برای پاسخ به پرسشتان، قبل از هر چیز باید بدانیم دو فردی که با هم پیمان ازدواج منعقد مینمایند، درصد بسیار کمی از اوقات زندگی مشترکشان را به مسائل جنسی پرداخته و خصوصا بعد از گذشت زمان اندکی از ازدواج، آن چه در روابط آنان اهمیت ویژه دارد، شیوۀ تعامل و برخورد طرفین با یکدیگر میباشد و اگر دقت فرمایید، بیشتر مشکلات بعد از ازدواج؛ که متأسفانه گاهی به طلاق و جدایی نیز میانجامد؛ در همین ارتباط بوده و کمتر به روابط جنسی آنان مرتبط است! با ازدواج، چندین نیاز فطری، غریزی انسان برآورده میشود که تنها یکی از آنها، نیاز جنسی است و به نظر میرسد، اکنون جوانان ما؛ چه دختر و چه پسر؛ بیش از آن که به آموزش مسائل جنسی نیاز داشته باشند، به آموختن دیگر مسائل همسرداری از جمله برقراری روابط عاطفی با یکدیگر و نیز معیارهای انتخاب همسر نیازمندند. بر این اساس، سؤال شما را باید در دو قسمت ارزیابی نمود: 1 – والدین و متصدیان امر آموزش، از چه زمانی و تا چه مقدار، باید آموزشهای مرتبط با شیوۀ تعامل زوجین با یکدیگر را به کودکان و نوجوانان بیاموزند؟ 2 – آموزش مسائل جنسی، از چه زمان و تا چه حد باید باشد؟ که به همین ترتیب، پاسخ های مختصری در اختیارتان قرار خواهیم داد: 1 – در قرآن کریم، ازدواج از آیات الاهی شمرده شده و چنین بیان شده که: و از نشانههای خداوند آن است که از میان خودتان، همسرانی برای شما در نظر گرفت، تا بدینوسیله آرامش یابید و میانتان دوستی عمیق و دلسوزی قرار داد، همانا افراد متفکر، با دقت در این موضوع، به نشانهای از آیات الاهی پی خواهند برد[1]. ازدواج، موضوعی است که نه تنها برای مهار نمودن خواهش های جنسی به آن توصیه شده، بلکه نقش آن در تکامل و پیشرفت شخصیت انسان ها، قابل انکار نیست و چه بسا افراد بیمسئولیتی که با ازدواج، زندگیشان متحول شده و مسئولیت پذیر شدهاند و با کمال تأسف، چه بسا انسان های موفقی که با انتخاب نادرست خود، زندگی خود را دچار مشکلات فراوانی نمودهاند. بر این اساس، متصدیان آموزش و به ویژه والدین، موظفند نسلهای جدید بعد از خود را نسبت به این امور آگاه سازند. آموزش شیوههای همسرداری و احترام به طرف مقابل، چگونگی برخورد با فرزندان، روشهای مدیریت اقتصادی صحیح خانواده با کمک طرف مقابل و نیز کیفیت مناسب خانهداری و در نهایت، ایجاد محیطی امن و آرامشبخش در خانواده که یاد خداوند نیز در آن فراموش نشود، از نمونه موضوعاتی است که از ابتدای کودکی و با نظارت بر بازیهای کودکانۀ فرزندان، میتواند مورد توجه قرار گرفته و کودکان و نوجوانان؛ چه دختر و چه پسر؛ با توصیههای مناسب و مهربانانه، برای عهدهدار شدن زندگی مستقل،تربیت شوند. بدیهی است هر چه از سنین کودکی آنان دور شده و به سنین ازدواجشان نزدیکتر میشویم، باید آموزشهایمان منطقیتر و مستدلتر بوده تا آنان بتوانند با توجه به رشد عقلی خود، آموزههایمان را مورد تجزیه و تحلیل و حتی انتقاد نیز قرار دهند که در این صورت باید به نظراتشان توجه و ابهامات را نیز برطرف نماییم. بدیهی است که رفتار متقابل والدین با یکدیگر، تأثیری اساسی در شکلگیری شخصیت فرزندان داشته و هرچه این روابط، دوستانهتر و منطقیتر باشد، فرزندان آنان نیز خواهند آموخت که چگونه با همسر آیندۀ خود برخورد نمایند. جوانی که در معرض ازدواج است، نمیتواند در مدتی کوتاه، اخلاق خود را به گونهای تنظیم نماید که هم در معیارهای انتخاب همسر و هم در شیوۀ برخورد با او، رفتار صحیحی را در پیش گیرد، بلکه موفقیت او در این زمینه، منوط به آموزش هایی است که در درازمدت به او ارائه شده و به همین دلیل، کیفیت ادارۀ موفق یک زندگی را باید از مدت ها پیش آموخته باشد و هر زمانی که برای شروع چنین آموزش هایی توصیه شود، زودهنگام نخواهد بود. 2 – اما از طرفی، آگاهی به مسائل جنسی نیز از اموری است که نپرداختن به آنها میتواند موجب اختلالات جسمی و روحی برای طرفین شود. همان طوری که آموزش زودهنگام مسائل جنسی؛ خصوصا در جامعۀ اسلامی که روابط آزادانه و بی حد و حصر جنسی در آن معنایی ندارد؛ میتواند موجب اختلالات روحی و معنوی برای طرفین باشد، چون علاوه بر آنکه این گونه مسائل، موجب پراکندگی افکار نوجوانان شده و رشد آنان را در سایر زمینههای تحصیلی، اجتماعی و ... کند مینماید، میتواند موجب از بین رفتن کامل حیا و احترام موجود در روابط میان افراد، از جمله در روابط والدین و فرزندان شود. و باید گفت که حتی اگر اشخاصی که موظف به ارائۀ آموزش های مختلف به نوجوانان میباشند، دریابند که آنان، از طریقی به برخی از این مسائل آگاهی یافتهاند، باید خود را به نادانی زده و از بیان آن خودداری نمایند و غیر مستقیم برایشان توضیح دهند که از جستجو و بررسی در اموری که در حال حاضر برای آنها مفید نبوده، دست برداشته و در موضوعاتی که میتواند به بهتر شدن آیندهشان کمک نماید، بپردازند! چون در این گونه موارد، برخورد مستقیم با نوجوانان، نه تنها تأثیری نداشته، بلکه موجب کنجکاوی بیش از حد آنان شده و بیشتر ذهنشان را به خود مشغول میسازد. با مقایسه و در کنار هم قرار دادن موضوعات فوق، مشاهده میشود که چه بسا ضررهای چنین آموزش زودهنگامی به مراتب بیش از فواید آن باشد! و بنابر این، در بیشتر موارد، چنین آموزش هایی؛ به خصوص اگر از طرف والدین انجام شود؛ قابل توصیه نخواهد بود. البته نباید به پرسش های نوجوانان در این زمینه، پاسخی دروغین داد، چون در این صورت؛ آنها بعد از درک واقعیت؛ نسبت به دیگر آموزههای صحیح در امور مختلف نیز دچار شک و تردید خواهند شد، بلکه بهتر است، در حد امکان، پاسخی صحیح اما بسیار مختصر و مؤدبانه در اختیار آنان قرار گرفته و با شیوهای غیر مستقیم، آنها به این باور دست یابند که پاسخ دقیق پرسش هایشان را هنگام لزوم، دریافت خواهند نمود. البته این امر، بستگی به مهارت پاسخدهنده دارد که تا چه حد بتواند از انجام این مهم برآید. بیان این نکته هم لازم است که هر فرزندی که همراه با خانواده خود زندگی مینماید، به تدریج با برخی از این گونه مسائل آشنا خواهد شد، بدون این که حساسیت چندانی هم به وجود آید، همانند این که تنها زن و شوهر هستند که میتوانند در کنار هم خوابیده و یا بدون هیچ مشکلی به بدن یکدیگر نگاه کنند و یا این که هیچ خانمی بدون ازدواج، صاحب فرزند مشروع نخواهد شد و همسر هر شخص، حتی از محارم دیگری همانند پدر و مادر و برادر و خواهر نیز، به او نزدیکتر است و یا چگونگی رشد جنین و ... . البته در آیات و روایات تأکید شده که برخورد افراد در خانواده باید بگونهای باشد که، رفتار جنسی والدین به دور از چشم فرزندان انجام پذیرد. خداوند در قرآن، سه زمان را در شبانهروز مشخص نموده که باید به فرزندان آموخته شود که در آن مواقع، به هیچ وجه، بدون اجازه وارد اتاق پدر و مادر خود نشوند و بیان این امر را نشانهای از دانش و حکمت خود برشمرده است[2]. روایات بسیاری از امامان معصوم(ع) نیز در مورد مراقبت در رفتار جنسی و رعایت حداکثر احتیاط در این زمینه وجود دارد[3] که باید مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، با زندگی نوجوانان در اجتماع نیز؛ به خصوص در زمان فعلی و با توجه به گسترش وسایل ارتباطی؛ آنها خواسته یا ناخواسته، به برخی دیگر از این امور، آگاهی خواهند یافت! بنابر این، اگر والدین و نیز متصدیان امر آموزش و پرورش، بتوانند نوجوانان را نسبت به تمام موضوعات مرتبط با روابط اجتماعی و محبتآمیز طرفین، آشنا نموده و کلیات مختصری را نیز در ارتباط با مسائل جنسی در اختیار او قرار دهند، به نظر میرسد که به وظیفۀ خود عمل نموده و اگر جوانان؛ از طریق مطالعۀ کتاب های مربوط و یا دیگر روشهای موجود؛ تا هنگام قطعی شدن ازدواجشان، نتوانستند آگاهی لازم را نسبت به سایر نکات باقیمانده به دست آورند، جای هیچ گونه نگرانی نبوده و میتوان، در مدت زمانی اندک، این آموزشها، از طریق والدین و یا اشخاص مورد اعتمادی غیر از آنها و یا حتی در اختیار قرار دادن کتاب هایی در این زمینه، انجام پذیرد و روایاتی نیز وجود دارد که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع)، هنگام ازدواج برخی افراد، توصیههایی در ارتباط با روابط جنسی میفرمودند[4]. نتیجهگیری نهایی این که آموزش جنسی، تنها زمانی لازم است که جوانان در معرض ازدواج باشند و حتی برخی مسائل آن را میتوان بعد از ازدواج نیز به آنان آموخت، اما آموزش سایر موضوعات مرتبط با تشکیل خانواده و چگونگی موفقیت در آن را باید از اوائل کودکی آغاز نمود و در طول زمان ادامه داد. پی نوشتها: [1] - روم، 21(و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا ....) [2] - نور، 58، مهمترین مساله‌ای که در این سوره، تعقیب شده مساله عفت عمومی و مبارزه با هر گونه آلودگی جنسی است که در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته، آیات مورد بحث نیز به یکی از اموری که با این مساله ارتباط دارد پرداخته و خصوصیات آن را تشریح می‌کند و آن مساله اذن گرفتن کودکان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاق هایی است که مردان و همسرانشان ممکن است در آن خلوت کرده باشند. نخست می‌گوید:" ای کسانی که ایمان آورده‌اید باید مملوک های شما (بردگانتان) و هم چنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده‌اند در سه وقت از شما اجازه بگیرند"" قبل از نماز فجر و در نیمروز هنگامی که لباس های (معمولی) خود را بیرون می‌آورید، و بعد از نماز عشاء" " این سه وقت، سه وقت پنهانی و خصوصی برای شما است". بدیهی است این دستور متوجه اولیای اطفال است که آنها را وادار به انجام این برنامه کنند، چرا که آنها هنوز به حد بلوغ نرسیده‌اند تا مشمول تکالیف الاهی باشند، و به همین دلیل مخاطب در اینجا اولیاء هستند. ذکر این نکته نیز لازم است که آیه از کودکانی سخن می‌گوید که به حد تمیز رسیده‌اند و مسائل جنسی و عورت و غیر آن را تشخیص می‌دهند، زیرا دستور اذن گرفتن خود دلیل بر این است که این اندازه می‌فهمند که اذن گرفتن یعنی چه؟. تفسیر نمونه، ج‌14، ص: 538 -540. [3] - به عنوان نمونه، ر.ک: حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 20، ص 133- 132، روایات 25222 و 25223، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق. [4] - شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 518-513، انتشارات مکتبه الداوری، قم، بیتا . http://farsi.islamquest.net
چگونه دختران و پسران در سن 15 – 16 سالگی را می توان در زمینۀ مسائل زناشویی آینده شان آموزش داد؟
برای پاسخ به پرسشتان، قبل از هر چیز باید بدانیم دو فردی که با هم پیمان ازدواج منعقد مینمایند، درصد بسیار کمی از اوقات زندگی مشترکشان را به مسائل جنسی پرداخته و خصوصا بعد از گذشت زمان اندکی از ازدواج، آن چه در روابط آنان اهمیت ویژه دارد، شیوۀ تعامل و برخورد طرفین با یکدیگر میباشد و اگر دقت فرمایید، بیشتر مشکلات بعد از ازدواج؛ که متأسفانه گاهی به طلاق و جدایی نیز میانجامد؛ در همین ارتباط بوده و کمتر به روابط جنسی آنان مرتبط است!
با ازدواج، چندین نیاز فطری، غریزی انسان برآورده میشود که تنها یکی از آنها، نیاز جنسی است و به نظر میرسد، اکنون جوانان ما؛ چه دختر و چه پسر؛ بیش از آن که به آموزش مسائل جنسی نیاز داشته باشند، به آموختن دیگر مسائل همسرداری از جمله برقراری روابط عاطفی با یکدیگر و نیز معیارهای انتخاب همسر نیازمندند.
بر این اساس، سؤال شما را باید در دو قسمت ارزیابی نمود:
1 – والدین و متصدیان امر آموزش، از چه زمانی و تا چه مقدار، باید آموزشهای مرتبط با شیوۀ تعامل زوجین با یکدیگر را به کودکان و نوجوانان بیاموزند؟
2 – آموزش مسائل جنسی، از چه زمان و تا چه حد باید باشد؟
که به همین ترتیب، پاسخ های مختصری در اختیارتان قرار خواهیم داد:
1 – در قرآن کریم، ازدواج از آیات الاهی شمرده شده و چنین بیان شده که: و از نشانههای خداوند آن است که از میان خودتان، همسرانی برای شما در نظر گرفت، تا بدینوسیله آرامش یابید و میانتان دوستی عمیق و دلسوزی قرار داد، همانا افراد متفکر، با دقت در این موضوع، به نشانهای از آیات الاهی پی خواهند برد[1].
ازدواج، موضوعی است که نه تنها برای مهار نمودن خواهش های جنسی به آن توصیه شده، بلکه نقش آن در تکامل و پیشرفت شخصیت انسان ها، قابل انکار نیست و چه بسا افراد بیمسئولیتی که با ازدواج، زندگیشان متحول شده و مسئولیت پذیر شدهاند و با کمال تأسف، چه بسا انسان های موفقی که با انتخاب نادرست خود، زندگی خود را دچار مشکلات فراوانی نمودهاند.
بر این اساس، متصدیان آموزش و به ویژه والدین، موظفند نسلهای جدید بعد از خود را نسبت به این امور آگاه سازند.
آموزش شیوههای همسرداری و احترام به طرف مقابل، چگونگی برخورد با فرزندان، روشهای مدیریت اقتصادی صحیح خانواده با کمک طرف مقابل و نیز کیفیت مناسب خانهداری و در نهایت، ایجاد محیطی امن و آرامشبخش در خانواده که یاد خداوند نیز در آن فراموش نشود، از نمونه موضوعاتی است که از ابتدای کودکی و با نظارت بر بازیهای کودکانۀ فرزندان، میتواند مورد توجه قرار گرفته و کودکان و نوجوانان؛ چه دختر و چه پسر؛ با توصیههای مناسب و مهربانانه، برای عهدهدار شدن زندگی مستقل،تربیت شوند. بدیهی است هر چه از سنین کودکی آنان دور شده و به سنین ازدواجشان نزدیکتر میشویم، باید آموزشهایمان منطقیتر و مستدلتر بوده تا آنان بتوانند با توجه به رشد عقلی خود، آموزههایمان را مورد تجزیه و تحلیل و حتی انتقاد نیز قرار دهند که در این صورت باید به نظراتشان توجه و ابهامات را نیز برطرف نماییم. بدیهی است که رفتار متقابل والدین با یکدیگر، تأثیری اساسی در شکلگیری شخصیت فرزندان داشته و هرچه این روابط، دوستانهتر و منطقیتر باشد، فرزندان آنان نیز خواهند آموخت که چگونه با همسر آیندۀ خود برخورد نمایند.
جوانی که در معرض ازدواج است، نمیتواند در مدتی کوتاه، اخلاق خود را به گونهای تنظیم نماید که هم در معیارهای انتخاب همسر و هم در شیوۀ برخورد با او، رفتار صحیحی را در پیش گیرد، بلکه موفقیت او در این زمینه، منوط به آموزش هایی است که در درازمدت به او ارائه شده و به همین دلیل، کیفیت ادارۀ موفق یک زندگی را باید از مدت ها پیش آموخته باشد و هر زمانی که برای شروع چنین آموزش هایی توصیه شود، زودهنگام نخواهد بود.
2 – اما از طرفی، آگاهی به مسائل جنسی نیز از اموری است که نپرداختن به آنها میتواند موجب اختلالات جسمی و روحی برای طرفین شود. همان طوری که آموزش زودهنگام مسائل جنسی؛ خصوصا در جامعۀ اسلامی که روابط آزادانه و بی حد و حصر جنسی در آن معنایی ندارد؛ میتواند موجب اختلالات روحی و معنوی برای طرفین باشد، چون علاوه بر آنکه این گونه مسائل، موجب پراکندگی افکار نوجوانان شده و رشد آنان را در سایر زمینههای تحصیلی، اجتماعی و ... کند مینماید، میتواند موجب از بین رفتن کامل حیا و احترام موجود در روابط میان افراد، از جمله در روابط والدین و فرزندان شود. و باید گفت که حتی اگر اشخاصی که موظف به ارائۀ آموزش های مختلف به نوجوانان میباشند، دریابند که آنان، از طریقی به برخی از این مسائل آگاهی یافتهاند، باید خود را به نادانی زده و از بیان آن خودداری نمایند و غیر مستقیم برایشان توضیح دهند که از جستجو و بررسی در اموری که در حال حاضر برای آنها مفید نبوده، دست برداشته و در موضوعاتی که میتواند به بهتر شدن آیندهشان کمک نماید، بپردازند! چون در این گونه موارد، برخورد مستقیم با نوجوانان، نه تنها تأثیری نداشته، بلکه موجب کنجکاوی بیش از حد آنان شده و بیشتر ذهنشان را به خود مشغول میسازد.
با مقایسه و در کنار هم قرار دادن موضوعات فوق، مشاهده میشود که چه بسا ضررهای چنین آموزش زودهنگامی به مراتب بیش از فواید آن باشد! و بنابر این، در بیشتر موارد، چنین آموزش هایی؛ به خصوص اگر از طرف والدین انجام شود؛ قابل توصیه نخواهد بود.
البته نباید به پرسش های نوجوانان در این زمینه، پاسخی دروغین داد، چون در این صورت؛ آنها بعد از درک واقعیت؛ نسبت به دیگر آموزههای صحیح در امور مختلف نیز دچار شک و تردید خواهند شد، بلکه بهتر است، در حد امکان، پاسخی صحیح اما بسیار مختصر و مؤدبانه در اختیار آنان قرار گرفته و با شیوهای غیر مستقیم، آنها به این باور دست یابند که پاسخ دقیق پرسش هایشان را هنگام لزوم، دریافت خواهند نمود. البته این امر، بستگی به مهارت پاسخدهنده دارد که تا چه حد بتواند از انجام این مهم برآید.
بیان این نکته هم لازم است که هر فرزندی که همراه با خانواده خود زندگی مینماید، به تدریج با برخی از این گونه مسائل آشنا خواهد شد، بدون این که حساسیت چندانی هم به وجود آید، همانند این که تنها زن و شوهر هستند که میتوانند در کنار هم خوابیده و یا بدون هیچ مشکلی به بدن یکدیگر نگاه کنند و یا این که هیچ خانمی بدون ازدواج، صاحب فرزند مشروع نخواهد شد و همسر هر شخص، حتی از محارم دیگری همانند پدر و مادر و برادر و خواهر نیز، به او نزدیکتر است و یا چگونگی رشد جنین و ... .
البته در آیات و روایات تأکید شده که برخورد افراد در خانواده باید بگونهای باشد که، رفتار جنسی والدین به دور از چشم فرزندان انجام پذیرد.
خداوند در قرآن، سه زمان را در شبانهروز مشخص نموده که باید به فرزندان آموخته شود که در آن مواقع، به هیچ وجه، بدون اجازه وارد اتاق پدر و مادر خود نشوند و بیان این امر را نشانهای از دانش و حکمت خود برشمرده است[2]. روایات بسیاری از امامان معصوم(ع) نیز در مورد مراقبت در رفتار جنسی و رعایت حداکثر احتیاط در این زمینه وجود دارد[3] که باید مورد توجه قرار گیرد.
از سوی دیگر، با زندگی نوجوانان در اجتماع نیز؛ به خصوص در زمان فعلی و با توجه به گسترش وسایل ارتباطی؛ آنها خواسته یا ناخواسته، به برخی دیگر از این امور، آگاهی خواهند یافت!
بنابر این، اگر والدین و نیز متصدیان امر آموزش و پرورش، بتوانند نوجوانان را نسبت به تمام موضوعات مرتبط با روابط اجتماعی و محبتآمیز طرفین، آشنا نموده و کلیات مختصری را نیز در ارتباط با مسائل جنسی در اختیار او قرار دهند، به نظر میرسد که به وظیفۀ خود عمل نموده و اگر جوانان؛ از طریق مطالعۀ کتاب های مربوط و یا دیگر روشهای موجود؛ تا هنگام قطعی شدن ازدواجشان، نتوانستند آگاهی لازم را نسبت به سایر نکات باقیمانده به دست آورند، جای هیچ گونه نگرانی نبوده و میتوان، در مدت زمانی اندک، این آموزشها، از طریق والدین و یا اشخاص مورد اعتمادی غیر از آنها و یا حتی در اختیار قرار دادن کتاب هایی در این زمینه، انجام پذیرد و روایاتی نیز وجود دارد که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع)، هنگام ازدواج برخی افراد، توصیههایی در ارتباط با روابط جنسی میفرمودند[4].
نتیجهگیری نهایی این که آموزش جنسی، تنها زمانی لازم است که جوانان در معرض ازدواج باشند و حتی برخی مسائل آن را میتوان بعد از ازدواج نیز به آنان آموخت، اما آموزش سایر موضوعات مرتبط با تشکیل خانواده و چگونگی موفقیت در آن را باید از اوائل کودکی آغاز نمود و در طول زمان ادامه داد.
پی نوشتها:
[1] - روم، 21(و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا ....)
[2] - نور، 58، مهمترین مسالهای که در این سوره، تعقیب شده مساله عفت عمومی و مبارزه با هر گونه آلودگی جنسی است که در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته، آیات مورد بحث نیز به یکی از اموری که با این مساله ارتباط دارد پرداخته و خصوصیات آن را تشریح میکند و آن مساله اذن گرفتن کودکان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاق هایی است که مردان و همسرانشان ممکن است در آن خلوت کرده باشند.
نخست میگوید:" ای کسانی که ایمان آوردهاید باید مملوک های شما (بردگانتان) و هم چنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند در سه وقت از شما اجازه بگیرند"" قبل از نماز فجر و در نیمروز هنگامی که لباس های (معمولی) خود را بیرون میآورید، و بعد از نماز عشاء"
" این سه وقت، سه وقت پنهانی و خصوصی برای شما است".
بدیهی است این دستور متوجه اولیای اطفال است که آنها را وادار به انجام این برنامه کنند، چرا که آنها هنوز به حد بلوغ نرسیدهاند تا مشمول تکالیف الاهی باشند، و به همین دلیل مخاطب در اینجا اولیاء هستند.
ذکر این نکته نیز لازم است که آیه از کودکانی سخن میگوید که به حد تمیز رسیدهاند و مسائل جنسی و عورت و غیر آن را تشخیص میدهند، زیرا دستور اذن گرفتن خود دلیل بر این است که این اندازه میفهمند که اذن گرفتن یعنی چه؟. تفسیر نمونه، ج14، ص: 538 -540.
[3] - به عنوان نمونه، ر.ک: حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 20، ص 133- 132، روایات 25222 و 25223، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق.
[4] - شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 518-513، انتشارات مکتبه الداوری، قم، بیتا .
http://farsi.islamquest.net
- [سایر] چگونه دختران و پسران در سن 15 – 16 سالگی را می توان در زمینه مسائل زناشویی آینده شان آموزش داد؟
- [سایر] چگونه دختران و پسران را می توان در زمینه مسائل زناشویی آینده شان آموزش داد؟
- [سایر] سن ازدواج دختران در وهابیت از چند سالگی است؟
- [سایر] نظر شما راجع به ازدواج در سنین پایین برای دختران چیست؟ بین 15 تا 18 سالگی؟
- [آیت الله نوری همدانی] سن بلوغ دختران در چند سالگی میباشد؟
- [آیت الله بهجت] سنّ تکلیف دختران از چند سالگی است، به خصوص در مورد روزه، می توان جثه و توان را در نظر گرفت؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا معیار در سن بلوغ پسران و دختران سال شمسی است یا قمری؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیا غیر از سنّ، علامتهای دیگر بلوغ بین دختران و پسران تفاوت دارد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] تعیین سنّ برای انجام فرایض دینی با احکام امضائی و معاملاتی با هم فرق دارد و آیا بین سنّ انجام فرایض دینی از قبیل نماز و روزه با احکام امضائی و معاملاتی فرقی قائل هستید یا هر دو را در دختران نه سالگی تمام و در پسران پانزده سالگی تمام میدانید؟
- [آیت الله سیستانی] آیا سن تکلیف در پسران فقط به رسیدن به پانزده سالگی است ؟
- [آیت الله اردبیلی] از هر زنی بجز زنانی که ازدواج با آنان حرام است و در مسائل آینده بیان خواهد شد و زنانی که در عدّه هستند یا در حال احرامند، میتوان خواستگاری نمود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] ازدواج با زنانی که با انسان محرم هستند حرام است، مانند مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر، زن پدر، دختر زن و مادر زن (و شرح آن در مسائل آینده خواهد آمد).
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر وارث میّت یک یا چند عمو به همراه یک یا چند عمّه باشند، چنانچه همه مادری باشند مال به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود و اگر همه پدر و مادری یا همه پدری باشند، عمو دو برابر عمّه میبرد، مثلاً اگر وارث میّت دو عمو و یک عمّه باشند که همگی پدر و مادری یا پدری هستند، 15 مال به عمّه و به هر یک از دو عمو، 25 میرسد و احتیاط مستحبّ آن است که در تقسیم مصالحه کنند، شیوه طبیعی مصالحه این است که مقدار مردّد بین دو نفر را به طور مساوی بین خود تقسیم کنند، بنابراین سهم نهایی هر شخص پس از مصالحه، میانگین حداقل و حداکثر سهم وی خواهد بود. در توضیح مصالحه میگوییم که چون برخی از علماء، سهم عمو و عمّه را مساوی میدانند، در نتیجه سهم هر یک از عمو و عمّه را در مثال بالا 1030 میدانند، بنابراین سهم قطعی عموها 1030 (طبق نظر صحیح: 1230) و سهم قطعی عمّه 630 (طبق نظر برخی از علماء: 1030) میباشد و اگر مقدار مردّد را به طور مساوی مصالحه کنند، سهم نهایی هر عمو 1130 و سهم عمّه 830 خواهد بود و اگر برخی از وارثان نابالغ یا دیوانه باشد، احتیاط مستحبّ آن است که وارثان بالغ عاقل، به جای مصالحه مقدار مردّد را به وارث نابالغ یا دیوانه ببخشند؛ و همین طور در مسائل آینده.
- [آیت الله سبحانی] جنسی که می فروشند و چیزی که عوض آن می گیرند پنج شرط دارد: اول: آنکه مقدار آن با وزن یا پیمانه یا شماره و مانند اینها معلوم باشد. دوم: آنکه بتوانند آن را تحویل دهند، بنابر این فروختن اتومبیل دزد برده و یا اسبی که فرار کرده صحیح نیست مگر این که مشتری توان پیدا کردن آن را داشته باشد. سوم: خصوصیاتی را که در جنس و عوض هست و به واسطه آنها میل مردم به معامله فرق می کند، بیان کند. چهارم: کسی در جنس، یا در عوض آن حقی نداشته باشد; پس مالی را که انسان پیش کسی گرو گذاشته، بدون اجازه او نمی تواند بفروشد. پنجم: آنکه خود جنس را بفروشد نه منفعت آن را پس اگر مثلاً منفعت یک ساله خانه را بفروشد صحیح نیست، ولی چنانچه خریدار به جای پول، منفعت ملک خود را بدهد، مثلاً فرشی را از کسی بخرد و عوض آن منفعت یک ساله خانه خود را به او واگذار کند اشکال ندارد و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان می تواند زکاه را در هشت مورد مصرف کند: اول - فقیر و او کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد؛ ولی کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست. دوم - مسکین و او کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند. سوم - کسی که از طرف امام (ع) یا نائب امام مامور است که زکاه را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نائب امام یا فقرا برساند. چهارم - کافرهائی که اگر زکاه به آنان بدهند؛ به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ به مسلمانان کمک می کنند. پنجم - خریداری بنده هائی که در شدت می باشند و آزاد کردن آنان. ششم - بدهکاری که نمی تواند قرض خود را بدهد. هفتم - فی سبیل اللّه؛ یعنی کارهائی که می توان با آنها قصد قربت نمود؛ مثل ساختن مسجد و مدرسه ای که علوم دینیه در آن خوانده می شود و تنظیف شهر و اسفالت راه ها و توسعه آنها و مانند اینها. هشتم - ابن السبیل؛ یعنی مسافری که در سفر درمانده شده. و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه زنی کودکی را با شرایطی که در مسائل آینده گفته می شود شیر دهد، آن زن به حکم مادر اوست و آن مرد که شیر مربوط به اوست به حکم پدر او، پدر آن مرد به حکم جد و مادرش به حکم جده و برادرش عمو و خواهرش عمه و فرزندانش برادر و خواهر او محسوب می شوند، همچنین پدر آن زن به حکم جد مادری و مادرش جده مادری و برادرش دایی و خواهرش خاله، همچنین دختری را که زن شیر داده بر شوهر او حرام است (به شرط این که با آن زن نزدیکی کرده باشد) و نیز انسان نمی تواند با مادر رضاعی زن خود ازدواج کند زیرا به حکم مادر زن اوست. و به عبارت دیگر هنگامی که بچه ای را با شرایطی که می آید شیر دهد آن بچه به این عده محرم می شود: 1 خود آن زن و او را مادر رضاعی می گویند. 2 شوهر آن زن که شیر مربوط به اوست و او را پدر رضاعی گویند. 3 پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. 4 بچه هایی که از آن زن به دنیا آمده اند یا به دنیا می آیند. 5 بچه های اولاد آن زن هر چه پایین روند چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آنها را شیر داده باشند. 6 خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. 7 عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. 8 دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. 9 اولاد شوهر آن زن که شیر مربوط به اوست هر چه پایین روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. 10 پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مربوط به آن شوهر است هر چه بالا روند. 11 خواهر و برادر شوهری که شیر مربوط به اوست اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. 12 عمو و عمه و دائی وخاله شوهری که شیر مربوط به اوست هر چه بالا روند اگر چه رضاعی باشند، همچنین عده دیگری که در مسائل بعد گفته می شود به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ، متابعت از شیطان درون (هوای نفس) و از شیطان برون (وسوسههای ابلیس و افراد ناباب) است، و این متابعت دارای اقسامی است که برخی از آن، گناه نیست: الف) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه شده باشد؛ نظیر کسی که گناه عادت او شده است و قرآن شریف این قسم را شرک میداند (شرک عملی نه اعتقادی) چنانکه میفرماید: (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواه)[1] (آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را به عنوان خدای خود گرفته است؟) یا میفرماید: (أَلَمْ أَعْهَدْ الَیْکُمْ یا بَنی ادَمَ انْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان)[2] (ای فرزندان آدم آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید؟) ب) متابعت از آنها نه به طور عادت و ملکه؛ نظیر کسی که گاهی مثلاً دروغ میگوید و یا آلودگی چشم دارد و یا غیبت میکند و مانند اینها، و این قسم همان گناهانی است که بعضی از آنها در مسائل گذشته و آینده آمده است. ج) متابعت از آنها به طور عادت و ملکه نه در گناه بلکه در خواستههای آنها که گناه نیست، و علمای علم اخلاق به آن (مشتهیات نفس) میگویند و پرهیز از آن را به طور جدی خواستارند، نظیر سرگرم شدن به لذّات نفس از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و تجمّلات و بازیها و مانند اینها، و این قسم گرچه گناه نیست، ولی خطر آن خیلی بالا است، علاوه بر اینکه سد و مانع محکمی در برابر تکامل است، و محال است که انسان با توغّل در مشتهیات بتواند استکمال پیدا کند. د) متابعت از آنها نه به طور عادت و نه در گناه؛ نظیر ارضای غرایز به طور متوسّط و از راه حلال، و این قسم نه تنها گناه نیست، بلکه قرآن شریف سفارش مؤکّدی برای آن نموده است. صفحه 428 (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ)[3] (ای پیامبر بگو چه کسی زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و نیز روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟) ولی باید مواظب باشد دل بستگی و عادت به آن پیدا نشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.