در مورد مقام و خطبه ی حضرت زینب،مطالبی میخاستم. پاسخ: فضایل و ویژگی های حضرت زینب سلام الله علیها زینب علیهاالسلام دختر علی و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگی مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با برکت خویش، مشکلات و رنجهای زیادی را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختیها از او فردی صبور و بردبار ساخته بود. (1) او را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری مینامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوی، تربیت علوی، و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که او را (عقیله بنی هاشم) میگفتند. با پسرعموی خود(عبدالله بن جعفر) ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت شهادت نوشیدند. (2) آن بانوی بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانی را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایی از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسی و بیان نماییم. زینت پدر معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب میکنند، ولی در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این کار را به پیامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند. پیامبر صلی الله علیه وآله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای (زینت پدر) است برای این دختر انتخاب نمود. (3) علم الهی مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات - حتی ملائکه - دانش و بینش اوست. ( وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم.)(4) ؛( سپس علم اسماء[علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید، اسامی اینها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهی. ما چیزی جز آن چه به ما تعلیم دادهای نمیدانیم؛ تو دانا و حکیمی.) و برترین علمها، علمی است که مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود، یعنی دارای علم (لدنی) باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام میفرماید:( وعلمناه من لدنا علما.) (5) ؛(علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.) زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام دارای چنین علمی است، آن جا که به عمهاش خطاب کرد و فرمود:( انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.) عبادت و بندگی زینب علیهاالسلام به خوبی از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است. (ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون) (7) ؛ (من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند.) او عبادتها و نماز شبهای پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:(ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیه الی غد لقد نصلی لربنا اللیله وندعوه و نستغفره فهو یعلم انی احب الصلوه له وتلاوه کتابه وکثره الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوی آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود میداند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .) در این جملات صحبت از ادای تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است. شب خیز که عاشقان به شب راز کنند گرد در بام دوست پرواز کنند هر جا که دری بود به شب در بندند الا در دوست را که شب باز کنند حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتی او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:(ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفه الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشده الجوع والضعف (9)؛ عمهام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه مینمود و در بعضی منازل از شدت گرسنگی و ضعف، نشسته نماز می گزارد.) امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع به خواهر عابدهاش میفرماید:( یا اختاه لا تنسینی فی نافله اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!) این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگی و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است. عفت و پاکدامنی عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان، و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:(ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه(11)؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد اما عفت میورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیک است که انسان عفیف فرشتهای از فرشتگان باشد.) یحیی مازنی روایت کرده است : (( مدتها در مدینه در خدمت حضرت علی (ع ) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه زینب (س ) دختر امیرالمؤ منین (ع ) بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایی از او به گوشم نرسید. به هنگامی که می خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (ص ) برود، شبانه از خانه بیرون می رفت ، در حالی که حسن (ع ) در سمت راست او و حسین (ع ) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (ع ) پیش رویش راه می رفتند. هنگامی که به قبر شریف رسول خدا (ص ) نزدیک می شد، حضرت علی (ع ) جلو می رفت و نور چراغ را کم می کرد. یک بار امام حسن (ع ) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤ ال کرد، حضرت فرمود: می ترسم کسی به خواهرت زینب نگاه کند. )) زینب کبری عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای میفشرد. مورخین نوشتهاند: ( وهی تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش میپوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.) شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و میگوید: ورثت زینب من امها کل الذی جری علیها وصار زادت ابنه علی امها تهدی من دارها الی شر دار تستر بالیمنی وجهها فان اعوزها الستر تمد الیسار (زینب تمامی آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهی دختر سهم اضافهای برداشت که از خانهاش به بد ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت). صورت را[در اسارت] با دست راست میپوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره میبرد. ) و آن بانوی بزرگوار بود که برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد میآورد که ( ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن (13)؛ ای پسر آزاد شدههای[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنان را دریدی و صورتهای آنان را آشکار ساختی.) ولایت مداری قرآن بدون هیچ قید و شرطی در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنی، ائمه اطهارعلیهم السلام میدهد.( اطیعواالله واطیعواالرسول واولی الامرمنکم) (14)؛ (از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.) زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت مداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلای امام خویش قرار داد و خطاب به ولی خود گفت:( روحی لروحک الفداء ونفسی لنفسک الوقاء (16)؛[ای ابالحسن] روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو باد.) و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از علی علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبی درس ولایت مداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند. از یک سو در جهت معرفی و شناساندن ولایت، از طریق نفی اتهامات و یادآوری حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:( وانی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه (17)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقای جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟) و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبی معرفی نمود. از سوی دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتی در لحظهای که خیمه گاه را آتش زدند، یعنی در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان ... خیمهها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:(علیکن بالفرار؛ فرار کنید.) (19) از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پای جان از او حمایت نمود. الف- در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین علیه السلام برای اتمام حجت، درخواست یاری نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روی زمین قطع میگردد. (20) ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمهها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولی زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمیگذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر میخواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21) ج- زمانی که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: ای پسر زیاد! خون ریزی بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:( والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر میخواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش.) ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندی، که دوست دارد من او را با علی بن الحسین بکشم. او را واگذارید. البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندی نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلی و خویشاوندی بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آنها را به میدان جنگ اعزام نمیکرد. آنکه قلبش از بلا سرشار بود دخت زهرا زینب غمخوار بود او ولایت را به دوشش میکشید چون امام عصر او بیمار بود با طنین خطبههای حیدری سخت او رسواگر کفار بود روحیه بخشی در مسافرتها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز برای انسان لازم است، روحیه و دلگرمی است. اگر انسان برای انجام کارهای مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود. یکی از بارزترین اوصاف زینب علیهاالسلام روحیه بخشی اوست. او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمی را برای تسلای بازماندگان ایفا کرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوی زینب بیشتر ظهور کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودی قتلگاه تا کوچههای تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود. نه تنها زینب از دین یاوری کرد به همت کاروان را رهبری کرد به دوران اسارت با یتیماننوازشها به مهر مادری کرد او حتی تسلی بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که میگفت:(لا یجزعنک ما تری، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الی جدک وابیک وعمک (22)؛ [ای پسر برادر!] آن چه میبینی (شهادت پدر) تو را بی تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.) صبر یکی از بارزترین اوصاف انسانهای کامل، صبر و بردباری در فراز و نشیبهای روزگار و تلخیهای دوران است. قرآن کریم در آیات متعددی به صابران بشارت داده (23) و پاداشهای فراوان آنها را یادآوری نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد. در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم:( لقد عجبت من صبرک ملائکه السماء؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.) مخصوصا در ماجرای کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روی او خجل است. خدا در مکتب صبر علی پرداخت زینب را برای کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را بسان لیله القدری که مخفی ماند قدر او کسی غیر از حسین بن علی نشناخت زینب را ... سلام بر تو ای کسی که صبر شد حقیر تو ندیده بعد فاطمه جهان زنی نظیر تو در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب میپاشد و برای آزردن او میگوید:(کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛ کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه یافتی؟) او در واقع با تعریض میخواهد بگوید که دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمیکند، با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت داشت فرمود:( ما رایت الا جمیلا(25) جز زیبایی ندیدم.) ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت میماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب میشود و قدرت محاجه را از دست میدهد. ای زینبی که محنت عالم کشیدهایغیر از بلا و درد به عالم چه دیدهای؟ یارب زنی و این همه استواری و علو چون زینب صبور مگر آفریدهای؟ ایثار یکی دیگر از صفات حسنه انسانهای برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام علی علیه السلام فرمود:(الایثار اعلی الایمان(26)؛ ایثار، بالاترین درجه ایمان است.) و فرمود:(الایثار اعلی الاحسان(27)؛ ایثار برترین احسان است.) زینب مجلله دراین صفت نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده است. او برای حفظ جان دیگران، خطر را به جان میخرد و در تمام صحنهها، دیگران را بر خود مقدم میدارد. او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب خویش استفاده نمیکرد و آن را نیز به کودکان میداد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام میفرماید:(انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فی الیوم واللیله (28)؛ عمهام زینب[در مدت اسارت]، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره میدادند، بین بچهها تقسیم میکرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان میدادند.) او سختیها و تازیانهها را به جان خود میخرید و نمیگذاشت بر بازوی کودکان اصابت کند. برای حفظ جان کودکانت در بر دشمن به پیش تازیانه بازوی خود را سپر کردم شجاعت و شهامت از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر میباشد. امام علی علیه السلام میفرماید:(عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم (29)؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک میباشد.) سّر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدی دارد، و در خانواده شجاع تربیت شده است، از شجاعت حیدری بهره مند است. او به( لبوه الهاشمیه (30)؛ شیر زن هاشمی) لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد میزند، توبیخشان میکند، تحقیرشان میکند، و از کسی هراسی به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد میزند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهری او گوشهای مینشیند و با بی اعتنایی به سؤالات او تحقیرش میکند، او را (فاسق) و(فاجر) معرفی میکند و میگوید: (الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه محمد صلی الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛ سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وآله گرامی داشت، و از پلیدیها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا میشود، و بدکار دروغ میگوید، و او غیر ما میباشد.) و همچنین در مقابل یزید و دهن کجیها و بد زبانیهای او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین میگوید: (لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛ اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ میدانم.) صدای زنده علی به صوت دلپذیر تو اسیر شام بودی و یزید شد اسیر تو فصاحت و بلاغت هر خطیبی بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتی، باید بارها تمرین عملی انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانی و جسمانی کاملا آماده باشد تا بتواند خطبهای فصیح و بلیغ ادا کند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یارای سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که فصیح و بلیغ بگوید. زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت، و از نظر روانی داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانی سخن میگوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتی سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال صدای زینب بلند میشود که:(ای مردم کوفه! ای نیرنگ بازان و بی وفایان . . .) سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد. خزیم اسدی میگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنی را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویی زینب از زبان علی علیه السلام سخن میگفت. و همو میگوید: پیر مردی را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و میگفت: پدر و مادرم فدای شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلی است که نه خوار میگردد و نه شکست میپذیرد. (33) شیخ جعفر نقدی (ره ) می نویسد: (( می گویم : و این حذلم بن کثیر (راوی این خبر) از فصحاء و سخنوران و نیکو گفتاران عرب است که که از فصاحت و زبان آوری و نیکو گفتاری و از بلاغت و رسایی سخن و مطابق اقتضای مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زینب تعجب نموده و به شگفت آمده ، و از براعت و برتری فضل و کمال و علم و دانش و شجاعت ادبیه و دلاوری پسندیده آن مخدره ، حیرت و سرگردانی او را فرا گرفته ، به طوری که نتواسته او را (به کسی ) تشبیه و مانند نماید، مگر به پدرش سید و مهتر هر بلیغ و فصیحی . پس (از این رو) گفته : (( کانها تفرع عن لسان امیرالمؤ منین )) ؛ یعنی گویا علیا حضرت زینب (س ) (سخنانش را در کوفه ) از زبان امیرالمؤ منین (ع ) قصد و آهنگ می نمود، و هر که درباره کربلا و در احوال و سرگذشت های حسین (ع ) کتابی نوشته ، این خطبه و سخنرانی را نقل نموده است . و جاحظ در کتاب خود (( البیان و التبیین )) آن را از خزیمه الاسدی روایت نموده که خزیمه گفته : (( زنان کوفه را در آن روز دیدم به پا ایستاده (برکشته شدگان در کربلا) ندبه و زاری و شیون می نمودند، در حالی که گریبان ها (شان را) می دریدند. جود و سخاوت زینب (س ) روزی میهمانی برای امیرالمؤ منین (ع ) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: ای فاطمه ، آیا طعامی برای میهمان خدمت شما می باشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانی موجود است که آن هم سهم دخترم زینب می باشد. زینب (س ) بیدار بود، عرض کرد: ای مادر، نان مرا برای میهمان ببرید، من صبر می کنم . طفلی که در آن وقت ، که چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسی می تواند به عظمت آن بانوی عظمی پی ببرد؟ زنی که هستی خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستی در نهایت جود بوده باشد. نبوغ و استعداد حضرت زینب (س ) در تاریخ آمده که روزی امیرمؤ منان (ع ) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود که رو به عباس نموده فرمود: (( قل واحد )) بگو یک . عباس آن را گفت . سپس فرمود: (( قل اثنان )) بگو دو. عباس در پاسخ گفت : (( استحیی ان اقول باللسان الذی قلت واحد، اثنان )) ؛ شرم دارم با زبانی که یکی گفته ام ، دو بگویم . آن گاه امیرمؤ منان (ع ) چشمان عباس (ع ) را بوسه زد؛ چرا که کلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خدای تعالی و توحید او می کرد. سپس رو به زینب (س ) کرد، ولی زینب منتظر سؤ ال پدر نمانده ، خود سؤ الی مطرح کرد و گفت : پدر! ما را دوست داری ؟ امیرمؤ منان (ع ) فرمود: آری دخترم ، فرزندان پاره های قلب ما هستند. زینب (س ) با این مقدمه ، وارد سؤ ال اصلی شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤ من جا نمی گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشی ، شفقت و مهربانی را نثار ما کن و محبت خالص را تقدیم خداوند. علی (ع ) که این درک ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد. )) زینب (س ) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر کمالاتی که در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد. صدیقه صغری مرحوم علامه مامقانی (ره ) در مجلد سوم کتاب شریف (( تنقیح المقال )) درباره سیدتنا زینب الکبری (س ) می نویسد: (( درباره سیدتنا زینب الکبری می گویم : زینب و چیست زینب و چه چیز تو را دانا گردانید (و از کجا درک نموده و دریافتی ) که (شرافت و بزرگی و فضیلت و برتری ) زینب چیست ؟ (پس به طور اختصاص آن هم یک از هزار هزار آن است که ) زینب عقیله یعنی خاتون بزرگوار و گرامی فرزندان هاشم (ابن عبد مناف پدر جد رسول خدا) است ، و محققا صفات حمیده و خوی های پسندیده را دارا بود که پس از مادرش ، صدیقه کبری (س ) کسی دارا نبوده است ، تا این که حق و سزاوار است گفته شود: او است صدیقه صغری ، زینب را در حجاب و پوشش و عفت و پاکدامنی (از دیگران ) زیادت و افزونی است (و آن این است ) که تن او را در زمان پدرش (امیرالمؤ منین ) و دو برادرش (امام حسن و امام حسین ) کسی از مردان ندید تا روز (( طف )) (کربلا، و این که زمین کربلا را طف می نامند، برای آن است که طف زمینی بلند و جانب و کنار را گویند، و زمین کربلا کنار فرات است ) و زینب (س ) در صبر و شیکبایی (از مصایب و اندوه های بزرگ ) و ثبات و پایداری و قیام و ایستادگی (در آشکار ساختن حق و درستی ) و قوت و نیروی ایمان و گرویدن (به عقاید و احکام دین مقدس اسلام ) و تقوا و پرهیزکاری و اطاعت و فرمانبری (از آنچه خدای تعالی فرموده ) وحیده و یگانه بود (که پس از مادرش علیا حضرت فاطمه (س ) در دنیا چنین خاتونی که دارای این صفات حمیده و خوی های پسندیده بی مانند باشد، سراغ ندارم.) زینب (س ) در فصاحت و آشکارا سخن گفتن و زبان آوری و در بلاغت و رسایی سخن و سخن گفتن مطابق اقتضای مقام و مناسب حال ، گویی از زبان (پدر بزرگوارش ) امیرالمؤ منین (ع ) قصد و آهنگ می نمود، چنان که پوشیده نیست بر کسی که در خطبه و سخنرانی او (در مجلس ابن زیاد در کوفه ، و مجلس یزید در شام ) از روی تحقیق و درستی فکر نموده و بیندیشد، و اگر ما (علما و بیان کننده اصول و فروع دین مقدس اسلام ) بگوییم : زینب (س ) مانند امام (ع ) دارای مقام عصمت بوده (از گناه بازداشته شده و هیچ گونه گناهی نکرده با این که قدرت و توانایی بر آن داشته و معنی عصمت نزد ما امامیه همین است ) کسی را نمی رسد که (گفتار ما را) انکار کند و نپذیرد. اگر به احوال و سرگذشت های او در طف و کربلا و پس از کربلا (در کوفه و شام ) آشنا باشد، چگونه چنین نباشد؟ و اگر چنین نبود هر آینه امام حسین (ع ) مقدار و پاره ای از بار سنگین امامت و پیشوایی را روزگاری که امام سجاد(ع ) بیمار بود بر او حمل و واگذار نمی نمود، و پاره ای از وصایا و سفارشهای خود را به او وصیت نمی کرد و امام سجاد (ع ) او را در بیان احکام و آنچه که از آثار و نشانه های ولایت و امامت است . نایبه به نیابت خاصه و جانشین خود نمی گرداند. مفسر قرآن فاضل گرامی سید نورالدین جزایری در کتاب خود (( خصایص الزینبیه )) چنین نقل می کند: (( روزگاری که امیرالمؤ منین (ع ) در کوفه بود، زینب (س ) در خانه اش مجلسی داشت که برای زنها قرآن تفسیر و معنی آن را آشکار می کرد. روزی (( کهیعص )) را تفسیر می نمود که ناگاه امیرالمؤ منین (ع ) به خانه او آمد و فرمود: ای نور و روشنی دو چشمانم ! شنیدم برای زن ها (( کهیعص )) را تفسیر می نمایی ؟ زینب (س ) گفت : آری . امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: این رمز و نشانه ای است برای مصیبت و اندوهی که به شما عترت و فرزندان رسول خدا(ص ) روی می آورد. پس از آن مصایب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت . پس آن گاه زینب گریه کرد، گریه با صدا - صلوات الله علیها. گفتن مسائل شرعی شیخ صدوق ، محمد بن بابویه (ره ) می گوید: حضرت زینب (س ) نیابت خاصی از طرف امام حسین (ع ) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او می پرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد (ع ) بهبود یافت . شیخ طبرسی (ره ) گوید: حضرت زینب (س ) روایات بسیاری را از قول مادرش حضرت زهرا (س ) روایت کرده است . از عماد المحدثین روایت شده است که : حضرت زینب (س ) از مادر و پدر و برادرانش و از ام سلمه و ام هانی و دیگر زنان روایت می کرد و از جمله کسانی که از او روایت کرده اند، ابن عباس و علی بن الحسین (ع ) و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغری دختر امام حسین (ع ) و دیگرانند. همچنین ابوالفرج گوید: زینب بانویی عقیله که ابن عباس سخنان حضرت زهرا(س ) را در مورد فدک از قول او نقل کرده و می گوید: عقیله ما، زینب دختر علی (ع ) به من گفت . از ظاهر فرمایش فاضل دربندی و دیگر عالمان چنین به دست می آید که حضرت زینب کبری (س ) علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث آینده ) را همچون بسیاری از یاران حضرت علی (ع )، مانند میثم تمار و رشید هجری و برخی دیگر می دانسته و بلکه در ضمن اسراری که بیان کرده ، به طور قطع و مسلم آن حضرت را از مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است . وی در ضمن فرمایش حضرت سجاد (ع ) که به آن حضرت فرموده بود: (( ای عمه تو بحمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستی . )) ، گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آن است که زینب دختر حضرت امیرالمؤ منین (ع ) محدثه بوده یعنی به او الهام می شده است و عمل او از علم لدنی و آثار باطنی می باشد. آینه تمام نمای مقام رسالت و امامت محمد غالب شافعی ، یکی از نویسندگان مصری گفته است : (( یکی از بزرگترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهر، که دارای روحی بزرگ و مقام تقوا و آیینه تمام نمای مقام رسالت و ولایت بوده ، حضرت سیده زینب ، دختر علی بن ابی طالب - کرم الله وجهه - است که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود، به حدی که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی گردید و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنی هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرده بود. آنچه خوبان همگی داشتند، او به تنهایی دارا بود. شبها در حال عبادت بود و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهیزکاری معروف بود... )) ایراد خطبه در کودکی از عجایب اینکه زینب (س ) در حدود شش سالگی ، خطبه غرا و طولانی مادرش حضرت زهرا (س ) را که در مسجد النبی ، پیرامون فدک و رهبری امام علی (ع ) ایراد کرد، حفظ نموده بود، برای آیندگان روایت می کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانی است و هم واژه ها و جمله های دشوار و پر معنی و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (س ) نقل نموده اند. تلاوت قرآن روایت شده : که روزی زینب (س ) آیات قرآن را تلاوت می کرد، حضرت علی (ع ) نزد او آمد، ضمن پرسشهایی ، با اشاره و کنایه ، گوشه هایی از مصایب زینب (س ) را که در آینده رخ می داده ، به آگاهی او رسانید. زینب (س ) عرض کرد: (( من قبلا این حوادث را که برایم رخ می دهد، از مادرم شنیده بودم )) . شباهت زینب (س ) به خدیجه جالب اینکه شباهت حضرت زینب (س ) به حضرت خدیجه (س ) از امیرمؤ منان علی (ع ) نیز نقل شده است ، چنان که در روایت آمده است : وقتی که اشعث بن قیس از حضرت زینب (س ) خواستگاری کرد، حضرت علی (ع ) بسیار دگرگون و خشمگین شد، و با تندی به اشعث فرمود: (( این جراءت را از کجا پیدا کرده ای که زینب (س ) را از من خواستگاری می کنی ؟! زینب (س ) شبیه خدیجه (س )، پروریده دامان عصمت است ، شیر از دامان عصمت خورده ، تو لیاقت همتایی از او را نداری ، سوگند به خداوندی که جان علی در دست او است ، اگر بار دیگر این موضوع را تکرار کنی ، با شمشیر جوابت را می دهم ، تو کجا که با یادگار حضرت زهرا (س ) همسر و همسخن شوی ؟! )) همچنین از پاره ای روایت فهمیده می شود که به خاطر شباهتی که حضرت زینب (س ) به خاله پیامبر (ص ) به نام ام کلثوم داشت ، پیامبر(ص ) کنیه او را (( ام کلثوم )) گذاشت . شباهت زینب (س ) به پدر بزرگوار خود مرحوم سید نورالدین جزایری (ره ) در مورد شباهت حضرت زینب (س ) به پدر بزرگوار خود چنین نوشته است : غالبا کلیه پسر شباهت به پدر، و دختر شباهت به مادر پیدا می کند، به جز حضرت فاطمه زهرا(س ): (( کانت مشیتها مشیه ابیها رسول الله و منطقها کمنطقه )) . و نیز حضرت زینب (س ) که (( منطقها کمنطق ابیها امیرالمؤ منین علیه السلام )) بود. نسبت مردانگی به حضرت زینب (س ) روایت شیخ بزرگوار صدوق را در کتاب (( اکمال الدین )) و شیخ طوسی را در کتاب (( غیبت )) مورد مطالعه قرار دهید! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت می کنند که گفت : (( در سال 282 بر حکیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمد تقی (ع ) وارد شدم و از پس پرده با او صحبت کرده از دین و آیین او پرسیدم و او نام امام خود را برده گفت : فلانی پسر حسن . به او عرض کردم : فدایت شوم ، آیا آن حضرت را به چشم خود دیده اید یا اینکه از روی اخبار و آثار می گویید؟ گفت : از روی روایتی که از حضرت عسکری (ع ) به مادرش نوشته شده است . گفتم : آن مولود کجاست ؟ گفت : پنهان است . گفتم : پس شیعه چه کنند و نزد چه کسی مشکلات خویش را بازگو نمایند؟ گفت : به جده ، مادر حضرت عسکری . گفتم : آیا به کسی اقتدا کنم که زنی وصایت او را بر عهده دارد؟ گفت : به حسین بن علی (ع ) اقتدا کن که در ظاهر به خواهرش زینب (س ) وصیت کرد و هر گونه دانشی که از حضرت سجاد (ع ) بروز می کرد، به حضرت زینب (س ) نسبت داده می شد تا بدین گونه جان حضرت سجاد (ع ) محفوظ بماند... زینب ، چشمه علم لدنی در مقام علم و یقین ، چنان که علم امام لدنی است ، نه کتابی و تحصیلی رشته علمی که خدای عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت که در قرآن می فرماید: (( از نزد خود به او علم دادیم )) به علی (ع ) و حسن و حسین داد به زینب هم عنایت فرمود. مجلله زینب (س ) از همان ابتدایی که خداوند او را آفرید، روح لطیفش را چشمه علمی از همان علم لدنی قرار داد. اینها کوچک و بزرگ ندارند. پینوشتها 1- شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه) ج3، ص46. 2- همان، ج3، ص210. 3- همان، ج3، ص39. 4- بقره/31- 32. 5- کهف/65. 6- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج1، ص298. 7- ذاریات/56. 8- محمد بن جریرطبری، تاریخ طبری، ج6، ص238. 9- ریاحین الشریعه، ج3، ص62. 10- همان، ص 61- 62. 11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466. 12- جزائری، الخصائص الزینبیه، ص345. 13- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربی)، ج45، ص134. 14- نساء/59. 15- پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام . 16- الکوکب الدری، ج1، ص196. 17- بحارالانوار، ج45، صص110- 111. 18- همان، ج45، ص133. 19- همان، ج45، ص58، ومعالی السبطین، ج2، ص88 . 20- بحارالانوار، ج45، ص46. 21- همان، ج45، ص61 . 22- همان، ج45، ص179. 23- مثل بقره/155 و . . . 24- بحارالانوار، ج45، صص115- 116. 25- همان، ص116. 26- میزان الحکمه، ج1، ص4. 27- همان. 28- ریاحین الشریعه، ج3، ص62. 29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182. 30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام . 31- بحارالانوار، ج45، صص154- 115. 32- همان، ص134. 33- همان، ج45، صص 108 و110 . خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه سخنان زینب (س) پس از شهادت سالار شهیدان و خطبه های آن حضرت در بازار کوفه و دربارگاه ابن زید و دربار یزید در شام چنان قوی و تکان دهنده بود که همگان را به حیرت واداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد. رسولی محلاتی به نقل از احتجاج طبرسی می نویسد: هنگامی که حضرت علی بن الحسین را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند ، زنان کوفی با دیدن آنان به شدت می گریستند و گریبان چاک می کرند و مردان نیز با آنان گریه می کردند. زین العابدین (ع) که در آن زمان بیمار بود به صدای بلند فرمود : اینان برما می گریند پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟ در این وقت زینب (س) با اشاره ای مردم را ساکت کرد . با همان اشاره نفس ها در سینه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد ، آنگاه زینب (س) چنین گفت: سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و برگزیده اش . و سپاس ای مردمان کوفه ! ای مردمان دغل پیشه و فریبکار و بی حمیت و حیله گر ! اشکانتان خشک نشود و ناله هایتان پایان نپذیر! براستی حکایت شما حکایت زنی است که رشته های خود را محکم بافته بود و پس باز می کرد، شما سوگند تان را دستاویز فساد قرار دادید! شما چه دارید جز لاف زدن و دشمنی و دروغ ! و همچون کنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین ! یا هماند سبزه وگیاهی که برفراز سرگین روید و یا همچون نقره ای که روی قبر را بدان اندود کرده باشند که ظاهری زیبا وفریبنده و باطنی بد بو گندیده دارد . براستی که بد توشه ای برای خود فرستادید که خشم خدا برشماست و در عذاب جاویدان هستید ! آری بگرید که به خدا سوگند شایسته گریستن هستنید، بسیار هم بگریید واندک بخندید که ننگ آن گریبان گیر شما شد و بال آن شما را در برگرفت و هرگز لکه این این ننگ را از امان خود نتوانید شست ! و چگونه پاک خواهید کرد لکه ننگ کشتن فرزندان خاتم پیامبران و معدن رسالت و آقای جوانان بهشت را ! همان که در جنگ سنگر شماست و در پناه حزب و دسته شماست و در هنگام صلح سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگ ها مرجع شما و بیانگر دلیل های روشن و چراغ هدایت شما بود ! براستی چقدر بد است آنچه برای خود پیش فرستادید و چقدر بد است بار گناهی را که برای روز جزا بر دوش خود نهادید ! نابودی و سر نگونی بر شما باد ! کوشش تان به نومیدی انجامید و دستهایتان بریده شد و سوداگری شما زیان داد و به خشم خدا باز گشتید و خواری بیچارگی را برای خود مسلم و قطعی کردید! وای بر شما ! هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید ؟ وچه پیمان محکمی را بستید ؟ و چه پردگیانی را از او از پرده بیرون افکندید؟ وچه حرمتی را از او هتک کردید؟ وچه خونی را از او ریختید؟ کار بسیار و بزرگی انجام دادید که نزدیک است آسمانها از هول این کار از شکافد و زمین متلاشی شود و کوهها از هم بپاشد! مصیبتی بس دشوار و بزرگ بد وکج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته و در عظمت به اندازه آسمان خون ببارد و براستی که عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود و یاری نخواهید داشت ! و این مهلت تاخیر در کیفر الهی شما را خیره نکند که خدای عزوجل در انتقام عجله نمی کند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام ندارد حتما پروردگار در کمینگاه شماست . آنگاه شروع به خواندن اشعاری در رسای حادثه کربلا نمود. راوی می گوید به خدا سوگند آن روز مردم رت دیدم در حالی که سرگشته و حیران مشغول گریه وزاری بودند وانگشت پشیمانی و اندوه بر دندان گرفته و می گزیدند، پیر مردی در کنارم ایستاده بود او را دیدم که به شدت می گریست و می گفت : پدر و مادرم فدایتان شود ! که مهنسالان شما ، بهنرین کهنسالان و و جوانانتان بهترین جوانان ، زنانتان بهنرین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست که نه خوار می شودید ونه شکست می پذیرد. ) منبع : زنان عاشورایی ، زهرا یزدان پناه قره تپه ، نشر هلال، تهران ، 1382 ) خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام متن عربی این خطبه که در لهوف آمده است که چنین است: (فقامت زینب بنت علی علیه السّلام و قالت: الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله اجمعین. صدق الله کذلک یقول: (ثم کان عاقبة الذین اساءا السوی ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون) (سورة روم، آیة 10). اظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاماء ان بناء علی الله هواناً و بک علیه کرامة!! و ان ربک لعظیم خطرک عنده!! فشمغت بانفک و نظرت فی عطفک، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیا لک مستوسقة، و الامور متسقة و حین صفالک ملکنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول الله عزوجل: (و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین) (سوره آل عمران، آیة 178). امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک اماء ک و نساءک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟! قد هتکت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل، و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی و الشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و کیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و کیف یستظل فی ظللنا اهل البیت من نظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل. منتحیاً علی ثنایا ابی عبدالله علیه السّلام سید شباب اهل الجنة تنکتها بمخصرتک. و کیف لا تقول ذلک، و قد نکات القرحة، و استاصلت الشافة، باداقتک دماء ذریة محمد صلی الله علیه و آله و نجوم الارض من آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخک، زعمت انک تنادیهم! فلترون و شیکاً موردهم، و لتودن انک شللت و بکمت و لم تکن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت. اللهم خذ بحقناه و انتقم ممن ظلمنا، و احلل غضبک بمن سفک دماءنا و قتل حماتنا. فوالله مافریت الاجلدک و لا حززت الا لحمک، و لتردن علی رسول الله صلی الله علیه و آله بما تحملت من سفک دماء ذریتة و انتهکت من حرمته فی عترته و لحمته و حیث یجمع الله شملهم ویلم شعشهم و یاخذ بحقهم (و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) و حسبک بالله حاکماً، و بمحمد خصیماً و بجبرئیل ظهیراً، وسیعلم من سول لک و مکنک من رقاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا و ایکم شر مکاناً و اضغف جنداً. و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر و قدرک، و استعظم تقریعک و اسثتکثر توبیخک، لکن العیون عبری، و الصدور حری. الا فالعجب کل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، و تلک الجثث الطواهر الزواکی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنا مغنماً لبقدنا و شیکا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداک، و ماربک بظلام للعبید، فالی الله المشتکی. و علیه المعول فکذکیدک، واسع سعیک، و ناصب جهدک فوالله لا تمعون ذکرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددک امرنا، و لا ترحض عنک عارها، و هل رایک الافندا و ایامک الاعددا، و جمعک الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنة الله علی الظالمین، فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة، و الاخرنا بالشهادة و الرحمة. و نسال اللدان یکمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید، و یحسن علینا الخلافة، انه رحیم و دود. و حسبنا الله و نعم الوکیل.)( ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلی الطفوف، تهران، درالاسوه، چ دوم، 75، ص 215.) عین متن لهوف در کتاب ابو مخنف نیز وارد شده است و ترجمة آن از ابومخنف چنین است: (زینب دختر علی بن ابی طالب علیه السّلام برخاست و گفت: (سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: (سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.) ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را (گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک) آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی: فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله علیه السّلام سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا صلی الله علیه و آله و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی و گمان داری که ندای تو را می شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را کردی. بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عتر
در مورد مقام و خطبه ی حضرت زینب،مطالبی میخاستم.
پاسخ: فضایل و ویژگی های حضرت زینب سلام الله علیها
زینب علیهاالسلام دختر علی و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگی مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با برکت خویش، مشکلات و رنجهای زیادی را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختیها از او فردی صبور و بردبار ساخته بود. (1)
او را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری مینامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوی، تربیت علوی، و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که او را (عقیله بنی هاشم) میگفتند. با پسرعموی خود(عبدالله بن جعفر) ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت شهادت نوشیدند. (2)
آن بانوی بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانی را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایی از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسی و بیان نماییم.
زینت پدر
معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب میکنند، ولی در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این کار را به پیامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند.
پیامبر صلی الله علیه وآله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای (زینت پدر) است برای این دختر انتخاب نمود. (3)
علم الهی
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات - حتی ملائکه - دانش و بینش اوست. ( وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم.)(4) ؛( سپس علم اسماء[علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید، اسامی اینها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهی. ما چیزی جز آن چه به ما تعلیم دادهای نمیدانیم؛ تو دانا و حکیمی.)
و برترین علمها، علمی است که مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود، یعنی دارای علم (لدنی) باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام میفرماید:( وعلمناه من لدنا علما.) (5) ؛(علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.)
زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام دارای چنین علمی است، آن جا که به عمهاش خطاب کرد و فرمود:( انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.)
عبادت و بندگی
زینب علیهاالسلام به خوبی از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است. (ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون) (7) ؛ (من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند.)
او عبادتها و نماز شبهای پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:(ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیه الی غد لقد نصلی لربنا اللیله وندعوه و نستغفره فهو یعلم انی احب الصلوه له وتلاوه کتابه وکثره الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوی آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود میداند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .) در این جملات صحبت از ادای تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است.
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند گرد در بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب در بندند الا در دوست را که شب باز کنند
حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتی او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:(ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفه الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشده الجوع والضعف (9)؛ عمهام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه مینمود و در بعضی منازل از شدت گرسنگی و ضعف، نشسته نماز می گزارد.)
امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع به خواهر عابدهاش میفرماید:( یا اختاه لا تنسینی فی نافله اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!) این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگی و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است.
عفت و پاکدامنی
عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان، و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:(ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه(11)؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد اما عفت میورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیک است که انسان عفیف فرشتهای از فرشتگان باشد.)
یحیی مازنی روایت کرده است :
(( مدتها در مدینه در خدمت حضرت علی (ع ) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه زینب (س ) دختر امیرالمؤ منین (ع ) بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایی از او به گوشم نرسید.
به هنگامی که می خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (ص ) برود، شبانه از خانه بیرون می رفت ، در حالی که حسن (ع ) در سمت راست او و حسین (ع ) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (ع ) پیش رویش راه می رفتند.
هنگامی که به قبر شریف رسول خدا (ص ) نزدیک می شد، حضرت علی (ع ) جلو می رفت و نور چراغ را کم می کرد. یک بار امام حسن (ع ) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤ ال کرد، حضرت فرمود: می ترسم کسی به خواهرت زینب نگاه کند. ))
زینب کبری عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای میفشرد. مورخین نوشتهاند: ( وهی تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش میپوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.)
شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و میگوید:
ورثت زینب من امها
کل الذی جری علیها وصار
زادت ابنه علی امها
تهدی من دارها الی شر دار
تستر بالیمنی وجهها فان
اعوزها الستر تمد الیسار
(زینب تمامی آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهی دختر سهم اضافهای برداشت که از خانهاش به بد ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).
صورت را[در اسارت] با دست راست میپوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره میبرد. )
و آن بانوی بزرگوار بود که برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد میآورد که ( ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن (13)؛ ای پسر آزاد شدههای[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنان را دریدی و صورتهای آنان را آشکار ساختی.)
ولایت مداری
قرآن بدون هیچ قید و شرطی در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنی، ائمه اطهارعلیهم السلام میدهد.( اطیعواالله واطیعواالرسول واولی الامرمنکم) (14)؛ (از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.)
زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت مداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلای امام خویش قرار داد و خطاب به ولی خود گفت:( روحی لروحک الفداء ونفسی لنفسک الوقاء (16)؛[ای ابالحسن] روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو باد.) و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از علی علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبی درس ولایت مداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند.
از یک سو در جهت معرفی و شناساندن ولایت، از طریق نفی اتهامات و یادآوری حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:( وانی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه (17)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقای جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟)
و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبی معرفی نمود.
از سوی دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتی در لحظهای که خیمه گاه را آتش زدند، یعنی در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان ... خیمهها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:(علیکن بالفرار؛ فرار کنید.) (19)
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پای جان از او حمایت نمود.
الف- در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین علیه السلام برای اتمام حجت، درخواست یاری نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روی زمین قطع میگردد. (20)
ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمهها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولی زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمیگذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر میخواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21)
ج- زمانی که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: ای پسر زیاد! خون ریزی بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:( والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر میخواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش.)
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندی، که دوست دارد من او را با علی بن الحسین بکشم. او را واگذارید.
البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندی نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلی و خویشاوندی بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آنها را به میدان جنگ اعزام نمیکرد.
آنکه قلبش از بلا سرشار بود دخت زهرا زینب غمخوار بود
او ولایت را به دوشش میکشید چون امام عصر او بیمار بود
با طنین خطبههای حیدری سخت او رسواگر کفار بود
روحیه بخشی
در مسافرتها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز برای انسان لازم است، روحیه و دلگرمی است. اگر انسان برای انجام کارهای مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود. یکی از بارزترین اوصاف زینب علیهاالسلام روحیه بخشی اوست. او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمی را برای تسلای بازماندگان ایفا کرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوی زینب بیشتر ظهور کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودی قتلگاه تا کوچههای تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود.
نه تنها زینب از دین یاوری کرد به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیماننوازشها به مهر مادری کرد
او حتی تسلی بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که میگفت:(لا یجزعنک ما تری، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الی جدک وابیک وعمک (22)؛ [ای پسر برادر!] آن چه میبینی (شهادت پدر) تو را بی تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.)
صبر
یکی از بارزترین اوصاف انسانهای کامل، صبر و بردباری در فراز و نشیبهای روزگار و تلخیهای دوران است. قرآن کریم در آیات متعددی به صابران بشارت داده (23) و پاداشهای فراوان آنها را یادآوری نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد. در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم:( لقد عجبت من صبرک ملائکه السماء؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.) مخصوصا در ماجرای کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روی او خجل است.
خدا در مکتب صبر علی پرداخت زینب را برای کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را
بسان لیله القدری که مخفی ماند قدر او کسی غیر از حسین بن علی نشناخت زینب را ...
سلام بر تو ای کسی که صبر شد حقیر تو ندیده بعد فاطمه جهان زنی نظیر تو
در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب میپاشد و برای آزردن او میگوید:(کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛ کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه یافتی؟) او در واقع با تعریض میخواهد بگوید که دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمیکند، با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت داشت فرمود:( ما رایت الا جمیلا(25) جز زیبایی ندیدم.) ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت میماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب میشود و قدرت محاجه را از دست میدهد.
ای زینبی که محنت عالم کشیدهایغیر از بلا و درد به عالم چه دیدهای؟
یارب زنی و این همه استواری و علو چون زینب صبور مگر آفریدهای؟
ایثار
یکی دیگر از صفات حسنه انسانهای برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام علی علیه السلام فرمود:(الایثار اعلی الایمان(26)؛ ایثار، بالاترین درجه ایمان است.) و فرمود:(الایثار اعلی الاحسان(27)؛ ایثار برترین احسان است.)
زینب مجلله دراین صفت نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده است. او برای حفظ جان دیگران، خطر را به جان میخرد و در تمام صحنهها، دیگران را بر خود مقدم میدارد.
او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب خویش استفاده نمیکرد و آن را نیز به کودکان میداد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام میفرماید:(انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فی الیوم واللیله (28)؛ عمهام زینب[در مدت اسارت]، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره میدادند، بین بچهها تقسیم میکرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان میدادند.)
او سختیها و تازیانهها را به جان خود میخرید و نمیگذاشت بر بازوی کودکان اصابت کند.
برای حفظ جان کودکانت در بر دشمن به پیش تازیانه بازوی خود را سپر کردم
شجاعت و شهامت
از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر میباشد. امام علی علیه السلام میفرماید:(عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم (29)؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک میباشد.)
سّر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدی دارد، و در خانواده شجاع تربیت شده است، از شجاعت حیدری بهره مند است. او به( لبوه الهاشمیه (30)؛ شیر زن هاشمی) لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد میزند، توبیخشان میکند، تحقیرشان میکند، و از کسی هراسی به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنی، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد میزند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهری او گوشهای مینشیند و با بی اعتنایی به سؤالات او تحقیرش میکند، او را (فاسق) و(فاجر) معرفی میکند و میگوید:
(الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه محمد صلی الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛ سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وآله گرامی داشت، و از پلیدیها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا میشود، و بدکار دروغ میگوید، و او غیر ما میباشد.)
و همچنین در مقابل یزید و دهن کجیها و بد زبانیهای او، شجاعت حیدری را به نمایش گذارده، چنین میگوید: (لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛ اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ میدانم.)
صدای زنده علی به صوت دلپذیر تو اسیر شام بودی و یزید شد اسیر تو
فصاحت و بلاغت
هر خطیبی بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتی، باید بارها تمرین عملی انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانی و جسمانی کاملا آماده باشد تا بتواند خطبهای فصیح و بلیغ ادا کند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یارای سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که فصیح و بلیغ بگوید.
زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگی، گرسنگی، خستگی اسارت، و از نظر روانی داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانی سخن میگوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتی سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال صدای زینب بلند میشود که:(ای مردم کوفه! ای نیرنگ بازان و بی وفایان . . .) سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.
خزیم اسدی میگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنی را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویی زینب از زبان علی علیه السلام سخن میگفت.
و همو میگوید: پیر مردی را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و میگفت: پدر و مادرم فدای شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلی است که نه خوار میگردد و نه شکست میپذیرد. (33)
شیخ جعفر نقدی (ره ) می نویسد:
(( می گویم : و این حذلم بن کثیر (راوی این خبر) از فصحاء و سخنوران و نیکو گفتاران عرب است که که از فصاحت و زبان آوری و نیکو گفتاری و از بلاغت و رسایی سخن و مطابق اقتضای مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زینب تعجب نموده و به شگفت آمده ، و از براعت و برتری فضل و کمال و علم و دانش و شجاعت ادبیه و دلاوری پسندیده آن مخدره ، حیرت و سرگردانی او را فرا گرفته ، به طوری که نتواسته او را (به کسی ) تشبیه و مانند نماید، مگر به پدرش سید و مهتر هر بلیغ و فصیحی .
پس (از این رو) گفته : (( کانها تفرع عن لسان امیرالمؤ منین )) ؛ یعنی گویا علیا حضرت زینب (س ) (سخنانش را در کوفه ) از زبان امیرالمؤ منین (ع ) قصد و آهنگ می نمود، و هر که درباره کربلا و در احوال و سرگذشت های حسین (ع ) کتابی نوشته ، این خطبه و سخنرانی را نقل نموده است .
و جاحظ در کتاب خود (( البیان و التبیین )) آن را از خزیمه الاسدی روایت نموده که خزیمه گفته : (( زنان کوفه را در آن روز دیدم به پا ایستاده (برکشته شدگان در کربلا) ندبه و زاری و شیون می نمودند، در حالی که گریبان ها (شان را) می دریدند.
جود و سخاوت زینب (س )
روزی میهمانی برای امیرالمؤ منین (ع ) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: ای فاطمه ، آیا طعامی برای میهمان خدمت شما می باشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانی موجود است که آن هم سهم دخترم زینب می باشد.
زینب (س ) بیدار بود، عرض کرد: ای مادر، نان مرا برای میهمان ببرید، من صبر می کنم . طفلی که در آن وقت ، که چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسی می تواند به عظمت آن بانوی عظمی پی ببرد؟
زنی که هستی خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستی در نهایت جود بوده باشد.
نبوغ و استعداد حضرت زینب (س )
در تاریخ آمده که روزی امیرمؤ منان (ع ) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود که رو به عباس نموده فرمود: (( قل واحد )) بگو یک .
عباس آن را گفت .
سپس فرمود: (( قل اثنان )) بگو دو.
عباس در پاسخ گفت : (( استحیی ان اقول باللسان الذی قلت واحد، اثنان )) ؛ شرم دارم با زبانی که یکی گفته ام ، دو بگویم .
آن گاه امیرمؤ منان (ع ) چشمان عباس (ع ) را بوسه زد؛ چرا که کلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خدای تعالی و توحید او می کرد.
سپس رو به زینب (س ) کرد، ولی زینب منتظر سؤ ال پدر نمانده ، خود سؤ الی مطرح کرد و گفت : پدر! ما را دوست داری ؟
امیرمؤ منان (ع ) فرمود: آری دخترم ، فرزندان پاره های قلب ما هستند.
زینب (س ) با این مقدمه ، وارد سؤ ال اصلی شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤ من جا نمی گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشی ، شفقت و مهربانی را نثار ما کن و محبت خالص را تقدیم خداوند.
علی (ع ) که این درک ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد. )) زینب (س ) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر کمالاتی که در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد.
صدیقه صغری
مرحوم علامه مامقانی (ره ) در مجلد سوم کتاب شریف (( تنقیح المقال )) درباره سیدتنا زینب الکبری (س ) می نویسد:
(( درباره سیدتنا زینب الکبری می گویم : زینب و چیست زینب و چه چیز تو را دانا گردانید (و از کجا درک نموده و دریافتی ) که (شرافت و بزرگی و فضیلت و برتری ) زینب چیست ؟ (پس به طور اختصاص آن هم یک از هزار هزار آن است که ) زینب عقیله یعنی خاتون بزرگوار و گرامی فرزندان هاشم (ابن عبد مناف پدر جد رسول خدا) است ، و محققا صفات حمیده و خوی های پسندیده را دارا بود که پس از مادرش ، صدیقه کبری (س ) کسی دارا نبوده است ، تا این که حق و سزاوار است گفته شود:
او است صدیقه صغری ، زینب را در حجاب و پوشش و عفت و پاکدامنی (از دیگران ) زیادت و افزونی است (و آن این است ) که تن او را در زمان پدرش (امیرالمؤ منین ) و دو برادرش (امام حسن و امام حسین ) کسی از مردان ندید تا روز (( طف )) (کربلا، و این که زمین کربلا را طف می نامند، برای آن است که طف زمینی بلند و جانب و کنار را گویند، و زمین کربلا کنار فرات است ) و زینب (س ) در صبر و شیکبایی (از مصایب و اندوه های بزرگ ) و ثبات و پایداری و قیام و ایستادگی (در آشکار ساختن حق و درستی ) و قوت و نیروی ایمان و گرویدن (به عقاید و احکام دین مقدس اسلام ) و تقوا و پرهیزکاری و اطاعت و فرمانبری (از آنچه خدای تعالی فرموده ) وحیده و یگانه بود (که پس از مادرش علیا حضرت فاطمه (س ) در دنیا چنین خاتونی که دارای این صفات حمیده و خوی های پسندیده بی مانند باشد، سراغ ندارم.)
زینب (س ) در فصاحت و آشکارا سخن گفتن و زبان آوری و در بلاغت و رسایی سخن و سخن گفتن مطابق اقتضای مقام و مناسب حال ، گویی از زبان (پدر بزرگوارش ) امیرالمؤ منین (ع ) قصد و آهنگ می نمود، چنان که پوشیده نیست بر کسی که در خطبه و سخنرانی او (در مجلس ابن زیاد در کوفه ، و مجلس یزید در شام ) از روی تحقیق و درستی فکر نموده و بیندیشد، و اگر ما (علما و بیان کننده اصول و فروع دین مقدس اسلام ) بگوییم : زینب (س ) مانند امام (ع ) دارای مقام عصمت بوده (از گناه بازداشته شده و هیچ گونه گناهی نکرده با این که قدرت و توانایی بر آن داشته و معنی عصمت نزد ما امامیه همین است ) کسی را نمی رسد که (گفتار ما را) انکار کند و نپذیرد.
اگر به احوال و سرگذشت های او در طف و کربلا و پس از کربلا (در کوفه و شام ) آشنا باشد، چگونه چنین نباشد؟ و اگر چنین نبود هر آینه امام حسین (ع ) مقدار و پاره ای از بار سنگین امامت و پیشوایی را روزگاری که امام سجاد(ع ) بیمار بود بر او حمل و واگذار نمی نمود، و پاره ای از وصایا و سفارشهای خود را به او وصیت نمی کرد و امام سجاد (ع ) او را در بیان احکام و آنچه که از آثار و نشانه های ولایت و امامت است . نایبه به نیابت خاصه و جانشین خود نمی گرداند.
مفسر قرآن
فاضل گرامی سید نورالدین جزایری در کتاب خود (( خصایص الزینبیه )) چنین نقل می کند:
(( روزگاری که امیرالمؤ منین (ع ) در کوفه بود، زینب (س ) در خانه اش مجلسی داشت که برای زنها قرآن تفسیر و معنی آن را آشکار می کرد. روزی (( کهیعص )) را تفسیر می نمود که ناگاه امیرالمؤ منین (ع ) به خانه او آمد و فرمود: ای نور و روشنی دو چشمانم ! شنیدم برای زن ها (( کهیعص )) را تفسیر می نمایی ؟
زینب (س ) گفت : آری . امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: این رمز و نشانه ای است برای مصیبت و اندوهی که به شما عترت و فرزندان رسول خدا(ص ) روی می آورد. پس از آن مصایب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت . پس آن گاه زینب گریه کرد، گریه با صدا - صلوات الله علیها.
گفتن مسائل شرعی
شیخ صدوق ، محمد بن بابویه (ره ) می گوید: حضرت زینب (س ) نیابت خاصی از طرف امام حسین (ع ) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او می پرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد (ع ) بهبود یافت .
شیخ طبرسی (ره ) گوید: حضرت زینب (س ) روایات بسیاری را از قول مادرش حضرت زهرا (س ) روایت کرده است .
از عماد المحدثین روایت شده است که : حضرت زینب (س ) از مادر و پدر و برادرانش و از ام سلمه و ام هانی و دیگر زنان روایت می کرد و از جمله کسانی که از او روایت کرده اند، ابن عباس و علی بن الحسین (ع ) و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغری دختر امام حسین (ع ) و دیگرانند.
همچنین ابوالفرج گوید: زینب بانویی عقیله که ابن عباس سخنان حضرت زهرا(س ) را در مورد فدک از قول او نقل کرده و می گوید: عقیله ما، زینب دختر علی (ع ) به من گفت .
از ظاهر فرمایش فاضل دربندی و دیگر عالمان چنین به دست می آید که حضرت زینب کبری (س ) علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث آینده ) را همچون بسیاری از یاران حضرت علی (ع )، مانند میثم تمار و رشید هجری و برخی دیگر می دانسته و بلکه در ضمن اسراری که بیان کرده ، به طور قطع و مسلم آن حضرت را از مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است .
وی در ضمن فرمایش حضرت سجاد (ع ) که به آن حضرت فرموده بود: (( ای عمه تو بحمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستی . )) ، گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آن است که زینب دختر حضرت امیرالمؤ منین (ع ) محدثه بوده یعنی به او الهام می شده است و عمل او از علم لدنی و آثار باطنی می باشد.
آینه تمام نمای مقام رسالت و امامت
محمد غالب شافعی ، یکی از نویسندگان مصری گفته است :
(( یکی از بزرگترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهر، که دارای روحی بزرگ و مقام تقوا و آیینه تمام نمای مقام رسالت و ولایت بوده ، حضرت سیده زینب ، دختر علی بن ابی طالب - کرم الله وجهه - است که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود، به حدی که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی گردید و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنی هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرده بود.
آنچه خوبان همگی داشتند، او به تنهایی دارا بود. شبها در حال عبادت بود و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهیزکاری معروف بود... ))
ایراد خطبه در کودکی
از عجایب اینکه زینب (س ) در حدود شش سالگی ، خطبه غرا و طولانی مادرش حضرت زهرا (س ) را که در مسجد النبی ، پیرامون فدک و رهبری امام علی (ع ) ایراد کرد، حفظ نموده بود، برای آیندگان روایت می کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانی است و هم واژه ها و جمله های دشوار و پر معنی و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (س ) نقل نموده اند.
تلاوت قرآن
روایت شده : که روزی زینب (س ) آیات قرآن را تلاوت می کرد، حضرت علی (ع ) نزد او آمد، ضمن پرسشهایی ، با اشاره و کنایه ، گوشه هایی از مصایب زینب (س ) را که در آینده رخ می داده ، به آگاهی او رسانید.
زینب (س ) عرض کرد: (( من قبلا این حوادث را که برایم رخ می دهد، از مادرم شنیده بودم )) .
شباهت زینب (س ) به خدیجه
جالب اینکه شباهت حضرت زینب (س ) به حضرت خدیجه (س ) از امیرمؤ منان علی (ع ) نیز نقل شده است ، چنان که در روایت آمده است :
وقتی که اشعث بن قیس از حضرت زینب (س ) خواستگاری کرد، حضرت علی (ع ) بسیار دگرگون و خشمگین شد، و با تندی به اشعث فرمود:
(( این جراءت را از کجا پیدا کرده ای که زینب (س ) را از من خواستگاری می کنی ؟! زینب (س ) شبیه خدیجه (س )، پروریده دامان عصمت است ، شیر از دامان عصمت خورده ، تو لیاقت همتایی از او را نداری ، سوگند به خداوندی که جان علی در دست او است ، اگر بار دیگر این موضوع را تکرار کنی ، با شمشیر جوابت را می دهم ، تو کجا که با یادگار حضرت زهرا (س ) همسر و همسخن شوی ؟! ))
همچنین از پاره ای روایت فهمیده می شود که به خاطر شباهتی که حضرت زینب (س ) به خاله پیامبر (ص ) به نام ام کلثوم داشت ، پیامبر(ص ) کنیه او را (( ام کلثوم )) گذاشت .
شباهت زینب (س ) به پدر بزرگوار خود
مرحوم سید نورالدین جزایری (ره ) در مورد شباهت حضرت زینب (س ) به پدر بزرگوار خود چنین نوشته است :
غالبا کلیه پسر شباهت به پدر، و دختر شباهت به مادر پیدا می کند، به جز حضرت فاطمه زهرا(س ):
(( کانت مشیتها مشیه ابیها رسول الله و منطقها کمنطقه )) . و نیز حضرت زینب (س ) که (( منطقها کمنطق ابیها امیرالمؤ منین علیه السلام )) بود.
نسبت مردانگی به حضرت زینب (س )
روایت شیخ بزرگوار صدوق را در کتاب (( اکمال الدین )) و شیخ طوسی را در کتاب (( غیبت )) مورد مطالعه قرار دهید! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت می کنند که گفت :
(( در سال 282 بر حکیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمد تقی (ع ) وارد شدم و از پس پرده با او صحبت کرده از دین و آیین او پرسیدم و او نام امام خود را برده گفت : فلانی پسر حسن . به او عرض کردم : فدایت شوم ، آیا آن حضرت را به چشم خود دیده اید یا اینکه از روی اخبار و آثار می گویید؟ گفت :
از روی روایتی که از حضرت عسکری (ع ) به مادرش نوشته شده است . گفتم : آن مولود کجاست ؟ گفت : پنهان است . گفتم : پس شیعه چه کنند و نزد چه کسی مشکلات خویش را بازگو نمایند؟
گفت : به جده ، مادر حضرت عسکری . گفتم : آیا به کسی اقتدا کنم که زنی وصایت او را بر عهده دارد؟ گفت : به حسین بن علی (ع ) اقتدا کن که در ظاهر به خواهرش زینب (س ) وصیت کرد و هر گونه دانشی که از حضرت سجاد (ع ) بروز می کرد، به حضرت زینب (س ) نسبت داده می شد تا بدین گونه جان حضرت سجاد (ع ) محفوظ بماند...
زینب ، چشمه علم لدنی
در مقام علم و یقین ، چنان که علم امام لدنی است ، نه کتابی و تحصیلی رشته علمی که خدای عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت که در قرآن می فرماید: (( از نزد خود به او علم دادیم )) به علی (ع ) و حسن و حسین داد به زینب هم عنایت فرمود.
مجلله زینب (س ) از همان ابتدایی که خداوند او را آفرید، روح لطیفش را چشمه علمی از همان علم لدنی قرار داد. اینها کوچک و بزرگ ندارند.
پینوشتها
1- شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه) ج3، ص46.
2- همان، ج3، ص210.
3- همان، ج3، ص39.
4- بقره/31- 32.
5- کهف/65.
6- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج1، ص298.
7- ذاریات/56.
8- محمد بن جریرطبری، تاریخ طبری، ج6، ص238.
9- ریاحین الشریعه، ج3، ص62.
10- همان، ص 61- 62.
11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.
12- جزائری، الخصائص الزینبیه، ص345.
13- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربی)، ج45، ص134.
14- نساء/59.
15- پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
16- الکوکب الدری، ج1، ص196.
17- بحارالانوار، ج45، صص110- 111.
18- همان، ج45، ص133.
19- همان، ج45، ص58، ومعالی السبطین، ج2، ص88 .
20- بحارالانوار، ج45، ص46.
21- همان، ج45، ص61 .
22- همان، ج45، ص179.
23- مثل بقره/155 و . . .
24- بحارالانوار، ج45، صص115- 116.
25- همان، ص116.
26- میزان الحکمه، ج1، ص4.
27- همان.
28- ریاحین الشریعه، ج3، ص62.
29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.
30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .
31- بحارالانوار، ج45، صص154- 115.
32- همان، ص134.
33- همان، ج45، صص 108 و110 .
خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
سخنان زینب (س) پس از شهادت سالار شهیدان و خطبه های آن حضرت در بازار کوفه و دربارگاه ابن زید و دربار یزید در شام چنان قوی و تکان دهنده بود که همگان را به حیرت واداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد.
رسولی محلاتی به نقل از احتجاج طبرسی می نویسد: هنگامی که حضرت علی بن الحسین را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند ، زنان کوفی با دیدن آنان به شدت می گریستند و گریبان چاک می کرند و مردان نیز با آنان گریه می کردند. زین العابدین (ع) که در آن زمان بیمار بود به صدای بلند فرمود : اینان برما می گریند پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟ در این وقت زینب (س) با اشاره ای مردم را ساکت کرد . با همان اشاره نفس ها در سینه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد ، آنگاه زینب (س) چنین گفت: سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و برگزیده اش . و سپاس ای مردمان کوفه ! ای مردمان دغل پیشه و فریبکار و بی حمیت و حیله گر ! اشکانتان خشک نشود و ناله هایتان پایان نپذیر! براستی حکایت شما حکایت زنی است که رشته های خود را محکم بافته بود و پس باز می کرد، شما سوگند تان را دستاویز فساد قرار دادید! شما چه دارید جز لاف زدن و دشمنی و دروغ ! و همچون کنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین ! یا هماند سبزه وگیاهی که برفراز سرگین روید و یا همچون نقره ای که روی قبر را بدان اندود کرده باشند که ظاهری زیبا وفریبنده و باطنی بد بو گندیده دارد . براستی که بد توشه ای برای خود فرستادید که خشم خدا برشماست و در عذاب جاویدان هستید ! آری بگرید که به خدا سوگند شایسته گریستن هستنید، بسیار هم بگریید واندک بخندید که ننگ آن گریبان گیر شما شد و بال آن شما را در برگرفت و هرگز لکه این این ننگ را از امان خود نتوانید شست ! و چگونه پاک خواهید کرد لکه ننگ کشتن فرزندان خاتم پیامبران و معدن رسالت و آقای جوانان بهشت را ! همان که در جنگ سنگر شماست و در پناه حزب و دسته شماست و در هنگام صلح سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگ ها مرجع شما و بیانگر دلیل های روشن و چراغ هدایت شما بود !
براستی چقدر بد است آنچه برای خود پیش فرستادید و چقدر بد است بار گناهی را که برای روز جزا بر دوش خود نهادید !
نابودی و سر نگونی بر شما باد ! کوشش تان به نومیدی انجامید و دستهایتان بریده شد و سوداگری شما زیان داد و به خشم خدا باز گشتید و خواری بیچارگی را برای خود مسلم و قطعی کردید! وای بر شما ! هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید ؟ وچه پیمان محکمی را بستید ؟ و چه پردگیانی را از او از پرده بیرون افکندید؟ وچه حرمتی را از او هتک کردید؟ وچه خونی را از او ریختید؟ کار بسیار و بزرگی انجام دادید که نزدیک است آسمانها از هول این کار از شکافد و زمین متلاشی شود و کوهها از هم بپاشد!
مصیبتی بس دشوار و بزرگ بد وکج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته و در عظمت به اندازه آسمان خون ببارد و براستی که عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود و یاری نخواهید داشت ! و این مهلت تاخیر در کیفر الهی شما را خیره نکند که خدای عزوجل در انتقام عجله نمی کند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام ندارد حتما پروردگار در کمینگاه شماست .
آنگاه شروع به خواندن اشعاری در رسای حادثه کربلا نمود.
راوی می گوید به خدا سوگند آن روز مردم رت دیدم در حالی که سرگشته و حیران مشغول گریه وزاری بودند وانگشت پشیمانی و اندوه بر دندان گرفته و می گزیدند، پیر مردی در کنارم ایستاده بود او را دیدم که به شدت می گریست و می گفت : پدر و مادرم فدایتان شود ! که مهنسالان شما ، بهنرین کهنسالان و و جوانانتان بهترین جوانان ، زنانتان بهنرین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست که نه خوار می شودید ونه شکست می پذیرد. ) منبع : زنان عاشورایی ، زهرا یزدان پناه قره تپه ، نشر هلال، تهران ، 1382 )
خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام
متن عربی این خطبه که در لهوف آمده است که چنین است:
(فقامت زینب بنت علی علیه السّلام و قالت: الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله اجمعین. صدق الله کذلک یقول: (ثم کان عاقبة الذین اساءا السوی ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون) (سورة روم، آیة 10). اظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاماء ان بناء علی الله هواناً و بک علیه کرامة!! و ان ربک لعظیم خطرک عنده!! فشمغت بانفک و نظرت فی عطفک، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیا لک مستوسقة، و الامور متسقة و حین صفالک ملکنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول الله عزوجل: (و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین) (سوره آل عمران، آیة 178).
امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک اماء ک و نساءک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟! قد هتکت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل، و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی و الشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و کیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و کیف یستظل فی ظللنا اهل البیت من نظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل.
منتحیاً علی ثنایا ابی عبدالله علیه السّلام سید شباب اهل الجنة تنکتها بمخصرتک. و کیف لا تقول ذلک، و قد نکات القرحة، و استاصلت الشافة، باداقتک دماء ذریة محمد صلی الله علیه و آله و نجوم الارض من آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخک، زعمت انک تنادیهم! فلترون و شیکاً موردهم، و لتودن انک شللت و بکمت و لم تکن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت. اللهم خذ بحقناه و انتقم ممن ظلمنا، و احلل غضبک بمن سفک دماءنا و قتل حماتنا. فوالله مافریت الاجلدک و لا حززت الا لحمک، و لتردن علی رسول الله صلی الله علیه و آله بما تحملت من سفک دماء ذریتة و انتهکت من حرمته فی عترته و لحمته و حیث یجمع الله شملهم ویلم شعشهم و یاخذ بحقهم (و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) و حسبک بالله حاکماً، و بمحمد خصیماً و بجبرئیل ظهیراً، وسیعلم من سول لک و مکنک من رقاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا و ایکم شر مکاناً و اضغف جنداً. و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر و قدرک، و استعظم تقریعک و اسثتکثر توبیخک، لکن العیون عبری، و الصدور حری. الا فالعجب کل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، و تلک الجثث الطواهر الزواکی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنا مغنماً لبقدنا و شیکا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداک، و ماربک بظلام للعبید، فالی الله المشتکی. و علیه المعول فکذکیدک، واسع سعیک، و ناصب جهدک فوالله لا تمعون ذکرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددک امرنا، و لا ترحض عنک عارها، و هل رایک الافندا و ایامک الاعددا، و جمعک الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنة الله علی الظالمین، فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة، و الاخرنا بالشهادة و الرحمة. و نسال اللدان یکمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید، و یحسن علینا الخلافة، انه رحیم و دود. و حسبنا الله و نعم الوکیل.)( ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلی الطفوف، تهران، درالاسوه، چ دوم، 75، ص 215.)
عین متن لهوف در کتاب ابو مخنف نیز وارد شده است و ترجمة آن از ابومخنف چنین است:
(زینب دختر علی بن ابی طالب علیه السّلام برخاست و گفت: (سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: (سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.) ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را (گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک)
آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی:
فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل
و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله علیه السّلام سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا صلی الله علیه و آله و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی و گمان داری که ندای تو را می شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را کردی. بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عتر
- [سایر] حضرت زینب س چه فضیلت هایی داشتند؟
- [سایر] حضرت زینب(س) در روز عاشورا چند ساله بوده است؟ آیا حضرت زینب(س) فرزندی هم داشت؟
- [سایر] کمالات معنوی حضرت زینب (س) چگونه بود؟
- [سایر] چرا نام حضرت زینب(س) به عنوان یکی از چهار زن برتر عالم از زبان پیغمبر نمی باشد؟ آیا حضرت مریم برتر از حضرت زینب (س) می باشند؟
- [سایر] آیا حضرت زینب (س) بااجازه شوهرشان در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] آیا قبر حضرت زینب س در مصر قرار دارد؟
- [سایر] خطبه حضرت زینب(س)چه نکاتی را داراست؟
- [سایر] آیا در قضیه سیلی خوردن، حضرت زهرا (س) همراه امام حسن (ع) بوده یا حضرت زینب؟
- [سایر] کلیاتی از زندگینامه و فضائل حضرت زینب س بیان کنید؟
- [سایر] آیا قبر حضرت زینب(س) واقعا در مصر است؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).