شبهه: پلورالیسم دینی از منابع دینی قابل استنباط هست و اسلام صراط های مستقیم را برای سعادت بشر تایید می نماید.
پیش از بیان جواب، ابتدا از باب مقدمه باید به چند نکته توجه داشت: 1 پلورالیسم یا کثرت گرایی در حوزه های مختلفی قابل طرح است; مثلاً در حوزه سیاست، فرهنگ، فلسفه... و بالاخره دین. (کثرت انگاری نسبت به دین طرحی است که برخی از دانشمندان و متکلمین غربی با تاثیر پذیری از دیدگاه فلسفی خاصی در پاسخ به بعضی مسائل عقیدتی و هم چنین برای حل برخی از مشکلات اجتماعی ارایه می دهند).[1] 2 کثرت گرایی دینی را بین دو یا چند دین، دو یا چند مذهب از یک دین و حتّی بین دو یا چند فرقه از یک مذهب می توان مطرح کرد; هم چنین پلورالیسم دینی گاهی در عرصه عمل و تعاملات اجتماعی طرح می شود و گاهی در حوزه نظر و معرفت. 3 با مقوله ی پلورالیسم دینی، همانند بسیاری از مباحث و مقوله های دیگر دینی به دو روش کلی می توان برخورد علمی کرد: الف) با روش و نگاه برون دینی; ب) با شیوه و استدلال درون دینی. با توجه به این که سؤال مورد نظر از منظر درون دینی طرح شده است، در پاسخ آن نیز فقط از روش درون دینی استفاده می شود. واژه ی پلورالیسم (Pluralism) مشتق از واژه ی پلورال (Plurl) می باشد. پلورال به معنای جمع و کثرت و... است. پسوند ism (ایسم یا ایزم) دال بر گرایش و طرز فکری است که (در این جا) قائل به کثرت تعدد در امری است; بنابراین پلورالیسم[2] یعنی کثرت گرایی و پلورالیسم دینی یعنی مکتب و گرایشی که به کثرت ادیان معتقد است; به عبارت دیگر (کثرت گرایی دینی). آن چه ذکر شد، معنای لغوی پلورالیسم و پلورالیسم دینی بود، اینک به بررسی معانی اصطلاحی آن می پردازیم. درباره ی کثرت گرایی دینی، طرح ها و مدل های گوناگونی از سوی قائلین به آن ارایه شده است. در این مختصر ابتدا به برخی از آن ها اشاره می کنیم سپس با استفاده از ادله ی درون دینی(کتاب و سنت) به اختصار به ارزیابی آن ها می پردازیم: طرح اول: بیان طرح اول که در واقع ناظر به حوزه ی عمل و تعاملات اجتماعی است این است که پیروان ادیان یا مذاهب یا فرق مختلف در یک جامعه و در چارچوب مجموعه ی واحدی از قوانین حاکم، با یک دیگر هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند، به حقوق یک دیگر احترام بگذارند، در پیش برد اهداف جامعه با یک دیگر هم کاری کنند و... در عین حال پیروان هر کدام، فقط آیین خود را حق مطلق دانسته آیین دیگران را باطل محض بدانند.[3] بررسی طرح اول: این مدل از کثرت گرایی دینی، به دلایل متعدد و فراوان از قرآن کریم، سنت و سیره ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و ائمه ی هدی(علیهم السلام) از قطعیات اسلام است و از نظر علمای اسلام اعم از شیعه و سنی جای هیچ شکی نسبت به آن وجود ندارد. قرآن کریم در این رابطه خطاب به مؤمنین می فرماید: (اِنَّما الْمُؤمنُونَ اِخْوَةٌ)[4] و هم چنین به موحّدان عالم دستور صلح کل می دهد و می فرماید: (قُلْ یا اَهْلَ الکتابِ تَعالَوْا اِلَی کَلمة سَوَآء بَیْنَنَا و بَیْنَکُمْ اَنْ لا نَعْبُدَ اِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً و لا یَتَخِّذَ بَعْضاً اَرْبا با مِنْ دون الله...); بگو: ای اهل کتاب ! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یک سان است، که جز خداوند یگانه را پرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم; و بعضی از ما بعض دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد...)[5] بلکه بالاتر از این، در خطاب به انسان از آن جهت که انسان است خواه مسلمان باشد یا مسیحی، کلیمی باشد یا زرتشتی،... دستور زندگی مسالمت آمیزِ جهان شمول می دهد. دین اسلام به مسلمین می گوید: نسبت به کسانی که با شما قتال در دین نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نراندند، به نیکی و عدالت رفتار کنید و نسبت به آن ها ظلم نکنید; نسبت به آن ها رئوف و عطوف باشید; حقوقشان را رعایت کنید و نیازهایشان را تامین کنید. قرآن کریم در آیه ی هشتم از سوره ی ممتحنه در این رابطه می فرماید: (لا یَنْها کُمُ اللهُ عَنِ الّذِینَ لَمْ یُقْاتِلوکُمْ فِی الدَّینِ و لَمْ یُخرِجوکُمْ مِنْ دِیرِکُمْ اِنَّ تَبَرُّوهُمْ و تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللّهَ یُحِبُ المُقْسِطِینَ); خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد).[6] با توجه و دقت در این دلایل و شواهد که به عنوان نمونه فقط به چند آیه اشاره شد جای هیچ شکی باقی نمی ماند در این که دین مبین اسلام کثرت گرایی دینی به این معنی را کاملا قبول دارد.[7] طرح دوم: تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی آن است که دین حق یکی بیش نیست اما این حقیقت مطلق واحد به طور تام و کامل به دست هیچ پیامبری از پیامبران الهی نرسیده است; بلکه آن حقیقت مطلق به هر یک از ایشان به شکلی تجلی کرده است; به عبارت دیگر، هر یک از ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت یا... جلوه ای از جلوه های آن حقیقت واحد هستند. اختلاف این جلوه ها، اختلاف حق و باطل نیست; یعنی چنین نیست که مثلا دین اسلام حق و سایر ادیان باطل باشند; بلکه سرّ اختلاف بین ادیان، اختلاف در نظر گاه است. یعنی هر پیامبری از یک زاویه به آن دین واحد مطلق نگریسته و جلوه ی خاصی از آن را دریافت کرده است. بنا بر این، همه ی ادیان در حقانیت و تضمین سعادت بشر یک سان هستند.[8] بررسی طرح دوم: استاد مطهری در این رابطه می گوید: (در سراسر قرآن اصرار عجیبی هست که دین از اول تا آخر جهان یکی بیش نیست و همه ی پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سوره ی شوری آیه ی 13 چنین آمده است: (شَرَعَ لَکُمْ من الدّین ما وَصّی بِه نوحاً وَ الّذی أوحَینا إلَیکَ وَ مَا وَصَّینا بِه ابراهیمَ و موسی و عیسی...)[9] قرآن در همه جا نام دینی را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می کرده اند اسلام می نهد. (ان الدین عند الله الاسلام)[10] مقصود این نیست که در همه ی زمان ها به این نام خوانده می شده است، مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است).[11] این عبارت و استشهاد استاد به آیات قرآن با صراحت تمام چنین می نماید که اولا، حقیقت تمام ادیان الهی یکی بوده است; ثانیاً، آن حقیقت واحد به همه ی پیامبران صاحب شریعت ارایه شده و تجلی کرده است; لذا همه ی ایشان پیروان خود را به آن حقیقت واحد که همان توحید و تسلیم در برابر خداوند یکتا است دعوت کرده اند; بنا بر این، چنین نیست که حقیقت ادیان به طور کامل در دست رس پیامبران نبوده باشد و بر ایشان کاملا تجلی نکرده باشد. اگر اختلاف و تفاوتی در میان ادیان الهی دیده می شود به علت اختلاف نظرگاه پیامبران و تعدد جلوه های آن حقیقت واحد نیست; بلکه سرّ این اختلافات را باید در جای دیگری جست.[12] (قرآن در عین این که دین را واحد می داند، اختلاف شرایع و قوانین را در پاره ای مسائل می پذیرد. در سوره مائده، آیه 48 می فرماید: (لِکُلِّ جَعَلنا مِنْکُمْ شِرعَةً وَ مِنْهاجاً); برای هر کدام (هر قوم و امت) یک راه ورود و یک طریقه ی خاص قرار دادیم).[13] با توجه به این بیان نیز صریحاً تعدد شرایع و مناهج استفاده می شود. باید توجه داشت که اولا، سرّ اختلاف و تعدد شرایع در این است که میزان رشد استعدادها، شرایط اجتماعی و فرهنگی، نیازها و حالات حیات انسانی مختلف بوده است. هم چنین اختلاف پیروان شرایع پیشین و وقوع تحریف در آن ها علل دیگری برای تجدید شرایع بوده است.[14] ثانیاً، این شرایع متعدد در طول یک دیگر بوده اند نه در عرض هم. (تفاوت تعلیمات انبیا با یک دیگر از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر... بوده است[15]). بنا بر این، هر شریعتی مکمل شریعت پیش از خود و کامل تر از آن بوده است. لذا در هر زمانی پیروی از آخرین شریعت الهی مجاز و تضمین کننده ی سعادت بشر است. بنا بر این حال که دین مبین اسلام به تصریحِ قرآن کریم آخرین دین الهی[16] و ناسخ[17] همه ی شرایع پیش از خود می باشد. هم چنین رسالت آن جهانی[18] و پیام او کامل[19] و جامع است. از سوی دیگر سایر شرایع به دست پیروان خود تحریف شده اند[20]، پس تنها راه حق و تنها شریعت واجب الاطاعة دین مبین اسلام است[21] و سایر شرایع موجود تحریف شده و باطل هستند[22] و تبیعت از آن ها موجب رستگاری و سعادت نخواهد شد. طرح سوم: بر خلاف تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی یک حقیقت واحد را می پذیرفت و ادیان مختلف را جلوه های آن حقیقت واحد می دانست بیان سوم آن، پا را از این فراتر که نهاده مدعی تعدد و کثرت حقایق است. همه ی ادیان بلکه مکاتب بشری را حق می داند و حقیقت هر دینی را غیر از حقیقت دیگری می داند به عبارت دیگر، قائل به یک (صراط مستقیم) نیست; بلکه معتقد به (صراط های مستقیم) است;بنا بر این، همه ی ادیان و مکاتب بشری را در عرض یک دیگر، دارای حقانیت و تضمین کننده ی سعادت و رستگاری بشری می داند.[23] بررسی طرح سوم: بیانی که در بررسی طرح دوّم گذشت در بررسی این طرح نیز می آید. با این حال در این جا با ذکر برخی از آیات دیگر قرآن کریم، نشان می دهیم که (صراط مستقیم) یکی بیش نیست و غیر از آن هر چه هست ضلالت و گم راهی است. به دلیل آیات بسیاری از قرآن کریم، (صراط مستقیم) و شاه راه هدایت و نجات یکی بیش نیست و آن راه همه ی انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. حقیقت این راه توحید، تسلیم در برابر خداوند و یکتا پرستی است و هر راهی غیر از این، ضلالت و گم راهی است; البته همان طور که گذشت شرایع الهی متعدد بوده است لیکن در هر زمانی آخرین شریعت معتبر بوده است و ناسخ شرایع پیشین بوده است. در سوره ی فاتحه آیه ی 6 و 7 می فرماید:(اِهدِنَا الصّراطَ الْمُستقیم * صِراطَ الَّذیَن أَنْعَمْتَ عَلیهِم); ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی. سپس درباره ی (نعمت داده شدگان)، در سوره ی نساء، آیه ی 69 می فرماید: (وَ مَنْ یُطع اللّهَ وَ الرّسولَ فَاولئکَ مَع الِّذیَن أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النبیّین و... ); و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و هداء و صالحان.... یعنی آن راه معلوم و معهودی که در سوره ی فاتحه ذکر شده است، همین راه انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. سرّ استقامت راه ایشان در اطاعت از خدا و رسول نهفته است که از ابتدای آیه استفاده می شود. به عبارت دیگر، حقیقت (صراط مستقیم) همان اطاعت و بندگی خداوند است; لذا در آیه ی 36 سوره ی مریم می فرماید:( و اِنَّ اللّهَ رَبّی و رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوه هذا صراطٌ مُستقیم); و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست; او را پرستش کنید; این است راه راست. هم چنین در آیه ی 56 سوره ی ذاریات می فرماید:(وَ ما خَلقُت الْجنَّ وَ الانسِ اِلا لِیَعبُدون); من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند. یعنی هدف از خلقت ایشان، همانا عبادت خداوند است. هم چنین در آیات 83 تا 90 سوره ی انعام پس از ذکر نام هیجده تن از انبیای بزرگ در آیه ی 87 می فرماید:(.... و هَدَیْنَهم الی صِراط مُستقیم); و ایشان را به صراط مستقیم هدایت کردیم. آن گاه در آیه ی بعد می فرماید:(ذلِکَ هُدَی اللّه یهدی به مَنْ یَشاءُ مِنْ عباده...); این هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد به آن راهنمایی می کند.... یعنی آن صراط مستقیم همین هدایت خداوند است و بالاخره در آیه ی 90 خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)می فرماید:(اُولئک الذین هَدَی اللّه فَبِهُدهُمُ اقْتَدِه...); آن ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده; پس به هدایت آنان اقتدا کن... از این آیه به روشنی استفاده می شود که صراط همه ی پیامبران یکی بوده است. از این آیات و آیات بسیار دیگر و هم چنین از روایات فراوانی که در این باب وارد شده است به طور روشن و قطع، وجود یک و فقط یک صراط مستقیم که ضامن سعادت و رستگاری بشر است استفاده می شود.[24] هم چنین آیات فراوانی بر بطلان و ضلات راه هایی که در مقابل این صراط مستقیم هستند، دلالت می کند.[25] با وجود این همه ادله ی صریح قرآنی و روایی، چگونه می توان معتقد به وجود (صراط های مستقیم) شد؟! پی نوشتها: [1]- حمید پارسانیا، فصل نامه ی کتاب نقد: زمینه های عقیدتی و اجتماعی پلورالیسم، سال اول، شماره ی 4، ص 55. [2]- محمد رضا جعفری، فرهنگ فشرده ی انگلیسی انگلیسی، انگلیسی فارسی، (تهران: تنویر، چاپ سوم، 1377) ج 2، ص 921. [3]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، ص 133 و 334. [4]- (مومنان برادر یکدیگرند) سوره ی حجرات، آیه ی 10. [5]- سوره ی آل عمران، آیه ی 64. [6]- آیت الله عبدالله جوادی آملی، کتاب نقد: آیة الله علامه جوادی آملی و پلورالیسم دینی، سال اول، شماره ی 4، ص 352. [7]- برای مطالعه ی بیش تر رجوع کنید به کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 116، 195 تا 198، 335، 336، 352، 353. [8]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111، 133، 139،336، 337. [9]- (آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود; و آن چه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که دین را بر پا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید...). [10]- دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است...) سوره ی آل عمران، آیه ی 19. [11]- مرتضی مطهری، مجموعه آثار/ ختم نبوت، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ سوم، 22 بهمن 1372)، ج 3، صص 157 و 158. [12]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 139 و 140. [13] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، همان ، ج 3، ص 158. [14] همان، صص 154 تا 157; کتاب تولد: سال اول، شماره ی 4، ص 112، 113، 140) [15] همان، ص 159. [16] سوره ی احزاب، آیه ی 40. [17] سوره ی توبه آیه ی 33 و فتح، آیه ی 28. [18] سوره ی سبأ، آیه ی 28; انبیاء، آیه ی 107; انعام، آیه ی 19; فرقان، آیه ی 1 و تکویر، آیه ی 27. [19] سوره ی مائده، 3; نحل، آیه ی 89. [20] سوره ی مائده، آیه ی 15 و بقره، آیه ی 79. [21] سوره ی آل عمران، آیه ی 85. [22] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 337 و 338 و 140. [23] همان، ص 158 و 249 و 328. [24] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 159 تا 164، 250 تا 261، 339 تا 343، 349 تا 351. [25] سوره ی بقره، آیات 120، 136 و 137; آل عمران، آیات 69 تا 73; نساء، آیات 153، 171; توبه، آیات 30 تا 34; شوری،آیه ی 21. eporsesh.com
عنوان سوال:

شبهه: پلورالیسم دینی از منابع دینی قابل استنباط هست و اسلام صراط های مستقیم را برای سعادت بشر تایید می نماید.


پاسخ:

پیش از بیان جواب، ابتدا از باب مقدمه باید به چند نکته توجه داشت:
1 پلورالیسم یا کثرت گرایی در حوزه های مختلفی قابل طرح است; مثلاً در حوزه سیاست، فرهنگ، فلسفه... و بالاخره دین. (کثرت انگاری نسبت به دین طرحی است که برخی از دانشمندان و متکلمین غربی با تاثیر پذیری از دیدگاه فلسفی خاصی در پاسخ به بعضی مسائل عقیدتی و هم چنین برای حل برخی از مشکلات اجتماعی ارایه می دهند).[1]
2 کثرت گرایی دینی را بین دو یا چند دین، دو یا چند مذهب از یک دین و حتّی بین دو یا چند فرقه از یک مذهب می توان مطرح کرد; هم چنین پلورالیسم دینی گاهی در عرصه عمل و تعاملات اجتماعی طرح می شود و گاهی در حوزه نظر و معرفت.
3 با مقوله ی پلورالیسم دینی، همانند بسیاری از مباحث و مقوله های دیگر دینی به دو روش کلی می توان برخورد علمی کرد: الف) با روش و نگاه برون دینی; ب) با شیوه و استدلال درون دینی. با توجه به این که سؤال مورد نظر از منظر درون دینی طرح شده است، در پاسخ آن نیز فقط از روش درون دینی استفاده می شود.
واژه ی پلورالیسم (Pluralism) مشتق از واژه ی پلورال (Plurl) می باشد. پلورال به معنای جمع و کثرت و... است. پسوند ism (ایسم یا ایزم) دال بر گرایش و طرز فکری است که (در این جا) قائل به کثرت تعدد در امری است; بنابراین پلورالیسم[2] یعنی کثرت گرایی و پلورالیسم دینی یعنی مکتب و گرایشی که به کثرت ادیان معتقد است; به عبارت دیگر (کثرت گرایی دینی).
آن چه ذکر شد، معنای لغوی پلورالیسم و پلورالیسم دینی بود، اینک به بررسی معانی اصطلاحی آن می پردازیم. درباره ی کثرت گرایی دینی، طرح ها و مدل های گوناگونی از سوی قائلین به آن ارایه شده است. در این مختصر ابتدا به برخی از آن ها اشاره می کنیم سپس با استفاده از ادله ی درون دینی(کتاب و سنت) به اختصار به ارزیابی آن ها می پردازیم:
طرح اول: بیان طرح اول که در واقع ناظر به حوزه ی عمل و تعاملات اجتماعی است این است که پیروان ادیان یا مذاهب یا فرق مختلف در یک جامعه و در چارچوب مجموعه ی واحدی از قوانین حاکم، با یک دیگر هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند، به حقوق یک دیگر احترام بگذارند، در پیش برد اهداف جامعه با یک دیگر هم کاری کنند و... در عین حال پیروان هر کدام، فقط آیین خود را حق مطلق دانسته آیین دیگران را باطل محض بدانند.[3]
بررسی طرح اول: این مدل از کثرت گرایی دینی، به دلایل متعدد و فراوان از قرآن کریم، سنت و سیره ی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و ائمه ی هدی(علیهم السلام) از قطعیات اسلام است و از نظر علمای اسلام اعم از شیعه و سنی جای هیچ شکی نسبت به آن وجود ندارد.
قرآن کریم در این رابطه خطاب به مؤمنین می فرماید: (اِنَّما الْمُؤمنُونَ اِخْوَةٌ)[4] و هم چنین به موحّدان عالم دستور صلح کل می دهد و می فرماید: (قُلْ یا اَهْلَ الکتابِ تَعالَوْا اِلَی کَلمة سَوَآء بَیْنَنَا و بَیْنَکُمْ اَنْ لا نَعْبُدَ اِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً و لا یَتَخِّذَ بَعْضاً اَرْبا با مِنْ دون الله...); بگو: ای اهل کتاب ! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یک سان است، که جز خداوند یگانه را پرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم; و بعضی از ما بعض دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد...)[5]
بلکه بالاتر از این، در خطاب به انسان از آن جهت که انسان است خواه مسلمان باشد یا مسیحی، کلیمی باشد یا زرتشتی،... دستور زندگی مسالمت آمیزِ جهان شمول می دهد. دین اسلام به مسلمین می گوید: نسبت به کسانی که با شما قتال در دین نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نراندند، به نیکی و عدالت رفتار کنید و نسبت به آن ها ظلم نکنید; نسبت به آن ها رئوف و عطوف باشید; حقوقشان را رعایت کنید و نیازهایشان را تامین کنید.
قرآن کریم در آیه ی هشتم از سوره ی ممتحنه در این رابطه می فرماید: (لا یَنْها کُمُ اللهُ عَنِ الّذِینَ لَمْ یُقْاتِلوکُمْ فِی الدَّینِ و لَمْ یُخرِجوکُمْ مِنْ دِیرِکُمْ اِنَّ تَبَرُّوهُمْ و تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللّهَ یُحِبُ المُقْسِطِینَ); خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد).[6]
با توجه و دقت در این دلایل و شواهد که به عنوان نمونه فقط به چند آیه اشاره شد جای هیچ شکی باقی نمی ماند در این که دین مبین اسلام کثرت گرایی دینی به این معنی را کاملا قبول دارد.[7]
طرح دوم: تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی آن است که دین حق یکی بیش نیست اما این حقیقت مطلق واحد به طور تام و کامل به دست هیچ پیامبری از پیامبران الهی نرسیده است; بلکه آن حقیقت مطلق به هر یک از ایشان به شکلی تجلی کرده است; به عبارت دیگر، هر یک از ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت یا... جلوه ای از جلوه های آن حقیقت واحد هستند. اختلاف این جلوه ها، اختلاف حق و باطل نیست; یعنی چنین نیست که مثلا دین اسلام حق و سایر ادیان باطل باشند; بلکه سرّ اختلاف بین ادیان، اختلاف در نظر گاه است. یعنی هر پیامبری از یک زاویه به آن دین واحد مطلق نگریسته و جلوه ی خاصی از آن را دریافت کرده است. بنا بر این، همه ی ادیان در حقانیت و تضمین سعادت بشر یک سان هستند.[8]
بررسی طرح دوم: استاد مطهری در این رابطه می گوید: (در سراسر قرآن اصرار عجیبی هست که دین از اول تا آخر جهان یکی بیش نیست و همه ی پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده اند. در سوره ی شوری آیه ی 13 چنین آمده است: (شَرَعَ لَکُمْ من الدّین ما وَصّی بِه نوحاً وَ الّذی أوحَینا إلَیکَ وَ مَا وَصَّینا بِه ابراهیمَ و موسی و عیسی...)[9] قرآن در همه جا نام دینی را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می کرده اند اسلام می نهد. (ان الدین عند الله الاسلام)[10] مقصود این نیست که در همه ی زمان ها به این نام خوانده می شده است، مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است).[11]
این عبارت و استشهاد استاد به آیات قرآن با صراحت تمام چنین می نماید که اولا، حقیقت تمام ادیان الهی یکی بوده است; ثانیاً، آن حقیقت واحد به همه ی پیامبران صاحب شریعت ارایه شده و تجلی کرده است; لذا همه ی ایشان پیروان خود را به آن حقیقت واحد که همان توحید و تسلیم در برابر خداوند یکتا است دعوت کرده اند; بنا بر این، چنین نیست که حقیقت ادیان به طور کامل در دست رس پیامبران نبوده باشد و بر ایشان کاملا تجلی نکرده باشد. اگر اختلاف و تفاوتی در میان ادیان الهی دیده می شود به علت اختلاف نظرگاه پیامبران و تعدد جلوه های آن حقیقت واحد نیست; بلکه سرّ این اختلافات را باید در جای دیگری جست.[12]
(قرآن در عین این که دین را واحد می داند، اختلاف شرایع و قوانین را در پاره ای مسائل می پذیرد. در سوره مائده، آیه 48 می فرماید: (لِکُلِّ جَعَلنا مِنْکُمْ شِرعَةً وَ مِنْهاجاً); برای هر کدام (هر قوم و امت) یک راه ورود و یک طریقه ی خاص قرار دادیم).[13]
با توجه به این بیان نیز صریحاً تعدد شرایع و مناهج استفاده می شود. باید توجه داشت که اولا، سرّ اختلاف و تعدد شرایع در این است که میزان رشد استعدادها، شرایط اجتماعی و فرهنگی، نیازها و حالات حیات انسانی مختلف بوده است. هم چنین اختلاف پیروان شرایع پیشین و وقوع تحریف در آن ها علل دیگری برای تجدید شرایع بوده است.[14]
ثانیاً، این شرایع متعدد در طول یک دیگر بوده اند نه در عرض هم. (تفاوت تعلیمات انبیا با یک دیگر از نوع تفاوت تعلیمات کلاس های عالی تر با کلاس های دانی تر... بوده است[15]). بنا بر این، هر شریعتی مکمل شریعت پیش از خود و کامل تر از آن بوده است. لذا در هر زمانی پیروی از آخرین شریعت الهی مجاز و تضمین کننده ی سعادت بشر است. بنا بر این حال که دین مبین اسلام به تصریحِ قرآن کریم آخرین دین الهی[16] و ناسخ[17] همه ی شرایع پیش از خود می باشد. هم چنین رسالت آن جهانی[18] و پیام او کامل[19] و جامع است. از سوی دیگر سایر شرایع به دست پیروان خود تحریف شده اند[20]، پس تنها راه حق و تنها شریعت واجب الاطاعة دین مبین اسلام است[21] و سایر شرایع موجود تحریف شده و باطل هستند[22] و تبیعت از آن ها موجب رستگاری و سعادت نخواهد شد.
طرح سوم: بر خلاف تفسیر دوم از کثرت گرایی دینی یک حقیقت واحد را می پذیرفت و ادیان مختلف را جلوه های آن حقیقت واحد می دانست بیان سوم آن، پا را از این فراتر که نهاده مدعی تعدد و کثرت حقایق است. همه ی ادیان بلکه مکاتب بشری را حق می داند و حقیقت هر دینی را غیر از حقیقت دیگری می داند به عبارت دیگر، قائل به یک (صراط مستقیم) نیست; بلکه معتقد به (صراط های مستقیم) است;بنا بر این، همه ی ادیان و مکاتب بشری را در عرض یک دیگر، دارای حقانیت و تضمین کننده ی سعادت و رستگاری بشری می داند.[23]
بررسی طرح سوم: بیانی که در بررسی طرح دوّم گذشت در بررسی این طرح نیز می آید. با این حال در این جا با ذکر برخی از آیات دیگر قرآن کریم، نشان می دهیم که (صراط مستقیم) یکی بیش نیست و غیر از آن هر چه هست ضلالت و گم راهی است.
به دلیل آیات بسیاری از قرآن کریم، (صراط مستقیم) و شاه راه هدایت و نجات یکی بیش نیست و آن راه همه ی انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. حقیقت این راه توحید، تسلیم در برابر خداوند و یکتا پرستی است و هر راهی غیر از این، ضلالت و گم راهی است; البته همان طور که گذشت شرایع الهی متعدد بوده است لیکن در هر زمانی آخرین شریعت معتبر بوده است و ناسخ شرایع پیشین بوده است.
در سوره ی فاتحه آیه ی 6 و 7 می فرماید:(اِهدِنَا الصّراطَ الْمُستقیم * صِراطَ الَّذیَن أَنْعَمْتَ عَلیهِم); ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی. سپس درباره ی (نعمت داده شدگان)، در سوره ی نساء، آیه ی 69 می فرماید: (وَ مَنْ یُطع اللّهَ وَ الرّسولَ فَاولئکَ مَع الِّذیَن أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النبیّین و... ); و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و هداء و صالحان....
یعنی آن راه معلوم و معهودی که در سوره ی فاتحه ذکر شده است، همین راه انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین است. سرّ استقامت راه ایشان در اطاعت از خدا و رسول نهفته است که از ابتدای آیه استفاده می شود. به عبارت دیگر، حقیقت (صراط مستقیم) همان اطاعت و بندگی خداوند است; لذا در آیه ی 36 سوره ی مریم می فرماید:( و اِنَّ اللّهَ رَبّی و رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوه هذا صراطٌ مُستقیم); و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست; او را پرستش کنید; این است راه راست.
هم چنین در آیه ی 56 سوره ی ذاریات می فرماید:(وَ ما خَلقُت الْجنَّ وَ الانسِ اِلا لِیَعبُدون); من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند.
یعنی هدف از خلقت ایشان، همانا عبادت خداوند است.
هم چنین در آیات 83 تا 90 سوره ی انعام پس از ذکر نام هیجده تن از انبیای بزرگ در آیه ی 87 می فرماید:(.... و هَدَیْنَهم الی صِراط مُستقیم); و ایشان را به صراط مستقیم هدایت کردیم.
آن گاه در آیه ی بعد می فرماید:(ذلِکَ هُدَی اللّه یهدی به مَنْ یَشاءُ مِنْ عباده...); این هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد به آن راهنمایی می کند....
یعنی آن صراط مستقیم همین هدایت خداوند است و بالاخره در آیه ی 90 خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)می فرماید:(اُولئک الذین هَدَی اللّه فَبِهُدهُمُ اقْتَدِه...); آن ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده; پس به هدایت آنان اقتدا کن...
از این آیه به روشنی استفاده می شود که صراط همه ی پیامبران یکی بوده است.
از این آیات و آیات بسیار دیگر و هم چنین از روایات فراوانی که در این باب وارد شده است به طور روشن و قطع، وجود یک و فقط یک صراط مستقیم که ضامن سعادت و رستگاری بشر است استفاده می شود.[24]
هم چنین آیات فراوانی بر بطلان و ضلات راه هایی که در مقابل این صراط مستقیم هستند، دلالت می کند.[25]
با وجود این همه ادله ی صریح قرآنی و روایی، چگونه می توان معتقد به وجود (صراط های مستقیم) شد؟!
پی نوشتها:
[1]- حمید پارسانیا، فصل نامه ی کتاب نقد: زمینه های عقیدتی و اجتماعی پلورالیسم، سال اول، شماره ی 4، ص 55.
[2]- محمد رضا جعفری، فرهنگ فشرده ی انگلیسی انگلیسی، انگلیسی فارسی، (تهران: تنویر، چاپ سوم، 1377) ج 2، ص 921.
[3]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، ص 133 و 334.
[4]- (مومنان برادر یکدیگرند) سوره ی حجرات، آیه ی 10.
[5]- سوره ی آل عمران، آیه ی 64.
[6]- آیت الله عبدالله جوادی آملی، کتاب نقد: آیة الله علامه جوادی آملی و پلورالیسم دینی، سال اول، شماره ی 4، ص 352.
[7]- برای مطالعه ی بیش تر رجوع کنید به کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 116، 195 تا 198، 335، 336، 352، 353.
[8]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111، 133، 139،336، 337.
[9]- (آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود; و آن چه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که دین را بر پا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید...).
[10]- دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است...) سوره ی آل عمران، آیه ی 19.
[11]- مرتضی مطهری، مجموعه آثار/ ختم نبوت، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ سوم، 22 بهمن 1372)، ج 3، صص 157 و 158.
[12]- کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 139 و 140.
[13] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، همان ، ج 3، ص 158.
[14] همان، صص 154 تا 157; کتاب تولد: سال اول، شماره ی 4، ص 112، 113، 140)
[15] همان، ص 159.
[16] سوره ی احزاب، آیه ی 40.
[17] سوره ی توبه آیه ی 33 و فتح، آیه ی 28.
[18] سوره ی سبأ، آیه ی 28; انبیاء، آیه ی 107; انعام، آیه ی 19; فرقان، آیه ی 1 و تکویر، آیه ی 27.
[19] سوره ی مائده، 3; نحل، آیه ی 89.
[20] سوره ی مائده، آیه ی 15 و بقره، آیه ی 79.
[21] سوره ی آل عمران، آیه ی 85.
[22] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 111 تا 114 و 337 و 338 و 140.
[23] همان، ص 158 و 249 و 328.
[24] کتاب نقد: سال اول، شماره ی 4، صص 159 تا 164، 250 تا 261، 339 تا 343، 349 تا 351.
[25] سوره ی بقره، آیات 120، 136 و 137; آل عمران، آیات 69 تا 73; نساء، آیات 153، 171; توبه، آیات 30 تا 34; شوری،آیه ی 21.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین