آیا کثرت گرایی دینی از منابع دینی قابل استنباط است یا نه فقط باید از شیوه ی برون دینی از آن بحث کرد؟
کسانی که بحث نسبی گرایی را مطرح می کنند، این ها تماماً نگاه بیرون از دین دارند و اصلا مدّعی هستند که دعاوی قبض و بسط و دعاوی نسبی گرایی دینی، برون دینی و درجه ی دوم است؛ برای مثال تفسیر و فقه و... را از بیرون نگاه می کنیم که سیر این ها چگونه است و این که چه چیزهایی در این فهم ها تأثیر می گذارد؛ ولی واقعیت این است که کثرت گرایی، به معنای نسبی گرایی، هم بحث برون دینی دارد و هم درون دینی. بنده این را مطرح کرده ام که چه اشکال دارد مسئله ی کثرت گرایی را مثل مسائل دیگر، به کتاب و سنت عرضه کنیم؟ چه بسا ما از قرآن و سنت این را بفهمیم که این دو، کثرت گرایی را قبول ندارند و نسبی گرایی کلّی را هم قبول ندارند. به اعتقاد بنده، آیات و روایات متعددی وجود دارد که وقتی جمع بشود، دلالت می کند که نسبی گرایی مطلق در فهم دین، حرف باطلی است؛ نمونه ی آن همین آیه است که می فرماید: (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ)منظور از بَیانٌ لِلنّاسِ، این قرآن است و اگر بنا باشد که ما به قرآن نرسیم و هر فهمی که از قرآن به دست می آید، یک فهم بشری مخلوط با صواب و خطا باشد، پس (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ)درست نیست. روایات و آیات زیادی که امر به پیروی از نبی می کنند، چه معنایی دارد؟ اگر ما نمی توانیم به فرمایشات پیامبر نایل شویم و هر چه می فهمیم ممکن است خطا باشد و تشکیک کلّی در مقام فهم قرآن و سنت را قائل باشیم، پس اتّباع و پیروی از نبی چه معنایی دارد؟ زیرا پیروی از هوا و نظر خودمان می شود و اتباع فهم هایی می شود که خطا و صواب در آن راه دارد. و منظور از این آیات، این است که ما می توانیم به مرتبه ای از کلام پیامبر و کلام خداوند واصل شویم؛ بنابراین، اتباع کلام خدا و کلام پیامبر معنایی دارد. به نظر بنده، این مسئله کاملا معقول است که از درون دین سؤال کنیم که آیا نسبی گرایی کار درستی است یا نه؟ منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).
عنوان سوال:

آیا کثرت گرایی دینی از منابع دینی قابل استنباط است یا نه فقط باید از شیوه ی برون دینی از آن بحث کرد؟


پاسخ:

کسانی که بحث نسبی گرایی را مطرح می کنند، این ها تماماً نگاه بیرون از دین دارند و اصلا مدّعی هستند که دعاوی قبض و بسط و دعاوی نسبی گرایی دینی، برون دینی و درجه ی دوم است؛ برای مثال تفسیر و فقه و... را از بیرون نگاه می کنیم که سیر این ها چگونه است و این که چه چیزهایی در این فهم ها تأثیر می گذارد؛ ولی واقعیت این است که کثرت گرایی، به معنای نسبی گرایی، هم بحث برون دینی دارد و هم درون دینی. بنده این را مطرح کرده ام که چه اشکال دارد مسئله ی کثرت گرایی را مثل مسائل دیگر، به کتاب و سنت عرضه کنیم؟ چه بسا ما از قرآن و سنت این را بفهمیم که این دو، کثرت گرایی را قبول ندارند و نسبی گرایی کلّی را هم قبول ندارند. به اعتقاد بنده، آیات و روایات متعددی وجود دارد که وقتی جمع بشود، دلالت می کند که نسبی گرایی مطلق در فهم دین، حرف باطلی است؛ نمونه ی آن همین آیه است که می فرماید: (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ)منظور از بَیانٌ لِلنّاسِ، این قرآن است و اگر بنا باشد که ما به قرآن نرسیم و هر فهمی که از قرآن به دست می آید، یک فهم بشری مخلوط با صواب و خطا باشد، پس (هذا بَیانٌ لِلنّاسِ)درست نیست. روایات و آیات زیادی که امر به پیروی از نبی می کنند، چه معنایی دارد؟ اگر ما نمی توانیم به فرمایشات پیامبر نایل شویم و هر چه می فهمیم ممکن است خطا باشد و تشکیک کلّی در مقام فهم قرآن و سنت را قائل باشیم، پس اتّباع و پیروی از نبی چه معنایی دارد؟ زیرا پیروی از هوا و نظر خودمان می شود و اتباع فهم هایی می شود که خطا و صواب در آن راه دارد. و منظور از این آیات، این است که ما می توانیم به مرتبه ای از کلام پیامبر و کلام خداوند واصل شویم؛ بنابراین، اتباع کلام خدا و کلام پیامبر معنایی دارد. به نظر بنده، این مسئله کاملا معقول است که از درون دین سؤال کنیم که آیا نسبی گرایی کار درستی است یا نه؟
منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین