بپردازد:
الف: متربّی را از آیات و احادیث در مدح یا ذم صفات و رفتارهای مورد تعلیم و تربیت آگاه سازد و آثار و عوارض آنها را که در قرآن و کلمات معصومان(ع) ذکر شده، به وی آموزش دهد و از وی بخواهد تا در آنها اندیشه و تأمّل کند.
ب: شناخت کافی از فضیلت و رذیلت ارائه دهد و حسن و قبح صفت یا رفتار را بیان نماید تا متربّی به تشخیص درست از نادرست، اخلاق و رفتار نیک از اخلاق و رفتار ناپسند و زیبایی یازشتی رفتاری را که می خواهد از او سربزند، بیابد.
ج: ارتباط عینی را که بین کمال، شرافت و رفتار مطلوب با قوّت و عزت نفس وجود دارد، برای متربّی مکشوف سازد و رابطه نقصان، بیماریهای روانی و صفات و رفتارهای ضد ارزشی را با ضعف و ذلت نفس، تبیین نماید.
د: از علل و اسبابِ بروز صفت یاوقوع عمل که به صورت ناخواسته از متربّی صادر شده، پرده بردارد تا او به درک درستی از آنجه انجام داده است برسد و در آینده از چنین رفتارهای ناخواسته پیش گیری کند.
ه: شناخت درستی از عظمت، عزت، قدرت، محبت، رضایت و خشم، عدالت، رحمت خداوند، قضا و قدر آموزش دهد تا در سایه بینش صحیح، راه عبودیت و صراط مستقیم را در رسیدن به هدف عالی تربیتی بپیماید و اگر عملکردهای نادرستی داشت، مریوس نشود و راه اصلاح را طی نماید.
پی نوشتها:
[1]. .ر.ک: جامع السعادات، ج 1، ص 262.
[2]. همان، ص 15.
[3]. . همان، ص 261 و معراج السعادة، ص 161.
[4]. . همان، ص 262. و معراج السعادة، ص 162.
[5]. همان، ص 274 و 264 و معراج السعادة، ص 164 و 163.
[6]. همان، ص 261 و معراج السعادة، ص 161.
[7]. همان، ج2، ص103 و معراج السعادة، ص 304.
[8]. همان، ج 1، ص 263 و معراج السعادة، ص 162.
[9]. همان، ص 260 و معراج السعادة، ص 160.
[10]. همان، ص 262 و معراج السعادة، ص 162.
[11]. همان، ص 265 و 263 و معراج السعادة، ص 164 و162.
[12]. . همان، ص 274 و 279 و معراج السعادة، ص 170.
[13]. . همان، ص 28 و 284 و معراج السعادة ص 173.
[14]. . همان، ص 292 و 294 و معراج السعادة، ص 182 و 181.
[15]. ر.ک: همان، ص 299، 305، 306، 313 و ح 2، ص 228، 232، 233 و... و معراج السعادة، ص 188، 191.
[16]. جامع السعادات، ج 1، ص 260.
[17]. جامع السعادات، ج 1، ص 260.
[18]. . ر.ک: همان، ص 260 و 290.
[19]. . همان، ص 292.
[20]. . همان، ص 27 و معراج السعادة، ص 131 و 130.
[21]. . ر.ک: جامع السعادات، ج 1، ص 67و 66 و ص 100 و ص 144. و معراج السعادة، ص 57.
[22]. . همان، ص 150.
[23]. . همان، ص 152.
[24]. . همان، ص 153 و معراج السعادة، ص 94 و 93.
[25]. . همان، ص 143.
[26]. . همان، ص 144.
[27]. . همان، ص 157 و 156.
[28]. . همان، ص 164.
[29]. . همان، ص 163.
[30]. . همان، ص 166.
[31]. . همان، ص152 و 150.
[32]. . برای نمونه ر.ک: همان ج 1، ص 296 و 291 و ج 3، ص 373 و معراج السعادة، ص 129 و 124.
- [سایر] امام زمان (ع) به سید بحرالعلوم درباره ثواب گریه بر امام حسین (ع) چه فرمودند؟
- [سایر] روشهای درمان اعتیاد چه مدت طول میکشد؟
- [سایر] ابزار و روشهای تهاجم فرهنگی چیست؟
- [سایر] درمان اعتیاد و روشهای درمانی چه میزان مؤثر هستند؟
- [سایر] روشهای فرهنگی در عصر حاضر، چه ویژگیهایی باید داشته باشند؟
- [سایر] راهبردها و روشهای مبارزاتی امام خمینی (ره) در دوران ستمشاهی چگونه بود؟
- [سایر] راهبردها و روشهای مبارزاتی امام خمینی (ره) در دوران ستمشاهی چگونه بود؟
- [آیت الله مظاهری] خواهشمندم در خصوص چلّهنشینی و روشهای آن، برای من توضیح دهید.
- [سایر] با توجه به نام امام زمان (عج) و دستور بر علنی نکردن آن (م ح م د)، آیا می توان نام فرزند خود را محمدمهدی گذاشت؟
- [سایر] نقش تربیتی خانواده چقدر است؟