هدف اساسی و نهایی تمام پیامبران، تربیت صحیح انسان ها برای تکامل و سعادت ابدی است. در این مسیر یکی از روش های اساسی و راهکارهای عملی، پرورش و تربیت از طریق الگوها است. با مراجعه به قرآن کریم و روایات وارده از امامان معصوم (ع) مشاهده می شود که به تربیت انسان از طریق الگو بسیار تأکید شده است. قرآن کریم در موارد متعدد پیامبران، انسان های صالح و امت ها را به عنوان الگو و نمونه معرفی کرده است: "مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند". "برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: (ما از شما و آنچه غیر از خدا می‌پرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید!- جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [عمویش آزر] گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب می‌کنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توکّل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است".[1] در سنت نیز، فراوان از امامان (ع) در این باره روایت به ما رسیده است که در این جا به یک نمونه از روایات، از سرآمد الگوهای تاریخ بشریت؛ یعنی امام علی (ع) که تمام آنات و لحظات زندگی اش در همۀ ابعاد برای ما الگو و سرمشق است، اکتفا می کنیم. آن حضرت در نهج البلاغه در باره الگو بودن پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: "برای الگو گرفتن و رسیدن به دلایلی روشن بر عیب های دنیا و بدی ها و رسوایی های بسیارش، در سیرۀ پیامبرت (ص) سرمایه ای بسنده است، آن جا که دنیا همه از حضرتش دریغ گردید و گردۀ زمین بار سواری دیگران را بر دوش کشید، از شیر دنیا بازش گرفتند و از زرق و برق جهان بر کنار ماند ... اینک، پیامبرت را الگو گیر که پاک و پاکیزه ترین است، نمونه جریان را کامل ترین نماد است، و تبار خواهان فخر جوی را بهترین تبار. خدای را محبوب ترین بنده کسی است که به پیامبرش اقتدا کند و گام بر جای گام او نهد ...، حضرتش در فرازی دیگر چنین می فرماید: بی گمان سیرۀ رسول خدا (ص) بر بدی ها و عیب های دنیا، تو را دلیلی بسنده دارد، آن جا که خود و خاصانش گرسنگی کشیدند و با آن مقام بلند و نزدیکیش به حق، در نزدش و در تمامی زندگیش، از زر و زیور دنیا هیچ نشانی نبود. ... پس هر آن که الگویی می طلبد، پیامبرش را سرمشق خویش قرار دهد و گام در جای گام او بگذارد و راهی را که او پیموده است بپیماید ...".[2] منظور از تأسی و الگو قرار دادن، حالتی است که انسان، از هر جهت به مقتدایش اقتدای تام و تمام کند. در آیۀ: "مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند"، مراد آن ست که پیامبر (ص) برای شما الگوی تام و کامل است، و شما می توانید با اقتدا به آن حضرت و پیروی از او - در اطاعت از پروردگار، جهاد در راه خدا و... - کارها و اعمالتان را اصلاح کرده و بر صراط مستقیم گام بردارید.[3] با این مقدمۀ کوتاه در بیان اهمیت الگو، می گوییم: در بحث الگو و اسوه قرار دادن شخصیتی؛ مانند پیامبر (ص)، ائمه (ع) و بزرگان دین، و اقتدا به آنها، شناخت سه موضوع ضروری به نظر می رسد: 1. خود الگو و مقتدا: شخصیتی را که باید به عنوان الگو و سرمشق زندگی قرار دهیم و به او اقتدا کنیم، بدیهی است که باید دارای این ویژ گی ها باشد: علم و دانش، ایمان به خدا، معاد، پیامبران الاهی و جانشینان آنان، صداقت و راست گویی، ادای امانت، و...؛ به عبارت کوتاه، باید دارای تمام خوبی ها باشد. ازاین رواست که روایات، ما را از الگو قراردادن گروهی از افراد بر حذر داشته است. امام باقر (ع) می فرماید: "پدرم، امام سجاد (ع) خطاب به من فرمود: ای پسرم، با پنج طایفه مصاحبت، همنشینی، رفاقت و دوستی مکن. گفتم: پدرم آنان چه کسانی هستند؟ امام سجاد (ع) فرمود: بر تو باد دوری از مصاحبت با دروغ گویان؛ دروغ گو مانند سرابی است که، دور را به تو نزدیک می نماید و نزدیک را از تو دور جلوه می دهد. بپرهیز از همنشینی فاسقان؛ چرا که فاسق تو را به لقمه ای، یا کمتر از لقمه ای می فروشد، و دوری کن از مصاحبت و همنشینی با احمق، احمق قصدش آن است که به تو نفعی برساند، اما ضرر می زند. و بپرهیز از مصاحبت با قاطعان رحم؛ چرا که من آنها را در کتاب خدا (قرآن) در سه جا ملعون یافتم".[4] 2. اقتدا کننده: یعنی کسی که باید به بزرگی اقتدا کند: اقتدا کننده، یا الگو بردار نیز - باید کسی را که الگو و سرمشق خویش قرار می دهد، و اعمال و صفاتی را که باید از وی الگو برداری کند، - ضروری است، نخست نسبت به آن شخصیت شناخت و آگاهی داشته باشد و با علم و آگاهی به او اقتدا کند. شاید امام صادق (ع) آن جا که می فرماید: " انجام دهندۀ کار بدون شناخت و آگاهی، مانند کسی است که به بی راهه می رود، هر چه سرعت بگیرد، از مقصد و هدفش دورتر می شود"،[5] منظورش همین باشد. این چنین است که قرآن کریم پیروی و تقلید کورکورانه از اجداد و نیاکان را مورد سرزنش قرار می دهد: "هنگامی که به آنها گفته شود: (از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!) می‌گویند: (نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم.) آیا اگر پدران آنها، چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)"؟! "و می‌گویند: (اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم".[6] 3. صفات، خصایص و چیزهایی که باید مورد الگو قرار گیرد: اما در باره این که چه چیزهایی را باید سرمشق و الگو قرار داد، باید گفت: هر آنچه را که مورد پذیرش و رضایت الاهی باشد؛ از خوبی ها و کارهای نیک و پسندیده، در تمام زمینه ها، اعم از اعمال عبادی؛ مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و ...، و اخلاق و رفتار. قرآن کریم در این باره می فرماید: "... به خدا و روز دیگر ایمان می‌آورند امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و در انجام کارهای نیک، پیشی می‌گیرند و آنها از صالحانند". "... و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت می‌کردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می‌کردند".[7] بنابراین، اقتدا به حضرت زینب (س) باید از طریق شناخت و آشنایی به صفات و ویژگی های آن حضرت باشد که در این جا به تعدادی از خصایص و صفات بر جستۀ او اشاره می کنیم: 1. اولین و مهم ترین صفت حضرت زینب (س) که باید به آن توجه داشت، ایمان حضرت است. زینب کبرا در قلۀ بلند ایمان ایستاده بود. شاهد و دلیل این مدعا صلابت و ایستادگی در برابر مصیبت های بزرگ کربلا است که کوه های سخت و با صلابت را از پای در می آورد. زینب کبرا در مثل این مصایب بزرگ مانند کوه ایستادگی کرده و هرگز تزلزل در وی مشاهده نشد. در اوج مصایب کربلا لحظه ای از یاد خدا غافل نشد، تا جایی که در شب شام غریبان که دیگر توان ایستادن نداشت، نماز شب را که انجامش مستحب است، نشسته خواند. 2. علم و دانش حضرت زینب (س) زینب کبرا (س) دارای علم و دانش فراوان بود، او علم و دانش را از خاندان وحی؛ یعنی امام علی، فاطمه و حسنین (ع) آموخته بود. وی احاطه علمی به قرآن داشت و برای بانوان کلاس درس تفسیر برگزار می نمود.[8] در سنت و روایت، علم لغت و ... دارای تبحر بود. تبلیغ و نشر نهضت حسینی و رسوا نمودن یزید و یزیدیان میسر نمی شود، مگر این که حضرت با علم و آگاهی به فلسفۀ قیام امام حسین (ع) بتواند آن را نشر و ترویج کند. دلیل این مطلب همان بس که حاضران در مجلس سخنرانی اش، وی را چنین توصیف می کنند: "شاهد بودم که زینب دخت علی (ع) در نهایت عفت و حجاب در حال سخنرانی بود، چنان بلیغ و رسا سخن می گفت که گویی زبان علی (ع) در کام دارد".[9] بدیهی است که پدرش بزرگوارش علی (ع) سرآمد عالمان، فصیحان، بلیغان و... بود و تشبیه حضرت زینب (س) به پدر بزرگوارش کشف از شخصیت والای حضرتش دارد. 3. بینش سیاسی و اطلاع از مسائل روز تفسیر و برداشت صحیح و درست از جامعه و مسائل روز و تبلیغ و دعوت به حق، از دیگر ویژگی های بانوی بزرگ کربلا بود. هنگامی که ابن زیاد خطاب به او گفت: خدا را سپاس که شما را رسوا نمود و...، آن حضرت مثل صائقه بر او غرید و فرمود: خداوند فاسقان و فاجران را رسوا و مفتضح می کند که آنها ما نیستیم. شیخ مفید، جواب حضرت زینب به ابن زیاد را چنین نقل می کند: "سپاس خدای را که گرامی داشت ما را به پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد (ص) و ما را از پلیدی پاک گردانید، همانا خداوند فاسقان را رسوا می کند..." و زمانی که ابن زیاد از دخت گرامی علی (ع) پرسید: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ در جوابش فرمود: "جز زیبایی چیزی ندیدم ...".[10] این عکس العمل و سخنان، از یک طرف بیانگر شخصیت والای ایشان، و از طرف دیگر نشان دهندۀ توان فوق العاده وی بر مناظره و گفت و گو است. 4. آشنایی با اهداف و برنامه های نهضت امام حسین (ع) حضرت زینب با اهداف و برنامه های نهضت امام حسین (ع) و ارزش و جایگاه آن آشنایی کامل داشت و می دانست که به زودی تاریخ را تغییر می دهد و طومار خلافت اموی ها را در هم می پیچد. با اعتقاد به این که عاقبت و سرانجام کار در دنیا و آخرت از آن مؤمنان و صالحان است. این به روشنی از سخنان حضرتش در مجلس یزید پیدا است: "کید و مکر خود را اجرا کن، سعی و تلاشت را انجام ده، به خدا قسم که، هرگز نام و یاد ما محو نخواهد شد، و...".[11] 5. اطاعت و پیروی از امام و پیشوایش حضرت زینب (س) با این که ازدواج کرده بود و دارای شوهر و فرزند بود، در عین حال در قیام امام حسین (ع) در مقابل ظلم و ستم یزید، همگام با آن حضرت و در کنار وی بود. این میسر نمی شود، مگر آن که انسان بداند که پیروی از امام و حمایت از وی، وظیفه و مسئولیتی است که باید به آن عمل نمود. البته این بدان معنا نیست که وی بدون اجازۀ شوهرش اقدام به این مسئولیت نمود، بلکه با اذن و رضایت شوهر به وظیفه اش عمل کرد. این بیانگر آن است که حضرت در ادای وظیفه و مسئولیت هیچ تردیدی به خود راه نداده و دنبال عذر و بهانه نبود، تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند، بلکه با اطمینان کامل به برادرش ملحق شد؛ چرا که وی می دانست که قیام در برابر ظلم و ستم و امر به معروف و نهی از منکر، تکلیف شرعی است که باید به این تکلیف عمل نمود. 6. زینب کبرا علاوه بر احساس مسئولیت و همراهی سید الشهداء در نهضت حسینی، خود در این نبرد با تقدیم دو شهید (پسرانش) حضور نظامی نیز داشت.[12] 7. صبر و پایداری حضرت زینب (س)، در برابر مشکلات و مصائب آن چنان صبور و پایدار بود که سرآمد صابران تاریخ قرار گرفت و هر جا که صحبت از صبر و مقاومت می شود، زینب کبرا به عنوان الگوی صابران معرفی می گردد. تحقیر و کوچک شمردن ظالمان و ستمگران، دفاع جانانه و تلاش وافر برای استمرار امامت و حفظ جان امام سجاد (ع) در مواقع مختلف خطر، تبلیغ و نشر قیام عاشورا و تحکیم مبانی و ارزش های آن، از دیگر صفات ممتاز و برجستۀ شیر زن کربلا است. دکتر عائشه عبدالرحمان (بنت الشاطی) در کتاب خویش چه زیبا بانوی کربلا را توصیف نموده است. وی می گوید: "... زینب (س) آیینۀ تمام نمای یک خانم شجاعی است که در لحظات بسیار سخت و بحرانی، کاری کارستان انجام داد. وی را شیرزن کربلا نامیدند؛ چراکه وی اولین خانمی است که در لحظات سخت با یتیمان و اسیران همدردی می کرد، بربالای سر محتضران حاضر شد، برای انتقام خون شهیدانی که بدن هایشان عریان در کربلا مانده بود قیام کرد، و نگذاشت خون های به ناحق ریختۀ آنان به هدر رود و پایمال شود. زینب کبرا (س) علی رغم عمر کوتاهش بعد از حادثۀ عاشورا (یک سال ونیم)؛ توانست حزن و اندوه آن حادثۀ عظیم را در دل شیعیان آن چنان شعله ور کند که تا دنیا باقی است، این شعله خاموش نخواهد شد. آن بانوی بزرگ در این مدت کوتاه توانست مسیر تاریخ را عوض کند، و لذت پیروز ظاهری و موقتی را برکام ابن زیاد و یزید و بنی امیه، چنان تلخ کند که منجر به فضاحت و رسوایی دولت اموی گردد...".[13] بر جوانان مسلمان، بلکه بر هر انسان آزاده است، با الگو گیری و سرمشق قرار دادن آن حضرت در تمام زمینه ها، اعم از فردی و اجتماعی، اولاً: خود راه سعادت و خوشبختی را پیموده، ثانیاً: برای احیا و پیاده کردن ارزش ها در جامعه به وظایف و مسئولیت خویش عمل کرده کنند. خلاصه آن که؛ زینب کبرا، دخت علی مرتضی (ع) از نور معرفت و ایمان بیت نبوت و رسالت بهره گرفته؛ بنابراین بر جوانان است که از نور ایشان برای پیمودن راه سعادت و کمال روشنایی گیرند. پی نوشتها: [1] احزاب، 21؛ ممتحنه، 4. [2] نهج البلاغه(خورشید بی غروب) ترجمه، معادیخواه، عبدالمجید،خطبه 159. [3] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 243؛ تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ بیستم، 1381؛ خطیب، عبدالکریم، التفسیر القرآنی للقرآن، ج 11، ص 678. [4] کلینی، کافی، ج 2، ص 376 – 377، طهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ش. [5] همان، ج 1، ص 43. [6] بقره، 170؛ ملک، 10. [7] آل عمران، 114؛ انبیاء، 73. [8] مجله دیدار آشنا، سید نژاد، سید صادق، شماره 25. [9] ابن نما الحلی، مثیر الاحزان، ص 86، قم، مدرسة الامام المهدی، (عج)، 1406ق. [10] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 376 – 377، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق. [11] همان، ص 135. [12] امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 7، ص 137، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات. [13] عائشه عبدالرحمان (بنت الشاطی)، السیدة زینب، ص 9- 10، 157- 158. http://farsi.islamquest.net
هدف اساسی و نهایی تمام پیامبران، تربیت صحیح انسان ها برای تکامل و سعادت ابدی است. در این مسیر یکی از روش های اساسی و راهکارهای عملی، پرورش و تربیت از طریق الگوها است.
با مراجعه به قرآن کریم و روایات وارده از امامان معصوم (ع) مشاهده می شود که به تربیت انسان از طریق الگو بسیار تأکید شده است.
قرآن کریم در موارد متعدد پیامبران، انسان های صالح و امت ها را به عنوان الگو و نمونه معرفی کرده است: "مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند". "برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: (ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید!- جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [عمویش آزر] گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب میکنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توکّل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است".[1]
در سنت نیز، فراوان از امامان (ع) در این باره روایت به ما رسیده است که در این جا به یک نمونه از روایات، از سرآمد الگوهای تاریخ بشریت؛ یعنی امام علی (ع) که تمام آنات و لحظات زندگی اش در همۀ ابعاد برای ما الگو و سرمشق است، اکتفا می کنیم. آن حضرت در نهج البلاغه در باره الگو بودن پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: "برای الگو گرفتن و رسیدن به دلایلی روشن بر عیب های دنیا و بدی ها و رسوایی های بسیارش، در سیرۀ پیامبرت (ص) سرمایه ای بسنده است، آن جا که دنیا همه از حضرتش دریغ گردید و گردۀ زمین بار سواری دیگران را بر دوش کشید، از شیر دنیا بازش گرفتند و از زرق و برق جهان بر کنار ماند ... اینک، پیامبرت را الگو گیر که پاک و پاکیزه ترین است، نمونه جریان را کامل ترین نماد است، و تبار خواهان فخر جوی را بهترین تبار. خدای را محبوب ترین بنده کسی است که به پیامبرش اقتدا کند و گام بر جای گام او نهد ...، حضرتش در فرازی دیگر چنین می فرماید: بی گمان سیرۀ رسول خدا (ص) بر بدی ها و عیب های دنیا، تو را دلیلی بسنده دارد، آن جا که خود و خاصانش گرسنگی کشیدند و با آن مقام بلند و نزدیکیش به حق، در نزدش و در تمامی زندگیش، از زر و زیور دنیا هیچ نشانی نبود. ... پس هر آن که الگویی می طلبد، پیامبرش را سرمشق خویش قرار دهد و گام در جای گام او بگذارد و راهی را که او پیموده است بپیماید ...".[2]
منظور از تأسی و الگو قرار دادن، حالتی است که انسان، از هر جهت به مقتدایش اقتدای تام و تمام کند. در آیۀ: "مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند"، مراد آن ست که پیامبر (ص) برای شما الگوی تام و کامل است، و شما می توانید با اقتدا به آن حضرت و پیروی از او - در اطاعت از پروردگار، جهاد در راه خدا و... - کارها و اعمالتان را اصلاح کرده و بر صراط مستقیم گام بردارید.[3]
با این مقدمۀ کوتاه در بیان اهمیت الگو، می گوییم: در بحث الگو و اسوه قرار دادن شخصیتی؛ مانند پیامبر (ص)، ائمه (ع) و بزرگان دین، و اقتدا به آنها، شناخت سه موضوع ضروری به نظر می رسد:
1. خود الگو و مقتدا: شخصیتی را که باید به عنوان الگو و سرمشق زندگی قرار دهیم و به او اقتدا کنیم، بدیهی است که باید دارای این ویژ گی ها باشد: علم و دانش، ایمان به خدا، معاد، پیامبران الاهی و جانشینان آنان، صداقت و راست گویی، ادای امانت، و...؛ به عبارت کوتاه، باید دارای تمام خوبی ها باشد. ازاین رواست که روایات، ما را از الگو قراردادن گروهی از افراد بر حذر داشته است.
امام باقر (ع) می فرماید: "پدرم، امام سجاد (ع) خطاب به من فرمود: ای پسرم، با پنج طایفه مصاحبت، همنشینی، رفاقت و دوستی مکن. گفتم: پدرم آنان چه کسانی هستند؟ امام سجاد (ع) فرمود: بر تو باد دوری از مصاحبت با دروغ گویان؛ دروغ گو مانند سرابی است که، دور را به تو نزدیک می نماید و نزدیک را از تو دور جلوه می دهد. بپرهیز از همنشینی فاسقان؛ چرا که فاسق تو را به لقمه ای، یا کمتر از لقمه ای می فروشد، و دوری کن از مصاحبت و همنشینی با احمق، احمق قصدش آن است که به تو نفعی برساند، اما ضرر می زند. و بپرهیز از مصاحبت با قاطعان رحم؛ چرا که من آنها را در کتاب خدا (قرآن) در سه جا ملعون یافتم".[4]
2. اقتدا کننده: یعنی کسی که باید به بزرگی اقتدا کند: اقتدا کننده، یا الگو بردار نیز - باید کسی را که الگو و سرمشق خویش قرار می دهد، و اعمال و صفاتی را که باید از وی الگو برداری کند، - ضروری است، نخست نسبت به آن شخصیت شناخت و آگاهی داشته باشد و با علم و آگاهی به او اقتدا کند. شاید امام صادق (ع) آن جا که می فرماید: " انجام دهندۀ کار بدون شناخت و آگاهی، مانند کسی است که به بی راهه می رود، هر چه سرعت بگیرد، از مقصد و هدفش دورتر می شود"،[5] منظورش همین باشد.
این چنین است که قرآن کریم پیروی و تقلید کورکورانه از اجداد و نیاکان را مورد سرزنش قرار می دهد: "هنگامی که به آنها گفته شود: (از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!) میگویند: (نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم.) آیا اگر پدران آنها، چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)"؟! "و میگویند: (اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم".[6]
3. صفات، خصایص و چیزهایی که باید مورد الگو قرار گیرد: اما در باره این که چه چیزهایی را باید سرمشق و الگو قرار داد، باید گفت: هر آنچه را که مورد پذیرش و رضایت الاهی باشد؛ از خوبی ها و کارهای نیک و پسندیده، در تمام زمینه ها، اعم از اعمال عبادی؛ مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و ...، و اخلاق و رفتار. قرآن کریم در این باره می فرماید: "... به خدا و روز دیگر ایمان میآورند امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در انجام کارهای نیک، پیشی میگیرند و آنها از صالحانند". "... و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند".[7]
بنابراین، اقتدا به حضرت زینب (س) باید از طریق شناخت و آشنایی به صفات و ویژگی های آن حضرت باشد که در این جا به تعدادی از خصایص و صفات بر جستۀ او اشاره می کنیم:
1. اولین و مهم ترین صفت حضرت زینب (س) که باید به آن توجه داشت، ایمان حضرت است. زینب کبرا در قلۀ بلند ایمان ایستاده بود. شاهد و دلیل این مدعا صلابت و ایستادگی در برابر مصیبت های بزرگ کربلا است که کوه های سخت و با صلابت را از پای در می آورد. زینب کبرا در مثل این مصایب بزرگ مانند کوه ایستادگی کرده و هرگز تزلزل در وی مشاهده نشد. در اوج مصایب کربلا لحظه ای از یاد خدا غافل نشد، تا جایی که در شب شام غریبان که دیگر توان ایستادن نداشت، نماز شب را که انجامش مستحب است، نشسته خواند.
2. علم و دانش حضرت زینب (س)
زینب کبرا (س) دارای علم و دانش فراوان بود، او علم و دانش را از خاندان وحی؛ یعنی امام علی، فاطمه و حسنین (ع) آموخته بود. وی احاطه علمی به قرآن داشت و برای بانوان کلاس درس تفسیر برگزار می نمود.[8] در سنت و روایت، علم لغت و ... دارای تبحر بود. تبلیغ و نشر نهضت حسینی و رسوا نمودن یزید و یزیدیان میسر نمی شود، مگر این که حضرت با علم و آگاهی به فلسفۀ قیام امام حسین (ع) بتواند آن را نشر و ترویج کند.
دلیل این مطلب همان بس که حاضران در مجلس سخنرانی اش، وی را چنین توصیف می کنند: "شاهد بودم که زینب دخت علی (ع) در نهایت عفت و حجاب در حال سخنرانی بود، چنان بلیغ و رسا سخن می گفت که گویی زبان علی (ع) در کام دارد".[9] بدیهی است که پدرش بزرگوارش علی (ع) سرآمد عالمان، فصیحان، بلیغان و... بود و تشبیه حضرت زینب (س) به پدر بزرگوارش کشف از شخصیت والای حضرتش دارد.
3. بینش سیاسی و اطلاع از مسائل روز
تفسیر و برداشت صحیح و درست از جامعه و مسائل روز و تبلیغ و دعوت به حق، از دیگر ویژگی های بانوی بزرگ کربلا بود. هنگامی که ابن زیاد خطاب به او گفت: خدا را سپاس که شما را رسوا نمود و...، آن حضرت مثل صائقه بر او غرید و فرمود: خداوند فاسقان و فاجران را رسوا و مفتضح می کند که آنها ما نیستیم.
شیخ مفید، جواب حضرت زینب به ابن زیاد را چنین نقل می کند: "سپاس خدای را که گرامی داشت ما را به پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد (ص) و ما را از پلیدی پاک گردانید، همانا خداوند فاسقان را رسوا می کند..." و زمانی که ابن زیاد از دخت گرامی علی (ع) پرسید: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ در جوابش فرمود: "جز زیبایی چیزی ندیدم ...".[10]
این عکس العمل و سخنان، از یک طرف بیانگر شخصیت والای ایشان، و از طرف دیگر نشان دهندۀ توان فوق العاده وی بر مناظره و گفت و گو است.
4. آشنایی با اهداف و برنامه های نهضت امام حسین (ع)
حضرت زینب با اهداف و برنامه های نهضت امام حسین (ع) و ارزش و جایگاه آن آشنایی کامل داشت و می دانست که به زودی تاریخ را تغییر می دهد و طومار خلافت اموی ها را در هم می پیچد. با اعتقاد به این که عاقبت و سرانجام کار در دنیا و آخرت از آن مؤمنان و صالحان است. این به روشنی از سخنان حضرتش در مجلس یزید پیدا است: "کید و مکر خود را اجرا کن، سعی و تلاشت را انجام ده، به خدا قسم که، هرگز نام و یاد ما محو نخواهد شد، و...".[11]
5. اطاعت و پیروی از امام و پیشوایش
حضرت زینب (س) با این که ازدواج کرده بود و دارای شوهر و فرزند بود، در عین حال در قیام امام حسین (ع) در مقابل ظلم و ستم یزید، همگام با آن حضرت و در کنار وی بود. این میسر نمی شود، مگر آن که انسان بداند که پیروی از امام و حمایت از وی، وظیفه و مسئولیتی است که باید به آن عمل نمود. البته این بدان معنا نیست که وی بدون اجازۀ شوهرش اقدام به این مسئولیت نمود، بلکه با اذن و رضایت شوهر به وظیفه اش عمل کرد. این بیانگر آن است که حضرت در ادای وظیفه و مسئولیت هیچ تردیدی به خود راه نداده و دنبال عذر و بهانه نبود، تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند، بلکه با اطمینان کامل به برادرش ملحق شد؛ چرا که وی می دانست که قیام در برابر ظلم و ستم و امر به معروف و نهی از منکر، تکلیف شرعی است که باید به این تکلیف عمل نمود.
6. زینب کبرا علاوه بر احساس مسئولیت و همراهی سید الشهداء در نهضت حسینی، خود در این نبرد با تقدیم دو شهید (پسرانش) حضور نظامی نیز داشت.[12]
7. صبر و پایداری
حضرت زینب (س)، در برابر مشکلات و مصائب آن چنان صبور و پایدار بود که سرآمد صابران تاریخ قرار گرفت و هر جا که صحبت از صبر و مقاومت می شود، زینب کبرا به عنوان الگوی صابران معرفی می گردد.
تحقیر و کوچک شمردن ظالمان و ستمگران، دفاع جانانه و تلاش وافر برای استمرار امامت و حفظ جان امام سجاد (ع) در مواقع مختلف خطر، تبلیغ و نشر قیام عاشورا و تحکیم مبانی و ارزش های آن، از دیگر صفات ممتاز و برجستۀ شیر زن کربلا است.
دکتر عائشه عبدالرحمان (بنت الشاطی) در کتاب خویش چه زیبا بانوی کربلا را توصیف نموده است. وی می گوید: "... زینب (س) آیینۀ تمام نمای یک خانم شجاعی است که در لحظات بسیار سخت و بحرانی، کاری کارستان انجام داد. وی را شیرزن کربلا نامیدند؛ چراکه وی اولین خانمی است که در لحظات سخت با یتیمان و اسیران همدردی می کرد، بربالای سر محتضران حاضر شد، برای انتقام خون شهیدانی که بدن هایشان عریان در کربلا مانده بود قیام کرد، و نگذاشت خون های به ناحق ریختۀ آنان به هدر رود و پایمال شود. زینب کبرا (س) علی رغم عمر کوتاهش بعد از حادثۀ عاشورا (یک سال ونیم)؛ توانست حزن و اندوه آن حادثۀ عظیم را در دل شیعیان آن چنان شعله ور کند که تا دنیا باقی است، این شعله خاموش نخواهد شد. آن بانوی بزرگ در این مدت کوتاه توانست مسیر تاریخ را عوض کند، و لذت پیروز ظاهری و موقتی را برکام ابن زیاد و یزید و بنی امیه، چنان تلخ کند که منجر به فضاحت و رسوایی دولت اموی گردد...".[13]
بر جوانان مسلمان، بلکه بر هر انسان آزاده است، با الگو گیری و سرمشق قرار دادن آن حضرت در تمام زمینه ها، اعم از فردی و اجتماعی، اولاً: خود راه سعادت و خوشبختی را پیموده، ثانیاً: برای احیا و پیاده کردن ارزش ها در جامعه به وظایف و مسئولیت خویش عمل کرده کنند.
خلاصه آن که؛ زینب کبرا، دخت علی مرتضی (ع) از نور معرفت و ایمان بیت نبوت و رسالت بهره گرفته؛ بنابراین بر جوانان است که از نور ایشان برای پیمودن راه سعادت و کمال روشنایی گیرند.
پی نوشتها:
[1] احزاب، 21؛ ممتحنه، 4.
[2] نهج البلاغه(خورشید بی غروب) ترجمه، معادیخواه، عبدالمجید،خطبه 159.
[3] مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 243؛ تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ بیستم، 1381؛ خطیب، عبدالکریم، التفسیر القرآنی للقرآن، ج 11، ص 678.
[4] کلینی، کافی، ج 2، ص 376 – 377، طهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ش.
[5] همان، ج 1، ص 43.
[6] بقره، 170؛ ملک، 10.
[7] آل عمران، 114؛ انبیاء، 73.
[8] مجله دیدار آشنا، سید نژاد، سید صادق، شماره 25.
[9] ابن نما الحلی، مثیر الاحزان، ص 86، قم، مدرسة الامام المهدی، (عج)، 1406ق.
[10] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 376 – 377، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
[11] همان، ص 135.
[12] امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 7، ص 137، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.
[13] عائشه عبدالرحمان (بنت الشاطی)، السیدة زینب، ص 9- 10، 157- 158.
http://farsi.islamquest.net
- [سایر] جوانان مسلمان چگونه می توانند از زندگی حضرت زینب (س) الگو بگیرند؟
- [سایر] آیا می توان حضرت زینب - س- را به عنوان یک الگو برای زنان قرار داد؟
- [سایر] حضرت زینب(س) در روز عاشورا چند ساله بوده است؟ آیا حضرت زینب(س) فرزندی هم داشت؟
- [سایر] زندگی حضرت زهرا (س) وامام علی (ع) و روش الگو گیری از آنها را تبیین کنید ؟
- [سایر] زندگی حضرت زهرا (س) وامام علی (ع) و روش الگو گیری از آنها را تبیین کنید ؟
- [سایر] کمالات معنوی حضرت زینب (س) چگونه بود؟
- [سایر] حضرت زینب س چه فضیلت هایی داشتند؟
- [سایر] حضرت زینب س چه فضیلت هایی داشتند؟
- [سایر] چرا نام حضرت زینب(س) به عنوان یکی از چهار زن برتر عالم از زبان پیغمبر نمی باشد؟ آیا حضرت مریم برتر از حضرت زینب (س) می باشند؟
- [سایر] آیا حضرت زینب (س) بااجازه شوهرشان در کربلا حضور داشتند؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).